_*رمان ویدئو چک*_
14 subscribers
9 photos
1 video
12 links
بسم‌الله‌الرحمن‌رحیم
رمان‌ویدئوچک=آنلاین

به‌قلم:سارا راد و مهشید

پارت‌گذاری= هفتگی به تعداد نامعلوم

آیدی جهت سوال،درخواست وتبادل‌در رابطه‌با رمان وچنل👇
@moon_shidd

هرگونه کپی،پیگرد قانونی دارد
Download Telegram
نام رمان:ویدئو چک
#پارت_شصت_نه
هیچ کدوم خوابمون نبرده بودچون همش تکون میخوردیم که ترنج زبون باز کرد
ترنج-خب من از کنجکاوی خوابم نمیبره شما چی؟؟
یکتا-من از اینکه جام عوض شده
+والا جات خوبه باید خوابت ببره اصلا امکان نداره...
ترنج-سارا حالا که خوابمون نمیبره بگو چی گفتید چی نگفتید..
یکتا-اره بگو از هیچی بهتره
من که اول اخر باید بگم چرا الکی بحث کنم پس شروع کردم به گفتن همین که به اون قسمت بوسیدن پیشونیم که رسید ترنج بی جنبه مثل بچه ها ذوق کرد والا من اونموقع ذوق نکردم انقدر این میکنه ‌‌
ترنج-خب...بقیش چیشدددد؟؟
+وااا چی میخواد بشه
یکتا-ترنج صبر کن چند روز دیگه جواب ازمایشش مثبت میشه.
هاااا؟؟عوضییی !!بالشی که کنارم بود رو برداشتم و پرت کردم طرف یکتا ترنجم که غش غش میخندید
+عوضی چی میگی ؟جواب ازمایش چیی؟
یکتا- از تو بعید نیس والا
ترنج-اینو موافقم واقعافکر کنم اسم بچه هاشونم انتخاب کردن
+اه گمشید اذیت نکنید دیگه
ترنج-خب بنال بقیش
+همین دیگه...بخوابید حالا‌.
ترنج-عههه من فک کردم ..ادامه داره...
یکتا-بخوابید دیگه ...داستان قشنگی بود
دهنمو کج کردمو ..یه شب بخیر گفتم ...
هممون گرفتیم خوابیدیم ولی ترنج اذیت میکرد بیشورحالتو میگیرم وایسااا
از اینورم یکتا خانم‌ همش میگفت قراره خاله بشم اره جون عمت ...بشین تا خاله بشی..خوبه حالا هیچی نشده هاا..انقدر بزرگش میکنن انقدر اذیت کردن‌که اخرش خوابیدیم..
...
دو روز بعد(سه شنبه)
^یکتا^
دو روز از روز خواستگاری سارا میگذره اون روز اخرش چقدر سارا رو اذیت کردیم حقشه والامیره کیفشو اون میکنه زبون در میاره برای ما
بعد از اون روز دیگه ازشون خبر ندارم تو این دو روز از طریق واتساپ حرف زدیم
امروزم که قبل از اینکه برم مطب باید برم با اراز چون اراز دیروز زنگ زد گفت که امروز قبل از رفتن به مطب ببینمش یه کار واجبی داره الانم تو ماشین نشستمو دارم به کافه مورد نظرم برم.امروزم چون میخوام برم‌ مطب دور هودی هامو خط کشیدم و یه مانتو مشکی پوشیدم با یه شال سفید روی سرم.یه شلوار جذب مشکی..با کتونی اسپرت خوشگلم..برای یه روز کاری فک‌کنم رسمی باشه...هوففف این کافه لعنتی هم که دور اصلا حوصله این همه راه رو ندارم...یه اهنگ روسی باحال گذاشتم‌عاشق زبان روسی بودم اها گفتم روسی..قرار بود سهیل برام‌کلاس خصوصی بزاره پس چیشد..والا خبری نشد...فک کنم تعارف کرده.بود...یا اصلا بلد نیس...اخه اگه بلد نبود که نمیگفت‌ایششش اصلا ولش اهنگ و بچسبیم ارامش بگیریم تا برسیم
.
.
بعد چند مین بالاخره رسیدم ای لعنت بهت اراز .جا پارک از کجا پیدا کنم اخه‌هیچ جا هم واسه ماشینم‌جا نداره‌ چیکار کنم بزار به اراز زنگ بزنم ببینم چیکار کنم من الان..همین که گوشی برداشتم شمارشو بگیرم یه ماشین از جا پارکش در اومد گوشیو گذاشتم رو داشبورد و زودی ماشینو بردم سمت جا پارک سریع ماشینو پارک کردم..دور برمو دیدم که ببینم‌قشنگ پارک کردم که اره ماشالله به خودم خودمو تو اینه دیدم مثل همیشه ساده زیاد اهل ارایش نیسم ته تهش یه برق لب میزنم همیشه هم همینجورم والا..کیفمو از پشت ماشین برداشتم ..گوشیمو از داشبورد برداشتم و گذاشتم تو کیفم...از ماشین اومدم..بیرون سریع رفتم سمت کافه‌
در کافه رو باز کردمو رفتم تواوو چه جای شیکی اینجا..یه اهنگ ملایم هم داشت پخش میشد‌هرچقدر سرمو این ور اون ور کردم اراز رو ندیدم داشتم میگشتم که یه گارسون اومد سمتم
گارسون-سلام‌..خوش امدید..شما مهمان اقا رستمی هستید؟؟
+سلام..بله..انگاری ایشون دیر کردن نیومدن..
گارسون-نخیر ایشون بالا تشریف دارن‌..منتظر شما هستن؟؟
سرمو بالا کردم..دیدم که اراز از اون بالا وایساده منو نگاه میکنه
از گارسون تشکری کردمو رفتم به سمت طبقه بالااخرین پله هم که تموم شد به اراز رسیدم مثل همیشه یه تیپ خفن زده بود.یه پیرهن مردونه سفید روشم یه جلیقه مشکی پوشیده بود یه کت نسکافه هم از روش پوشیده.بودیه کروات مشكی هم زده بود
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
ایدی چنل👇🏾
@roman_videochek