در نمازم خم ابروت گرفتارم کرد
صورت خاکی تو بود که بیمارم کرد
موج گیسوی ترا شانه کشیدم با دست
اسم زهرا وسط آمد که دلم زود شکست
برکت زندگیم سفرهء خیرات تو بود
پای زهرا وسط طور مناجات تو بود
سالک سِیر مِن الله اِلی الله شدی
یعنی از سرّ درونی خود آگاه شدی
من که یک عمر ز چشم تو محبت دیدم
صحبت رفتنت آمد به خدا رنجیدم
اوج پرواز گرفتی بنشین حوصله کن
از قضا و قدر خواهرت امشب گله کن
من که عمریست شدم در همه جا مشتریت
حق بده که بشود قاتلم انگشتریت
ترس دارم که ضریحم دوسه تا بخش شود
عطر سیب بدن تو همه جا پخش شود
ای که از درد دل مضطر من باخبری
قصد داری بروی، خواهر خود را نبری
مانده ام با دل وامانده، بگو من چه کنم؟
موقع بوسه زدن زیر گلو من چه کنم؟
چه شده می روی و دور حرم می گردی
کاشکی مثل همیشه بغلم می کردی
لااقل حرف بزن، خون نخورم، دق نکنم
التماس همهء مغرب و مشرق نکنم
می زنم رو به همه تا نروی تا نروم
وسط محرم و نامحرم این ها نروم
جگرم سوخته و بی کس و کارم به خدا
طاقت خندهء اشرار ندارم به خدا
گریه کردی چقدر؟ داغ غمت کُشت، مرا
کمکم کن نزند شمر و سنان، مُشت، مرا
گله ام را برسان بعد مدینه به نجف
می شوم بعد تو با حرمله و زجر طرف
تو نرو تا نروم بین دو سه قلدر مست
تو نرو تا نشود معجر من دست به دست
گرچه قصد سر تو سایهء محمل شدن است
ترس من از سر نیزه متمایل شدن است
#محرم
#وداع
@reza_dinparvar101
صورت خاکی تو بود که بیمارم کرد
موج گیسوی ترا شانه کشیدم با دست
اسم زهرا وسط آمد که دلم زود شکست
برکت زندگیم سفرهء خیرات تو بود
پای زهرا وسط طور مناجات تو بود
سالک سِیر مِن الله اِلی الله شدی
یعنی از سرّ درونی خود آگاه شدی
من که یک عمر ز چشم تو محبت دیدم
صحبت رفتنت آمد به خدا رنجیدم
اوج پرواز گرفتی بنشین حوصله کن
از قضا و قدر خواهرت امشب گله کن
من که عمریست شدم در همه جا مشتریت
حق بده که بشود قاتلم انگشتریت
ترس دارم که ضریحم دوسه تا بخش شود
عطر سیب بدن تو همه جا پخش شود
ای که از درد دل مضطر من باخبری
قصد داری بروی، خواهر خود را نبری
مانده ام با دل وامانده، بگو من چه کنم؟
موقع بوسه زدن زیر گلو من چه کنم؟
چه شده می روی و دور حرم می گردی
کاشکی مثل همیشه بغلم می کردی
لااقل حرف بزن، خون نخورم، دق نکنم
التماس همهء مغرب و مشرق نکنم
می زنم رو به همه تا نروی تا نروم
وسط محرم و نامحرم این ها نروم
جگرم سوخته و بی کس و کارم به خدا
طاقت خندهء اشرار ندارم به خدا
گریه کردی چقدر؟ داغ غمت کُشت، مرا
کمکم کن نزند شمر و سنان، مُشت، مرا
گله ام را برسان بعد مدینه به نجف
می شوم بعد تو با حرمله و زجر طرف
تو نرو تا نروم بین دو سه قلدر مست
تو نرو تا نشود معجر من دست به دست
گرچه قصد سر تو سایهء محمل شدن است
ترس من از سر نیزه متمایل شدن است
#محرم
#وداع
@reza_dinparvar101
وقتی که ارباب از عطش می رفت از حال
از دور زینب دید، شمر آمد به گودال
چشم پلیدش را درشت و ریز میکرد
ای کاش قاتل خنجرش را تیز میکرد
با پنجه های شمر، موی سر به هم ریخت
اعصاب او را کُندی خنجر به هم ریخت
با تیزی چکمه به اطراف تنش زد
بالای ده ضربه فقط بر گردنش زد
ای کاش روی سینه اش با پا نمی رفت
با زانویش بر گردن آقا نمی رفت
هی مشت بر روی گُلی پژمرده میخورد
هی ضربه بر آن حلقِ نیزه خورده میخورد
بدجور دنیا را به کامش زهر کردند
نامردها ارباب ما را نحر کردند
ای کاش تنهاییِ آقا راهِ حل داشت
بر پیکرش سی و سه نیزه لااقل داشت...
میزد سنان با هر بد و بیراه و اخمش...
روی هزار و نهصد و پنجاه، زخمش
او را به آه غربتش وابسته کردند
آقای ما را بین مقتل خسته کردند
با آن سر و ریشی که خون کرده خضابش
هی مسخره کردند و هی دادند عذابش
لب های خشکش، عطر باران دعا داشت
آنجا فقط دلواپسی خیمه را داشت
خیلی جسارت، شمر بر ارباب مان کرد
با چکمه پشتش را به سمت آسمان کرد
سنگینی اش را باز، روی پیکر انداخت
سر را برید و روبروی خواهر انداخت
با نیزه و خورجین دوباره سر به هم ریخت
ما را صدای نالهء مادر به هم ریخت
#محرم
#گودال
@reza_dinparvar101
از دور زینب دید، شمر آمد به گودال
چشم پلیدش را درشت و ریز میکرد
ای کاش قاتل خنجرش را تیز میکرد
با پنجه های شمر، موی سر به هم ریخت
اعصاب او را کُندی خنجر به هم ریخت
با تیزی چکمه به اطراف تنش زد
بالای ده ضربه فقط بر گردنش زد
ای کاش روی سینه اش با پا نمی رفت
با زانویش بر گردن آقا نمی رفت
هی مشت بر روی گُلی پژمرده میخورد
هی ضربه بر آن حلقِ نیزه خورده میخورد
بدجور دنیا را به کامش زهر کردند
نامردها ارباب ما را نحر کردند
ای کاش تنهاییِ آقا راهِ حل داشت
بر پیکرش سی و سه نیزه لااقل داشت...
میزد سنان با هر بد و بیراه و اخمش...
روی هزار و نهصد و پنجاه، زخمش
او را به آه غربتش وابسته کردند
آقای ما را بین مقتل خسته کردند
با آن سر و ریشی که خون کرده خضابش
هی مسخره کردند و هی دادند عذابش
لب های خشکش، عطر باران دعا داشت
آنجا فقط دلواپسی خیمه را داشت
خیلی جسارت، شمر بر ارباب مان کرد
با چکمه پشتش را به سمت آسمان کرد
سنگینی اش را باز، روی پیکر انداخت
سر را برید و روبروی خواهر انداخت
با نیزه و خورجین دوباره سر به هم ریخت
ما را صدای نالهء مادر به هم ریخت
#محرم
#گودال
@reza_dinparvar101
روزگار ما گداها پشت در، سر می شود
با نشستن پشت این در، خستگی در می شود
هر کسی دردش فراوان ...گریه اش هم بیشتر!
حال ما بدتر که شد هربار، بهتر می شود
سختی ات را می خرم، بر آب و آتش می زنم
سنگ را وقتی تراشیدند گوهر می شود
سائل آلوده را رسوا مکن، گردن بگیر
بنده ی ناجور، با تو جور دیگر می شود
من کلاه خویش را برداشتم، نه این و آن!
جرم حق الناس من صدها برابر می شود
گرچه باید چوب میخوردم، بغل کردی مرا
درس، را شاگردِ بد، با مِهرت از بَر می شود
دست هرکس که به کویت هم نیامد را بگیر
تو هم او را از خودت طردش کنی، شر می شود
من هنوز از باده ی مهمانی ات سر می کشم
غوره است اشکم ولی انگور حیدر می شود
خاک نعلین علی را روی چشمم می کِشم
دست به خاکی اگر که می زنم زر می شود
یا جوابم را بده، یا کربلایم را بده
دردهایی که نگفتم چند دفتر می شود
در میان قتلگاه خود اذیت شد حسین
چون جدا از پیکرش سر، پیش مادر می شود
تشنه بود و آب، بالای سرش اسراف شد
پیش چشم فاطمه سیراب، لشکر می شود
پیش چشم خواهرش هرچند، خنجر خورده است
بین قلبش غصه ی ناموس، خنجر می شود
#محرم
#گودال
#مناجات_با_خدا
@reza_dinparvar101
با نشستن پشت این در، خستگی در می شود
هر کسی دردش فراوان ...گریه اش هم بیشتر!
حال ما بدتر که شد هربار، بهتر می شود
سختی ات را می خرم، بر آب و آتش می زنم
سنگ را وقتی تراشیدند گوهر می شود
سائل آلوده را رسوا مکن، گردن بگیر
بنده ی ناجور، با تو جور دیگر می شود
من کلاه خویش را برداشتم، نه این و آن!
جرم حق الناس من صدها برابر می شود
گرچه باید چوب میخوردم، بغل کردی مرا
درس، را شاگردِ بد، با مِهرت از بَر می شود
دست هرکس که به کویت هم نیامد را بگیر
تو هم او را از خودت طردش کنی، شر می شود
من هنوز از باده ی مهمانی ات سر می کشم
غوره است اشکم ولی انگور حیدر می شود
خاک نعلین علی را روی چشمم می کِشم
دست به خاکی اگر که می زنم زر می شود
یا جوابم را بده، یا کربلایم را بده
دردهایی که نگفتم چند دفتر می شود
در میان قتلگاه خود اذیت شد حسین
چون جدا از پیکرش سر، پیش مادر می شود
تشنه بود و آب، بالای سرش اسراف شد
پیش چشم فاطمه سیراب، لشکر می شود
پیش چشم خواهرش هرچند، خنجر خورده است
بین قلبش غصه ی ناموس، خنجر می شود
#محرم
#گودال
#مناجات_با_خدا
@reza_dinparvar101
از زبان امام زمان (عج)
در گوشهء گودال، اشارت عمه را کشت
هم قتل صبر و هم شرارت عمه را کشت
هرچند خیلی کعب نیزه خورده زینب
در خیمه حرف قتل و غارت عمه را کشت
چشم عمو عباس ما را دور دیدند
تاراج دختر با جسارت عمه را کشت
تا عصر عاشورا به عالم فخر می کرد
چون رفت حسینش این خسارت عمه را کشت
دنبال سر بود و سنان دستش می انداخت
والله احساس حقارت عمه را کشت
شد نوحه ای جانسوز "اِلَیَّ یا اُخَیَّ"
جدّم شبی با این عبارت عمه را کشت
گرچه لبش خشکیده بود و آب می خواست
بوسه به حلقی پُر حرارت عمه را کشت
پیش تنی که بی لباس کهنه مانده
بی معجر آمد، این مرارت عمه را کشت
باید به ناقه می نشست اما بی اکبر
این دست بسته در اسارت عمه را کشت
#محرم
#مناجات_امام_زمان_عج
@reza_dinparvar101
در گوشهء گودال، اشارت عمه را کشت
هم قتل صبر و هم شرارت عمه را کشت
هرچند خیلی کعب نیزه خورده زینب
در خیمه حرف قتل و غارت عمه را کشت
چشم عمو عباس ما را دور دیدند
تاراج دختر با جسارت عمه را کشت
تا عصر عاشورا به عالم فخر می کرد
چون رفت حسینش این خسارت عمه را کشت
دنبال سر بود و سنان دستش می انداخت
والله احساس حقارت عمه را کشت
شد نوحه ای جانسوز "اِلَیَّ یا اُخَیَّ"
جدّم شبی با این عبارت عمه را کشت
گرچه لبش خشکیده بود و آب می خواست
بوسه به حلقی پُر حرارت عمه را کشت
پیش تنی که بی لباس کهنه مانده
بی معجر آمد، این مرارت عمه را کشت
باید به ناقه می نشست اما بی اکبر
این دست بسته در اسارت عمه را کشت
#محرم
#مناجات_امام_زمان_عج
@reza_dinparvar101
ای تن بی سرِ مفقودالاثر، پس چه شدی؟!
ای رها کرده مرا بین خطر، پس چه شدی؟!
بعد تو بی سر و سامان شدنم را چکنم
خیمه ام سوخته، حیران شدنم را چکنم
دیدی آخر که خودم ماندم و دلواپسی ام!
خب بگو بر که شکایت کنم از بی کسی ام!
گرچه از غارت خیمه خبری نیست حسین
دگر از حرمت زن ها اثری نیست حسین
به لب تشنهء تو، کاسهء اشکم نرسید
ای بریده سر من! شمر، سرم داد کشید
کار سر را جلوی مادر تو یکسره کرد
خسته ام کرد سنان، بسکه مرا مسخره کرد
کاش گودال، ز خون تن تو خیس نبود
پشت و روی بدنت قابل تشخیص نبود
آه از این درد! نمازم که نشسته شده است
من بمیرم، کفنت نیزه شکسته شده است
ضربه خورده به گلویت، اثر خنجر کو!
خواهرت بوسه هوس کرده، رگ حنجر کو!
ساربان هست، عقیق یمنت نیست که نیست
هرچه گشتم نخی از پیرهنت نیست که نیست
آمدم تا که سفر با سر خونین نروی
کمکم کن که بجنگم ته خورجین نروی
تا سر ظهر می آمد همه کار از دستم
با همان روسری ام زخم ترا می بستم
خواهرت بار برادر نکشد، خواهر نیست
گیرم اصلاً سر تو هست، ببین معجر نیست
#محرم
#شام_غریبان
@reza_dinparvar101
ای رها کرده مرا بین خطر، پس چه شدی؟!
بعد تو بی سر و سامان شدنم را چکنم
خیمه ام سوخته، حیران شدنم را چکنم
دیدی آخر که خودم ماندم و دلواپسی ام!
خب بگو بر که شکایت کنم از بی کسی ام!
گرچه از غارت خیمه خبری نیست حسین
دگر از حرمت زن ها اثری نیست حسین
به لب تشنهء تو، کاسهء اشکم نرسید
ای بریده سر من! شمر، سرم داد کشید
کار سر را جلوی مادر تو یکسره کرد
خسته ام کرد سنان، بسکه مرا مسخره کرد
کاش گودال، ز خون تن تو خیس نبود
پشت و روی بدنت قابل تشخیص نبود
آه از این درد! نمازم که نشسته شده است
من بمیرم، کفنت نیزه شکسته شده است
ضربه خورده به گلویت، اثر خنجر کو!
خواهرت بوسه هوس کرده، رگ حنجر کو!
ساربان هست، عقیق یمنت نیست که نیست
هرچه گشتم نخی از پیرهنت نیست که نیست
آمدم تا که سفر با سر خونین نروی
کمکم کن که بجنگم ته خورجین نروی
تا سر ظهر می آمد همه کار از دستم
با همان روسری ام زخم ترا می بستم
خواهرت بار برادر نکشد، خواهر نیست
گیرم اصلاً سر تو هست، ببین معجر نیست
#محرم
#شام_غریبان
@reza_dinparvar101
گنهکارا مپنداری برای من ضرر داری
خب عِصیان کن اگر از لحظه ی بعدت خبر داری
زمانی مرگ می آید که غافل بوده ای از آن
چرا وقت خطا کردن تو اینگونه جگر داری
به امواتت بزن یک سر، کمی سر در گریبان کن
چرا سرگرم دنیایی، سری پر شور و شر داری
علیرغم شلوغی ها، کسی دورت نمی ماند
اگر سنگ لحد آمد، تو دیگر دردسر داری
برای قبر تاریکت چراغی را مهیّا کن
پس از بیراهه رفتن ها، تو راهی پر خطر داری
بجای اینهمه طغیان، کمی با خویش خلوت کن
چقدر این وقت ها بنده! خدا را در نظر داری
اگر دست تهی داری خریدارم، بزن در را
گدا باش و تصور کن، علی را پشت در داری
اگر که مطمئن هستی عقب ماندی ضرر کردی
نباشی ناامید اصلاً، مُحرّم تا صفر داری
توئی که باز هم اسم حسین آتش به جانت زد ...
برو آتش نمی بینی، اگر این یک نفر داری
کنارش مادری با آه سوزان گفت عزیز من
چرا می سوزی عطشانم! چرا درد کمر داری
من از هُرمی که زخم سینه دارد سوختم ای شمر
من اینجایم که پایت را ز روی سینه برداری
حسینِ بین خورجین از تنوری سر در آورده
روی آتش سیاه! آنجا لگدها زد به سرداری
#مناجات_با_خدا
#کوفه
#تنور_خولی
خب عِصیان کن اگر از لحظه ی بعدت خبر داری
زمانی مرگ می آید که غافل بوده ای از آن
چرا وقت خطا کردن تو اینگونه جگر داری
به امواتت بزن یک سر، کمی سر در گریبان کن
چرا سرگرم دنیایی، سری پر شور و شر داری
علیرغم شلوغی ها، کسی دورت نمی ماند
اگر سنگ لحد آمد، تو دیگر دردسر داری
برای قبر تاریکت چراغی را مهیّا کن
پس از بیراهه رفتن ها، تو راهی پر خطر داری
بجای اینهمه طغیان، کمی با خویش خلوت کن
چقدر این وقت ها بنده! خدا را در نظر داری
اگر دست تهی داری خریدارم، بزن در را
گدا باش و تصور کن، علی را پشت در داری
اگر که مطمئن هستی عقب ماندی ضرر کردی
نباشی ناامید اصلاً، مُحرّم تا صفر داری
توئی که باز هم اسم حسین آتش به جانت زد ...
برو آتش نمی بینی، اگر این یک نفر داری
کنارش مادری با آه سوزان گفت عزیز من
چرا می سوزی عطشانم! چرا درد کمر داری
من از هُرمی که زخم سینه دارد سوختم ای شمر
من اینجایم که پایت را ز روی سینه برداری
حسینِ بین خورجین از تنوری سر در آورده
روی آتش سیاه! آنجا لگدها زد به سرداری
#مناجات_با_خدا
#کوفه
#تنور_خولی
Forwarded from حُـسِيـنـْ جــانـ
در وصل، هجر دیدم و در هجر، وصل یار
یک شب جواب من بده، یک شب جواب کن
فرقی نمی کند بزنی یا بغل کنی
تو صاحب اختیار منی ... انتخاب کن!
شال سیاه روضه مرا روسفید کرد
من را غبار سایه ی این آفتاب کن
با آبروتر از تو ندارم، مرا بخر
اینبار هم ترا به رقیه ثواب کن
#رضا_دین_پرور
#آدینه
#امام_زمان_عج
#حضرت_رقیه_س
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💠 @hossein_jaan
یک شب جواب من بده، یک شب جواب کن
فرقی نمی کند بزنی یا بغل کنی
تو صاحب اختیار منی ... انتخاب کن!
شال سیاه روضه مرا روسفید کرد
من را غبار سایه ی این آفتاب کن
با آبروتر از تو ندارم، مرا بخر
اینبار هم ترا به رقیه ثواب کن
#رضا_دین_پرور
#آدینه
#امام_زمان_عج
#حضرت_رقیه_س
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💠 @hossein_jaan
Forwarded from حُـسِيـنـْ جــانـ
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دست من را بگیر، تنهایم
فکر من باش، فکر جبرانم
کار من را خودت درستش کن
ای خدای قدیم الاحسانم
آب بود و عطش هلاکش کرد
آه از اندوه شاه عطشانم
مادرش باز هم کنار تنور
صورتش سوخت گفت حسین جانم ...
#رضا_دین_پرور
#حسین_جان
#شب_جمعه
#کربلا
⚫️ @hossein_jaan
فکر من باش، فکر جبرانم
کار من را خودت درستش کن
ای خدای قدیم الاحسانم
آب بود و عطش هلاکش کرد
آه از اندوه شاه عطشانم
مادرش باز هم کنار تنور
صورتش سوخت گفت حسین جانم ...
#رضا_دین_پرور
#حسین_جان
#شب_جمعه
#کربلا
⚫️ @hossein_jaan
اگرچه غربت من، در نگاه پنج تن است
پی قلافِ دو پلکم، سلاح اشک من است
تمامِ لشکرِ مژگانِ من فدای حسین
زدم به خانهء خود پرچم عزای حسین
اسیر بودم و یک لحظه کم نیاوردم
به اسم مجلس روضه، قیام ها کردم
علاج چشم پر از خون من فقط گریه است
دوای زخم شه بی کفن فقط گریه است
هنوز مضطربم، تیر می کشد جگرم
هنوز هول حرم داشت، کشته شد پدرم
یکی نبود که حرمت ز ما نگهدارد
هنوز نعرهء قاتل مرا می آزارد
کسی که زینت دوشِ نبی اعظم بود
درست ساعت سه، سرنگون و درهم بود
نشست روی تن او هزار تا حربه
زدند روی قفایش دوازده ضربه
عبا عمامه به تن داشت، عامیان بردند
لباس پارهء او را حرامیان بردند
سرش مقابل من بود، زیر و رو کردند
به زور، در دهنش نیزه را فرو کردند
چه ها گذشت در این ماجرا به خواهر او
تنور رفت که چیزی نماند از سر او
چگونه آب بنوشم؟ حسین، عطشان بود
سه روز، پیکر او رویِ خاکِ سوزان بود
دعا به غیرت و آه ِ یک عده زن کردم
تن بدون سرش را خودم کفن کردم
گلایه کردم از آن خود و جوشنی که نداشت
عبای پاره کشیدم به گردنی که نداشت
اگرچه غربت بابا نرفته از یادم
ز کوچه رد شدم و یاد کوچه افتادم
امان ز کوچه و سیلی، مواجهه با مُشت...
محله های یهودی زنان ما را کُشت
کنار نیزه و محمل چقدر رقصیدند
عروس فاطمه را بی نقاب می دیدند
رسیده جان به لبم، عمه روضه خوان من است
دوباره نالهء اَلشّام، بر زبان من است
#محرم
#امام_سجاد_ع
@reza_dinparvar101
پی قلافِ دو پلکم، سلاح اشک من است
تمامِ لشکرِ مژگانِ من فدای حسین
زدم به خانهء خود پرچم عزای حسین
اسیر بودم و یک لحظه کم نیاوردم
به اسم مجلس روضه، قیام ها کردم
علاج چشم پر از خون من فقط گریه است
دوای زخم شه بی کفن فقط گریه است
هنوز مضطربم، تیر می کشد جگرم
هنوز هول حرم داشت، کشته شد پدرم
یکی نبود که حرمت ز ما نگهدارد
هنوز نعرهء قاتل مرا می آزارد
کسی که زینت دوشِ نبی اعظم بود
درست ساعت سه، سرنگون و درهم بود
نشست روی تن او هزار تا حربه
زدند روی قفایش دوازده ضربه
عبا عمامه به تن داشت، عامیان بردند
لباس پارهء او را حرامیان بردند
سرش مقابل من بود، زیر و رو کردند
به زور، در دهنش نیزه را فرو کردند
چه ها گذشت در این ماجرا به خواهر او
تنور رفت که چیزی نماند از سر او
چگونه آب بنوشم؟ حسین، عطشان بود
سه روز، پیکر او رویِ خاکِ سوزان بود
دعا به غیرت و آه ِ یک عده زن کردم
تن بدون سرش را خودم کفن کردم
گلایه کردم از آن خود و جوشنی که نداشت
عبای پاره کشیدم به گردنی که نداشت
اگرچه غربت بابا نرفته از یادم
ز کوچه رد شدم و یاد کوچه افتادم
امان ز کوچه و سیلی، مواجهه با مُشت...
محله های یهودی زنان ما را کُشت
کنار نیزه و محمل چقدر رقصیدند
عروس فاطمه را بی نقاب می دیدند
رسیده جان به لبم، عمه روضه خوان من است
دوباره نالهء اَلشّام، بر زبان من است
#محرم
#امام_سجاد_ع
@reza_dinparvar101
Forwarded from حُـسِيـنـْ جــانـ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وقتی حسین دارم ، کاری به کس ندارم
او بوده که گرفته ، دستِ منِ گرفتار
هر دیگ روضه دیگِ رحمت به جوش آورد
خاموش می شود پس ، با آتش غمش نار
ای کاش زنده باشم ، تا اربعین امسال
ارباب را ببینم ، در لابلای زوار
بالاترین سری که ، بر نیزه رفت حسین است
هر دو لبان قاری ، با سنگ دیده آزار
#رضا_دین_پرور
#حسین_جان
#کربلا
#اربعین
⚫️ @hossein_jaan
او بوده که گرفته ، دستِ منِ گرفتار
هر دیگ روضه دیگِ رحمت به جوش آورد
خاموش می شود پس ، با آتش غمش نار
ای کاش زنده باشم ، تا اربعین امسال
ارباب را ببینم ، در لابلای زوار
بالاترین سری که ، بر نیزه رفت حسین است
هر دو لبان قاری ، با سنگ دیده آزار
#رضا_دین_پرور
#حسین_جان
#کربلا
#اربعین
⚫️ @hossein_jaan
دستی که زد بر روی زهرا عمه را زد
خلخال ها را بُرد و با حرصش مرا زد
سیلی به من میزد ولی بر عمه میخورد
هر ضربه ای را که به من زد جابجا زد
بابا غرورم بدتر از پایم شکسته
آن مرد شامی بارها تهمت به ما زد
دارد سیاهی می رود چشمم هنوزم
نفرین به آنکه مُشت های بی هوا زد
سوغات برد اما مچاله سوی شهرش
آن چارقد را که عمو با گریه تا زد
بیخود نشد مویم سفید آن چند ساعت
نامحرمی صدبار اسمم را صدا زد
شیرین زبان بودم ولی لکنت گرفتم
وقتی سرت را دشمنت بر نیزه ها زد
#حضرت_رقیه_س
@reza_dinparvar101
خلخال ها را بُرد و با حرصش مرا زد
سیلی به من میزد ولی بر عمه میخورد
هر ضربه ای را که به من زد جابجا زد
بابا غرورم بدتر از پایم شکسته
آن مرد شامی بارها تهمت به ما زد
دارد سیاهی می رود چشمم هنوزم
نفرین به آنکه مُشت های بی هوا زد
سوغات برد اما مچاله سوی شهرش
آن چارقد را که عمو با گریه تا زد
بیخود نشد مویم سفید آن چند ساعت
نامحرمی صدبار اسمم را صدا زد
شیرین زبان بودم ولی لکنت گرفتم
وقتی سرت را دشمنت بر نیزه ها زد
#حضرت_رقیه_س
@reza_dinparvar101
برا جادهء عشق، دل تنگمو...
دارم با غم و درد، می جنگمو...
زدم سینه تا کربلایی بشم
زده کربلا رو سینه سنگمو
حسین عاشقای اسیرو میخواد
بهش دل میده هر کسی رو میخواد
شبا راه میرم توی خلوتم
دلم ازدحام مسیرو میخواد
منو برده تا کوچه های نجف
نفس می کشم تو هوای نجف
هلابیکُمِ خادما یادمه
عجب مزّه ای داشت چای نجف
عمودای راهو شمردم حسین
خودم رو به دستت سپردم حسین
ابومهدی و حاج قاسم دیدن
علم رو روی شونه بُردم حسین
همه تشنه اَن، تشنهء شهدی اَن
مث رود، دنبال هم عهدی اَن
پیاده نظام علمدارن و
همه راهی لشکر مهدی اَن
دیدم خیر از این جاده...خیر کثیر
نمیشم من از آب این چشمه سیر
برا اینکه واشه مسیر حرم
چه سرها که افتاده بین مسیر
کسی میشه عاشق که دلخون تره
منم آهِ جابر که مجنون تره
پریشون زیاد اومده تا حرم
ولی حال زینب، پریشون تره
یه جا کوفه و شام رو کرده طی
یه جا رفته با حرمله بزم می
یه جا دیده وقت نماز شبش
هلال شب مادرو روی نی
دل عالمو مادری آب کرد
روی نی رباب اصغرو خواب کرد
بغل کرد علی رو تو خواب و خیال
دو تا دستای خالیشو تاب کرد
#اربعین
#حاج_قاسم_سلیمانی
@reza_dinparvar101
دارم با غم و درد، می جنگمو...
زدم سینه تا کربلایی بشم
زده کربلا رو سینه سنگمو
حسین عاشقای اسیرو میخواد
بهش دل میده هر کسی رو میخواد
شبا راه میرم توی خلوتم
دلم ازدحام مسیرو میخواد
منو برده تا کوچه های نجف
نفس می کشم تو هوای نجف
هلابیکُمِ خادما یادمه
عجب مزّه ای داشت چای نجف
عمودای راهو شمردم حسین
خودم رو به دستت سپردم حسین
ابومهدی و حاج قاسم دیدن
علم رو روی شونه بُردم حسین
همه تشنه اَن، تشنهء شهدی اَن
مث رود، دنبال هم عهدی اَن
پیاده نظام علمدارن و
همه راهی لشکر مهدی اَن
دیدم خیر از این جاده...خیر کثیر
نمیشم من از آب این چشمه سیر
برا اینکه واشه مسیر حرم
چه سرها که افتاده بین مسیر
کسی میشه عاشق که دلخون تره
منم آهِ جابر که مجنون تره
پریشون زیاد اومده تا حرم
ولی حال زینب، پریشون تره
یه جا کوفه و شام رو کرده طی
یه جا رفته با حرمله بزم می
یه جا دیده وقت نماز شبش
هلال شب مادرو روی نی
دل عالمو مادری آب کرد
روی نی رباب اصغرو خواب کرد
بغل کرد علی رو تو خواب و خیال
دو تا دستای خالیشو تاب کرد
#اربعین
#حاج_قاسم_سلیمانی
@reza_dinparvar101
Forwarded from حُـسِيـنـْ جــانـ
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
حسین جان! کم برایت گریه کردم
محرم فرصتم را دادم ارزان
فدای زائران اربعینت
پیاده راه افتادند از الان
عقیله باز عزم کربلا کرد
نشد پیروز گردد ابن مرجان
فدای دخترش که نیست دیگر
میان گعده های نیزه داران
نیامد پا به پای عمه دیگر
رقیه خواب رفته کنج ویران
#رضا_دین_پرور
#حسین_جان
#رقیه_خاتون
#اربعین
⚫️ @hossein_jaan
محرم فرصتم را دادم ارزان
فدای زائران اربعینت
پیاده راه افتادند از الان
عقیله باز عزم کربلا کرد
نشد پیروز گردد ابن مرجان
فدای دخترش که نیست دیگر
میان گعده های نیزه داران
نیامد پا به پای عمه دیگر
رقیه خواب رفته کنج ویران
#رضا_دین_پرور
#حسین_جان
#رقیه_خاتون
#اربعین
⚫️ @hossein_jaan
گرچه عمری از جهالت با تو هم دارم ستیز
از همین حالا پشیمانم گناهم را بریز
باز دارد ای خدا آنچه نباید میشود
بنده ی شرمنده ات رسوا شود، بد میشود
آمدم از بی پناهی تا به اینجا سر به زیر
یا بکاء الفاقدین اشکی که دارم را نگیر
سالها از رحمتت غافل شدم اما تو نه!
این منم که زیر قول خود زدم اما تو نه!
خوب و بد فرقی ندارد، چونکه از دَم می خری
با همین بیچارگی، عجز مرا هم می خری
با گرفتاری مرا امشب ببخشی عالی است
کوله ام را بسته ام اما دو دستم خالی است
اربعین دارد می آید، روبراهم با حسین
لا وطن الاّ نجف، لا مقتدا الاّ حسین
السلام ای آنکه در آورده ای سر از درخت
السلام ای سر! که خوردی خیزران بر پایِ تخت
در مسیرم، آن مسیری که دگر خاری نداشت
دختری از درد پهلو گریه و زاری نداشت
هر عمودی یاد من انداخت نیزه دار را
در شلوغی گذر، دیدم غم بازار را
گرچه راه زینبت را هرکس و ناکس گرفت
با همه جنگید و آخر معجرش را پس گرفت
#مناجات_با_خدا
#اربعین
@reza_dinparvar101
از همین حالا پشیمانم گناهم را بریز
باز دارد ای خدا آنچه نباید میشود
بنده ی شرمنده ات رسوا شود، بد میشود
آمدم از بی پناهی تا به اینجا سر به زیر
یا بکاء الفاقدین اشکی که دارم را نگیر
سالها از رحمتت غافل شدم اما تو نه!
این منم که زیر قول خود زدم اما تو نه!
خوب و بد فرقی ندارد، چونکه از دَم می خری
با همین بیچارگی، عجز مرا هم می خری
با گرفتاری مرا امشب ببخشی عالی است
کوله ام را بسته ام اما دو دستم خالی است
اربعین دارد می آید، روبراهم با حسین
لا وطن الاّ نجف، لا مقتدا الاّ حسین
السلام ای آنکه در آورده ای سر از درخت
السلام ای سر! که خوردی خیزران بر پایِ تخت
در مسیرم، آن مسیری که دگر خاری نداشت
دختری از درد پهلو گریه و زاری نداشت
هر عمودی یاد من انداخت نیزه دار را
در شلوغی گذر، دیدم غم بازار را
گرچه راه زینبت را هرکس و ناکس گرفت
با همه جنگید و آخر معجرش را پس گرفت
#مناجات_با_خدا
#اربعین
@reza_dinparvar101
Forwarded from حُـسِيـنـْ جــانـ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگرچه بر غم و دردم، دوای دائم نیست
مریض عشق تو هستم، علاج لازم نیست
مرا دعای شهیدی به هیئت آورده
چه حیف! گوشه ی میخانه حاج قاسم نیست
#رضا_دین_پرور
#امام_حسین_علیه_السلام
#حاج_قاسم_سلیمانی
#شب_جمعه
#کربلا
⚫️ @hossein_jaan
مریض عشق تو هستم، علاج لازم نیست
مرا دعای شهیدی به هیئت آورده
چه حیف! گوشه ی میخانه حاج قاسم نیست
#رضا_دین_پرور
#امام_حسین_علیه_السلام
#حاج_قاسم_سلیمانی
#شب_جمعه
#کربلا
⚫️ @hossein_jaan
Forwarded from حُـسِيـنـْ جــانـ
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
آقا سلام! این گرهء کور وا نشد
آخر دوباره قسمت ما کربلا نشد
جاماندم از مسیر نجف تا به کربلا
حالم بد است، درد فراقم دوا نشد
هی روبروی عکس حرم، زار می زنم
سهم کبوتر دلم، ایوان طلا نشد
شرمنده! پای مجلسِ تو کم گذاشتم
شرمنده! حقِّ روضهء زهرا ادا نشد
دارا حسین، صاحبِ دارالشفا حسین
بیچاره آنکه بر غم او مبتلا نشد
#رضا_دین_پرور
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
⚫️ @hossein_jaan
آخر دوباره قسمت ما کربلا نشد
جاماندم از مسیر نجف تا به کربلا
حالم بد است، درد فراقم دوا نشد
هی روبروی عکس حرم، زار می زنم
سهم کبوتر دلم، ایوان طلا نشد
شرمنده! پای مجلسِ تو کم گذاشتم
شرمنده! حقِّ روضهء زهرا ادا نشد
دارا حسین، صاحبِ دارالشفا حسین
بیچاره آنکه بر غم او مبتلا نشد
#رضا_دین_پرور
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
⚫️ @hossein_jaan
گنهکارم ولی زار و پشیمان
درستم کن، خرابم کرده عصیان
دویدم سوی تو ... می ترسم از خود
شدم از نفس اماره گریزان
زمین خوردم ز بس سر به هوایم
به داد من برس، خوردم به بحران
ترا جان علی پرونده های ...
گناهم را نیندازی به جریان
سر من گرم شد سرمایه ام رفت
کمک کن که ندارم وقت جبران
حسین جان! کم برایت گریه کردم
محرم فرصتم را دادم ارزان
فدای زائران اربعینت
پیاده راه افتادند از الان
عقیله باز عزم کربلا کرد
نشد پیروز گردد ابن مرجان
بقربان سری که روی نیزه
شده صدتکه پای دین و قرآن
فدای دخترش که نیست دیگر
میان گعده های نیزه داران
رقیه رفت و راحت شد ز دردِ
دوپهلویش، در این دشت و بیابان
شبی گم شد ... چقدر آن شب لگد خورد
کنار بوته ی خار مغیلان
نیامد پا به پای عمه دیگر
رقیه خواب رفته کنج ویران
#اربعین
#امام_حسین_ع
#حضرت_رقیه_س
@reza_dinparvar101
درستم کن، خرابم کرده عصیان
دویدم سوی تو ... می ترسم از خود
شدم از نفس اماره گریزان
زمین خوردم ز بس سر به هوایم
به داد من برس، خوردم به بحران
ترا جان علی پرونده های ...
گناهم را نیندازی به جریان
سر من گرم شد سرمایه ام رفت
کمک کن که ندارم وقت جبران
حسین جان! کم برایت گریه کردم
محرم فرصتم را دادم ارزان
فدای زائران اربعینت
پیاده راه افتادند از الان
عقیله باز عزم کربلا کرد
نشد پیروز گردد ابن مرجان
بقربان سری که روی نیزه
شده صدتکه پای دین و قرآن
فدای دخترش که نیست دیگر
میان گعده های نیزه داران
رقیه رفت و راحت شد ز دردِ
دوپهلویش، در این دشت و بیابان
شبی گم شد ... چقدر آن شب لگد خورد
کنار بوته ی خار مغیلان
نیامد پا به پای عمه دیگر
رقیه خواب رفته کنج ویران
#اربعین
#امام_حسین_ع
#حضرت_رقیه_س
@reza_dinparvar101
Forwarded from عریضه "اشعار رضا دین پرور"
ای همه حُرمتِ زینب، حسین
تولیت شوکت زینب، حسین
خُردشده هیبتِ زینب، حسین
سرخ شده صورتِ زینب، حسین
سوخته و عاشقِ سرگشته ام
باز به گودالِ تو برگشته ام
کرببلایی! خبرت آمده
پیکرِ صدچاک! سرت آمده
قافلهء مختصرت آمده
خواهر بی بال و پرت آمده
باز، کنار شهدا آمدم
از سفرِ شام بلا آمدم
مُردم و زنده شده ام بارها
رفته رقیه وسط خارها
رد شدم از کوچه و بازارها
سنگ به من خورده ز دیوارها
سنگ، به سوی سر تو پرت شد
نان، طرف دختر تو پرت شد
فکر کن آیینهء تو کم شکست
ظهر، نمازم ز همین غم شکست
من که شکستم همه عالم شکست
حُرمت نامحرم و محرم شکست
چشم ترم بود به زهرا فقط
حرمله هُل داد مرا آن وسط
ناله کنم، شکوه کنم از کدام؟
محمل بی پرده... نگاه عوام...
رد شده این خواهرِبی احترام...
از گذر برده فروشانِ شام
نیزه عباس که می زد جلو
می شدم از هرطرف ِنیزه هُو
تشنهء من، چشمهء آبی شدی
باعث چه خیر و ثوابی شدی
آینهء دقِّ ربابی شدی
قاری قرآن! چه شرابی شدی
بر سر پیمان تو دردانه ماند
دختر تو گوشهء ویرانه ماند
راستی از نالهء مادر بگو
از جگر پاره و پرپر بگو
از بدنی که شده معبر بگو
پاشو و از پیکرِ بی سر بگو
لحظهء آخر همه بد می زدند
روی لب تشنه لگد می زدند
کاش نمی بُرد سرت را به زور
خولی ملعون وسط آن تنور
کاش نمی دیدم از آن راه دور
که شده ای راه عبور و مرور
بست سرت را چقدر بد به زین
رفت به سرعت، بخوری بر زمین
زندگی ام بعد غمت، گشته سخت
وای از آن بد دهنِ تیره بخت
آه سرِ بسته شده بر درخت!
پیش تو لم داد سنان روی تخت
شکلِ تو صد مرتبه تغییر کرد
بار غم تو همه را پیر کرد
کار من سوخته حیرانی است
مانده ام آخر چه مسلمانی است
این همه بوسه که به پیشانی است
کار همان راهب نصرانی است
ما همه دیدیم مصیبت، حسین!
ما همه مُردیم ز غربت، حسین!
#امام_حسین_ع
#حضرت_زینب_س
#اربعین
#کربلا
@reza_dinparvar101
تولیت شوکت زینب، حسین
خُردشده هیبتِ زینب، حسین
سرخ شده صورتِ زینب، حسین
سوخته و عاشقِ سرگشته ام
باز به گودالِ تو برگشته ام
کرببلایی! خبرت آمده
پیکرِ صدچاک! سرت آمده
قافلهء مختصرت آمده
خواهر بی بال و پرت آمده
باز، کنار شهدا آمدم
از سفرِ شام بلا آمدم
مُردم و زنده شده ام بارها
رفته رقیه وسط خارها
رد شدم از کوچه و بازارها
سنگ به من خورده ز دیوارها
سنگ، به سوی سر تو پرت شد
نان، طرف دختر تو پرت شد
فکر کن آیینهء تو کم شکست
ظهر، نمازم ز همین غم شکست
من که شکستم همه عالم شکست
حُرمت نامحرم و محرم شکست
چشم ترم بود به زهرا فقط
حرمله هُل داد مرا آن وسط
ناله کنم، شکوه کنم از کدام؟
محمل بی پرده... نگاه عوام...
رد شده این خواهرِبی احترام...
از گذر برده فروشانِ شام
نیزه عباس که می زد جلو
می شدم از هرطرف ِنیزه هُو
تشنهء من، چشمهء آبی شدی
باعث چه خیر و ثوابی شدی
آینهء دقِّ ربابی شدی
قاری قرآن! چه شرابی شدی
بر سر پیمان تو دردانه ماند
دختر تو گوشهء ویرانه ماند
راستی از نالهء مادر بگو
از جگر پاره و پرپر بگو
از بدنی که شده معبر بگو
پاشو و از پیکرِ بی سر بگو
لحظهء آخر همه بد می زدند
روی لب تشنه لگد می زدند
کاش نمی بُرد سرت را به زور
خولی ملعون وسط آن تنور
کاش نمی دیدم از آن راه دور
که شده ای راه عبور و مرور
بست سرت را چقدر بد به زین
رفت به سرعت، بخوری بر زمین
زندگی ام بعد غمت، گشته سخت
وای از آن بد دهنِ تیره بخت
آه سرِ بسته شده بر درخت!
پیش تو لم داد سنان روی تخت
شکلِ تو صد مرتبه تغییر کرد
بار غم تو همه را پیر کرد
کار من سوخته حیرانی است
مانده ام آخر چه مسلمانی است
این همه بوسه که به پیشانی است
کار همان راهب نصرانی است
ما همه دیدیم مصیبت، حسین!
ما همه مُردیم ز غربت، حسین!
#امام_حسین_ع
#حضرت_زینب_س
#اربعین
#کربلا
@reza_dinparvar101
Forwarded from حُـسِيـنـْ جــانـ
من اگر اشک نریزم نفسم می گیرد
تو بهشت وسط سینه ی سوزان منی
آمدم خوب نگاهم کنی و جان بدهم
ببری یا نبری اَم به حرم، جان منی
#رضا_دین_پرور
#حسین_جان
#اربعین
#کربلا
⚫️ @hossein_jaan
تو بهشت وسط سینه ی سوزان منی
آمدم خوب نگاهم کنی و جان بدهم
ببری یا نبری اَم به حرم، جان منی
#رضا_دین_پرور
#حسین_جان
#اربعین
#کربلا
⚫️ @hossein_jaan