عریضه "اشعار رضا دین پرور"
1.2K subscribers
161 photos
72 videos
1 file
12 links
مناجات، مدح و مرثیه اهل بیت (علیهم السلام)
*تنها صفحه رسمی*
Download Telegram
#مناجات_امام_زمان_عج
#شب_عاشورا
#گودال
#محرم

با گریه دستم را به ساغر می رسانی
ایام هجران را به آخر می رسانی

بیزارم از آن سفره که دورش نباشی
رزق مرا در روضه بهتر می رسانی

وقتی که خانه، خانهء جدّ تو باشد
شخصاً گدا را تا دم در می رسانی

امروز که داغ همه داغ حسین است
تسلیت ما را به مادر می رسانی

قطعاً تو در شش گوشه سرگرم طوافی
کِی این زیارت را به نوکر می رسانی

عمریست صبح و عصر، گریان حسینی
اینگونه بر ارباب، لشکر می رسانی

وقتی که روضه، روضهء گودال باشد
خود را به سختی سمت منبر می رسانی

آقای ما هم تشنه بود و هم گرسنه
ما را به زخم روی حنجر می رسانی

ساعت حوالی سه، شمر آمد به مقتل
نبض زمان را پای خنجر می رسانی

ده اسب اعضای تنش را برده بودند
ما را به یک نه! چند پیکر می رسانی

بالای نیزه بود و زینب داد می زد:
تو مطمئناً پاره معجر می رسانی

@reza_dinparvar101
#شب_عاشورا
#وداع
#گودال
#شام_غریبان
#محرم

من بميرم اگر اين عشق هلاكم نكند
سايه ات را ز سرم كاش خدا كم نكند

@reza_dinparvar101
#شام_غریبان
#محرم

دردا که درد و ماتم تو بی طبیب ماند
در گوش پاره، نالهء امن یجیب ماند
وقتی که شعله های تو در سینه گُر گرفت
از داغ عشق، بر دل عالم لهیب ماند
ای راوی حماسهء سرهای سربلند!
تنها حکایتی ز تو از بوی سیب ماند

مبهوت مانده چشم ترم بر نگاه تو
پر می زند دلم به دم قتلگاه تو

سرباز کرده عقدهء دیرینهء دلت
ای پاره پاره تر بدنت از حمایلت
سنگ صبور، آیهء مستورِ غرقِ خون!
گویا نشسته مادرت اینجا مقابلت
شد سینهء غیور تو سینای انبیاء
آن سینهء شکسته به دستان قاتلت

شد خشکتر لب تو ز خاک کویرها
شد پیکرت ردیفِ سنان ها و تیرها

ای کاش، رنگ آینه زنگار می گرفت
ای کاش، روز همچو شب تار می گرفت
کم کم شفق، به مغرب سرها رسیده بود
وقتی که شعله دامن بیمار می گرفت
حال عقیله بسکه زمین خورده، گشته بود
چون بانوئی که دست به دیوار می گرفت

بر گوش می رسید کماکان صدای تیغ
پیراهنی دریده شد از ضربه های تیغ

باران تیر بود و فضا غرق دود بود
بر روی خاک، تشنه لبی در سجود بود
وقتی به نیزه رفت سر سربدارها
دیگر رخ رقیه و زینب کبود بود
رو سوی شام و کوفه روان بود روی نی
ماهی که مقتدای مسیح و یهود بود

از گیر و دار شورِ اذان ها، اقامه رفت
جسم حسین ماند ولیکن عمامه رفت

@reza_dinparvar101
با گریه دستم را به ساغر می رسانی
ایام هجران را به آخر می رسانی

بیزارم از آن سفره که دورش نباشی
رزق مرا در روضه بهتر می رسانی

وقتی که خانه، خانهء جدّ تو باشد
شخصاً گدا را تا دم در می رسانی

امروز که داغ همه داغ حسین است
تسلیت ما را به مادر می رسانی

قطعاً تو در شش گوشه سرگرم طوافی
کِی این زیارت را به نوکر می رسانی


#اللـ‌هـم_‌عجل_‌لولیڪ_الفرج
#مناجات_امام_زمان_عج
#محرم

🖤 @hossein_jaan
@reza_dinparvar101
#حضرت_زینب_س
#کوفه
#شام
#محرم

عجیب غرقه به خون کرده اند ماهِ مرا
به روی نیزه نشاندند سرپناهِ مرا

مسیر خیمه و گودال را کتک خوردم
کسی نبود بگوید به من گناهِ مرا

منی که سایه ام از چشم شهر مخفی بود
شنید گوش حرامی، صدای آهِ مرا

بساط بازی شان با سر تو من را کُشت
سنان و شمر گرفتند هر دو راهِ مرا

به نعل تازهء ده اسب، پیش مادرمان
هزار تکّه نمودند تکیه گاهِ مرا

سپاه کوفه زنان را اسیر خود کرده
میان سلسله هاشان ببین سپاهِ مرا

زمان آن شده نفرین کنم به نامردی
که بُرده پوشیه و چادرِ سیاهِ مرا

سوار ناقهء عریان شدم، بگو عباس...
بپوشد از همهء چشم ها نگاهِ مرا

@reza_dinparvar101
#امام_سجاد_ع
#محرم

گریه و روضه به پا بود اگر می دید آب
چون دلش سوخت پس از پر زدن طفل رباب

دید بین غل و زنجیر عقب قافله اش
روی گهوارهء نی چشم علی رفته به خواب

پیش رویش گلویی بود که صد رشته شده
وقتی از حرمله آنروز کشیدند حساب

گریه می کرد به احوال تن بی کفنی
که پی اش نیزه و سنگ همه می شد پرتاب

به ترکهای لبی تشنه هجوم آوردند
نعل ده اسب که بودند همه پابه رکاب

تب او بیشتر از شعلهء آتش می شد
از نوامیس خدا تا که ربودند نقاب

عمه اش دست به معجر به زمین می خورد و
داد می زد بگریزید ز خیمه به شتاب

چقدر کوفه به دختر بچه ها سخت گذشت
زینت گردن شان بود فقط ردّ طناب

وسط کوچه و بازار یهودی ها وای!
سنگ اندازی مردم به زنان هم شد باب

آخرش خواهر او بین کنیزان هم رفت
وسط غائلهء شام، در آن بزم شراب

بدتر از آن غل و زنجیر، به زنجیر کشید
روح او را غضب و طعنهء مردان خراب

@reza_dinparvar101
#امام_حسین_ع
#شب_جمعه
#گودال
#کوفه
#شام
#دیرراهب
#محرم

جان به ما داده ربنای حسین
جان عالم فقط فدای حسین

به خدا می رسیم با گریه
سجده کردیم بر خدای حسین

به بلای عظیم ممتحنیم
چونکه هستیم مبتلای حسین

پادشاهان اسیر ما همه اند
چون گداییم ما گدای حسین

مثل مجنون، اسیر لیلائیم
عشق ما چیست، کربلای حسین

دل ما خانهء شهیدان است
مستحقیم بر دعای حسین

نفس ما به روضه ها بند است
پر کشیدیم در هوای حسین

پای دین و عقیده می مانیم
جان خود می دهیم پای حسین

مادرش فاطمه برای خدا
همه را می خرد برای حسین

دم مغرب، دم اذان شده است
اشهد ما حسین جان شده است


قد غم دال بوده ساعتِ سه
وقت جنجال بوده ساعتِ سه

لشکر مست های کوفه نشین
دور گودال بوده ساعتِ سه

خواهری در پی برادر خود
بی پر و بال بوده ساعتِ سه

آنقدر که دویده در مقتل
خسته، بی حال بوده ساعتِ سه

دیده افتاده دست شمر، حسین
دیده پامال بوده ساعتِ سه

سختی هر دقیقه کشتن او
قدر صد سال بوده ساعتِ سه

ذوالجناح آمده بدون حسین
خون، روی یال بوده ساعتِ سه

چشم غارتگر سپاه یزید
پی خلخال بوده ساعتِ سه

گیسوی دخترش پریشان شد
چونکه بی شال بوده ساعتِ سه

آتش و خون نشسته در صحرا
می خورد لطمه صورت زهرا


سر که افتاد مادرش افتاد
پیش او جدّ اطهرش افتاد

حلق او از حروف قرآن، پُر
جای نیزه به حنجرش افتاد

کوفه تا شام را قیامت کرد
سنگ میخورد و خواهرش افتاد

سر میان تنور و دیر و درخت
یاد غمهای دیگرش افتاد

مثل گودال، زیر پاها رفت
در مسیری که دخترش افتاد

لگد زجر تا اسیرش کرد
دردهایی به پیکرش افتاد

خون تازه ز صورتش می ریخت
خون به هر جای زیورش افتاد

مثل زهرا که بین آتش سوخت
شعله ها بر موی سرش افتاد

خار در چشم دشمنش بود و
خار در پای لاغرش افتاد

کشتهء روزهای تنهایی است
دختری که عجیب، بابایی است



@reza_dinparvar101
شکسته است غرورم، دلم برای سرت
شکسته است قد و قامتم بجای سرت

شکسته اند سرت را به سنگ و نیزهء تیز
سرم شکسته عزیزم ولی فدای سرت!


#حضرت_زینب
#حسین_جان
#محرم
#کوفه
#شام

🖤 @hossein_jaan
@reza_dinparvar101
عزای ماه محرم، عزای فاطمه است
حسین گفتن ما، با نوای فاطمه است

به خرج مُغرِض و دشمن نرفته و نرود
که خرج روضه هرسال، پای فاطمه است

اگرچه در ته گودال، دست و پا میزد
بهای سرخی خونش، خدای فاطمه است

حسین مثل حسن مادریست، گریه کنید
حسین، عاشق اشک گدای فاطمه است

اگر صدای علی را شنیدی از زینب
فقط صدای رقیه صدای فاطمه است

دلم به کرببلا و به اربعین خوش بود
هوا هوای نجف یا هوای فاطمه است

خدا قبول کُند از همه حسینی ها
همیشه پشت سر ما دعای فاطمه است

همیشه جمع شده روضه با سلیقه او
همیشه گوشهء هر روضه جای فاطمه است

به صورتی که زده بوسه مصطفی، در خورد
شروع روضهء فضه بیای فاطمه است

خلاصه پشت در خانه هیزم آوردند
خلاصه بیت علی، کربلای فاطمه است

لگد زدند به طوبا و میوه اش افتاد
همین دلالتِ بر انحنای فاطمه است

زنی که خورده زمین، مردِ خانهء علی است
یلی که خورده زمین، مرتضای فاطمه است

یکی نبود بگوید محله های شلوغ
چه جای آمدن بچه های فاطمه است

کجاست فاطمه در شام ازدحام شده
عقیله وارد دروازه عوام شده

#فاطمیه
#امام_حسین_ع
#محرم
#وداع
#کوفه
#شام

@reza_dinparvar101
بعدآن که بوده ام بر ناقه عریان سوار
زینبت شد بر بلای دیگری حالا دچار

کاروان از کوچه ی تنگ یهودی ها گذشت
تا رساند خواهرت را پای آلات قمار

باز صد رحمت به زخم سنگ و زنجیر و طناب
خسته ام کردند اینجا با زبان نیشدار

کاش بودم در تنور و دیر و بالای درخت
کاش با دست سنان میشد سرت بر نی مهار

باتو هستم ای تن صد چاک در بین حصیر
فکر کن ناموس تو دارد لباس نونوار

فکر کن پای مرا در کربلا واکرده ای
فکر کن که رفته در پای رقیه چند خار

خواستم با ما نیاید دخترت اما نشد
خواست او را هم کنیز خود بخواند چند بار

راستی قاری من در تشت افتادی چرا؟
با شراب و خیزران لبهای تو دارد چکار؟

خنده های شمر را بالاسرت حالا ببین
لعنتی در کاخ هم با تو نمی آید کنار

من فراری دادم از آتش حرم را منتها
می گذاری پیش رویم چندتا راه فرار؟

#حضرت_زینب_س
#اسارت
#صفر
#شام


@reza_dinparvar101
دیدم خودم شکسته شده مادری که نیست
زندانی قفس شده ام با پری که نیست

زینب رسیده است میان یهودیان
لشکر کشیده اند در این خیبری که نیست

دورم اراذلند و به عباس خیره ام
امّید بسته ام به یل لشکری که نیست

هم طعنه خورده، هم تنه در شام خواهرت
افتاده ام وسط، طرف دیگری که نیست

با سنگ می زنند و هماهنگ می زنند
جز دستهای بسته من سنگری که نیست

تو با لباس کهنهء خود جنگ کرده ای
من با لباس پاره و این معجری که نیست

جامانده های کرببلا هول می زنند
هی چنگ می زنند به آن زیوری که نیست

در بین تازیانه و در زیر دست و پا
من گشته ام ولی پی انگشتری که نیست

افتاده نیزه دست همه، داد می زنم
حالا بگو چکار کنم با سری که نیست؟!

مهمان کاخ می شوی و چوب خیزران
با این سرِ جدا شده و پیکری که نیست

من فکر می کنم به کنیزی که حرفش است
تو فکر کن به دختر خود، دختری که نیست...

#حضرت_زینب_س
#حضرت_رقیه_س
#اسارت
#صفر
#شام


@reza_dinparvar101
عمر این نوکر به پای روضه و غم رفته است
چشم خشکم را بخر، پابوس زمزم رفته است

گاهگاهی حال و احوال گدا را هم بپرس
گرچه من لطف تو را هر بار یادم رفته است

هرکسی دنبال عشقش بوده، من دنبال تو!
این دل دیوانه ام دنبال پرچم رفته است

در مقام روضه، گریه می کنی هر صبح و شام
مثل زهرا ناله ات تا عرش اعظم رفته است

زخم ها خوردم ولی شلاّق هجران بدتر است
من به خود تا آمدم، دیدم محرّم رفته است

آی مردم! حسرتش را می خورد روز جزا
آنکه در دنیا طواف کربلا کم رفته است

زود جانم را بگیر و اربعینم را بده
جان من بی اربعین، فوراً به یک دم رفته است

در پی آن نیزه داری که کمی سر به هواست
کربلا تا شام، زهرا با قد خم رفته است

پیش مادر، موی سر را بر درختی بسته اند
در تنور و دیر و خورجین آه، درهم رفته است

تا که بی معجر نبیند خواهرش را بین شام
آن سر صد پاره تا خطّ مقدم رفته است

#مناجات_امام_زمان_عج
#اربعین
#کربلا
#شام

@reza_dinparvar101
چقدر حرف که بی ربط آمده، تا... با...
برای آنکه شود حرف من مهیا با...

دو چشم من به گمانم که آشنا هستید
یکی دو بار به نی دیده ام شما را با...

دلم قرار گذاشتم که تنگ تو نشود
ولی گرفته دل دختر تو حالا با...

بهانه بود وَ یا نه، هنوز مبهوتم
ببین که شد قد من زیر ضربه ها تا، با...

نگاه ها چقدر مُهر نیلی ام زده اند
زبس که بیست گرفتم ز درس انشاء، با...

توأم تویی که به نی نور می دهی هر دم
تویی که جلوه گری در خرابه مهتابا.

میان دفتر صدبرگ پاره قلبم
یکی دو جمله برای تو ساختم با، با.

معادلات زمانه چقدر مجهولند
سفر برای چه رفتی؟ شده معما، با...

تمام قدرت خود را که...نه، نشد که نشد
نشد حریر گره خورده سرم وا، با...

مقدمه چقَدَر؟! اصل مطلبم این است
تمام پیکر من درد می کند بابا.

#حضرت_رقیه_س
#موقوف_المعانی
#اسارت
#خرابه
#شام

@reza_dinparvar101
خدا جلوه اش در دل عارفین
من الاولین بوده و الاخرین

بنازم به نازی که از ما کشید
بنازم به این احسن الخالقین

مرا آفریده برای حسین
لک الحمد، حمد همه شاکرین

یکی گفت در گوش من یاحسین
شنیدم دو یا ارحم الراحمین

به قرآن، بهشت خدا بی حسین
شود بدتر از اسفل السافلین

به مستی من لحظه ای شک نکن
که جوشیده ام در چهل اربعین

سرشته شده با رقیه گلم
منم بندهء آن خرابه نشین

ندارم به زهرا کسی را جز او
ندارم به شخصی بجز او یقین

اگر روز محشر به زهرا نشد
مرا می سپارد به ام البنین

پناه رقیه فقط زینب است
سپرده است جان را به جان آفرین

تصور کن آغوش زینب شده
رکابی که بی او ندارد نگین

طبق آمده با سری غرقه خون
سری آمده از تنور، آتشین

نشست و پدر را به دامن گرفت
سپس گفت؛ ای ماهم، ای نازنین؛

شده لکنتم بیشتر، بین شام
شده حرف من نقطه چین نقطه چین

ورم داشت دستم که بالا نرفت
نشد رو بپوشانم از آستین

روی صورتم جای یک بوسه نیست
خبر داری از سیلی آن و این؟!

لگد خورده ام بسکه خوردی لگد
زمین خورده ام بسکه خوردی زمین

نخوردی اگر چوب، در تشت زر
چرا شد لب تشنه ات این چنین

شنیدی چرا دخترت شد مریض
کنیزی صدا کرده من را کنیز

#امام_حسین_ع
#حضرت_رقیه_س
#شهادت
#خرابه
#شام

@reza_dinparvar101
بیتاب، در اوج انتظارم
در خواب، ولی سر قرارم

از عمه شنیده ام می آیی
بهتر شده درد بیشمارم

شب ها بغلم نبوده ای که
سر را روی سنگ می گذارم

خوش می گذرد به روی نیزه؟!
ای ماه قشنگ روزگارم!

مفقودالاثر شدی، تنت کو
شرمنده شدم که ماندگارم

مهمان خرابهء منی تو
بالا ننشین، بیاکنارم

برداشتمت ولی به زحمت
آیینهء خُرد و پُر غبارم

سوغاتی توست پس ببخشید
از اینکه شکسته گوشوارم

سنگین شده این لباس پاره
ناجور شده قد و قوارم

هرچند که جان ندارم امشب
بر غصهء بدتری دچارم

تصویر تو مبهم است و خاکی
خسته شدم از دو چشم تارم

یک نقطه نشان بده ببوسم
انداخته ای گره به کارم

معجر نه! سر تو پس گرفتم
مُردم ز لبت نفس گرفتم

#حضرت_رقیه_س
#شهادت
#خرابه
#شام

🖤 @hossein_jaan
@reza_dinparvar101