_*رمان ویدئو چک*_
15 subscribers
9 photos
1 video
12 links
بسم‌الله‌الرحمن‌رحیم
رمان‌ویدئوچک=آنلاین

به‌قلم:سارا راد و مهشید

پارت‌گذاری= هفتگی به تعداد نامعلوم

آیدی جهت سوال،درخواست وتبادل‌در رابطه‌با رمان وچنل👇
@moon_shidd

هرگونه کپی،پیگرد قانونی دارد
Download Telegram
نام رمان : ویدئوچک
#پارت_نود_دو

منتظر بهش نگاه کردم

+ببین سارا من واقعا معذرت میخوام نباید اون حرف ها رو بهت میزدم و اون جوری بهت فشار میاوردم.من باید درک میکردم که این ساده نیست. و تو نمیتونی به همین راحتی این ترست رو کنار بزاری. دیگه بهت اصرار نمیکنم که رابطمون رو جدی کنیم.میخوام خودت با این ترست کنار بیای.
و البته که منم هم تو این راه کنارت هستم و بهت کمک میکنم.میخوام خودت بهم برگردی بدون ترس و با تمام وجودتت.

دست هام رو تو دست های بزرگ و مردونش گرفت و چشم های قشنگش رو توی چشم هام قفل کرد. راستی گفته بودم که چقدر عاشق چشم هاشم؟اگه نگفته بودم الان میگم و اگر هم گفته بودم دوباره تکرارش میکنم.

+سارا...من خیلی دوست دارم.

******

قلبم تو این یک ساعت و ۴۶ دقیقه گذشته روی پر ضربان ترین حالت خودش بود.

علیهان بعد اون حرفا بدون خوردن چاییش با یه خداحافظی که خشک و خالی هم نبود و با یه بوسه روی پیشونیم همراه بود از خونه بیرون رفت و من از اون موقع روی مبل نشسته بودم و به تلویزیون خاموش زل زده بودم.
به همه چی و هیچی فکر میکردم کاملا گیج بودم نمیدونستم باید چیکار کنم شاید بهتر باشه با بچه ها حرف بزنم اونا همیشه بهم کمک میکنن.

با صدای چرخش کلید توی قفل به خودم اومدم و بلند شدم و نزدیک در شدم. با باز شدن در اول ترنج با دستای پر از خرید و بعدش هم یکتا اومدن تو.
یهو دیدم ترنج خرید ها رو همون کنار در رها کرد و دستش هاش رو باز کرد و با قدم های بلند و صورت خندون اومد طرفم .
با فکر اینکه میخواد بغلم کنه لبخندی زدم و به طرفش قدم برداشتم اماده بغل شدم بودم که ترنج با زدن یه تنه به من و گفتن برو اونور ببینم از کنار رد شد.
به عقب برگشتم و دیدم که کنار آرین رو زمین نشسته و داره بیدارش میکنه

+آرین؟ آری ؟ عشق ترنج نمیخوای بیدار شی ؟ ببین من اومدم ها

نوازشش میکرد و توی موهاش دست میکشید و گاهی اوقات دماغش هم میکشید و میخندید.آرین اروم چشماش رو باز کرد و با دیدن ترنج بالای سرش یه لبخند خوشگل رو لبش نشست و یه ت ت هم گفت. ترنج یه جیغ از ذوق کشید ارین رو کشید تو بغلش و محکم فشارش داد و چند دور چرخوندش آرین هم جیغ میکشید و میخندید.
با لب های صاف شده از این صحنه چشم گرفتم و رو به یکتا که کردم که داشت بهم میخندید

+خااک تو سرت اسکلیا به نظر ترنج میاد بپره بغل کن تو با علیهان اشتباه گرفتی ها

بعد هم خندید .ترنج هم که انگار حرف های یکتا رو شنیده بود اومد کنارمون و اونم میخندید.

-چیکار کنم بابا گفتم شاید این دختره خر ادم شده قدر منو فهمیده.

چشم غره ای به ترنج رفتم.اونم پررو پررو هنوزم میخندید‌.

+خیله خب بابا دستت درد نکنه که از آرین مواظبت کردی.
حالا از کی هست خوابیده؟

-خواهش میکنم دیگه چیکار کنم دوستم ازم خواست دیگه نمیتونستم بگم نه که . آرین هم تقریبا دو ساعتی هست خوابیده.

+اها اوکی . جاش رو کی عوض کردی؟

یه ذره مکث کردم

-ااا...اوووم....قبل اینکه بخوابه جاش
عوض شد.

ترنج مشکوک بهم خیره شد

+یکتا فقط من به این مشکوک شدم یا تو هم همین جوری ای؟

یکتا هم یه نگاه مشکوک به من کرد

+نه منم بهش شک کردم انگار داره یه چیزایی رو ازمون قایم میکنه

ترنج سری تکون داد و گفت

+اره تابلوعه یه چیزی رو بهمون نمیگه سارا چرا گفتی جاش عوض شده مگه خودت عوض نکردی؟

هی خدا از اینا هم چیزی رو نمیشه دو دیقه مخفی کرد. بهتره الان بگم من که قرار بود در هر صورت بهشون بگم.
رو به جفتتشون کردم.

-علیهان عوض کرد

+هااااااا؟!!

این صدای ترنج بود که از شدت تعجب دهنش باز مونده بود.
بعد با شیطنت بهم نگاه کرد و ابرو بالا انداخت

+افرین سارا خوشم اومد از همین اول کاری قشنگ تو مشتت گرفتیش و داری عادتش میدی به بچه داری و اینا. اره شیطون؟

یکتا-چی میگی ترنج. سارا اصلا علیهان برای چی اومد اینجا ؟

-اگه ترنج خانم بزارن میگم الان.

ترنج-ایش.خیله خب اول بریم بشینیم . منم برم خرید ها رو بزارم سره جاش و برای آرین هم شیر درست کنم بعد تعریف کن.

یکتا-اووو. برو بابا میخوای برو یه سر حموم شامتم بخور شبم بخواب فردا هم برو سرکار بعد بیا. نمیخواد اونا رو جا به جا کنی فقط برای آرین شیر درست کن بیار

ترنج-اه خیله خب نمیزارید که ادم به کاراش برسه. سارا اب جوش هست؟

-اره فک کنم.

ترنج آرین رو بغل یکتا گذاشت و خرید ها رو از جلوی در برداشت و تو آشپزخونه برد.بعد چند دقیقه با شیشه شیر آرین اومد و آرین رو از بغل یکتا گرفت و روی مبل نشست و شیشه شیر رو تو دهن آرین گذاشت. بعد رو به ما کرد.

+خب سارا حالا بنال ببینیم چه گلی به سرمون زدی . نزده باشی خودتو بی عفت کرده باشی بعد حامله باشی با آرین من نشسته باشین تمرین بچه داری کرده باشید.هان؟زود بگو ببینم.

اوف این ترنجم تو هیچ موقعیتی دست از مسخره بازی برنمیداره.

-باش اگه اجازه بدید میخوام بگم

+اجازه میدم حالا زود باش .