_*رمان ویدئو چک*_
14 subscribers
9 photos
1 video
12 links
بسم‌الله‌الرحمن‌رحیم
رمان‌ویدئوچک=آنلاین

به‌قلم:سارا راد و مهشید

پارت‌گذاری= هفتگی به تعداد نامعلوم

آیدی جهت سوال،درخواست وتبادل‌در رابطه‌با رمان وچنل👇
@moon_shidd

هرگونه کپی،پیگرد قانونی دارد
Download Telegram
نام رمان : ویدئو چک
#پارت_هشتاد_پنج
چشام با کوبیده شدن در باز شد انگار یکی در رو باز و بسته کرد
با چشام اطرافم رو دیدم که امیرطاها سر کتابخونم رفته بود
+امیرطااا..تو بودی کوبیدی درو؟؟
با صدای بلند از جاش پرید و ترسان به من نگاه کرد
امیرطاها-چته دختر ترسوندیم
+بیشعور تو در کوبیدی منو بیدار کردی
امیرطاها-ساعت 9 پاشو چقدر میخوابی اخه
+به تو چه ..حالا چی میخوای از کتابخونم مثل میمون اویزون شدی
امیرطاها که کتابامو داشت بهم میریخت گفت
-اولا میمون تویی..دوما کتابمو اینجا گذاشته بودم اومدم برش دارم
+باشه پیداش کردی گمشو بیرون پلیز
همینو گفتم باز پتو رو کشیدم رو سرم ..
بعد چند مین صدای گوشیم در اومد اه ولش کن حوصله ندارم الان با کسی حرف بزنم ..بعد از چند ثانیه صداش خفه شد ..دوباره زنگ خورد که ایندفعه امیرطاها گفت
-بیا این گوشیتو بگیر کشت خودشو
+امیرطاها لطف کن قطع کن دیگه رو میزه
امیرطاها باشی گفت و گوشی قطع کرد بعدش گفت
-این غول مهربون من کی هست حالا؟؟
با شنیدن این حرفش مثل جن زده ها بلند شدم ..کی رو گفت؟؟ علیهان بودش؟؟ خداروشکر نگفتم جوابشو بده وگرنه جنازم رو دست مامان بابام بود..درحالی که امیرطاها کوچیک تر از منه ولی خیلی حساسه و یه جورایی غیرتی
+هی..چی بابا....یکی از دوستامه
-انقدر چاقه غول میگی بهش
+نه یکم هیکلی فقط
-اها..چه دختری ماشالله
+گمشو برو دیگه اه زر میزنی ..کتابت پیدا نشد؟؟
و دوباره گوشی در صحنه من زنگ خورد و امیرطاها رفت بالا سرش
+کیه؟؟
-همون دخترست
زود از جام بلند شدم پام گیر کرد به پتو با مخ افتادم زمین اییی ننه بمیری علیهان (خدا نکنه عصبی شدم یه چیز گفتم)
پتو رو با پام ازاد کردم و میرم سمت گوشیم ..گوشی از دست امیرطاها کش میرم به صفحه نگاه میکنم اره خودش بوده
امیرطاها رو هل میدم و از اتاق میندازمش بیرون
تا بیام جواب بدم قطع شد ..هوففف اخه الان باید قطع میشدی گوشی میزارم رو میز
پتو که افتاده بود وسط اتاق رو برداشتم و انداختم رو تختم
یکم اتاقو جمع و جور کردم..امتحانای میان ترمم نزدیکه یکم درس بخونم به جایی بر نمیخوره
کتابا رو از کتاب خونه در میارم میشنم پشت میز تحریرمو شروع به درس خوندن میکنم
وسطای درسام بودم که گوشیم زنگ خورد ایندفعه ترنج بود برمیدارم ایکون سبز رو فشار میدم
+الو بفرما؟؟
ترنج-زهرمار بفرمایید کجایی تو؟؟
+چته؟ خونم دارم درس میخونم
ترنج-کوفت بگیری خب ..
+چراا؟
ترنج-این علیهان کشت مارو
+علیهان؟ما؟؟مگه چند نفری؟؟
ترنج-زر نزن ببینم...علیهان چند بار زنگ زده به تو جواب ندادی نگران شده زنگ زده امیرعلی گفته که اره سارا جواب نمیده از ترنج بپرس کجاست یعنی کشت مارو انقدر تماس گرفته با ما
خندم گرفت بود یه جور با حرص میگفت اینارو که فک کنم شبیه قاتلا شد بود قیافش
+باشه حالا حرص نخور فکر کردم چیشده امیرطاها تو اتاقم بود نتونستم جواب بدم خب
ترنج-اون داداشتم با تو میکشم خب ..یه روز اومدم خونه به مامان بابام با ارامش بشینم یا علیهان خانت زنگ زده یا از این ور امیرعلی
+اه گمشو دیگه پشت خطی دارم فک کنم خودشه
ترنج-بای تحفه خانم
خداخافظی میکنم که گوشیم دوباره زنگ میخوره اه بسع دیگه چقدر زنگخور
ایندفعه علیهان بودش زود جواب میدم و گوشی میزارم دم گوشم
+الوو بله؟؟
-سلام سارا کجایی تو اخه؟؟
+سلام کجا میخوام باشم خونم
-اخه عزیزم منو چرا نگران میکنی جواب نمیدی؟؟
با این طرز حرف زدن دلم قنج رفت الهی من فدای نگرانیات
+ببخشید داداشم تو اتاق بود نتونستم جواب بدم
-فداسرت خوبی الان؟؟ کی مرخص شدی ؟؟ بعد کارم اومدم بهت سر بزنم دیدم مرخص شدی رفتی
یه خنده روی لبم خوش کرد اخ قلبم چقدر بی تابی میکرد واسش ..چقدر دلم واسه اغوشش بی تابی میکرد
+نمیدونم یادم نمیاد کی مرخص شدم که ..تو خو..بی؟؟
-بازم که حواس پرت شدی ..معلومه که خوبم ..اگه میخوای خوب تر بشم بیا جلو پنجره ببینمت خوب تر بشم
چییی؟؟ مگه کجاست که بیام جلو پنجره اخه؟؟
+کجایی مگه؟؟
-جلوی در خونتون نگران شدم اومدم جلو در خونتون
یه لبخند به مظلومیتی که یدفعه تو صداش اومده بود زدم
-حالا میای جلو پنجره یا میخوای با حال بد برم؟؟
میخواستم بگم معلومه که اره میام عشقم ولی نگفتم هم خجالت میکشیدم هم یه جور بودم
+اهوم الان
-بدو فدات شم فقط یه چیزی بنداز رو سرت که شاید یکی از ساختمون روبه رویتون ببین
اخ تعصبشم واسم قشنگه
+باش
میرم از کمدم یه شال برمیدارم و میندازم روی سرم
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻

آیدی چنل 👇🏽
@roman_videochek