انتشارات «رُشدیه» ناشر مجموعه آثار نیما یوشیج با «دفترهای نیما» در نمایشگاه کتاب تهران است، در غرفهی نشر «افراز» به آدرس: شبستان، راهروی پنج، غرفهی چهل..
/
به علاوهی آثارِ دیگر:
غزاله علیزاده: داستان بلند «مُلک آسیاب»
بهرام اردبیلی: گفتوجوی داریوش کیارس با بهرام اردبیلی
حسن عالیزاده: دفتر شعرِ «دوچرخه آبی»
فیروز ناجی: دفتر شعرِ «سرخوش از غمی که هرکجا پنهان»
هوشنگ آزادیور: دفتر شعرِ «هر قلبی که میتپد عاشق نیست، شاید فقط پمپ خون باشد»
کتاب واروژان: به کوشش حسین عصاران
#نیما_یوشیج
#شراگیم_یوشیج
#غزاله_علیزاده
#بهرام_اردبیلی
#حسن_عالیزاده
#فیروز_ناجی
#هوشنگ_آزادی_ور
#انتشارات_رشدیه
#انتشارات_افراز
#نمایشگاه_کتاب_تهران
/
@rochdie
/
به علاوهی آثارِ دیگر:
غزاله علیزاده: داستان بلند «مُلک آسیاب»
بهرام اردبیلی: گفتوجوی داریوش کیارس با بهرام اردبیلی
حسن عالیزاده: دفتر شعرِ «دوچرخه آبی»
فیروز ناجی: دفتر شعرِ «سرخوش از غمی که هرکجا پنهان»
هوشنگ آزادیور: دفتر شعرِ «هر قلبی که میتپد عاشق نیست، شاید فقط پمپ خون باشد»
کتاب واروژان: به کوشش حسین عصاران
#نیما_یوشیج
#شراگیم_یوشیج
#غزاله_علیزاده
#بهرام_اردبیلی
#حسن_عالیزاده
#فیروز_ناجی
#هوشنگ_آزادی_ور
#انتشارات_رشدیه
#انتشارات_افراز
#نمایشگاه_کتاب_تهران
/
@rochdie
«رُشدیه» منتشر کرد:
«دیروز»؛ عکسهای حمید شاهرخ
از: بیژن الهی، شمیم بهار، فیروز ناجی، قاسم هاشمینژاد
*
مشاور هنری: آیدین آغداشلو
چاپ نخست: 1397
*
بخشی از مقدمهی کتاب به قلمِ حسن عالیزاده:
«...و باز همان تکدرخت با جمال جوانیی محفوظش در مه و بالای دامنهیی سبز که انگار چشم کشیدهست به «زعفرانیه» و تصاویر خانه و آن روز مبارک اردیبهشتماه جلالی (1359) که دوستان نشستهاند به گفتوگو، و گاه گوش سپردهاند به آنچه دارد برایشان میخواند میزبان... و دوربین چهار طرف گفتوشنود را نشانمان میدهد بیهیچ داوری. گویا زمان مناظرهییست خاموش در این عکسها. بیخود نیامدم به تماشای خانهیی که خاطرهاش زخم میزند هنوز. از سبزِ مه گرفتهی بالای کوه تا سبز آفتابیی این خانه، طول راه چه کوتاه. بیرون مرگ و روزمرهگی، انگار عکس، منزلتِ خانه را به خاطرم آورد. در نیمروز عمر «زعفرانیه» اردیبهشت بود...»
#حمید_شاهرخ
#بیژن_الهی
#شمیم_بهار
#فیروز_ناجی
#قاسم_هاشمی_نژاد
#حسن_عالیزاده
#آیدین_آغداشلو
#انتشارات_رشدیه
#کتاب
#عکس
#نشر
@rochdie
/
«دیروز»؛ عکسهای حمید شاهرخ
از: بیژن الهی، شمیم بهار، فیروز ناجی، قاسم هاشمینژاد
*
مشاور هنری: آیدین آغداشلو
چاپ نخست: 1397
*
بخشی از مقدمهی کتاب به قلمِ حسن عالیزاده:
«...و باز همان تکدرخت با جمال جوانیی محفوظش در مه و بالای دامنهیی سبز که انگار چشم کشیدهست به «زعفرانیه» و تصاویر خانه و آن روز مبارک اردیبهشتماه جلالی (1359) که دوستان نشستهاند به گفتوگو، و گاه گوش سپردهاند به آنچه دارد برایشان میخواند میزبان... و دوربین چهار طرف گفتوشنود را نشانمان میدهد بیهیچ داوری. گویا زمان مناظرهییست خاموش در این عکسها. بیخود نیامدم به تماشای خانهیی که خاطرهاش زخم میزند هنوز. از سبزِ مه گرفتهی بالای کوه تا سبز آفتابیی این خانه، طول راه چه کوتاه. بیرون مرگ و روزمرهگی، انگار عکس، منزلتِ خانه را به خاطرم آورد. در نیمروز عمر «زعفرانیه» اردیبهشت بود...»
#حمید_شاهرخ
#بیژن_الهی
#شمیم_بهار
#فیروز_ناجی
#قاسم_هاشمی_نژاد
#حسن_عالیزاده
#آیدین_آغداشلو
#انتشارات_رشدیه
#کتاب
#عکس
#نشر
@rochdie
/
«رُشدیه» منتشر کرد:
روزنامهی تبعید
از دفترهای شعر رُشدیه: ۴
سرودهی: حسن عالیزاده
چاپِ اسفندماه نود و هفت
*
«مرگ
رویای آن زنیست که در سایه میرود
و برفِ شعلههاست
نگاهش
طاقِ سپید نسیان
گلسنگِ یادهاست
ایوانچهی هلالی
در بوی شامگاهی
و گربهیی
که گیج
.
مرگ
پرهیبِ این زنیست
که میآید-
آن لحظهیی که رفتهست-
با شعلههای برفِ نگاهش.
.
این، یادِ دیگریست
که میپیچد
چون پیچکی
مردّد
با نردهی شکستهی آن خانهیی که نیست..»
#حسن_عالیزاده #انتشارات_رشدیه
@rochdieh
روزنامهی تبعید
از دفترهای شعر رُشدیه: ۴
سرودهی: حسن عالیزاده
چاپِ اسفندماه نود و هفت
*
«مرگ
رویای آن زنیست که در سایه میرود
و برفِ شعلههاست
نگاهش
طاقِ سپید نسیان
گلسنگِ یادهاست
ایوانچهی هلالی
در بوی شامگاهی
و گربهیی
که گیج
.
مرگ
پرهیبِ این زنیست
که میآید-
آن لحظهیی که رفتهست-
با شعلههای برفِ نگاهش.
.
این، یادِ دیگریست
که میپیچد
چون پیچکی
مردّد
با نردهی شکستهی آن خانهیی که نیست..»
#حسن_عالیزاده #انتشارات_رشدیه
@rochdieh
آنا کارنینا/ ۱۸ اکتبر ۱۹۱۰
به: غزاله
.
تو میروی
قطار ایستاده است.
نه ابرها به باد جابهجا نمیشوند
ملافهها چروک خوردهاند
و آب رفتهاند خوابها
و قد کشیدهاند سایههای سنگ:
کلاهِ چرکمرد و حلقههای موی چربِ روزنامهچی
و حلقههای گفتوگوی و بوی دود
بخار شیشههای عینک و غبارِ سیم تلگراف
و لکّ و پیسِ برف و آفتاب
و تیکتاکِ ساعتِ خرابِ ایستگاه
و جانپناهِ سستِ پلهها
و روزنامهها که بوی سردخانه میدهند.
..
که ایستاده یکّه روبروی باد؟
و سوت میکشد سکوت
و دود میکند چراغها
و خُرد میشوند شیشهها
نشانهها که چرخ میخورند
و چهرهها که چرخ میخورند
و دور میشوند و چرخ میخورند
چروک میشوند و چرخ میخورند
و چرخ میخورند و پوک میشوند
چه رقص مضحکی
به روی سیمها و خردهشیشهها
به زنجهمورهی سیاهِ گربهیی سیاه و کور
..
ملافهها سفید بود
و نامها و نامهها
و برف شعله میکشید پشت شیشهها
و بوسهها که میسُرید با نَفَس به روی پوست
و اسب، خسته بود و یادِ اسب خسته بود و خسته بود:
گلولهی خلاص
.
(که ایستاده یکّه روبروی باد؟)
و کودکِ کلانِ کودنی که دستگیره را کشیده بود
قطار ایستاده بود.
.
نقاط اتّصال-
حروفِ روزنامهها که شهرهای خالی از نفوس را مرور میکنند
و چُرت میزنند پشت شیشهها در آفتابِ نیمرنگ و خسخسِ نسیمِ عصر.
.
قطار ایستاده است.
.
سرودهی حسن عالیزاده
از دفتر شعرِ «روزنامهی تبعید»
چاپ نخست: ۱۳۹۷ - انتشارات «رُشدیه»
#حسن_عالیزاده #روزنامه_تبعید #غزاله_علیزاده #شعر #انتشارات_رشدیه
@rochdie
به: غزاله
.
تو میروی
قطار ایستاده است.
نه ابرها به باد جابهجا نمیشوند
ملافهها چروک خوردهاند
و آب رفتهاند خوابها
و قد کشیدهاند سایههای سنگ:
کلاهِ چرکمرد و حلقههای موی چربِ روزنامهچی
و حلقههای گفتوگوی و بوی دود
بخار شیشههای عینک و غبارِ سیم تلگراف
و لکّ و پیسِ برف و آفتاب
و تیکتاکِ ساعتِ خرابِ ایستگاه
و جانپناهِ سستِ پلهها
و روزنامهها که بوی سردخانه میدهند.
..
که ایستاده یکّه روبروی باد؟
و سوت میکشد سکوت
و دود میکند چراغها
و خُرد میشوند شیشهها
نشانهها که چرخ میخورند
و چهرهها که چرخ میخورند
و دور میشوند و چرخ میخورند
چروک میشوند و چرخ میخورند
و چرخ میخورند و پوک میشوند
چه رقص مضحکی
به روی سیمها و خردهشیشهها
به زنجهمورهی سیاهِ گربهیی سیاه و کور
..
ملافهها سفید بود
و نامها و نامهها
و برف شعله میکشید پشت شیشهها
و بوسهها که میسُرید با نَفَس به روی پوست
و اسب، خسته بود و یادِ اسب خسته بود و خسته بود:
گلولهی خلاص
.
(که ایستاده یکّه روبروی باد؟)
و کودکِ کلانِ کودنی که دستگیره را کشیده بود
قطار ایستاده بود.
.
نقاط اتّصال-
حروفِ روزنامهها که شهرهای خالی از نفوس را مرور میکنند
و چُرت میزنند پشت شیشهها در آفتابِ نیمرنگ و خسخسِ نسیمِ عصر.
.
قطار ایستاده است.
.
سرودهی حسن عالیزاده
از دفتر شعرِ «روزنامهی تبعید»
چاپ نخست: ۱۳۹۷ - انتشارات «رُشدیه»
#حسن_عالیزاده #روزنامه_تبعید #غزاله_علیزاده #شعر #انتشارات_رشدیه
@rochdie
بهیادِ شمیم بهار در زادروزش..
.
«تهران، زعفرانیه، کوچهی شیرکوه. شمارهی طلاییی پلاکِ چارگوشِ لاجوردیاش پیدا و ناپیدا پشت شاخهی پیچکی لرزان از باد. ماهِ آخر پاییز بود..»
.
عکس از: کتابِ «دیروز»، عکسهای حمید شاهرخ از؛ بیژن الهی، شمیم بهار، فیروز ناجی، قاسم هاشمینژاد/ چاپ نخست: ۱۳۹۷، انتشارات «رُشدیه»
متن از؛ مقدمهی حسن عالیزاده بر کتاب
.
#شمیم_بهار #بیژن_الهی #حمید_شاهرخ #فیروز_ناجی #قاسم_هاشمی_نژاد #حسن_عالیزاده #انتشارات_رشدیه
@rochdie
.
«تهران، زعفرانیه، کوچهی شیرکوه. شمارهی طلاییی پلاکِ چارگوشِ لاجوردیاش پیدا و ناپیدا پشت شاخهی پیچکی لرزان از باد. ماهِ آخر پاییز بود..»
.
عکس از: کتابِ «دیروز»، عکسهای حمید شاهرخ از؛ بیژن الهی، شمیم بهار، فیروز ناجی، قاسم هاشمینژاد/ چاپ نخست: ۱۳۹۷، انتشارات «رُشدیه»
متن از؛ مقدمهی حسن عالیزاده بر کتاب
.
#شمیم_بهار #بیژن_الهی #حمید_شاهرخ #فیروز_ناجی #قاسم_هاشمی_نژاد #حسن_عالیزاده #انتشارات_رشدیه
@rochdie