#معرفی_کتاب🐠
📕 ماهی سیاه کوچولو
🖊 صمد بهرنگی
🔖 ماهی سیاه کوچولو در مورد ماهی کوچکی است که به عشق دیدن دریا خطر میکند و سفری دور و دراز را با تجربههای متفاوت برای رسیدن به رهایی آغاز میکند.
🔖درد ماهی سیاه کوچولو، درد آدمهای روشنفکری ست که کسی حرف آنها را نمیفهمد. آدمهایی که لذت زندگی را در چیزی غیر از لذتهای زودگذر میدانند و برای رسیدن به آنها، هر خطری را میپذیرند.
🔖ماهی سیاه کوچولو کتاب برگزیده کودک در سال ۱۳۴۷ شد. همچنین جایزه ۶ امین نمایشگاه کتاب کودک در بلون ایتالیا و دیپلم افتخار جایزهٔ دوسالانه براتیسلاوای چکاسلواکی برای تصویرگری کتاب کودک را در سال ۱۹۶۹ دریافت کردهاست. این کتاب به بسیاری از زبانهای جهان ترجمه شدهاست.
🔖کتاب ماهی سیاه کوچولو، مدتها نقش بیانه غیررسمی و مانیفست سازمان چریکهای فدایی خلق ایران را بازی میکرد. داستان ماهی سیاه کوچولو در سالهای پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، به عنوان یک داستان علیه حاکمیت معرفی میشد و بسیاری ماهی سیاه کوچولو را نماد نسل جوان انقلابی و روشنفکر میدانستند.
🔖 زبان نمادین قصه، الهامبخش بسیاری از نویسندگان و شاعران مختلف شد و اشعار و متون بسیاری در وصفش سروده شد.
📚@readingsmartt📚
📕 ماهی سیاه کوچولو
🖊 صمد بهرنگی
🔖 ماهی سیاه کوچولو در مورد ماهی کوچکی است که به عشق دیدن دریا خطر میکند و سفری دور و دراز را با تجربههای متفاوت برای رسیدن به رهایی آغاز میکند.
🔖درد ماهی سیاه کوچولو، درد آدمهای روشنفکری ست که کسی حرف آنها را نمیفهمد. آدمهایی که لذت زندگی را در چیزی غیر از لذتهای زودگذر میدانند و برای رسیدن به آنها، هر خطری را میپذیرند.
🔖ماهی سیاه کوچولو کتاب برگزیده کودک در سال ۱۳۴۷ شد. همچنین جایزه ۶ امین نمایشگاه کتاب کودک در بلون ایتالیا و دیپلم افتخار جایزهٔ دوسالانه براتیسلاوای چکاسلواکی برای تصویرگری کتاب کودک را در سال ۱۹۶۹ دریافت کردهاست. این کتاب به بسیاری از زبانهای جهان ترجمه شدهاست.
🔖کتاب ماهی سیاه کوچولو، مدتها نقش بیانه غیررسمی و مانیفست سازمان چریکهای فدایی خلق ایران را بازی میکرد. داستان ماهی سیاه کوچولو در سالهای پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، به عنوان یک داستان علیه حاکمیت معرفی میشد و بسیاری ماهی سیاه کوچولو را نماد نسل جوان انقلابی و روشنفکر میدانستند.
🔖 زبان نمادین قصه، الهامبخش بسیاری از نویسندگان و شاعران مختلف شد و اشعار و متون بسیاری در وصفش سروده شد.
📚@readingsmartt📚
#معرفی_کتاب 🍊
📙 دختر پرتقالی
🖊 یوستین گاردر ( نویسنده کتاب دنیای سوفی)
📖 تعداد صفحات : ۱۵۲
🔖از اون کتاب هایی هست که تصویرسازی دلپذیر، و توصیف قشنگی در مورد مفهوم عشق داره و معمای داستان ما رو با خودش همراه میکنه. اما قطعا نمی تونم بگم از اون دسته کتاب هاست که تونسته باشه تغییری در نگرشم ایجاد کنه....
🔖سوال اساسی که کتاب مطرح میکنه اینه که "اگر ما مطمئن نباشیم که دنیای دیگری هم هست، و اگر حق انتخاب داشتیم باز هم به این دنیا می آمدیم؟"
خب با توجه به آموزه های دینی و فرهنگیمون، شاید اکثرمون تا حد زیادی به معاد باور داشته باشیم. پس درک این سوال برامون کمی مشکله. از طرف دیگه پاسخ این سوال از فردی به فرد دیگه متفاوته، شخصیت اصلی داستان "جان اولاو در زندگیش فقط رنگ خوشبختی رو دیده و در بهترین روزهای زندگیش متوجه میشه که باید تمام این سعادت رو رها کنه و بره....اما آیا برای کسی که تمام زندگیش رنج و مشقت بوده چنین شک بزرگی برای انتخاب نکردن زندگی وجود داره؟
🔖البته جان اولاو مطمئن نیست که دنیای دیگه ای هم وجود داره یا نه و در قسمتی از کتاب مرگ رو به بازی کامپیوتری تشبیه میکنه که در بازی وقتی میمیریم دوباره به میدان جدیدی برای ادامه بازی وارد میشیم. و اینطور گفت: "از کجا معلوم که چنین میدان بازی جدیدی برای روحمان وجود نداشته باشد. من این را باور ندارم. واقعا باور نمیکنم اما رویای ناممکنها نام مخصوصی دارد که به آن امید میگوییم."
📚@readingsmartt📚
📙 دختر پرتقالی
🖊 یوستین گاردر ( نویسنده کتاب دنیای سوفی)
📖 تعداد صفحات : ۱۵۲
🔖از اون کتاب هایی هست که تصویرسازی دلپذیر، و توصیف قشنگی در مورد مفهوم عشق داره و معمای داستان ما رو با خودش همراه میکنه. اما قطعا نمی تونم بگم از اون دسته کتاب هاست که تونسته باشه تغییری در نگرشم ایجاد کنه....
🔖سوال اساسی که کتاب مطرح میکنه اینه که "اگر ما مطمئن نباشیم که دنیای دیگری هم هست، و اگر حق انتخاب داشتیم باز هم به این دنیا می آمدیم؟"
خب با توجه به آموزه های دینی و فرهنگیمون، شاید اکثرمون تا حد زیادی به معاد باور داشته باشیم. پس درک این سوال برامون کمی مشکله. از طرف دیگه پاسخ این سوال از فردی به فرد دیگه متفاوته، شخصیت اصلی داستان "جان اولاو در زندگیش فقط رنگ خوشبختی رو دیده و در بهترین روزهای زندگیش متوجه میشه که باید تمام این سعادت رو رها کنه و بره....اما آیا برای کسی که تمام زندگیش رنج و مشقت بوده چنین شک بزرگی برای انتخاب نکردن زندگی وجود داره؟
🔖البته جان اولاو مطمئن نیست که دنیای دیگه ای هم وجود داره یا نه و در قسمتی از کتاب مرگ رو به بازی کامپیوتری تشبیه میکنه که در بازی وقتی میمیریم دوباره به میدان جدیدی برای ادامه بازی وارد میشیم. و اینطور گفت: "از کجا معلوم که چنین میدان بازی جدیدی برای روحمان وجود نداشته باشد. من این را باور ندارم. واقعا باور نمیکنم اما رویای ناممکنها نام مخصوصی دارد که به آن امید میگوییم."
📚@readingsmartt📚
smart reading 🌱📚
سمفونی مردگان - عباس معروفی.pdf
#معرفی_کتاب🎻
📙سمفونی مردگان
🖊 عباس معروفی
❗️کتابی به غایت تلخ اما واجب❗️
🔖داستان، زندگی یک خانوادهی ۵ ( یا شاید هم ۶ نفره) را در جنگ جهانی دوم در تبریز روایت میکند. موضوع اصلی کتاب حول روابط خانوادگی مسموم شخصیتها نوشته شده است. تقریبا همه جای داستان به جز توصیفات کوتاهی از زمان کودکی شخصیتها در زمستان روایت میشود و همین فضای داستان را سرد کرده است. بدون شک سمفونی مردگان کتابی نیست که از خواندن آن لذت ببریم. چرا که خانواده که باید به عنوان امنترین و آرامشبخش ترین مکان برای فرد شناخته شود تبدیل به قتلگاه افراد شده و اعضای آن بدترین دشمنان یکدیگرند. اما خواندن آن به همه توصیه میشود همه ی ما که خانواده ای داریم.
🔖برداشت شخصی من از داستان *سلطه جویی *و عدم نرمش تمام شخصیتهای داستان در قبال عزیزانشان است. به عبارتی در این داستان مظلومی وجود ندارد. بلکه همه ظالم هستند ولی نمود آن متفاوت است.
🔖سلطه جو شخصی است که دیگران را استثمار می کند، مورد استفاده قرار می دهد، و خودش و دیگران را به عنوان «اشیا»، کنترل می کند.انسان سلطه جو یک فروشنده ی اتومبیل است که به ما اتومبیلی را می فروشد بدون این که واقعاً قصد خرید آن را داشته باشیم یا یک پدر مسئول است که در مورد دانشکده و شغل آینده ی پسرش مستبدانه تصمیم می گیرد بدون این که به نظر و علائق او اهمیت بدهد.کودک بشاشی است که تملق پدربزرگش را می گوید تا با او بازی کند، یک دختر منشی اغواگر است که زیرکانه حواس رئیس خود را از توجه به املای غلط لغات پرت می کند، و بالاخره مهمان خسته ای است که با دلخوری می گوید: «مهمانی عالی بود.» در حالی که می توانست به سادگی بگوید: «از این که ما را دعوت کردید، متشکرم.»
📍 دیکتاتور
در بیان قدرت اغراق می کند. وی مسلط می شود، دستور می دهد، اعمال قدرت می کند و خلاصه به هر کاری که به کنترل قربانیان منتهی گردد متوسل می شود. انواع دیکتاتورها را می توان در شخصیت مادران مقتدر، پدران مقتدر، مدیران مستبد و کارفرمایان جست و جو کرد.
👤 پدر آیدین در کتاب
📍 آدم ضعیف
اغلب قربانیِ دیکتاتور یا قطب مخالف آن است. آدم ضعیف برای کنار آمدن با دیکتاتور مهارت زیادی کسب می کند. وی در بیان حساسیت های خود اغراق می کند. وی فراموش می کند، کر می شود و بی اندازه ساکت است. انواع آدم های ضعیف را می توان در گروه غصه خورها، احمق های روباه صفت، تسلیم شوندگان، گیج ها و کسانی که خصوصیت انزواطلبان را دارند، جست و جو کرد.
👤مادر آیدین در کتاب
📍حسابگر
وی گول می زند، دروغ می گوید و همواره سعی می کند دیگران را تحمیق کند و تحت کنترل درآورد. انواع حسابگران را می توان در گروه های فروشندگان قدرتمند و پرنفوذ، اغواگران، هنرمندان بی شخصیت، سیاهکاران و روشنفکرنماها جست و جو کرد.
📍شخص وابسته
قطب مخالف حسابگر است. وی در میزان وابستگی خویش اغراق می کند و می خواهد او را هدایت و تحمیق و از او مراقبت کنند. او به دیگران اجازه می دهد تا به جایش کار کنند. انگل ها، مویه گران، همیشه کودک ها، مهرطلب ها و افراد بیچاره نمونه هایی از وابسته ها هستند.
👤 فرزند اول خانواده در کتاب
📍 قلدر
(زیردست آزار) در مورد عصبانیت، بیدادگری و عدم مهربانی خویش اغراق می کند. وی با توسل به تهدید، دیگران را کنترل می کند. وی انسانی تحقیرگر، متنفر، مسخره کننده و ترساننده است. نمونه های این قبیل افراد زن های عیب جو می باشند.
👤 اورهان در کتاب
📍آدم خوب
در مورد عشق و میزان مراقبت از دیگران اغراق می کند و دیگران را با پنبه به سر می برد. از یک دیدگاه کنار آمدن با این فرد مشکل تر از کنار آمدن با افراد قلدر است. آدم نمی تواند با گروه آدم خوب ها پیکار کند. نمونه های دیگر این گروه عبارتند از: خشنودها، ملایم ها، بی آزارها، خارج گودنشین ها، بی تفاوت ها و انسان های سازمانی.
👤خواهر آیدین در کتاب
📍 قضاوتگر
در مورد قدرت انتقادگری خود اغراق می کند. وی به همه کس بدبین و گفتارش سرزنش آمیز و توأم با رنجش و تنفر است و گناه دیگران را بسیار دیر می بخشد. نمونه های دیگر این گروه عبارتند از: دانا، ملامت گر، زودرنج، گردن کلفت رسواگر، دادستان و وکیل مدافع.
👤خود آیدین در کتاب
📍هواخواه
نقطه ی مقابل قضاوتگر است. وی در مورد قدرت حمایت خویش اغراق می کند و نسبت به اشتباه دیگران قضاوت نمی کند. وی دیگران را نابود می کند، بی اندازه با دیگران اظهار همدردی می کند و به کسانی که تحت حمایت خویش گرفته اجازه ی به پا خاستن و رشد کردن را نمی دهد. وی به جای آن که به خواسته های شخصی خویش توجه کند، فقط به فکر خواسته های دیگران است. از جمله نمونه های این گروه باید مدافع، ناراحت به خاطر دیگران، وحشت زده به خاطر دیگران، رنج کشیده به خاطر دیگران، مظلوم ها، یاری دهندگان و افراد غیر خودخواه را نام برد.
👤سرمه معشوق آیدین
📚@readingsmartt📚
📙سمفونی مردگان
🖊 عباس معروفی
❗️کتابی به غایت تلخ اما واجب❗️
🔖داستان، زندگی یک خانوادهی ۵ ( یا شاید هم ۶ نفره) را در جنگ جهانی دوم در تبریز روایت میکند. موضوع اصلی کتاب حول روابط خانوادگی مسموم شخصیتها نوشته شده است. تقریبا همه جای داستان به جز توصیفات کوتاهی از زمان کودکی شخصیتها در زمستان روایت میشود و همین فضای داستان را سرد کرده است. بدون شک سمفونی مردگان کتابی نیست که از خواندن آن لذت ببریم. چرا که خانواده که باید به عنوان امنترین و آرامشبخش ترین مکان برای فرد شناخته شود تبدیل به قتلگاه افراد شده و اعضای آن بدترین دشمنان یکدیگرند. اما خواندن آن به همه توصیه میشود همه ی ما که خانواده ای داریم.
🔖برداشت شخصی من از داستان *سلطه جویی *و عدم نرمش تمام شخصیتهای داستان در قبال عزیزانشان است. به عبارتی در این داستان مظلومی وجود ندارد. بلکه همه ظالم هستند ولی نمود آن متفاوت است.
🔖سلطه جو شخصی است که دیگران را استثمار می کند، مورد استفاده قرار می دهد، و خودش و دیگران را به عنوان «اشیا»، کنترل می کند.انسان سلطه جو یک فروشنده ی اتومبیل است که به ما اتومبیلی را می فروشد بدون این که واقعاً قصد خرید آن را داشته باشیم یا یک پدر مسئول است که در مورد دانشکده و شغل آینده ی پسرش مستبدانه تصمیم می گیرد بدون این که به نظر و علائق او اهمیت بدهد.کودک بشاشی است که تملق پدربزرگش را می گوید تا با او بازی کند، یک دختر منشی اغواگر است که زیرکانه حواس رئیس خود را از توجه به املای غلط لغات پرت می کند، و بالاخره مهمان خسته ای است که با دلخوری می گوید: «مهمانی عالی بود.» در حالی که می توانست به سادگی بگوید: «از این که ما را دعوت کردید، متشکرم.»
📍 دیکتاتور
در بیان قدرت اغراق می کند. وی مسلط می شود، دستور می دهد، اعمال قدرت می کند و خلاصه به هر کاری که به کنترل قربانیان منتهی گردد متوسل می شود. انواع دیکتاتورها را می توان در شخصیت مادران مقتدر، پدران مقتدر، مدیران مستبد و کارفرمایان جست و جو کرد.
👤 پدر آیدین در کتاب
📍 آدم ضعیف
اغلب قربانیِ دیکتاتور یا قطب مخالف آن است. آدم ضعیف برای کنار آمدن با دیکتاتور مهارت زیادی کسب می کند. وی در بیان حساسیت های خود اغراق می کند. وی فراموش می کند، کر می شود و بی اندازه ساکت است. انواع آدم های ضعیف را می توان در گروه غصه خورها، احمق های روباه صفت، تسلیم شوندگان، گیج ها و کسانی که خصوصیت انزواطلبان را دارند، جست و جو کرد.
👤مادر آیدین در کتاب
📍حسابگر
وی گول می زند، دروغ می گوید و همواره سعی می کند دیگران را تحمیق کند و تحت کنترل درآورد. انواع حسابگران را می توان در گروه های فروشندگان قدرتمند و پرنفوذ، اغواگران، هنرمندان بی شخصیت، سیاهکاران و روشنفکرنماها جست و جو کرد.
📍شخص وابسته
قطب مخالف حسابگر است. وی در میزان وابستگی خویش اغراق می کند و می خواهد او را هدایت و تحمیق و از او مراقبت کنند. او به دیگران اجازه می دهد تا به جایش کار کنند. انگل ها، مویه گران، همیشه کودک ها، مهرطلب ها و افراد بیچاره نمونه هایی از وابسته ها هستند.
👤 فرزند اول خانواده در کتاب
📍 قلدر
(زیردست آزار) در مورد عصبانیت، بیدادگری و عدم مهربانی خویش اغراق می کند. وی با توسل به تهدید، دیگران را کنترل می کند. وی انسانی تحقیرگر، متنفر، مسخره کننده و ترساننده است. نمونه های این قبیل افراد زن های عیب جو می باشند.
👤 اورهان در کتاب
📍آدم خوب
در مورد عشق و میزان مراقبت از دیگران اغراق می کند و دیگران را با پنبه به سر می برد. از یک دیدگاه کنار آمدن با این فرد مشکل تر از کنار آمدن با افراد قلدر است. آدم نمی تواند با گروه آدم خوب ها پیکار کند. نمونه های دیگر این گروه عبارتند از: خشنودها، ملایم ها، بی آزارها، خارج گودنشین ها، بی تفاوت ها و انسان های سازمانی.
👤خواهر آیدین در کتاب
📍 قضاوتگر
در مورد قدرت انتقادگری خود اغراق می کند. وی به همه کس بدبین و گفتارش سرزنش آمیز و توأم با رنجش و تنفر است و گناه دیگران را بسیار دیر می بخشد. نمونه های دیگر این گروه عبارتند از: دانا، ملامت گر، زودرنج، گردن کلفت رسواگر، دادستان و وکیل مدافع.
👤خود آیدین در کتاب
📍هواخواه
نقطه ی مقابل قضاوتگر است. وی در مورد قدرت حمایت خویش اغراق می کند و نسبت به اشتباه دیگران قضاوت نمی کند. وی دیگران را نابود می کند، بی اندازه با دیگران اظهار همدردی می کند و به کسانی که تحت حمایت خویش گرفته اجازه ی به پا خاستن و رشد کردن را نمی دهد. وی به جای آن که به خواسته های شخصی خویش توجه کند، فقط به فکر خواسته های دیگران است. از جمله نمونه های این گروه باید مدافع، ناراحت به خاطر دیگران، وحشت زده به خاطر دیگران، رنج کشیده به خاطر دیگران، مظلوم ها، یاری دهندگان و افراد غیر خودخواه را نام برد.
👤سرمه معشوق آیدین
📚@readingsmartt📚
📚#معرفی_کتاب
📙 زندگی پیش رو
🖊 رومن گاری
داستان پسر بچهای را روایت میکند که در دنیای غمگین و سیاهش به دنبال کشف زندگی و پیدا کردن مفهوم آن است.
مومو (محمد) نوجوان فرانسوی - عربی هست که داستان را از زمان سه سالگیاش بیان میکند. او یکی از کودکانی است که خانم رزا در طبقه ششم یک ساختمان بدون آسانسور نگهداری میکند. کودکانی از مادران روسپی که به خانم رزا سپرده شدهاند. داستان زندگی پیش رو (The Life Before Us) همانند بسیاری از داستانهای دیگر درباره رنج، فقر و تنهایی است. درباره محلههای شلوغ و مهاجرنشین پایین شهر. مومو داستان متفاوتی از این محله بازگو میکند.
محور اصلی این رمان دربارهی قشری در حاشیه یعنی روسپیها و افراد مرتبط با آنها است. همچنین اثر حاضر درباره عاقبتی که در انتظار این قشر و افرادی که به وجود میآورند است. اینکه چه سرانجامی خواهند داشت.
نگاه بدون قضاوت مومو، شخصیت اصلی داستان، برای نمایان کردن زندگی یک روسپی پیر و دیدن نحوۀ زندگی آنها از نزدیک به شما امکان این را میدهد که قضاوتهای نادرست و چهارچوبهای باید و نبایدی خود را دربارهی انسانها فراموش کنید و بتوانید با نگاهی بدون قضاوت زندگی شخصیتهای این رمان را تماشا کنید.
📚@readingsmartt📚
📙 زندگی پیش رو
🖊 رومن گاری
داستان پسر بچهای را روایت میکند که در دنیای غمگین و سیاهش به دنبال کشف زندگی و پیدا کردن مفهوم آن است.
مومو (محمد) نوجوان فرانسوی - عربی هست که داستان را از زمان سه سالگیاش بیان میکند. او یکی از کودکانی است که خانم رزا در طبقه ششم یک ساختمان بدون آسانسور نگهداری میکند. کودکانی از مادران روسپی که به خانم رزا سپرده شدهاند. داستان زندگی پیش رو (The Life Before Us) همانند بسیاری از داستانهای دیگر درباره رنج، فقر و تنهایی است. درباره محلههای شلوغ و مهاجرنشین پایین شهر. مومو داستان متفاوتی از این محله بازگو میکند.
محور اصلی این رمان دربارهی قشری در حاشیه یعنی روسپیها و افراد مرتبط با آنها است. همچنین اثر حاضر درباره عاقبتی که در انتظار این قشر و افرادی که به وجود میآورند است. اینکه چه سرانجامی خواهند داشت.
نگاه بدون قضاوت مومو، شخصیت اصلی داستان، برای نمایان کردن زندگی یک روسپی پیر و دیدن نحوۀ زندگی آنها از نزدیک به شما امکان این را میدهد که قضاوتهای نادرست و چهارچوبهای باید و نبایدی خود را دربارهی انسانها فراموش کنید و بتوانید با نگاهی بدون قضاوت زندگی شخصیتهای این رمان را تماشا کنید.
📚@readingsmartt📚
#معرفی_کتاب📚
📕یادداشتهای یک پزشک جوان
🖌میخائیل بولگاکوف
این کتاب گردآوری شده از نوشته ها و خاطرات میخائیل بولگاکوف، نویسنده کتابهای پُرخواننده ای از جمله مرشد و مارگاریتا، در مجلات و روزنامههای مختلف شوروی سابق هست. حرفه اصلی بولگاکوف پزشکی بوده و در این مجموعه داستان، خاطرات از ابتدای شروع طبابت وی در روستاهای دور افتاده و صعبالعبور (مثل همون طرح خودمون:)) در شوروی روایت میشن. توصیفات به شدت با جزئیات، جذاب و گیرا هستن و از همون ابتدا خواننده رو درگیر میکنن. نویسنده علیرغم اینکه دورهی درس خودش رو با افتخار معدل اولی به اتمام رسونده و به نظر میرسه برخلاف جوانیش پزشک حاذقی باشه، ولی دائما نگران مراجعه بیماران صعبُالْدَرمان هست و این قضیه شده کابوس شب و روزش. خوشبختانه یا بدبختانه گهگاهی این اتفاق براش میوفته و بنده خدا حسابی لحظات پرفشاری رو تحمل میکنه، ولی خب همیناس که خاطره میشه و میتونه بعداً واس ما تعریفشون کنه:)
در مجموع جزو کتاب داستان و خاطرات خوب هستش که تونسته اندکی از سختی کار و فداکاری های پزشکان و همکارانشون رو روایت کنه.
در پایان این کتاب به شدت به علاقهمندان و دانشجویان رشته های پزشکی توصیه میشه.
در ضمن این رو هم بگم که این کتاب حاوی صحنه هایی هستش که ممکنه برای همه مناسب نباشه:)
#WALL_E
📚@readingsmartt📚
📕یادداشتهای یک پزشک جوان
🖌میخائیل بولگاکوف
این کتاب گردآوری شده از نوشته ها و خاطرات میخائیل بولگاکوف، نویسنده کتابهای پُرخواننده ای از جمله مرشد و مارگاریتا، در مجلات و روزنامههای مختلف شوروی سابق هست. حرفه اصلی بولگاکوف پزشکی بوده و در این مجموعه داستان، خاطرات از ابتدای شروع طبابت وی در روستاهای دور افتاده و صعبالعبور (مثل همون طرح خودمون:)) در شوروی روایت میشن. توصیفات به شدت با جزئیات، جذاب و گیرا هستن و از همون ابتدا خواننده رو درگیر میکنن. نویسنده علیرغم اینکه دورهی درس خودش رو با افتخار معدل اولی به اتمام رسونده و به نظر میرسه برخلاف جوانیش پزشک حاذقی باشه، ولی دائما نگران مراجعه بیماران صعبُالْدَرمان هست و این قضیه شده کابوس شب و روزش. خوشبختانه یا بدبختانه گهگاهی این اتفاق براش میوفته و بنده خدا حسابی لحظات پرفشاری رو تحمل میکنه، ولی خب همیناس که خاطره میشه و میتونه بعداً واس ما تعریفشون کنه:)
در مجموع جزو کتاب داستان و خاطرات خوب هستش که تونسته اندکی از سختی کار و فداکاری های پزشکان و همکارانشون رو روایت کنه.
در پایان این کتاب به شدت به علاقهمندان و دانشجویان رشته های پزشکی توصیه میشه.
در ضمن این رو هم بگم که این کتاب حاوی صحنه هایی هستش که ممکنه برای همه مناسب نباشه:)
#WALL_E
📚@readingsmartt📚
#معرفی_کتاب 📚
📗 مثبت فکر نکنید
🔶 در فرهنگ امروز ما، میگویند حرف زدن از مشکلات حالمان را ناخوش میکند و ما را به انفعال میکشد. پس باید «مثبت فکر کنیم» و «برروی هدف خود تمرکز کنیم» تا موانع را راحتتر از پیش رو برداریم. حتی شاید گمان کنیم «خوشبینی» علاج فلاکت مفرط هم خواهد بود. اما حاصلِ تحقیق علمی و روشمند #گابریله_اوتینگن، یکی از سرآمدانِ روانشناسی انگیزش، چیز دیگری است. او خوشبینی را در حیطههای مختلف زندگی شخصی و همچنین در روابط گستردهتر اجتماعی بررسی کرده و میگوید که خوشبینی، برخلاف تصور رایج،ما را دچار انفعال میکند و احتمال رسیدن به موفقیت را پایین میآورد، اوتینگن در این کتاب روش چهارمرحلهای «مقابلۀ ذهنی» را پیشنهاد میکند و نشان میدهد که چطور میتوان از این روش در سه حیطۀ سلامت فردی، روابط دوستی، و مدرسه و محیط کار استفاده کرد.
📚@readingsmartt📚
📗 مثبت فکر نکنید
🔶 در فرهنگ امروز ما، میگویند حرف زدن از مشکلات حالمان را ناخوش میکند و ما را به انفعال میکشد. پس باید «مثبت فکر کنیم» و «برروی هدف خود تمرکز کنیم» تا موانع را راحتتر از پیش رو برداریم. حتی شاید گمان کنیم «خوشبینی» علاج فلاکت مفرط هم خواهد بود. اما حاصلِ تحقیق علمی و روشمند #گابریله_اوتینگن، یکی از سرآمدانِ روانشناسی انگیزش، چیز دیگری است. او خوشبینی را در حیطههای مختلف زندگی شخصی و همچنین در روابط گستردهتر اجتماعی بررسی کرده و میگوید که خوشبینی، برخلاف تصور رایج،ما را دچار انفعال میکند و احتمال رسیدن به موفقیت را پایین میآورد، اوتینگن در این کتاب روش چهارمرحلهای «مقابلۀ ذهنی» را پیشنهاد میکند و نشان میدهد که چطور میتوان از این روش در سه حیطۀ سلامت فردی، روابط دوستی، و مدرسه و محیط کار استفاده کرد.
📚@readingsmartt📚
#معرفی_کتاب 📚🌱
📕🐹 موشها و آدمها
📝 جان اشتانبیک
📖 ۱۸۶ صفحه
داستان این کتاب در مورد جورج و لنی دو کارگر کوچنده است. دو نفری که ویژگیهای بسیار متفاوتی با هم دارند؛ یکی زبر و زرنگ و حامیخصلت است، و دیگری بسیار زورمند اما سبکمغز و در نتیجه خطرناک است. این دو برای پیدا کردن کار، از مزرعهای به مزرعه دیگر میروند و به امید اینکه روزی بتوانند زمین و مزرعه اختصاصی خودشان را داشته باشند زندگی میکنند.
تنهایی یکی از مضامین همیشگی رمان است.
تلاش جرج برای مراقبت از لنی و رویای داشتن مزرعه در اصل اقداماتی هستند که او با هدف از بین بردن این تنهایی انجام میدهد. به همین ترتیب، علاقه لنی به لمس چیزهای نرم هم نشان دهنده نیاز او به داشتن احساس امنیت و آسایش خاطر است. او با لمس کردن میخواهد به این احساس برسد که در این دنیا تنها نیست. لنی معتقد است مزرعه رویایی هم میتواند این امنیت را به او بدهد.
در آشکارترین سطح تنهایی را وقتی میبینیم که کارگران مزرعه به شهر میروند تا با نوشیدنی و فاحشهها تنهایی خود را پر کنند. در این حین، لنی هم به امید پیدا کردن هم صحبتی به اتاق کروکس میرود. کمی بعد همسر کرلی هم به دلیلی مشابه به آن جا میآید. کروکس به لنی میگوید: «اگه کسی رو نداشته باشی دیوونه میشی. مهم نیست طرف چه جور آدمیه، مهم اینه یه هم صحبت داشته باشی.» اسلیم هم در جایی میگوید: «دیدم آدمایی رو که تو مزرعهها تنها هستند. این خوب نیست. این جور آدما دلخوشی ندارند. بعد یه مدتم بدذات میشن.»
موشها و آدمها تا حد زیادی داستانی درباره ماهیت رویاهای انسان و امیال و نیروهایی است که مانع تحقق خواستههای او میشوند. آرزوی جرج و لنی این است که مزرعهای کوچک برای خودشان داشته باشند.
با این حال، صرف رویاپردازی کردن باعث دستیابی به آن نمیشود. هریک از آنها باید با نیروهای دیگری مبارزه کنند که حال خواسته یا ناخواسته، به دنبال از بین بردن این آرزو هستند. موانع ابتدایی مشکل هستند ولی میتوان بر آنها فائق آمد: باید از دردسر دوری کنند، پولشان را خرج موارد بیفایده نکنند و آنقدر در مزرعه کار کنند تا بتوانند پول خرید زمینی که مد نظر دارند را جمع کنند.
ولی کمی بعد موانع بزرگتری ظاهر میشود. بعضی از این موانع بیرونی (مثل اقدامات همسر کرلی و علاقه خود کرلی به خشونت) و بعضی دیگر درونی هستند (مثل زور بازوی لنی و علاقه او به لمس کردن چیزهای نرم). از نظر جرج، بزرگترین خطری که این آرزو را تهدید میکند لنی است. نکته کنایهآمیز این است که در اصل این لنی است که امید دستیابی به این رویا را در همه زنده میکند.
📚@readingsmartt📚
📕🐹 موشها و آدمها
📝 جان اشتانبیک
📖 ۱۸۶ صفحه
داستان این کتاب در مورد جورج و لنی دو کارگر کوچنده است. دو نفری که ویژگیهای بسیار متفاوتی با هم دارند؛ یکی زبر و زرنگ و حامیخصلت است، و دیگری بسیار زورمند اما سبکمغز و در نتیجه خطرناک است. این دو برای پیدا کردن کار، از مزرعهای به مزرعه دیگر میروند و به امید اینکه روزی بتوانند زمین و مزرعه اختصاصی خودشان را داشته باشند زندگی میکنند.
تنهایی یکی از مضامین همیشگی رمان است.
تلاش جرج برای مراقبت از لنی و رویای داشتن مزرعه در اصل اقداماتی هستند که او با هدف از بین بردن این تنهایی انجام میدهد. به همین ترتیب، علاقه لنی به لمس چیزهای نرم هم نشان دهنده نیاز او به داشتن احساس امنیت و آسایش خاطر است. او با لمس کردن میخواهد به این احساس برسد که در این دنیا تنها نیست. لنی معتقد است مزرعه رویایی هم میتواند این امنیت را به او بدهد.
در آشکارترین سطح تنهایی را وقتی میبینیم که کارگران مزرعه به شهر میروند تا با نوشیدنی و فاحشهها تنهایی خود را پر کنند. در این حین، لنی هم به امید پیدا کردن هم صحبتی به اتاق کروکس میرود. کمی بعد همسر کرلی هم به دلیلی مشابه به آن جا میآید. کروکس به لنی میگوید: «اگه کسی رو نداشته باشی دیوونه میشی. مهم نیست طرف چه جور آدمیه، مهم اینه یه هم صحبت داشته باشی.» اسلیم هم در جایی میگوید: «دیدم آدمایی رو که تو مزرعهها تنها هستند. این خوب نیست. این جور آدما دلخوشی ندارند. بعد یه مدتم بدذات میشن.»
موشها و آدمها تا حد زیادی داستانی درباره ماهیت رویاهای انسان و امیال و نیروهایی است که مانع تحقق خواستههای او میشوند. آرزوی جرج و لنی این است که مزرعهای کوچک برای خودشان داشته باشند.
با این حال، صرف رویاپردازی کردن باعث دستیابی به آن نمیشود. هریک از آنها باید با نیروهای دیگری مبارزه کنند که حال خواسته یا ناخواسته، به دنبال از بین بردن این آرزو هستند. موانع ابتدایی مشکل هستند ولی میتوان بر آنها فائق آمد: باید از دردسر دوری کنند، پولشان را خرج موارد بیفایده نکنند و آنقدر در مزرعه کار کنند تا بتوانند پول خرید زمینی که مد نظر دارند را جمع کنند.
ولی کمی بعد موانع بزرگتری ظاهر میشود. بعضی از این موانع بیرونی (مثل اقدامات همسر کرلی و علاقه خود کرلی به خشونت) و بعضی دیگر درونی هستند (مثل زور بازوی لنی و علاقه او به لمس کردن چیزهای نرم). از نظر جرج، بزرگترین خطری که این آرزو را تهدید میکند لنی است. نکته کنایهآمیز این است که در اصل این لنی است که امید دستیابی به این رویا را در همه زنده میکند.
📚@readingsmartt📚
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#معرفی_کتاب📚
این کتاب شما رو قوی تر از قبل میکنه ،
طوری که با هر رفتن و از دست دادنی نابود نشید ، اینکه چطور با درد ها و رنج هایی که دارید روبرو بشید و در مواجهه باهاشون نشکنید ، بهتون این فرصت رو میده تا غم و درد هایی که همیشه سعی داشتین پنهانشون کنید رو بیرون بریزید و باهاشون مواجه بشین ...
این کتاب با دادن امید واهی و حرفای کلیشه ای نمیخواد آروممون کنه بلکه بهمون میگه درد همیشه وجود داره و ما باید یاد بگیریم چطور اونو درمان کنیم تا بعد از مواجهه باهاش قوی بمونیم و زندگیمون به سمت نابودی و افسردگی نره !
🖊 مگان دیواین
📙چگونه رنجی را که نمیتوانیم درمان کنیم به دوش بکشیم
📚@readingsmartt📚
این کتاب شما رو قوی تر از قبل میکنه ،
طوری که با هر رفتن و از دست دادنی نابود نشید ، اینکه چطور با درد ها و رنج هایی که دارید روبرو بشید و در مواجهه باهاشون نشکنید ، بهتون این فرصت رو میده تا غم و درد هایی که همیشه سعی داشتین پنهانشون کنید رو بیرون بریزید و باهاشون مواجه بشین ...
این کتاب با دادن امید واهی و حرفای کلیشه ای نمیخواد آروممون کنه بلکه بهمون میگه درد همیشه وجود داره و ما باید یاد بگیریم چطور اونو درمان کنیم تا بعد از مواجهه باهاش قوی بمونیم و زندگیمون به سمت نابودی و افسردگی نره !
🖊 مگان دیواین
📙چگونه رنجی را که نمیتوانیم درمان کنیم به دوش بکشیم
📚@readingsmartt📚
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📗سالار مگسها
✍🏻 ویلیام گلدینگ
#معرفی_کتاب 📚
این رمان مخاطب را وادار می سازد تا جامعه، حکومت و قانون را به چالش بکشد و درباره ی لیاقت افراد در رسیدن به قدرت و نتایج آن، تأمل کند. رمان سالار مگس ها که اغلب با ناتور دشت مقایسه می شود، داستان درخشانی است درباره ی انسانیت از دست رفته.
📚@readingsmartt📚
✍🏻 ویلیام گلدینگ
#معرفی_کتاب 📚
این رمان مخاطب را وادار می سازد تا جامعه، حکومت و قانون را به چالش بکشد و درباره ی لیاقت افراد در رسیدن به قدرت و نتایج آن، تأمل کند. رمان سالار مگس ها که اغلب با ناتور دشت مقایسه می شود، داستان درخشانی است درباره ی انسانیت از دست رفته.
📚@readingsmartt📚
#معرفی_کتاب 📖☕️
کتابخانه نیمه شب📚🌃🕯
📝 مت هیگ
هر چی از زیبایی این کتاب تعریف کنم واقعا کمه.😍 ✨
کتابی که به محض شروعش محاله بتونین زمین بزارینش. از موضوع شگفتانگیز و متن روان و تصویرسازی زنده تا جادو و حس زندگی معلق در فضاش.
به نوعی شما با خواندن کتاب بهگونهای "افسون" میشوید که به دنیای دیگری بروید. چه میشد اگر میتوانستیم "حسرتهای" خود را زندگی کنیم؟ آن هم در "جهانهای موازی"؟ جایی که بتوانیم نتایج تصمیمات گوناگون خود را ببینیم.
کتاب "کتابخانه نیمهشب" زندگی سرشار از ملال دختری ۳۵ ساله به نام "نورا سید" را روایت میکند.
کتاب با تصمیم بزرگ "نورا" شروع میشود تصمیمی برای "ترک زندگی". اما جالب اینجاست که نورای شکستخورده در مسیر بین زندگی و مرگ در نیمه شب متوقف شده و وارد کتابخانهای میشود.
در آن کتابخانه با کتابدار محبوب کودکیاش دیدار میکند و به توصیهی او کتاب سنگین حسرتهایش را باز میکند و پس از آن نورا این فرصت را دارد تا به جهانهای موازی رفته و حسرتهایش را زندگی کند.
چه میشد اگر در نوجوانی شنا را ادامه میداد؟ یا اگر با دوستش به استرالیا میرفت؟ اگر با دن ازدواج میکرد خوشبخت بود؟ و بی شمار انتخاب دیگر...
اما نکته اینجاست که اگر نورا در هر یک از این زندگیها احساس ناامیدی کند دوباره به "کتابخانه نیمه شب" بازمیگردد و باید آنقدر در زندگیهای گوناگون بگردد تا جهان مورد علاقه اش را پیدا کند. در این صورت میتواند در آن جهان به زندگی ادامه دهد.
اگر شما چنین فرصتی داشتید کدام زندگی را انتخاب میکردید؟ 😉
@readingsmartt
کتابخانه نیمه شب📚🌃🕯
📝 مت هیگ
هر چی از زیبایی این کتاب تعریف کنم واقعا کمه.😍 ✨
کتابی که به محض شروعش محاله بتونین زمین بزارینش. از موضوع شگفتانگیز و متن روان و تصویرسازی زنده تا جادو و حس زندگی معلق در فضاش.
به نوعی شما با خواندن کتاب بهگونهای "افسون" میشوید که به دنیای دیگری بروید. چه میشد اگر میتوانستیم "حسرتهای" خود را زندگی کنیم؟ آن هم در "جهانهای موازی"؟ جایی که بتوانیم نتایج تصمیمات گوناگون خود را ببینیم.
کتاب "کتابخانه نیمهشب" زندگی سرشار از ملال دختری ۳۵ ساله به نام "نورا سید" را روایت میکند.
کتاب با تصمیم بزرگ "نورا" شروع میشود تصمیمی برای "ترک زندگی". اما جالب اینجاست که نورای شکستخورده در مسیر بین زندگی و مرگ در نیمه شب متوقف شده و وارد کتابخانهای میشود.
در آن کتابخانه با کتابدار محبوب کودکیاش دیدار میکند و به توصیهی او کتاب سنگین حسرتهایش را باز میکند و پس از آن نورا این فرصت را دارد تا به جهانهای موازی رفته و حسرتهایش را زندگی کند.
چه میشد اگر در نوجوانی شنا را ادامه میداد؟ یا اگر با دوستش به استرالیا میرفت؟ اگر با دن ازدواج میکرد خوشبخت بود؟ و بی شمار انتخاب دیگر...
اما نکته اینجاست که اگر نورا در هر یک از این زندگیها احساس ناامیدی کند دوباره به "کتابخانه نیمه شب" بازمیگردد و باید آنقدر در زندگیهای گوناگون بگردد تا جهان مورد علاقه اش را پیدا کند. در این صورت میتواند در آن جهان به زندگی ادامه دهد.
اگر شما چنین فرصتی داشتید کدام زندگی را انتخاب میکردید؟ 😉
@readingsmartt