وای از کوچه، وای از بازار
دور زینب شده پُر از اشرار
معجرش پاره پاره دست همه است
گذرش می دهند از انظار
چنگ بر روی صورتش نکشید
دیده چشمان تار او آزار
مثل زهرا به دردسر افتاد
یاد میخ است و یاد آن دیوار
کاش بود آن وسط علی اکبر
کار عمه شده دگر دشوار
ای که در پای نیزه می رقصی
چکمه ات را ز چادرش بردار
#حضرت_زینب_س
#شام
@reza_dinparvar101
دور زینب شده پُر از اشرار
معجرش پاره پاره دست همه است
گذرش می دهند از انظار
چنگ بر روی صورتش نکشید
دیده چشمان تار او آزار
مثل زهرا به دردسر افتاد
یاد میخ است و یاد آن دیوار
کاش بود آن وسط علی اکبر
کار عمه شده دگر دشوار
ای که در پای نیزه می رقصی
چکمه ات را ز چادرش بردار
#حضرت_زینب_س
#شام
@reza_dinparvar101
خوردم زمین بابا بگو چشم نظر چیست؟
این آبله، این زخم، این خون جگر چیست؟
ازشام بد گفتند و من دیدم به چشمم
من تازه فهمیدم پدر درد کمر چیست؟
زیبایی دختر به موهای بلند است
حالا که مویم سوخته، سنجاق سر چیست؟
جز خواهرت زینب کس دیگر نفهمید
ضرب لگدهایی که خوردم بی خبر چیست؟
عمه عصای دخترت بود و می افتاد
می خورد سیلی جای من زود و می افتاد
در این خرابه دخترت هیئت گرفته
شیرین زبانت حیف که لکنت گرفته
دیشب صدایت کردم و مُشتی به من خورد
حالا صدایم موقع صحبت گرفته
دستم به دیوار و شدم پهلو شکسته
قدم شبیه فاطمه حالت گرفته
بازار شام و گوشواره خونی از من...
چندی است که خواب خوش و راحت گرفته
حالا منم با چشم های بی فروغی
ماها کجا دروازه ای با آن شلوغی!
تو فکر کن دارم هوای گوشواره
تو فکر کن درد آمده این گوش پاره
تو فکر کن دلتنگ آغوش تو هستم
شب ها که می چینم برای تو ستاره
آنقدر پیرم کرده اینجا طعنه ها که
اصلاً لباس نو نمیخواهم دوباره
بابا تمام شام را هم که بگردی
دیدی کنیزی را به این قدّ و قواره!
از صبح، دست و پام افتاده به لرزه
وای از شراب و تشت و آن مردان هرزه
#حضرت_رقیه_س
#شام
@reza_dinparvar101
این آبله، این زخم، این خون جگر چیست؟
ازشام بد گفتند و من دیدم به چشمم
من تازه فهمیدم پدر درد کمر چیست؟
زیبایی دختر به موهای بلند است
حالا که مویم سوخته، سنجاق سر چیست؟
جز خواهرت زینب کس دیگر نفهمید
ضرب لگدهایی که خوردم بی خبر چیست؟
عمه عصای دخترت بود و می افتاد
می خورد سیلی جای من زود و می افتاد
در این خرابه دخترت هیئت گرفته
شیرین زبانت حیف که لکنت گرفته
دیشب صدایت کردم و مُشتی به من خورد
حالا صدایم موقع صحبت گرفته
دستم به دیوار و شدم پهلو شکسته
قدم شبیه فاطمه حالت گرفته
بازار شام و گوشواره خونی از من...
چندی است که خواب خوش و راحت گرفته
حالا منم با چشم های بی فروغی
ماها کجا دروازه ای با آن شلوغی!
تو فکر کن دارم هوای گوشواره
تو فکر کن درد آمده این گوش پاره
تو فکر کن دلتنگ آغوش تو هستم
شب ها که می چینم برای تو ستاره
آنقدر پیرم کرده اینجا طعنه ها که
اصلاً لباس نو نمیخواهم دوباره
بابا تمام شام را هم که بگردی
دیدی کنیزی را به این قدّ و قواره!
از صبح، دست و پام افتاده به لرزه
وای از شراب و تشت و آن مردان هرزه
#حضرت_رقیه_س
#شام
@reza_dinparvar101
Forwarded from حُـسِيـنـْ جــانـ
به یا حمید و به یا عالی و به یا فاطر
حسن گرفته گناه مرا ندیده حسین
دوگوش تا نجف آورده ام به عشق علی
یکی شنیده حسن، آن یکی شنیده حسین
#حسن_جان
#حسین_جان
#نجف_تا_کربلا
💠 @hossein_jaan
@reza_dinparvar101
حسن گرفته گناه مرا ندیده حسین
دوگوش تا نجف آورده ام به عشق علی
یکی شنیده حسن، آن یکی شنیده حسین
#حسن_جان
#حسین_جان
#نجف_تا_کربلا
💠 @hossein_jaan
@reza_dinparvar101
تکیه کردم بر همه بر روی دیواری که نیست
یخ فروشم یخ فروش اینجا خریداری که نیست!
آه! چاه جمکران، دلتنگ دیدارم چقدر
نامه هایم را نبردی پیش دلداری که نیست
گر نمی آیم به چشم تو همین حالا بگو
من شکایت دارم از این وقت دیداری که نیست
دوستت دارم ولی حق می دهم طردم کنی
دوستی با عاشقِ بد قول، اجباری که نیست
ای کسی که تا گرفتارم به دادم می رسی
به خدا خیلی گرفتارم، گرفتاری که نیست
نوکرم بر نوکرانِ نوکرانِ نوکرت
نوکری ها در قبال لطف تو، کاری که نیست
بین عشاق حرم گفتم گنهکارم ولی
زود گفتی صبرکن! اینجا گنهکاری که نیست
آبرو ریزی نشد چون فاطمه فوراً گذاشت
دستمال گریه را بر چشم نَمداری که نیست
یک خطا کردم هزاران سال راهم دور شد
ورنه تا شش گوشه اصلاً راه بسیاری که نیست
صحبت از راه است... زینب خسته از راه آمده!
پیرتر برگشته است از راه همواری که نیست
گریه کرد و بر سر و بر معجرخود خاک ریخت
با برادر شکوه کرد از کوچه بازاری که نیست
همچنان برگ خزان انداخت خود را بر زمین
گفت اذیت کرد ما را زجر بیماری که نیست
گفت امانت، برنگشته مانده در ویرانه ها
دخترت دق کرده بعدِ تشت و تالاری که نیست
#مناجات_امام_زمان_عج
#اربعین
#حضرت_زینب_س
@reza_dinparvar101
یخ فروشم یخ فروش اینجا خریداری که نیست!
آه! چاه جمکران، دلتنگ دیدارم چقدر
نامه هایم را نبردی پیش دلداری که نیست
گر نمی آیم به چشم تو همین حالا بگو
من شکایت دارم از این وقت دیداری که نیست
دوستت دارم ولی حق می دهم طردم کنی
دوستی با عاشقِ بد قول، اجباری که نیست
ای کسی که تا گرفتارم به دادم می رسی
به خدا خیلی گرفتارم، گرفتاری که نیست
نوکرم بر نوکرانِ نوکرانِ نوکرت
نوکری ها در قبال لطف تو، کاری که نیست
بین عشاق حرم گفتم گنهکارم ولی
زود گفتی صبرکن! اینجا گنهکاری که نیست
آبرو ریزی نشد چون فاطمه فوراً گذاشت
دستمال گریه را بر چشم نَمداری که نیست
یک خطا کردم هزاران سال راهم دور شد
ورنه تا شش گوشه اصلاً راه بسیاری که نیست
صحبت از راه است... زینب خسته از راه آمده!
پیرتر برگشته است از راه همواری که نیست
گریه کرد و بر سر و بر معجرخود خاک ریخت
با برادر شکوه کرد از کوچه بازاری که نیست
همچنان برگ خزان انداخت خود را بر زمین
گفت اذیت کرد ما را زجر بیماری که نیست
گفت امانت، برنگشته مانده در ویرانه ها
دخترت دق کرده بعدِ تشت و تالاری که نیست
#مناجات_امام_زمان_عج
#اربعین
#حضرت_زینب_س
@reza_dinparvar101
در تمنای تو عرضی مختصر آورده ام
حسرت دیدار را وقت سحر آورده ام
ذره ذره بار هجران را به دوشم میکِشم
مورم اینطور از سلیمانم خبر آورده ام
سنگ روی یخ شدم پیش غریب و آشنا
آبروی رفته را بین گذر آورده ام
با سرِ زانو کشاندم عجز خود را پیش تو
دستهای خالی ام را پُشت در آورده ام
من بجای کار کردن سرصدا کردم فقط
های و هوی بیشمار و بی ثمر آورده ام
اربعین آمد... حرم، آغوش خود را باز کرد
باز، دردم را برای یک نفر آورده ام
سالها صبح و غروبی گریه کردم با حسین
سالها نان از تنور روضه در آورده ام
کربلا و شام و کوفه زیر پای زینب است
آنکه می گوید حسین؛ درد کمر آورده ام
گریه کرد و گفت؛ راهم را سریعاً واکنید
سر برای جسم مفقود الاثر آورده ام
آنقدر اهل و عیالت تازیانه خورده اند
از کبوترهای تو یک مُشت، پَر آورده ام
#مناجات_با_خدا
#امام_حسین_ع
#حضرت_زینب_س
#اربعین
@reza_dinparvar101
حسرت دیدار را وقت سحر آورده ام
ذره ذره بار هجران را به دوشم میکِشم
مورم اینطور از سلیمانم خبر آورده ام
سنگ روی یخ شدم پیش غریب و آشنا
آبروی رفته را بین گذر آورده ام
با سرِ زانو کشاندم عجز خود را پیش تو
دستهای خالی ام را پُشت در آورده ام
من بجای کار کردن سرصدا کردم فقط
های و هوی بیشمار و بی ثمر آورده ام
اربعین آمد... حرم، آغوش خود را باز کرد
باز، دردم را برای یک نفر آورده ام
سالها صبح و غروبی گریه کردم با حسین
سالها نان از تنور روضه در آورده ام
کربلا و شام و کوفه زیر پای زینب است
آنکه می گوید حسین؛ درد کمر آورده ام
گریه کرد و گفت؛ راهم را سریعاً واکنید
سر برای جسم مفقود الاثر آورده ام
آنقدر اهل و عیالت تازیانه خورده اند
از کبوترهای تو یک مُشت، پَر آورده ام
#مناجات_با_خدا
#امام_حسین_ع
#حضرت_زینب_س
#اربعین
@reza_dinparvar101
ای همه حُرمتِ زینب، حسین
تولیت شوکت زینب، حسین
خُردشده هیبتِ زینب، حسین
سرخ شده صورتِ زینب، حسین
سوخته و عاشقِ سرگشته ام
باز به گودالِ تو برگشته ام
کرببلایی! خبرت آمده
پیکرِ صدچاک! سرت آمده
قافلهء مختصرت آمده
خواهر بی بال و پرت آمده
باز، کنار شهدا آمدم
از سفرِ شام بلا آمدم
مُردم و زنده شده ام بارها
رفته رقیه وسط خارها
رد شدم از کوچه و بازارها
سنگ به من خورده ز دیوارها
سنگ، به سوی سر تو پرت شد
نان، طرف دختر تو پرت شد
فکر کن آیینهء تو کم شکست
ظهر، نمازم ز همین غم شکست
من که شکستم همه عالم شکست
حُرمت نامحرم و محرم شکست
چشم ترم بود به زهرا فقط
حرمله هُل داد مرا آن وسط
ناله کنم، شکوه کنم از کدام؟
محمل بی پرده... نگاه عوام...
رد شده این خواهرِبی احترام...
از گذر برده فروشانِ شام
نیزه عباس که می زد جلو
می شدم از هرطرف ِنیزه هُو
تشنهء من، چشمهء آبی شدی
باعث چه خیر و ثوابی شدی
آینهء دقِّ ربابی شدی
قاری قرآن! چه شرابی شدی
بر سر پیمان تو دردانه ماند
دختر تو گوشهء ویرانه ماند
راستی از نالهء مادر بگو
از جگر پاره و پرپر بگو
از بدنی که شده معبر بگو
پاشو و از پیکرِ بی سر بگو
لحظهء آخر همه بد می زدند
روی لب تشنه لگد می زدند
کاش نمی بُرد سرت را به زور
خولی ملعون وسط آن تنور
کاش نمی دیدم از آن راه دور
که شده ای راه عبور و مرور
بست سرت را چقدر بد به زین
رفت به سرعت، بخوری بر زمین
زندگی ام بعد غمت، گشته سخت
وای از آن بد دهنِ تیره بخت
آه سرِ بسته شده بر درخت!
پیش تو لم داد سنان روی تخت
شکلِ تو صد مرتبه تغییر کرد
بار غم تو همه را پیر کرد
کار من سوخته حیرانی است
مانده ام آخر چه مسلمانی است
این همه بوسه که به پیشانی است
کار همان راهب نصرانی است
ما همه دیدیم مصیبت، حسین!
ما همه مُردیم ز غربت، حسین!
#امام_حسین_ع
#حضرت_زینب_س
#اربعین
#کربلا
@reza_dinparvar101
تولیت شوکت زینب، حسین
خُردشده هیبتِ زینب، حسین
سرخ شده صورتِ زینب، حسین
سوخته و عاشقِ سرگشته ام
باز به گودالِ تو برگشته ام
کرببلایی! خبرت آمده
پیکرِ صدچاک! سرت آمده
قافلهء مختصرت آمده
خواهر بی بال و پرت آمده
باز، کنار شهدا آمدم
از سفرِ شام بلا آمدم
مُردم و زنده شده ام بارها
رفته رقیه وسط خارها
رد شدم از کوچه و بازارها
سنگ به من خورده ز دیوارها
سنگ، به سوی سر تو پرت شد
نان، طرف دختر تو پرت شد
فکر کن آیینهء تو کم شکست
ظهر، نمازم ز همین غم شکست
من که شکستم همه عالم شکست
حُرمت نامحرم و محرم شکست
چشم ترم بود به زهرا فقط
حرمله هُل داد مرا آن وسط
ناله کنم، شکوه کنم از کدام؟
محمل بی پرده... نگاه عوام...
رد شده این خواهرِبی احترام...
از گذر برده فروشانِ شام
نیزه عباس که می زد جلو
می شدم از هرطرف ِنیزه هُو
تشنهء من، چشمهء آبی شدی
باعث چه خیر و ثوابی شدی
آینهء دقِّ ربابی شدی
قاری قرآن! چه شرابی شدی
بر سر پیمان تو دردانه ماند
دختر تو گوشهء ویرانه ماند
راستی از نالهء مادر بگو
از جگر پاره و پرپر بگو
از بدنی که شده معبر بگو
پاشو و از پیکرِ بی سر بگو
لحظهء آخر همه بد می زدند
روی لب تشنه لگد می زدند
کاش نمی بُرد سرت را به زور
خولی ملعون وسط آن تنور
کاش نمی دیدم از آن راه دور
که شده ای راه عبور و مرور
بست سرت را چقدر بد به زین
رفت به سرعت، بخوری بر زمین
زندگی ام بعد غمت، گشته سخت
وای از آن بد دهنِ تیره بخت
آه سرِ بسته شده بر درخت!
پیش تو لم داد سنان روی تخت
شکلِ تو صد مرتبه تغییر کرد
بار غم تو همه را پیر کرد
کار من سوخته حیرانی است
مانده ام آخر چه مسلمانی است
این همه بوسه که به پیشانی است
کار همان راهب نصرانی است
ما همه دیدیم مصیبت، حسین!
ما همه مُردیم ز غربت، حسین!
#امام_حسین_ع
#حضرت_زینب_س
#اربعین
#کربلا
@reza_dinparvar101
Forwarded from حُـسِيـنـْ جــانـ
رسانده باز مرا حیرت حسن به حسین
رسیده ام سحر از صحبت حسن به حسین
به دور پرچم الله، پنج تن جمعند
سپرده است خدا عزّت حسن به حسین
حسین شخصیتاً جلوه هایی از حسن است
برس تو نیز ز شخصیّت حسن به حسین
به دور مرقد شش گوشه هم بخوان ز بقیع
رسیده چون همهء شهرت حسن به حسین
اگر ضریح ندارد بزرگی حسن است
چشانده فاطمه از برکت حسن به حسین
اگر به مادرش امشب سلام من برسد
سفارشم بکند حضرت حسن به حسین
کنار قبر حسن خواهرش به گریه نشست
گلایه کرد از امنیّت حسن به حسین
کنار قاسمش، اکبر به روی خاک افتاد
رسانده کرببلا تربت حسن به حسین
به معجر سر زینب، حسین حساس است
رسیده بر سر نی، غیرت حسن به حسین
شکسته شد همهء حرمت حسین، حسن
شکسته شد همهء حرمت حسن... به حسین!
#حسن_جان
#حسین_جان
#سیدا_شباب_أهل_الجنة
💠 @hossein_jaan
@reza_dinparvar101
رسیده ام سحر از صحبت حسن به حسین
به دور پرچم الله، پنج تن جمعند
سپرده است خدا عزّت حسن به حسین
حسین شخصیتاً جلوه هایی از حسن است
برس تو نیز ز شخصیّت حسن به حسین
به دور مرقد شش گوشه هم بخوان ز بقیع
رسیده چون همهء شهرت حسن به حسین
اگر ضریح ندارد بزرگی حسن است
چشانده فاطمه از برکت حسن به حسین
اگر به مادرش امشب سلام من برسد
سفارشم بکند حضرت حسن به حسین
کنار قبر حسن خواهرش به گریه نشست
گلایه کرد از امنیّت حسن به حسین
کنار قاسمش، اکبر به روی خاک افتاد
رسانده کرببلا تربت حسن به حسین
به معجر سر زینب، حسین حساس است
رسیده بر سر نی، غیرت حسن به حسین
شکسته شد همهء حرمت حسین، حسن
شکسته شد همهء حرمت حسن... به حسین!
#حسن_جان
#حسین_جان
#سیدا_شباب_أهل_الجنة
💠 @hossein_jaan
@reza_dinparvar101
کعبه رفتیم و زیارت در منا
حولهء احرام شد رخت عزا
سنگ خوردیم از میان نیزه ها
هدیه آوردیم از کرببلا
زینبت برگشته یا ام البنین
جای تو خالی! که خوردم بر زمین
چار فصل من بهاری داشت، نیست
این دل عاشق، نگاری داشت، نیست
زینب غمدیده یاری داشت، نیست
محمل من پرده داری داشت، نیست
هی نپرس از صورت نیلی فقط
خورده ام از این و آن سیلی فقط
من از اینجا گرچه سنگین رفته ام
بین صدها مرد بی دین رفته ام
از بلندی رو به پایین رفته ام
تا ته گودالِ خونین رفته ام
شمر بود اما سر یارم نبود
نیمه شب، انگشتر یارم نبود
آمدم با معجری محکم شده
آمدم با این کمر که خم شده
سینهء ام ویرانه ای از غم شده
دختری از کاروانم کم شده
یادگار مادرم، یادت که هست
آن سه ساله دخترم، یادت که هست
این سفر، بد حرمت ما را شکست
بر سر نیزه، سر سقا شکست
در دل آتش دل زهرا شکست
حرمت من پیش دخترها شکست
چند سوغاتی به حاجی ها رسید
گوشواره تا حراجی ها رسید
روضهء چاک گریبان را نپرس
غربت قاری قرآن را نپرس
رد شدم از کوچه ها، آن را نپرس
سکوی برده فروشان را نپرس
با یهودی ها که سنگم می زدند
بی هوا یک عده چنگم می زدند
آه، سر گردانی من را ببخش
خسته ام، ویرانی من را ببخش
این پریشان خوانی من را ببخش
روضهء پایانی من را ببخش
در پی اشرار رفتم با حسین
مجلس اغیار رفتم با حسین
#امام_حسین_ع
#حضرت_زینب_س
#ورود_به_مدینه
@reza_dinparvar101
حولهء احرام شد رخت عزا
سنگ خوردیم از میان نیزه ها
هدیه آوردیم از کرببلا
زینبت برگشته یا ام البنین
جای تو خالی! که خوردم بر زمین
چار فصل من بهاری داشت، نیست
این دل عاشق، نگاری داشت، نیست
زینب غمدیده یاری داشت، نیست
محمل من پرده داری داشت، نیست
هی نپرس از صورت نیلی فقط
خورده ام از این و آن سیلی فقط
من از اینجا گرچه سنگین رفته ام
بین صدها مرد بی دین رفته ام
از بلندی رو به پایین رفته ام
تا ته گودالِ خونین رفته ام
شمر بود اما سر یارم نبود
نیمه شب، انگشتر یارم نبود
آمدم با معجری محکم شده
آمدم با این کمر که خم شده
سینهء ام ویرانه ای از غم شده
دختری از کاروانم کم شده
یادگار مادرم، یادت که هست
آن سه ساله دخترم، یادت که هست
این سفر، بد حرمت ما را شکست
بر سر نیزه، سر سقا شکست
در دل آتش دل زهرا شکست
حرمت من پیش دخترها شکست
چند سوغاتی به حاجی ها رسید
گوشواره تا حراجی ها رسید
روضهء چاک گریبان را نپرس
غربت قاری قرآن را نپرس
رد شدم از کوچه ها، آن را نپرس
سکوی برده فروشان را نپرس
با یهودی ها که سنگم می زدند
بی هوا یک عده چنگم می زدند
آه، سر گردانی من را ببخش
خسته ام، ویرانی من را ببخش
این پریشان خوانی من را ببخش
روضهء پایانی من را ببخش
در پی اشرار رفتم با حسین
مجلس اغیار رفتم با حسین
#امام_حسین_ع
#حضرت_زینب_س
#ورود_به_مدینه
@reza_dinparvar101
روح بلند مصطفی تا عرشِ اعظم می رسد
بالاتر از بالاست...من اینقدر عقلم می رسد!
هر زحمتی که می کشد، خیرش به عالم می رسد
پس بوسه بر خاک درش، بر نسل آدم می رسد
با او ترازوی عمل، آنقدر سنگین می شود...
شاءن گدایش برتر از شاءن سلاطین می شود
وقت کرم، در کیسه اش درّ و گهر دارد فقط
چون از میان خانهء زهرا گذر دارد فقط
از قُوسِ اَو اَدنای او، حیدر خبر دارد فقط
در غزوه ها بر ذوالفقار او نظر دارد فقط
با دست خود نهری کنار نهر کوثر می کشد
صد جرعه را وقت عطش، با یاعلی سر می کشد
انگشتر دستش، سراغ سنگ خاتم را گرفت
در بین هیئت ها خودش هربار، پرچم را گرفت
بعد از حُسینُ مِنِّی اش، در روضه ها دم را گرفت
با گریه های او گدا، اشک محرم را گرفت
لرزه به روی شانهء عرش برین افتاده است
بابا بزرگ روضه خوان ها بر زمین افتاده است
آنکس که ماهِ هر سحر، شب زنده دارش بوده است
بعد نماز آخرش، زهرا کنارش بوده است
ام ابیها که نبی هم بیقرارش بوده است...
میخ ثقیفه، سال ها در انتظارش بوده است
مانده جنازه بر زمین، هیزم میان کوچه هاست
آن چادر خاکی شده وقتی که می سوزد عزاست
در با لگد که وا شود، صد لاله پرپر می شود
یاس سفید باغ حیدر رنگ دیگر می شود
زهرا نگفته با کسی که باز، مادر می شود
محسن که شش ماهش شود، اوضاع، بدتر می شود
ای وای! از این کوچه و این خانه و این سرزمین
صد مرد باهم جان دهد، یک زن نیفتد بر زمین!
یا مصطفی! شد بعد تو تنهای تنها دخترت
هرچند بارانی شده چشمان زهرا دخترت...
کاری ندارد هیچکس، این دور و بر با دخترت
راحت بغل کرده ترا هر دفعه اینجا دخترت
با آن غمی که مانده در قلب حزینت گریه کن
امشب برای دختر ویران نشینت گریه کن
آن دختری که خسته در آغوشِ خار افتاده بود
از دست زجر بی حیا، دستش ز کار افتاده بود
از روی ناقه بر زمین، با چشم تار افتاده بود
بین طبق می دید سر را که کنار افتاده بود
قدری بغل می خواست که آغوش بابا را ندید
سر بود...گردن بود...اما باز آقا را ندید
#حضرت_محمد_ص
#حضرت_زهرا_س
#حضرت_رقیه_س
@reza_dinparvar101
بالاتر از بالاست...من اینقدر عقلم می رسد!
هر زحمتی که می کشد، خیرش به عالم می رسد
پس بوسه بر خاک درش، بر نسل آدم می رسد
با او ترازوی عمل، آنقدر سنگین می شود...
شاءن گدایش برتر از شاءن سلاطین می شود
وقت کرم، در کیسه اش درّ و گهر دارد فقط
چون از میان خانهء زهرا گذر دارد فقط
از قُوسِ اَو اَدنای او، حیدر خبر دارد فقط
در غزوه ها بر ذوالفقار او نظر دارد فقط
با دست خود نهری کنار نهر کوثر می کشد
صد جرعه را وقت عطش، با یاعلی سر می کشد
انگشتر دستش، سراغ سنگ خاتم را گرفت
در بین هیئت ها خودش هربار، پرچم را گرفت
بعد از حُسینُ مِنِّی اش، در روضه ها دم را گرفت
با گریه های او گدا، اشک محرم را گرفت
لرزه به روی شانهء عرش برین افتاده است
بابا بزرگ روضه خوان ها بر زمین افتاده است
آنکس که ماهِ هر سحر، شب زنده دارش بوده است
بعد نماز آخرش، زهرا کنارش بوده است
ام ابیها که نبی هم بیقرارش بوده است...
میخ ثقیفه، سال ها در انتظارش بوده است
مانده جنازه بر زمین، هیزم میان کوچه هاست
آن چادر خاکی شده وقتی که می سوزد عزاست
در با لگد که وا شود، صد لاله پرپر می شود
یاس سفید باغ حیدر رنگ دیگر می شود
زهرا نگفته با کسی که باز، مادر می شود
محسن که شش ماهش شود، اوضاع، بدتر می شود
ای وای! از این کوچه و این خانه و این سرزمین
صد مرد باهم جان دهد، یک زن نیفتد بر زمین!
یا مصطفی! شد بعد تو تنهای تنها دخترت
هرچند بارانی شده چشمان زهرا دخترت...
کاری ندارد هیچکس، این دور و بر با دخترت
راحت بغل کرده ترا هر دفعه اینجا دخترت
با آن غمی که مانده در قلب حزینت گریه کن
امشب برای دختر ویران نشینت گریه کن
آن دختری که خسته در آغوشِ خار افتاده بود
از دست زجر بی حیا، دستش ز کار افتاده بود
از روی ناقه بر زمین، با چشم تار افتاده بود
بین طبق می دید سر را که کنار افتاده بود
قدری بغل می خواست که آغوش بابا را ندید
سر بود...گردن بود...اما باز آقا را ندید
#حضرت_محمد_ص
#حضرت_زهرا_س
#حضرت_رقیه_س
@reza_dinparvar101
همینکه زهر، به روی جگر شرر انداخت
امام هشتم ما را به چشم تر انداخت
شبیه مار گزیده به دور خود پیچید
عبای شانهء خود را به روی سر انداخت
میان کوچه زمین خورد و یاد زهرا کرد
به راه خلوت کوچه کمی نظر انداخت
نشست و تکیه به دیوار خانهء خود کرد
نگاهِ غرق غمش را به میخ در انداخت
دوشنبه صورت زهرا میان آتش سوخت
مدینه مادر او را به دردسر انداخت
لگد زدند و در خانه کنده شد از جا
و جان حوریه را ضربه در خطر انداخت
خلاصه میوهء طوبی ز شاخه، کال افتاد
خلاصه فضهء او دید که پسر انداخت
اگرچه با غم مادر به سینه می کوبید...
اگرچه ماتم او شعله بر جگر انداخت...
نفس نفس زدن و دست و پا زدن هایش
به جان شاه خراسان غمی دگر انداخت
صدای آن لب خشکیده را جواد شنید
رسید و اشک، به روی لب پدر انداخت
اگرچه تشنه روی خاک بر زمین افتاد
غم رضا همه را یاد یک نفر انداخت
حسین در ته گودال، جای تنگی داشت
به صورتش لگد چکمه ها اثر انداخت
حسین شد نفسش تنگ و شمر، وزنش را
به روی سینهء ارباب، بیشتر انداخت
حسین، دل نگران کشته شد کنار حرم
ز بسکه نیمه نگاهی به دور و بر انداخت
حسین، پاره حصیر دهات شد کفنش
عقیله را تن صد پاره از کمر انداخت
غریب بود رضا، نه غریب تر ز حسین
نبوده روضه اش اصلاً عجیب تر ز حسین
#امام_رضا_ع
#شهادت
@reza_dinparvar101
امام هشتم ما را به چشم تر انداخت
شبیه مار گزیده به دور خود پیچید
عبای شانهء خود را به روی سر انداخت
میان کوچه زمین خورد و یاد زهرا کرد
به راه خلوت کوچه کمی نظر انداخت
نشست و تکیه به دیوار خانهء خود کرد
نگاهِ غرق غمش را به میخ در انداخت
دوشنبه صورت زهرا میان آتش سوخت
مدینه مادر او را به دردسر انداخت
لگد زدند و در خانه کنده شد از جا
و جان حوریه را ضربه در خطر انداخت
خلاصه میوهء طوبی ز شاخه، کال افتاد
خلاصه فضهء او دید که پسر انداخت
اگرچه با غم مادر به سینه می کوبید...
اگرچه ماتم او شعله بر جگر انداخت...
نفس نفس زدن و دست و پا زدن هایش
به جان شاه خراسان غمی دگر انداخت
صدای آن لب خشکیده را جواد شنید
رسید و اشک، به روی لب پدر انداخت
اگرچه تشنه روی خاک بر زمین افتاد
غم رضا همه را یاد یک نفر انداخت
حسین در ته گودال، جای تنگی داشت
به صورتش لگد چکمه ها اثر انداخت
حسین شد نفسش تنگ و شمر، وزنش را
به روی سینهء ارباب، بیشتر انداخت
حسین، دل نگران کشته شد کنار حرم
ز بسکه نیمه نگاهی به دور و بر انداخت
حسین، پاره حصیر دهات شد کفنش
عقیله را تن صد پاره از کمر انداخت
غریب بود رضا، نه غریب تر ز حسین
نبوده روضه اش اصلاً عجیب تر ز حسین
#امام_رضا_ع
#شهادت
@reza_dinparvar101
Forwarded from حُـسِيـنـْ جــانـ
خسته ام لیلای من! دیگر مرا مجنون نکن
آخر عمری مرا از خانه ات بیرون نکن
هیچ کس غیر از تو احوالی نمی پرسد ز من
پس مرا با دوریت ناراحت و محزون نکن
در همان چاهی که بُرده سر درونش مرتضی...
ای مسیحا! شِکوه از خواب حواریون نکن
وصله ای از چادر زهرا به دادم می رسد
این گدا را بر کسی جز مادرت مدیون نکن
جان حیدر که مزار همسرش شد خانه اش
جز نجف این زائر آلوده را مدفون نکن
#امام_زمان_عج
#مدینه
#نجف
💠 @hossein_jaan
@reza_dinparvar101
آخر عمری مرا از خانه ات بیرون نکن
هیچ کس غیر از تو احوالی نمی پرسد ز من
پس مرا با دوریت ناراحت و محزون نکن
در همان چاهی که بُرده سر درونش مرتضی...
ای مسیحا! شِکوه از خواب حواریون نکن
وصله ای از چادر زهرا به دادم می رسد
این گدا را بر کسی جز مادرت مدیون نکن
جان حیدر که مزار همسرش شد خانه اش
جز نجف این زائر آلوده را مدفون نکن
#امام_زمان_عج
#مدینه
#نجف
💠 @hossein_jaan
@reza_dinparvar101
حیف است ذکری غیر یا الله و یا حیدر
وقتی که می آیم حرم در زیر ایوانش
جانم به قربان علی و چار فرزندش
جانم به قربان ضریح و چار گُلدانش
#امیرالمومنین_علیه_السلام
#امام_علی_علیه_السلام
#نجف
@reza_dinparvar101
وقتی که می آیم حرم در زیر ایوانش
جانم به قربان علی و چار فرزندش
جانم به قربان ضریح و چار گُلدانش
#امیرالمومنین_علیه_السلام
#امام_علی_علیه_السلام
#نجف
@reza_dinparvar101
Forwarded from حُـسِيـنـْ جــانـ
سخت است مردی گوشه ی زندان بیفتد
در غربت و در وادی هجران بیفتد
زهرا دوباره آمد و جانم حسن گفت
پاشد حسن بر پای این مهمان بیفتد
می خواند با خود روضه موسی بن جعفر
تا خنده از لب های زندانبان بیفتد
دور از وطن جان داده آقا تا دوباره
شیعه به یاد روضه ی سلطان بیفتد
#رضا_دین_پرور
#امام_حسن_عسکری_ع
#شهادت
#سامرا
💠 @hossein_jaan
در غربت و در وادی هجران بیفتد
زهرا دوباره آمد و جانم حسن گفت
پاشد حسن بر پای این مهمان بیفتد
می خواند با خود روضه موسی بن جعفر
تا خنده از لب های زندانبان بیفتد
دور از وطن جان داده آقا تا دوباره
شیعه به یاد روضه ی سلطان بیفتد
#رضا_دین_پرور
#امام_حسن_عسکری_ع
#شهادت
#سامرا
💠 @hossein_jaan
این مشق ها را ایل مجنون می نویسند
ایران ما را وارث خون می نویسند
هرچند صدها زخم خورد و دردمند است
در اوج مظلومیت ایران سربلند است
این سرزمین که سرزمین آفتاب است
در هر رگش صد رستم و افراسیاب است
هرجا که نادانی غرورش را شکسته
ایران به پیشانی خود سربند بسته
تنها ندیده هیچکس همسنگرش را
ایران گرفته روی دستانش سرش را
این سرزمین در غیرتش سر بود از اول
ایران ما سردار پرور بود از اول
این قوم را قوم دلیران می شناسند
روباه ها از اسم ایران می هراسند
آن آرمانی که سراپایش وفاق است
سوریه و ایران و لبنان و عراق است
ایران، قویَّ است و طرفدار ضعیف است
اصلاً هدف، آزادی قدس شریف است
بیچاره آمریکا! دگر رو به افول است
صهیون، کنار کشورم خیلی کوتوله است!
#جمهوری_اسلامی_ایران
#هفته_وحدت
#وطن_ما
#ایران
@reza_dinparvar101
ایران ما را وارث خون می نویسند
هرچند صدها زخم خورد و دردمند است
در اوج مظلومیت ایران سربلند است
این سرزمین که سرزمین آفتاب است
در هر رگش صد رستم و افراسیاب است
هرجا که نادانی غرورش را شکسته
ایران به پیشانی خود سربند بسته
تنها ندیده هیچکس همسنگرش را
ایران گرفته روی دستانش سرش را
این سرزمین در غیرتش سر بود از اول
ایران ما سردار پرور بود از اول
این قوم را قوم دلیران می شناسند
روباه ها از اسم ایران می هراسند
آن آرمانی که سراپایش وفاق است
سوریه و ایران و لبنان و عراق است
ایران، قویَّ است و طرفدار ضعیف است
اصلاً هدف، آزادی قدس شریف است
بیچاره آمریکا! دگر رو به افول است
صهیون، کنار کشورم خیلی کوتوله است!
#جمهوری_اسلامی_ایران
#هفته_وحدت
#وطن_ما
#ایران
@reza_dinparvar101
Forwarded from عریضه "اشعار رضا دین پرور"
باید که خدا نام تو طاها بگذارد
با خلق تو منّت به سر ما بگذارد
جبریل، میان حرمت پا بگذارد
داغی به دل گنبد کسرا بگذارد
حالا که در آفاق، نگاه تو درخشید
آتشکده را سرد کن ای مشعل توحید
خیرات کن از نور دلت اهل محل را
برهم زده عقل و خردت، جنگ و جدل را
انداخته ابروی کجت، لات و هبل را
دید آمنه در چهرهء تو خیر العمل را
پیش حجر الاسود چشمان سیاهت
صد طایفه گشتند مسلمان نگاهت
داروی غم و حال پریشان قریشی
ختم رسل و مالک ایمان قریشی
جانم به فدای تو که سلطان قریشی
از اولش آقای یتیمان قریشی
هرکس گذرش بر در میخانه ات افتاد
یک جرعه زد و گفت که روح پدرت شاد
تصویر تو نه! وجه خدا در نظر ماست
ذکر صلوات تو فقط بال و پر ماست
تا روز جزا سایهء تو روی سر ماست
همشهری سلمان تو بودن هنر ماست
ما جمع گداهای تو لالیم به والله
ما خاک کف پای بلالیم به والله
راهی که به سوی تو بود، سوی بهشت است
لبخند بزن، خنده ات آن روی بهشت است
از عطر تنت، مکه پر از بوی بهشت است
شادیم که زهرای تو بانوی بهشت است
نازل شده در منزل تو سورهء کوثر
در غار حرایت متجلی شده حیدر
تقدیر مسلمانی ما پشت در توست
در دست خلیل آن شب کعبه، تبر توست
هر معجزه، یک جلوهء شق القمر توست
پس رادّ الشمس علی از یک نظر توست
قرآن شدی و منطق تفسیر گرفتی
با دست علی قبضهء شمشیر گرفتی
در شعب ابی طالب علی یارِ تو بوده
تیغش همه جا فاتح پیکارِ تو بوده
حیدر ز ازل حیدر کرارِ تو بود
حتی شب معراجِ تو پاکارِ تو بوده
ظرفی که تعارف به تو شد ظرف علی بود
حرفی که خدا زد به خدا حرف علی بود
در وادی عشق تو دلِ ناخلفم بُرد
موج غزلت اینطرف و آنطرفم بُرد
من را به حرم، مستی و شور و شعفم بُرد
از گنبد خضرای تو سوی نجفم بُرد
بیرون زده از باغ تو صد شاخهء طوبا
انگور نجف چیده ام از خانهء زهرا
ما را چو اویس قرنت عاشقِ خود کن
سجاده نشینِ سحر خالقِ خود کن
جان علی و فاطمه ات لایقِ خود کن
زوّار بقیع پسر صادقِ خود کن
بی حبّ تو قرآن خدا را نگشودیم
ما منتظر مکهء بی آل سعودیم
تا اینکه از افلاک، ز صادق خبر آمد
از عرش خدا، رزق دو چشمان تر آمد
از حوزهء علمیهء او روضه در آمد
گفتیم حسین و حرمش در نظر آمد
از خاک بقیعش دل ما را نتکانید
ما را به حسینیهء صادق برسانید
#حضرت_محمد_ص
#امام_صادق_ع
#میلاد
@reza_dinparvar101
با خلق تو منّت به سر ما بگذارد
جبریل، میان حرمت پا بگذارد
داغی به دل گنبد کسرا بگذارد
حالا که در آفاق، نگاه تو درخشید
آتشکده را سرد کن ای مشعل توحید
خیرات کن از نور دلت اهل محل را
برهم زده عقل و خردت، جنگ و جدل را
انداخته ابروی کجت، لات و هبل را
دید آمنه در چهرهء تو خیر العمل را
پیش حجر الاسود چشمان سیاهت
صد طایفه گشتند مسلمان نگاهت
داروی غم و حال پریشان قریشی
ختم رسل و مالک ایمان قریشی
جانم به فدای تو که سلطان قریشی
از اولش آقای یتیمان قریشی
هرکس گذرش بر در میخانه ات افتاد
یک جرعه زد و گفت که روح پدرت شاد
تصویر تو نه! وجه خدا در نظر ماست
ذکر صلوات تو فقط بال و پر ماست
تا روز جزا سایهء تو روی سر ماست
همشهری سلمان تو بودن هنر ماست
ما جمع گداهای تو لالیم به والله
ما خاک کف پای بلالیم به والله
راهی که به سوی تو بود، سوی بهشت است
لبخند بزن، خنده ات آن روی بهشت است
از عطر تنت، مکه پر از بوی بهشت است
شادیم که زهرای تو بانوی بهشت است
نازل شده در منزل تو سورهء کوثر
در غار حرایت متجلی شده حیدر
تقدیر مسلمانی ما پشت در توست
در دست خلیل آن شب کعبه، تبر توست
هر معجزه، یک جلوهء شق القمر توست
پس رادّ الشمس علی از یک نظر توست
قرآن شدی و منطق تفسیر گرفتی
با دست علی قبضهء شمشیر گرفتی
در شعب ابی طالب علی یارِ تو بوده
تیغش همه جا فاتح پیکارِ تو بوده
حیدر ز ازل حیدر کرارِ تو بود
حتی شب معراجِ تو پاکارِ تو بوده
ظرفی که تعارف به تو شد ظرف علی بود
حرفی که خدا زد به خدا حرف علی بود
در وادی عشق تو دلِ ناخلفم بُرد
موج غزلت اینطرف و آنطرفم بُرد
من را به حرم، مستی و شور و شعفم بُرد
از گنبد خضرای تو سوی نجفم بُرد
بیرون زده از باغ تو صد شاخهء طوبا
انگور نجف چیده ام از خانهء زهرا
ما را چو اویس قرنت عاشقِ خود کن
سجاده نشینِ سحر خالقِ خود کن
جان علی و فاطمه ات لایقِ خود کن
زوّار بقیع پسر صادقِ خود کن
بی حبّ تو قرآن خدا را نگشودیم
ما منتظر مکهء بی آل سعودیم
تا اینکه از افلاک، ز صادق خبر آمد
از عرش خدا، رزق دو چشمان تر آمد
از حوزهء علمیهء او روضه در آمد
گفتیم حسین و حرمش در نظر آمد
از خاک بقیعش دل ما را نتکانید
ما را به حسینیهء صادق برسانید
#حضرت_محمد_ص
#امام_صادق_ع
#میلاد
@reza_dinparvar101