smart reading 🌱📚
90 subscribers
586 photos
77 videos
32 files
20 links
متولد ۲۰/ ۱۰/ ۹۹

کتابخانه شخصی من 📚
احتمالا برای رشد 🌱
لینک پیام ناشناس :
https://t.me/BChatBot?start=sc-248470-7pxYNCv
Download Telegram
#یک_دقیقه_مطالعه

📌صدای منفی درونی

تا وقتی اعتقاد دارید منتقد درونتان صدای خود واقعی تـان یـا همـان خـود باهوشتان است، همواره شما را هدایت خواهد کرد. بسیاری از ما حتی پیش از بیـان باوری محدودکننده از عباراتی همچـون « مـن خـودم رو می شناسـم...» استفاده می کنیم.
با این حال، اگر بتوانیـد شخصیتی جداگانـه بـرای منتقـد درونتـان خـلـق كـنـيـد ( شخصیتی که با خود واقعی تان تفاوت دارد) در ساکت کردن این صدا بیشتر موفـق خواهید بود. این کار می تواند بسیار مفید باشد و در عین حال می توانید از آن لذت هم ببرید. به منتقد درونتان نامی مضحک و مشخصه های فیزیکی مسخره بدهید.
آن را کارتونی کنید و بگویید که حتی ارزش فـیـلـم هـای درجـه دو را هـم نـدارد. آن را به خاطر پایبندی سفت و سختش به منفی گرایی مسخره کنید. زمانی که وارد سـرتان می شود، چشم نازک کنید. هرچه در تشخیص این صدا از خود واقعی تان بهتر عمـل کنید، بهتر می توانید باورهای محدودکننده را از قرارگرفتن بر سر راهتان بازدارید.

📖 بی حد و مرز
🖊جیم کوییک

#WALL_E

┄┅═📚 @readingsmartt 📚═┅┄
#یک_دقیقه_خنده
#یک_دقیقه_مطالعه

آقاجان داشت به طرف دستشویی می رفت و کم مانده بود کارنامه ام را ببیند که محمد هم با عصبانیت وارد شد سلام و احوالپرسی با آقاجان گفت: «محسن! این چه حرفی بوده که به احسان گفتی؟»
آقاجان پرسید: «چی گفته؟»
- هیچی، عکسای عروسی ما رِ به احسان نشان داده، برداشته بهش گفته ببین شب عروسی مامان و بابات همه دعوت بودن به جز تو!
آقاجان چشمکی به محمد زد و با لبخند گفت: «خا مگفتی بوده؛ ولی تو عکسا نیفتاده!»

محمد بدون توجه به لبخند آقاجان، با جدیت ادامه داد: احسان چون دیده ما به مهسا توجه مکنیم، حسودیش مُکُنه و حالا به لطف این محسن بهانه‌شِ پیدا کرده. خلاصه همش گریه مکنه که چرا تو عروسیمان نبوده. آقاجان باز هم با خنده گفت: «خا بهش مگفتی کجا بوده دَ!»

محمد که حالا از دست آقاجان بیشتر از دست من اعصابش خرد شده بود، گفت: «صد رحمت به محسن، خوبه احسان پیش شما نذاشتیم.»

📕آبنبات پسته ای
🖌مهرداد صدقی

#WALL_E

┄┅═📚 @readingsmartt 📚═┅┄
#یک_دقیقه_مطالعه 📚

دوستی با افرادی که زیاد فکر می کنند :

مطمئن هستم که همه ما در زندگی مان، افرادی وجود دارند که بیشتر از ما فکر می کنند. من این نوع آدم ها را دوست دارم و برای همین سعی کردم از دلایلی بگویم که شما را هم قانع کند با افرادی که زیاد فکر می کنند دوست شوید:

1- او فردی نیست که بخواهد ذهن شما را بخواند. حدس و گمان در کارش نیست چون در باره هر چه که می بیند مدتها فکر می کند. او قادر است به سرعت، جزئیات شخصیتی و خصلت های تان را مورد شناسایی قرار دهد. برای همین، هنوز چند جمله حرف نزده اید که شما را با همه رازهای وجودتان روبرو می کند.

2- دوست پیدا کردن برایش سخت است چون افراد مشابه خودش کمیاب است ولی دوست متعهد و صمیمی خوبی خواهد بود. از تنهایی نمی ترسد. آدم شلوغ و بازیگوشی است ولی دوست دارد تنها قدم بزند. تنها سفر کند و حتی تنها غذا بخورد. تنهایی برای او یعنی یک هدیه عالی …

3- با تمام وجود گوش می دهد. مهم هم نیست موضوعی که بیان می کنید چقدر مهم باشد. او با دقت و کنجکاوی تمام سعی می کند جزئیات را به خاطر بسپارد.

4- دنیا را زیبا می بیند به همین دلیل، هر وقت دل تان گرفته است یا احساس ناامیدی و بغض می کنید به ملاقاتش بروید. اگر به خاطر نداشتن یا به دست نیاوردن یک خواسته غمگین هستید بروید پیش او تا به سرعت قانع تان سازد که چقدر خوش شانس و خوشبخت هستید.

نکته آخر اینکه مخاطب من و فردی که مشغول تجلیلش بودم شما هستید. خیلی فکر می کنید و این زیباست. دوست خوبی برای خودتان باشید.


📚@readingsmartt📚
#یک_دقیقه_مطالعه 📚

احتمالا کتاب «قلعه ی حیوانات» نوشته «جورج اورول» را خوانده ايد

ماجرای این کتاب، داستان حیوانات یک مزرعه علیه اربابِ زورگوست. حیوانات دست به دستِ هم میدهند و ارباب و خانواده اش را از مزرعه بیرون میکنند و خود مدیریت مزرعه را به دست میگیرند.

اولین کار آنها پس از پیروزيشان تنظیم عهد نامه ایست که طبق آن همه ی حیوانات با هم برابرند و هیچکس حق ندارد خود را ارباب و مالک دیگران بداند، اما چیزی نمیگذرد که خوکی که مدیریت مزرعه را به دست گرفته است، آرام آرام عهدنامه را تغییر میدهد و برای خود و اطرافیانش حقوق و امتیازات ویژه ای وضع میکند، در این میان، اسبی در این مزرعه زندگی میکند به نام «باکستر» که به لحاظ خوش خلقی، صبوری و پشتکار، مورد احترام همه ی حیوانات است. اسب سمبل و نماد نجابت است.

حیوانات از او میخواهند کمکشان کند تا در مورد شرایط جدید تصمیم بگیرند اما «باکستر» سخت مشغول کار است و به اطرافش توجه ای ندارد. شعار او این است: «من کار میکنم!» و احساس میکند که باید کار خود را به بهترین شکل انجام دهد و کاری به کار چیز دیگری نداشته باشد.
گرچه «باکستر» میتوانست از اتفاق وحشتناکی که در «قلعه ی حیوانات» رخ میداد جلوگیری کند، چنان سرش به کارش گرم بود که فقط هنگامی از «تغییرات» باخبر شد که خوک حاکم، او را به یک سلاخ فروخت.

اولویت بندی از مهمترین مهارتهای زندگیست. شما هر چقدر زیبا ویولن بنوازید، در یک قایق در حال غرق شدن، ویولن نواختن در اولویت قرار ندارد. شما هرچقدر کشاورز قابلی باشید، در یک مزرعه ی در حال سوختن، سم پاشی و آفت زدایی در اولویت قرار ندارد.

«کارل مارکس»، فیلسوف آلمانی، یکی از افسونهای جامعه ی سرمایه داری را «تخصصی شدن» میداند. هر کس چنان سرش به کار و تخصص خود گرم است که فراموش میکند کل این جامعه به کدام سو حرکت می کند. باهوشترین و سخت کوش ترین آدمها گرفتار الگوی «باکستر» میشوند و مسائل کلان اجتماعی را از یاد میبرند.


📚@readingsmartt📚