#حضرت_محمد_ص
#مبعث
مرا امشب رها کرده است بر بال دعا احمد
که اینگونه شده ذکرم میان ربنا احمد
به دور سجده هایش کعبه می گردد نمی دانم
چه دیده از خدای خود در این غار حرا احمد
خدا را در صفات اعظم خود دیده یک چله
تجلی میکند من بعد، از ذات خدا احمد
چهل سال است جبریل امین در پشت درمانده
تکلم می کند حالا میان طور با احمد
نباید گفت نور و فوق کل نور جایی که
ندارد در میان آسمان هم ردپا احمد
نمی خوانیم احمد را بدون ذکر یا الله
نمی گوییم بسم الله را بی اذن یا احمد
صدا از عالم بالاست از حیدر الی حیدر
نمی بینیم در افلاک جز احمد الی احمد
نمی دانم به معشوقش کنم تشبیه یا عاشق
علی وقتی که می گوید به سلمان، کُلُّنا احمد
نمی خوابد کسی در جای احمد جز علی یعنی
ندارد جانشینی بعد خود جز مرتضی احمد
شدم در قاب قوسین چهار ابرو چه سردرگم
نفهمیدم کجای شعر علی بود و کجا احمد
برای دیدن شان نزول فاطمه بوده
تنزل کرده در دنیا اگر از ابتدا احمد
اذان سر می دهند از عرش، با نام علی اکبر
تجلی می کند هربار در کرببلا احمد
بُرش دادند شاید خرد گردد آینه اما...
فقط تکثیر می کردند از آیینه ها احمد
@reza_dinparvar101
#مبعث
مرا امشب رها کرده است بر بال دعا احمد
که اینگونه شده ذکرم میان ربنا احمد
به دور سجده هایش کعبه می گردد نمی دانم
چه دیده از خدای خود در این غار حرا احمد
خدا را در صفات اعظم خود دیده یک چله
تجلی میکند من بعد، از ذات خدا احمد
چهل سال است جبریل امین در پشت درمانده
تکلم می کند حالا میان طور با احمد
نباید گفت نور و فوق کل نور جایی که
ندارد در میان آسمان هم ردپا احمد
نمی خوانیم احمد را بدون ذکر یا الله
نمی گوییم بسم الله را بی اذن یا احمد
صدا از عالم بالاست از حیدر الی حیدر
نمی بینیم در افلاک جز احمد الی احمد
نمی دانم به معشوقش کنم تشبیه یا عاشق
علی وقتی که می گوید به سلمان، کُلُّنا احمد
نمی خوابد کسی در جای احمد جز علی یعنی
ندارد جانشینی بعد خود جز مرتضی احمد
شدم در قاب قوسین چهار ابرو چه سردرگم
نفهمیدم کجای شعر علی بود و کجا احمد
برای دیدن شان نزول فاطمه بوده
تنزل کرده در دنیا اگر از ابتدا احمد
اذان سر می دهند از عرش، با نام علی اکبر
تجلی می کند هربار در کرببلا احمد
بُرش دادند شاید خرد گردد آینه اما...
فقط تکثیر می کردند از آیینه ها احمد
@reza_dinparvar101
#میلاد_امام_حسین_ع
قلمم را بده در جام مرکب بزنم
به هوای سر گیسو به دل شب بزنم
آنقدر کاسه ی چشمم شده آلوده ی می
که محال است به پیمانه دگر لب بزنم
پر فطرس به پرم خورده هوایی شده ام
سر سجاده نشستم که دم از رب بزنم
من گدا هستم و زهرا و علی خواسته اند
حلقه را بر در این خانه مرتب بزنم
مثل مستی که فقط عاشق ساغر زدن است
بندگی کردن من در گرو در زدن است
دراین خانه فقط سوخته پر می آید
در این خانه گدا وقت سحر می آید
به سر و روی غلامان بنشین دقت کن
هرکسی آمده زیبا به نظر می آید
روسیاه آمده اینجا وبه او گفته شده
آخرش نوکر خوبی زتو در می آید
هرکسی عبد حسین است نه از روی صراط
روز محشر که شد از زیر گذر می آید
نامه ی ما همه از قبل ، نگارش شده است
هرکسی نوکر آقاست سفارش شده است
کاش میشد بشوم محرم ارباب، حساب
سگ این خانه شود آدم ارباب ، حساب
این همه مرده کجا و دم عیسای مسیح
میکند آن همه را یک دم ارباب، حساب
قدر بال مگسی اشک رساندند وسپس
باز کردیم به روی کم ارباب ، حساب
می کشند از همه ی خلق حساب اما بعد
میکند روز جزا باهمه ارباب، حساب
تاقیامت همه جا دور و بر فاطمه ایم
چون نظر کرده شخص پسر فاطمه ایم
نیست بیچاره و رسواتر از این برده کسی
نیست غافل به خدا یارمن از درد کسی
قبل هجران همه اش وصل به من داده شده
قبل اینکه برسد درد ، دوا کرده کسی
آخر نامه ی عشاق ، مرا جا بدهید
به امیرم بنویسید : سر آورده کسی
آخر عشق حسین اول دیوانگی است
که ندیده است در افلاک از این پرده کسی
میل مان بر سر سجاده به تربت ، بالاست
پرچم سینه زنش روز قیامت ، بالاست
رو زدم گر به کسی روی مرا زد به زمین
پر من سوخت و خوردم همه جا بد به زمین
گرد و خاک حرمش را بکنم با چه عوض؟
با بهشتی که نوشتند می ارزد به زمین
خوردن گندم ممنوعه به ما خیر رساند
با سرش عاشق دیوانه اش آمد به زمین
میشود زیر و زبر مثل جهنم ،دنیا
اگر این کرببلا نیز نباشد به زمین
میشود زائر ارباب کمن زارالله
هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله
جای این اشک فقط کوثر و زمزم بخرید
شادی هر دو جهان چیست؟ فقط غم بخرید
بنشینید سر جاده بگویید آقا
همه را مثل گداهای خود از دم بخرید
رفته سرمایه من بارمن آفت زده است
مثل هربار کمی بار مرا هم بخرید
سر این سفره مرا یک شبه مهمان بکنید
سراین سفره مرا قبل محرم بخرید
گره روی گره دارم به خدا محتاجم
به هوای حرم کرببلا محتاجم
بر سر شاه دگر شور منا افتاده
کاروان در گذر حادثه ها افتاده
اثر ناله ی زهرا همه جا پیچیده
آش نذری حسین است که جاافتاده
چرخ عمر علی اصغر که نچرخیده هنوز
میشود گفت که حالا به صدا افتاده
وسط خیمه زنی تا به سحر بیدار است
این رباب است که دیگر به دعا افتاده
شده آیینه دقّ دل ارباب ، رباب
میشود بی علی اصغر به خدا آب، رباب
@reza_dinparvar101
قلمم را بده در جام مرکب بزنم
به هوای سر گیسو به دل شب بزنم
آنقدر کاسه ی چشمم شده آلوده ی می
که محال است به پیمانه دگر لب بزنم
پر فطرس به پرم خورده هوایی شده ام
سر سجاده نشستم که دم از رب بزنم
من گدا هستم و زهرا و علی خواسته اند
حلقه را بر در این خانه مرتب بزنم
مثل مستی که فقط عاشق ساغر زدن است
بندگی کردن من در گرو در زدن است
دراین خانه فقط سوخته پر می آید
در این خانه گدا وقت سحر می آید
به سر و روی غلامان بنشین دقت کن
هرکسی آمده زیبا به نظر می آید
روسیاه آمده اینجا وبه او گفته شده
آخرش نوکر خوبی زتو در می آید
هرکسی عبد حسین است نه از روی صراط
روز محشر که شد از زیر گذر می آید
نامه ی ما همه از قبل ، نگارش شده است
هرکسی نوکر آقاست سفارش شده است
کاش میشد بشوم محرم ارباب، حساب
سگ این خانه شود آدم ارباب ، حساب
این همه مرده کجا و دم عیسای مسیح
میکند آن همه را یک دم ارباب، حساب
قدر بال مگسی اشک رساندند وسپس
باز کردیم به روی کم ارباب ، حساب
می کشند از همه ی خلق حساب اما بعد
میکند روز جزا باهمه ارباب، حساب
تاقیامت همه جا دور و بر فاطمه ایم
چون نظر کرده شخص پسر فاطمه ایم
نیست بیچاره و رسواتر از این برده کسی
نیست غافل به خدا یارمن از درد کسی
قبل هجران همه اش وصل به من داده شده
قبل اینکه برسد درد ، دوا کرده کسی
آخر نامه ی عشاق ، مرا جا بدهید
به امیرم بنویسید : سر آورده کسی
آخر عشق حسین اول دیوانگی است
که ندیده است در افلاک از این پرده کسی
میل مان بر سر سجاده به تربت ، بالاست
پرچم سینه زنش روز قیامت ، بالاست
رو زدم گر به کسی روی مرا زد به زمین
پر من سوخت و خوردم همه جا بد به زمین
گرد و خاک حرمش را بکنم با چه عوض؟
با بهشتی که نوشتند می ارزد به زمین
خوردن گندم ممنوعه به ما خیر رساند
با سرش عاشق دیوانه اش آمد به زمین
میشود زیر و زبر مثل جهنم ،دنیا
اگر این کرببلا نیز نباشد به زمین
میشود زائر ارباب کمن زارالله
هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله
جای این اشک فقط کوثر و زمزم بخرید
شادی هر دو جهان چیست؟ فقط غم بخرید
بنشینید سر جاده بگویید آقا
همه را مثل گداهای خود از دم بخرید
رفته سرمایه من بارمن آفت زده است
مثل هربار کمی بار مرا هم بخرید
سر این سفره مرا یک شبه مهمان بکنید
سراین سفره مرا قبل محرم بخرید
گره روی گره دارم به خدا محتاجم
به هوای حرم کرببلا محتاجم
بر سر شاه دگر شور منا افتاده
کاروان در گذر حادثه ها افتاده
اثر ناله ی زهرا همه جا پیچیده
آش نذری حسین است که جاافتاده
چرخ عمر علی اصغر که نچرخیده هنوز
میشود گفت که حالا به صدا افتاده
وسط خیمه زنی تا به سحر بیدار است
این رباب است که دیگر به دعا افتاده
شده آیینه دقّ دل ارباب ، رباب
میشود بی علی اصغر به خدا آب، رباب
@reza_dinparvar101
#میلاد_حضرت_عباس_ع
از دو ابروی تو کردند دو محراب ، درست
ساحل امن نگاهت شده با آب، درست
حجر الاسود من خال سیاه لب توست
میکند صورت تو صورت مهتاب، درست
میکند ابجد این اسم مقدس همه جا
یکصد و سی و سه تا جلوه ارباب ، درست
مادر آب دعاگوی تو بوده که شده
همه جا با عطشت اینهمه سرداب، درست
هوس میکده ات بازفتاده به سرم
مثل هر دفعه بده باز حواله به حرم
دل به دریا زدم و راه دعایم واشد
اسم عباس که آمد غزلم غوغاشد
دامن چشم مرا قطره ای از اشک گرفت
قطره ی اشک من از لطف حسین دریا شد
سجده بر خاک قدمهاش مرا بالا برد
عرش من، بر سر سجاده، همین جاها شد
به ضریحش که رسیدم دهنم آب افتاد
تا که گفتم به ابالفضل... خودش سقا شد
خوردن از جرعه دلدار چه کیفی دارد
باده دست علمدار چه کیفی دارد
انعکاس همه را داشته از دم، عباس
اولش نور حسین و پس از آن هم ، عباس
جلوی نام علی، صاحب شمشیر دو دم
بنویسید فقط صاحب پرچم، عباس
آنکه زانو زده در محضر زهرا ادبش
آنکه شد پیش امیرش سر او خم، عباس
قمر ام بنین ، ماه بنی هاشمیون
کاشف الکرب همه ، ریشه کن غم، عباس
او نباشد به خدا نیست در عالم نفسی
من ندارم بجزاو چشم به دستان کسی
در نمازش همه جا نور خدا پیچیده
در کلامش اثر حرز و دعا پیچیده
آنقدر مست حسین است قنوتش که نگو
آنقدر که وسط عرش ،صدا پیچیده
هرکه دارد گرهی زود می آید حرمش
بسکه آوازه او در همه جا پیچیده
خوش به حالم که خدا آمده با دست خودش
نسخه درد مرا کرببلا پیچیده
کاش میشد بشود باز دوباره گره ام
من که مردم سر امضا شدن تذکره ام
منم و تشنگی و این هوس بارانش
منم و خاطره هایم وسط ایوانش
حال من حال خوشی بود چه زود آمد و رفت
می نشینم که بگیرد همه ی تاوانش
در طواف حرمش وقت شلوغی سرش
غالبا میگذرد زائر او از جانش
کهف او کهف حصین است ندارم شکی
اسم من را بگذارید سگ دربانش
روسیاهان درش عطر خدا میگیرند
روز محشر که شود دست مرا میگیرند
ما ندیدیم در افلاک از این بهتر، دست
نیست از دست قلم برتر و بالاتر ، دست
مشک او پاره که شد چادر زهرا را دید
او که زد با مدد فاطمه بر کوثر، دست
کرمش آنقدری هست که رسوا نکند
میدهد روز جزا باهمه در محشر ، دست
تاقیامت برسد گریه کن فاطمه ایم
چون نداریم بجز اشک دمادم در دست
اشک مان رابخرند و نخرند آمده ایم
ما گداییم و به ارباب کرم رو زده ایم
@reza_dinparvar101
از دو ابروی تو کردند دو محراب ، درست
ساحل امن نگاهت شده با آب، درست
حجر الاسود من خال سیاه لب توست
میکند صورت تو صورت مهتاب، درست
میکند ابجد این اسم مقدس همه جا
یکصد و سی و سه تا جلوه ارباب ، درست
مادر آب دعاگوی تو بوده که شده
همه جا با عطشت اینهمه سرداب، درست
هوس میکده ات بازفتاده به سرم
مثل هر دفعه بده باز حواله به حرم
دل به دریا زدم و راه دعایم واشد
اسم عباس که آمد غزلم غوغاشد
دامن چشم مرا قطره ای از اشک گرفت
قطره ی اشک من از لطف حسین دریا شد
سجده بر خاک قدمهاش مرا بالا برد
عرش من، بر سر سجاده، همین جاها شد
به ضریحش که رسیدم دهنم آب افتاد
تا که گفتم به ابالفضل... خودش سقا شد
خوردن از جرعه دلدار چه کیفی دارد
باده دست علمدار چه کیفی دارد
انعکاس همه را داشته از دم، عباس
اولش نور حسین و پس از آن هم ، عباس
جلوی نام علی، صاحب شمشیر دو دم
بنویسید فقط صاحب پرچم، عباس
آنکه زانو زده در محضر زهرا ادبش
آنکه شد پیش امیرش سر او خم، عباس
قمر ام بنین ، ماه بنی هاشمیون
کاشف الکرب همه ، ریشه کن غم، عباس
او نباشد به خدا نیست در عالم نفسی
من ندارم بجزاو چشم به دستان کسی
در نمازش همه جا نور خدا پیچیده
در کلامش اثر حرز و دعا پیچیده
آنقدر مست حسین است قنوتش که نگو
آنقدر که وسط عرش ،صدا پیچیده
هرکه دارد گرهی زود می آید حرمش
بسکه آوازه او در همه جا پیچیده
خوش به حالم که خدا آمده با دست خودش
نسخه درد مرا کرببلا پیچیده
کاش میشد بشود باز دوباره گره ام
من که مردم سر امضا شدن تذکره ام
منم و تشنگی و این هوس بارانش
منم و خاطره هایم وسط ایوانش
حال من حال خوشی بود چه زود آمد و رفت
می نشینم که بگیرد همه ی تاوانش
در طواف حرمش وقت شلوغی سرش
غالبا میگذرد زائر او از جانش
کهف او کهف حصین است ندارم شکی
اسم من را بگذارید سگ دربانش
روسیاهان درش عطر خدا میگیرند
روز محشر که شود دست مرا میگیرند
ما ندیدیم در افلاک از این بهتر، دست
نیست از دست قلم برتر و بالاتر ، دست
مشک او پاره که شد چادر زهرا را دید
او که زد با مدد فاطمه بر کوثر، دست
کرمش آنقدری هست که رسوا نکند
میدهد روز جزا باهمه در محشر ، دست
تاقیامت برسد گریه کن فاطمه ایم
چون نداریم بجز اشک دمادم در دست
اشک مان رابخرند و نخرند آمده ایم
ما گداییم و به ارباب کرم رو زده ایم
@reza_dinparvar101
#میلاد_امام_سجاد_ع
مستم از جام، مستم از باده
سر خوشی کار، دست من داده
نام من عبد ، عبد ثارالله
کنیه ام عاشق جنون زاده
زده ام سوز سینه ام را بر
نفس زائران دلداده
میروم تا به نا کجاهایِ
پیچ و خم دارِ ساکت جاده
رو به قبله نشسته ام بزنم
پرسه ای حول مهر سجاده
سر مستی ، سر جنون دارم
گر زنندم هزار قلاده
حوری ام یا نوادهء آدم
آشنایم گدای سجادم
بنگر سینهء خراب مرا
لب به لب جامی از شراب مرا
راهیان غیور میخانه
در لبت دیده اند عذاب مرا
لبتان را به خنده خواهم دید
یا که چشمت دهد جواب مرا
آخرین توبه ترک غیر تو بود
بنویس اولین ثواب مرا
هوس روی تو به هم زده است
مستی پلک چشم خواب مرا
کاسه کاسه ملائکه بردند
عطش لحظه های ناب مرا
لب خود را به می گره دادم
آشنایم گدای سجادم
بالی از جنس آسمان دارم
ابرم و بر بهشت می بارم
تا هو لهوست وردِ لبهایم
دستِ حق میشود نگهدارم
تا که او هست بی خیال همه
تا دوا هست من که بیمارم
نان اگر که به نرخ روز کسی
غیر او هست میشود عارم
چشم زیباو مست و مخمورش
ناز اگر می کند خریدارم
ز سر کوی او دل من را
نرهانید چون گرفتارم
خود او خواست بعدا" افتادم
آشنایم گدای سجادم
حضرت سجده های طولانی
السلام ای نبوغ عرفانی
السلام ای عبودیت در وحی
سر مکنون، بلوغ قرآنی
خطبه های رسای تو کرده
در صحیفه، عجیب طوفانی
خط به خطِ دعای دستت هست
باده ای از شراب روحانی
من دخیلت شدم جلوس کنید
در شبستان چشم بارانی
میرسم عاقبت به کوی تو در
کوچه پس کوچه های حیرانی
داده اند این مدیحه را یادم
آشنایم گدای سجادم
ای ضریحِ لبت ضریحِ حسین
خنده ات خندهء ملیح حسین
ذوالفقار دعای تو بران
منطقت منطق صریح حسین
اشتباهت گرفته ام با نور
اصلا" عیسایی و مسیح حسین
اذن از تو گرفته بنویسد
قلمم واژهء صحیح حسین
گر شود تنگ قافیه بر من
التماست کنم شبیهِ حسین
جان فدای تو که میان بلا
زنده بودی ولی ذبیح حسین
مادرم گفت: تا مرا زادم
آشنایم گدای سجادم
تشنگی اعتکافِ لبهایت
شعله ها در طوافِ لبهایت
هر چه دشنام و طعنهء دشمن
آمده در مطافِ لبهایت
حکمتش چیست در نیامده است
تیغ ها از غلافِ لبهایت
بوسه میزد غروب عاشورا
آفتاب از شکافِ لبهایت
مثل قالیِ نخ نما شده بود
رشته رشته کلافِ لبهایت
بوسه از حنجر پدر شده بود
آرزوی معافِ لبهایت
شده آهی که مانده بر جگرت
سند انعطاف لبهایت
از غم تو ز پای افتادم
آشنایم گدای سجادم
@reza_dinparvar101
مستم از جام، مستم از باده
سر خوشی کار، دست من داده
نام من عبد ، عبد ثارالله
کنیه ام عاشق جنون زاده
زده ام سوز سینه ام را بر
نفس زائران دلداده
میروم تا به نا کجاهایِ
پیچ و خم دارِ ساکت جاده
رو به قبله نشسته ام بزنم
پرسه ای حول مهر سجاده
سر مستی ، سر جنون دارم
گر زنندم هزار قلاده
حوری ام یا نوادهء آدم
آشنایم گدای سجادم
بنگر سینهء خراب مرا
لب به لب جامی از شراب مرا
راهیان غیور میخانه
در لبت دیده اند عذاب مرا
لبتان را به خنده خواهم دید
یا که چشمت دهد جواب مرا
آخرین توبه ترک غیر تو بود
بنویس اولین ثواب مرا
هوس روی تو به هم زده است
مستی پلک چشم خواب مرا
کاسه کاسه ملائکه بردند
عطش لحظه های ناب مرا
لب خود را به می گره دادم
آشنایم گدای سجادم
بالی از جنس آسمان دارم
ابرم و بر بهشت می بارم
تا هو لهوست وردِ لبهایم
دستِ حق میشود نگهدارم
تا که او هست بی خیال همه
تا دوا هست من که بیمارم
نان اگر که به نرخ روز کسی
غیر او هست میشود عارم
چشم زیباو مست و مخمورش
ناز اگر می کند خریدارم
ز سر کوی او دل من را
نرهانید چون گرفتارم
خود او خواست بعدا" افتادم
آشنایم گدای سجادم
حضرت سجده های طولانی
السلام ای نبوغ عرفانی
السلام ای عبودیت در وحی
سر مکنون، بلوغ قرآنی
خطبه های رسای تو کرده
در صحیفه، عجیب طوفانی
خط به خطِ دعای دستت هست
باده ای از شراب روحانی
من دخیلت شدم جلوس کنید
در شبستان چشم بارانی
میرسم عاقبت به کوی تو در
کوچه پس کوچه های حیرانی
داده اند این مدیحه را یادم
آشنایم گدای سجادم
ای ضریحِ لبت ضریحِ حسین
خنده ات خندهء ملیح حسین
ذوالفقار دعای تو بران
منطقت منطق صریح حسین
اشتباهت گرفته ام با نور
اصلا" عیسایی و مسیح حسین
اذن از تو گرفته بنویسد
قلمم واژهء صحیح حسین
گر شود تنگ قافیه بر من
التماست کنم شبیهِ حسین
جان فدای تو که میان بلا
زنده بودی ولی ذبیح حسین
مادرم گفت: تا مرا زادم
آشنایم گدای سجادم
تشنگی اعتکافِ لبهایت
شعله ها در طوافِ لبهایت
هر چه دشنام و طعنهء دشمن
آمده در مطافِ لبهایت
حکمتش چیست در نیامده است
تیغ ها از غلافِ لبهایت
بوسه میزد غروب عاشورا
آفتاب از شکافِ لبهایت
مثل قالیِ نخ نما شده بود
رشته رشته کلافِ لبهایت
بوسه از حنجر پدر شده بود
آرزوی معافِ لبهایت
شده آهی که مانده بر جگرت
سند انعطاف لبهایت
از غم تو ز پای افتادم
آشنایم گدای سجادم
@reza_dinparvar101
#میلاد_امام_حسین_ع
بیا به خانه آل عبا سری بزنیم
کبوتری شده بر بامشان پری بزنیم
زجوی عشق، همه جام و ساغری بزنیم
گدا شویم و به میخانه ها دری بزنیم
بیا که مسجد دل را پر از مناره کنیم
شب زیارت مولا کم استخاره کنیم
خدا کند خُم احساس، سر به سر بشود
دل شکسته عاشق شکسته تر بشود
خداکند که شب عاشقان سحر بشود
علی ز لطف خدا صاحب پسر بشود
به کوچه کوچه دل، یاس رازقی گل کرد
به قلب سینه زنان شور عاشقی گل کرد
میان هله ای از نور، روی ماه حسین
بهشت گشته مصفا ز یک نگاه حسین
ستون عرش خداوند تکیه گاه حسین
رهی به مقصد عشق است شاهراه حسین
اگر حسین زجام خدا سبو دارد
خدا تمام خدائیش را از او دارد
قیامت است و یا شام محشر کبراست
که داغ بر لب دریا و دامن صحراست
قسم به سوزنهانی که در دل زهراست
شب ولادت او نیز مثل عاشوراست
شکفته در شب میلاد او گل لاله
عجب شبی است به معراج می رود ناله
منی که با دل حساس آمدم اینجا
ز شهر آینه و یاس آمدم اینجا
به دست، گوهر و الماس آمدم اینجا
به شوق باده عباس آمدم اینجا
چه خوب می شد اگر مرز ما دو کم میشد
بساط کرببلای همه علم می شد
@reza_dinparvar101
بیا به خانه آل عبا سری بزنیم
کبوتری شده بر بامشان پری بزنیم
زجوی عشق، همه جام و ساغری بزنیم
گدا شویم و به میخانه ها دری بزنیم
بیا که مسجد دل را پر از مناره کنیم
شب زیارت مولا کم استخاره کنیم
خدا کند خُم احساس، سر به سر بشود
دل شکسته عاشق شکسته تر بشود
خداکند که شب عاشقان سحر بشود
علی ز لطف خدا صاحب پسر بشود
به کوچه کوچه دل، یاس رازقی گل کرد
به قلب سینه زنان شور عاشقی گل کرد
میان هله ای از نور، روی ماه حسین
بهشت گشته مصفا ز یک نگاه حسین
ستون عرش خداوند تکیه گاه حسین
رهی به مقصد عشق است شاهراه حسین
اگر حسین زجام خدا سبو دارد
خدا تمام خدائیش را از او دارد
قیامت است و یا شام محشر کبراست
که داغ بر لب دریا و دامن صحراست
قسم به سوزنهانی که در دل زهراست
شب ولادت او نیز مثل عاشوراست
شکفته در شب میلاد او گل لاله
عجب شبی است به معراج می رود ناله
منی که با دل حساس آمدم اینجا
ز شهر آینه و یاس آمدم اینجا
به دست، گوهر و الماس آمدم اینجا
به شوق باده عباس آمدم اینجا
چه خوب می شد اگر مرز ما دو کم میشد
بساط کرببلای همه علم می شد
@reza_dinparvar101
#میلاد_حضرت_عباس_ع
باز دلم آینه بندان شده
بستر آرامش طوفان شده
خاک نشین دل افلاکیم
معتکف آینه ای خاکیم
کوچه به کوچه پی دل رهسپار
بازهم عاشق شدم و بیقرار
از می احساس وضو کرده ام
هرچه به کف داشته رو کرده ام
موج منم، ساحل عشقم کجاست؟
در بدرم، منزل عشقم کجاست؟
ساحل مواج کجا شور من!
جلوهء افلاک کجا طور من!
قطره منم در گذر آبشار
خاک منم در قدم کوهسار
عقل به پابوس جنون می رسد
صاحب سرچشمه ء خون می رسد
سجده به محراب ولا می کنم
روبه سوی کرببلا می کنم
مست تر از مستم و درگیر دل
بسته به قلبم سر زنجیر دل
ماه ترین ماه زمین آمده
گل پسر ام بنین آمده
ای گل احساس سلام علیک
حضرت عباس سلام علیک
یاس ترین یاس کجا یاس ما
ماه کجا صورت عباس ما
گفته خدا یک یک اوصاف تو
مهبط وحی است دل صاف تو
نقطه پرگار جهان خال توست
هرچه غزل هست فقط فال توست
سرو کجا قامت رعنائیت
مهر کجا طلعت لیلائیت
فخر ادب، جلوه گر کائنات
چشم تو سرچشمه آب حیات
سلسله موی تو حبل المتین
آینه گردان تو روح الامین
یادتو ای اسوه ء فریاد رس..
یادحسین بن علی هست و بس
پاکترین آیه ء تطهیر من
خفته به چشمان تو تقدیر من
چشم بگردان تو به حُسن قضا
تا بشوم زائر کرببلا
پنجه دستان تو مشکل گشاست
فلسفه خلقت تو کربلاست
ای دل ما زائر گهواره ات
یکسره شوریم چه شد چاره ات
نام ترا جوهر تفسیر نیست
چاره آرامش تو شیر نیست
گو که در این بادیه سر آورند
بهر تو شمشیر و سپر آورند
با دم ایجاد خود اعجاز کن
صد گره از کار حسین باز کن
تیغ نگاهت چو علی صفدر است
شور رجزهای تو یا حیدر است
کاش ملائک به تو تمکین کنند
پر به کله خود تو آذین کنند
کاش برای تو علم آورند
مشک تو از باغ ارم آورند
محو کن اهریمن خناس را
نعره بکش تو انا العباس را
@reza_dinparvar101
باز دلم آینه بندان شده
بستر آرامش طوفان شده
خاک نشین دل افلاکیم
معتکف آینه ای خاکیم
کوچه به کوچه پی دل رهسپار
بازهم عاشق شدم و بیقرار
از می احساس وضو کرده ام
هرچه به کف داشته رو کرده ام
موج منم، ساحل عشقم کجاست؟
در بدرم، منزل عشقم کجاست؟
ساحل مواج کجا شور من!
جلوهء افلاک کجا طور من!
قطره منم در گذر آبشار
خاک منم در قدم کوهسار
عقل به پابوس جنون می رسد
صاحب سرچشمه ء خون می رسد
سجده به محراب ولا می کنم
روبه سوی کرببلا می کنم
مست تر از مستم و درگیر دل
بسته به قلبم سر زنجیر دل
ماه ترین ماه زمین آمده
گل پسر ام بنین آمده
ای گل احساس سلام علیک
حضرت عباس سلام علیک
یاس ترین یاس کجا یاس ما
ماه کجا صورت عباس ما
گفته خدا یک یک اوصاف تو
مهبط وحی است دل صاف تو
نقطه پرگار جهان خال توست
هرچه غزل هست فقط فال توست
سرو کجا قامت رعنائیت
مهر کجا طلعت لیلائیت
فخر ادب، جلوه گر کائنات
چشم تو سرچشمه آب حیات
سلسله موی تو حبل المتین
آینه گردان تو روح الامین
یادتو ای اسوه ء فریاد رس..
یادحسین بن علی هست و بس
پاکترین آیه ء تطهیر من
خفته به چشمان تو تقدیر من
چشم بگردان تو به حُسن قضا
تا بشوم زائر کرببلا
پنجه دستان تو مشکل گشاست
فلسفه خلقت تو کربلاست
ای دل ما زائر گهواره ات
یکسره شوریم چه شد چاره ات
نام ترا جوهر تفسیر نیست
چاره آرامش تو شیر نیست
گو که در این بادیه سر آورند
بهر تو شمشیر و سپر آورند
با دم ایجاد خود اعجاز کن
صد گره از کار حسین باز کن
تیغ نگاهت چو علی صفدر است
شور رجزهای تو یا حیدر است
کاش ملائک به تو تمکین کنند
پر به کله خود تو آذین کنند
کاش برای تو علم آورند
مشک تو از باغ ارم آورند
محو کن اهریمن خناس را
نعره بکش تو انا العباس را
@reza_dinparvar101
#میلاد_امام_سجاد_ع
بزن جرعه از جام شور آفرین
بنوش از می و ساغری آتشین
ز یمن قدوم گل فاطمه
مدینه شده همچو خلد برین
بگو بر خلائق رسید از جنان
نگاری، مهی، بنده ای مهجبین
چو رخسار او دید روز نخست
خداگفت آنجا به خود آفرین
ز جنات حُسن رخ انورش
هزاران گل رازقی خوشه چین
شعاع عبودیتش کائنات
محیط دلش بیشتر از زمین
جلالش دو صد چشمهء آفتاب
سر پیچ گیسوش حبل المتین
شده فرش راه عبورش ز عرش
پر و بال زیبای روح الامین
کنار زلالی چشم ترش
نشستند دلهای خلوت نشین
نوشتند بر روی انگشترش
دعا و مناجات ها را نگین
به کویش سلیمان و حاتم فقیر
زر خاک پایش طلا آفرین
رواق نگاهش تمام آینه
حریم دلش عین عین الیقین
دعای قنوتش به احرام عشق
مفاتیح و قرآن اهل یقین
سحرها، سر سجده اشکش روان
نمایان چوگل، پینه اش بر جبین
جهنم ز هجران او شعله ور
جنان با حضورش قرارِِ مکین
خدا می وزد از نفسهای او
ولای خدا با ولایش عجین
نوشتم به سجاده ء قلب خود
سلامُُ علی سید الساجدین
@reza_dinparvar101
بزن جرعه از جام شور آفرین
بنوش از می و ساغری آتشین
ز یمن قدوم گل فاطمه
مدینه شده همچو خلد برین
بگو بر خلائق رسید از جنان
نگاری، مهی، بنده ای مهجبین
چو رخسار او دید روز نخست
خداگفت آنجا به خود آفرین
ز جنات حُسن رخ انورش
هزاران گل رازقی خوشه چین
شعاع عبودیتش کائنات
محیط دلش بیشتر از زمین
جلالش دو صد چشمهء آفتاب
سر پیچ گیسوش حبل المتین
شده فرش راه عبورش ز عرش
پر و بال زیبای روح الامین
کنار زلالی چشم ترش
نشستند دلهای خلوت نشین
نوشتند بر روی انگشترش
دعا و مناجات ها را نگین
به کویش سلیمان و حاتم فقیر
زر خاک پایش طلا آفرین
رواق نگاهش تمام آینه
حریم دلش عین عین الیقین
دعای قنوتش به احرام عشق
مفاتیح و قرآن اهل یقین
سحرها، سر سجده اشکش روان
نمایان چوگل، پینه اش بر جبین
جهنم ز هجران او شعله ور
جنان با حضورش قرارِِ مکین
خدا می وزد از نفسهای او
ولای خدا با ولایش عجین
نوشتم به سجاده ء قلب خود
سلامُُ علی سید الساجدین
@reza_dinparvar101
#میلاد_امام_حسین_ع
موج اشک تو به دریا زد و دریا را شست
سیل ویرانگر عشقت غم دنیا را شست
چشمها همچو کویری سر راهت افتاد
تاکه باران دعا صحن تماشا را شست
شرجی بازدمت گشت مبدل به فرات
غسل چشمان ترت عالم بالا را شست
مادل خویش گره بر پر فطرس زده ایم
که سرانجام دعایش گنه ما را شست
عاقبت هرکه جنون کرد و زکویت رد شد
خادم سفرهء خدّام شما خواهد شد
توکه گهواره ات از بال و پر جبریل است
لحن قرآنی لالایی تو ترتیل است
خنده ات روح دهد بر شریان تورات
گریه ات آیه به آیه سند انجیل است
در مطاف لب تو سعی کند ابراهیم
مست در هرولهء چشم تو اسماعیل است
گفته ام تا بنویسند که از روز ازل
کشتهء نیم نگاه تو خود هابیل است
قاب کردم به طلا گفته استادم را
هوس دیدنت آورده زمین آدم را
ریخت هر دانه اشک تو به پای تسبیح
فیض روح القدسی داده دعایت به مسیح
جمله روبروی تخت سلیمان این است
ریزه خواری حسین بن علی نیست قبیح
آمدی تا که ملائک به سویت سجده کنند
آمدی تا بنمایند خدا را تصریح
یک به یک اهل کسا چون بغلت می کردند
قصه کرببلا بود که میشد تشریح
آمدی با نفست قلب همه دنیا ریخت
طرح عاشق شدن قلب مرا زهرا ریخت
چشم زهرا به سماء تو قمر ریخته است
یاعلی سمت نگاه تو سحر ریخته است
ای پر شال تو را جن و ملک بسته دخیل
چقدر دور و بر شال تو پر ریخته است
عشوه ای کرده ای انگار قیامت شده است
تا بخواهی سر راه تو خبر ریخته است
التفاتی به هدایای غلامانت کن
چشم تا کار کند پای تو سر ریخته است
تارو پود دل ما پاره تر از سجاده است
که چنین پای قدمهای شما افتاده است
چشمهایت که گل عشق تعارف میکرد
چقدر خون به دل حضرت یوسف میکرد
چشمتان جای خودش که حرمت روز ازل
هرچه دل روی زمین بود تصرف میکرد
از کرامات شما نعره زنان موسی گفت
خضر در کرببلای تو توقف میکرد
خاک زوار ترا کرده تبرک با چشم
بار اول که علی قصد تشرف میکرد
آن خدایی که ترا قبله جان همه کرد
شب جمعه حرمت را قرق فاطمه کرد
بعد لاحول و لا قوه الا بالله
وحی شد گفتن یک عمر اباعبدالله
روز اول که به نام تو لبم وا میشد
درسماوات عیان بود که وا میشد راه
حلقه کردیم خدا را که ایاک نعبد
نستعین تو که آمد همه خواندند ایاه
ورز آمد چو گِل سینه زنانت گفتند
هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله
من که با شور غمت حال عبادت دارم
شکرلله به اذکار تو عادت دارم
به حضور تو گمانم که دعایی نرسد
دردمند حرمم از چه دوایی نرسد
"گرکه از جانب معشوق نباشد کششی
کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد"
هرکجا می روم آرام نمیگیرم که
هیچ جایی به حریم تو خدایی نرسد
قسمتم میشود آیا که بیایم حرمت
باورم نیست که پایان جدایی برسد
شیرهء جان شده طعم خنک شربت تان
مزه کرده به دهانم نمک تربت تان
توکه سرداری و سرها همه پشت سر تو
بدنت روی زمین، همهمه پشت سر تو
خوش به حالت که می آید روی نی تا آخر
شانه بر شانه یل علقمه پشت سر تو
بین چشمان پلید همه نامحرم ها
کیست این بانوی قامت خمِ پشت سر تو
کاشکی راه می آمد گلویت با خنجر
هست چشمان تر فاطمه پشت سر تو
پیکرت رفت به تاراج حرامی ها تا...
بشکند قامت زینب، بشود آنجا تا.
آه این سر که به نی رفت دگر سر نشود
کاش بر نیزه سرت در بر خواهر نشود
هول می زد که سرت بند شود یک طوری
تا عقیق تو به دست کس دیگر نشود
بی مروت چقدر عاطفه در چشمش نیست
نیزه را دست سرت داد که لب پر نشود
کاشکی هرچه که خواهد بشود پرتابِ...
سنگها سمت سر و جانب معجر نشود
روی گودال غم سینهء تو واویلاست
لشکری هلهله دارند که زینب تنهاست
@reza_dinparvar101
موج اشک تو به دریا زد و دریا را شست
سیل ویرانگر عشقت غم دنیا را شست
چشمها همچو کویری سر راهت افتاد
تاکه باران دعا صحن تماشا را شست
شرجی بازدمت گشت مبدل به فرات
غسل چشمان ترت عالم بالا را شست
مادل خویش گره بر پر فطرس زده ایم
که سرانجام دعایش گنه ما را شست
عاقبت هرکه جنون کرد و زکویت رد شد
خادم سفرهء خدّام شما خواهد شد
توکه گهواره ات از بال و پر جبریل است
لحن قرآنی لالایی تو ترتیل است
خنده ات روح دهد بر شریان تورات
گریه ات آیه به آیه سند انجیل است
در مطاف لب تو سعی کند ابراهیم
مست در هرولهء چشم تو اسماعیل است
گفته ام تا بنویسند که از روز ازل
کشتهء نیم نگاه تو خود هابیل است
قاب کردم به طلا گفته استادم را
هوس دیدنت آورده زمین آدم را
ریخت هر دانه اشک تو به پای تسبیح
فیض روح القدسی داده دعایت به مسیح
جمله روبروی تخت سلیمان این است
ریزه خواری حسین بن علی نیست قبیح
آمدی تا که ملائک به سویت سجده کنند
آمدی تا بنمایند خدا را تصریح
یک به یک اهل کسا چون بغلت می کردند
قصه کرببلا بود که میشد تشریح
آمدی با نفست قلب همه دنیا ریخت
طرح عاشق شدن قلب مرا زهرا ریخت
چشم زهرا به سماء تو قمر ریخته است
یاعلی سمت نگاه تو سحر ریخته است
ای پر شال تو را جن و ملک بسته دخیل
چقدر دور و بر شال تو پر ریخته است
عشوه ای کرده ای انگار قیامت شده است
تا بخواهی سر راه تو خبر ریخته است
التفاتی به هدایای غلامانت کن
چشم تا کار کند پای تو سر ریخته است
تارو پود دل ما پاره تر از سجاده است
که چنین پای قدمهای شما افتاده است
چشمهایت که گل عشق تعارف میکرد
چقدر خون به دل حضرت یوسف میکرد
چشمتان جای خودش که حرمت روز ازل
هرچه دل روی زمین بود تصرف میکرد
از کرامات شما نعره زنان موسی گفت
خضر در کرببلای تو توقف میکرد
خاک زوار ترا کرده تبرک با چشم
بار اول که علی قصد تشرف میکرد
آن خدایی که ترا قبله جان همه کرد
شب جمعه حرمت را قرق فاطمه کرد
بعد لاحول و لا قوه الا بالله
وحی شد گفتن یک عمر اباعبدالله
روز اول که به نام تو لبم وا میشد
درسماوات عیان بود که وا میشد راه
حلقه کردیم خدا را که ایاک نعبد
نستعین تو که آمد همه خواندند ایاه
ورز آمد چو گِل سینه زنانت گفتند
هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله
من که با شور غمت حال عبادت دارم
شکرلله به اذکار تو عادت دارم
به حضور تو گمانم که دعایی نرسد
دردمند حرمم از چه دوایی نرسد
"گرکه از جانب معشوق نباشد کششی
کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد"
هرکجا می روم آرام نمیگیرم که
هیچ جایی به حریم تو خدایی نرسد
قسمتم میشود آیا که بیایم حرمت
باورم نیست که پایان جدایی برسد
شیرهء جان شده طعم خنک شربت تان
مزه کرده به دهانم نمک تربت تان
توکه سرداری و سرها همه پشت سر تو
بدنت روی زمین، همهمه پشت سر تو
خوش به حالت که می آید روی نی تا آخر
شانه بر شانه یل علقمه پشت سر تو
بین چشمان پلید همه نامحرم ها
کیست این بانوی قامت خمِ پشت سر تو
کاشکی راه می آمد گلویت با خنجر
هست چشمان تر فاطمه پشت سر تو
پیکرت رفت به تاراج حرامی ها تا...
بشکند قامت زینب، بشود آنجا تا.
آه این سر که به نی رفت دگر سر نشود
کاش بر نیزه سرت در بر خواهر نشود
هول می زد که سرت بند شود یک طوری
تا عقیق تو به دست کس دیگر نشود
بی مروت چقدر عاطفه در چشمش نیست
نیزه را دست سرت داد که لب پر نشود
کاشکی هرچه که خواهد بشود پرتابِ...
سنگها سمت سر و جانب معجر نشود
روی گودال غم سینهء تو واویلاست
لشکری هلهله دارند که زینب تنهاست
@reza_dinparvar101
#میلاد_حضرت_عباس_ع
نمک چشم تو دریای طلب می طلبد
وصف لعل دهنت باغ رطب می طلبد
از غباری که نشسته به لب پُر ترکم
می شود گفت قدمهای تو لب می طلبد
روز من را شب گیسوی شما کرده سیاه
اصلاً ای ماه سرودن ز تو شب می طلبد
به خضوعی که خدا در نظرت ریخته است
درک آغوش نگاه تو ادب می طلبد
سخت کرده تب شوق لب تو کار مرا
جگری نیست که بر دوش کشد بار مرا
چه کسی برده در این حاشیه چشمانت را
منکرم نقش زن ناشی چشمانت را
می توانند ملائک بگذارند مگر
آخرین قیمت نقاشی چشمانت را
می کشد با نظر ام بنین جبرائیل
طرح فیروزه ای کاشی چشمانت را
کار و بارش به سر میکده ها افتاده
دیده هر کس که نمک پاشی چشمانت را
آدم از بادۀ چشم تو هوس می افتد
تو اگر جام دهی میکده پس می افتد
آمده ام می بزنم مست کنم هو بکشم
جای این چشم که داری دو سه آهو بکشم
مانده ام بر افق ساحل این اقیانوس
عرش را طاق زنم یا خم ابرو بکشم
تا نبینند چه بالاست قد تو باید
آخرین قلۀ خود را سر زانو بکشم
می شود دست کشید و علمت را ساقی
می شود مشک به فرمایش بازو بکشم
نیمۀ گمشدۀ حضرت ارباب آمد
شیر دشمن شکن حضرت ارباب آمد
دور عاشق کشی ات دور تناوب شده است
قلب یک عده به دست تو تصاحب شده است
قبله انگار به سمت قدمت مایل شد
قبله سمت تو اگر کج بشود خب شده است
قامت و قد و قیام تو قیامت کرده
جنگ و دعوا سر این چند تناسب شده است
آن قدر فتنه به پا کرده نگاه تو به عرش
که زمین گفت در این شعر تقلب شده است
لرزه انداخته عشق تو به اعماق زمین
مرحبا بر تو و بر مادر تو ام بنین
قطره تا وصل به دریای تو شد دریا شد
آسمان چشم به چشم تو که شد سر پا شد
تو خودت جای خودت، صورت دلباخته هات
ماه زیبای شب چهارده دنیا شد
هوس جرعۀ آبی که به یادت بزنیم
توشۀ آخرتی از سحر فردا شد
باز شد روزه یمان تا همه گفتند حسین
ذکر این قوم (علی ذکرکَ اَفطرنا) شد
آخرین جمله که گفتند بگویم دلی است
هر کسی عبد حسین است ابوفاضلی است
باده ای دست من افتاد و مرا داد به باد
از سرم خواب و خوراک و تب دنیا افتاد
می که از دست تو می ریخت به شیرین می زد
گندم گونۀ تو مزۀ حلوا می داد
واقعاً سخت دو چشمم به نگاهت گره خورد
گاه خوب است شود پنجره هم از فولاد
روی لب های تو لبخند رضا یعنی که
دل عشاق تو را کرده همین گوهر، شاد
نیست کم قدر تر از تذکرۀ کرببلا
مشهدی را که علمدار کند هدیه به ما
ای علمدار، علم دار زده دست ترا
هرکسی آمده انگار زده دست ترا
این علم بعد تو بالاست ولی صدها حیف
چون ستونی است که روکار زده دست ترا
کاشکی مشک فقط سوی حرم برگردد
نه سلاحی که هی ابزار زده دست ترا
کاش یکبار می افتاد نگاهت به حرم
چشم، این طایفه، بسیار زده دست ترا
بعد عباس دگر کرببلا واویلاست
ختم این روضه زبانحال رباب و لیلاست
@reza_dinparvar101
نمک چشم تو دریای طلب می طلبد
وصف لعل دهنت باغ رطب می طلبد
از غباری که نشسته به لب پُر ترکم
می شود گفت قدمهای تو لب می طلبد
روز من را شب گیسوی شما کرده سیاه
اصلاً ای ماه سرودن ز تو شب می طلبد
به خضوعی که خدا در نظرت ریخته است
درک آغوش نگاه تو ادب می طلبد
سخت کرده تب شوق لب تو کار مرا
جگری نیست که بر دوش کشد بار مرا
چه کسی برده در این حاشیه چشمانت را
منکرم نقش زن ناشی چشمانت را
می توانند ملائک بگذارند مگر
آخرین قیمت نقاشی چشمانت را
می کشد با نظر ام بنین جبرائیل
طرح فیروزه ای کاشی چشمانت را
کار و بارش به سر میکده ها افتاده
دیده هر کس که نمک پاشی چشمانت را
آدم از بادۀ چشم تو هوس می افتد
تو اگر جام دهی میکده پس می افتد
آمده ام می بزنم مست کنم هو بکشم
جای این چشم که داری دو سه آهو بکشم
مانده ام بر افق ساحل این اقیانوس
عرش را طاق زنم یا خم ابرو بکشم
تا نبینند چه بالاست قد تو باید
آخرین قلۀ خود را سر زانو بکشم
می شود دست کشید و علمت را ساقی
می شود مشک به فرمایش بازو بکشم
نیمۀ گمشدۀ حضرت ارباب آمد
شیر دشمن شکن حضرت ارباب آمد
دور عاشق کشی ات دور تناوب شده است
قلب یک عده به دست تو تصاحب شده است
قبله انگار به سمت قدمت مایل شد
قبله سمت تو اگر کج بشود خب شده است
قامت و قد و قیام تو قیامت کرده
جنگ و دعوا سر این چند تناسب شده است
آن قدر فتنه به پا کرده نگاه تو به عرش
که زمین گفت در این شعر تقلب شده است
لرزه انداخته عشق تو به اعماق زمین
مرحبا بر تو و بر مادر تو ام بنین
قطره تا وصل به دریای تو شد دریا شد
آسمان چشم به چشم تو که شد سر پا شد
تو خودت جای خودت، صورت دلباخته هات
ماه زیبای شب چهارده دنیا شد
هوس جرعۀ آبی که به یادت بزنیم
توشۀ آخرتی از سحر فردا شد
باز شد روزه یمان تا همه گفتند حسین
ذکر این قوم (علی ذکرکَ اَفطرنا) شد
آخرین جمله که گفتند بگویم دلی است
هر کسی عبد حسین است ابوفاضلی است
باده ای دست من افتاد و مرا داد به باد
از سرم خواب و خوراک و تب دنیا افتاد
می که از دست تو می ریخت به شیرین می زد
گندم گونۀ تو مزۀ حلوا می داد
واقعاً سخت دو چشمم به نگاهت گره خورد
گاه خوب است شود پنجره هم از فولاد
روی لب های تو لبخند رضا یعنی که
دل عشاق تو را کرده همین گوهر، شاد
نیست کم قدر تر از تذکرۀ کرببلا
مشهدی را که علمدار کند هدیه به ما
ای علمدار، علم دار زده دست ترا
هرکسی آمده انگار زده دست ترا
این علم بعد تو بالاست ولی صدها حیف
چون ستونی است که روکار زده دست ترا
کاشکی مشک فقط سوی حرم برگردد
نه سلاحی که هی ابزار زده دست ترا
کاش یکبار می افتاد نگاهت به حرم
چشم، این طایفه، بسیار زده دست ترا
بعد عباس دگر کرببلا واویلاست
ختم این روضه زبانحال رباب و لیلاست
@reza_dinparvar101
#مناجات_با_خدا
#حضرت_رقیه_س
روی زخم پرم اینگونه دوا را مگذار
شرط خود را گذر از عالم بالا مگذار
هرچه خوردم ز خودم بوده نه تو، شرمنده!
قدر یک لحظه مرا پس به خودم وا مگذار
مثل طفلی که فراری شده باشد، هرجا...
خواستم از تو شوم دور، خدایا مگذار
ای که ستار العیوبی تو تنبیهم کرد
ریز پرونده من را به تماشا مگذار
از یقین دورشدن حال مرا برزخ کرد
بکشانم سوی خود، بین دو دنیا مگذار
پیش زهرای تو از فرط خجالت مُردم
مرده را بین مزارش تک و تنها مگذار
آمدم دیر، ولی زود نبخشی بروم
خواستی می روم از پیش تو... اما مگذار
خوب ها را وسط کهف خودت جادادی
این سگ گمشده را جان علی، جا مگذار
خانهء چشم مرا اشک حسینت شسته
بازهم عیب ندارد تو در آن پا مگذار!
بگذار این شب جمعه برسم کرببلا
ساعت مرگ مرا امشب و فردا مگذار
به رقیه قسمت می دهم ارباب حسین
فرق بین دل خوبان و دل ما مگذار
****
عمه می گفت عزیزم چقدر پیر شدی
اینقدر این کمر خم شده را تا مگذار
به سر وصورت خود می زدم و می گفتم
بی حیا سر به سر صورت بابا مگذار
میزنی چوب بزن، طعنه به ناموس نزن
داغ روی جگر حضرت زهرا مگذار
@reza_dinparvar101
#حضرت_رقیه_س
روی زخم پرم اینگونه دوا را مگذار
شرط خود را گذر از عالم بالا مگذار
هرچه خوردم ز خودم بوده نه تو، شرمنده!
قدر یک لحظه مرا پس به خودم وا مگذار
مثل طفلی که فراری شده باشد، هرجا...
خواستم از تو شوم دور، خدایا مگذار
ای که ستار العیوبی تو تنبیهم کرد
ریز پرونده من را به تماشا مگذار
از یقین دورشدن حال مرا برزخ کرد
بکشانم سوی خود، بین دو دنیا مگذار
پیش زهرای تو از فرط خجالت مُردم
مرده را بین مزارش تک و تنها مگذار
آمدم دیر، ولی زود نبخشی بروم
خواستی می روم از پیش تو... اما مگذار
خوب ها را وسط کهف خودت جادادی
این سگ گمشده را جان علی، جا مگذار
خانهء چشم مرا اشک حسینت شسته
بازهم عیب ندارد تو در آن پا مگذار!
بگذار این شب جمعه برسم کرببلا
ساعت مرگ مرا امشب و فردا مگذار
به رقیه قسمت می دهم ارباب حسین
فرق بین دل خوبان و دل ما مگذار
****
عمه می گفت عزیزم چقدر پیر شدی
اینقدر این کمر خم شده را تا مگذار
به سر وصورت خود می زدم و می گفتم
بی حیا سر به سر صورت بابا مگذار
میزنی چوب بزن، طعنه به ناموس نزن
داغ روی جگر حضرت زهرا مگذار
@reza_dinparvar101
#میلاد_امام_حسین_ع
#نوروز
لوح ازلی نقش و نگارش پیداست
وادی جنونم شهر و دیارش پیداست
نوروز به پابوس حسین آمده است
"سالی که نکوست از بهارش پیداست"
@reza_dinparvar101
#نوروز
لوح ازلی نقش و نگارش پیداست
وادی جنونم شهر و دیارش پیداست
نوروز به پابوس حسین آمده است
"سالی که نکوست از بهارش پیداست"
@reza_dinparvar101
Forwarded from حُـسِيـنـْ جــانـ
یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ ...
حَوِّلْ حَالَنَا إِلَي دیدار
عمرم نشد تمام ز هجران روی یار
امسال هم گذشت، ولی بی وصال دوست
#اللـهـم_عجل_لولیڪ_الفرج
#سال_نو_مبارک
#نوروز
💠 @hossein_jaan
@reza_dinparvar101
حَوِّلْ حَالَنَا إِلَي دیدار
عمرم نشد تمام ز هجران روی یار
امسال هم گذشت، ولی بی وصال دوست
#اللـهـم_عجل_لولیڪ_الفرج
#سال_نو_مبارک
#نوروز
💠 @hossein_jaan
@reza_dinparvar101
Forwarded from اشعار آیینی حسینیه
🌷 عرض تبریک به مناسبت #سال_جدید
لوح ازلی نقش و نگارش پیداست
وادی جنون شهر و دیارش پیداست
نوروز به پابوس حسین آمده است
"سالی که نکوست از بهارش پیداست"
شاعر: #رضا_دین_پرور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg
لوح ازلی نقش و نگارش پیداست
وادی جنون شهر و دیارش پیداست
نوروز به پابوس حسین آمده است
"سالی که نکوست از بهارش پیداست"
شاعر: #رضا_دین_پرور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg
#حضرت_علی_اکبر_ع
هستیم در میخانه دائم مست باده
دارد چقدر اینجا گدایی استفاده
کوثر هوس کرده دل حیدر پسندم
بالا نشینم کرده یک ساغر چه ساده
با یا علی و یاعلی معراج رفتم
برده مرا تا عرش این پای پیاده
از چشمهای من بهشت افتاده وقتی
طوبای لیلا در مدینه بار داده
میگفت در گوشش اذان، میگفت اقامه
امشب علی هم داشت حالی فوق العاده
کاری ندارد از همه سلمان بسازند
وقتی تصدق میکنند این خانواده
حال خوشی در خلوت محراب داریم
امشب حسابی کار با ارباب داریم
یار گدای بی سر و سامان حسین است
مجنون لیلاییم لیلامان حسین است
آنکس که می میرد برای گریه ماییم
آنکس که عشقش کرده رسوامان حسین است
خیر از جوانی دیده ایم الحمدلله
ماها که یک عمر است دنیامان حسین است
دیوانه ی روی علی بن الحسینیم
بسکه خیال و خواب و رویامان حسین است
ذاتا" علی اکبر کرم دارد نگاهش
بسکه دوچشمش مثل آقامان حسین است
پایین پا سکوی پروازِ به بالاست
آنجا که سر جمع دعاهامان حسین است
مارا کنار سفره با آقا نشاندند
رزق مناجات سحرها را رساندند
ابروی او دائم سر پیکار دارد
یوسف کجا اینقدرها بازاردارد
از آستینش در می آید صد چو میثم
از بسکه نخل چشمهایش بار دارد
کار توسل های ما بالا گرفته
چون جلوه از هرپنج تن بسیار دارد
هم شانه ی عباس می آمد که گفتند
بین مدینه مجتبی هم یار دارد
از بس شده دلتنگ آغوش پیمبر
دائم به بوسیدن، حسین اصرار دارد
وقت سحر بین مصلای قیامت
صوت اذانش بیشتر بازار دارد
دیدیم در توحید چشمش ماسوا را
اول خدا، دوم خدا، سوم خدا را
تقسیم کردند از نگاهش نورها را
می، کرده اند از لعل او انگورها را
قدری نمک از سفره اش روزی مان شد
بعدا" خریدند از جوانها شور ها را
ما را سوار کشتی ارباب کردند
نزدیکتر دیدیم با او دورها را
تنزیل اسم اعظم حیدر فقط اوست
عیسا شفا داده است با او کورها را
دیدیم چون موسی شب هشت محرم
زیر نقاب چهره ی او طورها را
اکبر یکی دوتا سه تا ... یا صد برابر؟
فهمیده ایم از کثرتش منظورها را
در کربلا محشر به پا کرد و زمین خورد
لشکر برایش کوچه وا کرد و زمین خورد
وقتی مسیر روزدن فرقی ندارد
جان تو یا که جان من فرقی ندارد
او تشنه ی بابا و بابا تشنه ی او
این چار لب با یک دهن فرقی ندارد
آنجا که قصد نیزه ها نسل خلیل است
ابن الحسین ابن الحسن فرقی ندارد
این پیکری که جوشنش هم اربا"ارباست
بایک تن بی پیرهن فرقی ندارد
آقا عبایش را ز دوش خود درآورد
یعنی عبایش با کفن فرقی ندارد
گیسو پریشان عمه آمد از حرم دید
روح حسین و آن بدن فرقی ندارد
باخنده ها یکباره جانش را گرفتند
پیغمبر آخر زمانش را گرفتند
@reza_dinparvar101
هستیم در میخانه دائم مست باده
دارد چقدر اینجا گدایی استفاده
کوثر هوس کرده دل حیدر پسندم
بالا نشینم کرده یک ساغر چه ساده
با یا علی و یاعلی معراج رفتم
برده مرا تا عرش این پای پیاده
از چشمهای من بهشت افتاده وقتی
طوبای لیلا در مدینه بار داده
میگفت در گوشش اذان، میگفت اقامه
امشب علی هم داشت حالی فوق العاده
کاری ندارد از همه سلمان بسازند
وقتی تصدق میکنند این خانواده
حال خوشی در خلوت محراب داریم
امشب حسابی کار با ارباب داریم
یار گدای بی سر و سامان حسین است
مجنون لیلاییم لیلامان حسین است
آنکس که می میرد برای گریه ماییم
آنکس که عشقش کرده رسوامان حسین است
خیر از جوانی دیده ایم الحمدلله
ماها که یک عمر است دنیامان حسین است
دیوانه ی روی علی بن الحسینیم
بسکه خیال و خواب و رویامان حسین است
ذاتا" علی اکبر کرم دارد نگاهش
بسکه دوچشمش مثل آقامان حسین است
پایین پا سکوی پروازِ به بالاست
آنجا که سر جمع دعاهامان حسین است
مارا کنار سفره با آقا نشاندند
رزق مناجات سحرها را رساندند
ابروی او دائم سر پیکار دارد
یوسف کجا اینقدرها بازاردارد
از آستینش در می آید صد چو میثم
از بسکه نخل چشمهایش بار دارد
کار توسل های ما بالا گرفته
چون جلوه از هرپنج تن بسیار دارد
هم شانه ی عباس می آمد که گفتند
بین مدینه مجتبی هم یار دارد
از بس شده دلتنگ آغوش پیمبر
دائم به بوسیدن، حسین اصرار دارد
وقت سحر بین مصلای قیامت
صوت اذانش بیشتر بازار دارد
دیدیم در توحید چشمش ماسوا را
اول خدا، دوم خدا، سوم خدا را
تقسیم کردند از نگاهش نورها را
می، کرده اند از لعل او انگورها را
قدری نمک از سفره اش روزی مان شد
بعدا" خریدند از جوانها شور ها را
ما را سوار کشتی ارباب کردند
نزدیکتر دیدیم با او دورها را
تنزیل اسم اعظم حیدر فقط اوست
عیسا شفا داده است با او کورها را
دیدیم چون موسی شب هشت محرم
زیر نقاب چهره ی او طورها را
اکبر یکی دوتا سه تا ... یا صد برابر؟
فهمیده ایم از کثرتش منظورها را
در کربلا محشر به پا کرد و زمین خورد
لشکر برایش کوچه وا کرد و زمین خورد
وقتی مسیر روزدن فرقی ندارد
جان تو یا که جان من فرقی ندارد
او تشنه ی بابا و بابا تشنه ی او
این چار لب با یک دهن فرقی ندارد
آنجا که قصد نیزه ها نسل خلیل است
ابن الحسین ابن الحسن فرقی ندارد
این پیکری که جوشنش هم اربا"ارباست
بایک تن بی پیرهن فرقی ندارد
آقا عبایش را ز دوش خود درآورد
یعنی عبایش با کفن فرقی ندارد
گیسو پریشان عمه آمد از حرم دید
روح حسین و آن بدن فرقی ندارد
باخنده ها یکباره جانش را گرفتند
پیغمبر آخر زمانش را گرفتند
@reza_dinparvar101
#حضرت_علی_اکبر_ع
گرچه پیاله ام ز شراب تو گشته خیس
با چند هو زدن سکنات تو گفت هیس
باران زد و سکوت لب تو ترانه ساخت
نام تو را نوشت روی جام، خوشنویس
یوسف ترینی و به کسی پا نمی دهی
آقا خودت کلاف برای خودت بریس
از عرش یک فرشته ز لبهای مصطفی
می آورد برای لبت بوسه، دیس دیس
برعکس پیچش سر گیسوی مشکی ات
حرف تو بوده با پدرت ساده و سلیس؛
تو آمدی عصای دم پیری اش شوی
حیدر شوی، پیمبر تصویری اش شوی
ای برکهء دو چشم تو دریایی از نمک
دارم ستاره روی سرت می کنم الک
در خلق و خو شبیه ترین بر محمدی
پس واجب است بین تو و او همیشه شک
خورشید هر سپیده تو را ناز می کشد
از روی شانه ات به جهان می کشد سرک
آمد خبر که آمدی از عرش بر زمین
واشد به کوچه های غزل، پای قاصدک
گرچه هنوز پا نگرفته گُل عطش
آقا عقیق دست پدر را کمی بمک
ای قدّ با شکوه تو لیلای کربلا
امروز ما شده غم فردای کربلا
تو آمدی و آینهء مصطفی شدی
یک جرعه از پیالهء کرببلا شدی
برشانهء تو ریخته موی بلند تو
لیلاترین کنایه ام از ابتدا شدی
الیاف وحی را ز نگاه تو بافتند
تکبیرهای بین نماز و دعا شدی
از بس ارادتت به پدر بی نظیر بود
پائین پای حضرت ارباب جا شدی
تو آمدی که وقف دعاهای او شوی
نذر حسین بودی و فوراً اداشدی
بختت بلند باد که ارباب زاده ای
تو دلبر همیشهء این خانواده ای
زیباترین ستارهء تابندهء عرب
صرفاً خودت زدی به سبوی حسین، لب
مُهر کتیبهء دهنت را زده حسین
داده ترا موءذن کرببلا لقب
از بس مرید حضرت عباس بوده ای
پس بیشتر به عمه خود می کنی ادب
وقتی گره به ابروی پیوسته می زنی
لشکر فرار می کند و می کشد عقب
استاد جنگ تک به تک و نامنظمی
بیچاره دشمنت ز تو هی میخورد رکب
همزاد کربلایی و از نسل حیدری
شیرت حلال، حضرت سقای دیگری
@reza_dinparvar101
گرچه پیاله ام ز شراب تو گشته خیس
با چند هو زدن سکنات تو گفت هیس
باران زد و سکوت لب تو ترانه ساخت
نام تو را نوشت روی جام، خوشنویس
یوسف ترینی و به کسی پا نمی دهی
آقا خودت کلاف برای خودت بریس
از عرش یک فرشته ز لبهای مصطفی
می آورد برای لبت بوسه، دیس دیس
برعکس پیچش سر گیسوی مشکی ات
حرف تو بوده با پدرت ساده و سلیس؛
تو آمدی عصای دم پیری اش شوی
حیدر شوی، پیمبر تصویری اش شوی
ای برکهء دو چشم تو دریایی از نمک
دارم ستاره روی سرت می کنم الک
در خلق و خو شبیه ترین بر محمدی
پس واجب است بین تو و او همیشه شک
خورشید هر سپیده تو را ناز می کشد
از روی شانه ات به جهان می کشد سرک
آمد خبر که آمدی از عرش بر زمین
واشد به کوچه های غزل، پای قاصدک
گرچه هنوز پا نگرفته گُل عطش
آقا عقیق دست پدر را کمی بمک
ای قدّ با شکوه تو لیلای کربلا
امروز ما شده غم فردای کربلا
تو آمدی و آینهء مصطفی شدی
یک جرعه از پیالهء کرببلا شدی
برشانهء تو ریخته موی بلند تو
لیلاترین کنایه ام از ابتدا شدی
الیاف وحی را ز نگاه تو بافتند
تکبیرهای بین نماز و دعا شدی
از بس ارادتت به پدر بی نظیر بود
پائین پای حضرت ارباب جا شدی
تو آمدی که وقف دعاهای او شوی
نذر حسین بودی و فوراً اداشدی
بختت بلند باد که ارباب زاده ای
تو دلبر همیشهء این خانواده ای
زیباترین ستارهء تابندهء عرب
صرفاً خودت زدی به سبوی حسین، لب
مُهر کتیبهء دهنت را زده حسین
داده ترا موءذن کرببلا لقب
از بس مرید حضرت عباس بوده ای
پس بیشتر به عمه خود می کنی ادب
وقتی گره به ابروی پیوسته می زنی
لشکر فرار می کند و می کشد عقب
استاد جنگ تک به تک و نامنظمی
بیچاره دشمنت ز تو هی میخورد رکب
همزاد کربلایی و از نسل حیدری
شیرت حلال، حضرت سقای دیگری
@reza_dinparvar101
#حضرت_علی_اکبر_ع
داد دستان ملائک قلم و دفتر را
بعد جوشاند به فردوس برین، کوثر را
خواست هاتف به تناوب بنویسد یا عشق
جبرئیل آمد و گسترد برایش پر را
باید از ظرف زمین لیقه و جوهر می ساخت
شست با عطر گلاب نفسش قمصر را
تربتی از طرف کرببلا آوردند
تا نوشتند مقامات علی اکبر را
از گُل اشک کمی آب مهیا کردند
کام ما را ز شراب لب او وا کردند
می وزد از سحر ِ هر شب او بادِ بهشت
می شود زنده به یاد لب او یاد بهشت
از ازل چشم خدا صحنهء زیبایی را
مستند کرد به چشمش که شد ایجادِ بهشت
کمی از منظرهء صورت خود را پوشاند
که درآورد ز هجران خودش دادِ بهشت
بر لب هرچه بهشتی است فقط ناد علی است
و یقیناً که بُود ناد علی ناد ِ بهشت
شکرلله حسینی شدنم حیدری است
برکت عمر و جوانیم علی اکبری است
از عقیق دهنت لعل مکیدن چه خوش است
از مربّای لبت شهد چشیدن چه خوش است
ای که انگور طلب کرده ای از چشم حسین
خوشه انگور ز چشمان تو چیدن چه خوش است
چشم ها ظرفیت دیدنتان را چو نداشت،
اتفاقاً همه گفتیم شنیدن چه خوش است
چه نیازی به طبیب و به دوا و به شفا
تو اگر خواسته ای درد کشیدن چه خوش است
من گدا زاده، تو شهزاده علی اکبر عشق
من اویسم که تویی حضرت پیغمبر عشق
خلق کردند ز انفاس تو شب بوها را
بار دادند ز اشکت همهء جوها را
در جنان فاطمه چون گیسویتان را می بافت
گره بر زلف تو می زد سر گیسوها را
سفره ات پهن شد و از شب اول دیدیم
که جدا کرده علی سهم علی گوها را
روی گهواره دستان پدر خوابیدی
تا بیارند برای تو پر قوها را
آمدی و همه افلاک، عریضه شده است
ای اذان گوی حرم وقت فریضه شده است
آسمان ریخت به هم در شب روءیا شدنت
سوخت چشمان کویر از تب دریا شدنت
مادرت دور سرت مجمر اسفند گرفت
تا که چشمت نزند قصه ء لیلا شدنت
ای امید شب و روز دل ارباب حسین
آرزویش شده آقا شدنت پا شدنت
نذر لیلاست از آن روز که شیرت داد
پارکاب علم حضرت سقا شدنت
باده از دست خدا ای صنم مست بگیر
ماه هم شانهء عباس، علم دست بگیر
ای به ارباب کرم، از همه کس نائب تر
خاک بوسی تو از نان شبم واجب تر
به قد و قامت رعنات قسم غیر خودت
به حسین بن علی نیست کسی راغب تر
غیر عباس ندیدیم کسی را و نشد
اسدالله به اندازه تو غالب تر
بگذار آب بپاشند دم رفتن تو
که تویی طالب و زنهای حرم طالب تر
ماه شب های کویری پدر آهسته
ای عصای دم پیری پدر آهسته
ای که ابروی تو محراب عبادت شده است
جلوه ای کن که ببینند قیامت شده است
به ضریح لب تو بوسه زنان گفت حسین
شکرلله که توفیق زیارت شده است
می کشد شانه به مو می کشد آهی ز دلش
که به رخساره ات ای ماه حسادت شده است
هر طرف می نگرد جسم تو را می بیند
و تمام بدنت را که چه غارت شده است
به زمین خوردن تو دردسری بوده علی
به حرم بردن تو دردسری بوده علی
@reza_dinparvar101
داد دستان ملائک قلم و دفتر را
بعد جوشاند به فردوس برین، کوثر را
خواست هاتف به تناوب بنویسد یا عشق
جبرئیل آمد و گسترد برایش پر را
باید از ظرف زمین لیقه و جوهر می ساخت
شست با عطر گلاب نفسش قمصر را
تربتی از طرف کرببلا آوردند
تا نوشتند مقامات علی اکبر را
از گُل اشک کمی آب مهیا کردند
کام ما را ز شراب لب او وا کردند
می وزد از سحر ِ هر شب او بادِ بهشت
می شود زنده به یاد لب او یاد بهشت
از ازل چشم خدا صحنهء زیبایی را
مستند کرد به چشمش که شد ایجادِ بهشت
کمی از منظرهء صورت خود را پوشاند
که درآورد ز هجران خودش دادِ بهشت
بر لب هرچه بهشتی است فقط ناد علی است
و یقیناً که بُود ناد علی ناد ِ بهشت
شکرلله حسینی شدنم حیدری است
برکت عمر و جوانیم علی اکبری است
از عقیق دهنت لعل مکیدن چه خوش است
از مربّای لبت شهد چشیدن چه خوش است
ای که انگور طلب کرده ای از چشم حسین
خوشه انگور ز چشمان تو چیدن چه خوش است
چشم ها ظرفیت دیدنتان را چو نداشت،
اتفاقاً همه گفتیم شنیدن چه خوش است
چه نیازی به طبیب و به دوا و به شفا
تو اگر خواسته ای درد کشیدن چه خوش است
من گدا زاده، تو شهزاده علی اکبر عشق
من اویسم که تویی حضرت پیغمبر عشق
خلق کردند ز انفاس تو شب بوها را
بار دادند ز اشکت همهء جوها را
در جنان فاطمه چون گیسویتان را می بافت
گره بر زلف تو می زد سر گیسوها را
سفره ات پهن شد و از شب اول دیدیم
که جدا کرده علی سهم علی گوها را
روی گهواره دستان پدر خوابیدی
تا بیارند برای تو پر قوها را
آمدی و همه افلاک، عریضه شده است
ای اذان گوی حرم وقت فریضه شده است
آسمان ریخت به هم در شب روءیا شدنت
سوخت چشمان کویر از تب دریا شدنت
مادرت دور سرت مجمر اسفند گرفت
تا که چشمت نزند قصه ء لیلا شدنت
ای امید شب و روز دل ارباب حسین
آرزویش شده آقا شدنت پا شدنت
نذر لیلاست از آن روز که شیرت داد
پارکاب علم حضرت سقا شدنت
باده از دست خدا ای صنم مست بگیر
ماه هم شانهء عباس، علم دست بگیر
ای به ارباب کرم، از همه کس نائب تر
خاک بوسی تو از نان شبم واجب تر
به قد و قامت رعنات قسم غیر خودت
به حسین بن علی نیست کسی راغب تر
غیر عباس ندیدیم کسی را و نشد
اسدالله به اندازه تو غالب تر
بگذار آب بپاشند دم رفتن تو
که تویی طالب و زنهای حرم طالب تر
ماه شب های کویری پدر آهسته
ای عصای دم پیری پدر آهسته
ای که ابروی تو محراب عبادت شده است
جلوه ای کن که ببینند قیامت شده است
به ضریح لب تو بوسه زنان گفت حسین
شکرلله که توفیق زیارت شده است
می کشد شانه به مو می کشد آهی ز دلش
که به رخساره ات ای ماه حسادت شده است
هر طرف می نگرد جسم تو را می بیند
و تمام بدنت را که چه غارت شده است
به زمین خوردن تو دردسری بوده علی
به حرم بردن تو دردسری بوده علی
@reza_dinparvar101
#حضرت_علی_اکبر_ع
دست برداشتم از جام می و میکده ها
داده ام دل به دعای سحر شب زده ها
از گل اشک ملائک به جنان معلوم است
دل سپردند به چشمان زمین آمده ها
پس بگوئید به آنها که گرفتار ترند
آمده نوبت دیوانگی هم رده ها
بنویسید که جبریل مقلد شده باز
گل بریزید که حیدر متولد شده باز
شب گیسوش شبستان ملائک شده است
سائلش آمده در میکده سالک شده است
بشنو از جلوهء لبهای پیمبر که نوشت
طعم انگور لبش ناب شده یک شده است
منکر حضرت او را چه ضرورت به ادب؟
بهتر این است بگوئیم که مشرک شده است
آنکه در چهرهء او جلوه ای از کوثر ماست
دلبر عالم و شهزاده علی اکبر ماست
بنویسید که پاکار علمدار علی است
دست پرورده قهار علمدار علی است
باهمین تیغ دو ابرو که به صورت دارد
ماه هم شانه پیکار علمدار علی است
نوهء شیر خدا شیر خدا خواهد شد
پس بگویید علمدار علمدار علی است
باده در دستِ منِ مست اگر هست که هست
می میخانهء او هست و عجب معرکه است
آفتاب از سحر چشم سیاهش زده سر
چهره پوشانده علی تا نخورد چشم نظر
کار زلفش فقط این است بپیچاند پس
می شود بر سر دارش خود سر، گردان تر
پلک چشم تر او واشد و پا شد از خواب
هاتفی گفت که انگار به پا شد محشر
تب ما را عطش عشق علی کاسته است
دست ما نیست جنون، هدیهء ناخواسته است
دست ما نیست جنون کردن و آن پا این پا
می کند هروله را با محضر او تمرین پا
گر بیفتد به لبش باز دو چشم ترمان
می دهم دست اگر که نکند تمکین پا
بگذارید به پایش بزنم بوسه شبی
مستجاب است شب جمعه دعا پایین پا
به ضریحی که از آن بوی خدا می آید
می نویسند گدا پشت گدا می آید
شب به شب هم که شده ماه تماشا دارد
هرچه هم ناز کند مطمئناً جا دارد
نمک لقمهء او سفرهء ما را پُر کرد
گرچه آن لقمه که خوردیم مُربّا دارد
نان خوری را که اضافه است خودش می خواهد
بسکه لطف و کرمش جانب ما را دارد
از سر سفرهء او سیر نباید بشوم
تا علی اکبریم پیر نباید بشوم
آمدی تا که مرا گریهء سرکش بکنی
غیر آب از لب عطشان دوسه خواهش بکنی
گفت بابا نکند در وسط کوچهء تنگ
نیزه باران شوی و با همه سازش بکنی
نکند بار نداده بخوری بر تبری
نکند روی زمین باشی و خش خش بکنی
از کویر دهنت بوسه گرفتم مُردم
تو که رفتی همه دیدند زمین می خوردم
نکند دست به زخم جگر من بزنی
نکند یک تنه بر لشکر دشمن بزنی
این عبا سهم من ِ پیر به تو، می ترسم
که لباسی بجز این جوشن خود تن بزنی
نکند پاره شود گوشهء پیراهن تو
تا که مجبور شوی دست به سوزن بزنی
می روی زود ولی حرف بمان شد برگرد
ای اذان گوی حرم وقت اذان شد برگرد
@reza_dinparvar101
دست برداشتم از جام می و میکده ها
داده ام دل به دعای سحر شب زده ها
از گل اشک ملائک به جنان معلوم است
دل سپردند به چشمان زمین آمده ها
پس بگوئید به آنها که گرفتار ترند
آمده نوبت دیوانگی هم رده ها
بنویسید که جبریل مقلد شده باز
گل بریزید که حیدر متولد شده باز
شب گیسوش شبستان ملائک شده است
سائلش آمده در میکده سالک شده است
بشنو از جلوهء لبهای پیمبر که نوشت
طعم انگور لبش ناب شده یک شده است
منکر حضرت او را چه ضرورت به ادب؟
بهتر این است بگوئیم که مشرک شده است
آنکه در چهرهء او جلوه ای از کوثر ماست
دلبر عالم و شهزاده علی اکبر ماست
بنویسید که پاکار علمدار علی است
دست پرورده قهار علمدار علی است
باهمین تیغ دو ابرو که به صورت دارد
ماه هم شانه پیکار علمدار علی است
نوهء شیر خدا شیر خدا خواهد شد
پس بگویید علمدار علمدار علی است
باده در دستِ منِ مست اگر هست که هست
می میخانهء او هست و عجب معرکه است
آفتاب از سحر چشم سیاهش زده سر
چهره پوشانده علی تا نخورد چشم نظر
کار زلفش فقط این است بپیچاند پس
می شود بر سر دارش خود سر، گردان تر
پلک چشم تر او واشد و پا شد از خواب
هاتفی گفت که انگار به پا شد محشر
تب ما را عطش عشق علی کاسته است
دست ما نیست جنون، هدیهء ناخواسته است
دست ما نیست جنون کردن و آن پا این پا
می کند هروله را با محضر او تمرین پا
گر بیفتد به لبش باز دو چشم ترمان
می دهم دست اگر که نکند تمکین پا
بگذارید به پایش بزنم بوسه شبی
مستجاب است شب جمعه دعا پایین پا
به ضریحی که از آن بوی خدا می آید
می نویسند گدا پشت گدا می آید
شب به شب هم که شده ماه تماشا دارد
هرچه هم ناز کند مطمئناً جا دارد
نمک لقمهء او سفرهء ما را پُر کرد
گرچه آن لقمه که خوردیم مُربّا دارد
نان خوری را که اضافه است خودش می خواهد
بسکه لطف و کرمش جانب ما را دارد
از سر سفرهء او سیر نباید بشوم
تا علی اکبریم پیر نباید بشوم
آمدی تا که مرا گریهء سرکش بکنی
غیر آب از لب عطشان دوسه خواهش بکنی
گفت بابا نکند در وسط کوچهء تنگ
نیزه باران شوی و با همه سازش بکنی
نکند بار نداده بخوری بر تبری
نکند روی زمین باشی و خش خش بکنی
از کویر دهنت بوسه گرفتم مُردم
تو که رفتی همه دیدند زمین می خوردم
نکند دست به زخم جگر من بزنی
نکند یک تنه بر لشکر دشمن بزنی
این عبا سهم من ِ پیر به تو، می ترسم
که لباسی بجز این جوشن خود تن بزنی
نکند پاره شود گوشهء پیراهن تو
تا که مجبور شوی دست به سوزن بزنی
می روی زود ولی حرف بمان شد برگرد
ای اذان گوی حرم وقت اذان شد برگرد
@reza_dinparvar101
#حضرت_علی_اکبر_ع
ز کوثر ازلی مِی زدم لبم تر شد
ردیف و قافیه ام باز علی اکبر شد
قرار شد که تو در عالمین سر باشی
علی شوی و شبیه پیامبر باشی
خدا تمام خودش را به تو تعارف کرد
ز خاک پای تو آنگاه، خلق یوسف کرد
اگرچه من نمی ارزم به قدر پاپاسی
ولی تو می خریم زود، حضرت عباسی
@reza_dinparvar101
ز کوثر ازلی مِی زدم لبم تر شد
ردیف و قافیه ام باز علی اکبر شد
قرار شد که تو در عالمین سر باشی
علی شوی و شبیه پیامبر باشی
خدا تمام خودش را به تو تعارف کرد
ز خاک پای تو آنگاه، خلق یوسف کرد
اگرچه من نمی ارزم به قدر پاپاسی
ولی تو می خریم زود، حضرت عباسی
@reza_dinparvar101
#امیرالمومنین_ع
#شب_قدر
علی که مست طواف است در مدار خودش
علی که آمده دنیا به اختیار خودش
نداشت گوشهء چشمی به ثروت عالم
علی است صاحب دنیا به اعتبار خودش
بجز لباس خشن بر تنش نیامده است
نبرده سهمی از آن تخت نونوار خودش
تنزلش به زمین حکمتی ندارد جز
سلوک و درک مقامات، در جوار خودش
مشخص است ز معراج، مصطفی علی است
مشخص است که بوده خودش کنار خودش
اگرچه خاک درش کار آفتاب کند
ابوتراب شده حیدر از غبار خودش
نوشته اند علی را مسبّب الاسباب
نداشت تکیه بجز تیغ ذوالفقار خودش
همان دمی که ز جا کَنده شد درِ خیبر
ندا رسیده که این معجزه است کار خودش
به سمت دشمن او شعله می کشد آتش
اگر غضب کند از سمت و سوی نار خودش
خدا کند که نگیرد پَر علی به کسی
و یا اگر که بگیرد کَند مزار خودش
هزار عبدود از مرتضی گریزانند
چه ضربه ای زده بر خصم نابکار خودش
بگو به رکن یمانی علی کِی آمده است!
کسی که رفته ز دنیا سرِ قرار خودش
@reza_dinparvar101
#شب_قدر
علی که مست طواف است در مدار خودش
علی که آمده دنیا به اختیار خودش
نداشت گوشهء چشمی به ثروت عالم
علی است صاحب دنیا به اعتبار خودش
بجز لباس خشن بر تنش نیامده است
نبرده سهمی از آن تخت نونوار خودش
تنزلش به زمین حکمتی ندارد جز
سلوک و درک مقامات، در جوار خودش
مشخص است ز معراج، مصطفی علی است
مشخص است که بوده خودش کنار خودش
اگرچه خاک درش کار آفتاب کند
ابوتراب شده حیدر از غبار خودش
نوشته اند علی را مسبّب الاسباب
نداشت تکیه بجز تیغ ذوالفقار خودش
همان دمی که ز جا کَنده شد درِ خیبر
ندا رسیده که این معجزه است کار خودش
به سمت دشمن او شعله می کشد آتش
اگر غضب کند از سمت و سوی نار خودش
خدا کند که نگیرد پَر علی به کسی
و یا اگر که بگیرد کَند مزار خودش
هزار عبدود از مرتضی گریزانند
چه ضربه ای زده بر خصم نابکار خودش
بگو به رکن یمانی علی کِی آمده است!
کسی که رفته ز دنیا سرِ قرار خودش
@reza_dinparvar101