عریضه "اشعار رضا دین پرور"
1.25K subscribers
161 photos
72 videos
1 file
12 links
مناجات، مدح و مرثیه اهل بیت (علیهم السلام)
*تنها صفحه رسمی*
Download Telegram
تکیه کردم بر همه بر روی دیواری که نیست
یخ فروشم یخ فروش اینجا خریداری که نیست!

آه! چاه جمکران، دلتنگ دیدارم چقدر
نامه هایم را نبردی پیش دلداری که نیست

گر نمی آیم به چشم تو همین حالا بگو
من شکایت دارم از این وقت دیداری که نیست

دوستت دارم ولی حق می دهم طردم کنی
دوستی با عاشقِ بد قول، اجباری که نیست

ای کسی که تا گرفتارم به دادم می رسی
به خدا خیلی گرفتارم، گرفتاری که نیست

نوکرم بر نوکرانِ نوکرانِ نوکرت
نوکری ها در قبال لطف تو، کاری که نیست

بین عشاق حرم گفتم گنهکارم ولی
زود گفتی صبرکن! اینجا گنهکاری که نیست

آبرو ریزی نشد چون فاطمه فوراً گذاشت
دستمال گریه را بر چشم نَمداری که نیست

یک خطا کردم هزاران سال راهم دور شد
ورنه تا شش گوشه اصلاً راه بسیاری که نیست

صحبت از راه است... زینب خسته از راه آمده!
پیرتر برگشته است از راه همواری که نیست

گریه کرد و بر سر و بر معجرخود خاک ریخت
با برادر شکوه کرد از کوچه بازاری که نیست

همچنان برگ خزان انداخت خود را بر زمین
گفت اذیت کرد ما را زجر بیماری که نیست

گفت امانت، برنگشته مانده در ویرانه ها
دخترت دق کرده بعدِ تشت و تالاری که نیست

#مناجات_امام_زمان_عج
#اربعین
#حضرت_زینب_س


@reza_dinparvar101
در تمنای تو عرضی مختصر آورده ام
حسرت دیدار را وقت سحر آورده ام

ذره ذره بار هجران را به دوشم میکِشم
مورم اینطور از سلیمانم خبر آورده ام

سنگ روی یخ شدم پیش غریب و آشنا
آبروی رفته را بین گذر آورده ام

با سرِ زانو کشاندم عجز خود را پیش تو
دستهای خالی ام را پُشت در آورده ام

من بجای کار کردن سرصدا کردم فقط
های و هوی بیشمار و بی ثمر آورده ام

اربعین آمد... حرم، آغوش خود را باز کرد
باز، دردم را برای یک نفر آورده ام

سالها صبح و غروبی گریه کردم با حسین
سالها نان از تنور روضه در آورده ام

کربلا و شام و کوفه زیر پای زینب است
آنکه می گوید حسین؛ درد کمر آورده ام

گریه کرد و گفت؛ راهم را سریعاً واکنید
سر برای جسم مفقود الاثر آورده ام

آنقدر اهل و عیالت تازیانه خورده اند
از کبوترهای تو یک مُشت، پَر آورده ام

#مناجات_با_خدا
#امام_حسین_ع
#حضرت_زینب_س
#اربعین

@reza_dinparvar101
ای همه حُرمتِ زینب، حسین
تولیت شوکت زینب، حسین
خُردشده هیبتِ زینب، حسین
سرخ شده صورتِ زینب، حسین

سوخته و عاشقِ سرگشته ام
باز به گودالِ تو برگشته ام

کرببلایی! خبرت آمده
پیکرِ صدچاک! سرت آمده
قافلهء مختصرت آمده
خواهر بی بال و پرت آمده

باز، کنار شهدا آمدم
از سفرِ شام بلا آمدم

مُردم و زنده شده ام بارها
رفته رقیه وسط خارها
رد شدم از کوچه و بازارها
سنگ به من خورده ز دیوارها

سنگ، به سوی سر تو پرت شد
نان، طرف دختر تو پرت شد

فکر کن آیینهء تو کم شکست
ظهر، نمازم ز همین غم شکست
من که شکستم همه عالم شکست
حُرمت نامحرم و محرم شکست

چشم ترم بود به زهرا فقط
حرمله هُل داد مرا آن وسط

ناله کنم، شکوه کنم از کدام؟
محمل بی پرده... نگاه عوام...
رد شده این خواهرِبی احترام...
از گذر برده فروشانِ شام

نیزه عباس که می زد جلو
می شدم از هرطرف ِنیزه هُو

تشنهء من، چشمهء آبی شدی
باعث چه خیر و ثوابی شدی
آینهء دقِّ ربابی شدی
قاری قرآن! چه شرابی شدی

بر سر پیمان تو دردانه ماند
دختر تو گوشهء ویرانه ماند

راستی از نالهء مادر بگو
از جگر پاره و پرپر بگو
از بدنی که شده معبر بگو
پاشو و از پیکرِ بی سر بگو

لحظهء آخر همه بد می زدند
روی لب تشنه لگد می زدند

کاش نمی بُرد سرت را به زور
خولی ملعون وسط آن تنور
کاش نمی دیدم از آن راه دور
که شده ای راه عبور و مرور

بست سرت را چقدر بد به زین
رفت به سرعت، بخوری بر زمین

زندگی ام بعد غمت، گشته سخت
وای از آن بد دهنِ تیره بخت
آه سرِ بسته شده بر درخت!
پیش تو لم داد سنان روی تخت

شکلِ تو صد مرتبه تغییر کرد
بار غم تو همه را پیر کرد

کار من سوخته حیرانی است
مانده ام آخر چه مسلمانی است
این همه بوسه که به پیشانی است
کار همان راهب نصرانی است

ما همه دیدیم مصیبت، حسین!
ما همه مُردیم ز غربت، حسین!

#امام_حسین_ع
#حضرت_زینب_س
#اربعین
#کربلا

@reza_dinparvar101
کعبه رفتیم و زیارت در منا
حولهء احرام شد رخت عزا
سنگ خوردیم از میان نیزه ها
هدیه آوردیم از کرببلا

زینبت برگشته یا ام البنین
جای تو خالی! که خوردم بر زمین

چار فصل من بهاری داشت، نیست
این دل عاشق، نگاری داشت، نیست
زینب غمدیده یاری داشت، نیست
محمل من پرده داری داشت، نیست

هی نپرس از صورت نیلی فقط
خورده ام از این و آن سیلی فقط

من از اینجا گرچه سنگین رفته ام
بین صدها مرد بی دین رفته ام
از بلندی رو به پایین رفته ام
تا ته گودالِ خونین رفته ام

شمر بود اما سر یارم نبود
نیمه شب، انگشتر یارم نبود

آمدم با معجری محکم شده
آمدم با این کمر که خم شده
سینهء ام ویرانه ای از غم شده
دختری از کاروانم کم شده

یادگار مادرم، یادت که هست
آن سه ساله دخترم، یادت که هست

این سفر، بد حرمت ما را شکست
بر سر نیزه، سر سقا شکست
در دل آتش دل زهرا شکست
حرمت من پیش دخترها شکست

چند سوغاتی به حاجی ها رسید
گوشواره تا حراجی ها رسید

روضهء چاک گریبان را نپرس
غربت قاری قرآن را نپرس
رد شدم از کوچه ها، آن را نپرس
سکوی برده فروشان را نپرس

با یهودی ها که سنگم می زدند
بی هوا یک عده چنگم می زدند

آه، سر گردانی من را ببخش
خسته ام، ویرانی من را ببخش
این پریشان خوانی من را ببخش
روضهء پایانی من را ببخش

در پی اشرار رفتم با حسین
مجلس اغیار رفتم با حسین

#امام_حسین_ع
#حضرت_زینب_س
#ورود_به_مدینه

@reza_dinparvar101