Forwarded from مثلِ ماهیِ سیاهِ کوچولو
من از کشورم متنفرم.هم کلاسیم عکسِ پروفایلش بینِ یه درخت پر از شکوفهاست،خیلی پر امید و شاد.من از کشورم متنفرم.قطعا اون روزی که پزشکی قبول شده،مادرش دورِ سرش اسفند دود کرده،پدرش ماچش کرده که ماشالا خانم دکتر.من از کشورم متنفرم.وقتی استیجر شده،حتما اتیکتش رو با کلی ذوق چسبونده به روپوشش،قطعا خوشحال بوده از اینکه داره واقعا دکتر میشه.من از کشورم متنفرم.یه مدتی عکس پروفایلش پدرش بود که از حج برگشته بود،خیلی خوشحال بود برای پدرش،ولی افسوس که چند روز قبلِ خودش،کرونا،نفسِ پدرش رو میگیره.من از کشورم متنفرم.حالا ما موندیم و نامهی اعتراض که میخوایم قلمش رو بزنیم تو خونِ همکلاسیمون.من از کشورم متنفرم.همکلاسی ما.پدرِ همکلاسیِ ما همسایهی ما. یه روزیم خودِ ما!
من از کشورم متنفرم!
#میرزا_قشمشم
من از کشورم متنفرم!
#میرزا_قشمشم