رمان: #تولد_دوباره_یک_عشق
نویسنده : عفت قنبری
درب سالن باز شد و سارا با قیافه ای که نشان می داد امتحان را به خوبی برگزار کرده است به سمت دیگر راهرو نزد دوستانش رفت.
پری و فریبا دو دوست خوب سارا آن جا ایستاده بودند و آن دو هم مثل سارا ازاین که امتحان را خوب داده بودند راضی به نظر می رسیدند و حالا آماده ی
یک
استراحت خوب میان ترمی بودند.
فصل زمـ ـستان بود و ماه بهمن. فصل و ماهی که از نظر سارا بهترین فصل ها و ماه هاست. چرا که معتقد بود هر کسی ماه و فصل
تولد
خودش را بیشتر از سایر ماه ها و فصل ها دوست دارد. او نیمه ی بهمن ماه به دنیا آمده، و تقریباً دو روز دیگر بیشتر به
تولد
ش نمانده بود.
سارا رو به پری کرد و گفت:
- خب برای تعطیلات چی کار می کنی؟
پری گفت:
- دوست داشتم تمام تعطیلات رو بخورم و بخوابم، از خونه بیرون نرم و حسابی خستگی در کنم. اما دیروز کامران با دو تا بلیط کیش منو غافلگیر کرد.
فریبا به جای او ذوق کرد و گفت:
- وای خدای من! می خواید برید کیش؟ خوش به حالتون،کاش من جای تو بودم. برو واسه ی خودت خوش بگذرون. برایخوردن و خوابیدن وقت زیاده. در ضمن سوغاتی ما فراموش نشه.
پری خندید و گفت:
کانال رسمی رمانخونه
🆔 telegram.me/romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
نویسنده : عفت قنبری
درب سالن باز شد و سارا با قیافه ای که نشان می داد امتحان را به خوبی برگزار کرده است به سمت دیگر راهرو نزد دوستانش رفت.
پری و فریبا دو دوست خوب سارا آن جا ایستاده بودند و آن دو هم مثل سارا ازاین که امتحان را خوب داده بودند راضی به نظر می رسیدند و حالا آماده ی
یک
استراحت خوب میان ترمی بودند.
فصل زمـ ـستان بود و ماه بهمن. فصل و ماهی که از نظر سارا بهترین فصل ها و ماه هاست. چرا که معتقد بود هر کسی ماه و فصل
تولد
خودش را بیشتر از سایر ماه ها و فصل ها دوست دارد. او نیمه ی بهمن ماه به دنیا آمده، و تقریباً دو روز دیگر بیشتر به
تولد
ش نمانده بود.
سارا رو به پری کرد و گفت:
- خب برای تعطیلات چی کار می کنی؟
پری گفت:
- دوست داشتم تمام تعطیلات رو بخورم و بخوابم، از خونه بیرون نرم و حسابی خستگی در کنم. اما دیروز کامران با دو تا بلیط کیش منو غافلگیر کرد.
فریبا به جای او ذوق کرد و گفت:
- وای خدای من! می خواید برید کیش؟ خوش به حالتون،کاش من جای تو بودم. برو واسه ی خودت خوش بگذرون. برایخوردن و خوابیدن وقت زیاده. در ضمن سوغاتی ما فراموش نشه.
پری خندید و گفت:
کانال رسمی رمانخونه
🆔 telegram.me/romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
Telegram
تکست و نوشته رمانخونه❤️
چقدر خوبه که وسط
شلوغی های این زندگی پیدات کردم
تا دوست داشته باشم ♡
♡
@romankhone_ir💖
♡
شلوغی های این زندگی پیدات کردم
تا دوست داشته باشم ♡
♡
@romankhone_ir💖
♡
#تولد_دوباره
نویسنده: #دانیل_استیل
تعداد صفحات:102
@romankhone_ir
خلاصه:
جک واتسون با مهارت اتومبیل فراری خود را در فضای مخصوصش در پارکینگ فروشگاه بورلی هیلز، پارک کرد – دقیقا بیست سال قبل به خاطر دختر نه ساله اش نام فروشگاه را جولی گذاشته بود. در آن زمان ….
#خارجی
خارجی
تولد دوباره
به روزترین کانال رسمی رمانخونه✔️
🆔 @romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه⬇️
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
نویسنده: #دانیل_استیل
تعداد صفحات:102
@romankhone_ir
خلاصه:
جک واتسون با مهارت اتومبیل فراری خود را در فضای مخصوصش در پارکینگ فروشگاه بورلی هیلز، پارک کرد – دقیقا بیست سال قبل به خاطر دختر نه ساله اش نام فروشگاه را جولی گذاشته بود. در آن زمان ….
#خارجی
خارجی
تولد دوباره
به روزترین کانال رسمی رمانخونه✔️
🆔 @romankhone_ir
گپ و گفتمان رمانخونه⬇️
https://t.me/joinchat/AAAAAD7xU0s4BlLcW7HGCw
✍ محبوبترین کانال رمان💯
Telegram
این گروه تعطیل شده 😒❌
Deleted Account invites you to join this group on Telegram.