_*رمان ویدئو چک*_
15 subscribers
9 photos
1 video
12 links
بسم‌الله‌الرحمن‌رحیم
رمان‌ویدئوچک=آنلاین

به‌قلم:سارا راد و مهشید

پارت‌گذاری= هفتگی به تعداد نامعلوم

آیدی جهت سوال،درخواست وتبادل‌در رابطه‌با رمان وچنل👇
@moon_shidd

هرگونه کپی،پیگرد قانونی دارد
Download Telegram
نام رمان:ویدئوچک
#پارت_صد_هفتاد_و_نه

فقط یک چیز رو بهش نمیگم اینکه نقشه ام برای خلاصی از این جریان چیه و قراره چیکار کنم.هرچی کمتر بدونه به نفع خودشه و کمتر درگیر میشه.همون بهتر بدونه که این بازی رو فقط و فقط به خاطر ازدواج نکردن با صبا دارم راه میندازم.
حتی اگه رابطمون تو این دوماه به سرانجام نرسه و جدا بشیم نمیخوام تو شعله این انتقام بسوزه. انتقامی که نطفش رو با اسیب زدن به کسی که حاضرم جونمم براش بدم بستن.
در طول حرف زدنم با سکوت بهم گوش میداد و گاهی از قهوه ای که سفارش داده بود میخورد.
نمیدونم به خاطر اینه که یه روانشناسه یا اینکه چون دختریه که بهش حس دارم ولی وقتی شروع به تعریف کردن کردم بعد مدتی کلمات بدون اینکه اختیاری روشون داشته باشم از دهنم بیرون میومد و با اینکه این جریان رو هم برای ترنج و هم برای علیهان و امیرعلی تعریف کرده بودم ولی اینبار حس کردم با گفتنش یکم سبک شدم و کمی از سنگینی وجودم کم شد.خیلی دلم میخواس اون قسمت پر از درد رو که مثل یه زخم بزرگ و دردناک تو قلبم لونه ساخته بود رو هم برای اولین بار بیرون بریزم و به کسی که انقد حس ارامش بهم میده بگم،ولی حیف که نمیشد.

تکیه اش رو کامل به صندلی داد و پاش رو روهم انداخت.

+پس ازم میخوای که برای دوماه نقش نامزد عاشق پیشت رو جلوی خانوادت بازی کنم!
اینجا یه چیز بزرگ رو جا انداختی.برفرض که من اینکار رو کردم و بهت کمک کردم ولی...چی به من میرسه؟!

اخمام کمی از سر نفهمیدن توهم رفت:

-منظورت چیه؟!

+حتما توقع نداری که فقط به خاطر اینکه یه دختری رو به زور میخوان بدن بهت و توهم جرئت اینکه جلوشون وایسی رو نداری،بیام نقش نامزدت رو بازی کنم؟!
نقشی که تاثیر خیلی مهمی رو اتفاقات حال و قطعا اینده ام داره.

-ببین من...

وسط حرفم میپره:

+ من همه حرفاتو شنیدم اصلا موافق نیستم چون عقل دارم ازش استفاده میکنم بیکار ننداختمش ی گوشه که هرکی هرچی گفت بگم چشم.
واقعا چی دیدی  ازم ک فکر میکنی من همچین کاریو میکنم؟! این ایده احمقانه رو نمیدونم از کجا اوردی ولی از هرجا که اوردی ببر بزار همونجا.

هه!باید میدونستم قبول نمیکنه.اشتباه از من بود واقعا کی میاد الکی به یکی که خیلی وقت هم نیست میشناستش کمک کنه. دستی به پیشونیم میکشم:

-حق با توعه من نباید اصلا بهت میگفتم.

+معلومه که اشتباه کردی و حق هم کاملا با منه که هیچی رو خشک و خالی انجام نمیدم.

یکم گیج شدم.تک خنده ای میزنم و میگم:

-یعنی تو حتما باید اولش ادمو ضایع کنی مایوس کنی بعد تازه حرف اصلیتو بزنی.

به طور بامزه ای ابرویی با انداخت که باعث شد کوتاه بخندم:

-حالا بگو ببینم چی میخوای ازم؟میتونم انجام بدم یا نه.

لبخند شیطونی میزنه که حس میکنم باید بترسم:

+خب،باید شیش تا کار که من میگمو برام انجام بدی.و این شیش تا کار رو هم الان بهت نمیگم و هروقت که بخوام میتونم ازشون استفاده کنم و توهم حتما باید بدون چون و چرا قبولشون کنی و انجام بدی.

-شیش تااااا؟!!
چه خبره؟!به نظرت خیلی زیاد نیست؟تازه الان هم بهم نمیگی چه کارهایی ان.
لااقل بکنش دوتا.

+یکم انصاف داشته‌باش از شیش تا چجوری اومدی تو دو؟

- توهم یکم انصاف داشته باش خب شیش تا زیاده.

+ خب دو تام کمه.میکنمش پنج تا.

دستی تو هوا تکون میدم:

-نه حرف تو نه حرف من،وسطو نگه داریم.چهار تا کار.

بعد دستم رو جلو میبرم و میگم:

-حله.

با چشمای ریز بهم نگاه میکنه و بعد محکم دستش رو توی دستم میزاره و این میشه شروع همکاری ما.
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
@roman_videochek