تو هیچی از من نمیدونی؛
نه اون وقتی که مالِ هم بودیم میدونستی
نه حتی الان میدونی.
تو نمیدونستی وقتایی که قهر میکردیم
من حالم بدتر از تو بود
ولی سمتت نمیومدم
چون از خودم بدم میومد که اذیتت کردم
که خودخواهم و با همه بدیام باز تو زندگیت میمونم و با موندنم اذیتت میکنم، با موندم باعث میشم اخم کنی،
بغض کنی...
تو نمیدونستی ولی
اون وقتایی که ازم دلخور بودی و تو به این نتیجه میرسیدی که من دوستت ندارم
من ساکت میموندم و فکر میکردم
چرا نباید اینهمه عشق از چشام معلوم باشه،
که چرا باید اوضاع جوری پیش بره که حتی یک لحظه ام شک کنی به تا این حد دوست داشتنِ من.
تو نمیدونستی
و من
شبایی که تو حالت خوب نبود تا صبح این پهلو به اون پهلو میشدم و خوابم نمیبرد
تو نمیدونستی و من هزار شب از دلتنگی بغض کردم،تب کردم، مردم
و بهت نگفتم که مبادا فاصلمون
بغض بکاره تو گلوت.
تو حالاام نمیدونی؛
که هنوز وقتی عکساتو نگاه میکنم و حس میکنم ناراحتی میمیرم،
که دلتنگی جوری رخنه کرده تو جونم که شده یه تیکه از تنم،
تو نمیدونی که دائم فکر کردن به خاطرات یکی که نمونده،نخواسته بمونه چه حالیه،
تو نمیدونی یکی بره و باز با همون شدت قبل کنارت نفس بکشه چه حالیه.
تو هیچوقت نمیدونی که پاک کردنِ اشکام با دستایِ خودم،
وقتی اشکام به این بهونه اومدن که دستات رو صورتم جا خوش کنه چه حالیه.
تو نمیدونی اونی که رفته جا پاش اونقدر محکم باشه که نذاره هیچکس بعدش بیاد چه باختیه.
تو هیچ وقت نمیدونستی چقدر دوستت دارم
تو هیچ وقت نمیدونی من میتونم تو اوجِ نداشتنت تا کجا تو دوستت داشتنت غرق بشم و باز نمیرم...
#فاطمه_جوادی
#پریشون_نویسی
Join 🔜 @Romankhone_ir💟
نه اون وقتی که مالِ هم بودیم میدونستی
نه حتی الان میدونی.
تو نمیدونستی وقتایی که قهر میکردیم
من حالم بدتر از تو بود
ولی سمتت نمیومدم
چون از خودم بدم میومد که اذیتت کردم
که خودخواهم و با همه بدیام باز تو زندگیت میمونم و با موندنم اذیتت میکنم، با موندم باعث میشم اخم کنی،
بغض کنی...
تو نمیدونستی ولی
اون وقتایی که ازم دلخور بودی و تو به این نتیجه میرسیدی که من دوستت ندارم
من ساکت میموندم و فکر میکردم
چرا نباید اینهمه عشق از چشام معلوم باشه،
که چرا باید اوضاع جوری پیش بره که حتی یک لحظه ام شک کنی به تا این حد دوست داشتنِ من.
تو نمیدونستی
و من
شبایی که تو حالت خوب نبود تا صبح این پهلو به اون پهلو میشدم و خوابم نمیبرد
تو نمیدونستی و من هزار شب از دلتنگی بغض کردم،تب کردم، مردم
و بهت نگفتم که مبادا فاصلمون
بغض بکاره تو گلوت.
تو حالاام نمیدونی؛
که هنوز وقتی عکساتو نگاه میکنم و حس میکنم ناراحتی میمیرم،
که دلتنگی جوری رخنه کرده تو جونم که شده یه تیکه از تنم،
تو نمیدونی که دائم فکر کردن به خاطرات یکی که نمونده،نخواسته بمونه چه حالیه،
تو نمیدونی یکی بره و باز با همون شدت قبل کنارت نفس بکشه چه حالیه.
تو هیچوقت نمیدونی که پاک کردنِ اشکام با دستایِ خودم،
وقتی اشکام به این بهونه اومدن که دستات رو صورتم جا خوش کنه چه حالیه.
تو نمیدونی اونی که رفته جا پاش اونقدر محکم باشه که نذاره هیچکس بعدش بیاد چه باختیه.
تو هیچ وقت نمیدونستی چقدر دوستت دارم
تو هیچ وقت نمیدونی من میتونم تو اوجِ نداشتنت تا کجا تو دوستت داشتنت غرق بشم و باز نمیرم...
#فاطمه_جوادی
#پریشون_نویسی
Join 🔜 @Romankhone_ir💟