عریضه "اشعار رضا دین پرور"
1.24K subscribers
161 photos
72 videos
1 file
12 links
مناجات، مدح و مرثیه اهل بیت (علیهم السلام)
*تنها صفحه رسمی*
Download Telegram
رسانده باز مرا حیرت حسن به حسین
رسیده ام سحر از صحبت حسن به حسین

به دور پرچم الله، پنج تن جمعند
سپرده است خدا عزّت حسن به حسین

حسین شخصیتاً جلوه هایی از حسن است
برس تو نیز ز شخصیّت حسن به حسین

به دور مرقد شش گوشه هم بخوان ز بقیع
رسیده چون همهء شهرت حسن به حسین

اگر ضریح ندارد بزرگی حسن است
چشانده فاطمه از برکت حسن به حسین

اگر به مادرش امشب سلام من برسد
سفارشم بکند حضرت حسن به حسین

کنار قبر حسن خواهرش به گریه نشست
گلایه کرد از امنیّت حسن به حسین

کنار قاسمش، اکبر به روی خاک افتاد
رسانده کرببلا تربت حسن به حسین

به معجر سر زینب، حسین حساس است
رسیده بر سر نی، غیرت حسن به حسین

شکسته شد همهء حرمت حسین، حسن
شکسته شد همهء حرمت حسن... به حسین!


#حسن_جان
#حسین_جان
#سیدا_شباب_أهل_الجنة

💠 @hossein_jaan
@reza_dinparvar101
کعبه رفتیم و زیارت در منا
حولهء احرام شد رخت عزا
سنگ خوردیم از میان نیزه ها
هدیه آوردیم از کرببلا

زینبت برگشته یا ام البنین
جای تو خالی! که خوردم بر زمین

چار فصل من بهاری داشت، نیست
این دل عاشق، نگاری داشت، نیست
زینب غمدیده یاری داشت، نیست
محمل من پرده داری داشت، نیست

هی نپرس از صورت نیلی فقط
خورده ام از این و آن سیلی فقط

من از اینجا گرچه سنگین رفته ام
بین صدها مرد بی دین رفته ام
از بلندی رو به پایین رفته ام
تا ته گودالِ خونین رفته ام

شمر بود اما سر یارم نبود
نیمه شب، انگشتر یارم نبود

آمدم با معجری محکم شده
آمدم با این کمر که خم شده
سینهء ام ویرانه ای از غم شده
دختری از کاروانم کم شده

یادگار مادرم، یادت که هست
آن سه ساله دخترم، یادت که هست

این سفر، بد حرمت ما را شکست
بر سر نیزه، سر سقا شکست
در دل آتش دل زهرا شکست
حرمت من پیش دخترها شکست

چند سوغاتی به حاجی ها رسید
گوشواره تا حراجی ها رسید

روضهء چاک گریبان را نپرس
غربت قاری قرآن را نپرس
رد شدم از کوچه ها، آن را نپرس
سکوی برده فروشان را نپرس

با یهودی ها که سنگم می زدند
بی هوا یک عده چنگم می زدند

آه، سر گردانی من را ببخش
خسته ام، ویرانی من را ببخش
این پریشان خوانی من را ببخش
روضهء پایانی من را ببخش

در پی اشرار رفتم با حسین
مجلس اغیار رفتم با حسین

#امام_حسین_ع
#حضرت_زینب_س
#ورود_به_مدینه

@reza_dinparvar101
روح بلند مصطفی تا عرشِ اعظم می رسد
بالاتر از بالاست...من اینقدر عقلم می رسد!
هر زحمتی که می کشد، خیرش به عالم می رسد
پس بوسه بر خاک درش، بر نسل آدم می رسد

با او ترازوی عمل، آنقدر سنگین می شود...
شاءن گدایش برتر از شاءن سلاطین می شود

وقت کرم، در کیسه اش درّ و گهر دارد فقط
چون از میان خانهء زهرا گذر دارد فقط
از قُوسِ اَو اَدنای او، حیدر خبر دارد فقط
در غزوه ها بر ذوالفقار او نظر دارد فقط

با دست خود نهری کنار نهر کوثر می کشد
صد جرعه را وقت عطش، با یاعلی سر می کشد

انگشتر دستش، سراغ سنگ خاتم را گرفت
در بین هیئت ها خودش هربار، پرچم را گرفت
بعد از حُسینُ مِنِّی اش، در روضه ها دم را گرفت
با گریه های او گدا، اشک محرم را گرفت

لرزه به روی شانهء عرش برین افتاده است
بابا بزرگ روضه خوان ها بر زمین افتاده است

آنکس که ماهِ هر سحر، شب زنده دارش بوده است
بعد نماز آخرش، زهرا کنارش بوده است
ام ابیها که نبی هم بیقرارش بوده است...
میخ ثقیفه، سال ها در انتظارش بوده است

مانده جنازه بر زمین، هیزم میان کوچه هاست
آن چادر خاکی شده وقتی که می سوزد عزاست

در با لگد که وا شود، صد لاله پرپر می شود
یاس سفید باغ حیدر رنگ دیگر می شود
زهرا نگفته با کسی که باز، مادر می شود
محسن که شش ماهش شود، اوضاع، بدتر می شود

ای وای! از این کوچه و این خانه و این سرزمین
صد مرد باهم جان دهد، یک زن نیفتد بر زمین!

یا مصطفی! شد بعد تو تنهای تنها دخترت
هرچند بارانی شده چشمان زهرا دخترت...
کاری ندارد هیچکس، این دور و بر با دخترت
راحت بغل کرده ترا هر دفعه اینجا دخترت

با آن غمی که مانده در قلب حزینت گریه کن
امشب برای دختر ویران نشینت گریه کن

آن دختری که خسته در آغوشِ خار افتاده بود
از دست زجر بی حیا، دستش ز کار افتاده بود
از روی ناقه بر زمین، با چشم تار افتاده بود
بین طبق می دید سر را که کنار افتاده بود

قدری بغل می خواست که آغوش بابا را ندید
سر بود...گردن بود...اما باز آقا را ندید

#حضرت_محمد_ص
#حضرت_زهرا_س
#حضرت_رقیه_س

@reza_dinparvar101
همینکه زهر، به روی جگر شرر انداخت
امام هشتم ما را به چشم تر انداخت

شبیه مار گزیده به دور خود پیچید
عبای شانهء خود را به روی سر انداخت

میان کوچه زمین خورد و یاد زهرا کرد
به راه خلوت کوچه کمی نظر انداخت

نشست و تکیه به دیوار خانهء خود کرد
نگاهِ غرق غمش را به میخ در انداخت

دوشنبه صورت زهرا میان آتش سوخت
مدینه مادر او را به دردسر انداخت

لگد زدند و در خانه کنده شد از جا
و جان حوریه را ضربه در خطر انداخت

خلاصه میوهء طوبی ز شاخه، کال افتاد
خلاصه فضهء او دید که پسر انداخت

اگرچه با غم مادر به سینه می کوبید...
اگرچه ماتم او شعله بر جگر انداخت...

نفس نفس زدن و دست و پا زدن هایش
به جان شاه خراسان غمی دگر انداخت

صدای آن لب خشکیده را جواد شنید
رسید و اشک، به روی لب پدر انداخت

اگرچه تشنه روی خاک بر زمین افتاد
غم رضا همه را یاد یک نفر انداخت

حسین در ته گودال، جای تنگی داشت
به صورتش لگد چکمه ها اثر انداخت

حسین شد نفسش تنگ و شمر، وزنش را
به روی سینهء ارباب، بیشتر انداخت

حسین، دل نگران کشته شد کنار حرم
ز بسکه نیمه نگاهی به دور و بر انداخت

حسین، پاره حصیر دهات شد کفنش
عقیله را تن صد پاره از کمر انداخت

غریب بود رضا، نه غریب تر ز حسین
نبوده روضه اش اصلاً عجیب تر ز حسین

#امام_رضا_ع
#شهادت

@reza_dinparvar101
خسته ام لیلای من! دیگر مرا مجنون نکن
آخر عمری مرا از خانه ات بیرون نکن

هیچ کس غیر از تو احوالی نمی پرسد ز من
پس مرا با دوریت ناراحت و محزون نکن

در همان چاهی که بُرده سر درونش مرتضی...
ای مسیحا! شِکوه از خواب حواریون نکن

وصله ای از چادر زهرا به دادم می رسد
این گدا را بر کسی جز مادرت مدیون نکن

جان حیدر که مزار همسرش شد خانه اش
جز نجف این زائر آلوده را مدفون نکن


#امام_زمان_عج
#مدینه
#نجف

💠 @hossein_jaan
@reza_dinparvar101
حیف است ذکری غیر یا الله و یا حیدر
وقتی که می آیم حرم در زیر ایوانش

جانم به قربان علی و چار فرزندش
جانم به قربان ضریح و چار گُلدانش

#امیرالمومنین_علیه_السلام
#امام_علی_علیه_السلام
#نجف

@reza_dinparvar101
سخت است مردی گوشه ی زندان بیفتد
در غربت و در وادی هجران بیفتد

زهرا دوباره آمد و جانم حسن گفت
پاشد حسن بر پای این مهمان بیفتد

می خواند با خود روضه موسی بن جعفر
تا خنده از لب های زندانبان بیفتد

دور از وطن جان داده آقا تا دوباره
شیعه به یاد روضه ی سلطان بیفتد

#رضا_دین_پرور

#امام_حسن_عسکری_ع
#شهادت
#سامرا

💠 @hossein_jaan
این مشق ها را ایل مجنون می نویسند
ایران ما را وارث خون می نویسند

هرچند صدها زخم خورد و دردمند است
در اوج مظلومیت ایران سربلند است

این سرزمین که سرزمین آفتاب است
در هر رگش صد رستم و افراسیاب است

هرجا که نادانی غرورش را شکسته
ایران به پیشانی خود سربند بسته

تنها ندیده هیچکس همسنگرش را
ایران گرفته روی دستانش سرش را

این سرزمین در غیرتش سر بود از اول
ایران ما سردار پرور بود از اول

این قوم را قوم دلیران می شناسند
روباه ها از اسم ایران می هراسند

آن آرمانی که سراپایش وفاق است
سوریه و ایران و لبنان و عراق است

ایران، قویَّ است و طرفدار ضعیف است
اصلاً هدف، آزادی قدس شریف است

بیچاره آمریکا! دگر رو به افول است
صهیون، کنار کشورم خیلی کوتوله است!


#جمهوری_اسلامی_ایران
#هفته_وحدت
#وطن_ما
#ایران

@reza_dinparvar101
باید که خدا نام تو طاها بگذارد
با خلق تو منّت به سر ما بگذارد
جبریل، میان حرمت پا بگذارد
داغی به دل گنبد کسرا بگذارد

حالا که در آفاق، نگاه تو درخشید
آتشکده را سرد کن ای مشعل توحید

خیرات کن از نور دلت اهل محل را
برهم زده عقل و خردت، جنگ و جدل را
انداخته ابروی کجت، لات و هبل را
دید آمنه در چهرهء تو خیر العمل را

پیش حجر الاسود چشمان سیاهت
صد طایفه گشتند مسلمان نگاهت

داروی غم و حال پریشان قریشی
ختم رسل و مالک ایمان قریشی
جانم به فدای تو که سلطان قریشی
از اولش آقای یتیمان قریشی

هرکس گذرش بر در میخانه ات افتاد
یک جرعه زد و گفت که روح پدرت شاد

تصویر تو نه! وجه خدا در نظر ماست
ذکر صلوات تو فقط بال و پر ماست
تا روز جزا سایهء تو روی سر ماست
همشهری سلمان تو بودن هنر ماست

ما جمع گداهای تو لالیم به والله
ما خاک کف پای بلالیم به والله

راهی که به سوی تو بود، سوی بهشت است
لبخند بزن، خنده ات آن روی بهشت است
از عطر تنت، مکه پر از بوی بهشت است
شادیم که زهرای تو بانوی بهشت است

نازل شده در منزل تو سورهء کوثر
در غار حرایت متجلی شده حیدر

تقدیر مسلمانی ما پشت در توست
در دست خلیل آن شب کعبه، تبر توست
هر معجزه، یک جلوهء شق القمر توست
پس رادّ الشمس علی از یک نظر توست

قرآن شدی و منطق تفسیر گرفتی
با دست علی قبضهء شمشیر گرفتی

در شعب ابی طالب علی یارِ تو بوده
تیغش همه جا فاتح پیکارِ تو بوده
حیدر ز ازل حیدر کرارِ تو بود
حتی شب معراجِ تو پاکارِ تو بوده

ظرفی که تعارف به تو شد ظرف علی بود
حرفی که خدا زد به خدا حرف علی بود

در وادی عشق تو دلِ ناخلفم بُرد
موج غزلت اینطرف و آنطرفم بُرد
من را به حرم، مستی و شور و شعفم بُرد
از گنبد خضرای تو سوی نجفم بُرد

بیرون زده از باغ تو صد شاخهء طوبا
انگور نجف چیده ام از خانهء زهرا

ما را چو اویس قرنت عاشقِ خود کن
سجاده نشینِ سحر خالقِ خود کن
جان علی و فاطمه ات لایقِ خود کن
زوّار بقیع پسر صادقِ خود کن

بی حبّ تو قرآن خدا را نگشودیم
ما منتظر مکهء بی آل سعودیم

تا اینکه از افلاک، ز صادق خبر آمد
از عرش خدا، رزق دو چشمان تر آمد
از حوزهء علمیهء او روضه در آمد
گفتیم حسین و حرمش در نظر آمد

از خاک بقیعش دل ما را نتکانید
ما را به حسینیهء صادق برسانید

#حضرت_محمد_ص
#امام_صادق_ع
#میلاد

@reza_dinparvar101
اقتدا کردم ابتدا به حسن
و رسیدم در انتها به حسن
می رسد آنهمه کرم به گدا
می رسد دست هر گدا به حسن
فرق دارد مگر؟ حسن حسن است
داده عزت، خودِ خدا به حسن
رهسپارم به جاده های عراق
دل سپردم به سامرا به حسن

شب دلدادگان سحر شده است
کف بزن باز علی پدر شده است

نظری سوی آسمان دارم
هوس لحظهء اذان دارم
عرض تبریک و عرض تهنیّت
محضر صاحب الزمان دارم
عطر سرداب می وزد همه جا
زیر گنبد فقط امان دارم
به غذای بهشت لب نزدم
چون از این سفره، خُرده نان دارم

سنگ بودم چه گوهری شده ام
مست انگور عسگری شده ام

جام مِی را نگار دستم داد
زرِ هجده عیار دستم داد
گفتم اصلاً طلا نمی خواهم
از عبایش غبار دستم داد
دید با دست خالی آمده ام
از بهشتش انار دستم داد
به ضریح حسن که چشمم خورد
عشق شش گوشه کار دستم داد

بی خیال دو عالمین شدم
مست شش گوشهء حسین شدم

ریزه خواران او زمینی ها
خاکش علامهء امینی ها
بارگاه مطهرش آورد
عرشیان را به شب نشینی ها
سجده کردم به سنگفرش حرم
با چنین جلوه آفرینی ها
می نشیند به کفشداری او
خاک پاهای اربعینی ها

در فراق حرم عزادارم
شوق دیدار کربلا دارم

آنقدر که حسن کرم دارد
سایه ای بر روی سرم دارد
گرچه از خانه، دور افتاده
همسری خوب و محترم دارد
شده در پادگان اگر تشییع
تنش از تیر، کِی ورم دارد؟
گرچه دور از مدینه خاک شده
لااقل این حسن حرم دارد

مجتبی در تحیّر زهراست
خاک قبرش ز چادر زهراست

کوچه که تنگ شد، مردّد شد
راه او، راه مادرش سد شد
فاطمه بین کوچه سیلی خورد
حسن افتاد بر زمین! بد شد
آن کسی که به مادرش خندید
با جسارت ز چادرش رد شد
فاطمه پیش اولین پسرش
خُرد شد، آنچه که نباید شد

مادری زار و خسته را برداشت
گوشواره شکسته را برداشت

#امام_حسن_عسکری_ع
#ولادت

@reza_dinparvar101
باعرض سلام‌ و آرزوی قبولی طاعات و عبادات

با توجه به محدودیت های انجام شده
برای دسترسی آسان تر به اشعار
کانال عریضه در پیامرسان ایتا راه اندازی شد

التماس دعا

https://eitaa.com/reza_dinparvar101
عریضه "اشعار رضا دین پرور" pinned «باعرض سلام‌ و آرزوی قبولی طاعات و عبادات با توجه به محدودیت های انجام شده برای دسترسی آسان تر به اشعار کانال عریضه در پیامرسان ایتا راه اندازی شد التماس دعا https://eitaa.com/reza_dinparvar101»
خسته شدم از غربت و دربدری ها
دارم فقط شوق حرم این آخری ها

شوق لقاء الله، دیدار حسین است
شوق بغل دارند علیِّ اصغری ها

عمرم فدای تاری از گیسوی ارباب
ارباب دارد تا قیامت دلبری ها

ما را برای گریه کردن آفریدند
زیباست اصلاً زندگی با نوکری ها

سربند یازهرا به سر بستند عشاق
سهمیه ها دارند اینجا مادری ها

صد فتنه را کوبد بهم در جنگ احزاب
عهدی که می بندند با هم حیدری ها

روزی که مولا لشکری را زیر و رو کرد
یادآوری شد بر تمام خیبری ها

ای مرگ بر وجدان آنکس که نفهمید
خاری به چشم دشمن است این رهبری ها

رفتند یک عده میان آتش و سنگ 
خوردند سهم الارث شان را دیگری ها

دیگر خجالت می کشم من از شهیدان 
کو خاطرات جبهه و هم سنگری ها!

دیدیم این چل روز تا پای شهادت...
ماندند پای دین شان پامنبری ها

این روزها مثل غروب کربلا بود
برداشت هایی داشتیم از روسری ها!

روزی که از ناموس ما چادر کشیدند
شد حالشان در روضه بدتر، دختری ها

حرمت نگهدارید! چون زهرا شهیده است
نذر شفای اوست جانِ بستری ها

سیلی زدند و ضربه بر عرش برین خورد
یک زن زمین خورد و علی با او زمین خورد

#حضرت_زهرا_س
#امام_حسین_ع
#انقلاب_اسلامی
#ایران
@reza_dinparvar101
سربلندم کردی اما سر به زیری می کنی
از جهاز سادهء خود گردگیری می کنی

یادگار مصطفی، این یادگاری پیشکش!
با سر و پهلوی زخمی، خانه داری پیشکش!

آب و جارو می زنی با دردت این ویرانه را
روز آخر از چه می ریزی به هم این خانه را؟

پهلوان خیبرت بودم، زمینگیرم نکن
پیر هجده ساله ام از زندگی سیرم نکن

از که پنهان می کنی ابرو و چشم تار را؟
می شویم با گریه ام خون روی دیوار را

بی عصا آرام، خود را می کشانی پشت در
خاک روی چادرت را می تکانی پشت در

من بمیرم دست تو درد آمده ناخواسته
پینهء دستم مگر اصلاً مداوا خواسته؟

چوب این دستاس را گیرم که چرخاندی به زور
کاش صورت را نمی بردی در اطراف تنور

حوری آتش گرفته، شمع را آتش نزن
با سکوت آخرت این جمع را آتش نزن

حرف کوچه می شود، حرفی بزن فوراً مرو
پیش مردم آبرویم می رود، بی من مرو

از پر شال لباسم ذوالفقارم را بِکن
بسترت را جمع کن، جایش مزارم را بِکن

ختم قرآن می کنم ای کوثر قرآن من
میوهء ختمت شود خرمای نخلستان من

زحمتت دادم عزیزم، شوهرت را کن حلال
من نمی دانم چه میخواهی بگویی با بلال

دیدن روی کبودت روزی لاهوت شد
خنده کردی فاطمه تا صحبت تابوت شد

صحبت تابوت شد، فکر حسن را کرده ای
فکر او نه! فکر شاه بی کفن را کرده ای

تیرها که روی تابوت حسن صف می کشند
بعد آن دور عبا و پیرهن صف می کشند

وای از آنکه حرمتت با شور و شینت بشکند
وای از آنکه کاسهء آب حسینت بشکند

#حضرت_زهرا_س
#شهادت
#فاطمیه

@reza_dinparvar101
دلم را به بزم محبت کشیدی
دوباره مرا پای صحبت کشیدی

ز بی آبرویی من هم گذشتی
از این نوکر پست، منّت کشیدی

گناه مرا دیدی و گریه کردی
عزیزم بمیرم خجالت کشیدی

اگرچه یکی غصه ات را نخورده
تو جای همه، آهِ حسرت کشیدی

نشد خانه ام، خیمه گاه تو باشد
ز نا اهلی ام، درد غربت کشیدی

شنیدی که دلتنگ شهر حسینم
لب تشنه ام را به تربت کشیدی

گنهکارم اما نجف لازمم من
چرا روی پرونده ام خط کشیدی

اگر روضه دارم دعای تو بوده
اگر فاطمی ام، تو زحمت کشیدی

سحر در کنار مزارش نشستی
به اینجا مسیر زیارت کشیدی

سلام ای گل پرپر خانه مادر!
چرا پوشیه روی صورت کشیدی؟

الهی که دیگر مصیبت نبینی
تو از میخ در هم مصیبت کشیدی

دم کوچه افتاده بودی و گفتی؛
علی را چرا پای بیعت کشیدی

اگرچه لگد خوردی از حال رفتی...
کنارش نفس های راحت کشیدی

#مناجات_امام_زمان_عج
#فاطمیه

@reza_dinparvar101