_*رمان ویدئو چک*_
14 subscribers
9 photos
1 video
12 links
بسم‌الله‌الرحمن‌رحیم
رمان‌ویدئوچک=آنلاین

به‌قلم:سارا راد و مهشید

پارت‌گذاری= هفتگی به تعداد نامعلوم

آیدی جهت سوال،درخواست وتبادل‌در رابطه‌با رمان وچنل👇
@moon_shidd

هرگونه کپی،پیگرد قانونی دارد
Download Telegram
نام رمان:ویدئوچک
#پارت_صد_سی_و_شیش

با دستاش صورتم رو قاب گرفت و گفت:

+چیشدی یهو سارا؟ چرا گریه میکنی؟

گریه م دیگه بند اومده بود.دماغم رو بالا کشیدم و با صدایی که بر اثر گریه تو دماغی شده بود گفتم:

-اخه نگاه کن خیلی غمگین بود.دلم سوخت براشون. پسره بیچاره.

دیگه اثری از اون ترس چند لحظه پیش تو صورتش پیدا نبود.با انگشت های شستش اشک های صورتم رو پاک کرد. لبخند بهربونی بهم زد و گفت:

+قربون دل مهربون و پاکت برم که برای یه فیلم اینجوری داری گریه میکنی.خودتو ناراحت نکن. میخوای دیگه ادامشو نبینیم؟

-نه نمیخواد. آخراشه دیگه ببینیم تموم بشه بره.

ادامه فیلم رو گذاشت و نگاه کردیم. با تموم شدن فیلم صاف روی کاناپه نشستم و کش و قوسی به بدنم دادم.علیهان هم صاف نشست و نگاهی به ساعت انداخت. و گفت:

+ساعت نزدیک ۹. سارا بلند شو برسونمت خونتون شب خودت رانندگی نکن. پدر مادرت نگران میشن دیر بری.

ابرویی بالا انداختم:

-من که خونه نمیرم.

همون جور که بلند میشد گفت:

+پس میری خونه ترنج؟ باشه میرسونمت اونجا.

بازم ابرویی بالا انداختم نچی گفتم:

-اونجا هم نمیرم.

ابروهاش رو از سر نفهمیدن کمی توی هم کشید و گفت:

+پس کجا میخوای بری؟!!

منم از جام بلند شدم و رو به روش ایستادم:

-قرار نیست جایی برم امشب میخوام پیشت بمونم.

با تعجب بهم نگاه کرد و گفت:

+پس مامان با....

نزاشتم ادامه بده و سریع گفتم:

-به اونا گفتم شب خونه ترنجم با اونم هماهنگ کردم.

قیافش کم کم شیطون شد و دستش رو روی کمرم گذاشت و جلو کشیدم‌. بدنم کامل چسبیده بهش بود.

+من که از خدامه که یه خوشگل خانم شب میشم بمونه.

انگشت اشارم رو جلوش گرفتم و تکون دادم:

-هی هی اقای دکتر.اون فکرای منحرفو از سرت بیرون کن امشب فقط به خاطر اینکه حالت بد نشه یهو اینجا میمونم.

قیافه ناراضی ای به خودش گرفت:

+خیله خب. حداقل که میتونم یه بوس کوچولو ازت بگیرم.

بچه پررویی زیرلب بهش گفتم و سرامون کم کم بهم نزدیک شد.چیزی نمونده بود که با صدای زنگ گوشی به خودمون اومدیم. عقب کشیدم و به سمت گوشیم رفتم.اخماش رو توی هم کشید و شنیدم که اخرش زیر لب غر زد بر خرمگس معرکه لعنت. ریز خندیدم و گوشی رو برداشتم.نگام به اسم ترنج خورد.معلوم نیست چیکار داره حتما زنگ زده کرم بریزه.جواب دادم :

-بله ترنج؟به خدا اگه به خا....

نزاشت ادامه بدم و سریع و با صدایی که اظطراب ازش میبارید گفت:

+ببند دهنتو سارا که گاومون دیویس(دویست)قلو زایید.

استرس اونم به منتقل شد. سریع و با ترس گفتم:

-چی شده مگه؟

+مامانت زنگ زد گفت بهت زنگ میزد جواب نمیدادی زنگ زده به من. پسرعمت راه افتاده میخواد بیاد دنبالت نزدیکه اینجاست.منم برای اینکه لو نریم گفتم سارا خودش راه افتاده داره میاد.

لب گزیدم و گفتم:

-گوشی من که اصلا زنگ نخورد شاید انتن نمیداده. باشه مرسی خوب گفتی الان راه میوفتم میرم بقیشو خودم جمعش میکنم.فعلا.

تماس رو قطع کردم و سمت علیهان چرخیدم که با اخم بهم نگاه میکرد.قبل از اینکه چیزی بگه گفتم:

-باید برم علیهان.انگار پسرعمم داشت میرفت دنبالم ترنج گفته که سارا خودش راه افتاده.الان باید سریع برم.

🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻

آیدی چنل👇🏽
@roman_videochek