عریضه "اشعار رضا دین پرور"
1.25K subscribers
161 photos
72 videos
1 file
12 links
مناجات، مدح و مرثیه اهل بیت (علیهم السلام)
*تنها صفحه رسمی*
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آخر سالی ، دلم شش گوشه خواست
کربلایم را بده ، دارد ثواب

« یا اِلهی لا تَرُدُّ حاجَتی »
دارم از غیر حسینت اجتناب

#رضا_دین_پرور

#حسین_جان
#آخر_سال
#کربلا

💠 @hossein_jaan
باعرض سلام و تبریک و آرزوی قبولی طاعات و عبادات
برای استفاده از اشعار ماه مبارک رمضان از این هشتک ها استفاده کنید.

#مناجات_با_خدا
#امام_علی_ع
#امیرالمومنین_ع
#شب_قدر
#امام_حسن_ع
#حضرت_خدیجه_س
#عید_سعید_فطر

التماس دعا

@reza_dinparvar101
بنده ای که از خدا حرمت شکست
میهمان رب شد و بالا نشست

گرچه بد بود و خریداری نداشت
با بد و خوبش خدا کاری نداشت

او خودش آمد به دنبال همه
برکتش شد شامل حال همه

خانه ها را غرق نور صحن کرد
سفره ی مهمانی اش را پهن کرد

خلق را شرمنده کرد از هر نظر
بنده ی بی آبرو را بیشتر

زحمت این سفره را مادر کشید
هر کسی که تشنه شد کوثر چشید

چه بساطی را فراهم کرده است
چای ما را در نجف دم کرده است

نخل جان را آبیاری می کنیم
با علی شب زنده داری می کنیم

با توام؛ ای چشم بارانی شده!
اولین شب های مهمانی شده

از گناه غفلتم آزرده ام
باز هم از نفس، بازی خورده ام

من که با بال شکسته می پرم
درد خود را پیش سلطان می برم

باز عبد خانه زادش می شوم
سائل باب الجوادش می شوم

روی سنگ صحن، زانو می زنم
به علی موسی الرضا رو می زنم

نوکر او سرفرازی می کند
بسکه او مهمان نوازی می کند

گرچه چشمانم به ایوان طلاست
آرزوی من طواف کربلاست

من فدای آنکه خوانده بارها
در خراسان روضه ی کرببلا

گفت گرچه زهرگین شد این تنم ...
یا چنین در کوچه ها جان می کنم ...

می روم در حجره بی دلواپسی
دست و پایم را نمی بندد کسی

بیقرارم لحظه های آخرم
چون جوادم می رسد بالا سرم

وای من از داغ عظمای حسین
وای من از قد و بالای حسین

شمر، همرنگ غروبش کرده بود
بین مقتل، میخکوبش کرده بود

#مناجات_با_خدا
#امام_رضا_ع
@reza_dinparvar101
عریضه "اشعار رضا دین پرور" pinned «باعرض سلام و تبریک و آرزوی قبولی طاعات و عبادات برای استفاده از اشعار ماه مبارک رمضان از این هشتک ها استفاده کنید. #مناجات_با_خدا #امام_علی_ع #امیرالمومنین_ع #شب_قدر #امام_حسن_ع #حضرت_خدیجه_س #عید_سعید_فطر التماس دعا @reza_dinparvar101»
دوباره چشم بیمارم پُر آب است
درستم کن که کار من خراب است

عطش دارم، کسی هم فکر من نیست
بجای چشمه اطرافم سراب است

بجای توبه هی توجیه کردم
چقدر این بنده ات حاضر جواب است

مرا درمانده تر کن پشت این در
ولی راهم بده گاهی ... ثواب است

حسابم را نرس، ای خوش حسابم!
اگرچه بنده ی تو بد حساب است

تمام فرصتم از دست رفته
به سوی قبر، عمرم پُر شتاب است

فقط زهرا برایم مادری کرد
فقط مادر دعایش مستجاب است

تهیدستم که دستم را گرفتند
به دستم خاک کفش بوتراب است

گرفتارم، نجف را قسمتم کن
خریدن کار آن عالیجناب است

نسیم کربلا! هنگام افطار
سلام تو به من بی اجتناب است

سرم شوریده ی عشق حسین است
دلم پیش علی طفل رباب است

سه شعبه ریخت برهم حنجرش را
لبش زخمی هرم آفتاب است

کنار خیمه خاکش کرد ارباب
ولی بعد از حسین، این غم عذاب است ...

دو چشم کوچکش بر نیزه ها دید
به دست مادرش ردّ طناب است

#مناجات_با_خدا
#حضرت_علی_اصغر_ع

@reza_dinparvar101
یا کریم العفو! یاغفارهایم را ببین
بی حیایم! توبه و تکرارهایم را ببین

آنقدر غرق گناهم که بُریدم از خودم
بنده ای آشفته ام، رفتارهایم را ببین

نیمه ی شب هیچکس در را به رویم وا نکرد
بی کس و بی سرپناهم، بارهایم را ببین

مُشت خاکی هم ندارم تا بریزم بر سرم
مُشت می کوبم به در، اصرارهایم را ببین

هرکجا گفتی نرو رفتم، ضرر کردم خدا
نادمم ... چوبم نزن، اقرارهایم را ببین

من به درد تو نخوردم بر سرم دادی بزن
لطف کن یکبار هم آزارهایم را ببین

جان آقای خراسان، بی خیال من نشو
از خودت طردم نکن، انکارهایم را ببین

جرم من را محو کرد آئینه کاری حرم
باز آلوده شدم، زنگارهایم را ببین

یاعلی، جانی که دارم را بگیرش در نجف
جان من یاحیدرِ کرارهایم را ببین

فاطمه با روزه داران تا می آید کربلا...
شاه می گوید بیا زوارهایم را ببین

دختر او در خرابه گفت بابا از طبق؛
پای پر از آبله با خارهایم را ببین

تار می دیدم ولی من را کسی راهم نبرد
درد دل با سایه ی دیوارهایم را ببین

نصف شالیزار مویم سوخته در شعله ها
نصف خون آلود شالیزارهایم را ببین

آنکه سر از تو بُریده، حرف من را هم بُرید
من زبانم گیر دارد! کارهایم را ببین

#مناجات_با_خدا
#حضرت_رقیه_س

@reza_dinparvar101
بار ما را حی داور می کِشد
قبل توبه، خط به دفتر می کِشد

دست ما خالی است، او دستش پُر است
از گداها ناز، بهتر می کشد

با همین طغیانگری و سرکشی
بنده اش را پُشت این در می کشد

قیمتم را گریه بالا می برد
ارزشم را غم فراتر می کشد

غفلت از تاریکی آن قبر تنگ
گوش ما را روز آخر می کشد

هرچه دارم از غبار چادر است
جورِ من را باز، مادر می کشد

روزی ام از دسترنج فاطمه است
آنکه رنج از دست نوکر می کشد

در کنار چاه، با اشکش علی
آب، را از نهر کوثر می کشد

چون یتیمانش به ما هم می رسد
نیمه شب مولا به ما سر می کشد

با همین آلودگی رفتم نجف!
مست ایوانم، دلم پر می کشد

هر شب جمعه علی هم کربلاست
اشک هایش را به پیکر می کشد

کربلا سرتاسرش بغض علی است
شمر تا گودال، لشکر می کشد

تشنه ماند ارباب و پیش مادرش
قاتل او، آب را سر می کشد

لااقل ده یازده تا ضربه زد
آنکه خنجر را به حنجر می کشد

یک نفر دنبال آن پیراهن است
تیرها را طور دیگر می کشد

اینطرف آقا نفس دارد هنوز
آنطرف نامرد، معجر می کشد

#مناجات_با_خدا
#امام_حسین_ع
#شب_جمعه
@reza_dinparvar101
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خاک پای بوترابم ، نوکر مولا حسن
آخر سالی ، غبار از دل تکاندم با حسن

ای که می گویی به رویت قفل درها بسته است
کربلا رفتن به امضای حسن وابسته است

#رضا_دین_پرور

#حسن_جان
#حسین_جان
#کربلا

💠 @hossein_jaan
گوش مرا کشیدند، گوشم به ربّنا خورد
چشم گناهکارم، بر خانه ی خدا خورد

چوب خطای خود را خوردم گله ندارم
با گریه قلب تارم، آیینه شد جلا خورد

مردم که خواب خوابند، سَرخورده ها می آیند
این بنده را بغل کن، یک عمر پشت پا خورد

آلوده دامنی را بین نجف خریدند
تا قطره های باران، از ناودانْ طلا خورد

گر عبد هم نبودی، زحمت بکش گدا باش
از زحمت علی بود، هر لقمه که گدا خورد

هرکس علی ندارد، دستش نمک ندارد
ای خوش به حال آنکه با مرتضی غذا خورد

زهرا بجای حیدر، مردانه پشت در رفت
در شعله سوخت اما، سیلی که خورد ... جا خورد

دعوا سر علی بود، با چل نفر در افتاد
دیوار بی هوا زد ... از میخ، بی هوا خورد

آن نانجیب نامرد، بد موقعی لگد زد
ریحانه ی پیمبر، آنجا ز ساقه تا خورد

حیدر عبای خود را انداخت روی زهرا
او حرف محسنش را، زیر همان عبا خورد

مادر که غصه اش را از بچه ها نهان کرد
یک روز با قد خم، راهش به کربلا خورد

آن تشنه ای که دورش، صد جرعه آب می ریخت
از لشکری سنان و از پیرها عصا خورد

صد بار بر زمین خورد پشت سر حسینش
خنجر دوازده بار، روی سر از قفا خورد

دنبال جا برای بوسه به پیکرش بود
از بین نیزه ها دید، سر روی نیزه ها خورد

#مناجات_با_خدا
#حضرت_زهرا_س

@reza_dinparvar101
جمله ای از نور، روی طاقِ عرش افتاده است
میزبان هم، بهر مهمانان خود آماده است

جان ما آماده ی یک مستی جانانه شد
روزه داران! لحظه ی دیدار صاحبخانه شد

باز هم شد پشت این در، دیده ی عشاق، تر
ما به او مشتاق بودیم، او به ما مشتاق تر

السلام ای ماه من! ماه خدا، ماه کریم
دست خالی آمدم با دعوت شاه کریم

برگه های بخشش ما را که امضا کرده اند
یاعلی گویان درِ میخانه را وا کرده اند

من خجالت می کشم چون پیشواز آمد علی
باز هم پیش خدا، بهر گدا، رو زد علی

سفره را که چید مادر، غصه ها شد برطرف
چیست شیرینی روزه؟ حبه انگور نجف

خاک راه بوترابم، نوکر مولا حسن
آخر سالی، غبار از دل تکاندم با حسن

ای که می گویی به رویت قفل درها بسته است
کربلا رفتن به امضای حسن وابسته است

تشنه لب بوده حسین و تشنه لب بوده حسن
با همان سوز جگر، با ناله فرموده حسن ...

هیچ روزی سخت تر از روز عاشورا نشد
کربلا غوغا شد اما آب، دست و پا نشد

گریه کردم ... گرچه افطاری که خوردم زهر بود
من فدای تشنه ای که در کنار نهر بود

روضه ی عطشان شدن را تشنه می فهمد فقط
داغ حلق پاره اش را، دشنه می فهمد فقط

تا ته حلقوم او، خون گلو رفته چقدر
در دهان خشک او، نیزه فرو رفته چقدر

#مناجات_با_خدا
#امام_حسن_ع
#امام_حسین_ع


@reza_dinparvar101
چقدر ترک مِی و باده و ساغر بکنم
نیمه شب آمده ام تا که لبی تر بکنم

کثرت معصیتم را به رخ من نکشید
آمدم چشمه ی جان را پُرِ کوثر بکنم

گریه ام خنده ندارد بگذارید فقط...
دل آلوده به این اشک، مطهر بکنم

مثل آن ابر سفیدی که سیه شد ز گناه
گریه بر حال خودم چند برابر بکنم

خانه ی آرزویم ریخته... ویرانه شده!
آمدم گوشه ی ویرانه ی خود سر بکنم

باغ اعمال مرا آتش عصیان سوزاند
باز بیچاره شدم ... کاش که باور بکنم

رو به هر کس که زدم، روی مرا زد به زمین
کاش می شد که فقط خواهش مادر بکنم

هر دری را که زدم بسته شد و خسته شدم!
کاش در بین نجف، خستگی ام در بکنم

تشنه ام، تشنه ی دیدار اباعبدالله
سوختم یاد لب تشنه ی دلبر بکنم

تشنه بود، آب برای پسرش خواست حسین
گفت ناچار شدم رو سوی لشکر بکنم

تیزی تیرِ سه پر، بر جگر بابا خورد
گفت با آه کفن بر تن اصغر بکنم

متحیّر بروم سوی حرم یا نروم!
من چه توصیفی از این غنچه ی پرپر بکنم

قبر او را بکَنم پُشت حرم یا نکَنم!
مادرش را چه کنم؟ چاره ی حنجر بکنم...

#مناجات_با_خدا
#حضرت_علی_اصغر_ع

@reza_dinparvar101
حقیرآمدم سربه زیر آمدم
خریدی مرا گرچه دیر آمدم

عذابم کن اما جوابم نکن
گریزان شدم ناگزیر آمدم

ببین که از آتش فراری شدم
اجیرم، کنار مجیر آمده ام

بجز گریه کاری بلد نیستم
شده اشک من چشمگیر آمدم

به زهرا پس از آبرو ریزی ام
به دنبال خیر کثیر آمدم

پناهم بده، بی پناهم علی!
به عشق تو نعم الامیر آمدم

شب و نیمه شب گفته ام یاحسن
ببخش و کرم کن فقیر آمدم

حسین ای دوا و شفای همه
سراغ مرا هم بگیر آمدم

به سجاد و باقر، به صادق قسم
چو سائل علیل و عبیر آمدم

به موسی بن جعفر گرفتارم و
در این قفل و زنجیر اسیر آمدم

رضاجان بیا و به دادم برس
شنیدم تویی دستگیر آمدم

جواد ای کس و کار بیچاره ها
شدم از همه جز تو سیر آمدم

درآن تشنگی ها صدا زد حسین
شدم پای داغ تو پیر آمدم

نشد خاک نرم زمین پیکرم
ز هر پله گر در مسیر آمدم

روی پشت بامم سه روز و سه شب
ولی کی به روی حصیر آمدم

#مناجات_با_خدا
#امام_جواد_ع

@reza_dinparvar101
1_10364878589.MP3
9.8 MB
آمدم سوی تو راهی وا کنم تا وقت هست
آمدم شاید تو را پیدا کنم تا وقت هست

#مناجات_با_خدا
#حضرت_علی_اکبر_ع


@reza_dinparvar101
سالها با تشنگی دور سراب ...
نقشه هایم شد همه نقش بر آب

می گریزم سوی تو از دست نفس
باز، بیرونم بکش از منجلاب

مستی عصیانم آرامم نکرد
آمدم میخانه با حال خراب

«ساقیا یکبار دشنامی بده
گر سلامم را نمی گویی جواب»*

چشم خشک و پُر گناهم تر شده
آفتابِ وقت تطهیرم، بتاب!

من همانم که کند بعد از خطا
حضرت زهرات را مادر خطاب

داشت چوبت به حسابم می رسید
با علی جان شد حسابم بی حساب

صورت آلوده ام را در نجف
پاک کرده خاک پای بوتراب

آخر سالی، دلم شش گوشه خواست
کربلایم را بده، دارد ثواب

«یا اِلهی لا تَرُدُّ حاجَتی»
دارم از غیر حسینت اجتناب

دختر ارباب، ارباب من است
او که کرده نوکرش را انتخاب

صد گره از کار من وا می کند
با همان دستان بسته در طناب

آنکه بالای مجالس می نشست
مجلس اغیار رفته با رباب

گرچه دید آزار از بوی غذا
شد اذیت با سر و بوی شراب

گفت بابا پرده دارِ کاخ، هم
دیده ناموس حرم را بی نقاب


* گر سلامم را نمی گویی علیک
در جواب بنده دشنامی بگو
«فیض کاشانی»

#مناجات_با_خدا
#حضرت_رقیه_س
#مجلس_یزید
#سال_جدید
@reza_dinparvar101
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دید زهرا راه را گم کرده ام
پرچمش را بر روی دیوار بست

من فراری بودم از مادر ولی
در به روی طفل ، با اصرار بست

زخم خوردم از همه ، رفتم نجف
زخم من را حیدر کرار بست

یا علی ، وقت ملاقاتی بده
از حرم دورم ... دلم زنگار بست

خواب دیدم دست معمار بقیع
می زند صحن حسن را داربست

#امیرالمومنین_ع
#حضرت_زهرا_س
#امام_حسن_ع


@reza_dinparvar101
هر جا که دمخور با دم روح الامینم
با مصطفی و خاندانش همنشینم
این جمله را حک کرده ام روی نگینم
تا زنده ام مدیون ام الموءمنینم

مدیون آن زن که نجیب و سرشناس است
آنکه شبیه مصطفی حیدر شناس است

از مصطفی دارد وقار و عزتش را
سائیده بر پای رسولش صورتش را
اصلاً نیاورده به رویش غربتش را
وقف خدا کرده تمام ثروتش را

بی حب او حب خدا هم بی نتیجه است
ایمان ما مدیون ایمان خدیجه است

در راه حق، سختی کشیدن ها می ارزد
فقر خدیجه قدر یک دنیا می ارزد
اصلاً غمش به خنده ی طاها می ارزد
به اینکه باشد مادر زهرا می ارزد

مسندنشین تاج و تختِ این اریکه است
چون فاطمه با اجر پیغمبر شریک است

ظلم و ستم را دیده و فریاد کرده
صدها غلام و بَرده را آزاد کرده
خدمت به اَسماء کرده او را شاد کرده
با دست خالی پایگاه ایجاد کرده

پس این تجارت ها، حسابش با خدیجه است
سلمان که مِنّا شد، ثوابش با خدیجه است

مرهم به غم ها نیست بعضی سر زدن ها
زخم زبان خیلی شنید از سوی زن ها
زخم سر پیغمبرش را بسته تنها
او را مقرب کرده این تنها شُدن ها

خاکستر از روی پیمبر پاک کرده
دندان شکسته دیده، زیر خاک کرده

در نیمه شب آه غریبانه کشیده
یک عمر، بار غم روی شانه کشیده
مردانه دردش را به ویرانه کشیده
تحریم بوده، دوری از خانه کشیده

این قوم کافر بارها بر او جفا کرد
اما کنار خانه اش هیزم نیاورد

گویا مدینه کوچه هایی پُرخطر داشت
بغض امیر خیبرش را چل نفر داشت
آتش برای سینه ی زهرا ضرر داشت
میخِ درِ آتش گرفته دردسر داشت

شیطان در اطراف بهشت، آتش می افروخت
زهرا میان خانه با فرزند، می سوخت

آنکه کنار او بجز حیدر نیامد ...
آنکه بی اذنش، خانه پیغمبر نیامد ..‌.
در، رویش افتاد و صدایش در نیامد
شادی پس از بابا به این دختر نیامد

محزون و دلخور بود از این دنیای کوچک!
با او نهان شد داغ دخترهای کوچک!

زینب، بزرگ خاندان هل اتی شد
میسوخت وقتی وارد کرببلا شد
پای حرامی تا که بر گودال، وا شد
وقت هجوم شعله ها بر خیمه ها شد

می شد مگر یاد غم مادر نیفتد
دستی به معجر داشت تا معجر نیفتد

وای از سه ساله با تنِ آتش گرفته
وای از صدای شیونِ آتش گرفته
خورده زمین با دامنِ آتش گرفته
می گفت با او هر زنِ آتش گرفته:

حیف همین دختر که مویش رفته از دست
زیبایی دختر به گیسوی بلند است

هرچند روی خار صحراها دویده...
هرچند از ضرب لگد قدّش خمیده...
هرچند جای سرمه خاکستر کشیده ...
بهتر که بابا را در آن مطبخ ندیده

قاری نیزه خواهرش را پیر کرده
شکل سری که سوخته تغییر کرده

#حضرت_خدیجه_س

@reza_dinparvar101
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عید من گریه است ، گریه بر حسین
او که تقدیر مرا بسیار بست

روضه ی بی دستی آب آورش
دست من را موقع افطار بست

#رضا_دین_پرور

#امام_حسین_ع
#اباالفضل_ع
#ماه_مبارک
#سال_نو

💠 @hossein_jaan
بی حیایم، ز خود گریزانم
بند نفسم، خدای عصیانم!

آبرودار! آبرو ریزم
پر گناهم، ولی پشیمانم

کمکم کن که فرصتم رفته
ز سرانجام خود هراسانم

دست من را بگیر، تنهایم
فکر من باش، فکر جبرانم

هرچه سرمایه داده بودی رفت
زده دزد گنه به ایمانم

کار من را خودت درستش کن
ای خدای قدیم الاحسانم

در عزای سرش، به سر زده ام
ز قفای بریده گریانم

آب بود و عطش هلاکش کرد
آه از اندوه شاه عطشانم

مادرش باز هم کنار تنور
صورتش سوخت گفت حسین جانم ...

ای که رویت نشسته خاکستر
بنشین روی خاک دامانم

موی تو بسته شد به روی درخت
هی نچرخ، اینقدر نچرخانم

اشک راهب سر تو را شسته
تا سحرگاه، پیش چشمانم

زینب و تو مراقب همه اید
شاهدش من در این بیابانم

#مناجات_با_خدا
#دیر_راهب
#شب_جمعه

@reza_dinparvar101