عریضه "اشعار رضا دین پرور"
1.24K subscribers
161 photos
72 videos
1 file
12 links
مناجات، مدح و مرثیه اهل بیت (علیهم السلام)
*تنها صفحه رسمی*
Download Telegram
حسین از وسط فتنه یافت راه نجات
رساند قافله اش را به نهر آب حیات

رکاب دار حرم آمد و علم برداشت
همان دقیقهء اول، نهیب زد به فرات

صدای اَشهدُ اَنَّ علیِّ اکبر اوست
سلامتی خودش، خانواده اش صلوات

صفی که لشکر کوفه مقابلش بسته
نمی رسد به نماز جماعت سادات

امام، بوسه به خاک مزار خود می زد
حسین و بیعتِ با ظلم اشقیا، هیهات!

رقیه چادر خود را که بر سرش می کرد
به فکر بود از اینجا چه می برد سوغات

فدای غربت قاسم شوم بجای حسن
که سنگ می خورد اینجا بجای نقل و نبات

رباب، حرز علی را به گردنش آویخت
ز ترس حرمله و آن سه شعبهء بد ذات

اگرچه چشم تر خواهری به مقتل خورد
ولی هنوز نپرداخته به جزئیات

لباس کهنهء او را تنش نکرده هنوز
که بی برادری اش اینچنین شود اثبات

خدا بخیر کند دست هرکسی سنگ است
پس از علی شده کوفه پُر از اراذل و لات

به نیزه مصحف قرآن ورق ورق بشود
چنان که گریه بیفتد برای او تورات

خدا چکار کند بی حسین خواهر او؟
اگر که ماند معطل، دمِ درِ ساعات!

#محرم
#ورودیه
@reza_dinparvar101
"دودمه ورودیه"

کربلا شد حرم حضرت نورالثقلین
لک لبیک حسین
فاطمه آمده از عرش به بین الحرمین
لک لبیک حسین

#محرم
#ورودیه
@reza_dinparvar101
قرآن گرفتم بر سرم، در شامِ احیای خودم
شد دامن خاکی من، معراجِ لیلای خودم

بالانشینی خانهء ویران نشینی آمده
عمه کمک کن پا شوم این دفعه از جای خودم

آن روسری پاره و گلدار را گم کرده ام
تا لخته خون پنهان کنم در موی زیبای خودم

صدبار پیش دختر شامی زمین افتاده ام
اما نیفتادم هنوز از چشم بابای خودم

سنگی که خورده بر سر تو، بر سر من خورده است
شد بالش زیر سر من، سنگ خارای خودم

اصلاً نمی بینم تنت را با دو چشم دَرهَمَم
لابد بغل کردی مرا، خوش قدّ و بالای خودم!

دستم النگوی طلایی بود که دست همه است
رفتم حراجی های شام از بخت تنهای خودم

شلاق را کج کرد و زد، گفتم نزن، لج کرد و زد
سیلی دو دستی خورده ام من مثل زهرای خودم

از درد پهلو که می افتادم زمین، آن بی حیا
مستانه می زد با لگدها عمه را جای خودم

آتش گرفتم تا زنی چیزی برایم پرت کرد
بد گفت بخشیدم به تو، از نان و خرمای خودم!

از ناقه که خوردم زمین، ای کاش پایم می شکست
رفتم میان بزم می، امروز با پای خودم

با چوب، محکم بر لبت می زد میان تشت زر
با مُشت، محکم می زدم آنجا به لبهای خودم

از حرف مردم خسته ام، من بار خود را بسته ام
در خواب دیدم می پزم، با گریه حلوای خودم

#محرم
#حضرت_رقیه_س

@reza_dinparvar101
"دودمه حضرت رقیه سلام الله علیها"

این سر نیزه نشین بین طبق، مادریَ است
رجزش حیدری است
دختر فاطمه هم فاطمهء دیگریَ است
رجزش حیدری است

#محرم
#حضرت_رقیه_س

@reza_dinparvar101
شمع که میسوخت را پروانه تحویلش گرفت
عاقل آواره را دیوانه تحویلش گرفت

زحمت آشفته ها را از سر خود کم نکرد
گیسویی که شد پریشان، شانه تحویلش گرفت

من فراری بودم از رب کریمی که سحر
بنده ای بیچاره را جانانه تحویلش گرفت

با هیاهو و هوار و داد من کاری نداشت
بی کسی را باز بی صبرانه تحویلش گرفت

فرق دارد او حسابش با همه چون دیده ام
هر که خسران دیده، بی بیعانه تحویلش گرفت

من دلم آباد بود اما خرابش کرده ام
باز هم این خانه را ویرانه تحویلش گرفت

سائل باب الجوادم آی مردم بشنوید...
اینکه محتاج است صاحبخانه تحویلش گرفت

خوشه ی انگور ما را از نجف می آورند
مست را ساقی به یک پیمانه تحویلش گرفت

خوش بحال هر کسی که آشنا شد با حسین
هر کسی شد با گنه بیگانه ... تحویلش گرفت

من سری را می شناسم که بریدند از قفا
آن سر پُر زخم که ریحانه تحویلش گرفت

رفت سر بر روی نیزه فاطمه زد بر سرش
رفت سر بین طبق، دردانه تحویلش گرفت

#مناجات_با_خدا
#محرم
#حضرت_رقیه_س
#شب_جمعه

@reza_dinparvar101
زینبم! جلوهء ذات تو حسین
متحیّر ز صفات تو حسین
عاشق صوم و صلات تو حسین
آشنا با جملات تو حسین

سفره دار حَرَمت خواهر توست
بیقرار کرمت خواهر توست

ما دو تا گریه کنان حسنیم
مثل یک روح، میان دو تنیم
پیش هم درصدد سوختنیم
تا به کی حرف دو پهلو بزنیم

جان من، جان خودت، جان حسن
جان مادر، دل من را نشکن

آمدم پیش تو بهتر بشوم
جرعه ای مِی بده کوثر بشوم
مثل زهرای تو حیدر بشوم
با پسرهام دو لشکر بشوم

خواهشاً نهی موکد نکنی
دست خالی مرا رد نکنی

جان زهرا پُرم از خونجگری
مُردم از دلهُره و بی خبری
کاشکی دو پسرم را بخری
این دو را هم پی قاسم ببری

من به تنها شدنت حساسم
به خدا شیرتر از عباسم

سوختم! پیش تو پرپر نزدم
دم ز داغ علی اکبر نزدم
حرفی از پهلوی مادر نزدم
رو به تو موقع دیگر نزدم

بین این رفتن و ماندن چکنم؟!
تو که غصه بخوری، من چکنم؟!

نفسی نیست که راحت بکشم
بنشین! نالهء حسرت بکشم
خاک پای تو به صورت بکشم
تا به کی از تو خجالت بکشم

گر که تیرم نخورد سوی هدف
می کشانم گله ام را به نجف

بفدای سر اصغر سرشان
بفدایت خودشان مادرشان
من گذشتم ز تن و پیکرشان
نذر این حنجر تو حنجرشان

تو فقط گوشهء گودال نیفت
باسپاهی سر جنجال نیفت

تو فقط نیزه، هماهنگ نخور
آب را با لب خونرنگ نخور
زیر پا از همه جا سنگ نخور
چکمه با پیرهن تنگ نخور

خواهرت هست، فقط آه نکش
وسط سینهء خود، راه نکش

کاش با شمر، برابر نشوی
کشتهء ضربهء خنجر نشوی
پیش چشم همه بی سر نشوی
غصه دار من و معجر نشوی

کاش بر پاره حصیری نروی
روی نیزه به اسیری نروی

#محرم
#طفلان_حضرت_زینب_س

@reza_dinparvar101
" دودمه طفلان حضرت زینب سلام الله علیها"

ما دو تا شیر نر زینب کبرای توائیم
یار سقای توائیم
باده نوش قدح اکبر لیلای توائیم
یار سقای توائیم

#محرم
#طفلان_حضرت_زینب_س

@reza_dinparvar101
دودمه حضرت عبدالله بن حسن علیه السلام"

با همین کوچکی ام میر سپاه تو منم
یادگار حسنم
دستم افتاده ولی گردنشان می شکنم
یادگار حسنم

#محرم
#حضرت_عبدالله_بن_حسن_ع

@reza_dinparvar101
" دودمه حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام"

دیدهء فاطمه و زینب و نجمه به من است
رجزم صف شکن است
میمنه دست حسین، میسره دست حسن است
رجزم صف شکن است

#محرم
#حضرت_قاسم_بن_حسن_ع

@reza_dinparvar101
روزگارم در پناه تکیه ات سر می شود
دست، بر خاک سیاهم می زنم زر می شود

بچهء شاگردِ پرچم دوز را، مردی شده!
خوش بحالش مثل نوکرهات، نوکر می شود

فرش خود را می فروشم خرج هیئت می کنم
برکت ولخرجی ام، صدها برابر می شود

هروله کردم، پس از آن گریه می چسبد فقط
خستگی سینه زن با گریه اش در می شود

عقل را ول کرده ام، خواب و خوراکم روضه است
مجلس دیوانه ها یک جور دیگر می شود

پهلوی هر روضه، چایِ قند، پهلو میخورم
اشک هایم آبِ جوش این سماور می شود

مزه دارد دستپخت آشپزهایت حسین!
بانی دیگ غذایت شخص مادر می شود

چوب و هیزم دیدم و یاد تنور افتاده ام
سوختم از غصهء آن سر که لاغر می شود

دخترم خورده زمین و پای او زخمی شده
از رقیه خواستم!... عشقش مکرر می شود

آب می نوشم ولی در استکانم آتش است
تشنگی کربلا با آب، بدتر می شود

پیش زهرا آب را بستند بر اهل حرم
این خبر دارد به داغی سخت، منجر میشود

گریه کرد و از میان خیمه پا بیرون گذاشت
گفت بابا؛ یاورت این دفعه اصغر میشود

نه حسن داری کنارت، نه علمداری حسین
گر بمانم در حرم، محسن مکدّر میشود

یک علیِّ اکبر تو شد هزار و یک علی
پس علیِّ اصغرت هم چند لشکر میشود

#محرم
#حضرت_علی_اصغر_ع

@reza_dinparvar101
شش ماهه ام اما امام تشنه هایم
سرباز آقای غریب کربلایم

نوشیده ام کوثر بجای شیر مادر
امّید زهرایم، یل شیر خدایم

دارم تلظی می کنم اما نه از آب
ای اهل عالم، تشنهء خون خدایم

من دستگیر عالمم مثل ابالفضل
این بند قنداقه نبسته دست و پایم

لالایی من را رقیه خواند و گفته
مثل علی اکبرش میدان بیایم

این گریه هایم آیهء "اِنّا فَتَحنا"ست
کی گفته خشکیده دهان و حلق و نایم

من حاجی و خیمه حریم امن، اما
آغوش بابای غریبم شد منایم

معراج را با خون خود سیراب کردم
بابا گرفت اسم خدا را در ازایم

آقایم و عرشی ام و بالانشینم
همپای بابا بر سر نیزه است جایم

#محرم
#حضرت_علی_اصغر_ع

@reza_dinparvar101
"دودمه حضرت علی اصغر علیه السلام"

مُهر محسن به روی برگهء اعزام من است
حرمله رام من است
پر قنداقهء من حولهء احرام من است
حرمله رام من است

#محرم
#حضرت_علی_اصغر_ع

@reza_dinparvar101
"دودمه حضرت علی اکبر علیه السلام"

جگر پنج تن آل عبا در علیَ است
تیغ اکبر، علی است
یل دشمن شکن ساقی لشکر علیَ است
تیغ اکبر، علی است

#محرم
#حضرت_علی_اکبر_ع

@reza_dinparvar101
"دودمه حضرت علی اکبر علیه السلام"

یوسف کنعان من از زیر قرآن می رود
از حرم، جان می رود
قل هوالله احد، اکبر به میدان می رود
از حرم، جان می رود

#محرم
#حضرت_علی_اکبر_ع

@reza_dinparvar101
از زبان امام عصر(عج)

هم سفره را به مردم روزی رسان بده
هم لقمه را به سائل بی خانمان بده

جود مرا ببین و ز سهم خودت ببخش
گر ارزنی است دست تو، بر دیگران بده

یکبار خرج من نشده آبروی تو
سرمایه از من است... تو گاهی زیان بده

گفتم "من الغریب" و شنیدی "الی الحبیب"
در این مسیر، نوکریت را نشان بده

یابن الحسن بیای تو دردی دوا نکرد
یکبار هم بیا و خودت را تکان بده

تکلیف، روشن است .... برو پایِ کار باش
عذرت قبول نیست، بیا امتحان بده

حالا بیا و بار مرا هم به شانه گیر
این بار تو به پیکر خسته توان بده

می بینمت! ... حیا کن و کمتر گناه کن
تا کی به تو امان بدهم؟ ... تو امان بده!

ای آنکه از مهار خود و نفس، عاجزی
افسار خویش را به امام زمان بده

بیرون خانه ام نرو، مثل جهنم است
خود را به زور هم شده، جا و مکان بده

غصه نخور که داروی درد تو کربلاست
دل را به دست صاحب آن آستان بده

بالاسرِ حسین برو قبل هر نماز ...
پائین پای اکبر لیلا اذان بده

فرمود؛ علی کنار تو زانو زدم، نرو
اینجا به من کمک وسط دشمنان بده

#محرم
#مناجات_امام_زمان_عج
#حضرت_علی_اکبر_ع

@reza_dinparvar101
ای آنکه سرداری و سر بر دار داری
مانند میثم کوله ای پُربار داری

قاسم سلیمانی! تو سلمان زاده هستی
صدها مدال از حیدر کرار داری

از مالک اشتر، شجاعت ارث بردی
بر شانه ی خود بیرق عمار داری

دستت علمدارِ علمدار حسین است
بالی شبیه جعفر طیار داری

از فکه و دهلاویه تا خان طومان
از خون عشاق خودت طومار داری

تشییع تو بر عالم و آدم نشان داد
که عالمی سرباز پای کار داری

تو مرد میدان بودی و نشناختیمت
بعد از شهادت، جلوه ی بسیار داری

حالا که دستت بازشد، ما را دعاکن
چه انتظاری حاجی از انصار داری؟

قاسم سلیمانی، بگو تکلیف ما چیست؟
ای آنکه در دل، بغض استکبار داری

این انتقام سخت را جدی گرفتیم
تو بعد خود هم ملتی بیدار داری

دشمن شناسی تو درس مکتب ماست
رفتی، ولی هستی و استمرار داری

به کوری چشم ایادی نفوذی
در لشکرت، صد لشکر مختار داری

ای ارباً اربا! شاهد نجوای رهبر!
در کربلا حال خوشی با یار داری

از بسکه سر دیدی بریده ...نامرتب...
دیدیم هرشب دیده ی خونبار داری

تو از احبّا هستی و شب های جمعه
در کربلا با فاطمه دیدار داری

رخت اسیری و سه ساله کم ندیدی
با خار صحرا، درد دل انگار داری

با آن سفرهایی که بین شام رفتی
چه خاطراتی از غم بازار داری

داغ دلت ایوان دکان بلند است
اشک روان از روضه انظار داری
****
غربت ببین! هم عمه سادات آنجاست
هم حرمله، هم خولی بد ذات آنجاست

#محرم
#حضرت_عباس_ع
#حاج_قاسم_سلیمانی

@reza_dinparvar101
"دودمه حضرت عباس علیه السلام"

وارث حیدر صفدر، قمر علقمه ام
شیر بی واهمه ام
مادرم گفته غلام پسر فاطمه ام
شیر بی واهمه ام

#محرم
#حضرت_عباس_ع

@reza_dinparvar101
در نمازم خم ابروت گرفتارم کرد
صورت خاکی تو بود که بیمارم کرد

موج گیسوی ترا شانه کشیدم با دست
اسم زهرا وسط آمد که دلم زود شکست

برکت زندگیم سفرهء خیرات تو بود
پای زهرا وسط طور مناجات تو بود

سالک سِیر مِن الله اِلی الله شدی
یعنی از سرّ درونی خود آگاه شدی

من که یک عمر ز چشم تو محبت دیدم
صحبت رفتنت آمد به خدا رنجیدم

اوج پرواز گرفتی بنشین حوصله کن
از قضا و قدر خواهرت امشب گله کن

من که عمریست شدم در همه جا مشتریت
حق بده که بشود قاتلم انگشتریت

ترس دارم که ضریحم دوسه تا بخش شود
عطر سیب بدن تو همه جا پخش شود

ای که از درد دل مضطر من باخبری
قصد داری بروی، خواهر خود را نبری

مانده ام با دل وامانده، بگو من چه کنم؟
موقع بوسه زدن زیر گلو من چه کنم؟

چه شده می روی و دور حرم می گردی
کاشکی مثل همیشه بغلم می کردی

لااقل حرف بزن، خون نخورم، دق نکنم
التماس همهء مغرب و مشرق نکنم

می زنم رو به همه تا نروی تا نروم
وسط محرم و نامحرم این ها نروم

جگرم سوخته و بی کس و کارم به خدا
طاقت خندهء اشرار ندارم به خدا

گریه کردی چقدر؟ داغ غمت کُشت، مرا
کمکم کن نزند شمر و سنان، مُشت، مرا

گله ام را برسان بعد مدینه به نجف
می شوم بعد تو با حرمله و زجر طرف

تو نرو تا نروم بین دو سه قلدر مست
تو نرو تا نشود معجر من دست به دست

گرچه قصد سر تو سایهء محمل شدن است
ترس من از سر نیزه متمایل شدن است

#محرم
#وداع

@reza_dinparvar101
وقتی که ارباب از عطش می رفت از حال
از دور زینب دید، شمر آمد به گودال

چشم پلیدش را درشت و ریز میکرد
ای کاش قاتل خنجرش را تیز میکرد

با پنجه های شمر، موی سر به هم ریخت
اعصاب او را کُندی خنجر به هم ریخت

با تیزی چکمه به اطراف تنش زد
بالای ده ضربه فقط بر گردنش زد

ای کاش روی سینه اش با پا نمی رفت
با زانویش بر گردن آقا نمی رفت

هی مشت بر روی گُلی پژمرده میخورد
هی ضربه بر آن حلقِ نیزه خورده میخورد

بدجور دنیا را به کامش زهر کردند
نامردها ارباب ما را نحر کردند

ای کاش تنهاییِ آقا راهِ حل داشت
بر پیکرش سی و سه نیزه لااقل داشت...

میزد سنان با هر بد و بیراه و اخمش...
روی هزار و نهصد و پنجاه، زخمش

او را به آه غربتش وابسته کردند
آقای ما را بین مقتل خسته کردند

با آن سر و ریشی که خون کرده خضابش
هی مسخره کردند و هی دادند عذابش

لب های خشکش، عطر باران دعا داشت
آنجا فقط دلواپسی خیمه را داشت

خیلی جسارت، شمر بر ارباب مان کرد
با چکمه پشتش را به سمت آسمان کرد

سنگینی اش را باز، روی پیکر انداخت
سر را برید و روبروی خواهر انداخت

با نیزه و خورجین دوباره سر به هم ریخت
ما را صدای نالهء مادر به هم ریخت

#محرم
#گودال
@reza_dinparvar101
روزگار ما گداها پشت در، سر می شود
با نشستن پشت این در، خستگی در می شود

هر کسی دردش فراوان ...گریه اش هم بیشتر!
حال ما بدتر که شد هربار، بهتر می شود

سختی ات را می خرم، بر آب و آتش می زنم
سنگ را وقتی تراشیدند گوهر می شود

سائل آلوده را رسوا مکن، گردن بگیر
بنده ی ناجور، با تو جور دیگر می شود

من کلاه خویش را برداشتم، نه این و آن!
جرم حق الناس من صدها برابر می شود

گرچه باید چوب میخوردم، بغل کردی مرا
درس، را شاگردِ بد، با مِهرت از بَر می شود

دست هرکس که به کویت هم نیامد را بگیر
تو هم او را از خودت طردش کنی، شر می شود

من هنوز از باده ی مهمانی ات سر می کشم
غوره است اشکم ولی انگور حیدر می شود

خاک نعلین علی را روی چشمم می کِشم
دست به خاکی اگر که می زنم زر می شود

یا جوابم را بده، یا کربلایم را بده
دردهایی که نگفتم چند دفتر می شود

در میان قتلگاه خود اذیت شد حسین
چون جدا از پیکرش سر، پیش مادر می شود

تشنه بود و آب، بالای سرش اسراف شد
پیش چشم فاطمه سیراب، لشکر می شود

پیش چشم خواهرش هرچند، خنجر خورده است
بین قلبش غصه ی ناموس، خنجر می شود

#محرم
#گودال
#مناجات_با_خدا

@reza_dinparvar101