عریضه "اشعار رضا دین پرور"
1.25K subscribers
161 photos
72 videos
1 file
12 links
مناجات، مدح و مرثیه اهل بیت (علیهم السلام)
*تنها صفحه رسمی*
Download Telegram
#مناجات_امام_زمان_عج

بر گوش می آید پیام منتظرها
یک روز می آید امام منتظرها

مُردند با عهدی که بر پای تو بستند
دیدند رویت را تمام منتظرها

زخم است چشم گریه کن های فراقت
اشک است تنها التیام منتظرها

روزی که برمیگردی از صحرانشینی
دنیا شود دیگر به کام منتطرها

از پشت در که فاطمه اسم تو را بُرد
از لب نیفتاده سلام منتظرها

ما را ببر تا کربلا، جان ابوالفضل
ای خیمه ات بیت الحرام منتظرها

فطرس به شش گوشه سلامی می رساند
هر روز صبح از پشت بام منتظرها

رمز قیامت یالثارات الحسین است
جانم به فریاد قیام منتظرها

@reza_dinparvar101
#مناجات_با_خدا
#امام_حسین_ع

در مناجات خدا از همه بهتر گریه است
آب تطهیر گناه، اول و آخر گریه است

زحمت پای ورم کرده ی مادر شده است
تا بفهمیم که قصد از می کوثر گریه است

مرتضا سفره می انداخته در نخلستان
پدرم گفته فقط رزق خدا در گریه است

شرّ به پا کرده ام و با عجله آمده ام
با معاصی که پی اش چند برابر گریه است

برنگشتم که معطل بشوم پشت درت
آنچه آورده مرا یک شب دیگر گریه است

اشک من را که بگیری دل من می گیرد
شب قدر است و شده آنچه مقدّر گریه است

شاید امشب نفسم بند بیاید، بروم
لَنگی بندگی ام در صف محشر گریه است

"بهترین حالت بنده به خدایش سجده است
بهترین هدیه ی ارباب به نوکر گریه است"*

آه شش گوشه! ببین خواب ندارم شب و روز
از جدایی تو هر گوشه ی بستر گریه است

در تب و تاب حرم بودم و گفتند بیا
شب جمعه شب رحم است و سراسر گریه است

جان عالم به فدای لب عطشان حسین!
آنچه روی لب تو ریخته مادر گریه است

بی وضو آمد و بر گیسوی تو چنگ انداخت
کار زینب پس از آن کُندی خنجر گریه است

همه دارند به دنبال سرت می گردند
نیزه ی آهنی و پاره ی حنجر گریه است

اینکه شد پیرهن خونی تو دست به دست...
اینکه خواهر ببرد دست به معجر گریه است

*این بیت، سروده برادر بزرگوارم، جناب آقای حسین ساکی است.

@reza_dinparvar101
#مناجات_امام_زمان_عج
#کوفه

مرا رسانده خدا هر سحر به یارب تو
سلام بر تو و هر کس که شد مقرب تو

حدیث عشق، اگر از زبان تو باشد
خداگواست که جانی بگیرم از لب تو

همیشه قبله ی عشاق، قلب معشوق است
بخر مرا که مشرّف شوم به مذهب تو

تمام عمر، مرا کشته ای به تیغ فراق
چقدر جان بدهم در هوای یک شب تو

مرا به خود برسان، نه به دارو و درمان
شفا نخواستم از نسخه ی مجرّب تو

فقط از آبرویت خرج نوکرت کردی
شده سیاه ز اعمال من مُرکّب تو

گناه کردم و دیدی... به گریه افتادی
گناه کردم و دیدم زیاد شد تب تو

نیامدم سر سفره، غذا فرستادی
برای آنکه به زهرا رسیده منسب تو

یکی دو بوسه طلبکارم از ضریح حسین
مسافر حرمم با دعای زینب تو

سری مقابل خود دید و بین محمل گفت:
فدای خون لب و موی نامرتب تو

حروف حلق تو را قطعه قطعه می شنوم
ادا نشد وسط نیزه حق مطلب تو

نگاه شرّ اراذل شده مخاطب من
زبان سنگ اراذل شده مخاطب تو


@reza_dinparvar101
#حضرت_زینب_س
#میلادیه

کار اشک است اگر از مژه ها افتادن
کار عشق است به پای تو زپا افتادن

دست تقدیر، مرا سوی نگاهت انداخت
پس مهم است همین حرف...کجا افتادن

می شود عکس‌ تو تکثیر، در آن دل که شکست
می کند خُرد اگر آینه را افتادن

از انا الحق شده معلوم چه حالی دارد
به هواداری تو، سر به هوا افتادن

میشود مثل غباری سر راهت برخاست
میشود رفت به معراج تو با افتادن

می برد آخر رویای تعبد ما را
با دو زانو به قدمهای شما افتادن

تا نخ چادر تو می برد از فرش به عرش
چه نیازی به طلا دست گدا افتادن

چرخ این چرخ به امید خودت می چرخد
پس بعید است بیفتد به صدا افتادن

با صدای تو شنیدیم در افلاک؛ "حسین"
وقت تسبیح شد و یاد خدا افتادن

کاشکی هرچه اگر هست به جانم برسد
-دور از جان تو؛ در هول و ولا افتادن-

بر بلندی ..ته گودال..میان آتش..
آه بر سر زدم از این دوسه جا افتادن

دست عباس مگر سایه ی چشم تو نبود
راغبت کرده چه دستی به جدا افتادن

گذرم خورده به جایی که نباید زینب
از به نی رفتن سر پیش تو... تا افتادن

***
مثل آوار بریزد سرشان دیواری
که بنا می شود از سنگ بنا افتادن

دیدن عکس ضریحی که ندارد زائر
بدتر است از سفر کرببلا افتادن

@reza_dinparvar101
#حضرت_زینب_س
#میلادیه

کنار زد چو سپیده سیاهی شب را
گرفت مهرِدل افروزِمهر، کوکب را
نوشت دست قضا، حُسن حُسن مطلب را
به روی دست ملائک چو دید زینب را

فرشته ها همه بر هم نوید می دادند
ملائکه خبر از صبح عید می دادند

به کوچه کوچه ی دل، نور، جلوه ها می کرد
برای دیدن گل، اشک، کوچه وا می کرد
زمین به سینه ی مستش، خدا خدا می کرد
خدا به گفتن یا زینب اکتفا می کرد

رسیده آنکه به والله عصمت الله است
کسی که کوه حیا در برابرش کاه است

بیا که درک شود لذت حضور حسین
بیا که با تو شود جُفت، بزم جور حسین
بجوش در خُم اشک و بگیر شور حسین
بخند تا بِرُبایی دل صبور حسین

" کرشمه ای کن و بازار ساحری بشکن
به غمزه رونق ناموس سامری بشکن"

تو کوه صبر و وقاری و همتی زینب
تو معدن کرم و روح رحمتی زینب
تو گوهر شرف و بحر عصمتی زینب
تو لحظه لحظه طلوع قیامتی زینب

بزن شرر به دل دشمنت به یکباره
بخوان یکی دو خطابه میان گهواره

خطابه های تو از حرف مهتران، خوشتر
شمیم عطر تو از سدره ی جنان، خوشتر
به راه عشق تو مُردن، ز نقد جان، خوشتر
دمشق توست ز جنات عرشیان خوشتر

توقعات گداهای سفره ات بالاست
وصال کرببلا بی دمشق بی معناست

تو یادگار علی؛ سینه سوز فاطمه ای
به علم عالم امکان تویی که عالمه ای
به صبر و حلم رقیه تویی که خاتمه ای
ای اوج عشق حسین، عشق شاه علقمه ای

فرات خون شده هر چشم کربلای حسین
چراکه جای تو خالی است بین آن حرمین

چه سنگها که شکستند در پی قدمت
چه داغها که نشستند بر دل المت
چه اشکها که روان شد ز شوره زار غمت
چه ناله ها که فروریخت در شب حرمت

نشسته در دل خون، پاره ی مفاتیحت
و ریخت روی زمین دانه های تسبیحت

چو تیغ ها به گلوگاه زخم، رو کردند
ز خون پاک حسینت همه وضو کردند
غبارها، تن مجروح را رفو کردند
هزار بوسه به جای تو بر گلو کردند

نگینِ روشنِ انگشتر تو را بردند
به روی ناقه عریان تو را کجا بردند

سری بلند شد از نی، تو را نظاره گرفت
دمی که سنگ حرامی تو را اشاره گرفت
شکست تا که برای تو راه چاره گرفت
برات با لب خونبار، استخاره گرفت

اگرچه بر سر نیزه حسین اقامت کرد
اراده کرد اگر هر کجا، قیامت کرد

@reza_dinparvar101
#حضرت_زینب_س
#میلادیه

باز چشمم به دری مانده ز خواب افتاده
دلم از فرط جنون در تب و تاب افتاده
کاسه در برکه ی مواج شراب افتاده
کار من باز به یک باده ی ناب افتاده

باز هم ذکر لب فاطمه یارب شده است
مرتضی محو در آیینه ی زینب شده است

بنویسید بیایند مسافرترها
مستها، دلشده ها، از همه شاعرترها
بنویسید به عشق دلِ زائرترها
که بیایند طواف، از همه جابرترها

از دل عرش خدا، دلبر و دلدار رسید
کو حسین بن علی! قافله سالار رسید

چقدر عاطفه گنجانده خدا در خواهر
چه می آید بغل واژه ی محشر خواهر
گریه انداخته بر دیده ی مادر خواهر
چه صفایی است در این جشن برادر خواهر

مرتضا فخر به او کرده، به خود می نازد
فاطمه بر رخ او پوشیه می اندازد

ناز از حضرت زینب بود و کشته حسین
دست انداخته دور و بر انگشتِ حسین
وا شده بر همه عشاق، چنین مُشتِ حسین
تا که آمد همه گفتند حسین پُشتِ حسین

مثل یک روح میان دو بدن می مانند
پای هم بعد علی، بعد حسن می مانند

ز وقارش شده پای همه ی عالم سُست
شده از نور وجودش، دو سه خورشید درست
پشت ارباب در آمد ز همان روز نخست
دست از غیر حسین بن علی، شست که شست

پر جبریل امین هست، ولی راحت نیست
بغلی بودن این طفل، که بی حکمت نیست

گرهی را که خدا بست به دست زینب
مادّه تبصره اش هست به دست زینب
می شود روزی ما دست به دست زینب
خون اگر ریخت حلال است به دست زینب

کار عشق است چه ربطی به تو و من دارد
سر اگر نذر حسین است شکستن دارد

حرف از سر شد و سر شد شب زینب با سر
چقدر سخت گذشت آه چهل شب با سر
چقدر سنگ می آمد طرف لب با سر
چقدر گفت به دشمن که؛ مودب با سر!

روضه خوان ضجه زد و گفت در این مصرع آه
دم دروازه ی ساعات بگو بسم الله

چقدر خورد به آن زخمه ی روی سر، سنگ
دل سنگ آب شد از ضرب صدای هر سنگ
طی این مرحله شد سخت تر از صد فرسنگ
کاش یک بار نیاید طرف معجر، سنگ

از چپ و راست بلا بود که نازل می شد
نوبت بردن سر، جانب محمل می شد

قبله شد محمل و خم شد کمرِنیزه کمی
سر صدا کرد همانجا خبرِ نیزه کمی
دیده شد از پسِ آن پرده، سرِنیزه کمی
جگری سوخت خنک شد جگرِ نیزه کمی

ریخت خون از غم آن بانوی بی معجر، چوب
شد از آن واقعه شرمنده ی خونِ سر، چوب

@reza_dinparvar101
#مناجات_با_خدا
#حضرت_علی_اکبر_ع

آمدم سوی تو راهی وا کنم تا وقت هست
آمدم شاید تو را پیدا کنم تا وقت هست

هر شب جمعه فقط کارم توسل کردن است
قصد دارم خویش را احیا کنم تا وقت هست

نامه ی اعمال من را می دهی در دست راست
زود باید برگه را امضاء کنم تا وقت هست

من امان می خواهم از«یومَ یَعَضُّ الظّالم»ت
تا سحر مولای یا مولا کنم تا وقت هست

آرزوهای دراز عمر مرا بر باد داد
می نشینم با خودم دعوا کنم تا وقت هست

ای «رفیق لا رفیق له» شدم من بی رفیق
با تو حالا آمدم نجوا کنم تا وقت هست

من نه آنم که «یُصِرُّونَ علی الحِنثِ العظیم»
آمدم که خوب با تو تا کنم تا وقت هست

کاشکی با یا کریم العفو های نیمه شب
بین خوبانت، خودم را جا کنم تا وقت هست

عاشقی بی دست و پایم، دست داده در دعا 
روضه ای جانکاه دست و پا کنم تا وقت هست
*
دست من زیر عبا و پیکرت روی عبا 
چاره ای باید بر این اعضا کنم تا وقت هست

عمه ات را می برم از حلقه ی نامحرمان
تا مراعات دل زهرا کنم تا وقت هست

ای علی این خنده ها در کوفه بدتر می شود
کاش فکر معجر زن ها کنم تا وقت هست

@reza_dinparvar101
#مناجات_امام_زمان_عج
#فاطمیه

چقدر اشک بریزم ز جدایی آقا
من دلم تنگ شده تنگ کجایی آقا

همه دارند به تنهایی من می خندند
به همه گفته ام این جمعه می آیی آقا

وقت و بی وقت هوای همه کردم جز تو
کاش میخورد دلم با تو هوایی آقا

من خودم معترفم، نوکر بد یعنی من!
بازهم خورده گره کار گدایی آقا

بیشتر از همه دنبال من و کار منی
من کیم؟! در بدر و بی سر و پایی آقا

توفقط ناز بکش، اخم کنی می میرم
یار و غمخوار من زار شمایی آقا

امتحان کردی و شرمنده شدم پیش حسین
چون ندارم به خدا خرده حیایی آقا

مادرت واسطه باشد همه را می بخشند
قبل از آنکه ببری کرببلایی آقا
***
فاطمه باز دلش ریخت، اذان گفت بلال
فاطمه پیش نگاه همه می رفت ز حال

@reza_dinparvar101
#فاطمیه

علت خلق ماسوا زهراست
ستر ناموس کبریا زهراست

بر چهله نشینی احمد
آنچه دادند در حرا زهراست

نطق او خط به خطِّ قرآن است
حرف ما بعد ربنا زهراست

میدهد جان، به مرده تسبیحش
مُهر تصدیق مرتضا زهراست

خیر دنیا و آخرت داریم
برکت سفره ی خدا زهراست

قبله در امتداد سجده ی اوست
زمزم و مروه و صفا زهراست

ماگداییم هرکجا روضه است
می نشینیم هرکجا زهراست

چادر او کسای او در حشر
خوشه چینِ صف جزا زهراست

آنکه با ناله می رسد از عرش
هرشب جمعه کربلا زهراست

ته گودال، آسمان لرزید
بر زبان حسین، یا زهراست

تشنه افتاد و آن وسط می دید
تشنه تر، دست بر دعا زهراست

او که با دست و پا زدن هایش
می زند ناله پا به پا زهراست

@reza_dinparvar101
#فاطمیه

فاطمه جان! غصه ام را بسکه تنها میخوری
بین خانه بی هوا، از این و آن پا میخوری

چل نفر آماده با هیزم میان کوچه اند
پشت در که می روی حتماً به دعوا میخوری

کاش در وا میشد از بیرون، خیالم جمع نیست
نه فقط از میخ در، حتی ز لولا میخوری

مرد میخواهد که با ضرب لگدها نشکند
می زنند اینجا تو را دیوار و در، تا میخوری

مادر پیغمبرم! هستی امانت دست من
هرچه بابایت تو را بوسیده حالا میخوری

پابرهنه، بی عبا، کهفِ حصینم چادر است
دست های من که بسته می شود جا میخوری

حرز نامم را فقط محکم به بازویت ببند
با غلافی می روی از هوش و من را می کِشند
@reza_dinparvar101
#فاطمیه

ز بسکه چشم تو تصویر تار می گیرد
تمام آینه ها را غبار می گیرد

سرت چه آمده وقت کشیدن جارو
به گریه فضه ترا از کنار می گیرد

چه زحمتی شده این گندم آسیا کردن
چه زود پهلوی تو حین کار می گیرد

به روی گونه ی تو سیب قرمزی هر شب
ز چشمهای ترم اختیار می گیرد

لباس نو به تنت بود و گفت زینب باز؛
چقدر مادرم آب انار می گیرد

نه صبح مانده برایم، نه ظهر مانده، نه شب!
ز ناله ات کمرم هر سه بار می گیرد

بخند جان علی، جان به لب شدم زهرا
بخند خانه سکوت مزار می گیرد

@reza_dinparvar101
#فاطمیه

تویی که یاور و منّای احمدی سلمان
چرا به گریه فتادی، مردّدی سلمان
بیا به داخل خانه، خوش آمدی سلمان
چه خوب شد که سری هم به ما زدی سلمان
درست آمده ای! خانه ی علی اینجاست
درست آمده ای! این گرفته رو زهراست


عزای صاحب عزا را کسی نمی خواهد
بیا که خاطر ما را کسی نمی خواهد
علی ولی خدا را کسی نمی خواهد
مریض هست و شفا را کسی نمی خواهد
درون سینه شان ارزنی ارادت نیست
خداوکیل، کسی نیتش عیادت نیست

مگو که چشمِ من ِزار، خون گرفته چرا
مگو که خانه ام این بار، خون گرفته چرا
مگو که این در و دیوار، خون گرفته چرا
مگو که بستر بیمار، خون گرفته چرا
سئوال کن که چه دیدند فضه و اسماء
سئوال کن ولی از من نه... از خود زهرا

به قدر غایت یک مرد، پای من جنگید
زمین نخورد و به پای ولای من جنگید
ز ذوالفقار، فراتر برای من جنگید
چو صبر دست مرا بست، جای من جنگید
نداشت دشمن حیدر، تصور زهرا
ببین پناه گرفتم به چادر زهرا

دعای فاطمه ام را گذاشتم مسکوت
گمان کنم که هوایی شده رود لاهوت
وصیتی شده دیشب، که مانده ام مبهوت
بیا بگو که بسازم چگونه یک تابوت
بیا که راز دلم را به چاه می گویم
ببین چگونه شده رو به قبله بانویم

@reza_dinparvar101
#فاطمیه

الله اکبر! فاطمه بال و پرش سوخت
جان مدینه سوخت و پیغمبرش سوخت

الله شد محصور در الّا و لابد
زهرا ولایت داشت پای حیدرش سوخت

با"اَشهدُ اَنَّ مُحمّد" رفت از هوش
بر روی جسم نیمه جانش دخترش سوخت

پهلو به پهلو کاشکی می شد اقلاً
هرکس کنارش بود، پای بسترش سوخت

رویش نشد زهرا بگوید با موذن
یک سوم از تفسیرهای کوثرش سوخت

رویش نشد زهرا بگوید پشت آن در
راهش به آتش خورده بود و معجرش سوخت

"حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَل"! بس کن موذن
ارباب دیده پشت آن در، مادرش سوخت

@reza_dinparvar101
#فاطمیه

آن کوچه تنگ بود و دلم تنگ تر ولی
سردرد من ز ضربه سیلی نبود و نیست
کی گفته رنگ چهره من فرق کرده است؟
این صورتم کبودی و نیلی نبود و نیست

از بس که کارِ خانه برای تو کرده ام
دیگر نمی شود کمرم صاف تر از این
بی اختیار گریه نکن، حیدر صبور
هرگز گمان نکن پری ات خورده بر زمین

باور بکن علی که زمین خورده ی توام
اینقدر خیره خیره به چادر نظر نکن
قولی بده به همسر پهلو شکسته ات
هرگز زکوچه ای که گذشتم گذر نکن

این چشم های پُر ورمم از نخوابی است
بسکه دعات کردم علی در نماز شب
هرگز عزیز من به دلت بد نیاوری
هرگز کسی نکرده قباله ز من طلب

قدری بلندتر که صدای تو دلرباست
گوشم هنوز می شنود، لاله پاره نیست
در فکر انتقام، حسن، مُشت کرده است
در دستهای کوچک او گوشواره نیست
***
می گفت مجتبای تو در کوچه های تنگ
بغضی که داشتم به گلویم غریب بود
دیوار و کوچه دور سرم تاب می خورد
از بسکه ضرب سیلی دشمن عجیب بود

@reza_dinparvar101
#فاطمیه

تا کی مدافع حرمم بین بستری
مادر، گمان کنم دوسه روزی است بهتری

مشغول کارِ خانه شدی بعد رفت و روب
شانه زدی به مویم و گفتی چه دختری

خنده نشسته کنج لبت خاک می خورد
پاخورده تر شده دل تنگم ز پادری

سنگین شده دو چشم ورم کرده ات چقدر
سنگین شده به شانه ی من بار مادری

روی قنوت دست شکسته، دو سه شب است
داری دعای خانم همسایه می بری

اینجا کسی که نیست ببیند چه دیده ام
یک جلوه کن ببینمت از زیر روسری

امن یجیب دختر تو بی جواب نیست
حال تو خوب می شود این روز آخری

بیهوده نیست مثل کبوتر نشسته ای
داری چو پلک خسته ات انگار، می پری

باور نمی کنم که شدی رفتنی دگر
خط می کشم به آخر این شعر سرسری


@reza_dinparvar101
#امام_علی_ع
#نجف
#شب_قدر

تمام دلخوشی زندگی من این است
که وقت مرگ می آئی و مرگ شیرین است

مگر نگفتی علی جان؛ فَمَن یَمُت یَرَنی
بیا که وقت وفایت به عهد دیرین است

به رغم کوه گناهی که می کِشم بر دوش
سبک شدم چو پَر کاه و سینه سنگین است

شهادتین مرا فاطمه تقبُّل کرد
بیا همه کس و کارم! زمان تلقین است

سلام وادی من؛ وادی السلام علی!
کجاست مسکن امنِ کسی که مسکین است

رسیده جان به لبم یا لبم رسیده به جان
مرا دو بوسه به روی ضریح، تسکین است

کفن کنید مرا رو به قبله ی حرمش
نجف چه جای قشنگی برای تدفین است

فراق و وصل مرا می کُشند یک میزان
سرم به دامن حیدر، به روی بالین است

سرم مقابل ایوان طلای شاه نجف...
سرم مقابل زهرا همیشه پائین است

علی که ابروی او قابِ قوس اَو اَدناست
اگر مرا نرساند به عرش، غمگین است

بخواه روزی از این پادشاه، بنده خدا!
گدای خانه او هر که هست تضمین است

ممات، عین حیات است و نار، عین بهشت
کسی که دل به علی بسته است خوش بین است

@reza_dinparvar101
#حاج_قاسم_سلیمانی
#مدافعان_سلامت

خدایا شده درد و دل عادتم
چه خوبه فقط با تو هم صحبتم
به کارم گره خورده پس وا بکن
چروکای ماسک و روی صورتم

گذر می‌کنه از سرم خاطرات
که لب تشنه رفتم کنار فرات
عمودارو یک یک گذر کردم و
با زهرا(س) رسیدم به صحن و سرات

تا کی عکس گنبد ببینم حسین
که جامونده از اربعینم حسین
برام سفره ی گریتو پهن کن
بذا باز تو هیئت بشینم حسین

اگه چین این ماسک؛ رو صورته
برای تموم بشر، عبرته
که دنیا بدون امام زمان
پر از رنج و درده، پر از حسرته

خدایا به آهِ دل عمه جان
کمک کن به ما هم تو این امتحان
آخه این مریضا همه عاشقِ
حسین و پرستار کرببلان

حالا هم به میدون زدم یک تنه
که فرمانده داره صدام می زنه
هنوز سایه ی زینبه رو سرم
هنوز حاج قاسم کنار منه

شکسته اگه گوشه ای از پرم
یه رزمنده هستم که بی سنگرم
تفاوت نداره تو میدون جنگ
دفاع از نَفَس یا دفاع از حرم

@reza_dinparvar101
#حاج_قاسم_سلیمانی
#فرزندان_مدافع_حرم
#فلسطین

با رفتنت بابا، در این پیکار ماندم
من پای دینم چون تو پای کار ماندم
از آن شبی که پر کشیدی مادرم دید
شبها کنار عکس تو بیدار ماندم

داری خبر از حال من! خیلی شکستم
دادی چه کاری با فراق خود به دستم
ای کاش می شد که ببینم بار دیگر
مثل همیشه بین آغوشت نشستم

کاری به کار مردم دنیا ندارم
موجم، اگر چه ساحل دریا ندارم
ای تکیه گاه شانه هایم، شانه ی تو
یکسال دارد می شود بابا ندارم

خواب تو را دیدم کنار حاج قاسم
دلتنگم و چشم انتظار حاج قاسم
دوران ما بعد شما دوران سختی است
ای کاش می آمد دوباره حاج قاسم

سردار! یار رهبرم بودی و رفتی
تو سایه ی روی سرم بودی و رفتی
گرچه یکی بودی ولیکن ای علمدار
همچون دژی دور حرم بودی و رفتی

ای مهربانی نگاهت یارِدل ها
رفتی، گره انداختی بر کارِ دل ها
از آن شبی که با شهیدان می نشینی
من دلخوشم با عکست ای سردار دل ها

ای دشمن خونخوار! سنگم را گرفتی
آن شب خودت پیغام جنگم را گرفتی
در پای قاسم، حاج قاسم ها زیادند
پس کور خواندی که تفنگم را گرفتی

ایران در این میدان جگر دارد برایت
این سرکشی ها دردسر دارد برایت
خون ابو مهدی و خون حاج قاسم
بیش از اتم هامان خطر دارد برایت

هرگز نگو در سینه ها آهی نمانده...
وقتِ بزن در روست، خونخواهی نمانده
در کاخ شیطانید یا بین تل آویو؟
تا انتقام سخت ما راهی نمانده

دارم کفن برتن نه دشداشه، بترسید
از پادگان های پر از لاشه بترسید
از انتقام سخت مان آنجا که خوابید،
از دست ها که مانده بر ماشه بترسید

از نسل توحیدیم، از نسل معادیم
شیر غیور بیشه های اعتقادیم
این جنگ را آغاز کردید و بدانید
نامردها، ما مرد میدان جهادیم

تصویر روز فتح ما کوه جسدهاست
آماده تدفین تان سنگ لحدهاست
ای خیمه شب بازان موش صهیونیستی
واللهِ پیش رویتان عین الاسدهاست

ما اهل بالائیم و پائین ایستادیم
تا آخر از عهد نخستین ایستادیم
ننگ تمامی عرب ها صلح قرن است
ما یک تنه پای فلسطین ایستادیم

تاریخ شیعه در خودش تکرار دارد
هفتاد و دو ملت، دلی بیدار دارد
ایران، یمن، لبنان، عراق و نیجریه
سید علی در لشکرش عمار دارد

@reza_dinparvar101
#حاج_قاسم_سلیمانی
#انتقام_سخت
#In_the_name_of_god

زره رزم بپوشید که شد وقت عروج
مرد سفیانی مو زرد دگر کرده خروج

سر این جنگ نشستیم که سرها بدهیم
ما پدرها ،سرِ این راه، پسرها بدهیم

با شمائیم که از کاخ سیاه آمده اید
خودتان در دل گودال سپاه آمده اید

شیعه بر کفر و دو رویی شما مطمئن است
دگر این منطقه آماده طوفان شن است

برتن نحس شما، گردن و سر سنگین است
صم و بکم از چه نشستید، خطر سنگین است

سرتان خورده به سنگی و لحد گم کردید
گورتان را وسط عین الاسد گم کردید

خوابتان خواب پریشان فرات و نیل است
دومین سیلی ما حمله به اسرائیل است

فقط این آل سقوط است که محتاج شماست
وحدت شیعه و سنی سر اخراج شماست

باز هم دغدغه دارید؟ نه ان شاءالله
سلطه بر منطقه دارید؟ نه ان شاء الله

کشور شیعه ی ما، شیرِ نگاه علی است
ذوالفقار اسدالله، سپاهِ علی است

بسته روی سر ما حضرت زهرا سربند
می دهم سر که بماند سر اسلام ، بلند

رهبرم حرف حسابی زده، آنهم کوتاه
هرکه دارد هوس کرببلا " بسم الله"

@reza_dinparvar101
#حاج_قاسم_سلیمانی
#شب_جمعه

می نویسد شمع از خاکستری که هست و نیست
می نویسم از حضور دلبری که هست و نیست

چشم می دوزم به عکس حاج قاسم در نماز
می شوم شرمنده ی چشم تری که هست و نیست

بسته شد پرونده ی شیطانی کاخ سیاه
بازشد از خون پاکش، محوری که هست و نیست

نیمه های آن شب جمعه غرورم را شکست
ارباًاربا بودن آن پیکری که هست و نیست

باز هم طرح ترور، این بار در گودال... نه!
بین خودرو، در میان سنگری که هست و نیست

چشم های دختر چشم انتظاری مانده است؛
بازهم دنبال آن انگشتری که هست و نیست

سینه او سوخت، اصلاً نیست شد در شعله ها
در تمنای مزار مادری که هست و نیست

نیمی از او را تبرک برده اند افلاکیان
مانده در تابوت، نیم دیگری که هست و نیست

مادری پهلو شکسته در میان جمعیت
آمده تشییع جسم بی سری که هست و نیست

@reza_dinparvar101