|ریدتودریم|
168 subscribers
53 photos
34 files
14 links
ریدتودریم | چند چیز مربوط به نوشتن
« آدم باید با مخلوقش چیکار کنه؟ »

وبسایت(ع)
Readtodream.ie
اینستاگرام(ره)
instagram.com/readtodreams

اگر هم خواستین برامون داستان تعریف کنین:
@rtodream
Download Telegram
توضیح مختصر درباره مسابقه ‌آماتور نویسندگی ریدتودریم


دنیا دارد شباهت ناراحت کننده‌ای به یک زمین مسابقه بی‌سروته پیدا می‌کند و تنها چیزی که به آن حتی فکر نمی‌کردم این بود که یک مسابقه به آن اضافه کنم. در واقع چیزی خلق کنم که بخشی از آن یک مسابقه باشد. و کردم. ریدتودریم اینجا جلوی من نشسته و چون نمی‌تواند لبخند بزند، به طور غیر قابل تعریفی نگاهم می‌کند. برای همین است که فکر کنم هرچیزی هست به جز مسابقه. و ناراحت کننده است که اسمش را گذاشتم مسابقه نویسندگیِ آماتور. بگذریم.
آدم‌ها همینطور خالی‌خالی دستشان به خودشان نمی‌رسد. درون ما متاسفانه دَرَش از سمتِ ما دستگیره ندارد و هروقت خودش بخواهد در را از تو باز می‌کند و می‌آید بیرون. و خب باور کنید اعمال روزانه ما چیزی نیست که حتی خودآگاهمان هم بخواهد در را باز کند، چه برسد به ناخودآگاه.
قبلا فکر می‌کردم ما تماشاچی‌های پرسروصدایی هستیم که جریانِ بازی هیچ تبعیتی از ما ندارد. بازیِ ناخودآگاه لیگش کاملا متفاوت از ما بود. تماشاچی بودن وقتی اتفاق، چیزی شبیه به 90 دقیقه فوتبال نیست وقتی اتفاق فقط در عرض چند ثانیه می‌افتد و بقیه‌اش فقط انتظار است کار طاقت فرسایی‌ست. معمولا وسط اینجور انتظارها خوابم می‌برد و آدم به جاهایی که در آن خوابیده عادت می‌کند و هربار بیدار ماندن، از دفعه قبل سخت‌تر می‌شود. من خودم تا الان که الان است یک امضا هم، از ناخوداگاهم ندارم. چندباری وصفش را از بقیه شنیده‌ام که خب استنباط دیگران در کمال احترام فکر می‌کنم که ارزش فنی‌ای در این حوزه نداشته باشد. مخصوصا در سده فعلی که ما تماما تبدیل به بازیگرهای قابلی شده‌ایم. بعدترها که کمی واحد زمانی از رویم رد شد یک گوشه بی‌ربطی از جهان فهمیدم که فکرهایم در زمانِ حال بخشی از ناخوداگاهم در آینده‌ای که دقیقا نمی‌دانم کِی است را تشکیل میدهد. خوشحال شدم و خواستم افکارم را منظم کنم که نگاه کردم دیدم دستم به افکارم هم نمی‌رسد، احساس تیرازارانوسی – سعی کردم اسم دایناسور دست کوتاه را بگویم که این اصوات بیرون آمد - را داشتم که بواسطه دست‌های کوتاهش از بغل کردن هم‌نوعش منع شده. دستم خیلی خیلی کوتاه بود. انگار که من و ناخوداگاهم هرکداممان تنها در یک اتاق شیشه ای جدا نشسته بودیم و یک نخ باریک طناب تنها چیزی بود که دودنیا را به هم وصل می‌کرد. تنها می‌توانستم نخ را تکان بدهم و امیدوار باشم موج نخ همان چیزی را بسازد که قصدش را داشتم و روزمره‌ام اصلا همچین پالس‌هایی درست نمی‌کرد. این بود که نوشتم. چون نوشتن پالسِ قابلی فهمی حداقل برای ناخوداگاهِ من بود. زیاد نوشتم، فارغ از اهمیت طرزِ نوشته. فکر میکردم بین من و من یک دیکشنری داخلی وجود دارد که حتی اگر کلمات درستی استفاده نکنم ترجمه ی درستی از آن می‌شود، اینجور نبود. فرم که قبلا اهمیتی نداشت مهم شد و فهمیدم اگر درونیاتم را سرسری بنویسم، سرسری تلقیشان می‌کنم و وضع همان است که بود. باید درست می‌نوشتم. باید عمق را دقیقا به همان اندازه‌ای که بود نشان می‌دادم. انگار که ناخوداگاهم کور بود و توصیفات من تنها چیزی بود که برای درک اعماق از آن استفاده می‌کرد. و یواش یواش نخ‌های دیگری هم اضافه شد. آدمهایی هرکدام در اتاق شیشه‌ای خودشان و نخ‌هایی که مارا به هم وصل میکرد. ریدتودریم قبل از اینکه خودش بداند و حتی ما بدانیم خلق شد. نوشتن، درست نوشتن لزوما چیزی برای نویسنده ها نبود. ما آدم‌های معمولی فارغ از کار و پیشه‌مان لازم داشتیم که بنویسیم. ریدتودریم دقیقا همین است با کمی چارچوب و زلم‌زیمبوی دیگر. ریدتودریم و مسابقه‌اش، بسترِ مجازی دارد و این وسط یک‌وقتایی هم واقعا دور هم جمع می‌شویم. اگر شما هم دوست دارید با ما بشینید دور آتیش منتظر فراخوان بعدی ما باشید.

با احترام؛
سدجاد جوانمردی | موسسِ ریدتودریم

#مسابقه‌آماتور‌نویسندگی
طرز استفاده کانال

چیزهایی که مربوط به ماهیت ما و خب قاعدتا ماهیت ریدتودریم دارند:
#توضیح‌مختصردرباره‌ما


آن‌هایی که مربوط به مسابقه آماتور نویسندگی ریدتودریم هستند:
#مسابقه‌آماتورنویسندگی

برای ثبت‌نام در مسابقه:
#دورپنجم

پادکست خوانش داستان‌های دوره‌های قبلی مسابقه:
#راوی‌شخصی


داستان‌های به‌جا مانده از دورهای قبل مسابقه:
#روایت‌شخصی


کلمه‌هایی که نبودند و ساختیم:
#کلمه‌شخصی

چند تجربه شخصی در باب نوشته‌ی قابل احترام برای نویسنده‌اش:
#نوشته‌شخصی

خواندن داستان‌های دور پنجم مسابقه(مسابقه درحال برگزاریست)
#داستان‌دورپنجم

خوانش سارا از کتاب چاپ آخر زندگی:
#چاپ‌آخرزندگی

اضافه شدن به تیم ریدتودریم:
#استخدامی

‌و در نهایت به نظرم سایت دسته‌بندی مناسب‌تری برای سر در آوردن از کار ماست:

readtodream.ir
‌‌
[ روایت شخصی* ، شماره ۱ ]
نویسنده: امیر کریمی‌راد

مسابقه نویسندگی آماتور ریدتودریم

#مسابقه‌آماتورنویسندگی
«مسابقه آماتور نویسندگی ریدتودریم»
فراخوان دور پنجم

پ‌نون: صدای پوستر پایینش هست، گوش بدید لطفاً

#مسابقه‌آماتور‌نویسندگی
Forwarded from |ریدتودریم|
توضیح مختصر درباره مسابقه ‌آماتور نویسندگی ریدتودریم


دنیا دارد شباهت ناراحت کننده‌ای به یک زمین مسابقه بی‌سروته پیدا می‌کند و تنها چیزی که به آن حتی فکر نمی‌کردم این بود که یک مسابقه به آن اضافه کنم. در واقع چیزی خلق کنم که بخشی از آن یک مسابقه باشد. و کردم. ریدتودریم اینجا جلوی من نشسته و چون نمی‌تواند لبخند بزند، به طور غیر قابل تعریفی نگاهم می‌کند. برای همین است که فکر کنم هرچیزی هست به جز مسابقه. و ناراحت کننده است که اسمش را گذاشتم مسابقه نویسندگیِ آماتور. بگذریم.
آدم‌ها همینطور خالی‌خالی دستشان به خودشان نمی‌رسد. درون ما متاسفانه دَرَش از سمتِ ما دستگیره ندارد و هروقت خودش بخواهد در را از تو باز می‌کند و می‌آید بیرون. و خب باور کنید اعمال روزانه ما چیزی نیست که حتی خودآگاهمان هم بخواهد در را باز کند، چه برسد به ناخودآگاه.
قبلا فکر می‌کردم ما تماشاچی‌های پرسروصدایی هستیم که جریانِ بازی هیچ تبعیتی از ما ندارد. بازیِ ناخودآگاه لیگش کاملا متفاوت از ما بود. تماشاچی بودن وقتی اتفاق، چیزی شبیه به 90 دقیقه فوتبال نیست وقتی اتفاق فقط در عرض چند ثانیه می‌افتد و بقیه‌اش فقط انتظار است کار طاقت فرسایی‌ست. معمولا وسط اینجور انتظارها خوابم می‌برد و آدم به جاهایی که در آن خوابیده عادت می‌کند و هربار بیدار ماندن، از دفعه قبل سخت‌تر می‌شود. من خودم تا الان که الان است یک امضا هم، از ناخوداگاهم ندارم. چندباری وصفش را از بقیه شنیده‌ام که خب استنباط دیگران در کمال احترام فکر می‌کنم که ارزش فنی‌ای در این حوزه نداشته باشد. مخصوصا در سده فعلی که ما تماما تبدیل به بازیگرهای قابلی شده‌ایم. بعدترها که کمی واحد زمانی از رویم رد شد یک گوشه بی‌ربطی از جهان فهمیدم که فکرهایم در زمانِ حال بخشی از ناخوداگاهم در آینده‌ای که دقیقا نمی‌دانم کِی است را تشکیل میدهد. خوشحال شدم و خواستم افکارم را منظم کنم که نگاه کردم دیدم دستم به افکارم هم نمی‌رسد، احساس تیرازارانوسی – سعی کردم اسم دایناسور دست کوتاه را بگویم که این اصوات بیرون آمد - را داشتم که بواسطه دست‌های کوتاهش از بغل کردن هم‌نوعش منع شده. دستم خیلی خیلی کوتاه بود. انگار که من و ناخوداگاهم هرکداممان تنها در یک اتاق شیشه ای جدا نشسته بودیم و یک نخ باریک طناب تنها چیزی بود که دودنیا را به هم وصل می‌کرد. تنها می‌توانستم نخ را تکان بدهم و امیدوار باشم موج نخ همان چیزی را بسازد که قصدش را داشتم و روزمره‌ام اصلا همچین پالس‌هایی درست نمی‌کرد. این بود که نوشتم. چون نوشتن پالسِ قابلی فهمی حداقل برای ناخوداگاهِ من بود. زیاد نوشتم، فارغ از اهمیت طرزِ نوشته. فکر میکردم بین من و من یک دیکشنری داخلی وجود دارد که حتی اگر کلمات درستی استفاده نکنم ترجمه ی درستی از آن می‌شود، اینجور نبود. فرم که قبلا اهمیتی نداشت مهم شد و فهمیدم اگر درونیاتم را سرسری بنویسم، سرسری تلقیشان می‌کنم و وضع همان است که بود. باید درست می‌نوشتم. باید عمق را دقیقا به همان اندازه‌ای که بود نشان می‌دادم. انگار که ناخوداگاهم کور بود و توصیفات من تنها چیزی بود که برای درک اعماق از آن استفاده می‌کرد. و یواش یواش نخ‌های دیگری هم اضافه شد. آدمهایی هرکدام در اتاق شیشه‌ای خودشان و نخ‌هایی که مارا به هم وصل میکرد. ریدتودریم قبل از اینکه خودش بداند و حتی ما بدانیم خلق شد. نوشتن، درست نوشتن لزوما چیزی برای نویسنده ها نبود. ما آدم‌های معمولی فارغ از کار و پیشه‌مان لازم داشتیم که بنویسیم. ریدتودریم دقیقا همین است با کمی چارچوب و زلم‌زیمبوی دیگر. ریدتودریم و مسابقه‌اش، بسترِ مجازی دارد و این وسط یک‌وقتایی هم واقعا دور هم جمع می‌شویم. اگر شما هم دوست دارید با ما بشینید دور آتیش منتظر فراخوان بعدی ما باشید.

با احترام؛
سدجاد جوانمردی | موسسِ ریدتودریم

#مسابقه‌آماتور‌نویسندگی
|ریدتودریم|
برای اطلاعات بیشتر در مورد مسابقه و ثبت‌نام اینجا رو یه نگاه بندازین اگر سوالی هم بود آی‌دی‌مون اون بالا هست #مسابقه‌آماتور‌نویسندگی #دورپنجم
نحوه برگزاری مسابقه آماتور نویسندگی ریدتودریم


کلیات امر

نگران نباشید، خیلی کار شاقی قرار نیست انجام دهیم، باید هفته‌ای یک داستان با موضوع مشخص که اول هفته داده می‌شود بنویسیم و داستان‌های بقیه بچه‌ها را هم بخوانیم و در مورد آنها ساده و خودمانی حرف بزنیم. تقریبا روزی یک ساعت از وقتتان این یک ماه مال ماست.


دسته‌بندی نویسنده آماتور و نویسنده شخصی چیست؟

در پایان هفته صفر یا آزمایشی مسابقه شما عزیزان به دو دسته نویسنده آماتور و نویسنده شخصی تقسیم می‌شوید. نویسنده‌های آماتور کسانی هستند که وقتش رسیده خلقشان را با بقیه در میان بگذارند، به زبان ساده‌تر قلم آنها به جایی رسیده که وقتش شده مخاطب عمومی داستان‌هایش را بخواند و نویسنده شخصی فعلا نباید وقتش نرسیده با خواننده عمومی مواجه شود. نویسنده‌های آماتور ما داستان‌هایشان در کانال مسابقه به رای عمومی گذاشته می‌شوند و نویسنده‌های شخصی نوشته‌هایشان به صورت نیمه خصوصی و در جمع اعضای ریدتودریم به رای گذاشته می‌شود


انتخاب سرگروه (به یاد مدرسه)

در پایان هفته آزمایشی سه نفر از اعضای مسابقه به انتخاب تیم ریدتودریم و خود نویسنده‌های مسابقه به‌عنوان سرگروه مشخص می‌شوند. این بچه‌ها قبل از پخش عمومی داستان‌ها داستان زیرگروهی‌هایشان را می‌خوانند اگر در مورد جایی از آن نظری داشتند می‌دهند و از نظر ویراست نوشته‌ها را چک می‌کنند و بعد داستان‌ها به صورت عمومی پخش می‌شوند، هرچند در نهایت نویسنده‌ها هستند که که تصمیم می‌گیرند به نظرات آن بنده خدا عمل کنند یا نه


قضیه این هشتگ‌ها چیست؟

در مسابقه ما یک رسم قدیمی وجود دارد که کسی با اسم حقیقی‌اش در مسابقه شرکت نمی‌کند و هرکس برای خودش یک اسم شخصی می‌گذارد که داستانش با آن منتشر می‌شود و در پایان مسابقه معلوم می‌شود هرکس چه اسمی برای خودش برداشته و اینها


چقدر می‌خواهید پول بگیرید؟

ریدتودریم متاسفانه یا خوشبختانه وابستگی به هیچ‌جایی ندارد و باید دخل و خرج همه چیزمان از جمله، خرج مسابقه، گرافیست، طراح وب، تولید کننده محتوا و مصدومیت‌های احتمالی از جمله مصدومیت وال‌هارا از شما بگیریم که سرجمع ۷۵ هزار تومانی می‌شود. اگر این مقدار برایتان زیاد است با تمام و کمال می‌فهمیم، هرچقدر داشتید بدهید. آنقدرها هم عاشق پول نیستیم. و اگر مارا خیلی دوست دارید ( ماهم شمارا دوست داریم) میتوانید بیشتر بدهید که درست است ما عاشق پول نیستیم اما دوستش داریم


مسابقه چند هفته طول می‌کشد؟

مسابقه مجموعا چهار هفته طول می‌کشد که هفته آخر آن اعلام نتایج و برگزاری اختتامیه است.


نحوه تعیین برنده و رای‌گیری

امتیاز شما در مسابقه برای نویسنده‌های آماتور مجموع میانگین سه رای‌گیری و برای نویسنده‌های شخصی مجموع دو رای‌گیری می‌باشد. رای‌گیری ها در گروه نویسندگان ریدتودریم و تیم ریدتودریم برای هر دو گروه مشترک و رای‌گیری عمومی که در کانال مسابقه انجام می‌شود مختص نویسنده‌های آماتور است.


موضوعات

موضوعات هرچیزی که فکرش را بکنید میتوانند باشند. هرکلمه‌ای که در جهان هستی وجود خارجی دارد. البته که مسابقه ما مسابقه موضوع محوری نیستند و موضوعات صرفا بهانه‌هایی هستند که نوشته‌ها در یک فضا باشند. پس برای گنجاندن موضوع در داستان خیلی لازم نیست خودتان را اذیت کنید، یک اشاره کوتاه کافیست.


عزیزان جایزه هم میخوان نه؟

اول مسابقه از شما یک لیست از چیزهایی که دوست دارید به عنوان جایزه بگیرید گرفته می‌شود و در صورتی که برنده شوید ما یک هدیه به سلیقه خودمان از آن لیست می‌خریم و اگر بمیریم هم به شما پول نقد نخواهیم داد.

در نهایت

ما بی غل‌وغشیم، گول ظاهر مسابقه رو نخورید و اگر سوالی بود ازمون حتما بپرسید

#مسابقه‌آماتور‌نویسندگی
مسابقه آماتور نویسندگی ریدتودریم
[دور آتیش، داستان،
مسابقه]


قراره چه خبر شه؟

هیچی خبر خاصی نیست، فصل درو رسیده و قراره دور هم داستان بچه‌هایی که داخل مسابقه جمع شدن رو بخونیم و کیف کنیم.

چرا داستان آماتور بخونیم؟

چون این بچه‌ها دقیقا از جنس خودمونن، بی‌غل‌وغش و واقعی. آماتور بودن برخلاف چیزی که عموما ذکر می‌شه به نظر من یه مزیته. این بچه‌ها هنوز انقدر نویسنده نشدن که مجبور شن چیزی بسازن، خود زندگی رو روایت می‌کنن که حس واقعا متفاوتی داره،
خودتون می‌بینین.

ما قراره چیکار کنیم؟

قراره لم بدین گوشه خونه داستانای مارو بخونین، بگید که چقدر دوسشون دارید و مثل وقتایی که با هیجان از فیلمی یا کتابی که خوندین حرف می‌زنین ازشون حرف بزنین. همین

چجوری رای بدیم؟

بعد از هر داستانی که پست می‌شه یه پیام که بالاش نوشتیم چقدر از این داستان خوشت میاد؟ می‌بینین که توش از ۱ تا ۵ به داستان‌ها می‌تونین رای بدین، ۱ ضعیف‌ترین نمره و ۵ بالاترین نمره‌س.

چجوری درباره داستانا حرف بزنیم؟

داخل گروهِ بحث همین کانال. البته با یه شیوه که بی نظمی پیش نیاد(در مورد شیوه پست شدن نظرا داخل خود گروه حرف زده می‌شه). الان می‌تونین با زدن روی دکمه پایین سمت راست صفحتون توش عضو شید.

ملاک رای دادن و حرف زدنمون چیا باشه؟

نمی‌خواد خیلی کار رو سخت کنین ما اینجا دنبال منتقدای ادبی نیستیم. با لحن خودتون و حس خودتون جلو برین. کم پیش میاد که حس آدما اشتباه باشه و قطعا حس‌ها با هم متفاوتند که خب مگه ما با هم متفاوت نیستیم؟
اینرو هم بگم که موضوعاتی که داستان‌ها براساسشون نوشته می‌شن بهانه‌هایی هستن برای نوشتن. اینکه نویسنده چقدر بهشون بپردازه کاملا دست خودشه

چرا داستانا به اسم نویسنده نیستن؟

این یه سنت قدیمی داخل ریدتودریمه. داستانها با اسم مستعار (همون هشتگی که پایین داستان می‌بینین) منتشر می‌شه و در آخر می‌گیم هر هشتگ کدوم نویسنده ما بوده

در آخر

همه ما یه جایی از زندگیمون آماتوریم، آماتوریم و دوست داریم فقط یکم تو اون حرفه پذیرفته شیم، نگاه بشیم و بمون لبخند زده بشه. هر داستانی که خونده می‌شه، هر رای‌ای که داده می‌شه و هر حرفی که در مورد داستان می‌زنین دل یه نفر رو گرم می‌کنه. مگه چقدر جاهایی تو جهان هست که آدم بتونه دلگرمی کسی شه؟ دریغ نکنین

#مسابقه‌آماتور‌نویسندگی