Fossil Archive
235 subscribers
93 photos
5 videos
4 files
117 links
● تکامل زیستی و دیرینه شناسی
- البرز امیدی
Download Telegram
Forwarded from کانال فسیل شناسان ایران (Saeid Oftadeh)
20241231_175836.jpg
1.3 MB
International Chronostratighraphic Chart 2024
چندین میلیون سال پیش یک Tyrannosaurus rex در محیطی گل‌آلود قدم برداشت و اصولا اثر ردپای آن، روی گل باقی ماند و سپس زیر آفتاب خشک شد. در نهایت این ردپاهای خشک شده زیر رسوبات مدفون شدند. رفته رفته طی میلیون‌ها سال لایه‌های رسوبات روی هم قرار گرفتند و دنیا ظاهری جدید پیدا کرد و دیگر خبری هم از دایناسورها نبود. حالا دیگر این رد پاها در عمق زمین مدفون شدند و محیط خارج روی آنها تاثیری ندارد. حالا طی فرسایش لایه‌های بالاتر رسوبات، رد پاها می‌توانند نمایان شوند.

رد پاهای فسیلی همیشه نشان دهنده مسیر اصلی حرکت حیوانات نیست. چندین نوع مسیر فسیلی را می‌توان از یک مرحله ایجاد کرد. در واقع فسیل رد پا که با قدم گذاشتن حیوان در رسوبات نرم باقی می‌ماند مسیر واقعی نامیده می‌شود. گاهی در این میان جزئیاتی مانند آثار پوستی هم در مسیرهای واقعی حفظ می‌شوند. لایه‌های رسوب در زیر لایه مسیر واقعی که حیوان در آن قدم گذاشته است نیز تحت تاثیر قرار می‌گیرد و فرورفتگی در این رسوبات که در اثر فشار وزن حیوان ایجاد می‌شود زیر خط نامیده می‌شود.

- البرز امیدی

https://t.me/referenceevolution
حالا که فسیل‌هایی از اثر پوستی Tyrannosaurus rex کشف کردیم واضح به نظر می‌رسد که حداقل بدن Tyrannosaurus rex، پوشیده از پر نبوده. البته این بدان معنا نیست که این موجود کاملاً بی پر بوده اما اگر پرهایی روی بدنش بوده احتمالاً تعداد کمی از آنها را روی ناحیه پشت گردن داشته. یا شاید در مقطعی از عمر خود هم بدنی پوشیده از پر داشته و پس از رسیدن به بلوغ به طرز قابل توجهی این ویژگی کاهش می‌یافته.

شواهد زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد Tyrannosaurideaهای اولیه بدنی پوشیده از پر داشتند که احتمالاً ابتدایی‌تر از ساختار پر در پرندگان امروزی بوده باشد. اعضای این خانواده پرها را تکامل دادند اما در برخی گونه‌ها مانند Tyrannosaurus rex و Tarbosaurus، آن را از دست دادند. وقتی حیوان توده بدنی بزرگ‌تری پیدا کند باید بیشتر نگران خنک بودن بدنش باشد.

- البرز امیدی

https://t.me/referenceevolution
تجزیه و تحلیل داده های حاصل از جدول توده‌ی بدنی خانواده‌ی Tyrannosaurideaها نشان دهنده‌ی اختلاف چشمگیر توده بدنی Tyrannosaurus rex با دیگر اعضای این خانواده است. ممکن است این نمودار را دیده باشید ولی تجزیه و تحلیل این نمودار می‌تواند بسیار مهم باشد. با بررسی این نمودار در می‌یابیم که توده بدنی T.Rex تا سن پنج سالگی با Dasplotosaurus، Gorgosaurus، و Albertosaurus برابر بوده و حتی تا مقداری پس از ۱۰ سالگی توده بدنی Dasplotosaurus از T.Rex بیشتر بوده. اما پیش از ۱۵ سالگی، توده‌ی بدنی T.Rex به طرز قابل توجهی افزایش می‌یافته و در نهایت در سن ۲۵ سالگی به ۶۰۰۰ کیلوگرم می‌رسید.

با توجه به نمودار، رشد توده بدنی t.rex برخلاف دیگر گونه ها، دیرتر متوقف می‌شده.


همچنین این نمودار نشان می‌دهد که Gorgosaurus، و Albertosaurus توده‌ی بدنی نسبتا یکسانی داشتند. البته باید در نظر گرفت که در این میان Tyrannosaurideaهای دیگری مانند Tarbosaurus و Zhuchengtyrannus وجود داشتند که در این نمودار حضور ندارند. در حالی که توده بدنی آنها از Dasplotosaurus بیشتر و از T.Rex کمتر بود.
- البرز امیدی

https://t.me/referenceevolution
در اواسط دوره‌ی ژوراسیک یعنی حدود ۱۶۵ میلیون سال پیش، گروهی از دایناسورهای تروپاد که به Coelurosauria معروف هستند تکامل پیدا کردند. یکی از گروهای منشعب شده از این گروه، Tyrannosauroidea بودند که شامل گروه های مختلفی شامل Proceratosaurida، و Pantyrannosauria می‌شود. یکی از گروه‌های منشعب شده از مورد دوم، Eutyrannosauria بودند که در نهایت حدود ۸۲ میلیون سال پیش موجب تکامل Tyrannosauridae های اصلی شدند.

در طی تجزیه و تحلیل فیلوژنی می‌توان دریافت که Tyrannosaurus و Tarbosaurus جد مشترک نزدیک تری دارند و نزدیک ترین اقوام آنها Zhuchengtyrannus بود. البته به نظر می‌رسد که Tarbosaurus در بازه‌ی زمانی طولانی تری نسبت به Tyrannosaurus و گونه‌ی Zhuchengtyrannus زندگی می‌کرده اما در نهایت ۶۶ میلیون سال پیش در طی انقراض کرتاسه منقرض شد.

-البرز امیدی

https://t.me/referenceevolution
💢 فسیل Lapworthella fasciculata قدیمی‌ترین نمونه شناخته‌شده در سابقه فسیلی یک "مسابقه با اسلحه" تکاملی را ارائه می‌کند.

این فعل و انفعالات ۵۱۷ میلیون ساله شکارچی و طعمه در اقیانوسی که اکنون استرالیای جنوبی را پوشانده است، بین یک حیوان کوچک پوسته پوش که از فاصله دور با سفالوپودها مرتبط است و یک حیوان دریایی ناشناخته که قادر به سوراخ کردن پوسته آن است، رخ داده است.

فعل و انفعالات شکارچی و طعمه اغلب به عنوان محرک اصلی انفجار کامبرین مطرح می شود، به ویژه با توجه به افزایش سریع تنوع و فراوانی موجودات در این زمان.


مسابقه تسلیحاتی تکاملی فرآیندی است که در آن شکارچیان و طعمه ها به طور مداوم در پاسخ به یکدیگر سازگار شده و تکامل می یابند. این پویایی اغلب به عنوان یک مسابقه تسلیحاتی توصیف می شود زیرا توانایی های بهبود یافته یک گونه منجر به بهبود گونه های دیگر در پاسخ به توانایی های خود می شود.

بیش از ۲۰۰ مورد از این نمونه های بسیار کوچک، از اندازه کمی بزرگتر از یک دانه شن تا کوچکتر از یک دانه سیب، دارای سوراخ هایی هستند که احتمالاً توسط یک شکارچی ایجاد شده است و به احتمال زیاد یا نوعی نرم تن نرم بدن است یا نوعی کرم! محققان این نمونه ها را در رابطه با سن زمین شناسی آن ها تجزیه و تحلیل کردند و افزایش ضخامت دیواره پوسته را پیدا کردند که همزمان با افزایش تعداد پوسته های سوراخ شده در مدت زمان کوتاهی است. این نشان می دهد که یک مسابقه تسلیحاتی تکاملی در جریان بوده است.

بیکنل می‌گوید: «این رکورد تکاملی بسیار مهم، برای اولین بار نشان می‌دهد که شکار نقش مهمی در تکثیر اکوسیستم‌های اولیه جانوری ایفا کرده است و سرعت سریعی را نشان می‌دهد که چنین تغییرات فنوتیپی در طول رویداد انفجار کامبرین به وجود آمد.


📎مطالعه کنید

- البرز امیدی

https://t.me/referenceevolution
فرگشت چگونه کار می‌کند؟

ممکن است تصور کنید که در روند فرگشت، تمام اعضای یک گونه، به گونه ای دیگر تغییر شکل پیدا می‌کنند. ممکن است به تصورات غلطی مانند تکامل یافتن انسان از شامپانزه یا تکامل یافتن مرغ از T.Rex برخورد کنید. اما این مشکل به دلیل درک نادرست از روند فرگشت است.


فرگشت یک فرایند خطی نیست بلکه یک فرایند انشعابی همانند یک شجره نامه‌ی عظیم است. در این شجره نامه عظیم موجودات بر اساس رده‌بندی به روش لینه قرار می‌گیرند. در واقع این موجودات در Genus های خاصی هستند اما در گروه‌های بزرگ‌تری هم قرار می‌گیرند. Genusها در یک Family، Family ها در یک Order، Orderها در یک Class، Classها در یک Phylum، Phylumها در یک Kingdom و در نهایت در یک Domain قرار می‌گیرند. واحد نامگذاری رده‌بندی در هر مرحله یک تاکسون نامیده می‌شود. برای مثال تاکسون Tyrannosaurinae، در حد کلاد است. یا تاکسون خزندگان، یک تاکسون در حد Class می‌باشد. تاریخ تکاملی یک گروه از موجودات را می‌توان در نمودار درختی به نام فیلوژنتیک به نمایش گذاشت. شاخه‌های چنین درختی سلسله مراتب رده‌بندی گروه‌های مختلف را درون گروه‌های بزرگتر جا می‌دهند. درخت‌های هیدروژنتیک به درک بهتر روند فرگشت کمک می‌کنند.

←در واقع در فرگشت به کمک انتخاب طبیعی، فرایند گونه زایی و دیگر فرایندها، برخی افراد یک جمعیت از یک گونه، دچار تغییراتی می‌شوند. این تغییرات نسل به نسل طی هزاران تا میلیون‌ها سال به بقای گونه در شرایط محیطی مختلف کمک می‌کنند و در نهایت باعث تکامل گروهی جدید از موجودات می‌شوند.

دقت داشته باشید که فرگشت کلان در طی چند روز، چند ماه، یا حتی چند قرن رخ نمی‌دهد بلکه در یک بازه‌ی زمانی طولانی در حد چندین میلیون سال، رخ می‌دهد.

✓ به عنوان مثال، گروهی از دایناسورهای تروپاد که به Paraves معروف هستند، باعث تکامل پرندگان شدند. اما پرندگان به طور مستقیم از Deinonychus، یا Troodon تکامل نیافتند. بلکه گروهی از Paraves رفته رفته با روند انتخاب طبیعی و جهش های تصادفی، باعث تکامل پرندگان شدند.


- البرز امیدی

آخرین جد مشترک انسان ها و میمون ها شبیه گوریل یا شامپانزه بود
شواهد ژنتیکی تکامل
سوالات پر تکرار
تکامل خرد و کلان
Fossil Archive
تکامل_همگرا (convergent evolution) : ایده دیگر داروین ایده دیگر چارلز داروین برای تغییر شکل گونه‌ها تکامل همگرا بود که در راستای نظریه تکامل اصلی و انتخاب طبیعی پیش می‌رود. تکامل همگرا زمانی اتفاق می‌افتد که ارگانیسم‌هایی که ارتباط نزدیکی با هم ندارند، ویژگی‌ها…
مطالعه‌ی جدید : دندان‌های شکارچیان دندان خنجری در سوراخ کردن بدن طعمه بسیار موثر بود! شکارچیان دندان خنجری از قبیل Smilodon fatalis، و Thylacosmilus در گروه های مختلف پستانداران تکامل یافتند.
طبق تحقیقات جدید که توسط دیرینه شناسان دانشگاه بریستول انجام شد، دندان های غیرمعمول آنها از نظر عملکردی، بهینه بود و در سوراخ کردن بدن طعمه بسیار تاثیر چشمگیری داشت.

دانشمندان با استفاده از ماکت های دندان خنجری، پرینت سه بعدی در مجموعه ای از آزمایش های گاز گرفتن و شبیه سازی های کامپیوتری پیشرفته، شکل و عملکرد ۹۵ دندان مختلف پستانداران گوشتخوار، از جمله ۲۵ گونه دندان خنجری را تجزیه و تحلیل کردند. آنها دریافتند که دندان های تیغه مانند بلند و تیز، به عنوان سلاح های تخصصی برای گرفتن طعمه مزیت های زیادی دارد. این یافته‌ها به توضیح اینکه چرا دندان خنجری ها بارها (حداقل پنج بار مستقلا در پستانداران) تکامل یافته‌اند کمک می‌کند. تخصص فزاینده آنها ممکن است آنها را به شکارچیانی بسیار قدرتمند تبدیل کرده باشد اما همچنین در هنگام تغییر اکوسیستم ها و کمیاب شدن طعمه آنها در برابر انقراض آسیب پذیرتر هستند.

این گروه از محققان اکنون قصد دارند تجزیه و تحلیل خود را گسترش دهند تا تمام انواع دندان ها را در بر بگیرد و هدف آن کشف معاوضه های بیومکانیکی است که تکامل ساختارهای مختلف دندانی را در سراسر قلمرو حیوانات شکل داده است.

دکتر Tahlia Pollock از دانشگاه بریستول گفت: «مطالعه ما به ما کمک می‌کند تا درک بهتری از چگونگی تکامل سازگاری‌های شدید (نه فقط در شکارچیان دندان خنجری) بلکه در سراسر طبیعت داشته باشیم. با ترکیب بیومکانیک و نظریه تکامل، می‌توانیم کشف کنیم که چگونه انتخاب طبیعی حیوانات را برای انجام وظایف خاص شکل می‌دهد.»
آلیستر ایوانز، پروفسور دانشگاه موناش، گفت: «یافته‌ها نه تنها درک ما را از شکارچیان دندان شمشیری عمیق‌تر می‌کنند، بلکه پیامدهای گسترده‌تری برای زیست‌شناسی تکاملی و بیومکانیک دارند.
📎مطالعه کنید

-البرز امیدی

https://t.me/referenceevolution
یکی از من پرسید که آیا فسیلی در ایران هم یافت شده؟

پاسخ این است که بله! فسیل های مختلفی از موجودات ماقبل تاریخ در کشور ما کشف شده و حتی نوعی نوعی کرگدن از دوره میوسن پسین، به دلیل کشف فسیلش در ایران (در مراغه)، Iranotherium نامگذاری شده. همچنین دکتر عرفان خسروی (دیرین شناس و جانور شناس) از پیشگامان اکتشاف فسیل دایناسورهای ایرانی بود. فسیل هایی از ردپای اقوام Deinonychus و دندان دایناسور گوشتخوار دیگری در ایران کشف شده :
https://t.me/paleogram/468

اما فسیل های موجودات ماقبل تاریخ ایرانی به دایناسورها و پستانداران ماقبل تاریخ محدود نمی‌شوند. در این میان فسیل هایی هستند که شاید توسط هر شخصی چه بسا یک کودک هم پیدا شوند فقط به کمی دقت نیاز است. فسیل های زیبایی از بی‌مهرگان آبزی ماقبل تاریخ. در اینجا ۴ نمونه از ۳ گونه‌ی این موجودات را که پیش از این، در مناطق مختلفی از ایران پیدا کرده بودم مورد بررسی قرار می‌دهم :

۱. مورد اول فسیل نوعی خارپوست دریایی شبیه به ستاره دریاییست که قدمت همتایان آن به دوره‌ی اولیگوسن بازمی‌گردد. ابزار و تکنیک های لازم برای تعیین سن فسیل را ندارم اما با توجه به دیگر تحقیقات میتوان حدس زد که این فسیل قدمتی از اولیگوسن دارد. احتمالا این نمونه، از جنس Echinolampas باشد.

۲ و ۳. از میان فسیل های صدفی که پیدا کردم، این دو کمی چشمگیرترند و توانایی این را دارند که توجه هر کسی را جلب کنند. این فسیل ها در منطقه‌ی مخملکوه، لرستان، پیدا شدند. این فسیل ها نشان می‌دهند که این منطقه که امروز کوهستانی است در گذشته منطقه ای زیر آب بوده. در سمت راست فرورفتگی کنار جاده ای که از دل کوه می‌گذرد، فسیل ها یافت می‌شوند اما در سمت چپ این فرورفتگی که آب در آن جاری می‌شود، دیگر خبری از فسیل ها نیست!

۴. فسیل سفالوپود مشهور، آمونیت (شاخ قوچی های تاریخ مصرف گذشته!😁) ، از استان سمنان، حوالی شهر شاهرود! این آمونیت ها موجوداتی بودند که همزمان با انقراض دایناسورها، در پایان دوره‌ی کرتاسه، منقرض شدند. بدین ترتیب میتوان دریافت که این فسیل در کمترین حالت، ۶۶ میلیون سال قدمت دارد. البته باید سن اصلی منطقه را تشخیص داد تا بتوان سن این نمونه را هم تعیین کرد.

-البرز امیدی

https://t.me/referenceevolution

قصد دارم این نمونه ها را در آینده به یکی از موزه های تاریخ طبیعی اهدا کنم
تحقیقات جدید می‌گویند پلنگ های برفی چندین بار از فلات تبت پراکنده شدند

پلنگ برفی (Panthera uncia) یک گربه سان بزرگ است که منحصر به فلات تبت و مناطق اطراف آن است. چگونگی سازگاری تدریجی این شکارچی اوج با محیط های شدید به دلیل سابقه فسیلی اندک در تبت ناشناخته باقی مانده است. در تحقیقات جدید، دانشمندان پنج رکورد خارج از تبت از دودمان پلنگ برفی را بررسی کردند که شکاف ها را پر می‌کند. نتایج آنها نشان می دهد که پلنگ برفی چندین بار در طول دوره کواترنری از فلات تبت پراکنده شده است.
آناتومی پلنگ برفی مدرن سازگاری زیادی با شیب تند و محیط سرد و ارتفاعات دارد. نتایج جدید نشان می‌دهد که پلنگ برفی به تدریج چنین سازگاری را بدست آورده است، به ویژه از پلیستوسن میانه (۰/۸ میلیون سال پیش)

محققان، داده‌های آب و هوایی از آخرین عصر یخبندان را برای ارزیابی حداکثر توزیع بالقوه پلنگ‌های برفی مدرن در آن دوره زمانی به کار گرفتند. نتایج نشان می دهد که توزیع مناسب برای پلنگ های برفی در طول آخرین عصر یخبندان به طور قابل توجهی بزرگتر از امروز بوده است.

این نشان می دهد که پلنگ های برفی فسیل شده ممکن است سازگاری های زیست محیطی متفاوت از پلنگ های برفی مدرن ایجاد کرده باشند. در نتیجه، توزیع پلنگ های برفی فسیلی را نمی توان به طور کامل با استفاده از مدل های پلنگ برفی مدرن پیش بینی کرد.

یافته‌های جدید مسیر تکامل پلنگ‌های برفی را نشان می‌دهد و نشان می‌دهد که زمین‌های کوهستانی ممکن است نقش مهم‌تری در بقای آنها داشته باشد تا عوامل آب و هوایی به تنهایی.

این بینش ها برای تلاش های مداوم حفاظت از پلنگ برفی مهم هستند و همچنین سودمندی دیرینه شناسی حفاظتی را اثبات می‌کنند. دکتر جوآن مادورل مالاپیرا گفت: «تحلیل‌هایی که انجام داده‌ایم ما را به این نتیجه می‌رسانند که مطمئناً ارتفاع زیاد و برف عامل محدودکننده پراکنش گونه‌ها نبوده است، بلکه وجود فضاهای باز و شیب‌دار بوده است.»
به عبارت دیگر، پلنگ برفی همیشه برای زندگی در کوه ها سازگار بوده است، اما نه لزوما در ارتفاعات بالا و همراه با برف اما به مرور با این شرایط نیز سازگاری یافته و تکامل پیدا کرده. و این، در شرایطی مانند تغییرات آب و هوایی کنونی، برای تضمین بقای آنها دلگرم کننده است.

• در طی این تحقیقات، محققان کشف کردند که پلنگ های برفی دوره‌ی پلیستوسن اولیه یعنی pyrenaica و اوایل پلیستوسن میانی یعنی Panthera pyrenaica، دارای فک پایینی بودند که قبلاً زاویه‌دار شده بود اما هنوز کوتاه نشده بودند.
• علاوه بر این، اندازه دندان های گونه آنها افزایش نیافته بود. این نشان دهنده سازگاری اولیه با طعمه ای به نام Caprinae است. با این حال، هیچ تخصص قابل توجهی برای محیط های سرد در این مرحله آشکار نبود.
• فسیل‌های متأخر، مانند پلنگ‌های پلیستوسن میانی پسین یعنی uncia و Panthera uncia lusitana که از اواخر پلیستوسن است، بسیار شبیه به پلنگ های برفی مدرن هستند و سازگاری های مشابهی را نشان می دهند اما کاملا با آنها یکسان نیستند.

✓ این فسیل ها یک روند تکاملی نسبتا کامل از پلنگ برفی را نشان می‌دهند


📎مطالعه کنید

-البرز امیدی

https://t.me/referenceevolution
جنس و گونه جدیدی از پرنده bohaiornithid enantiornithine از یک اسکلت تقریباً کامل و مفصلی که با آثاری از پرها در شمال شرقی چین حفظ شده است شناسایی شده است.

این پرندگان به دلیل ویژگی مفصل شانه‌ی خود Enantiornithine نام گذاری شدند. این پرندگان دارای دندان‌ها و بال‌های پنجه‌دار بودند و موقعیت های اکولوژیکی مختلفی را اشغال می‌کردند. آنها زمانی متنوع ترین گروه پرندگان بودند، اما ۶۶ میلیون سال پیش به دنبال برخورد شهاب سنگی که باعث مرگ بیشتر دایناسورها شد، منقرض شدند.

گونه Enantiornithine تازه شناسایی شده در دوره کرتاسه، تقریباً ۱۱۹ میلیون سال پیش، زندگی می کرده است و مانند دیگر پرندگان، از دایناسورهای تروپاد مشتق شده بود. اگرچه در کرتاسه اولیه به اندازه‌های کوچک‌تر بدن محدود شده بود، اما Enantiornithes در کرتاسه پسین به محدوده اندازه قابل توجهی دست یافت و تعدادی از موقعیت های اکولوژیکی را اشغال کرد.

https://www.sci.news/paleontology/neobohaiornis-lamadongensis-13594.html

- البرز امیدی
⁉️ سوال شما : دستان کوتاه دایناسورهای گوشتخوار چه کاربردی دارند؟ چرا دستان این دایناسورها تا این حد کوچک بوده؟
گروهی از دایناسورهای گوشتخوار به نام Abelisauridea به داشتن دستان بسیار کوتاه و چهار انگشتی معروف هستند. گونه هایی مانند Majungasaurus، Rajasaurus، و Carnotaurus همگی دستان کوتاهی داشتند که احتمالا رو به عقب بودند. اما دستان کوچک این دایناسورها برای آنها چه کاربردی داشت؟ ما به طور دقیق نمی‌دانیم که آیا دستان گروه Abelisauridea، واقعا کاربرد جانبی داشته یا نه اما می‌دانیم که این اندام ها در طول تکامل تحلیل رفته اند.

گروه Abelisauridea انشعاب یافته از گروهی دیگر از دایناسورهای تروپاد به نام Ceratosauria هستند. در طول تکامل، از دوره‌ی ژوراسیک به دوره‌ی کرتاسه، دستان این گروه از دایناسورها تحلیل رفته. به نوعی می‌توان این دست ها را وستجیال تلقی کرد (ساختارهای وستجیال لزوما بی‌کاربرد نیستند بلکه در طول تکامل تحلیل رفته اند)

اما دستان کوچک فقط مربوط به Abelisauridea نیست. گروه دیگر تروپادها یعنی Tyrannosauridea نیز چنین ویژگی را داشتند. طبق الگوی تغییر شخصیت در تکامل کلان، دودمان‌ها می‌توانند گاهی به سرعت و گاهی به آهستگی دچار تغییر شوند که در این روند ممکن است چیز جدیدی را به دست آورند و یا ممکن است چیزی را به دست آورند و سپس چیز دیگری را از دست بدهند!

این الگو احتمالا برای Tyrannosauridea نیز صادق بوده. Tyrannosauridea رفته رفته دستان کوتاه تر و آرواره های قدرتمندتری را تکامل دادند. برای مثال دستان Dasplotosaurus نسبت به اندازه‌ی بدنش در مقایسه با دستان Tyrannosaurus rex نسبت به اندازه‌ی بدن خودش، بزرگتر به نظر می‌رسد اما Tyrannosaurus rex آرواره‌ی قدرتمند تری داشت.


⁉️ سوال شما : چگونه رژیم غذایی دایناسورها را تعیین میکنیم؟
پاسخ : با کمک نتیجه گیری های منطقی از شکل دندان آنها. برای مثال دندان‌های نوک تیز یا دندان های دندانه دار معمولا متعلق به موجودات گوشتخوار هستند. هرکدام از دایناسورهای تروپاد شکل دندان منحصر به فرد خود را دارند که در برخی موارد به کمک بررسی شباهت بین دندان ها، می‌توان گروهی که جانور از آن مشتق شده را تعیین کرد.

• از طرفی برخی فسیل ها شواهدی را از نبرد بین برخی دایناسورها نشان می‌دهند. برای مثال روی فسیل قسمت تاج پس سر یک Triceratops آثاری از دندان های Tyrannosaurus rex یافت شده که نشان دهنده‌ی تلاش Tyrannosaurus rex برای شکار Triceratops است. یا در یکی از فسیل های Microraptor، بقایای استخوان های نوعی پستاندار ماقبل تاریخ، و در نمونه ای دیگر از فسیل همین گونه، بقایایی از استخوان‌های نوعی مارمولک نیز کشف شد که ناشی از تغذیه Microraptor از این موجودات بوده.


⁉️ سوال شما : آیا تاج و زوائد جمجمه‌ی برخی دایناسورها مانند Olorotitan و parasaurolophus برای آنها کاربردی داشته یا یک ساختار بی‌کاربرد محسوب می‌شده؟
می‌دانیم که Olorotitan یک گونه دایناسور گیاهخوار Hadrosaur بود که با ۶ متر طول و ۳/۵ متر ارتفاع حدود ۷۲ تا ۶۶ میلیون سال پیش (یعنی اواخر دوره‌ی کرتاسه) زندگی می‌کرده و فسیل آن در روسیه کشف شد. اما ویژگی منحصر به فرد و چشمگیر فسیل این خزنده، وجود تاج روی جمجمه‌اش است.

←برخلاف دیگر Hadrosaurها، که حداکثر ۱۵ مهره گردن دارند، این موجود ۱۸ مهره گردن داشت. از طرفی می‌دانیم که تاج این موجود ساختاری توخالی داشته! از این رو حدس می‌زنیم که احتمالاً این تاج‌ها جهت تقویت تماس و ارتباطات اعضای گله با یکدیگر مورد استفاده قرار می‌گرفتند.

←نوعی Hadrosaur دیگر (Parasaurolophus) هم که جانوری با بیش از ۷ متر طول بود، یک زائده‌ی تاج مانند روی جمجمه‌اش داشت که احتمالا برای برقراری ارتباط و همچنین جفت یابی از آن استفاده می‌کرده.


⁉️ سوال شما : آیا دایناسورها مادران خوبی بودند؟
←همانند دیگر Hadrosaurها مثل Maiasaurus، می‌دانیم که Olorotitan هم مادری مهربان برای فرزندانش بوده! نوزادان آنها در زمان تابستان کوتاه به دنیا می‌آمدند. از طرفی، گیاهان با خورشیدی که هفته‌ها غروب نمی‌کند به سرعت رشد می‌کنند. حالا هم مادران و هم فرزندان می‌توانند گیاهان حاوی مواد مغذی را مصرف کنند.

به نقل از دیوید اتنبرو : احتمالا بچه Hadrosaurها در روزهای طولانی و تابستانی به سرعت رشد می‌کردند و در نهایت می‌توانستند در سال اول به نیمی از اندازه بزرگسالی خود برسند

-البرز امیدی
• دیروز تصمیم گرفتم مجددا کتاب «ماهی درونی شما» اثر دیرین شناس مشهور، نیل شوبین را مطالعه کنم. همان اوایل کتاب، در فصل اول، مطالبی را دیدم که به اشتراک گذاشتن آنها خالی از لطف نخواهد بود.

یک ماهی سر پهن درباره انتقال از دریا به خشکی چه چیزی را به من می‌گفت؟ آنچه که به ایمنی شخصی و راحتی من بیشتر مربوط می‌شد این بود که چرا من در قطب شمال هستم و نه در هاوایی! پاسخ به این پرسش‌ها در این قضیه است که چگونه ما فسیل‌ها را پیدا و از آنها استفاده می‌کنیم تا به اسرار گذشته خود دست یابیم!
فسیل‌ها شواهد مهمی هستند که ما از آنها استفاده می‌کنیم تا خودمان را بشناسیم (دیگری ژن‌ها و جنین‌ها هستند). بیشتر افراد نمی‌دانند که پیدا کردن فسیل‌ها کاری است که اغلب می‌توانیم با قابلیت پیش بینی و دقت شگفت آوری انجام دهیم. ما در خانه کار می‌کنیم تا شانس موفقیت خود را در میدان به حداکثر برسانیم و سپس می‌گذاریم تا بخت پیشی بگیرد.

رابطه متناقض میان برنامه‌ریزی و شانس به بهترین وجهی در گفته مشهور آیزنهاور در مورد جنگ توصیف شده است : «هنگام آمادگی برای نبرد متوجه شده‌ام که برنامه‌ریزی ضروری است ولی نقشه کشیدن بی‌فایده» این سخن، رشته دیرین شناسی میدانی را به طور مختصر توصیف می‌کند. ما همه جور برنامه‌ریزی می‌کنیم تا ما را به محل فسیل‌های احتمالی برساند و هنگامی که در آنجا هستیم تمامی برنامه میدانی ممکن است به دور انداخته شود. حقایق موجود در میدان ممکن است بهترین نقشه‌های حساب شده را تغییر دهد.
با این حال می‌توانیم هیئت‌هایی را برای پیدا کردن پاسخ به پرسش‌های علمی مشخص به راه اندازیم. با استفاده از چند ایده ساده، می‌توانیم پیش‌بینی کنیم که فسیل‌های مهم کجا ممکن است پیدا شوند البته ما ۱۰۰ درصد مواقع موفق نخواهیم بود ولی اغلب به قدر کافی موفق هستیم تا امور را جالب‌تر بسازیم. من (نیل شوبین) پرداختن به این کارها را حرفه خود ساخته‌ام : پیدا کردن پستانداران اولیه برای پاسخ به مسئله منشا پستانداران، اولین قورباغه‌ها برای پاسخ به مسئله منشا قورباغه‌ها و بعضی از اولین جانوران دارای دست و پا برای فهمیدن منشأ جانوران خشکی‌زی.
از بسیاری جهات دیرین شناسی میدانی امروزه نسبت به آنچه در گذشته انجام می‌دادند کار بسیار آسان‌تری در پیدا کردن محل‌های جدید دارند. به علت اکتشافات زمین شناختی که توسط دولت و شرکت‌های نفت و گاز انجام شده است ما در مورد زمین شناسی نواحی محلی بیشتر می‌دانیم. من حتی می‌توانم توسط رایانه‌ام حیاط شما را برای محل احتمالی فسیل‌ها بکاوم. برای تاکید بیشتر ابزارهای تصویربرداری و رادیوگرافی می‌توانند درون بعضی سنگ‌ها را نشان داده و به ما امکان دهند که استخوان‌های درون آنها را به تصویر بکشیم.
با وجود این پیشرفت‌ها جستجوی فسیل‌های مهم بیشتر هنوز مانند ۱۰۰ سال پیش از این است چرا که دیرین شناسان هنوز هم باید به صخره نگاه کنند و گاهی واقعاً روی آن بخزند و فسیل‌های درون آن اغلب با دست بیرون آورده شوند. هنگام جستجو و بیرون آوردن استخوان‌های فسیل شده باید تصمیم‌های زیادی گرفته شود که خودکار کردن این فرایندها دشوار است. علاوه بر آن نگاه کردن به نمایشگر رایانه برای پیدا کردن فسیل‌ها هیچگاه به اندازه حفاری برای پیدا کردن آنها جالب نخواهد بود.
در صفحات بعدی کتاب، کمی جلوتر، پروفسور شوبین چنین ادامه می‌دهد:
«ترتیب فسیل‌ها در صخره‌های جهان مدرک نیرومندی از رابطه ما با بقیه حیات است. اگر هنگام حفاری در صخره‌های ۶۰۰ میلیون ساله اولین ژله ماهی را پیدا کردیم که نزدیک اسکلت یک موش خرما قرار دارد در آن هنگام باید کتاب‌های درسی‌مان را بازنویسی کنیم. این موش خرما باید زودتر از اولین پستاندار، خزنده و یا حتی ماهی و حتی پیش از اولین کرم ظاهر شده باشد. علاوه بر آن، این موش خرمای باستانی به ما می‌گوید که بیشتر آنچه را که فکر می‌کنیم درباره تاریخ زمین و حیات می‌دانیم اشتباه است. با وجود آنکه بیش از ۱۵۰ سال است که مردمان در جستجوی فسیل‌ها هستند اما چنین چیزی هرگز مشاهده نشده است.»
-البرز امیدی
قسمتی از کتاب «ماهی درونی شما»
اثر پروفسور نیل شوبین (دیرین شناس)
ترجمه‌ی دکتر علیرضا توکلی صابری

https://t.me/referenceevolution
تحقیقات جدید نشان می‌دهند که نوعی پرنده‌ی غولپیکر منقرض شده به نام موآ، از قارچ های رنگارنگ شبیه ترافل تغذیه می‌کرده. دیرینه شناسان DNA به جا مانده و هاگ‌های قارچ های ترافل مانند، از جمله حداقل یک گونه رنگارنگ، را در داخل دو فسیل کوپرولیت (فسیل مدفوع) پرنده‌ی موآ به نام علمی Megalapteryx didinus، یافته اند.

قارچ‌های ترافل‌مانند بدن‌هایی دارند که هرگز به‌طور کامل باز نمی‌شوند و راهی برای بیرون راندن هاگ‌های خود ندارند. در حالی که سایر قارچ‌ها این کار را با باد انجام می‌دهند، قارچ‌های ترافل مانند برای مصرف حیوانات و پراکنده کردن هاگ‌هایشان به حیوانات متکی هستند. این احتمال وجود دارد که این قارچ ها برای پراکندگی خود به پرندگان میوه خوار وابسته بودند، اما شواهد کمی وجود دارد که نشان دهد پرندگان بومی امروزی آنها را می خورند. اکولوژیست ها مدت‌هاست بحث می‌کنند که پراکنده‌کننده‌های اصلی آنها باید پرندگان منقرض شده باشند، اما این هرگز قبلاً تایید نشده بود.

محققان می‌گویند: «کار قبلی روی کوپرولیت‌ها نشان داده بود که موآ از میوه‌های رنگارنگ و سایر مواد گیاهی تغذیه می‌کرده، اما تجزیه و تحلیل‌های جدید نشان داد که موآ این گونه‌های قارچی رنگارنگ ترافل مانند را هم مصرف می‌کرده. موآ در پراکنده کردن هاگ‌های قارچ نیز خوب عمل می‌کرد (در مقایسه با پسر عموی دورش یعنی شترمرغ که غذا را تا ۳۶ ساعت پس از خوردن آن نگه می‌دارد)! این نشان می‌دهد که موآ می‌توانست اسپورها را در مسافت‌های طولانی در روده خود حمل کند.
گونه‌های جنگلی مانند راش‌های نیوزیلندی روابط همزیستی با قارچ‌های بومی، ایجاد کرده‌اند تا از بازسازی و انعطاف پذیری آن‌ها بهره ببرند، بنابراین قارچ‌های بومی کمتر در این ترکیب ممکن است انعطاف پذیری جنگل را کاهش دهند.

📎مطالعه کنید

-البرز امیدی

https://t.me/referenceevolution