تکست و نوشته رمانخونه❤️
228 subscribers
2.63K photos
46 videos
12.9K files
9.16K links
چقدر خوبه که وسط
شلوغی های این زندگی پیدات کردم
تا دوست داشته باشم  ♡
                   ♡
@romankhone_ir💖
                   ♡
Download Telegram
#نیمــه_شـــب_ســــرد

https://t.me/joinchat/AAAAAErE-5Gfoqee2LkJkA

با قلم پر از احساس #باران_آسایش✍🏻

#قسمتی‌ازرمان📖

سفیدی چشم‌های کارن را مویرگ‌های قرمز پوشانده و حالت چشم‌هایش خمار شده بود. نازی ترسید. نازی آن‌شب تابستانی، از امن‌ترین مرد دنیا ترسید.
_داره دیر می‌شه. بیا بریم خونه.
خنده‌ی پسرک جز غم و درد هیچ طعم دیگری نداشت.
_دل من‌، اجازه نمی‌ده بهت آسیب برسونم نازنین. نترس... از هیچی نترس!
یادش رفته بود کارن زیادی او را از بَر است.
_مهتاب نگرانم می‌شه.
پلکی بهم زد و آرام گفت:
_چشم. الان می‌ریم.
کارن که کمی جلو تر از او به راه افتاد و نازی با چشم‌هایی بسته از خدا کمک خواست. کارن حیف بود. کارن برای عشقی یک طرفه حیف بود.

کافیه برای خوندن این رمان عاشقانه و والیبالی لینک رو لمس کنی📛💯

https://t.me/joinchat/AAAAAErE-5Gfoqee2LkJkA