کاش من را بیقرار تاب گیسویی کنی
سرنوشتم را اسیر طاق ابرویی کنی
اشک را از دست دادن، سوی چشمم را گرفت
این دل تاریک، بیتاب است سوسویی کنی
با همین حال خراب از خانه ام بیرون زدم
کی می آیی از منِ دلتنگ، دلجویی کنی
پشت در ماندم، منِ درمانده را، راهم بده
روسیاهی آمده ... خوبست خوشرویی کنی
گرچه من از بدترین، بدکارها هم بدترم
از کسی نشنیده ام از بنده بدگویی کنی
گر نمیخواهی مرا، من جای دیگر می روم
موقع رسوا شدن، باید تکاپویی کنی
خیمه ام را آب و جارو می زنم، یک سر بیا
قبل از اینکه قبر من را آب و جارویی کنی
دست خالی مرا خاک نجف پُر می کند
تا مرا با مرتضی مهمان بانویی کنی
من که میدانم دوای درد من کرببلاست
کاش از دردم بپرسی، فکر دارویی کنی
به خدا دلواپسم، یعنی مُحرّم زنده ام...
تا که عاشورا مرا خرج هیاهویی کنی
کاشکی با گریه ام در روضه ی جدّت حسین
کار مرهم، روی عمق زخم پهلویی کنی
آه ای باد صبا آهسته تر! باید تو هم ...
با پریشان مادر او، شانه بر مویی کنی
#مناجات_امام_زمان_عج
#محرم
@reza_dinparvar101
سرنوشتم را اسیر طاق ابرویی کنی
اشک را از دست دادن، سوی چشمم را گرفت
این دل تاریک، بیتاب است سوسویی کنی
با همین حال خراب از خانه ام بیرون زدم
کی می آیی از منِ دلتنگ، دلجویی کنی
پشت در ماندم، منِ درمانده را، راهم بده
روسیاهی آمده ... خوبست خوشرویی کنی
گرچه من از بدترین، بدکارها هم بدترم
از کسی نشنیده ام از بنده بدگویی کنی
گر نمیخواهی مرا، من جای دیگر می روم
موقع رسوا شدن، باید تکاپویی کنی
خیمه ام را آب و جارو می زنم، یک سر بیا
قبل از اینکه قبر من را آب و جارویی کنی
دست خالی مرا خاک نجف پُر می کند
تا مرا با مرتضی مهمان بانویی کنی
من که میدانم دوای درد من کرببلاست
کاش از دردم بپرسی، فکر دارویی کنی
به خدا دلواپسم، یعنی مُحرّم زنده ام...
تا که عاشورا مرا خرج هیاهویی کنی
کاشکی با گریه ام در روضه ی جدّت حسین
کار مرهم، روی عمق زخم پهلویی کنی
آه ای باد صبا آهسته تر! باید تو هم ...
با پریشان مادر او، شانه بر مویی کنی
#مناجات_امام_زمان_عج
#محرم
@reza_dinparvar101
بیچاره ام، درمانده ام، دل بیقرارم
خیره شدم به پشت در، چشم انتظارم
آمد محرم، باز هم یارم نیامد
عمریست دارم هجر او را می شمارم
هر صبح، سنگش را زدم بر روی سینه
رد میشود یک صبح از سنگ مزارم
وقتی که کار هر دو عالم دست آقاست
من هم دو دستم را به دستش می سپارم
هرچند بی تابم ببینم روی او را
اما برای کرببلا بی اختیارم
شغلی ندارم این دهه جز گریه کردن
گرم است بازار من از داد و هوارم
مادر لباس مشکی من را تنم کرد
پس حاجتی جز نوکری کردن ندارم
من مطمئنم روزی ام دست حسین است
با روضه ها چرخیده چرخ روزگارم
لطف کمش هم از سر عالم زیاد است
در زیر پرچم بیمه اند ایل و تبارم
پشتم همیشه قرص بوده به اباالفضل
هرجا کم آوردم خودش آمد کنارم
مسلم سر دارالعماره بی سر افتاد
فرمود: من شرمنده ی آن شیرخوارم
شمشیر خوردم، تیر خوردم، نیزه خوردم
گودال را دیدم به چشم اشکبارم
#مناجات_امام_زمان_عج
#حضرت_مسلم_ع
#محرم
@reza_dinparvar101
خیره شدم به پشت در، چشم انتظارم
آمد محرم، باز هم یارم نیامد
عمریست دارم هجر او را می شمارم
هر صبح، سنگش را زدم بر روی سینه
رد میشود یک صبح از سنگ مزارم
وقتی که کار هر دو عالم دست آقاست
من هم دو دستم را به دستش می سپارم
هرچند بی تابم ببینم روی او را
اما برای کرببلا بی اختیارم
شغلی ندارم این دهه جز گریه کردن
گرم است بازار من از داد و هوارم
مادر لباس مشکی من را تنم کرد
پس حاجتی جز نوکری کردن ندارم
من مطمئنم روزی ام دست حسین است
با روضه ها چرخیده چرخ روزگارم
لطف کمش هم از سر عالم زیاد است
در زیر پرچم بیمه اند ایل و تبارم
پشتم همیشه قرص بوده به اباالفضل
هرجا کم آوردم خودش آمد کنارم
مسلم سر دارالعماره بی سر افتاد
فرمود: من شرمنده ی آن شیرخوارم
شمشیر خوردم، تیر خوردم، نیزه خوردم
گودال را دیدم به چشم اشکبارم
#مناجات_امام_زمان_عج
#حضرت_مسلم_ع
#محرم
@reza_dinparvar101
گریه کردن های بی طاعت به درد من نخورد
کوله بار جرم و معصیت به درد من نخورد
پشت گوش انداختم هر آنچه را گفتی نکن
این زرنگی نیست که! غفلت به درد من نخورد
ای خدا بعضی رفاقت ها عذابم می دهد
ازدیاد غیبت و تهمت به درد من نخورد
این زبان نیشدار، آتش به اعمالم زده
لال باید می شدم، صحبت به درد من نخورد
تو مرا پوشاندی و زیبا به چشمت آمدم
آنهمه پوشاک پُر قیمت به درد من نخورد
راهِ کج رفتم ولی خوردم به جایی آشنا
آخرش جز پرچم هیئت به درد من نخورد
قطره اشکی ریختم جایش مرا زهرا خرید
شد تباه عمرم، جز این ساعت به درد من نخورد
کربلا! من از ضریحت بوسه ای میخواستم
بیقراری ام در این غربت به درد من نخورد!
من فدای دختری که عمه اش را هم زدند
گفت آن معجر که شد غارت به درد من نخورد
بین شام افتاد و دستْ انداختند او را همه
گفت بابا: پای بی قوّت به درد من نخورد
باز امشب خواب دیدم که بغل کردی مرا
پیکرت کو! آنهمه حسرت به درد من نخورد
#مناجات_با_خدا
#حضرت_رقیه_س
#محرم
@reza_dinparvar101
کوله بار جرم و معصیت به درد من نخورد
پشت گوش انداختم هر آنچه را گفتی نکن
این زرنگی نیست که! غفلت به درد من نخورد
ای خدا بعضی رفاقت ها عذابم می دهد
ازدیاد غیبت و تهمت به درد من نخورد
این زبان نیشدار، آتش به اعمالم زده
لال باید می شدم، صحبت به درد من نخورد
تو مرا پوشاندی و زیبا به چشمت آمدم
آنهمه پوشاک پُر قیمت به درد من نخورد
راهِ کج رفتم ولی خوردم به جایی آشنا
آخرش جز پرچم هیئت به درد من نخورد
قطره اشکی ریختم جایش مرا زهرا خرید
شد تباه عمرم، جز این ساعت به درد من نخورد
کربلا! من از ضریحت بوسه ای میخواستم
بیقراری ام در این غربت به درد من نخورد!
من فدای دختری که عمه اش را هم زدند
گفت آن معجر که شد غارت به درد من نخورد
بین شام افتاد و دستْ انداختند او را همه
گفت بابا: پای بی قوّت به درد من نخورد
باز امشب خواب دیدم که بغل کردی مرا
پیکرت کو! آنهمه حسرت به درد من نخورد
#مناجات_با_خدا
#حضرت_رقیه_س
#محرم
@reza_dinparvar101
عالم نَمی از قطره و دریا رقیه است
بالاتر از بالاتر از بالا رقیه است
پوچ است دنیا که به آن دلخوش نکردم
آن علتی که آمدم دنیا رقیه است
من هرچه هستم به کسی ربطی ندارد
او که شفاعت می کند فردا رقیه است
من کودکی بودم که دستم را گرفتند
آنکه مرا آورده تا اینجا رقیه است
در کشتی ارباب، عالم را نشانده
پهلو گرفته آنکه با زهرا رقیه است
ذکری که دارم هر محرم یاحسین است
نذری که دارم اربعین ها یارقیه است
غصه نخور شش گوشه! می آیم کنارت
او که براتم را کند امضا رقیه است
درد نگفته من زیاد آوردم امشب
درمان هر دردی که دارم با رقیه است
او را زدند اما به فکر معجرش بود
الگوی دختر بچه های ما رقیه است
آنکه شبی با دامن آتش گرفته ...
خوابیده روی دامن صحرا رقیه است
خورشید روی نیزه ها بابای او بود
دنبال بابا، بین نیزه ها رقیه است
#حضرت_رقیه_س
#محرم
@reza_dinparvar101
بالاتر از بالاتر از بالا رقیه است
پوچ است دنیا که به آن دلخوش نکردم
آن علتی که آمدم دنیا رقیه است
من هرچه هستم به کسی ربطی ندارد
او که شفاعت می کند فردا رقیه است
من کودکی بودم که دستم را گرفتند
آنکه مرا آورده تا اینجا رقیه است
در کشتی ارباب، عالم را نشانده
پهلو گرفته آنکه با زهرا رقیه است
ذکری که دارم هر محرم یاحسین است
نذری که دارم اربعین ها یارقیه است
غصه نخور شش گوشه! می آیم کنارت
او که براتم را کند امضا رقیه است
درد نگفته من زیاد آوردم امشب
درمان هر دردی که دارم با رقیه است
او را زدند اما به فکر معجرش بود
الگوی دختر بچه های ما رقیه است
آنکه شبی با دامن آتش گرفته ...
خوابیده روی دامن صحرا رقیه است
خورشید روی نیزه ها بابای او بود
دنبال بابا، بین نیزه ها رقیه است
#حضرت_رقیه_س
#محرم
@reza_dinparvar101
مستجاب الدعوه، ای امن یجیب کربلا ...
پس چرا دیر آمدی عشقم طبیب کربلا
از سرِ شب با سرت بالا سر من بوده ای
بیشتر خاکی شدی، خدالتّریب کربلا
آنقدر شادم نشد سرمه بمالم روی چشم
شانه ی من گم شده، شیب الخضیب کربلا
چیزی اینجا نیست که مهمانی ام رنگین شود
پُر شده ویرانه ام از عطر سیب کربلا
شام خوردی یا نه؟ چون من هم گرسنه مانده ام
من غریب شهر شامم، تو غریب کربلا
اینکه می گیرد زبانش موقع صحبت منم
خواهشاً چیزی نپرس از عندلیب کربلا
من کماکان خواب می بینم که در دستان شمر
خنجر کُندی است در تُندی شیب کربلا
ای عزیزم من بغل کردن نمیخواهم ز تو
پیکرت با نعل تازه شد نصیب کربلا
بین خورجین ضربه خوردی، در تنوری سوختی
کوفه شد مبهوت از آن رسم عجیب کربلا
خواب دیدم نیزه داری بد ترا بالا گرفت
مثل قرآن روی نی رفتی خطیب کربلا
کربلا معجر کشید و شام هم موی مرا
رفتی و یک شهر شد اینجا رقیب کربلا
#حضرت_رقیه_س
#محرم
@reza_dinparvar101
پس چرا دیر آمدی عشقم طبیب کربلا
از سرِ شب با سرت بالا سر من بوده ای
بیشتر خاکی شدی، خدالتّریب کربلا
آنقدر شادم نشد سرمه بمالم روی چشم
شانه ی من گم شده، شیب الخضیب کربلا
چیزی اینجا نیست که مهمانی ام رنگین شود
پُر شده ویرانه ام از عطر سیب کربلا
شام خوردی یا نه؟ چون من هم گرسنه مانده ام
من غریب شهر شامم، تو غریب کربلا
اینکه می گیرد زبانش موقع صحبت منم
خواهشاً چیزی نپرس از عندلیب کربلا
من کماکان خواب می بینم که در دستان شمر
خنجر کُندی است در تُندی شیب کربلا
ای عزیزم من بغل کردن نمیخواهم ز تو
پیکرت با نعل تازه شد نصیب کربلا
بین خورجین ضربه خوردی، در تنوری سوختی
کوفه شد مبهوت از آن رسم عجیب کربلا
خواب دیدم نیزه داری بد ترا بالا گرفت
مثل قرآن روی نی رفتی خطیب کربلا
کربلا معجر کشید و شام هم موی مرا
رفتی و یک شهر شد اینجا رقیب کربلا
#حضرت_رقیه_س
#محرم
@reza_dinparvar101
"دودمه حضرت رقیه (س)"
دختر زهرا همیشه جان نثار فاطمه است
یادگار فاطمه است
پای زخمی دارد اما پای کار فاطمه است
یادگار فاطمه است
#حضرت_رقیه_س
#محرم
@reza_dinparvar101
دختر زهرا همیشه جان نثار فاطمه است
یادگار فاطمه است
پای زخمی دارد اما پای کار فاطمه است
یادگار فاطمه است
#حضرت_رقیه_س
#محرم
@reza_dinparvar101
شرح حیا، پیدای ناپیداست زینب
تصویر حُجب مادرش زهراست زینب
نطقش بُرنده، زینت مولاست زینب
ذاتاً فناءِ فی الحسین ماست زینب
در اوج عزت، تکیه بر اسم حسن کرد
او ایستاد و پنج تن را، پنج تن کرد
اهل مناجات شب و اهل بُکاءَ است
تصدیق حکم اَلبلاءُ لِلولاءَ است
او بعد سقای حرم، صاحب لواءَ است
در مکتبش امر حسین امر مُطاعَ است
در پای نذرش منطق قرآنی آورد
جای یکی در حج، دو تا قربانی آورد
فرمود؛ برگشتن از این نذرم محال است
در کربلا، دل کندن از هستی کمال است
چشمم به این لحظه در این پنجاه سال است
امید من بهر وصالت این دو بال است
دیگر قبولم کن، چقدر اما و شاید ...
نگذار اسم مادرم زهرا بیاید
آن گریه های بی صدا یادم نرفته
میخ در و آن کوچه را یادم نرفته
آنکه لگد زد بی هوا یادم نرفته
اصلاً عزیزم؛ باز تا یادم نرفته ...
آنچه حسن گفت و شنیدی، خواهرت دید
تو روی نیلی را ندیدی، خواهرت دید
ای شرط ضمن عقد من! حالت گرفته است
پر می کشی اما دو تا بالت گرفته است
مثل علی، دستم پر شالت گرفته است
تا زنده ام من، راه گودالت گرفته است
تو ناز مطلق هستی و عالم نیاز است
کم ناز کن! در خیمه ها مَحرم نیاز است
می ایستم بر حنجرت، خنجر نبینم
سر می دهم، بالای نیزه سر نبینم
رباب را سرگشته ی اصغر نبینم
پیشم بمان دست کسی معجر نبینم
قدری تحمل کن، به فکر درد من باش
حالا که اکبر نیست اینجا، مرد من باش
#طفلان_حضرت_زینب_س
#محرم
@reza_dinparvar101
تصویر حُجب مادرش زهراست زینب
نطقش بُرنده، زینت مولاست زینب
ذاتاً فناءِ فی الحسین ماست زینب
در اوج عزت، تکیه بر اسم حسن کرد
او ایستاد و پنج تن را، پنج تن کرد
اهل مناجات شب و اهل بُکاءَ است
تصدیق حکم اَلبلاءُ لِلولاءَ است
او بعد سقای حرم، صاحب لواءَ است
در مکتبش امر حسین امر مُطاعَ است
در پای نذرش منطق قرآنی آورد
جای یکی در حج، دو تا قربانی آورد
فرمود؛ برگشتن از این نذرم محال است
در کربلا، دل کندن از هستی کمال است
چشمم به این لحظه در این پنجاه سال است
امید من بهر وصالت این دو بال است
دیگر قبولم کن، چقدر اما و شاید ...
نگذار اسم مادرم زهرا بیاید
آن گریه های بی صدا یادم نرفته
میخ در و آن کوچه را یادم نرفته
آنکه لگد زد بی هوا یادم نرفته
اصلاً عزیزم؛ باز تا یادم نرفته ...
آنچه حسن گفت و شنیدی، خواهرت دید
تو روی نیلی را ندیدی، خواهرت دید
ای شرط ضمن عقد من! حالت گرفته است
پر می کشی اما دو تا بالت گرفته است
مثل علی، دستم پر شالت گرفته است
تا زنده ام من، راه گودالت گرفته است
تو ناز مطلق هستی و عالم نیاز است
کم ناز کن! در خیمه ها مَحرم نیاز است
می ایستم بر حنجرت، خنجر نبینم
سر می دهم، بالای نیزه سر نبینم
رباب را سرگشته ی اصغر نبینم
پیشم بمان دست کسی معجر نبینم
قدری تحمل کن، به فکر درد من باش
حالا که اکبر نیست اینجا، مرد من باش
#طفلان_حضرت_زینب_س
#محرم
@reza_dinparvar101
"دودمه طفلان حضرت زینب (س)"
جان اصغر رومگردان از نگاه خواهرت
جان زهرا مادرت
نوجوانان مرا میدان ببر چون اکبرت
جان زهرا مادرت
#طفلان_حضرت_زینب_س
#محرم
@reza_dinparvar101
جان اصغر رومگردان از نگاه خواهرت
جان زهرا مادرت
نوجوانان مرا میدان ببر چون اکبرت
جان زهرا مادرت
#طفلان_حضرت_زینب_س
#محرم
@reza_dinparvar101
دودمه حضرت عبدالله بن حسن علیه السلام"
لشکری حمله به تو کرد و سپاهی به حسن
الهی به حسن
جان فدایم، بده این را تو گواهی به حسن
الهی به حسن
#حضرت_عبدالله_بن_حسن_ع
#محرم
@reza_dinparvar101
لشکری حمله به تو کرد و سپاهی به حسن
الهی به حسن
جان فدایم، بده این را تو گواهی به حسن
الهی به حسن
#حضرت_عبدالله_بن_حسن_ع
#محرم
@reza_dinparvar101
دودمه حضرت قاسم بن حسن علیه السلام"
یک نفر هستم و تیغ غضب پنج تنم
قاسم بن حسنم
آمدم چون پدرم ریشه ی فتنه بکنم
قاسم بن حسنم
#حضرت_قاسم_بن_حسن_ع
#محرم
@reza_dinparvar101
یک نفر هستم و تیغ غضب پنج تنم
قاسم بن حسنم
آمدم چون پدرم ریشه ی فتنه بکنم
قاسم بن حسنم
#حضرت_قاسم_بن_حسن_ع
#محرم
@reza_dinparvar101
مرد میدان را دو چشم تر نمی ریزد بهم
اذن میدانم بده، مادر نمی ریزد بهم
دستخط مجتبی را روی چشمانت بکش
خیمه با اذن حسن دیگر نمی ریزد بهم
فکر جوشن را نکن، شخصاً حریف ازرقم
هیبتم را اینهمه لشکر نمی ریزد بهم
پیش زینب من به دست و پایت افتادم حسین
پیکرم مثل علی اکبر نمی ریزد بهم
مثل زهرا استخوان سینه ی من هم شکست
میخِ پشت در از این بهتر نمی ریزد بهم
با همین عمّامه، زخم ابروی من را ببند
اینچنین دیگر دل خواهر نمی ریزد بهم
لااقل با تیغ و نیزه سیزده قسمت شدم
روی دامان توام که سر نمی ریزد بهم
تشنه زیر نعل مرکب یاد تو بودم عمو
همچو گودال تو این معبر نمی ریزد بهم
گرچه لج کرد آن حرامی کاکلم را تاب داد
حنجرم را کُندی خنجر نمی ریزد بهم
غصه ی ناموس دارم که دگر چیزی مرا
مثل غارت کردن معجر نمی ریزد بهم
#حضرت_قاسم_بن_حسن_ع
#محرم
@reza_dinparvar101
اذن میدانم بده، مادر نمی ریزد بهم
دستخط مجتبی را روی چشمانت بکش
خیمه با اذن حسن دیگر نمی ریزد بهم
فکر جوشن را نکن، شخصاً حریف ازرقم
هیبتم را اینهمه لشکر نمی ریزد بهم
پیش زینب من به دست و پایت افتادم حسین
پیکرم مثل علی اکبر نمی ریزد بهم
مثل زهرا استخوان سینه ی من هم شکست
میخِ پشت در از این بهتر نمی ریزد بهم
با همین عمّامه، زخم ابروی من را ببند
اینچنین دیگر دل خواهر نمی ریزد بهم
لااقل با تیغ و نیزه سیزده قسمت شدم
روی دامان توام که سر نمی ریزد بهم
تشنه زیر نعل مرکب یاد تو بودم عمو
همچو گودال تو این معبر نمی ریزد بهم
گرچه لج کرد آن حرامی کاکلم را تاب داد
حنجرم را کُندی خنجر نمی ریزد بهم
غصه ی ناموس دارم که دگر چیزی مرا
مثل غارت کردن معجر نمی ریزد بهم
#حضرت_قاسم_بن_حسن_ع
#محرم
@reza_dinparvar101
دریای غرق عصیان، گوهر نیاز دارد
این مرغ پرشکسته، به پر نیاز دارد
جرم و خطای من را دیدی و باز گفتی
حداقل به صدها، دفتر نیاز دارد
شد غیبتی که کردم، منجر به غیبت تو
رفتار زشت من به کیفر نیاز دارد
محتاج خانه ی تو جز در زدن بلد نیست
اینجا گدا به نان نه! به در نیاز دارد
آقا شدی بگیری دستان خالیم را
آقا وگر نه کِی به نوکر نیاز دارد
این طفل گریه کن را، فوراً بخر ضررکن
من را برای روضه مادر نیاز دارد
جز آه، در بساطم چیزی ندارم اصلاً
سینه همین گهر را محشر نیاز دارد
حاجت زیاد دارم، اما مُهم حسین است
نوکر همیشه حال مضطر نیاز دارد
قاسم غم حسن را، احلی من العسل کرد
با خویش گفت عمویم لشکر نیاز دارد
جای زره کفن داشت، جای کلاه، عمامه
هم شکل مجتبی شد، منبر نیاز دارد
او را زدند اما، در تیررسْ حسن بود
در زیر نعل تازه سنگر نیاز دارد
او کاکل خودش را در دست دشمنش داد
تا که نبیند عمه، معجر نیاز دارد
#مناجات_امام_زمان_عج
#حضرت_قاسم_بن_حسن_ع
#محرم
@reza_dinparvar101
این مرغ پرشکسته، به پر نیاز دارد
جرم و خطای من را دیدی و باز گفتی
حداقل به صدها، دفتر نیاز دارد
شد غیبتی که کردم، منجر به غیبت تو
رفتار زشت من به کیفر نیاز دارد
محتاج خانه ی تو جز در زدن بلد نیست
اینجا گدا به نان نه! به در نیاز دارد
آقا شدی بگیری دستان خالیم را
آقا وگر نه کِی به نوکر نیاز دارد
این طفل گریه کن را، فوراً بخر ضررکن
من را برای روضه مادر نیاز دارد
جز آه، در بساطم چیزی ندارم اصلاً
سینه همین گهر را محشر نیاز دارد
حاجت زیاد دارم، اما مُهم حسین است
نوکر همیشه حال مضطر نیاز دارد
قاسم غم حسن را، احلی من العسل کرد
با خویش گفت عمویم لشکر نیاز دارد
جای زره کفن داشت، جای کلاه، عمامه
هم شکل مجتبی شد، منبر نیاز دارد
او را زدند اما، در تیررسْ حسن بود
در زیر نعل تازه سنگر نیاز دارد
او کاکل خودش را در دست دشمنش داد
تا که نبیند عمه، معجر نیاز دارد
#مناجات_امام_زمان_عج
#حضرت_قاسم_بن_حسن_ع
#محرم
@reza_dinparvar101
"دودمه حضرت علی اصغر علیه السلام"
محسن زهرا دعا بر زادهء حیدر کند
کربلا محشر کند
اصغر آمد بی زره کار علی اکبر کند
کربلا محشر کند
#حضرت_علی_اصغر_ع
#محرم
@reza_dinparvar101
محسن زهرا دعا بر زادهء حیدر کند
کربلا محشر کند
اصغر آمد بی زره کار علی اکبر کند
کربلا محشر کند
#حضرت_علی_اصغر_ع
#محرم
@reza_dinparvar101
"دودمه حضرت علی اصغر علیه السلام"
آخرین سرباز اردوگاه ارباب اصغر است
ذوالفقار حیدر است
در همین قنداقه همرزم علی اکبر است
ذوالفقار حیدر است
#حضرت_علی_اصغر_ع
#محرم
@reza_dinparvar101
آخرین سرباز اردوگاه ارباب اصغر است
ذوالفقار حیدر است
در همین قنداقه همرزم علی اکبر است
ذوالفقار حیدر است
#حضرت_علی_اصغر_ع
#محرم
@reza_dinparvar101
"دودمه حضرت علی اکبر علیه السلام"
جلوه ی کرببلای حیدر صفدر منم
شبه پیغمبر منم
جان عباسم، سپاه شاه بی لشکر منم
شبه پیغمبر منم
#حضرت_علی_اکبر_ع
#محرم
@reza_dinparvar101
جلوه ی کرببلای حیدر صفدر منم
شبه پیغمبر منم
جان عباسم، سپاه شاه بی لشکر منم
شبه پیغمبر منم
#حضرت_علی_اکبر_ع
#محرم
@reza_dinparvar101
مهر تو بجز سینه ی ما جا شدنی نیست
سنگینی هجران تو حاشا شدنی نیست
طفلی که بزرگی بغلش کرده بزرگ است
هر قطره ی ناچیز که دریا شدنی نیست
بگذار که با طعنه بخندند به اشکم
رسوای غم عشق تو رسوا شدنی نیست
حاجات مرا دور بریزید همینجا
وقتی گره ی کرببلا وا شدنی نیست
در روضه نشستن، همه ی زندگی ماست
هرکس که دلش سنگ شد احیا شدنی نیست
من مَحرم زهرا شدم از بعد مُحرّم
این از کرمش بوده وَ اِلاّ ... شدنی نیست
چون بین شریعه جگر آل علی سوخت
بر گریه کنان آب، گوارا شدنی نیست
جانم بفدای لب خشکیده ی اکبر!
رفع عطشش جز لب بابا، شدنی نیست
چه دیده که بالاسرش ارباب زمین خورد
آیینه ی صد تکه تماشا شدنی نیست
پهلوی علی را نوک سرنیزه دریده
این زخم جگر خورده، مداوا شدنی نیست
عمه وسط لشکریان بود، وگر نه
بر زانوی بابا رمق پا شدنی نیست
#مناجات_امام_زمان_عج
#حضرت_علی_اکبر_ع
#محرم
@reza_dinparvar101
سنگینی هجران تو حاشا شدنی نیست
طفلی که بزرگی بغلش کرده بزرگ است
هر قطره ی ناچیز که دریا شدنی نیست
بگذار که با طعنه بخندند به اشکم
رسوای غم عشق تو رسوا شدنی نیست
حاجات مرا دور بریزید همینجا
وقتی گره ی کرببلا وا شدنی نیست
در روضه نشستن، همه ی زندگی ماست
هرکس که دلش سنگ شد احیا شدنی نیست
من مَحرم زهرا شدم از بعد مُحرّم
این از کرمش بوده وَ اِلاّ ... شدنی نیست
چون بین شریعه جگر آل علی سوخت
بر گریه کنان آب، گوارا شدنی نیست
جانم بفدای لب خشکیده ی اکبر!
رفع عطشش جز لب بابا، شدنی نیست
چه دیده که بالاسرش ارباب زمین خورد
آیینه ی صد تکه تماشا شدنی نیست
پهلوی علی را نوک سرنیزه دریده
این زخم جگر خورده، مداوا شدنی نیست
عمه وسط لشکریان بود، وگر نه
بر زانوی بابا رمق پا شدنی نیست
#مناجات_امام_زمان_عج
#حضرت_علی_اکبر_ع
#محرم
@reza_dinparvar101
فکر خودت را کردی و فکر مرا نه
گفتی اذان ظهر را مغرب عشا نه
یک در میان تو یکصد و ده جلوه داری
عضوی جدا شد از تنت، عضوی جدا نه
در کوچه گیر افتاده بودی مثل مادر
من دیده ام این کوچه را... در کربلا نه
اصغرتر از اصغر شدی خوش قد و بالا!
در معجری جا می شوی... روی عبا نه
بوسه زدم هرجا که پیدا بوده جسمت
اما به عمق این شکاف نیزه ها نه
یکبار دیگر پیش پایم پاشو بابا
دور و برت قصاب دیدم، دست و پا نه
مثل تو من هم رو به قبله هستم اما
با استخوانهای شکسته جابجا نه
ای کاش میخوردی زمین از روی مرکب
اما لگد از چکمه هاشان بی هوا نه
زانوکشان صورت به صورت میگذارم
روی دو چشم و پلک زخم تو دوا نه
از این دو تا انگشت، کاری بر نیامد
در آمد از حلق تو خون لخته، صدا نه
دشمن به حال زارمان باید بخندد!
حالا که عمه آمده میدان چرا نه؟
#حضرت_علی_اکبر_ع
#محرم
@reza_dinparvar101
گفتی اذان ظهر را مغرب عشا نه
یک در میان تو یکصد و ده جلوه داری
عضوی جدا شد از تنت، عضوی جدا نه
در کوچه گیر افتاده بودی مثل مادر
من دیده ام این کوچه را... در کربلا نه
اصغرتر از اصغر شدی خوش قد و بالا!
در معجری جا می شوی... روی عبا نه
بوسه زدم هرجا که پیدا بوده جسمت
اما به عمق این شکاف نیزه ها نه
یکبار دیگر پیش پایم پاشو بابا
دور و برت قصاب دیدم، دست و پا نه
مثل تو من هم رو به قبله هستم اما
با استخوانهای شکسته جابجا نه
ای کاش میخوردی زمین از روی مرکب
اما لگد از چکمه هاشان بی هوا نه
زانوکشان صورت به صورت میگذارم
روی دو چشم و پلک زخم تو دوا نه
از این دو تا انگشت، کاری بر نیامد
در آمد از حلق تو خون لخته، صدا نه
دشمن به حال زارمان باید بخندد!
حالا که عمه آمده میدان چرا نه؟
#حضرت_علی_اکبر_ع
#محرم
@reza_dinparvar101
خورشید من که صبحدم بالا می آیی
بی طاقتم! امروز یا فردا می آیی؟
هر جا نشستی بین روضه یاد ما باش
هر جا نیایی، روضه ی سقا می آیی
از اول ماه عزا چشم انتظارم
چون مطمئنم روز تاسوعا می آیی
امروز آقاجان شما بر عکس عباس
صد بار رفتی علقمه ... اما می آیی
از داغ مشک پاره پاره غصه خوردی
با تشنگی از بین خیمه ها می آیی
محض تسلای دل ام البنینش
امروز را با مادرت زهرا می آیی
ارباب او فرمود که ای ماه تشنه...
خوشحال بودم دیدم از دریا می آیی
دستت قلم شد در قنوتی که گرفتی
با فرق خون از کوفه ی مولا می آیی
جای مژه چشمت پُر از تیر است اما
به چشم تارم باز هم زیبا می آیی
برخیز علمدارم علی در خیمه غش کرد
به مادرش گفتم همین حالا می آیی
باشد نیا ... وقتی که زینب معجرش رفت
بر نی کنار زینب کبرا می آیی ...
#مناجات_امام_زمان_عج
#حضرت_عباس_ع
#تاسوعا
#محرم
@reza_dinparvar101
بی طاقتم! امروز یا فردا می آیی؟
هر جا نشستی بین روضه یاد ما باش
هر جا نیایی، روضه ی سقا می آیی
از اول ماه عزا چشم انتظارم
چون مطمئنم روز تاسوعا می آیی
امروز آقاجان شما بر عکس عباس
صد بار رفتی علقمه ... اما می آیی
از داغ مشک پاره پاره غصه خوردی
با تشنگی از بین خیمه ها می آیی
محض تسلای دل ام البنینش
امروز را با مادرت زهرا می آیی
ارباب او فرمود که ای ماه تشنه...
خوشحال بودم دیدم از دریا می آیی
دستت قلم شد در قنوتی که گرفتی
با فرق خون از کوفه ی مولا می آیی
جای مژه چشمت پُر از تیر است اما
به چشم تارم باز هم زیبا می آیی
برخیز علمدارم علی در خیمه غش کرد
به مادرش گفتم همین حالا می آیی
باشد نیا ... وقتی که زینب معجرش رفت
بر نی کنار زینب کبرا می آیی ...
#مناجات_امام_زمان_عج
#حضرت_عباس_ع
#تاسوعا
#محرم
@reza_dinparvar101
"دودمه حضرت عباس علیه السلام"
مشک عباس علی را ساقی کوثر گرفت
جانب لشکر گرفت
شاه، دستش را به زیر حنجر اصغر گرفت
جانب لشکر گرفت
#حضرت_عباس_ع
#تاسوعا
#محرم
@reza_dinparvar101
مشک عباس علی را ساقی کوثر گرفت
جانب لشکر گرفت
شاه، دستش را به زیر حنجر اصغر گرفت
جانب لشکر گرفت
#حضرت_عباس_ع
#تاسوعا
#محرم
@reza_dinparvar101
عباس که ترس از غضب شیر نمیکرد
تکیه به دم و قبضه ی شمشیر نمیکرد
آن گاه که با مشک پُر از علقمه برگشت
ای کاش می آمد به حرم، دیر نمیکرد
تنها به صف لشکر دشمن زد و جنگید
در او رجز حرمله تأثیر نمیکرد
هرچند که دستان ابالفضل قلم شد
دندان به دهان داشت و توفیر نمیکرد
قولش سر جا بود که با سر به زمین خورد
فکری بجز آن کودک بی شیر نمیکرد
چیزی بجز آن تیر که میخورد به مشکش
او را وسط معرکه تحقیر نمیکرد
بالاسر عباس، حسین آمد و خم شد
او را که غم و داغ جوان پیر نمیکرد...
آن صورت پاشیده ز هم پیش حسینش
آنقدر ادب داشت که تغییر نمیکرد
اصلاً چه تلاشی! همه ی سر متلاشی است
با فرق شکسته روی نی گیر نمیکرد
عباس اگر بود کسی خواهرشان را
همچون اسرا در غل و زنجیر نمیکرد
#حضرت_عباس_ع
#تاسوعا
#محرم
@reza_dinparvar101
تکیه به دم و قبضه ی شمشیر نمیکرد
آن گاه که با مشک پُر از علقمه برگشت
ای کاش می آمد به حرم، دیر نمیکرد
تنها به صف لشکر دشمن زد و جنگید
در او رجز حرمله تأثیر نمیکرد
هرچند که دستان ابالفضل قلم شد
دندان به دهان داشت و توفیر نمیکرد
قولش سر جا بود که با سر به زمین خورد
فکری بجز آن کودک بی شیر نمیکرد
چیزی بجز آن تیر که میخورد به مشکش
او را وسط معرکه تحقیر نمیکرد
بالاسر عباس، حسین آمد و خم شد
او را که غم و داغ جوان پیر نمیکرد...
آن صورت پاشیده ز هم پیش حسینش
آنقدر ادب داشت که تغییر نمیکرد
اصلاً چه تلاشی! همه ی سر متلاشی است
با فرق شکسته روی نی گیر نمیکرد
عباس اگر بود کسی خواهرشان را
همچون اسرا در غل و زنجیر نمیکرد
#حضرت_عباس_ع
#تاسوعا
#محرم
@reza_dinparvar101
فکر و ذکرم وسط خوف و رجا ریخت بهم
دل بی تاب من از «ادرک اخا» ریخت بهم
سعی کن پا نشوی پیش دو زانوی خَمَم
بعد سعی ات، همه ی سعی و صفا ریخت بهم
علقمه گرچه شده کوفه و تو مثل علی
از مدینه چه خبر؟ ... کرببلا ریخت بهم
زائر دستِ قلم، دستِ شکسته شده است
چه سرت آمده که مادر ما ریخت بهم
زخم پهلوی تو پیداست که یادم نرود
پهلوی فاطمه با ضربه ی پا ریخت بهم
تیر خوردی ولی آتش به نوک تیر نخورد
مادرم را نوک آن میخ جفا ریخت بهم
پرچمت مثل همان چادر خاکی شده است
خاطرات حسن و کوچه مرا ریخت بهم
آب مهریه ی زهرا و حرم تشنه ی آب
ریخت مشکت همه جا و همه جا ریخت بهم
قول دادی به رباب ... آب برایش ببری
اصغرش را تب و گرمای هوا ریخت بهم
خبر غارت تو زود رسیده به حرم
خواهرم را گذر از شام بلا ریخت بهم
#حضرت_عباس_ع
#تاسوعا
#محرم
@reza_dinparvar101
دل بی تاب من از «ادرک اخا» ریخت بهم
سعی کن پا نشوی پیش دو زانوی خَمَم
بعد سعی ات، همه ی سعی و صفا ریخت بهم
علقمه گرچه شده کوفه و تو مثل علی
از مدینه چه خبر؟ ... کرببلا ریخت بهم
زائر دستِ قلم، دستِ شکسته شده است
چه سرت آمده که مادر ما ریخت بهم
زخم پهلوی تو پیداست که یادم نرود
پهلوی فاطمه با ضربه ی پا ریخت بهم
تیر خوردی ولی آتش به نوک تیر نخورد
مادرم را نوک آن میخ جفا ریخت بهم
پرچمت مثل همان چادر خاکی شده است
خاطرات حسن و کوچه مرا ریخت بهم
آب مهریه ی زهرا و حرم تشنه ی آب
ریخت مشکت همه جا و همه جا ریخت بهم
قول دادی به رباب ... آب برایش ببری
اصغرش را تب و گرمای هوا ریخت بهم
خبر غارت تو زود رسیده به حرم
خواهرم را گذر از شام بلا ریخت بهم
#حضرت_عباس_ع
#تاسوعا
#محرم
@reza_dinparvar101