_*رمان ویدئو چک*_
14 subscribers
9 photos
1 video
12 links
بسم‌الله‌الرحمن‌رحیم
رمان‌ویدئوچک=آنلاین

به‌قلم:سارا راد و مهشید

پارت‌گذاری= هفتگی به تعداد نامعلوم

آیدی جهت سوال،درخواست وتبادل‌در رابطه‌با رمان وچنل👇
@moon_shidd

هرگونه کپی،پیگرد قانونی دارد
Download Telegram
نام رمان:ویدئو چک

#پارت_پنجاه_یکم
دیشب که از بیمارستان برگشتم،شیرینی گرفتم و رفتم خونه و خبر رفتنم به اتاق عمل رو که دادم همه خوشحال شدن مامانم گوشی رو همون موقع برداشت و زنگ زد به فک و فامیل.
.......
شب انقدر با بچه ها چت کردیم تا از جون افتادیم ساعت2خوابیدیم .الانم اقا سبحان تازه یادش افتاده. بیاد به ما سر بزنه امروز که من نه شیفت داشتم و نه دانشگاه و روز استراحتمهههههه
سبحان-ساراااااا درو براچی قفل کردی باز کنننننن
ای درد،ای کوفت،ای مرض
+چته سبحان؟؟! اول صبح اینجا چه غلطی میکنی
سبحان-اولا الان صبح نیستوسر ظهره بعدشم درو باز کن بگم
واییی خداااا منو نجات بده یه روز امیرطاها گاو یه بار این سبحان خر
پاشدم و تلوتلو خوران رفتم سمت درو قفل درو باز کردم.سبحان اول تا چند ثانیه مات نگام میکردبعد مثل دخترا جیغ کشیدو پرید عقب.ایش چقدر بدم از این کاراش
+چتهههه؟؟چراجیغ میکشی .عادت و ترک نکردی پسر گنده؟؟
سبحان-قیافه خودتو تو اینه دیدی. شبیه جن میمونی جن تورو ببینه از کارش استفاع میده .
تازه یادم افتاد صبحا چجور بیدار میشم مطمئنم موهام پف کرده و صورتم باد کرده زود درو بستمو پریدم جلو اینه.تا نگام به قیافم افتاد یه دونه محکم با کف دست زدم رو پیشونیم.ای خدااا تا حالا سبحان منو اینجور ندیده بود...بیا ابروت رفت دختر بی ملاحظه .جهنم ببینه اصن .پسره گاو من که قیافم همچین بدم نبود میدونم از سر خباثتش اینجوری گفت بهم اه اصن میرم حموم .اره اینجور بهتره.
......
بعد نیم ساعت از حموم اومدم بیرون حوله رو دورم بستم .یه دست لباس برداشتم و تنم کردم.موهامو با حوله ابشو گرفتم و شونه کردم و گذاشتم خودش کم کم خشک بشه.
از اتاق که رفتم بیرون دیدم سبحان نشسته رو مبل و داره بامامان حرف میزنه. هوفففف باز وراجی کردنشو شروع کرده.
+به به داداش سبحان چه عجب به ما سر زدین.
سبحان-سلام خواهر .والا ما همیشه همین جا بودیم شما نبودی خانم دکتر
+ما که ندیدیم
سبحان-شنیدم پاتو گذاشتی تو اتاق عمل ،بچه به دنیا اوردی
+بلهههه پس چییی؟؟
سبحان-چه بزرگ شدی
+خوبه دوسال ندیدی منو هااا ...اینجور میگی
سبحان-عوض شدی دیگه
+بله. راستی چیشد تو زن نگرفتی هنوز ؟؟
سبحان-هه اینو، نامزد کردم خانم خانما کجای کاری؟؟
چییی ؟؟کی نامزد کرده به من نگفتههههه!!!
+بیشعورررر....کی نامزد کردی؟؟
چراااا به من نگفتی؟؟
سبحان-اروم دختر عههه .شیش ماه نامزد کردیم .چون مامان و بابا خودمم تازه فهمیدن.نخواستم کسی بفهمه
+یعنی من خبر چینم .
سبحان-نه بابا این چه حرفیه
داشتم باهاش بحث میکردم که گوشیم زنگ خورد اه کدوم خریه . رفتم سمت گوشی که دیدم بله ستاره ست .
+بله؟بفرما؟
ستاره-سلام کجاییی خانم؟
+سلام خونه چطور؟؟
ستاره-به به فراموش کارم که شدی خیر سرت.
+چیشده ستاره؟؟
ستاره-یادت رفته قرار بود باهام بیای خرید؟
+وایییی توام که دقیقه نودی ای. دیروز گفتم بیا بریم نیومدی .اخه الان ؟؟
ستاره-تروخداا بیا دیگه
+باشه ...سبحانم اینجاست با اون میام
ستاره-عههه.پسرخالت کی اومد ؟؟
+چند روزه اومده تازه وقت کرده بیاد خونمون
ستاره-عهههه باش. بیاید دیگه
+باش فقط تو تنها میای؟؟
ستاره-نه.قراره با یکی بیام .
+کی؟؟
ستاره-حالا میفهمی.
+میدونم زر نمیزنی میسپارمت به خدااا من برم حاضر بشیم

🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻

آیدی چنل 👇🏽
@roman_videochek