حسین بن منصور حلاج را در ظهر ماه صیام
گذر به کوی جذامیان افتاد،
جذامیان به نهار مشغول بودند و به حلاج
تعارف کردند،حلاج بر سر سفره نشست و چند
لقمه به دهان برد، جذامیان گفتند؛
دیگران بر سر سفره ما نمی نشینند
و از ما می ترسند !
حلاج گفت؛ آنها روزه اند و برخاست !
غروب هنگام افطار، حلاج گفت؛
خدایا روزه مرا قبول بفرما...!
شاگردان گفتند؛ استاد ما دیدیم که روزه
شکستی ! حلاج گفت؛ ما مهمان خدا بودیم،
روزه شکستیم ولی دل نشکستیم...!
آنجا که دلی بود به میخانه نشستیم
آن توبه صد ساله به پیمانه شکستیم
از آتش دوزخ نهراسیم که آن شب
ما توبه شکستیم ولی دل نشکستیم !
#مولانا
✍ t.me/raz_Nahjolbalagheh
✍ t.me/hekayate_quran
گذر به کوی جذامیان افتاد،
جذامیان به نهار مشغول بودند و به حلاج
تعارف کردند،حلاج بر سر سفره نشست و چند
لقمه به دهان برد، جذامیان گفتند؛
دیگران بر سر سفره ما نمی نشینند
و از ما می ترسند !
حلاج گفت؛ آنها روزه اند و برخاست !
غروب هنگام افطار، حلاج گفت؛
خدایا روزه مرا قبول بفرما...!
شاگردان گفتند؛ استاد ما دیدیم که روزه
شکستی ! حلاج گفت؛ ما مهمان خدا بودیم،
روزه شکستیم ولی دل نشکستیم...!
آنجا که دلی بود به میخانه نشستیم
آن توبه صد ساله به پیمانه شکستیم
از آتش دوزخ نهراسیم که آن شب
ما توبه شکستیم ولی دل نشکستیم !
#مولانا
✍ t.me/raz_Nahjolbalagheh
✍ t.me/hekayate_quran
شـاه ما شـاه است و نامش مرتضاسـت/ در دو عالم شاه ما شیر خداسـت
شاه ما را بر همه شاهان، شهی است/ شاه ما بر جمله شاهان، پادشـاست
غیر او دیگر تو خود شـاهی مدان/ غیر حق بر هر که می نازی خطاسـت
شـاه ما آن شه که نامش حـیدر است/ بر همه شاهان یقین فرمانرواســت
شـاه شـاهـان جـهان، از ما طلــب/ شـاه جـن و انــس و شـاه اولیاســـت
گنج حق در سـینه آن شـاه دان/ باب علمـش گر همی خوانم، رواســـــت
شـاه سـلطانان عالــم چون علیـــــست/ یادگار مصطفای باصفاســــت
جمــله شاهان عالـم، سر به سر/ بر در این شــاه ما همچون گداســــت.
#مولانا
💠امام علی(ع):
🎭هیچ کس چیزی را در دل پنهان نمی کند مگر اینکه به طور ناخود آگاه بر زبانش جاری می شود و در صفحه صورتش چین و چروک صورتش آشکار می گردد.
📚نهج البلاغه
✍ t.me/raz_Nahjolbalagheh
✍ t.me/hekayate_quran
شاه ما را بر همه شاهان، شهی است/ شاه ما بر جمله شاهان، پادشـاست
غیر او دیگر تو خود شـاهی مدان/ غیر حق بر هر که می نازی خطاسـت
شـاه ما آن شه که نامش حـیدر است/ بر همه شاهان یقین فرمانرواســت
شـاه شـاهـان جـهان، از ما طلــب/ شـاه جـن و انــس و شـاه اولیاســـت
گنج حق در سـینه آن شـاه دان/ باب علمـش گر همی خوانم، رواســـــت
شـاه سـلطانان عالــم چون علیـــــست/ یادگار مصطفای باصفاســــت
جمــله شاهان عالـم، سر به سر/ بر در این شــاه ما همچون گداســــت.
#مولانا
💠امام علی(ع):
🎭هیچ کس چیزی را در دل پنهان نمی کند مگر اینکه به طور ناخود آگاه بر زبانش جاری می شود و در صفحه صورتش چین و چروک صورتش آشکار می گردد.
📚نهج البلاغه
✍ t.me/raz_Nahjolbalagheh
✍ t.me/hekayate_quran
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌸شعری زیبا از #مولانا
🍃عاقبت خاك شود حسن جمال من و تو
🌸خوب و بد مي گذرد واي به حال من و تو
🍃قرعه امروز به نام من و فردا دگري
🌸مي خورد تير اجل بر پر و بال من و تو
🍃مال دنيا نشود سد ره مرگ كسي
🌸گيرم كه كل جهان باشد از آن من و تو
🍃هر مرد شتربان اویس قرنی نیست
🌸هر شیشه ی گلرنگ عقیق یمنی نیست
🍃هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد
🌸هر احمد و محمود رسول مدنی نیست
🍃بر مرده دلان پند مده خویش میازار
🌸زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست
🍃جایی که برادر به برادر نکند رحم
🌸بیگانه برای تو برادر شدنی نیست
💠 @raz_Nahjolbalagheh
🍃عاقبت خاك شود حسن جمال من و تو
🌸خوب و بد مي گذرد واي به حال من و تو
🍃قرعه امروز به نام من و فردا دگري
🌸مي خورد تير اجل بر پر و بال من و تو
🍃مال دنيا نشود سد ره مرگ كسي
🌸گيرم كه كل جهان باشد از آن من و تو
🍃هر مرد شتربان اویس قرنی نیست
🌸هر شیشه ی گلرنگ عقیق یمنی نیست
🍃هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد
🌸هر احمد و محمود رسول مدنی نیست
🍃بر مرده دلان پند مده خویش میازار
🌸زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست
🍃جایی که برادر به برادر نکند رحم
🌸بیگانه برای تو برادر شدنی نیست
💠 @raz_Nahjolbalagheh
#دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
#مولانا
💠بزرگترین کانال سخنان امام علی ونهج البلاغه 👇
💠 @raz_Nahjolbalagheh
به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
#مولانا
💠بزرگترین کانال سخنان امام علی ونهج البلاغه 👇
💠 @raz_Nahjolbalagheh
حسین بن منصور حلاج را در ظهر ماه صیام
گذر به کوی جذامیان افتاد،
جذامیان به نهار مشغول بودند و به حلاج
تعارف کردند،حلاج بر سر سفره نشست و چند
لقمه به دهان برد، جذامیان گفتند؛
دیگران بر سر سفره ما نمی نشینند
و از ما می ترسند !
حلاج گفت؛ آنها روزه اند و برخاست !
غروب هنگام افطار، حلاج گفت؛
خدایا روزه مرا قبول بفرما...!
شاگردان گفتند؛ استاد ما دیدیم که روزه
شکستی ! حلاج گفت؛ ما مهمان خدا بودیم،
روزه شکستیم ولی دل نشکستیم...!
آنجا که دلی بود به میخانه نشستیم
آن توبه صد ساله به پیمانه شکستیم
از آتش دوزخ نهراسیم که آن شب
ما توبه شکستیم ولی دل نشکستیم !
#مولانا
✍ t.me/raz_Nahjolbalagheh
✍ t.me/hekayate_quran
گذر به کوی جذامیان افتاد،
جذامیان به نهار مشغول بودند و به حلاج
تعارف کردند،حلاج بر سر سفره نشست و چند
لقمه به دهان برد، جذامیان گفتند؛
دیگران بر سر سفره ما نمی نشینند
و از ما می ترسند !
حلاج گفت؛ آنها روزه اند و برخاست !
غروب هنگام افطار، حلاج گفت؛
خدایا روزه مرا قبول بفرما...!
شاگردان گفتند؛ استاد ما دیدیم که روزه
شکستی ! حلاج گفت؛ ما مهمان خدا بودیم،
روزه شکستیم ولی دل نشکستیم...!
آنجا که دلی بود به میخانه نشستیم
آن توبه صد ساله به پیمانه شکستیم
از آتش دوزخ نهراسیم که آن شب
ما توبه شکستیم ولی دل نشکستیم !
#مولانا
✍ t.me/raz_Nahjolbalagheh
✍ t.me/hekayate_quran
شـاه ما شـاه است و نامش مرتضاسـت/ در دو عالم شاه ما شیر خداسـت
شاه ما را بر همه شاهان، شهی است/ شاه ما بر جمله شاهان، پادشـاست
غیر او دیگر تو خود شـاهی مدان/ غیر حق بر هر که می نازی خطاسـت
شـاه ما آن شه که نامش حـیدر است/ بر همه شاهان یقین فرمانرواســت
شـاه شـاهـان جـهان، از ما طلــب/ شـاه جـن و انــس و شـاه اولیاســـت
گنج حق در سـینه آن شـاه دان/ باب علمـش گر همی خوانم، رواســـــت
شـاه سـلطانان عالــم چون علیـــــست/ یادگار مصطفای باصفاســــت
جمــله شاهان عالـم، سر به سر/ بر در این شــاه ما همچون گداســــت.
#مولانا
💠امام علی(ع):
🎭هیچ کس چیزی را در دل پنهان نمی کند مگر اینکه به طور ناخود آگاه بر زبانش جاری می شود و در صفحه صورتش چین و چروک صورتش آشکار می گردد.
📚نهج البلاغه
✍ t.me/raz_Nahjolbalagheh
✍ t.me/hekayate_quran
شاه ما را بر همه شاهان، شهی است/ شاه ما بر جمله شاهان، پادشـاست
غیر او دیگر تو خود شـاهی مدان/ غیر حق بر هر که می نازی خطاسـت
شـاه ما آن شه که نامش حـیدر است/ بر همه شاهان یقین فرمانرواســت
شـاه شـاهـان جـهان، از ما طلــب/ شـاه جـن و انــس و شـاه اولیاســـت
گنج حق در سـینه آن شـاه دان/ باب علمـش گر همی خوانم، رواســـــت
شـاه سـلطانان عالــم چون علیـــــست/ یادگار مصطفای باصفاســــت
جمــله شاهان عالـم، سر به سر/ بر در این شــاه ما همچون گداســــت.
#مولانا
💠امام علی(ع):
🎭هیچ کس چیزی را در دل پنهان نمی کند مگر اینکه به طور ناخود آگاه بر زبانش جاری می شود و در صفحه صورتش چین و چروک صورتش آشکار می گردد.
📚نهج البلاغه
✍ t.me/raz_Nahjolbalagheh
✍ t.me/hekayate_quran
#دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
#مولانا
💠بزرگترین کانال سخنان امام علی ونهج البلاغه 👇
💠 @raz_Nahjolbalagheh
به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
#مولانا
💠بزرگترین کانال سخنان امام علی ونهج البلاغه 👇
💠 @raz_Nahjolbalagheh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🚪اصرار درها رو بازمیکنه..
گفت پیغمبر که چون کوبی دری
عاقبت زان در برون آید سری
چون ز چاهی میکنی هرروز خاک
عاقبت اندر رسی در آب پاک
#مولانا
💠بزرگترین کانال سخنان امام علی ونهج البلاغه 👇
💠 @raz_Nahjolbalagheh
گفت پیغمبر که چون کوبی دری
عاقبت زان در برون آید سری
چون ز چاهی میکنی هرروز خاک
عاقبت اندر رسی در آب پاک
#مولانا
💠بزرگترین کانال سخنان امام علی ونهج البلاغه 👇
💠 @raz_Nahjolbalagheh
حسین بن منصور حلاج را در ظهر ماه صیام
گذر به کوی جذامیان افتاد،
جذامیان به نهار مشغول بودند و به حلاج
تعارف کردند،حلاج بر سر سفره نشست و چند
لقمه به دهان برد، جذامیان گفتند؛
دیگران بر سر سفره ما نمی نشینند
و از ما می ترسند !
حلاج گفت؛ آنها روزه اند و برخاست !
غروب هنگام افطار، حلاج گفت؛
خدایا روزه مرا قبول بفرما...!
شاگردان گفتند؛ استاد ما دیدیم که روزه
شکستی ! حلاج گفت؛ ما مهمان خدا بودیم،
روزه شکستیم ولی دل نشکستیم...!
آنجا که دلی بود به میخانه نشستیم
آن توبه صد ساله به پیمانه شکستیم
از آتش دوزخ نهراسیم که آن شب
ما توبه شکستیم ولی دل نشکستیم !
#مولانا
✍ t.me/raz_Nahjolbalagheh
✍ t.me/hekayate_quran
گذر به کوی جذامیان افتاد،
جذامیان به نهار مشغول بودند و به حلاج
تعارف کردند،حلاج بر سر سفره نشست و چند
لقمه به دهان برد، جذامیان گفتند؛
دیگران بر سر سفره ما نمی نشینند
و از ما می ترسند !
حلاج گفت؛ آنها روزه اند و برخاست !
غروب هنگام افطار، حلاج گفت؛
خدایا روزه مرا قبول بفرما...!
شاگردان گفتند؛ استاد ما دیدیم که روزه
شکستی ! حلاج گفت؛ ما مهمان خدا بودیم،
روزه شکستیم ولی دل نشکستیم...!
آنجا که دلی بود به میخانه نشستیم
آن توبه صد ساله به پیمانه شکستیم
از آتش دوزخ نهراسیم که آن شب
ما توبه شکستیم ولی دل نشکستیم !
#مولانا
✍ t.me/raz_Nahjolbalagheh
✍ t.me/hekayate_quran
حکایتى زیبا از مولانا...
بچه ای نزد شیوانا رفت (در تاریخ مشرق زمین شیوانا کشاورزی بود که او را استاد عشق و معرفت و دانایی می دانستند) و گفت: "مادرم قصد دارد برای راضی ساختن خدای معبد و به خاطر محبتی که به کاهن معبد دارد، خواهر کوچکم را قربانی کند. لطفا خواهر بی گناهم را نجات دهید." شیوانا سراسیمه به سراغ زن رفت و با حیرت دید که زن دست و پای دخترخردسالش را بسته و در مقابل در معبد قصد دارد با چاقو سر دختر را ببرد.
جمعیت زیادی زن بخت برگشته را دوره کرده بودندو کاهن معبد نیز با غرور وخونسردی روی سنگ بزرگی کنار در معبد نشسته و شاهد ماجرا بود.
شیوانا به سراغ زن رفت و دید که زن به شدت دخترش را دوست دارد و چندین بار او را درآغوش می گیرد و می بوسد.
اما در عین حال می خواهد کودکش را بکشد. تا بت اعظم معبد او را ببخشد و برکت و فراوانی را به زندگی او ارزانی دارد.
شیوانا از زن پرسید که چرا دخترش را قربانی می کند. زن پاسخ داد که کاهن معبد گفته است که باید عزیزترین پاره وجود خود را قربانی کند، تا بت اعظم او را ببخشد و به زندگی اش برکت جاودانه ارزانی دارد.
شیوانا تبسمی کرد و گفت: "اما این دختر که عزیزترین بخش وجود تو نیست. چون تصمیم
به هلا کش گرفته ای. عزیزترین بخش زندگی تو همین کاهن معبد است که به خاطر حرف او تصمیم گرفته ای دختر نازنین ات را بکشی. بت اعظم که احمق نیست. او به تو گفته است که باید عزیزترین بخش زندگی ات را از بین ببری و اگر تو اشتباهی به جای کاهن دخترت را قربانی کنی . هیچ اتفاقی نمی افتد و شاید به خاطرسرپیچی از دستور بت اعظم بلا و بدبختی هم گریبانت را بگیرد!" زن لختی مکث کرد. دست و پای دخترک را باز کرد. او را در آغوش گرفت و آنگاه درحالی که چاقو را محکم در دست گرفته بود، به سمت پله سنگی معبد دوید.
اماهیچ اثری از کاهن معبد نبود! می گویند از آن روز به بعد دیگر کسی کاهن معبد را در آن اطراف ندید!! هیچ چیز ویرانگرتر از این نیست كه متوجه شویم كسی كه به آن اعتماد داشته ایم عمری فریبمان داده است... در جهان تنها یک فضیلت وجود دارد و آن آگاهی است.
و تنها یک گناه و آن جهل است.
#مولانا
@raz_Nahjolbalagheh
بچه ای نزد شیوانا رفت (در تاریخ مشرق زمین شیوانا کشاورزی بود که او را استاد عشق و معرفت و دانایی می دانستند) و گفت: "مادرم قصد دارد برای راضی ساختن خدای معبد و به خاطر محبتی که به کاهن معبد دارد، خواهر کوچکم را قربانی کند. لطفا خواهر بی گناهم را نجات دهید." شیوانا سراسیمه به سراغ زن رفت و با حیرت دید که زن دست و پای دخترخردسالش را بسته و در مقابل در معبد قصد دارد با چاقو سر دختر را ببرد.
جمعیت زیادی زن بخت برگشته را دوره کرده بودندو کاهن معبد نیز با غرور وخونسردی روی سنگ بزرگی کنار در معبد نشسته و شاهد ماجرا بود.
شیوانا به سراغ زن رفت و دید که زن به شدت دخترش را دوست دارد و چندین بار او را درآغوش می گیرد و می بوسد.
اما در عین حال می خواهد کودکش را بکشد. تا بت اعظم معبد او را ببخشد و برکت و فراوانی را به زندگی او ارزانی دارد.
شیوانا از زن پرسید که چرا دخترش را قربانی می کند. زن پاسخ داد که کاهن معبد گفته است که باید عزیزترین پاره وجود خود را قربانی کند، تا بت اعظم او را ببخشد و به زندگی اش برکت جاودانه ارزانی دارد.
شیوانا تبسمی کرد و گفت: "اما این دختر که عزیزترین بخش وجود تو نیست. چون تصمیم
به هلا کش گرفته ای. عزیزترین بخش زندگی تو همین کاهن معبد است که به خاطر حرف او تصمیم گرفته ای دختر نازنین ات را بکشی. بت اعظم که احمق نیست. او به تو گفته است که باید عزیزترین بخش زندگی ات را از بین ببری و اگر تو اشتباهی به جای کاهن دخترت را قربانی کنی . هیچ اتفاقی نمی افتد و شاید به خاطرسرپیچی از دستور بت اعظم بلا و بدبختی هم گریبانت را بگیرد!" زن لختی مکث کرد. دست و پای دخترک را باز کرد. او را در آغوش گرفت و آنگاه درحالی که چاقو را محکم در دست گرفته بود، به سمت پله سنگی معبد دوید.
اماهیچ اثری از کاهن معبد نبود! می گویند از آن روز به بعد دیگر کسی کاهن معبد را در آن اطراف ندید!! هیچ چیز ویرانگرتر از این نیست كه متوجه شویم كسی كه به آن اعتماد داشته ایم عمری فریبمان داده است... در جهان تنها یک فضیلت وجود دارد و آن آگاهی است.
و تنها یک گناه و آن جهل است.
#مولانا
@raz_Nahjolbalagheh