_*رمان ویدئو چک*_
14 subscribers
9 photos
1 video
12 links
بسم‌الله‌الرحمن‌رحیم
رمان‌ویدئوچک=آنلاین

به‌قلم:سارا راد و مهشید

پارت‌گذاری= هفتگی به تعداد نامعلوم

آیدی جهت سوال،درخواست وتبادل‌در رابطه‌با رمان وچنل👇
@moon_shidd

هرگونه کپی،پیگرد قانونی دارد
Download Telegram
نام رمان:ویدئو چک

#پارت_چهل_یکم
^ترنج^

افتاب افتاده بود وسط اتاق و نمیزاشت بخوابم... پاشدم. ساعت رو که دیدم برق گرفت منو انگار... ساعت8:00باید برم ..الان رییس بداخلاق منو اخراج میکنه امروز
سریع پاشدم... رفتم دستشویی.. سر و صورتم و شستم... مسواک هم زدم...
زود اومدم بیرون... رفتم اتاق و لباسامو عوض کردم.. یه مانتو کتی صورتی مو برداشتمو تنم کردم.. شلوار قد نود که ابی اسمونی بود رو هم برداشتم پام کردم
یه شال یاسی برداشتم انداختم سرم
یکم ضد افتاب رنگی زدم و بالم رنگی صورتیمو میزنم به لبم
خب الان اوکی... کیف دستیم هم برمیدارم... میرم سمت اشپزخونه.. واییی بِلو والفا غذاشون رو ندادم.. سریع پاکت غذاشونو برداشتمو رفتم اتاقشون.. غذاشون رو ریختم تو ظرفشون... تا ناهار بستشون میشه چون همیشه ناهارشون رو صدیقه خانم.. خانمی که هروز میاد اینجارو تمیز میکنه.. چون خودم وقت نمیکنم...
اخیی چه ناناز خوابیدن.. با دستم نوازششون کردم و یه ماچ اروم کردمو رفتم...
معمولا زیاد صبحونه نمیخورم.. به خاطر همین صبحونه رو ول کردمو رفتم ...سوییچ برداشتم و کتونی های اسپرتم رو برداشتم... رفتم سمت اسانسور.. سوار شدم رفتم پارکینگ.. سوار جگوارم شدمو ریموت رو زدم که در پارکینگ باز شد... منم سریع گازشو دادم رفتم....خداییی دیرم شده بود
بالاخره رسیدم... لانتی دیرم شده زود رفتم تو شرکت خداروشکر طبقه اول بود.. زود از پله ها رفتم
و رفتم تو به منشی سلام کردم...گفتم
+الهه جون.... اقای فخری نیومده..
الهه. -نه شانس اوردی... زدو برو اتاقت دیگه الاناست. بیا
هوففف خداروشکر.. زود رفتم تو اتاقمو... شروع به کار کردم...
.....
ساعت و نگاه کردم... ساعت12بود موقع ناهار بود... بدجور گشنم بود... که گوشیم زنگ خورد... گوشیو برداشتم که.. امیر علی بود...
زود جواب دادم
+سلامم امیرعلی خان... چه عجب
امیر علی-دیگ به دیگ میگه ماکروفر ....تویی که از شمال چند روز اومدی خبر نمیگیری..
+خوبه... باهم برگشتیم هاااا.. اصلا من چرا باید به تو زنگ بزنم اخه...
امیر علی-بلههه دیگه... ادم مدلای یکتا خانم رو ببینه به هوس میوفته مارو فراموش میکنن
خندم گرفته بود... هنوز ول کن اراز بیچارع نبود هاااا... خیلی حسود شده
+خب حالا... بگو ببینم چیکارم داشتی ؟؟
امیرعلی-اها... زنگ زدم ناهار باهم باشیم... میدونم مثل همیشه صبحونه نخوردی... الان گشنته
واییی تازگیا امیر علی به من توجه میکنه یه جوری میشم... حس قشنگیه ولی حس گنگه ..
قشنگ و دقیق منو میشناخت... واقعا هم دوست داشتم الان یه چیز بخورم...
+باش قبول... فقط کدوم رستوران
امیرعلی-برات اس میکنم... فعلا میبینمت
+باش مرسی... فعلا
گوشیو قطع کردمو تا اون ادرس رو بفرسته وسایلمو جمع کردم.

🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻

آیدی چنل 👇🏽
@roman_videochek