🔷ادارهای به نام "حوزه"؟
(نگاهی به دفترچهی آزمون ورودی حوزههای علمیه)
مهدی سلیمانیه
▪️حوزه علمیه، سالهاست با تشکیل "شورای عالی مدیریت حوزه"، به سمت تبدیل شدن به یک اداره-سازمان بروکراتیک پیش میرود. حدود 8 سال قبل، در مقالهای (پیوست) ابعاد مختلف و پیامدهای این سازمانی شدن را توضیح داده بودم. اما امروز، با انتشار دفترچهی شرکت در آزمون ورودی حوزههای علمیه، مجدداً ابعاد تازهای از این اداری/سازمانی شدن را به وضوح مشاهده کردم. گذشته از مواردی که در آن مقاله قبلتر به آن اشاره کردهبودم (مانند نفس برگزاری "کنکور" و ...) به برخی مصادیق این سازمانی/اداری شدن حوزهها در این دفترچه اشاره میکنم:
▪️شرط اعتقاد و التزام به ولایت فقیه: دومین شرط از شرایط عمومی شرکت در آزمون ورودی و پذیرش در آن، «اعتقاد التزام عملی به ولایت فقیه و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران" اعلام شده است. سؤال این است: در حالی که بخشی از مراجع تقلید قبلی و فعلی و اساتید و چهرههای صاحبنام حوزههای علمیه، یا به قرائت امام خمینی از تشیع در قالب ولایت فقیه اعتقاد نداشتهاند و برخی دیگر، تفاوت نظر جدی در برداشت از این مفهوم دارند و نیز برخی از حوزویان حکومت مبتنی بر این ایده را قبول دارند اما آن را "مقدس" نمیدانند، چطور میتوان توقع داشت که دومین شرط اصلی از شرایط ورود به حوزههای علوم دینی، این شرط باشد؟ آیا این گزاره مصداقی از تحمیل منطق سیاسی بر منطق سنتی و متکثر حوزههای علمیه نیست؟
▪️شرط سنی ورود به حوزههای علمیه: آنطور که در صفحهی 8 دفترچه ثبت نام آمده است، برای ورود به حوزههای علمیه از طریق آزمون، شرطی سنی وجود دارد. به این ترتیب، نهایتاً افرادی که متولد سال 62 شمسی و کوچکتر از آن باشند میتوانند وارد حوزههای علمیه شوند. اگر این برداشت صحیح باشد، اتفاقی عجیب محسوب میشود: حتی دانشگاهها هم برای شرکت در کنکور و پذیرش در دانشگاهها شرط سنی ندارند و هر کس با هر سنی میتواند وارد نظام آموزشی دانشگاهی شود. چطور ممکن است حوزههای علمیه که به صورت تاریخی از این شرایط دست و پاگیر اداری دانشگاههای جدید به دور بودند، دچار چنین محدودیتهای کمّی شدهاند؟
▪️پرداخت پول برای شرکت در آزمون: آنطور که در صفحهی 10 این دفترچه آمده، تمام متقاضیان باید مبلغ 20 هزار تومان برای شرکت در این آزمون بپردازند و این مبلغ بازگردانده نخواهد شد. گرچه این مبلغ خود فینفسه چندان قابل توجه نیست اما به لحاظ نمادین دارای معنا است: حوزههای علمیهای که به صورتی تاریخی مرز مالی را برای ورود به نظام آموزشیشان نداشتند و ضعیفترین طبقات جامعه نیز میتوانستند بدون پردداخت هیچ هزینهای وارد این نظام آموزشی شوند، دقیقاً شبیه به دانشگاه، دیوارهایی - گرچه اکنون کوتاه- به از جنس مالی و اقتصادی تعیین کردهاند.
▪️سرطان ِ تست: در صفحهی 10 دفترچه آمده که تمام آزمون کتبی ورود به حوزه، به صورت «تستی» انجام میشود. سرطانی که سالهاست دانشگاهها را در بر گرفته و ورود به آنها را از طریق تست، به آزمونی فاقد معنا و ناکارآ بدل کرده و صدای منتقدان و متخصصین را به آسمان برده، اینک در حوزههای علمیه هم به راحتی به کار گرفته میشود. حقیقتاً طلبهای که از طریق تست زدن - ولو در مرحلهی نخست - برگزیده شود، امکان بروجردی و نایینی و خویی و شریعتمداری و سیستانی و خمینی شدن خواهد داشت؟
▪️حوزههای علمیه، به سرعت در حال از دست دادن وجوه ممیزه و نقاط قوت تاریخی هستند که آنها را قرنها به نهادی مؤثر و مانا بدل کردهبود. آفت جزوهخوانی، شب امتحانخوانی، رواج یافتن انگیزههای غیردینی، مدرکگرایی، تمایل شدید به تبدیل مدرک و دانشگاهی شدن، عمومیت بیش از پیش تیپ "دکتر-حجتالاسلام" و دهها آفت دیگر به جان این نهاد سنتی و ریشهدار آموزشی و اجتماعی افتاده است. آیا این نهاد تاریخی اثرگذار، به ادارهای شبهدانشگاهی و سازمانی بروکراتیک بدل میشود؟ پذیرشش دردناک است، اما واقعیت دارد: افقهای حوزه، روشن نیست.
منبع: کانال نویسنده
#یادداشتها
#مهدی_سلیمانیه
@religionandsociety
(نگاهی به دفترچهی آزمون ورودی حوزههای علمیه)
مهدی سلیمانیه
▪️حوزه علمیه، سالهاست با تشکیل "شورای عالی مدیریت حوزه"، به سمت تبدیل شدن به یک اداره-سازمان بروکراتیک پیش میرود. حدود 8 سال قبل، در مقالهای (پیوست) ابعاد مختلف و پیامدهای این سازمانی شدن را توضیح داده بودم. اما امروز، با انتشار دفترچهی شرکت در آزمون ورودی حوزههای علمیه، مجدداً ابعاد تازهای از این اداری/سازمانی شدن را به وضوح مشاهده کردم. گذشته از مواردی که در آن مقاله قبلتر به آن اشاره کردهبودم (مانند نفس برگزاری "کنکور" و ...) به برخی مصادیق این سازمانی/اداری شدن حوزهها در این دفترچه اشاره میکنم:
▪️شرط اعتقاد و التزام به ولایت فقیه: دومین شرط از شرایط عمومی شرکت در آزمون ورودی و پذیرش در آن، «اعتقاد التزام عملی به ولایت فقیه و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران" اعلام شده است. سؤال این است: در حالی که بخشی از مراجع تقلید قبلی و فعلی و اساتید و چهرههای صاحبنام حوزههای علمیه، یا به قرائت امام خمینی از تشیع در قالب ولایت فقیه اعتقاد نداشتهاند و برخی دیگر، تفاوت نظر جدی در برداشت از این مفهوم دارند و نیز برخی از حوزویان حکومت مبتنی بر این ایده را قبول دارند اما آن را "مقدس" نمیدانند، چطور میتوان توقع داشت که دومین شرط اصلی از شرایط ورود به حوزههای علوم دینی، این شرط باشد؟ آیا این گزاره مصداقی از تحمیل منطق سیاسی بر منطق سنتی و متکثر حوزههای علمیه نیست؟
▪️شرط سنی ورود به حوزههای علمیه: آنطور که در صفحهی 8 دفترچه ثبت نام آمده است، برای ورود به حوزههای علمیه از طریق آزمون، شرطی سنی وجود دارد. به این ترتیب، نهایتاً افرادی که متولد سال 62 شمسی و کوچکتر از آن باشند میتوانند وارد حوزههای علمیه شوند. اگر این برداشت صحیح باشد، اتفاقی عجیب محسوب میشود: حتی دانشگاهها هم برای شرکت در کنکور و پذیرش در دانشگاهها شرط سنی ندارند و هر کس با هر سنی میتواند وارد نظام آموزشی دانشگاهی شود. چطور ممکن است حوزههای علمیه که به صورت تاریخی از این شرایط دست و پاگیر اداری دانشگاههای جدید به دور بودند، دچار چنین محدودیتهای کمّی شدهاند؟
▪️پرداخت پول برای شرکت در آزمون: آنطور که در صفحهی 10 این دفترچه آمده، تمام متقاضیان باید مبلغ 20 هزار تومان برای شرکت در این آزمون بپردازند و این مبلغ بازگردانده نخواهد شد. گرچه این مبلغ خود فینفسه چندان قابل توجه نیست اما به لحاظ نمادین دارای معنا است: حوزههای علمیهای که به صورتی تاریخی مرز مالی را برای ورود به نظام آموزشیشان نداشتند و ضعیفترین طبقات جامعه نیز میتوانستند بدون پردداخت هیچ هزینهای وارد این نظام آموزشی شوند، دقیقاً شبیه به دانشگاه، دیوارهایی - گرچه اکنون کوتاه- به از جنس مالی و اقتصادی تعیین کردهاند.
▪️سرطان ِ تست: در صفحهی 10 دفترچه آمده که تمام آزمون کتبی ورود به حوزه، به صورت «تستی» انجام میشود. سرطانی که سالهاست دانشگاهها را در بر گرفته و ورود به آنها را از طریق تست، به آزمونی فاقد معنا و ناکارآ بدل کرده و صدای منتقدان و متخصصین را به آسمان برده، اینک در حوزههای علمیه هم به راحتی به کار گرفته میشود. حقیقتاً طلبهای که از طریق تست زدن - ولو در مرحلهی نخست - برگزیده شود، امکان بروجردی و نایینی و خویی و شریعتمداری و سیستانی و خمینی شدن خواهد داشت؟
▪️حوزههای علمیه، به سرعت در حال از دست دادن وجوه ممیزه و نقاط قوت تاریخی هستند که آنها را قرنها به نهادی مؤثر و مانا بدل کردهبود. آفت جزوهخوانی، شب امتحانخوانی، رواج یافتن انگیزههای غیردینی، مدرکگرایی، تمایل شدید به تبدیل مدرک و دانشگاهی شدن، عمومیت بیش از پیش تیپ "دکتر-حجتالاسلام" و دهها آفت دیگر به جان این نهاد سنتی و ریشهدار آموزشی و اجتماعی افتاده است. آیا این نهاد تاریخی اثرگذار، به ادارهای شبهدانشگاهی و سازمانی بروکراتیک بدل میشود؟ پذیرشش دردناک است، اما واقعیت دارد: افقهای حوزه، روشن نیست.
منبع: کانال نویسنده
#یادداشتها
#مهدی_سلیمانیه
@religionandsociety
🔻تخفیف یا خفیف کردن دین
🖋مهدی سلیمانیه
🔹 دیروز در اصفهان، در خانه ی قدیمی بازسازی شده ی هوانس که با خلاقیت تبدیل به کافه-رستوران شده است، این تابلو را دیدم. این سالها، روشهای سلبی بازداشتن و واداشتن جامعه به رفتار دینی در زمینه های که وضعیت مطلوب حاکمیت نبوده، غالباً بی نتیجه مانده است. جامعه به شیوه ی خود دینداری کرده است. نه به شیوه ای که حاکمیت پسندیده است. به بن بست رسیدن این روشهای سلبی، ایده هایی برای به کارگیری روشهای ایجابی و تشویقی را پررنگ تر کرده است. این هم نمونه ای از همین روشهاست: جایی که برای حجاب داشتن، تخفیف مالی میدهند. جایی که برای پوشیدن لباس حوزوی از سوی طلاب، شهریه را افزایش میدهند. جایی که برای عضویت در برخی نهادهای حاکمیتی، بورسیه های خاص و سهمیه های دانشگاهی در نظر میگیرند.
اینجا برنده کیست؟ دین؟ دینی که با انگیزه های مالی و مادی تشویق شود، همچنان دین است؟ دینی که مبتنی بر سود و محاسبه مالی و تشویق دنیوی باشد، همچنان دین است؟ این را دینداران و علمای دین نیز باید پاسخ بدهند. اما من فکر میکنم که این بیش از آنکه تخفیف دینی باشد، "تخفیف" دین است: خفیف کردن دین
#مهدی_سلیمانیه
#یادداشتها
#تخفیف_دین
👈نقل از کانال نویسنده
«دین و جامعه» کانال مرجع محتوای تخصصی مطالعات اجتماعی دین
@religionandsociety
🖋مهدی سلیمانیه
🔹 دیروز در اصفهان، در خانه ی قدیمی بازسازی شده ی هوانس که با خلاقیت تبدیل به کافه-رستوران شده است، این تابلو را دیدم. این سالها، روشهای سلبی بازداشتن و واداشتن جامعه به رفتار دینی در زمینه های که وضعیت مطلوب حاکمیت نبوده، غالباً بی نتیجه مانده است. جامعه به شیوه ی خود دینداری کرده است. نه به شیوه ای که حاکمیت پسندیده است. به بن بست رسیدن این روشهای سلبی، ایده هایی برای به کارگیری روشهای ایجابی و تشویقی را پررنگ تر کرده است. این هم نمونه ای از همین روشهاست: جایی که برای حجاب داشتن، تخفیف مالی میدهند. جایی که برای پوشیدن لباس حوزوی از سوی طلاب، شهریه را افزایش میدهند. جایی که برای عضویت در برخی نهادهای حاکمیتی، بورسیه های خاص و سهمیه های دانشگاهی در نظر میگیرند.
اینجا برنده کیست؟ دین؟ دینی که با انگیزه های مالی و مادی تشویق شود، همچنان دین است؟ دینی که مبتنی بر سود و محاسبه مالی و تشویق دنیوی باشد، همچنان دین است؟ این را دینداران و علمای دین نیز باید پاسخ بدهند. اما من فکر میکنم که این بیش از آنکه تخفیف دینی باشد، "تخفیف" دین است: خفیف کردن دین
#مهدی_سلیمانیه
#یادداشتها
#تخفیف_دین
👈نقل از کانال نویسنده
«دین و جامعه» کانال مرجع محتوای تخصصی مطالعات اجتماعی دین
@religionandsociety
Telegram
attach 📎
🔻محمد صلاح حلقه وصل تقریب ادیان
🖋مهدی سلیمانیه
🔹قبلاً نوشته بودم که برای نزدیکی بیشترمان به جوامع دیگر منطقه آسیای غربی و سایر جوامع مسلمان - که امروز یک ضرورت است و نه یک انتخاب -، نیاز به پر کردن حفرهای داریم که آن را "حفرهی اجتماعی تقریب" نامیده بودم. قدمی که این بار نه علمای دو مذهب اهل سنت و تشیع و نهادهای دینی، که هنرمندان و دانشگاهیان و ورزشکاران و نویسندگان و روشنفکران جوامع مسلمان عرب، ایرانی، افغانستانی و ... باید آن را بردارند.
🔹این روزها، نقشی که "محمد صلاح"، ستاره مصری تیم فوتبال لیورپول انگلیس در قلب اروپا دارد بازی میکند، چنین نقشی است؛ تغییر نگاه اروپاییان مسیحی به مسلمانان از مسیر ورزش. همان مسیری که به پیمودنش در این گوشه از جهان نیاز مبرم داریم.
🔸متن زیر را در کانالهای دیگر تلگرام دیدم و توضیحی بر این ایفای نقش مؤثر محمد صلاح است:
🔻شهر لیورپول امسال روزه میگیرد!
👈ادامه مطلب در لینک زیر:
http://yon.ir/dg5F6
#مهدی_سلیمانیه
#صابر_گل_عنبری
#محمد_صلاح
#حفره_اجتماعی_تقریب
#یادداشتها
👈نقل از کانال اینکجا
«دین و جامعه» کانال مرجع محتوای تخصصی مطالعات اجتماعی دین
@religionandsociety
🖋مهدی سلیمانیه
🔹قبلاً نوشته بودم که برای نزدیکی بیشترمان به جوامع دیگر منطقه آسیای غربی و سایر جوامع مسلمان - که امروز یک ضرورت است و نه یک انتخاب -، نیاز به پر کردن حفرهای داریم که آن را "حفرهی اجتماعی تقریب" نامیده بودم. قدمی که این بار نه علمای دو مذهب اهل سنت و تشیع و نهادهای دینی، که هنرمندان و دانشگاهیان و ورزشکاران و نویسندگان و روشنفکران جوامع مسلمان عرب، ایرانی، افغانستانی و ... باید آن را بردارند.
🔹این روزها، نقشی که "محمد صلاح"، ستاره مصری تیم فوتبال لیورپول انگلیس در قلب اروپا دارد بازی میکند، چنین نقشی است؛ تغییر نگاه اروپاییان مسیحی به مسلمانان از مسیر ورزش. همان مسیری که به پیمودنش در این گوشه از جهان نیاز مبرم داریم.
🔸متن زیر را در کانالهای دیگر تلگرام دیدم و توضیحی بر این ایفای نقش مؤثر محمد صلاح است:
🔻شهر لیورپول امسال روزه میگیرد!
👈ادامه مطلب در لینک زیر:
http://yon.ir/dg5F6
#مهدی_سلیمانیه
#صابر_گل_عنبری
#محمد_صلاح
#حفره_اجتماعی_تقریب
#یادداشتها
👈نقل از کانال اینکجا
«دین و جامعه» کانال مرجع محتوای تخصصی مطالعات اجتماعی دین
@religionandsociety
Telegraph
🔻شهر لیورپول امسال روزه میگیرد!
✍️ صابر گلعنبری آثار درخشش محمد صلاح ستاره مصری تیم لیورپول انگلستان از دنیای فوتبال و هواداران این ورزش فراتر رفته است. صلاح ثابت کرد که تبلیغ یک مکتب و اندیشه تنها از طریق تخصیص بودجههای هنگفت و راهاندازی دستگاههای عریض و طویل امکان پذیر نیست، بلکه…
🔶ساز و خادم حرم
(در تغییر معنای اجتماعی موسیقی)
✍️مهدی سلیمانیه
▪️مدتی قبل، یکی از دوستان مشهدی، سازش را برای فروش گذاشتهبود. در کمتر از 24 ساعت، با تماسهای مختلفی برای خرید سازش در "مشهد" مواجه شد. یکی از مناسبترین پیشنهادات خرید، مربوط به زوجی فرهنگی بود که ساز را برای پسران دبیرستانیشان میخواستند. چانهزنیهای معمول انجام شد و قرار به پرداخت مبلغ رسید. حین هماهنگی برای پرداخت مبلغ، خریدار گفته بود: "من یکشنبه کشیک حرم هستم. باید قرار را برای پس فردا بگذاریم". با شنیدنش، به یاد خاطرات فراوان نسل قبلی از مواجهه سخت و منفی دینداران با ساز و موسیقی افتادم. به شکستن سازها، به طرد کردنها، به "مطرب" نامیدنها. جامعه، در سطوحی وسیع، به موسیقی اقبال کردهاست.
▪️در خیابان به سمت خانه میروم. نزدیک تعطیلات تابستانی مدارس است. سر چهارراه، یک آگهی کاغذی تبلیغ آموزشگاه موسیقی مخصوص کودکان میبینم. برمیدارم. هنوز به خانه نرسیدهام که دومین آگهی آموزشگاه مخصوص کودکانی دیگر را پیدا میکنم. در یک محله، در کمتر از پانصد متر. حساستر میشوم و فکر میکنم: تنها در یک محلهی غربی نهچندان بزرگ تهران، بیش از پنج آموزشگاه موسیقی به یاد میآورم که دو آموزشگاهش مخصوص آموزش موسیقی کودکان است. فردا، در اتوبان تهران-کرج، حین رانندگی، بیلبورد بزرگ مربوط به آموزشگاه موسیقی در کرج در کنار اتوبان به چشمم میخورد. آموزش موسیقی دیگر فقط مربوط به طبقات بسیار مرفه جامعه نیست. تمایل به موسیقی و آموزش موسیقی عمومی شدهاست.
▪️اگر تا پیش از این، تا حدود 20 یا 30 سال قبل، ادامه تحصیل فرزندان خانواده در رشتههای هنری یک ضدارزش اجتماعی بود و خانوادهها چنان تمایلی به این تصمیم نداشتند، امروز اما همین خانوادهها، با اشتیاق، فرزندانشان در کنار کلاس زبان، به کلاس موسیقی میفرستند و برای ان هزینه میکنند. آنها افتخار میکنند که فرزندشان در جلوی جمع ساز بزند و یا دانشجوی هنر باشد. اگر تا پیش از این، دیدن نوازندگان خیابانی، محدود به سنین خاص و مکانهای خاص بود، امروز اما سطح شهر، به خصوص در میادین اصلی، شاهد حضور نوازندگان زن و مرد و پیر و جوان با انواع سازهاست. برگزاری مراسم ختم با نواختن ساز و موسیقی، به جای مجالس ختم معمول، گرچه هنوز در حد یک استثناست، اما در حال تبدیل شدن به یکی از انواع مراسم معمول است. جامعه، در سطحی وسیع، به موسیقی اقبال کردهاست.
▪️اگر امروز شاهدیم که حاکمیت نیز که تا چهار دهه قبل، خود حتی با موسیقی سنتی نیز مخالفت میکرد، امروز خوانندگان نه سنتی، که پاپ مخصوص خود را تربیت میکند و در مراسم رسمی، از اجرای موسیقی آنها بهره میبرد، نشان از تغییری است که به سبب درک ناگفتهی همین اثرگذاری موسیقی به دلیل اقبال جامعه در ذهنیت و عملکرد حاکمیت اتفاق افتاداست.
▪️اقبال جامعه به موسیقی، تنها یک تکه از روند کلی اقبال جامعه به سمت "هنر"هاست. مثالهای متعددی از این تغییر روند را میتوان ذکر کرد. دلایل این تغییر روند اجتماعی در چهل سال اخیر هم خود موضوعی است که باید به آن فکر کرد. اما هر چه که هست، شکی نیست که جامعه، به شکلی محسوس، به موسیقی و هنرها، رو کرده است. در چنین وضعیتی، با چنین جامعهای، چگونه میتوان بر سیاستهای فرهنگی مثل عدم آموزش موسیقی در دانشگاهها و مدارس، محدودیت شدید جذب دانشجوی موسیقی در مقطع ارشد خلاصه کردناش تنها در دو سه دانشگاه دولتی کشور و اجازه ندادن به تدریس و تربیت دانشجو در مقطع دکتری در سالهای پس از انقلاب، عدم برگزاری کنسرت در برخی شهرها و استانها و اصرار بر سیاستهای عجیبی چون نشان ندادن ساز در تلوزیون اصرار کرد؟
▪️جامعه، حتی در اعماق برخی اقشار مذهبی، به شکلی وسیع به موسیقی و هنرها آغوش گشودهاست. به پسران خادم حرمی فکر میکنم که امروز مشغول آموختن ساز جدیدشان هستند. به تعداد بسیار زیادی از دانشجویان محجبه در رشتههای هنر از خانوادههای مذهبی و سنتی در هنرستانهای و دانشگاههای کشور. دیوار هنرها،جامعه، مذهب و سنت کوتاهتر شدهاست.
http://telegra.ph/file/75d4ae9196744f70a8c5c.jpg
#یادداشتها
#مهدی_سلیمانیه
«دین و جامعه» کانال مرجع مطالعات اجتماعی دین.
@religionandsociety
(در تغییر معنای اجتماعی موسیقی)
✍️مهدی سلیمانیه
▪️مدتی قبل، یکی از دوستان مشهدی، سازش را برای فروش گذاشتهبود. در کمتر از 24 ساعت، با تماسهای مختلفی برای خرید سازش در "مشهد" مواجه شد. یکی از مناسبترین پیشنهادات خرید، مربوط به زوجی فرهنگی بود که ساز را برای پسران دبیرستانیشان میخواستند. چانهزنیهای معمول انجام شد و قرار به پرداخت مبلغ رسید. حین هماهنگی برای پرداخت مبلغ، خریدار گفته بود: "من یکشنبه کشیک حرم هستم. باید قرار را برای پس فردا بگذاریم". با شنیدنش، به یاد خاطرات فراوان نسل قبلی از مواجهه سخت و منفی دینداران با ساز و موسیقی افتادم. به شکستن سازها، به طرد کردنها، به "مطرب" نامیدنها. جامعه، در سطوحی وسیع، به موسیقی اقبال کردهاست.
▪️در خیابان به سمت خانه میروم. نزدیک تعطیلات تابستانی مدارس است. سر چهارراه، یک آگهی کاغذی تبلیغ آموزشگاه موسیقی مخصوص کودکان میبینم. برمیدارم. هنوز به خانه نرسیدهام که دومین آگهی آموزشگاه مخصوص کودکانی دیگر را پیدا میکنم. در یک محله، در کمتر از پانصد متر. حساستر میشوم و فکر میکنم: تنها در یک محلهی غربی نهچندان بزرگ تهران، بیش از پنج آموزشگاه موسیقی به یاد میآورم که دو آموزشگاهش مخصوص آموزش موسیقی کودکان است. فردا، در اتوبان تهران-کرج، حین رانندگی، بیلبورد بزرگ مربوط به آموزشگاه موسیقی در کرج در کنار اتوبان به چشمم میخورد. آموزش موسیقی دیگر فقط مربوط به طبقات بسیار مرفه جامعه نیست. تمایل به موسیقی و آموزش موسیقی عمومی شدهاست.
▪️اگر تا پیش از این، تا حدود 20 یا 30 سال قبل، ادامه تحصیل فرزندان خانواده در رشتههای هنری یک ضدارزش اجتماعی بود و خانوادهها چنان تمایلی به این تصمیم نداشتند، امروز اما همین خانوادهها، با اشتیاق، فرزندانشان در کنار کلاس زبان، به کلاس موسیقی میفرستند و برای ان هزینه میکنند. آنها افتخار میکنند که فرزندشان در جلوی جمع ساز بزند و یا دانشجوی هنر باشد. اگر تا پیش از این، دیدن نوازندگان خیابانی، محدود به سنین خاص و مکانهای خاص بود، امروز اما سطح شهر، به خصوص در میادین اصلی، شاهد حضور نوازندگان زن و مرد و پیر و جوان با انواع سازهاست. برگزاری مراسم ختم با نواختن ساز و موسیقی، به جای مجالس ختم معمول، گرچه هنوز در حد یک استثناست، اما در حال تبدیل شدن به یکی از انواع مراسم معمول است. جامعه، در سطحی وسیع، به موسیقی اقبال کردهاست.
▪️اگر امروز شاهدیم که حاکمیت نیز که تا چهار دهه قبل، خود حتی با موسیقی سنتی نیز مخالفت میکرد، امروز خوانندگان نه سنتی، که پاپ مخصوص خود را تربیت میکند و در مراسم رسمی، از اجرای موسیقی آنها بهره میبرد، نشان از تغییری است که به سبب درک ناگفتهی همین اثرگذاری موسیقی به دلیل اقبال جامعه در ذهنیت و عملکرد حاکمیت اتفاق افتاداست.
▪️اقبال جامعه به موسیقی، تنها یک تکه از روند کلی اقبال جامعه به سمت "هنر"هاست. مثالهای متعددی از این تغییر روند را میتوان ذکر کرد. دلایل این تغییر روند اجتماعی در چهل سال اخیر هم خود موضوعی است که باید به آن فکر کرد. اما هر چه که هست، شکی نیست که جامعه، به شکلی محسوس، به موسیقی و هنرها، رو کرده است. در چنین وضعیتی، با چنین جامعهای، چگونه میتوان بر سیاستهای فرهنگی مثل عدم آموزش موسیقی در دانشگاهها و مدارس، محدودیت شدید جذب دانشجوی موسیقی در مقطع ارشد خلاصه کردناش تنها در دو سه دانشگاه دولتی کشور و اجازه ندادن به تدریس و تربیت دانشجو در مقطع دکتری در سالهای پس از انقلاب، عدم برگزاری کنسرت در برخی شهرها و استانها و اصرار بر سیاستهای عجیبی چون نشان ندادن ساز در تلوزیون اصرار کرد؟
▪️جامعه، حتی در اعماق برخی اقشار مذهبی، به شکلی وسیع به موسیقی و هنرها آغوش گشودهاست. به پسران خادم حرمی فکر میکنم که امروز مشغول آموختن ساز جدیدشان هستند. به تعداد بسیار زیادی از دانشجویان محجبه در رشتههای هنر از خانوادههای مذهبی و سنتی در هنرستانهای و دانشگاههای کشور. دیوار هنرها،جامعه، مذهب و سنت کوتاهتر شدهاست.
http://telegra.ph/file/75d4ae9196744f70a8c5c.jpg
#یادداشتها
#مهدی_سلیمانیه
«دین و جامعه» کانال مرجع مطالعات اجتماعی دین.
@religionandsociety
🔶تعبیر «صاحب» در سنت حوزوی
(چگونه سنت حوزوی به صورت نمادین سرمایه میسازد؟)
✍️مهدی سلیمانیه
▪️«صاحب کفایه»، «صاحب روضات [الجنات]»، «صاجب عروه». این تعبیرها در سنت حوزوی، تعبیری آشناست. منظور از هر کدام از این عبارات، فردی است که نویسنده کتابی مشهور در سنت حوزوی است. به عنوان نمونه، «صاحب کفایه»، ملامحمد کاظم خراسانی است که کتابی با عنوان «کفایهالاصول» نوشتهاست. به همین ترتیب، «صاحب روضات الجنات»، «میرزا محمد باقر چارسوقی اصفهانی» و منظور از «صاحب عروه»، ملامحمدکاظم طباطبایی یزدی است.
▪️حدود سهسالی هست که مشغول تحقیق در مورد زندگینامهنگاری حوزویان هستم. با این دست تعابیر در مورد علماء حوزه به دفعات برخورد کردهام. این نامگذاری به حدی رایج میشود که گاهی در متون و بحثهای شفاهی حوزویان، نام فرد مورد نظر به کار نمیرود و تعبیر ِ "صاحب ..." جایگزین نام او میشود.
▪️در دانشگاه و نظام آموزشی غیرسنتی ما کمتر به یاد دارم که کسی را نه با نامش، که با پسوند ِ «نویسندهی فلان کتاب» مهم در علوم انسانی معرفی کنند. در علومانسانی و علوماجتماعی غربی هم کمتر دیدهام که حتی از کلاسیکهای این علوم، نه با نامشان که با لقب «نویسندهی فلان کتاب» یاد کنند.
▪️به معنای اجتماعی چنین نامگذاری فکر میکنم: نظام آموزشی و علمی که افراد سرشناس خود را با عنوان نویسنده یک کتاب مهم نامگذاری میکند، در واقع در حال اعتبار بخشیدن به خروجی و محصول کار آنان است. وقتی فردی در یک نظام آموزشی، با نویسندگی یک اثر علمی شناخته میشود، در حقیقت اهمیت خروجی و محصول علمی در آن میدان و حوزه مورد تأکید قرار میگیرد. نوعی قدردانی نمادین از نویسندگانی که آثار اصلی این میدان را تولید میکنند. اگر در اروپای غربی و فرانسه و انگلستان، القاب سنتی چون «دوک» و «سِر» و «شوالیه» تا به امروز برای تقدیر و ایجاد منزلت اجتماعی به کار میرود، در میدان حوزوی نیز تعبیر «صاحب ...» گونهای مکانیزم ایجاد منزلت اجتماعی برای نویسندگان است. سرمایهای که اینبار نه در ازای در اختیار داشتن موقعیت مدیریتی و سلسله مراتب حوزوی، که در ازاء تلاشی علمی، به نمایندگی خروجی این تلاش یعنی کتابی اثرگذار، به فرد اعطا میشود. این مکانیزمها، نشانی دیگر از قوام و توان قابل ملاحظهی نظام سنت علمی ما در گذشته است.
▪️از طرفی دیگر، شاید بخشی از این تأکید بر خروجی (یک کتاب) و مانایی و اثرگذاری آن در میدان حوزوی، ناشی از تفاوت در منطق علم مدرن و دانش سنتی نیز باشد. چرا که آنچنان که ماکس وبر در مقاله «علم در مقام حرفه» میگوید، ویژگی علم مدرن، در کهنهشدن و زماندار بودن گزارههای مطرح شده و نظریات - حتی گاهی سریع- و به تعبیر پوپر، "ابطالپذیری" گزارههای آن است. در حالی که در منطق دانش حوزوی و در میدان سنت، چنین فرآیند سریعی از کهنهشدن و باطل شدن وجود ندارد. به همین دلیل، تا حدی طبیعی است که اهمیت و اعتبار آثار و کتابها در میدان سنت حوزوی، ماناتر و بلندمدتتر باشد.
نقل از کانال نویسنده (اینکُجا)
#یادداشتها
#مهدی_سلیمانیه
دین و جامعه مرجع محتوای تخصصی مطالعات اجتماعی دین
@religionandsociety
(چگونه سنت حوزوی به صورت نمادین سرمایه میسازد؟)
✍️مهدی سلیمانیه
▪️«صاحب کفایه»، «صاحب روضات [الجنات]»، «صاجب عروه». این تعبیرها در سنت حوزوی، تعبیری آشناست. منظور از هر کدام از این عبارات، فردی است که نویسنده کتابی مشهور در سنت حوزوی است. به عنوان نمونه، «صاحب کفایه»، ملامحمد کاظم خراسانی است که کتابی با عنوان «کفایهالاصول» نوشتهاست. به همین ترتیب، «صاحب روضات الجنات»، «میرزا محمد باقر چارسوقی اصفهانی» و منظور از «صاحب عروه»، ملامحمدکاظم طباطبایی یزدی است.
▪️حدود سهسالی هست که مشغول تحقیق در مورد زندگینامهنگاری حوزویان هستم. با این دست تعابیر در مورد علماء حوزه به دفعات برخورد کردهام. این نامگذاری به حدی رایج میشود که گاهی در متون و بحثهای شفاهی حوزویان، نام فرد مورد نظر به کار نمیرود و تعبیر ِ "صاحب ..." جایگزین نام او میشود.
▪️در دانشگاه و نظام آموزشی غیرسنتی ما کمتر به یاد دارم که کسی را نه با نامش، که با پسوند ِ «نویسندهی فلان کتاب» مهم در علوم انسانی معرفی کنند. در علومانسانی و علوماجتماعی غربی هم کمتر دیدهام که حتی از کلاسیکهای این علوم، نه با نامشان که با لقب «نویسندهی فلان کتاب» یاد کنند.
▪️به معنای اجتماعی چنین نامگذاری فکر میکنم: نظام آموزشی و علمی که افراد سرشناس خود را با عنوان نویسنده یک کتاب مهم نامگذاری میکند، در واقع در حال اعتبار بخشیدن به خروجی و محصول کار آنان است. وقتی فردی در یک نظام آموزشی، با نویسندگی یک اثر علمی شناخته میشود، در حقیقت اهمیت خروجی و محصول علمی در آن میدان و حوزه مورد تأکید قرار میگیرد. نوعی قدردانی نمادین از نویسندگانی که آثار اصلی این میدان را تولید میکنند. اگر در اروپای غربی و فرانسه و انگلستان، القاب سنتی چون «دوک» و «سِر» و «شوالیه» تا به امروز برای تقدیر و ایجاد منزلت اجتماعی به کار میرود، در میدان حوزوی نیز تعبیر «صاحب ...» گونهای مکانیزم ایجاد منزلت اجتماعی برای نویسندگان است. سرمایهای که اینبار نه در ازای در اختیار داشتن موقعیت مدیریتی و سلسله مراتب حوزوی، که در ازاء تلاشی علمی، به نمایندگی خروجی این تلاش یعنی کتابی اثرگذار، به فرد اعطا میشود. این مکانیزمها، نشانی دیگر از قوام و توان قابل ملاحظهی نظام سنت علمی ما در گذشته است.
▪️از طرفی دیگر، شاید بخشی از این تأکید بر خروجی (یک کتاب) و مانایی و اثرگذاری آن در میدان حوزوی، ناشی از تفاوت در منطق علم مدرن و دانش سنتی نیز باشد. چرا که آنچنان که ماکس وبر در مقاله «علم در مقام حرفه» میگوید، ویژگی علم مدرن، در کهنهشدن و زماندار بودن گزارههای مطرح شده و نظریات - حتی گاهی سریع- و به تعبیر پوپر، "ابطالپذیری" گزارههای آن است. در حالی که در منطق دانش حوزوی و در میدان سنت، چنین فرآیند سریعی از کهنهشدن و باطل شدن وجود ندارد. به همین دلیل، تا حدی طبیعی است که اهمیت و اعتبار آثار و کتابها در میدان سنت حوزوی، ماناتر و بلندمدتتر باشد.
نقل از کانال نویسنده (اینکُجا)
#یادداشتها
#مهدی_سلیمانیه
دین و جامعه مرجع محتوای تخصصی مطالعات اجتماعی دین
@religionandsociety
🔶چه کسی برد؟ چه کسی باخت؟
(درسهای اجتماعی بازیهای آسیایی اندونزی)
✍️مهدی سلیمانیه
▪️اندونزی، با بیش از 260 میلیون نفر جمعیت، پرجمعیتترین کشور مسلمان جهان است. این واقعیت را برخی از ما نمیدانند. همین نکته است که ماجرا را جالب میکند: چهرهی جمعیتی جدید اسلام، دیگر عرب نیست. آسیای شرقی است. بگذریم. در این بازیها، یکی از نکاتی که برایم جالب بود، پوشش زنان و حجاب آنها بود: از هر سه تیپ زن مسلمان اندونزیایی در جریان تشریفات و اداره مسابقهها میشد دید: زنان کاملاً محجبه با روسری و لباس کاملاً پوشیده، زنان دارای روسری بازتر و موهای تا حدی بیرون و زنان کاملاً آزاد و بدون حجاب. چه مشکلی پیش آمد؟ جز اینکه تصویری دلنشین و دلچسب از زنان محجبه و اسلامی انتخابی و فضایی طبیعی به جهان از بزرگترین کشور مسلمان جهان ارائه شد؟ این نسخه و این تصویر - حتی برای تبلیغ خود مسلمانان و معتقدین - مؤثرتر بود یا تصویری یکدست و مصنوعی که ما از اسلام دستوریمان به جهان ارائه کردهایم؟
▪️"بازیهای آسیایی"، یک ابتکار عمل برای ساختن ِ یک "ما"ی آسیایی بود. از شرق تا غرب آسیا. یک هویت ِ آسیایی؛ و ورزش، بهترین ابزار برای ساخت چنین هویتی بود. چسبی که "ما"ی آسیایی را به هم پیوند میزند. نه اروپا، نه امریکا و نه افریقا چنین سابقهای و چنین ابتکاری برای ساختن چنین هویت جمعی نداشتهاند. باید قدر چنین ابتکاری را دانست و معنای پشت این "بازی"ها را درک کرد.
▪️شکافهای ایرانی - عربی و سنی - شیعی به حدی زیاد شده است که حتی ورزش، حتی بازیهای آسیایی هم که قرار است مرهمی بر این شکافها و زخمها باشند، به تقویت این شکافها منجر میشوند: گزارشگران بازیها از ناراحتیشان از مدالآوری «عرب»ها میگویند و آرزوی شکست عربستانیها را میکنند. باید این شکافها را جدی گرفت. جامعه و قدرت سیاسی، همه در یک بازی خطرناک ِ دو سر باخت ِ هویتگرایی مذهبی کور افتادهاند. بازی خطرناکی که برندهای اگر داشته باشد، چشمآبیها و موبورهای آن سوی جهان هستند که سلاحهایشان را کرور کرور باز بیشتر و بیشتر خواهند فروخت. اینجا، جایی است که باید به نقد همزمان قدرت سیاسی و جامعه دست زد: عربستیزی و سنیستیزی، در هر چهرهای که باشد، آب به آسیاب استعمارگران و قدرتهای جهانی خواهد ریخت که دلشان نه برای ما سوختهاست و نه برای عربها. ما و عربها و افغانها و ترکها، در یک کشتی نشستهایم. این را باید باور کنیم.
#یادداشتها #مهدی_سلیمانیه
@inkojaa
@religionandsociety
https://telegra.ph/file/33197a6c2a9b992f061f5.jpg
(درسهای اجتماعی بازیهای آسیایی اندونزی)
✍️مهدی سلیمانیه
▪️اندونزی، با بیش از 260 میلیون نفر جمعیت، پرجمعیتترین کشور مسلمان جهان است. این واقعیت را برخی از ما نمیدانند. همین نکته است که ماجرا را جالب میکند: چهرهی جمعیتی جدید اسلام، دیگر عرب نیست. آسیای شرقی است. بگذریم. در این بازیها، یکی از نکاتی که برایم جالب بود، پوشش زنان و حجاب آنها بود: از هر سه تیپ زن مسلمان اندونزیایی در جریان تشریفات و اداره مسابقهها میشد دید: زنان کاملاً محجبه با روسری و لباس کاملاً پوشیده، زنان دارای روسری بازتر و موهای تا حدی بیرون و زنان کاملاً آزاد و بدون حجاب. چه مشکلی پیش آمد؟ جز اینکه تصویری دلنشین و دلچسب از زنان محجبه و اسلامی انتخابی و فضایی طبیعی به جهان از بزرگترین کشور مسلمان جهان ارائه شد؟ این نسخه و این تصویر - حتی برای تبلیغ خود مسلمانان و معتقدین - مؤثرتر بود یا تصویری یکدست و مصنوعی که ما از اسلام دستوریمان به جهان ارائه کردهایم؟
▪️"بازیهای آسیایی"، یک ابتکار عمل برای ساختن ِ یک "ما"ی آسیایی بود. از شرق تا غرب آسیا. یک هویت ِ آسیایی؛ و ورزش، بهترین ابزار برای ساخت چنین هویتی بود. چسبی که "ما"ی آسیایی را به هم پیوند میزند. نه اروپا، نه امریکا و نه افریقا چنین سابقهای و چنین ابتکاری برای ساختن چنین هویت جمعی نداشتهاند. باید قدر چنین ابتکاری را دانست و معنای پشت این "بازی"ها را درک کرد.
▪️شکافهای ایرانی - عربی و سنی - شیعی به حدی زیاد شده است که حتی ورزش، حتی بازیهای آسیایی هم که قرار است مرهمی بر این شکافها و زخمها باشند، به تقویت این شکافها منجر میشوند: گزارشگران بازیها از ناراحتیشان از مدالآوری «عرب»ها میگویند و آرزوی شکست عربستانیها را میکنند. باید این شکافها را جدی گرفت. جامعه و قدرت سیاسی، همه در یک بازی خطرناک ِ دو سر باخت ِ هویتگرایی مذهبی کور افتادهاند. بازی خطرناکی که برندهای اگر داشته باشد، چشمآبیها و موبورهای آن سوی جهان هستند که سلاحهایشان را کرور کرور باز بیشتر و بیشتر خواهند فروخت. اینجا، جایی است که باید به نقد همزمان قدرت سیاسی و جامعه دست زد: عربستیزی و سنیستیزی، در هر چهرهای که باشد، آب به آسیاب استعمارگران و قدرتهای جهانی خواهد ریخت که دلشان نه برای ما سوختهاست و نه برای عربها. ما و عربها و افغانها و ترکها، در یک کشتی نشستهایم. این را باید باور کنیم.
#یادداشتها #مهدی_سلیمانیه
@inkojaa
@religionandsociety
https://telegra.ph/file/33197a6c2a9b992f061f5.jpg
📚اربعین؛ سامانِ بیسازمان📚
(نقدی اجتماعی بر تلاشهای رسمی برای سازماندهی اربعین)
#مهدی_سلیمانیه
📗در سالهای اخیر، ویژگیهای خاص مناسک پیادهروی اربعین، آن را تبدیل به یک پدیدهی اجتماعی بینظیر کردهاست. ابعاد خاص این پدیدهی نوظهور، منطق پیدایی، تداوم و افزایش نرخ مشارکت در آن را به گونهای منحصر به فرد افزایش دادهاست: هر سال، بر ابعاد جمعیتی و بازنمایی اربعین افزوده میشود. یکی از ویژگیهای خاص اربعین در مقایسه با مناسک دینی چون حج، خودانگیختگی و منطق خاص مبتنی بر تکثر، رهایی، برنامهریزی طبیعی و غیرمتمرکز، فارغ از سلسلهمراتب رسمی و با مشارکت حداقلی دولتها و حاکمیتهاست.
📕به بیان دیگر اگر اربعین، امروز «اربعین» است، بخش مهمی از آن ناظر به تعلیق و کنار گذاشتهشدن همین روالهای رسمی، پیشبینیپذیر کردنها، دخالت دولتها، «تمهیدات اندیشیدهشده»، «تسهیلات در نظر گرفتهشده»، پرداختهای بانکی، فیشهای ثبتنامی، نظارتهای قاعدهمند و خلاصه هر آنچیزی است که بویی از «باید» میدهد.
📙منطق جذابیت مناسک اربعین، مبتنی بر منطق خاص شور، دل، طلبیدن، شیدایی، غرق شدن در رود بیکران هزاران قطرهی آمده از هر کجاست. اربعینِ برنامهریزی شده، اربعینِ باید و ثبتنام و مجوز و پرداخت و فیش و سامانه و اعتبار و سازماندهی و اعداد، دیگر اربعینِ این سالها نخواهد بود. منطق اربعین، منطقِ سازماندهی نیست.
📗دولتها و سازمانها و حاکمیتها اما منطقِ شیدایی را درک نمیکنند. بر همین مبنا، سال گذشته پیشبینی کردهبودیم که احتمالاً در سالهای بعد، این عرصه نیز به تسخیر سیاستگذاریها و سازماندهیها در خواهد آمد. پیشقراولان این سازماندهی، از چند سال گذشته شروع به فراهم کردن زمینه برای تغییر منطق این مناسک کردهبودند: از همان زمان که نخستین کاروانهای اعزامی خدمات شهری و تیمهای مدیریتی شهرداری و حج و زیارت و سایر سازمانهای کشوری و لشکری به اربعین اعزام شدند، مشخص بود که میل آشنا به بروکراتیزه کردن، مناسک اربعین را هم در بر خواهدگرفت.
📘این تغییر قریبالوقوع، همان گرایش حاکمیت به پیشبینیپذیر کردن، قاعدهمند نمودن، رسمیسازی، مدرکدار ساختن، زمانمند کردن، شورا و ستاد ساختن، قانونی نمودن، نظم و نسق بخشیدن و برنامهریزی کردن تمامی پدیدههای اجتماعی است که سالهاست پایش به میدان دین باز شده است: دیروز برنامهریزی گستردهی نظام آموزشی حوزههای علمیه، مناسک اعتکاف و سفرهای مناطق جنگی (بخوانید: اردوهای امروز راهیان نور) و دهها نهاد و پدیدهی دینی و اجتماعی دیگر را در بر میگرفت و امروز به سراغ اربعین آمدهاست. عنقریب است که ستادهای مدیریت، مراکز فرماندهی، قوانین و بندهای رسمی و موافقتنامههای سازمانی اربعین تشکیل شوند. بروکراسی و میل به نظم و نسق دادن همهچیز و همهجا، حد و مرز نمیشناسد.
📙اما جامعهشناسی به ما میگوید که تنها منطق، منطق سردِ بروکراسی نیست. نظم، یک شکل ندارد. تنها معنای سامان دادن، سازمان دادن نیست. تنها ساماندهنده نیز سیاست و اقتصاد نیست. دین، هنر، علم و عُرف، منطق«ها»ی خاص خود را دارند. این منطق«ها»ی متکثر، به هر یک از این میدانها و پدیدهها، سامان میدهند. سامان و نظمی خودانگیخته که لزوماً با منطق سیاست و اقتصاد هماهنگی ندارد؛ و قرار هم نیست داشتهباشد.
📗زمانی گفتهی مشهوری از یکی از مراجع تقلید نقل شدهشدهبود که: «نظم حوزه در بینظمی است». درک غالب از این جمله این بود که: نیازی به نظم نیست. اما درکِ منطقِ قدرتمند این گزاره، امروز، پس از تجربهی این میل بیپایان به مدیریت همه چیز، آسانتر است: نظم و سامان حوزه، نظم و سامانی خاص این میدان است. باید به حاکمیتها و دولتها گفت: منطق این میدان را بر هم نزنید.
▪️مطالعه متن کامل مقاله:
@Socio_shia
@religionandsociety
(نقدی اجتماعی بر تلاشهای رسمی برای سازماندهی اربعین)
#مهدی_سلیمانیه
📗در سالهای اخیر، ویژگیهای خاص مناسک پیادهروی اربعین، آن را تبدیل به یک پدیدهی اجتماعی بینظیر کردهاست. ابعاد خاص این پدیدهی نوظهور، منطق پیدایی، تداوم و افزایش نرخ مشارکت در آن را به گونهای منحصر به فرد افزایش دادهاست: هر سال، بر ابعاد جمعیتی و بازنمایی اربعین افزوده میشود. یکی از ویژگیهای خاص اربعین در مقایسه با مناسک دینی چون حج، خودانگیختگی و منطق خاص مبتنی بر تکثر، رهایی، برنامهریزی طبیعی و غیرمتمرکز، فارغ از سلسلهمراتب رسمی و با مشارکت حداقلی دولتها و حاکمیتهاست.
📕به بیان دیگر اگر اربعین، امروز «اربعین» است، بخش مهمی از آن ناظر به تعلیق و کنار گذاشتهشدن همین روالهای رسمی، پیشبینیپذیر کردنها، دخالت دولتها، «تمهیدات اندیشیدهشده»، «تسهیلات در نظر گرفتهشده»، پرداختهای بانکی، فیشهای ثبتنامی، نظارتهای قاعدهمند و خلاصه هر آنچیزی است که بویی از «باید» میدهد.
📙منطق جذابیت مناسک اربعین، مبتنی بر منطق خاص شور، دل، طلبیدن، شیدایی، غرق شدن در رود بیکران هزاران قطرهی آمده از هر کجاست. اربعینِ برنامهریزی شده، اربعینِ باید و ثبتنام و مجوز و پرداخت و فیش و سامانه و اعتبار و سازماندهی و اعداد، دیگر اربعینِ این سالها نخواهد بود. منطق اربعین، منطقِ سازماندهی نیست.
📗دولتها و سازمانها و حاکمیتها اما منطقِ شیدایی را درک نمیکنند. بر همین مبنا، سال گذشته پیشبینی کردهبودیم که احتمالاً در سالهای بعد، این عرصه نیز به تسخیر سیاستگذاریها و سازماندهیها در خواهد آمد. پیشقراولان این سازماندهی، از چند سال گذشته شروع به فراهم کردن زمینه برای تغییر منطق این مناسک کردهبودند: از همان زمان که نخستین کاروانهای اعزامی خدمات شهری و تیمهای مدیریتی شهرداری و حج و زیارت و سایر سازمانهای کشوری و لشکری به اربعین اعزام شدند، مشخص بود که میل آشنا به بروکراتیزه کردن، مناسک اربعین را هم در بر خواهدگرفت.
📘این تغییر قریبالوقوع، همان گرایش حاکمیت به پیشبینیپذیر کردن، قاعدهمند نمودن، رسمیسازی، مدرکدار ساختن، زمانمند کردن، شورا و ستاد ساختن، قانونی نمودن، نظم و نسق بخشیدن و برنامهریزی کردن تمامی پدیدههای اجتماعی است که سالهاست پایش به میدان دین باز شده است: دیروز برنامهریزی گستردهی نظام آموزشی حوزههای علمیه، مناسک اعتکاف و سفرهای مناطق جنگی (بخوانید: اردوهای امروز راهیان نور) و دهها نهاد و پدیدهی دینی و اجتماعی دیگر را در بر میگرفت و امروز به سراغ اربعین آمدهاست. عنقریب است که ستادهای مدیریت، مراکز فرماندهی، قوانین و بندهای رسمی و موافقتنامههای سازمانی اربعین تشکیل شوند. بروکراسی و میل به نظم و نسق دادن همهچیز و همهجا، حد و مرز نمیشناسد.
📙اما جامعهشناسی به ما میگوید که تنها منطق، منطق سردِ بروکراسی نیست. نظم، یک شکل ندارد. تنها معنای سامان دادن، سازمان دادن نیست. تنها ساماندهنده نیز سیاست و اقتصاد نیست. دین، هنر، علم و عُرف، منطق«ها»ی خاص خود را دارند. این منطق«ها»ی متکثر، به هر یک از این میدانها و پدیدهها، سامان میدهند. سامان و نظمی خودانگیخته که لزوماً با منطق سیاست و اقتصاد هماهنگی ندارد؛ و قرار هم نیست داشتهباشد.
📗زمانی گفتهی مشهوری از یکی از مراجع تقلید نقل شدهشدهبود که: «نظم حوزه در بینظمی است». درک غالب از این جمله این بود که: نیازی به نظم نیست. اما درکِ منطقِ قدرتمند این گزاره، امروز، پس از تجربهی این میل بیپایان به مدیریت همه چیز، آسانتر است: نظم و سامان حوزه، نظم و سامانی خاص این میدان است. باید به حاکمیتها و دولتها گفت: منطق این میدان را بر هم نزنید.
▪️مطالعه متن کامل مقاله:
@Socio_shia
@religionandsociety
Forwarded from گروه مطالعاتی «جامعهشناسی تشیع»
📚تصویرسازی کاریکاتوری قرآن؟📚
(تحول رابطه هنر و اسلام شیعی در موقعیت پساانقلابی)
#مهدی_سلیمانیه
📗در ماه رمضان سال گذشته، شهرداری تهران، مجموعه تبلیغات خود را در سطح شهر با عنوان «سبک زندگی قرآنی» اجرا کرد. این مجموعه، شامل بنرهای بزرگی است که مفاهیم قرآنی را با تصویرسازی بیان کرده اند. نکته ی مهم این است که تعداد زیادی از آیات قرآن، با "کاریکاتور" تصویر شده و در سطح شهر نصب شده اند و هیچ اعتراضی به این بنرها صورت نگرفت. این نشانهای از یک تغییر است: تغییر نسبت هنرها و اسلام شیعی. ادعای من این است که این تغییر، شاید تنها در موقعیتِ خاص امروز ایران میسر بود: جایی که [بخشی از] نهاد رسمی دین به حکومت رسیده باشد.
📕بیایید فرض کنیم که این اتفاق در مکان دیگری از کشورهای اسلامی رخ داده بود: آیاتی از قرآن، با تصویرسازی کاریکاتوری در سطح شهر نصب شده بود. کافی است به عربستان، مصر، پاکستان یا حتی کشورهایی که مسلمانان در آن در اقلیت هستند - مثل کشورهای اروپایی - فکر کنیم. نتیجه مشخص است. چه بسا که خونهایی در اعتراض به این تصاویر ریخته میشد. ماجرای کاریکاتورهای دانمارکی و ... هنوز در خاطرهها زنده است.
📙بیایید فکر کنیم که این اتفاق، "در زمان" دیگری رخ داده بود؛ در دورهای دیگر. مثلاً فرض کنیم که این اتفاق، در پایتخت، در زمان پهلوی دوم توسط حکومت رخ داده بود و آیاتی از قرآن با کاریکاتور تصویرسازی شده بود. تقریباً مطمئن هستم که بسیاری از مراجع تقلید در این مورد موضع میگرفتند و چه بسا کار به اعتراضات خیابانی میکشید.
📕اما امروز، این اتفاق، در سال سی و هشتم حکومت پساانقلابی اسلامی و در پایتخت آن و توسط یکی از نهادهای فرهنگی خود حکومت و در ماه رمضان اتفاق افتاده است. اما هیچ اعتراضی نه از سوی مراجع و نه از سوی جامعه به آن صورت نمیگیرد. چرا؟ پاسخ از نظر من، تغییر نسبت "هنرها، حکومت دینی و اسلام شیعی" است. تغییر نسبتی که تنها دردوره حکومت اسلامی میسر بود.
📗قبلترها، جایی در تحقیقی با عنوان "مراجع و هنرها" نوشته بودم: "احساس نیاز و استفادهی حکومت دینی از ابزار هنری برای تبلیغات، خود به مشروعیت هر چه بیشتر هنرها دامن زد: شکلگیری جشنوارههای هنری با مضامین هنر عاشورایی، تئاتر رضوی، هنر متعهد، هنر قدسی و مانند آن، تحت تأثیر همین مشروعیتبخشی به استفاده از هنر در جهت اهداف مد نظر نظام است...پس از درگذشت امام خمینی و آغاز رهبری آیتالله خامنهای نیز به نظر میرسد روند کلی پذیرش هر چه بیشتر هنر در ساحت اجتماعی و حتی استفاده از هنر به عنوان یک ابزار کارآ در جهت اهداف مد نظر نظام ادامه داشتهاست."
📘این اتفاق مهم، حداقل محصول سه تغییر مهم است: عمومی شدن هنرها در جامعه (دموکراتیزاسیون هنر) از یک سو، احساس نیاز حکومت دینی به ابزارهای هنری برای مشروعیت بخشی و همچنین افزایش اثرگذاری هنرها در سطح جهانی.
📕روزی که تتلو، روی عرشه کشتی نظامی ارتش ایران، در دفاع از رویکرد رسمی به انرژی اتمی ترانه رپ خواند، توجهها به رابطه ی شخصی او و حکومت جلب شد. اما کاریکاتورهای قرآنی پایتخت و تحولات دیگر نشان از تغییر عمده ی غیرشخصی دیگری دارند: نسبت حکومت دینی و هنرها تغییر کرده است. تغییری که چه بسا نسبت هنرها و نهاد رسمی تشیع (مرجعیت) را نیز در طولانی مدت دچار تحول نماید.
⬅️ متن کامل مقاله در سایت گروه مطالعاتی (کلیک کنید)
#فرهنگ_هنر_و_ادبیات_شیعی
#جامعهشناسی_تشیع
کانال گروه مطالعاتی «جامعهشناسی تشیع»
جهت عضویت در کانال روی نشانی زیر کلیک کنید:
🖋@Socio_shia
(تحول رابطه هنر و اسلام شیعی در موقعیت پساانقلابی)
#مهدی_سلیمانیه
📗در ماه رمضان سال گذشته، شهرداری تهران، مجموعه تبلیغات خود را در سطح شهر با عنوان «سبک زندگی قرآنی» اجرا کرد. این مجموعه، شامل بنرهای بزرگی است که مفاهیم قرآنی را با تصویرسازی بیان کرده اند. نکته ی مهم این است که تعداد زیادی از آیات قرآن، با "کاریکاتور" تصویر شده و در سطح شهر نصب شده اند و هیچ اعتراضی به این بنرها صورت نگرفت. این نشانهای از یک تغییر است: تغییر نسبت هنرها و اسلام شیعی. ادعای من این است که این تغییر، شاید تنها در موقعیتِ خاص امروز ایران میسر بود: جایی که [بخشی از] نهاد رسمی دین به حکومت رسیده باشد.
📕بیایید فرض کنیم که این اتفاق در مکان دیگری از کشورهای اسلامی رخ داده بود: آیاتی از قرآن، با تصویرسازی کاریکاتوری در سطح شهر نصب شده بود. کافی است به عربستان، مصر، پاکستان یا حتی کشورهایی که مسلمانان در آن در اقلیت هستند - مثل کشورهای اروپایی - فکر کنیم. نتیجه مشخص است. چه بسا که خونهایی در اعتراض به این تصاویر ریخته میشد. ماجرای کاریکاتورهای دانمارکی و ... هنوز در خاطرهها زنده است.
📙بیایید فکر کنیم که این اتفاق، "در زمان" دیگری رخ داده بود؛ در دورهای دیگر. مثلاً فرض کنیم که این اتفاق، در پایتخت، در زمان پهلوی دوم توسط حکومت رخ داده بود و آیاتی از قرآن با کاریکاتور تصویرسازی شده بود. تقریباً مطمئن هستم که بسیاری از مراجع تقلید در این مورد موضع میگرفتند و چه بسا کار به اعتراضات خیابانی میکشید.
📕اما امروز، این اتفاق، در سال سی و هشتم حکومت پساانقلابی اسلامی و در پایتخت آن و توسط یکی از نهادهای فرهنگی خود حکومت و در ماه رمضان اتفاق افتاده است. اما هیچ اعتراضی نه از سوی مراجع و نه از سوی جامعه به آن صورت نمیگیرد. چرا؟ پاسخ از نظر من، تغییر نسبت "هنرها، حکومت دینی و اسلام شیعی" است. تغییر نسبتی که تنها دردوره حکومت اسلامی میسر بود.
📗قبلترها، جایی در تحقیقی با عنوان "مراجع و هنرها" نوشته بودم: "احساس نیاز و استفادهی حکومت دینی از ابزار هنری برای تبلیغات، خود به مشروعیت هر چه بیشتر هنرها دامن زد: شکلگیری جشنوارههای هنری با مضامین هنر عاشورایی، تئاتر رضوی، هنر متعهد، هنر قدسی و مانند آن، تحت تأثیر همین مشروعیتبخشی به استفاده از هنر در جهت اهداف مد نظر نظام است...پس از درگذشت امام خمینی و آغاز رهبری آیتالله خامنهای نیز به نظر میرسد روند کلی پذیرش هر چه بیشتر هنر در ساحت اجتماعی و حتی استفاده از هنر به عنوان یک ابزار کارآ در جهت اهداف مد نظر نظام ادامه داشتهاست."
📘این اتفاق مهم، حداقل محصول سه تغییر مهم است: عمومی شدن هنرها در جامعه (دموکراتیزاسیون هنر) از یک سو، احساس نیاز حکومت دینی به ابزارهای هنری برای مشروعیت بخشی و همچنین افزایش اثرگذاری هنرها در سطح جهانی.
📕روزی که تتلو، روی عرشه کشتی نظامی ارتش ایران، در دفاع از رویکرد رسمی به انرژی اتمی ترانه رپ خواند، توجهها به رابطه ی شخصی او و حکومت جلب شد. اما کاریکاتورهای قرآنی پایتخت و تحولات دیگر نشان از تغییر عمده ی غیرشخصی دیگری دارند: نسبت حکومت دینی و هنرها تغییر کرده است. تغییری که چه بسا نسبت هنرها و نهاد رسمی تشیع (مرجعیت) را نیز در طولانی مدت دچار تحول نماید.
⬅️ متن کامل مقاله در سایت گروه مطالعاتی (کلیک کنید)
#فرهنگ_هنر_و_ادبیات_شیعی
#جامعهشناسی_تشیع
کانال گروه مطالعاتی «جامعهشناسی تشیع»
جهت عضویت در کانال روی نشانی زیر کلیک کنید:
🖋@Socio_shia
Socio-Shia
تصویرسازی کاریکاتوری قرآن؟ تحول رابطه هنر و اسلام شیعی در موقعیت پساانقلابی
جمهوری اسلامی، هنرها، کاریکاتور، قرآن، مراجع تقلید، جامعه شناسی
🔻«تشیع علوی، تشیع صفوی»؛ رازِ مانایی🔻
[قسمت اول]
✍️ #مهدی_سلیمانیه
▪️گزیدهای از مقاله:
📗«تشیع علوی و تشیع صفوی»، نظریهای است که بیش از چهل سال قبل توسط علی شریعتی طرح شد و مباحث، نقدها و حتی تنشهای قابل توجهی را برانگیخت. اینک، پس از گذشت بیش از چهار دهه از طرح این نظریه، شاید وقت آن باشد که با نگاهی به مختصات درونی این متن، به بررسی منتقدانهی آن بنشینیم. چرا که فراتر از میزان دلبستگی، نوع ارزشگذاری و نقدهای سلبی و ایجابی وارد بر این نظریه و سایر آراء شریعتی، از یک واقعیت نمیتوان چشم پوشید: این نظریه و برخی دیگر از نظریههای اجتماعی بومی در یکصد سال اخیر، بخشی مهم از میراث فکری، حافظهی جمعی و سنت علمی مطالعات اجتماعی دین در ایران هستند.
📙اگر بپرسیم که چرا حدود نیمقرن پس از ارائهی این نظریه توسط شریعتی، هنوز این نظریه هم در سطح جامعه حضور کاربرد دارد، هم در میدان روشنفکری به عنوان نظریهای قابل توجه مطرح است و هم در آکادمی موضوع گفتگو و نقد و بررسی واقع میشود، پاسخ را تنها نباید در عوامل فردی نظیر شخصیت کاریزماتیک شریعتی و عوامل اجتماعی نظیر اثرگذاری قابل توجه وی در رویدادهای اجتماعی بزرگی نظیر انقلاب جستجو کرد. بخش مهمی از پاسخ، ناظر به قوت درونی خود این نظریه است. قوتی که همانطور که اشاره شد، از دو ویژگی «شبکهای بودن» و «گستردگی روی زمینه» برمیخیزد.
📘چرا اهمیت دارد که نشان دهیم نظریهی «تشیع علوی و تشیع صفوی» شریعتی، دارای چنین قدرت و حائز این ویژگیهاست و تلاش کنیم تا عوامل موجدهی این استحکام را شناسایی کنیم؟ (...) نشان دادن نقاط قوت این نظریه، این فایده را دارد که جامعه و جامعهشناسی ایران، بتواند از این نقاط قوت به مثابه مرهمی برای بسیاری از آسیبها و بیماریهایی که با آن دچار است استفاده کند. به نظر من، این نقاط قوت نظریهی «تشیع علوی و تشیع صفوی»، نقاط ضعف امروز غالب پژوهشها و تلاشهای جامعهشناختی در آکادمی و همچنین اندیشهورزیهای روشنفکری در ایران است.
📕شبکهای بودن نظریهی «تشیع علوی و تشیع صفوی»، دارای سه بعد است: ایجاد یک شبکهی مفهومی، ایجاد شبکهای میان چند نظریهی دیگر خود شریعتی در سایر آثارش و در نهایت، ایجاد یک شبکهی گفتگویی با برخی از مهمترین نظریات مطرح داخلی و خارجی در حوزهای که در مورد آن در حال نظریهپردازی بودهاست. شریعتی در واقع با استفادهی همزمان و تقاطع دادن این سهی شبکه، یک «بافت نظری منسجم» ایجاد میکند که تارهای آن، مفاهیم درهمتنیده و نظریات خودش در سایر آثار و سخنرانیها و پودهایش برخی از مهمترین نظریات موجود در حوزهی مورد بررسیاش در زمان حیاتش و پیش از آن هستند که به گونهای انتقادی با آنها روبرو میشود. بخش مهمی از قوت این نظریه، ناشی از در هم تنیدهشدن این سه لایه هستند.
📙شریعتی، در این اثر نیز همچنان یک «جامعهشناس مفهومساز» است. وی با بهرهگیری از دو بال تسلط بر منابع سنتی فرهنگ ایرانی و اسلامی و نیز آگاهی مستقیم از جدیترین مباحث اصلی نظری روز علومانسانی و علوماجتماعی در زمانهاش، "منظومه"ای از مفاهیم بدیع و کارآ برای توصیف و تحلیل واقعیت اجتماعی ایجاد میکند. این منظومه، از دو دسته مفاهیم ساختهشدهاست: دستهی نخست، مفاهیمی که او خود میآفریند و از دو منبعی که اشاره شد، خلق میکند. دستهی دوم، مفاهیمی است که شریعتی به واسازی، بازسازی و عادتزدایی آنها دست میزند؛ مفاهیمی که از پیش در فرهنگی ایرانی، شیعی و اسلامی موجود و مطرح بودهاند اما شریعتی در قالب آشنای آنها، روحی تازه میدمد و تعریفی متفاوت از آنها را ارائه میدهد.
📗منظومهای که شریعتی نظریهی خود را بر آن مبنا کرده است، تنها به شبکهای از مفاهیم خلاقانه و بازسازی شده منحصر نمیشود بلکه وی در این نظریه، از به هم پیوند دادن تعداد قابل توجهی از سایر نظریات و مفاهیمی که در سایر آثارش طرح شده و بسط یافتهاند، استفاده میکند. نظریات و مفاهیم محوری چون نظریهی «استحمار»[۱۰]، «استعمار»، «بازگشت به خویشتن» و موارد متعدد دیگر است. در واقع نظریهی تشیع علوی و صفوی شریعتی را باید در سطحی دیگر، جزئی از یک کل بزرگتر نظری فهم کرد که در کنار سایر مفاهیم محوری و نظریات اساسی او معنادار میشود.
ادامه دارد 🔻
⬅️ مطالعه متن کامل در سایت گروه مطالعاتی (کلیک کنید)
(http://www.socio-shia.com/index.php/sociology-of-shia-fields/shia-social-history/274-alavi-safavi-maanaai) #جامعهشناسی_تشیع
#تاریخ_اجتماعی_تشیع
https://t.me/religionandsociety
[قسمت اول]
✍️ #مهدی_سلیمانیه
▪️گزیدهای از مقاله:
📗«تشیع علوی و تشیع صفوی»، نظریهای است که بیش از چهل سال قبل توسط علی شریعتی طرح شد و مباحث، نقدها و حتی تنشهای قابل توجهی را برانگیخت. اینک، پس از گذشت بیش از چهار دهه از طرح این نظریه، شاید وقت آن باشد که با نگاهی به مختصات درونی این متن، به بررسی منتقدانهی آن بنشینیم. چرا که فراتر از میزان دلبستگی، نوع ارزشگذاری و نقدهای سلبی و ایجابی وارد بر این نظریه و سایر آراء شریعتی، از یک واقعیت نمیتوان چشم پوشید: این نظریه و برخی دیگر از نظریههای اجتماعی بومی در یکصد سال اخیر، بخشی مهم از میراث فکری، حافظهی جمعی و سنت علمی مطالعات اجتماعی دین در ایران هستند.
📙اگر بپرسیم که چرا حدود نیمقرن پس از ارائهی این نظریه توسط شریعتی، هنوز این نظریه هم در سطح جامعه حضور کاربرد دارد، هم در میدان روشنفکری به عنوان نظریهای قابل توجه مطرح است و هم در آکادمی موضوع گفتگو و نقد و بررسی واقع میشود، پاسخ را تنها نباید در عوامل فردی نظیر شخصیت کاریزماتیک شریعتی و عوامل اجتماعی نظیر اثرگذاری قابل توجه وی در رویدادهای اجتماعی بزرگی نظیر انقلاب جستجو کرد. بخش مهمی از پاسخ، ناظر به قوت درونی خود این نظریه است. قوتی که همانطور که اشاره شد، از دو ویژگی «شبکهای بودن» و «گستردگی روی زمینه» برمیخیزد.
📘چرا اهمیت دارد که نشان دهیم نظریهی «تشیع علوی و تشیع صفوی» شریعتی، دارای چنین قدرت و حائز این ویژگیهاست و تلاش کنیم تا عوامل موجدهی این استحکام را شناسایی کنیم؟ (...) نشان دادن نقاط قوت این نظریه، این فایده را دارد که جامعه و جامعهشناسی ایران، بتواند از این نقاط قوت به مثابه مرهمی برای بسیاری از آسیبها و بیماریهایی که با آن دچار است استفاده کند. به نظر من، این نقاط قوت نظریهی «تشیع علوی و تشیع صفوی»، نقاط ضعف امروز غالب پژوهشها و تلاشهای جامعهشناختی در آکادمی و همچنین اندیشهورزیهای روشنفکری در ایران است.
📕شبکهای بودن نظریهی «تشیع علوی و تشیع صفوی»، دارای سه بعد است: ایجاد یک شبکهی مفهومی، ایجاد شبکهای میان چند نظریهی دیگر خود شریعتی در سایر آثارش و در نهایت، ایجاد یک شبکهی گفتگویی با برخی از مهمترین نظریات مطرح داخلی و خارجی در حوزهای که در مورد آن در حال نظریهپردازی بودهاست. شریعتی در واقع با استفادهی همزمان و تقاطع دادن این سهی شبکه، یک «بافت نظری منسجم» ایجاد میکند که تارهای آن، مفاهیم درهمتنیده و نظریات خودش در سایر آثار و سخنرانیها و پودهایش برخی از مهمترین نظریات موجود در حوزهی مورد بررسیاش در زمان حیاتش و پیش از آن هستند که به گونهای انتقادی با آنها روبرو میشود. بخش مهمی از قوت این نظریه، ناشی از در هم تنیدهشدن این سه لایه هستند.
📙شریعتی، در این اثر نیز همچنان یک «جامعهشناس مفهومساز» است. وی با بهرهگیری از دو بال تسلط بر منابع سنتی فرهنگ ایرانی و اسلامی و نیز آگاهی مستقیم از جدیترین مباحث اصلی نظری روز علومانسانی و علوماجتماعی در زمانهاش، "منظومه"ای از مفاهیم بدیع و کارآ برای توصیف و تحلیل واقعیت اجتماعی ایجاد میکند. این منظومه، از دو دسته مفاهیم ساختهشدهاست: دستهی نخست، مفاهیمی که او خود میآفریند و از دو منبعی که اشاره شد، خلق میکند. دستهی دوم، مفاهیمی است که شریعتی به واسازی، بازسازی و عادتزدایی آنها دست میزند؛ مفاهیمی که از پیش در فرهنگی ایرانی، شیعی و اسلامی موجود و مطرح بودهاند اما شریعتی در قالب آشنای آنها، روحی تازه میدمد و تعریفی متفاوت از آنها را ارائه میدهد.
📗منظومهای که شریعتی نظریهی خود را بر آن مبنا کرده است، تنها به شبکهای از مفاهیم خلاقانه و بازسازی شده منحصر نمیشود بلکه وی در این نظریه، از به هم پیوند دادن تعداد قابل توجهی از سایر نظریات و مفاهیمی که در سایر آثارش طرح شده و بسط یافتهاند، استفاده میکند. نظریات و مفاهیم محوری چون نظریهی «استحمار»[۱۰]، «استعمار»، «بازگشت به خویشتن» و موارد متعدد دیگر است. در واقع نظریهی تشیع علوی و صفوی شریعتی را باید در سطحی دیگر، جزئی از یک کل بزرگتر نظری فهم کرد که در کنار سایر مفاهیم محوری و نظریات اساسی او معنادار میشود.
ادامه دارد 🔻
⬅️ مطالعه متن کامل در سایت گروه مطالعاتی (کلیک کنید)
(http://www.socio-shia.com/index.php/sociology-of-shia-fields/shia-social-history/274-alavi-safavi-maanaai) #جامعهشناسی_تشیع
#تاریخ_اجتماعی_تشیع
https://t.me/religionandsociety
Socio-Shia
«تشیع علوی، تشیع صفوی»؛ رازِ مانایی
جامعه شناسی تشیع
پایگاه اطلاع رسانی مطالعات اجتماعی تشیع دوازده امامی در ایران
پایگاه اطلاع رسانی مطالعات اجتماعی تشیع دوازده امامی در ایران
🔻«تشیع علوی، تشیع صفوی»؛ رازِ مانایی🔻
[قسمت دوم و پایانی]
✍️ #مهدی_سلیمانیه
▪️گزیدهای از مقاله:
📘در سطحی دیگر، شریعتی در فرآیند طراحی و مسموع ساختن نظریهی تشیع علوی و صفوی، در یک خلاء خودمحورانه عمل نمیکند و از مرکز جهان اندیشه و فراز کوه به موعظهی یکسویه نمیپردازد. وی با برخی از مهمترین نظریات رایج و پذیرفته شده در رشتههای علومانسانی و جامعهشناسی در مورد صفویه، تاریخ ایران و اسلام به گفتگو میپردازد و در این فرآیند، با رد، گزینش یا پذیرش این نظریات، نوعی شبکهی گفتگویی درمیدان اندیشهی ملی و بینالمللی با اندیشمندان علومانسانی و اجتماعی ایجاد میکند. پیششرط شکل دادن این شبکهی گفتگویی، آگاهی او از جغرافیای اندیشه و تسلط او بر مهمترین نظریات این حوزه است. به عنوان نمونه، گفتگو با نظریات کسانی چون علیالوردی، کارل مارکس لوئی ماسینیون، ونسان مونتی، فرید وجدی، سیدمرتضی عسکری، لوئی گارده و موارد متعدد دیگر نمونههای از گرههای این شبکهی گفتگویی است.
📕اما مانایی و کارآییِ توصیفی و تبیینی نظریهی تشیع علوی و صفوی تنها محدود به عوامل سهگانهی فوق نمیشود؛ شریعتی در سطح ارائهی شواهد و مصادیق نظریه نیز موفق عمل میکند. وی در واقع با یافتن و ارائهی شواهد گسترده برای نظریهاش، توان این مدل را برای توصیف و تبیین واقعیت نشان میدهد. در واقع او موفق میشود نظریه را بر روی ابعاد مختلف واقعیتِ مورد تحلیلش، بگستراند. وی جستجوی این مصادیق را در حوزههای متعدد و چشمگیری انجام میدهد. برخی از این حوزهها عبارتاند از: تغییر در فرهنگ و رفتارهای اجتماعی، حوزهی تغییرات بروکراتیک و نهادسازی، حوزهی مناسک، حوزه امر سمبلیک و هنر، حوزهی مکان، فضا و معماری، حوزهی نقشها و کارکردهای اجتماعی، حوزهی تغییرات اندیشهای و حوزههای متعدد مصداقی دیگر.
📙جامعهای که شریعتی به تحققش میاندیشید، جامعهای تولیدکننده بود؛ جامعهای که «خودش میاندیشد و خودش خلق میکند». جامعهشناسیِ مطلوب او نیز برای چنین جامعهای نیز الزاماً باید چنین باشد: اندیشنده و خلاق.
🔰منبع: کانال جامعه شناسی تشیع
https://t.me/religionandsociety
[قسمت دوم و پایانی]
✍️ #مهدی_سلیمانیه
▪️گزیدهای از مقاله:
📘در سطحی دیگر، شریعتی در فرآیند طراحی و مسموع ساختن نظریهی تشیع علوی و صفوی، در یک خلاء خودمحورانه عمل نمیکند و از مرکز جهان اندیشه و فراز کوه به موعظهی یکسویه نمیپردازد. وی با برخی از مهمترین نظریات رایج و پذیرفته شده در رشتههای علومانسانی و جامعهشناسی در مورد صفویه، تاریخ ایران و اسلام به گفتگو میپردازد و در این فرآیند، با رد، گزینش یا پذیرش این نظریات، نوعی شبکهی گفتگویی درمیدان اندیشهی ملی و بینالمللی با اندیشمندان علومانسانی و اجتماعی ایجاد میکند. پیششرط شکل دادن این شبکهی گفتگویی، آگاهی او از جغرافیای اندیشه و تسلط او بر مهمترین نظریات این حوزه است. به عنوان نمونه، گفتگو با نظریات کسانی چون علیالوردی، کارل مارکس لوئی ماسینیون، ونسان مونتی، فرید وجدی، سیدمرتضی عسکری، لوئی گارده و موارد متعدد دیگر نمونههای از گرههای این شبکهی گفتگویی است.
📕اما مانایی و کارآییِ توصیفی و تبیینی نظریهی تشیع علوی و صفوی تنها محدود به عوامل سهگانهی فوق نمیشود؛ شریعتی در سطح ارائهی شواهد و مصادیق نظریه نیز موفق عمل میکند. وی در واقع با یافتن و ارائهی شواهد گسترده برای نظریهاش، توان این مدل را برای توصیف و تبیین واقعیت نشان میدهد. در واقع او موفق میشود نظریه را بر روی ابعاد مختلف واقعیتِ مورد تحلیلش، بگستراند. وی جستجوی این مصادیق را در حوزههای متعدد و چشمگیری انجام میدهد. برخی از این حوزهها عبارتاند از: تغییر در فرهنگ و رفتارهای اجتماعی، حوزهی تغییرات بروکراتیک و نهادسازی، حوزهی مناسک، حوزه امر سمبلیک و هنر، حوزهی مکان، فضا و معماری، حوزهی نقشها و کارکردهای اجتماعی، حوزهی تغییرات اندیشهای و حوزههای متعدد مصداقی دیگر.
📙جامعهای که شریعتی به تحققش میاندیشید، جامعهای تولیدکننده بود؛ جامعهای که «خودش میاندیشد و خودش خلق میکند». جامعهشناسیِ مطلوب او نیز برای چنین جامعهای نیز الزاماً باید چنین باشد: اندیشنده و خلاق.
🔰منبع: کانال جامعه شناسی تشیع
https://t.me/religionandsociety
Telegram
دین و جامعه
مرجع محتوای تخصصی مطالعات اجتماعی دین:
نشستها، همایش ها، معرفی کتاب، مقالات، پژوهشها و یادداشتهای تحلیلی.
اطلاع رسانی، تبادل و دریافت مطلب: مریم محمدی اکمل @maryam_mohamadiakmal
نشستها، همایش ها، معرفی کتاب، مقالات، پژوهشها و یادداشتهای تحلیلی.
اطلاع رسانی، تبادل و دریافت مطلب: مریم محمدی اکمل @maryam_mohamadiakmal