Forwarded from انجمن حمایت از گوشها
همایون شجریان تو صفحه اینستاگرامش نوشته: تقدیم به دلهایِ سوگواری که عزیزِ خود از دست دادهاند.
سووشون یه کلمه شیرازیه که به معنای سوگ سیاوشه.مراسمی که برای سوگواری مرگ سیاوش انجام میدادن رو سووشون میگفتن.
مراسم سووشون خیلی شبیه به تعزیه امام حسینه مثل پی کردن اسب ، سواری که از راه می رسه، جلّاد ، تنها بودن در برابر دشمنا ، بریدن سر، مظلومیت دقیقا تداعی كننده ي مراسم تعزیه ست .با این تفاوت که در سووشون عزای سیاوش بر پا می شه.
سووشون یه کلمه شیرازیه که به معنای سوگ سیاوشه.مراسمی که برای سوگواری مرگ سیاوش انجام میدادن رو سووشون میگفتن.
مراسم سووشون خیلی شبیه به تعزیه امام حسینه مثل پی کردن اسب ، سواری که از راه می رسه، جلّاد ، تنها بودن در برابر دشمنا ، بریدن سر، مظلومیت دقیقا تداعی كننده ي مراسم تعزیه ست .با این تفاوت که در سووشون عزای سیاوش بر پا می شه.
Forwarded from ( پرانتز )
یوسف گفت: «میدانی امروز مینا به من چه گفت؟
وقتی به هوا انداختمش و در بغلم گرفتمش پرسید:
«بابا مادر دوتا ستاره داده به تو؟ تو چشمات میبینمشان.»
- ۱۷ -
وقتی به هوا انداختمش و در بغلم گرفتمش پرسید:
«بابا مادر دوتا ستاره داده به تو؟ تو چشمات میبینمشان.»
- ۱۷ -
Forwarded from ( پرانتز )
از جایش پاشد، نقش سهراب را به زری نشان داد و گفت: «این منم.»
زری گفت: «خدا نکند.»
آخر، آن نقش، سهراب را در حالی نشان میداد که خنجر پهلویش را دریده بود.
- ۴۴ -
زری گفت: «خدا نکند.»
آخر، آن نقش، سهراب را در حالی نشان میداد که خنجر پهلویش را دریده بود.
- ۴۴ -
Forwarded from ( پرانتز )
گفت: «منتظرت بودم اما نه امروز. دیگر خیلی دیر و بیموقع آمدی.
امروز حتی از آمدنت خوشحال هم نیستم...»
- ۴۶ -
امروز حتی از آمدنت خوشحال هم نیستم...»
- ۴۶ -
Forwarded from ( پرانتز )
به نرمی گفت: «باور کنید افراد ما عاشق همین نوع زندگی هستند که دارند...»
یوسف گفت: «چون فقط همین نوع زندگی را شناختهاند...».
- ۵۳ -
یوسف گفت: «چون فقط همین نوع زندگی را شناختهاند...».
- ۵۳ -
Forwarded from ( پرانتز )
با لحنی ملامتبار گفت:
«خدایا، ناشکری نمیکنم اما در این دنیای تو غیر از غصه چیزی نفهمیدم.»
- ۶۵ -
«خدایا، ناشکری نمیکنم اما در این دنیای تو غیر از غصه چیزی نفهمیدم.»
- ۶۵ -
Forwarded from ( پرانتز )
: «شاید این بلاها را سرم آوردی که ببینی صبر ایوب دارم یا ندارم.
ندارم. ندارم.
اقل کم بگذار به این یکی آرزویم برسم. آوارهام کن! آوارهام کن!»
- ۶۵ -
ندارم. ندارم.
اقل کم بگذار به این یکی آرزویم برسم. آوارهام کن! آوارهام کن!»
- ۶۵ -
Forwarded from ( پرانتز )
«آرامشی که از روی فریب باشد چه فایدهای دارد؟»
- ۱۲۸ -
- ۱۲۸ -
Forwarded from ( پرانتز )
«سعی میکنم گریه نکنم. اگر گذاشتم دیگر کسی اشک مرا ببیند!»
- ۱۲۸ -
- ۱۲۸ -
Forwarded from ( پرانتز )
«اما من ته دلم میدانستم که آنها فقط ظاهراً راست میگفتند
و همیشه یک چیزی در یک جایی خراب است.
میدانستم از ما، از همهٔ ما دمبهدم چیزی کم میشود.
اما نمیدانستم آن چیز چیست.»
- ۱۲۹ -
و همیشه یک چیزی در یک جایی خراب است.
میدانستم از ما، از همهٔ ما دمبهدم چیزی کم میشود.
اما نمیدانستم آن چیز چیست.»
- ۱۲۹ -
Forwarded from ( پرانتز )
«تو شجاعت مرا از من گرفتهای...
آنقدر با تو مدارا کردم که دیگر مدارا عادتم شده.»
- ۱۲۹ -
آنقدر با تو مدارا کردم که دیگر مدارا عادتم شده.»
- ۱۲۹ -
Forwarded from ( پرانتز )
«اما ما غیر از آرزوهای بزرگ تقصیری نداشتیم.»
- ۱۷۹ -
- ۱۷۹ -
Forwarded from ( پرانتز )
من اهل صبرکردن و امیدبستن به آیندهٔ خیلی دور نیستم.
میخواهم همینحالا آینده را به چنگ بیاورم.
- ۱۸۳ -
میخواهم همینحالا آینده را به چنگ بیاورم.
- ۱۸۳ -
شما هم مثل من دلتون پر کشید سووشون بخونین؟😊✨
Anonymous Poll
83%
بله واقعا علاقه مند شدم 🤩
11%
نه خوشم نیومد
6%
قبلا خوندم😊
Forwarded from smart reading 🌱📚 (K🌱m🌱a)
زمستان گذشته است
گل ها شکفته اند
باز زمان نغمه سرایی فرا رسیده است
و تو ای کبوتر من که در شکاف صخره ها و پشت سنگها پنهان هستی
بیرون بیا و بگذار صدای شیرین تو را بشنوم و صورت زیبای تو را ببینم
زیرا اکنون دیگر زمستان به پایان رسیده است
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست میدارم
تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام دوست میدارم
برای خاطر عطر نان گرم
و برفی که آب میشود
و برای خاطر نخستین گلها
تو را به خاطر دوست داشتن دوست میدارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نمی دارم دوست می دارم
سپیده که سر بزند در این بیشه زار خزان زده شاید دوباره گلی بروید
شبیه آنچه در بهار بوییدیم
پس به نام زندگی هرگز مگو هرگز
پل الوار🕊
#شعر 🌱
🖌احمد شاملو
📚@readingsmartt📚
گل ها شکفته اند
باز زمان نغمه سرایی فرا رسیده است
و تو ای کبوتر من که در شکاف صخره ها و پشت سنگها پنهان هستی
بیرون بیا و بگذار صدای شیرین تو را بشنوم و صورت زیبای تو را ببینم
زیرا اکنون دیگر زمستان به پایان رسیده است
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست میدارم
تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام دوست میدارم
برای خاطر عطر نان گرم
و برفی که آب میشود
و برای خاطر نخستین گلها
تو را به خاطر دوست داشتن دوست میدارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نمی دارم دوست می دارم
سپیده که سر بزند در این بیشه زار خزان زده شاید دوباره گلی بروید
شبیه آنچه در بهار بوییدیم
پس به نام زندگی هرگز مگو هرگز
پل الوار🕊
#شعر 🌱
🖌احمد شاملو
📚@readingsmartt📚
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌱 شاملو از اولین برخورد خود با شعر «پل الوار» می گوید:
"زخمی به او بزن، عمیقتر از انزوا"
📚@readingsmartt📚
"زخمی به او بزن، عمیقتر از انزوا"
📚@readingsmartt📚
من قدرت را در جاهایی پیدا کردهام که معمولاً کسی در آنجا به دنبال قدرت نمیگردد.
در انسانهای ساده ، آرام ،
و خوشآیند.
انسانهایی که کمترین میلی به اِعمال قدرت ندارند.
اتفاقاً تلاش برای اِعمال قدرت نسبت به دیگران ، در نگاه من ، معمولاً نشانهای از یک ضعف درونی است.
کسانی که از بردگی که در درونشان رخنه کرده میترسند و بر تن آن ، جامهی زرباف حکمرانی میپوشانند ، آنها هنوز بندهاند.
بندهی پیروان خویش ،
بندهی شهرتشان ،
و بندهٔ چیزهایی از این جنس.
اگر کسی در طبیعت خویش قدرتمند باشد ، تجربهی قدرت ، بخشی از ضرورت وجودی اوست.
بی آنکه حتی انگشتی را برای دستوری به اشاره تکان دهد.
🖌 نیچه
📕 اراده معطوف به قدرت
📚@readingsmartt📚
در انسانهای ساده ، آرام ،
و خوشآیند.
انسانهایی که کمترین میلی به اِعمال قدرت ندارند.
اتفاقاً تلاش برای اِعمال قدرت نسبت به دیگران ، در نگاه من ، معمولاً نشانهای از یک ضعف درونی است.
کسانی که از بردگی که در درونشان رخنه کرده میترسند و بر تن آن ، جامهی زرباف حکمرانی میپوشانند ، آنها هنوز بندهاند.
بندهی پیروان خویش ،
بندهی شهرتشان ،
و بندهٔ چیزهایی از این جنس.
اگر کسی در طبیعت خویش قدرتمند باشد ، تجربهی قدرت ، بخشی از ضرورت وجودی اوست.
بی آنکه حتی انگشتی را برای دستوری به اشاره تکان دهد.
🖌 نیچه
📕 اراده معطوف به قدرت
📚@readingsmartt📚