• رایمون
13.6K subscribers
2.07K photos
432 videos
19 files
114 links
«از حیّز انتفاع ساقط شده»

[مطالبی که بدون نام هستند را خودم نوشته‌ام. کپی نکنید. فوروارد یا با نام چنل منتشر کنید.]

< تبلیغ نداریم. >

- اگر دوست داشتی حامی باش:
https://hamibash.com/raymonism


https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-1504828-RwxTu18
Download Telegram
Forwarded from • رایمون
۶. در روضه‌ها می‌شنویم (و احتمال دارد همین شب‌ها دوباره بشنوید) که حسین در عاشورا ۳۰۰هزار نفر را با دست خودش کُشت! این جمله صراحتن دروغ است. چرا؟ اگر فرض کنیم که شمشیر هر ثانیه یک نفر را بکشد (که همین هم عجیب است اما می‌گذاریم پایِ معصوم بودن و خرق‌عادت)، کشتن ۳۰۰هزار نفر، ۸۳ساعت و ۲۰دقیقه وقت می‌خواهد. البته بعضی‌ها گام را فراتر گذاشته‌اند و گفته‌اند عاشورا ۷۰ساعت بوده و نه ۲۴ ساعت!
این را هم جهت اطلاع داشته باشید: بمبی که در هیروشیما زده شد فقط ۶۰هزار نفر را کشت.
Forwarded from • رایمون
۷. اصلن چطور شد که این تحریف‌ها وارد روضه‌هایمان شدند؟ ملاحسین کاشفی در پانصد سال پیش با استفاده از برخی منابع برای اولین بار کتابِ مرثیه‌ی عاشورا را به زبان فارسی نوشت که روضه‌الشهدا نام داشت. البته معلوم نیست این بی‌انصاف برخی مطالب را از کجا آورده است. حتی اسم‌ها در برخی موارد جعلی‌ست. یعنی برای یاران امام حسین اسم‌هایی ذکر می‌کند که اصلن وجود ندارد وهمچنین برای دشمنانش. از آنجایی که این کتاب به زبانِ فارسی‌ست لذا عمومِ مرثیه‌خوان‌های بی‌سواد و کسانی‌که به زبان عربی تسلط نداشتند از این کتاب به عنوان مرجع برای مجالس خود بهره بردند و اینطور شد که خرافات و جعلیات به روضه‌ها وسپس باورهای عامیانه‌ی مردم وارد شد. اصلن اینکه به مجالس امام حسین «روضه‌خوانی» می‌گوییم تداعی کننده‌ی «روضه‌الشهدا» ملاحسین کاشفی‌ست. روضه‌خوانی یعنی خواندن کتاب روضه‌الشهدا. یعنی خواندن همان کتابِ دروغ!
Forwarded from • رایمون
۸. اما چرا تحریف می‌کنیم؟ چون مجالس‌مان باید آب‌وتاب داشته باشد؟ ما خودمان چقدر در شکل‌گیری این تحریف‌ها موثریم؟ اسطوره‌سازی تا چه حدی می‌تواند مفید باشد؟ به قولِ مطهری چرا باید کربلا را همیشه از نظر صفحه‌ی سیاهش مطالعه بکنیم؟ و چرا باید همیشه جنایت‌های کربلا گفته بشود‌. چرا باید حسین‌بن‌علی از آن جنبه‌ای که مورد جنایت جانیان است مورد مطالعه قرار بگیرد؟ چرا باید شعارهایی که در عاشورا می‌دهیم از صفحه‌ی تاریک آن گرفته بشود؟ چرا صفحه‌ی نورانی این داستان را کم‌تر مطالعه می‌کنیم؟درحالیکه جنبه‌ی حماسی این داستان صدبرابر بر جنبه‌ی جنایی آن می‌چربد. نورانیتِ این بر تاریکی آن خیلی می‌چربد. باید اعتراف کنیم یکی از جانیانِ امام حسین ما هستیم که از این تاریخچه و حماسه فقط یک برگش را می‌خوانیم.
این‌ها رو من دو سه سال پیش نوشته بودم. الان که خوندم حقیقتش به همین‌ها هم شک کردم. گفته‌های احمد کسروی هی توی ذهنم مرور می‌شه و از اساس داستان رو نقض می‌کنه. نمی‌دونم. هیچی بعید نیست. و من نمی‌تونم به چیزی که توش شک وجود داره اعتقاد داشته باشم.
بعنوان آخرین مطلب امشب:
Forwarded from برنامه ناشناس
• رایمون
Voice message
خیلی کیف کردم با صدات. مرسی دختر.
نمی‌دونم چمه. انگار توی مغزم چندتا کارخونه‌ی چوب‌بری بیست‌وچهارساعته دارن کار می‌کنن. پُر از صداست ولی هیچ‌کدومشون رو نمی‌فهمم. براده‌های چوب ریخته شده توی فضا. هیچی نمی‌بینم. دارم زور می‌زنم بخوابم ولی انقدر توی مغزم صدا زیاده که نمی‌تونم. نهار نتونستم بخورم. شام هم نصفه مونده توی یخچال. معده‌م صداش در اومده ولی یچی توی گلوم هست که نمی‌ذاره چیزی ازش راحت بره پایین. خداجون! جهنم‌ت چجور جاییه؟ از اینجا بدتره؟
همیشه چیزی، کسی باید بمیرد
که این فیلم طرف‌دارانش را از دست ندهد
گفتند: چیزی نیست چیزی نیست
من اما طوری تنها بودم
که ماندنم
همه را تنها می‌کرد


• گروس عبدالملکیان
• پذیرفتن
کاش زمستان بود. می‌پیچیدم توی ملافه و چای مزه‌ی بهتری می‌داد. پنکه‌ی سقفی سکوت می‌کرد و نیاز نبود روزی دو بار دوش بگیرم. کاش زمستان بود. شب طول می‌کشید و طول می‌کشید و طول می‌کشید. لباس‌های کلفت و پشمی آدم‌ها را زیباتر نشان می‌داد و ماه نیازی نداشت برای خودنمایی، هر غروب با خورشید بجنگد. کاش زمستان بود. بخاری را زیاد می‌کردم تا کبوتری که توی لوله‌اش زندگی می‌کند حالِ بهتری داشته باشد. کاش برف می‌بارید. و گلدان‌ها زود به زود خشک نمی‌شدند. و ماشین‌ها با سرعتِ زیاد از چهارراه‌ها نمی‌گذشتند. کاش زمستان بود و آه کشیدنم شبیه به بخاری که هوا را در آغوش می‌گیرد، دیده می‌شد.
برای اینکه بتوانی با کسی مخالفت کنی، اول باید ضدِ نادانی‌های خودت باشی.
غمگین نیستم. نسبتن می‌شه گفت خیلی هم حالم خوبه. شام درست کردم. لباس شستم. سریال دیدم. کتاب خوندم. و این‌ها برام نشونه‌هاییه از حالِ خوب. تازه امشب می‌خوام فوتبال هم ببینم! خیلی وقت بود حتی حوصله‌ی فوتبال دیدن هم نداشتم؛ ولی امشب دارم. درسته به شکل کلی اوضاع خوب نیست و هر طرف رو نگاه می‌کنی گند و گُه به طرفت سرازیر می‌شه، ولی خب همین‌ها باعث شده جاخالی دادن رو خوب یاد بگیرم. جاخالی می‌دی. جاخالی می‌دی. جاخالی می‌دی. بعد از اینکه چند بار جاخالی دادی، حریف خسته می‌شه. حالا نوبت حمله‌ی تو می‌رسه. اوکی؟ موفق باشی.
بر فرورفتگی‌های این سنگ
دست بِکِش
و قرن‌ها
عبورِ رودخانه را
حس کن

سنگ‌ها
سخت عاشق می‌شوند
اما
فراموش نمی‌کنند


• گروس عبدالملکیان
• پذیرفتن
Forwarded from برنامه ناشناس
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
چون کانالت یه کانال ادبیه، قول بده خارج از عرف صحبت نکنی
یه کلمه هایی استفاده میکنی که در شأن تو و کانالت نیست
عرف چیه؟ ادب رو کی تعیین می‌کنه؟ شأن رو چطور؟ اگر قرار باشه من در فضایی که خودم ساختم و افراد با اختیار خودشون واردش می‌شن و هیچ اجباری برحضورشون نیست، سانسور کنم یا سخت حرف بزنم، اصالت از بین می‌ره. من وزارت ارشاد نیستم حقیقتش. حتی وزارت ارشادیا رو دوست هم ندارم.
Forwarded from برنامه ناشناس
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
حالا که هوشبری میخونی لطف میکنی راجب رشته و شغلت و درامد و بازار کارش و کارایی که میکنین توی اتاق عمل به ما کنکورایا که میخواییم انتخاب رشته کنیم الان توضیح بدی؟ اطلاعات لازم داریم واقعا❤️
تقریبن از هر سه پیام یکی‌ش در این مورده. امشب حالشو ندارم حقیقتش. و فکر می‌کنم تا شنبه مهلت دارین واسه انتخاب رشته. فردا یکم در مورد رشته هوشبری توضیح می‌دم.
• رایمون
تقریبن از هر سه پیام یکی‌ش در این مورده. امشب حالشو ندارم حقیقتش. و فکر می‌کنم تا شنبه مهلت دارین واسه انتخاب رشته. فردا یکم در مورد رشته هوشبری توضیح می‌دم.
رشته‌ی هوشبری یا بیهوشی یکی از رشته‌های زیرگروه پیراپزشکیه و در مقطع کارشناسی دانشجو می‌پذیره. از نظر رتبه‌ی قبولی رتبه‌ای بهتر از پرستاری می‌خواد و تقریبن با رشته‌ی اتاق‌عمل در یک سطح هست (یه‌خورده رتبه‌ی بهتری می‌پذیره). محل کارِ اصلیِ پرسنل بیهوشی توی اتاق‌عمله اما از بیهوشی‌ها توی بخش برای آندوسکوپی و کولونوسکوپی و ECT و .. هم استفاده می‌شه. البته در دوران کرونا برای رگ‌گیری از بیمارانی که رگ‌های ریز و ضعیفی دارن هم کمک گرفته می‌شد.

در مقایسه با رشته‌ی پرستاری محیطِ آروم‌تری داره اما استرس کار بالاتره. همچنین سختیِ کار با توجه به زمانِ عمل‌های جراحی و استرس کمی بیشتره. محیط ایزوله و بسته ای داره با تعداد همکارهای محدود در صورتیکه که برای پرستارها محیط شلوغ‌تره و با توجه به وجود همراه‌های بیمار کنترل و مدیریت کمی سخت‌تره.

یکی از موضوعاتی که باید بهش توجه کنین اینه که این رشته در اکثر کشورهای جهان تعریف نشده‌ست و برای مهاجرت به نسبت پرستاری با مشکل بیشتری مواجه خواهید شد. اگر برنامه‌ی مهاجرت دارین پیشنهاد می‌دم پرستاری رو انتخاب کنید. هرچند در برخی کشورها مثل نیوزلند و استرالیا تحت عنوان تکنسین بیهوشی امکان کار وجود داره که یکم پروسه‌ش طولانیه (دو تا سه سال)، اما پرستارها چه برای مهاجرت کاری و چه برای مهاجرت تحصیلی به نسبت بچه‌های بیهوشی و اتاق‌عمل وضعیت مساعدتری دارن.

از نظر درآمد اگر بخواین یک بیمارستان کار کنید حقوقی بین ده تا پانزده میلیون می‌تونین دریافت کنین (در سال ١۴٠١) و با دوجا کاری امکان افزایش حقوق تا بیست و پنج میلیون هم وجود داره. اکثر همکار‌ها (به‌خصوص آقایون) دوجا کار می‌کنن چون زندگی خرج داره.

از نظر سختیِ کار به نسبت اتاق‌عمل می‌شه گفت سختیِ فیزیکیِ کمتری داره و برای خانم‌ها به نسبت آقایون انتخاب بهتری می‌تونه باشه. اما استرسِ ناشی از داروهای با دوز قوی بیشتره.

اگر به فکر ادامه‌ی تحصیل در ایران هستید باید بدونید که امکان ادامه‌ی تحصیل برای این رشته وجود داره؛ هرچند محدود و با ظرفیت پایین. پس اگر قطعی می‌خواین ارشد یا دکترا تحصیل کنین به نظرم پرستاری انتخابِ مناسب‌تریه؛ چون دروس پایه‌ی مشابه‌تری داره و تنوع رشته‌ها بیشتره. چند سالی هست که ارشد بیهوشی هم اومده که صرفن به‌عنوان آموزش بیهوشی به‌حساب میاد. یعنی با این مدرک شما نمی‌تونین توی اتاق‌عمل بیمار ‌بیهوش کنید و عمومن به عنوان استاد دانشگاه فعالیت می‌شه کرد یا مربیِ آموزشی توی اتاق‌عمل.

به شکلِ کلی؛ با توجه به وضعیت بازارکار توی رشته‌های مختلف، اگر به فکر کار توی ایرانین و به مهاجرت فکر نمی‌کنین، انتخاب خوبی می‌تونه باشه. باید ببینید چی از زندگی می‌خواین و چقدر می‌تونین این شرایط رو بپذیرید. مسؤولیت‌پذیری، دقت و سرعت‌عمل بالا داشته باشید و به علامت نکشیدنِ سیگار توجه کنید.

همینا دیگه.
گفتم که «عشق چیست؟» تهی کرد جام و گفت:
«بر هر کسی به شیوه‌ای این داستان گذشت»


• نصرت رحمانی
روزهامان را
در رنگ‌های مختلف تا کردی
و در چمدانت گذاشتی

کاش
چون آسمان
چشم‌های بیشتری برای گریه داشتم

حتا اگر هزارپا بودم
با هر هزار پا کنارت می‌ماندم
اما
تو با همین دو پا
تنها به رفتن فکر می‌کنی


• گروس عبدالملکیان
• پذیرفتن