راشد انصاری
836 subscribers
250 photos
21 videos
69 files
227 links
خالو راشد
Download Telegram
همسایه آزار
سروده: راشدانصاری(خالوراشد)

مدتی همسایه با "مَش باقر"م
زار و حیران و پریشان خاطرم

می‌پرم از خواب خوش در نیمه شب
با صدای سیفونِ آن بی ادب!

از صدای رادیو تا آسمان
هیچ ذی روحی نباشد در امان

می‌زند هر گوشه میخ و تیشه را
نعره‌هایش می‌شکانَد شیشه را

نذر دارد کل یک ماهِ صفر
نوحه می‌خواند برای صد نفر

از صداهایی که می‌دانید چیست
هر شب جمعه به چشمم خواب نیست!

همزمان با این تکان های شدید
می شود یک تار موی من سپید!

همسری دارد که در پر روگری
می کند با سنگ پا هم همسری

استراق سمع با كُد مى كند
مرغ او بى وقفه قدقد مى كند

قرض می گیرد همیشه از زنم
کاسه بشقاب و ظروف نشکنم

فلفل و ادویه و قند و شکر
می بَرد از ما بدون دردسر

بچه ای دارد که نامش اکبر است
عاشق مرغ و خروس و کفتر است

می رود هر لحظه روی پشت بام
از طلوع صبح تا هنگام شام

جیغ و دادش کرده من را گیج و ویج
می پرانَد سوی کفترها هویج

از صدای پای او لرزد تنم
گوییا کوبد لگد بر گردنم

کرده واحد را زمین فوتبال
لیگ راه انداخته در کل سال

مى پرد خواب از سر من روز ها
از صدای دَرق دَرق ِ .....ها!!

یارب این قاطر نصیب کس نکن
مثل " مش باقر " نصیب کس نکن

این چنین همسایه‌‌ اصلِ چالش است
بدتر از هر طالبان و داعش است

بارالها خود به فریادم برس
چون نباشد غیر تو فریادرس!
#خالوراشد
@rashedansari
نشانی کانال راشدانصاری ، شاعر ، روزنامه نگار و طنزپرداز👆
خبرگزاری کلاغ پِرس!

قبلا که هنوز موبایل و پیامک و واتس اپ و تلگرام و اینستا و...وجود نداشت، زحمات اطلاع رسانی در روستای ما به جای همه ی این ها بر دوش گل بانو خانم بود و صدالبته کماکان نیز هست!البته ناگفته نماند هنوز هم با احترامی که به خبرگزاری ها و فضای مجازی قایلیم ، باز هم خبرهای " کلاغ پرس"ما! به مدیریت گل بانو خانم دقیق تر و موثق تر مثلا از آسوشیتدپرس است! ضمن این که به دلیل یک کلاغ چهل کلاغ کردن های برخی خبرهای گل بانو خانم توسط اهالی در روستا، نام کلاغ پرس را برای این خبرگزاری انتخاب کرده ایم؛ نه خود ِ گل بانو!
این خانم ، دختر ماه جهان خانم خدابیامرز است که او نیز در زمان حیات خود یک تنه کار ِ چندین و چند خبرگزاری را انجام می داد. حتی در قدیم که روستای ما هنوز برق دار نشده بود و خبری از تلویزیون و فاکس و مخابرات و تلفن ثابت نبود، امید ِ کل اهالی پس از رادیوی فکسنی پدربزرگم ؛به خدابیامرز ماه جهان بود! و حتی گاهی اوقات که رادیو باطری تمام کرده بود یا به اصطلاح باطری اش می سوخت، امید اول ِ اهالی در امر خبر و خبر رسانی، ماه جهان بود. روحش شاد.
الان هم خدا حفظ اش کند گل بانو خانم ، به قول خودش با توجه به گسترش فضای مجازی و... ؛ باید کاری کند که از قافله ی تکنولوژی عقب نماند. توجه داشته باشیم که وی بی هیچ چشم داشتی و بدون دریافت حقوق و مزایا شبانه روز مشغول کار است. هر روز صبح زود، صبحانه می خورد، شال و کلاه می کند و همچون کارمندی مسوولیت پذیر می رود سر ِ کار. ساعات کاری گل بانو خانم نیز وقت اداری ندارد، بلکه ۲۴ ساعته در خانه های مردم می نشیند، قلیان می کشد ، حرف می زند و گزارش تهیه می کند!
تا این لحظه هم حتی یک بار از طرف هیچ اداره یا ارگانی تجلیل نشده است!
اگر چه دیگر مثل سابق فعال نیست اما کماکان علاوه بر رساندن خبرهای دست اول به اهالی محل، برخی مواقع کار ِ پخش زنده ی تلویزیون را نیز انجام می دهد. یعنی بارها اتفاق افتاده است که حتی قبل از رسیدن ِ خود ِپیامک، (به دلیل عدم آنتن دهی همراه اول در روستای ما!) خبری را به همسایه ها و دوستان و آشنایان رسانده است. یعنی سرعت عمل در امر خطیر اطلاع رسانی تا این حد، باریکلا دارد.
شاید باور نکنید ولی ما گاهی اوقات قبل از وقوع حادثه ای ، اول خبرش را از زبان گل بانو می شنویم و بعد آن حادثه رخ می دهد. وقتی هم اهالی در این گونه موارد از تعجب شاخ در می آورند و قضیه را از گل بانو می پرسند، می گوید:" دیشب خواب دیده بودم!". من یکی که باور نمی کنم. مگر می شود مثلا امروز ظهر ماشین یکی از همولایتی ها چپ کرده باشد، اما خبرش را شب گذشته یا صبح زود و ساعت ها قبل از وقوع حادثه پخش شده باشد؟! امکان ندارد مگر این که گل بانو با راننده ی مزبور یا مسافران بخت برگشته ی خودرو همدست باشد! به این صورت که راننده قبل از چپ کردن ِ ماشینش برای این که اهالی به موثق بودن خبرهای گل بانو و حتی غیب گویی های نامبرده ایمان بیاورند، به این خبرگزاری محلی اطلاع داده باشد و به عنوان مثال تماس بگیرد و بگوید:" گل بانوخانم، حواست باشد به امید خدا فردا حوالی ساعت ۱۲ ظهر ماشینم را چپ می کنم و...."
به هر حال اگر کشور انگلستان " بی بی سی" دارد، جمهوری چک رادیوفردا دارد، روسیه " ایتارتاس" دارد، قطر شبکه ی " الجزیره" دارد، آمریکا " سی ان ان" و " voa" و " آسوشیتدپرس"دارد؛ روستای ما هم خدا را شکر" کلاغ پرس"به مدیریت گل بانوخانم دارد!
این بانوی خستگی ناپذیر همواره در همه ی زمینه ها خبرهای دست اول دارد. خبرهای فرهنگی، ورزشی، حوادثی، سیاسی و....
(البته بین خودمان باشد، شنیده ایم در همه ی محله های روستا و در بین تمامی ِ فامیل ها، خبرنگار افتخاری دارد. بیشتر هم خبرنگارهایش را از بین بیوه زن ها و پیرزن ها ، دختران ترشیده و مردهای بی کار روستا انتخاب می کند.)
کافی است از گل بانو بپرسی در این ماه در روستا کدام زوج جوانی قرار است از هم جدا شوند؟ بلافاصله مسلسل وار اسامی را می گوید. به ویژه این روزها که آمار طلاق بیشتر از ازدواج شده است!
و یا کافی است صبح زود گل بانو را سر فلکه ی روستا کنار ماشین ِ ماهی فروش یا دست فروشان دوره گرد ببینی، بلافاصله می پرسد:" مادر خانمت خوب شد؟". در پاسخ می گویید:" مادر زن من که طوریش نیست، سعی و سالم است". خنده ای می کند و در جواب می گوید:" عجب! داماد هم دامادهای قدیم! بابا جان مادرخانمت دیشب در بیمارستان شهید محمدی بستری شده و قلبش را فنر زدن!". جالب است که در این هنگام با همسرت نگاهی از سر تعجب رد و بدل می کنید ، و فوری با بندر تماس می گیرید و متوجه می شوید؛ خبر درست بوده و مو لای درزش نمی رود!
در پاره ای اوقات فکر می کنید خبر خیلی خیلی جدیدی را شنیده ای ، مثلا ساعتی قبل خبر رسیده که حاجی محمد پس از ۱۵ سال صاحب فرزندی شده است. خوشحال می شوی و برای شنیدن چند و چون قضیه به گل بانو می گویید:"
شنیدی حاجی محمد صاحب فرزندی شده است؟!". در جا آه جگر سوزی می کشد و اظهار می دارد:" کجای کاری خالو، فرزندش پسری خوشگل و تپل مپل بود که می گن وزنش در لحظه ی تولد حدود ۴ کیلو بوده اما طفلکی چند دقیقه بعد از تولدش مُرده و تو آدم از همه جا بی خبر حالا خبر تولدش رو شنیدی؟!".
#خالوراشد
@rashedansari
نشانی کانال راشدانصاری ، شاعر ، روزنامه نگار و طنزپرداز👆
طنز تلخ تحریم!
سروده: راشدانصاری(خالوراشد)

شما ای ساکنان ِ قاره های مختلف
آیا خبر دارید
این جا
کشوری در قاره ای دیگر
وجود خارجی دارد؟
ندارد!
کسی از درد می پیچد به خود آیا...؟
لبی وا می شود از خنده ای گه گاه؟
در این خاکی که شیرانش درون بیشه ها همواره بیدارند
و از خواری و خفت سخت بیزارند
روا باشد جوانانش
گرسنه،
بی کس و بی کار و سرگردان...؟
(شعاری شد کمی شعرم
ولی خواننده ی دانا،
در این دوران وانفسا
شرایط را حسابی درک خواهد کرد!)
شما که ادعا دارید انسانید و
تقریبا نه حیوانید
در این دنیا فقط یک چند مهمانید
کمی شرم و حیا خوب است!
گناه و جرم مردم چیست؟
که اینسان نفت مان تحریم و
گاز و برق مان تحریم
هوا تحریم
غذا تحریم
نفس تحریم
عدس تحریم!
و حتی قرص و آمپول و اخیرا هم
محبت، مهر،
عشق و حال مان تحریم ....
قباحت دارد آقایان
شما ای حاکمان ظالم دنیا
که هم بی درد و هم سیرید
چرا جای خدا تصمیم می گیرید...!؟
#خالوراشد
@rashedansari
نشانی کانال راشدانصاری ، شاعر ، روزنامه نگار و طنزپرداز👆
راشدانصاری، برگزیده کشوری شد.
از بین حدود ۵۰۰ شعرطنز ارسالی از سراسر کشور به دبیرخانه ی چهارمین جشنواره ملی شعر طنز اراک، شعر "خطرناک" خالوراشد به مرحله ی نهایی راه یافت. در این جشنواره: مهران حسینی از قزوین، مهدی پرنیان از یزد، مصطفی مشایخی از اراک، راشدانصاری از بندرعباس، دکترعبدالرضاقیصری ، محمودبرزین، رضازارعی، (همگی از فارس) حسن حاتمی بهابادی از یزد به مرحله ی نهایی راه پیدا کردند.
خطرناک
سروده:راشدانصاری(خالوراشد)

روز و شب با خودت نرو هی ور
با تو هستم،بله، شما...دختر !

قلب تو گر چه واقعا پاک است
خواهرم، خوشگلی خطرناک است!

با چنان تیپ و این چنین ترکیب
صورتی مثل کاغذ تذهیب،

وقتی از خانه می زنی بیرون
مرد صد ساله می شود دلخون!

متلک بشنوی تو از حالا
از جوان های بی سر و بی پا

آن یکی با دروغ و صد نیرنگ
می دهد وعده های خوب و قشنگ

دیگری گویدت که جانی تو
گز شیرین اصفهانی تو !

پیرمردی یواشکی از پشت
گوید این دخترک مرا هم کشت...

نم نمک می روی ز راه به در
با همین گفته ها شوی خرتر !
*
سادگی بعد ازین نمی صرفه
من فدای چشات بشم حرفه

سادگی هاتو یک کمی کم کن
تو خیابون حواستو جم کن !

(جمع ما شد اگر که جم، به درک
یا که شد قافیه کلم ، به درک!)

گیرهای سه پیچ را ول کن
خوشگلم، فکر این اراذل کن

این جوان ها تمام ناجورند
آی ماهی ! بپا همه تورند

پلویی می شوی به یک دوری
سی دی ات پخش می شود فوری

می شوی نقل محفل مردم
سبب عیش کامل مردم

آبرویت به باد خواهد رفت
نه یه خورده! زیاد خواهد رفت
*

کار من نیست تا کنم خواهر،
امر معروف و نهی از منکر

قصد من نیست تا کنم کیفی
منتها چون که دیدمت حیفی،

گفتم این را بپرسم ای زیبا
که اگر فکر شوهری حالا...؟!

گر چه ناراحتی تو از دستم
من خودم "کیس" قابلی هستم!
#خالوراشد
@rashedansari
نشانی کانال راشدانصاری ، شاعر ، روزنامه نگار و طنزپرداز👆
‏شب شعر انجمن بانوی غزل در شیراز به مناسبت هشتاد و هشتمین سال تولد استاد دستغیب
برای راشد:
خدا جمعی مجاهد آفریده ست
خدا یک عده زاهد آفریده ست

برای آن که از غصه نمیریم
کسی مانند "راشد" آفریده ست!
جوادضمیری_ مسوول انجمن های شعر هرمزگان
هزار دِرهَم
نوشته ی: راشدانصاری

یک میلیون تومان بدهکار دوستی بودم که از قضا حاجی ِ بازاری است. آدمی شریف و مومن. هی امروز و فردا کردم تا صبح روز عید غدیر، خدمت شان تماس گرفتم و پس از کلی معذرت خواهی شماره کارتش را گرفتم و بعد هزارتومان به حسابش شان واریز کردم.
حاج آقا بلافاصله تماس گرفت و گفت:" رفیق، پس از این همه مدت چرا هزارتومن واریز کردی؟ حتما اشتباه شده!". عرض کردم:" خیر، اشتباهی در کار نیست! مگر نشنیدی امام صادق (ع )می فرماید هر کسی در روز عیدغدیر یک درهم به کسی بدهد انگار هزار درهم داده است؟! خب، شما هم هزار تومان را ضربدر هزار کن ببین چقدر می شود!؟".
#خالوراشد
@rashedansari
نشانی کانال راشدانصاری ، شاعر ، روزنامه نگار و طنزپرداز👆
ارزش قلم
سروده:راشدانصاری

چون گوهر ناب، در صدف می مانم
بر ساحل خشک، جان به کف می مانم

هرگز نفروشم قلمم را هرگز
زیر ِ خط ِ فقر، با شرف می مانم!
#خالوراشد
@rashedansari
نشانی کانال راشدانصاری ، شاعر ، روزنامه نگار و طنزپرداز👆
خروج ترامپ از برجام!
سروده: سعدی با همکاری شاعر بعدی(خالوراشد)

خارج شدی و رفتی،یک باره ترامپیدی!
"بعد از تو روا باشد نقض ِ همه پیمان ها"
#خالوراشد
@rashedansari
نشانی کانال راشدانصاری ، شاعر ، روزنامه نگار و طنزپرداز👆
Forwarded from خالوراشد
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ﺩﺭ گشت ﻭ گُذار ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ
ﺳﺮﮔﺮﻡ ﺷﮑﺎﺭ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ
ﺩﻭﺩ ﺍﺯ ﺳﺮ ﮐﺎئنـات ﺑﺮ ﻣﯽ‌ﺧﯿﺰﺩ
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ خُمار ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ چشمانت
#راشد‌انصاری

شعرخوانی
#راشدانصاری (#خالوراشد) طنزپرداز

@rashedansari
@m_khodaparast1
مسوولان متشکریم

نوشته ی: راشد انصاری ( خالو راشد )

در این مدتی که به لطف مسوولان بسیار محترم ، اینترنت قطع بود! خوشبختانه فرصتی پیش آمد تا پس از مدت ها تعدادی کتاب خوب و نخوانده ام رابخوانم. کتاب هایی که چند سالی در نوبت مطالعه قرار داشتند، اما واتس آپ و تلگرام و اینستا و ... اجازه نمی دادند بخوانم شان .
بین خودمان باشد در این یک هفته که نت نداشتم متوجه شدم پسرم ماشاالله هزار ماشاالله چقدر بزرگ شده و قد کشیده. اگر چه مادر عزیزم را دیدم که دیگر آن شادابی و طراوت گذاشته در چهره اش نیست . خدای من، همسرم موهای سرش کی سفید شد که من ندیدم؟! نمی دانم از آخرین باری که به همسر و فرزندانم به دقت نگاه کردم ، چه مدتی می گذرد . خدایا مرا ببخش چرا که خودت ارحم الراحمینی .
باور کنید این چند روزه متوجه شدم همه چیز تغییر کرده است. محمد آقا سوپری محله مان می گویند به رحمت خدا رفته! چه مرد نازنینی بود. آخرین باری که جنس قرضی ازش گرفتم فکر کنم دو سال قبل بود. دقیقًا چند روز بعد ظاهراً فوت شده .
امروز به طور اتفاقی درختِ خرمایی سرِ کوچه مان توجهم را جلب کرد . تعجب کردم. مگر می شود درخت ِ به این بزرگی را تا حالا ندیده باشم و مثلا یک شبه شده باشد دو متر.
شب گذشته با خاله ام تماس گرفتم ، گوشی اش خاموش بود. دلم حسابی برایش تنگ شده بود. صبح زود رفتم که پس از مدت ها ببینمش ولی ای کاش نرفته بودم. درست جلوی خانه ی خاله ام که رسیدم اتفاقی افتاد که از خجالت آب شدم . در که زدم پسر خاله ام آمد در را باز کرد . بعد جویای حالِ مادرش شدم . گفت ، مادرم سه سال است که فوت شده ! تسلیت گفتم و کلی اظهار تاسف و بی اطلاعی کردم، اما ای کاش چیزی نگفته بودم؛ چرا که وضع خراب تر شد. پسر خاله ام گفت، شما که دقیقاً یادم است مراسم تشییع جنازه ی مادرم تشریف داشتید و اتفاقاً کلی هم گریه می کردی ! درست می گفت ولی منِ خاک بر سر فراموش کرده بودم.
بعد در راستای صله رحم به جا آوردن ، رفتم که خیر سرم به عمه ام سر بزنم . حدود دو ساعت گشتم، ولی خانه شان را پیدا نکردم . از همان جا با همسرم تماس گرفتم ، گفت خیلی وقت است از آن جا اسباب کشی کرده اند و رفته اند خانه ی خودشان.
با شرمندگی تمام گفتم می روم و به همشیره ام سری می زنم . ای کاش جفت پاهایم قلم شده بود و آن جا نیز نرفته بودم. چون هوای بندر این روزها خنک شده ، خواهرم به اتفاق تعدادی از زن های همسایه نشسته بودند داخل کوچه. به محضی که رسیدم و سلام کردم، همگی بلند شدند. چشم تان روز بد نبیند اگر خواهرم یک ثانیه ی دیگر دستش را دراز نکرده بود که سلام کند ، اشتباهی زن همسایه شان را بغل کرده بودم ! خدا شاهد است خواهرم را نشناختم . این جا بود که از ته دل برای مسوولان عزیز دعا کردم . اگر این یکی دو هفته همه چیزمان را قطع نکرده بودند ... ( منظور واتس آپ و تلگرام و ... است!) معلوم نبود که من در آینده چه طور خواهر خودم را می توانستم از بین چند زن همسایه شناسایی کنم .
از این ها که بگذریم امروز دیدم داخل هال چه فرش خوشگلی انداخته اند . عیال گفت، سال گذشته خریدم! وای خدای من چه میز تلویزیون خوشگلی داریم. از همه مهم تر دخترم یسنا هم ظاهرا پیش دبستانی می رود.عجب! چه زود گذشت. این جاست که شاعر می گوید:" خاک عالم ....!"
اما خدا را شکر دیروز عصر که همسرم از بازار برگشته بود، متوجه شدم پیراهن زیبایی برای خودش خریده است. وقتی پوشید، گفتم :« چقدر خوشگله عزیزم ، واقعا بهت می آد.» همسرم لبخند معنا داری زد و گفت :« ای کاش اینترنت برای همیشه قطع می شد تا .... !»
خلاصه زحمت تان ندهم این چیزهای عجیب و غریب را که در این چند روزه دیدم ، با برادرم تماس گرفتم ببینم آن جا چه خبر است؟ چون ایشان هم یکی از اس ام اس بازهای قهار فامیل است و مدام سرش داخل گوشی! گفتم شاید من اشتباه می کنم و شاید این چیزها را خواب می بینم، ولی برادرم بعد از این که ماجرایم را شنید کلی خندید و گفت :« اینا که چیزی نیست داداش ، گوش کن تا برات بگم! » . گفتم :« بنال ببینم شما چی دیدی ؟» آهی کشید و گفت:« دیشب که داشتم قلیان می کشیدم ، یک مرتبه صدای گریه ی نوزادی رو از داخل یکی از اتاق ها شنیدم. فکرشو بکن پس از سال ها صاحب فرزندی شده بودم ولی خودم خبر نداشتم !!»
گوشی را که قطع کردم. فکر کردم دارند سر به سرم می گذارند. از عیال پرسیدم:« واقعا برادرم بچه گیرش اومده ؟! » همسرم گفت :« مگه عروسی کردن؟!»
#خالوراشد
@rashedansari
نشانی کانال راشدانصاری ، شاعر ، روزنامه نگار و طنزپرداز👆
در راستای خنک شدن هوا و متعاقب آن برگزاری ِ ده ها همایش، کنفرانس و نشست های کشوری در جنوب (به ویژه بندرعباس).

وعده های بی جا!!
سروده ی: راشدانصاری(خالوراشد)

هوای شهر ِ ما قدری خنک شد
دوباره موسم ِ دوز و کلک شد

به غیر از عده ای دزد و اراذل
که بسیارند در اطراف ساحل،

از این پس می شود هر روز این جا
همایش های گوناگون مهیا....

سفرهای زمینی و هوایی
برای کنفرانس ِ قند و چایی!

مراسم در خصوص ِ قیمت کشک
سخن از صادرات ِ اشک در مشک!

نشست ِ مسکن و کمبود ِ خانه
سمینار بزرگ ِ هندوانه!

نشست ِ شلغم و ریحان و گشنیز
سخنرانان: مترسک های جالیز!

زِ هر در می شود یک گفت و گویی
به غیر از اختلاس و پولشویی!

دوباره وعده دادن های بی جا
ولی وقت ِ عمل استغفروللا (!)

(ندارد حرف "ه " استغفرالله
که گردد قافیه شیرین و دلخواه!)

به گوش آید پس از چُرت و کمی خواب
صدای قاشق و چنگال و بشقاب!

نمی دانم چرا در فصل ِ سرما
بریزد سیل ِ مهمان بر سر ِ ما؟

ولی خورشید اگر گرما پراکند
کسی اصلا نمی پرسد خرت چند!
#خالوراشد
@rashedansari
نشانی کانال راشدانصاری ، شاعر ، روزنامه نگار و طنزپرداز👆
ﺑﺎ ﺗﺸﮑﺮ!
سروده:راشدانصاری(خالوراشد)

ﺑﺎﺑﺖ ﻫﺮﮐﺎﺭﺗﺎﻥ ﻗﻠﺒﺎ ﺗﺸـﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ
ﺧﺎﻟﺼﺎﻧﻪ، ﻭﺍﻗﻌﺎ، ﺟﺪﺍ" ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ

ﺭﻭﺯ ﻭ ﺷﺐ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻭ ﺁﻥ ﺑﯽ ﺟﺎ ﺗﺸﮑﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ
ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻫﻢ، ﻣﺮﺣﺒﺎ، ﺍﺣﺴﻦ، ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ!

ﻣﺼﺮﻉ ﺍﻭﻝ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺷــﺪ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩ
ﻣﺼـﺮﻉ ﺩﻭﻡ ﻭﻟﯽ ﻓﻮﺭﺍ ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ

ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻓﺮﺻﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺒﻮﺩ
ﻓﺮﺻﺘﯽ ﭘﯿﺶ ﺁﻣﺪﻩ ﻓﻌﻼ‌ ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ

ﻣﺪﺗﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻋﺎﺩﺕ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺎ ﻣﯽ ﺭﻭﯾﻢ،
ﺩﺭ ﻟﺒﺎﺱ ﺩﻭﺳﺖ ﺍﺯ ﺩﺷﻤﻦ! ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ

هر فشاری را که از هر سو به ما وارد کنند
موقع فحش و کتک خوردن تشکر می کنیم!

ﺑﺮ ﺧﻼ‌ﻑ ﻣﺮﺩﻡ ﻟﯿﺒـﯽ ﻭ ﻣﺼﺮ ﻭ ﺳﻮﺭﯾﻪ
ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻋﻤﺪﺍ" ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ!

ﻣﺸﺖ ﻣﺤﮑﻢ ﺑﺮ ﺩﻫﺎﻥ ﺍﻧﮕﻠﺴﺘﺎﻥ ﻣﯽ ﺯﻧﯿﻢ
ﺩﺭ ﻋﻮﺽ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﻟﻨﺪﻥ ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ!

ﻣﺎ ﭘﺴــﺮﻫﺎ، ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺑﺪ ﺣﺠﺎﺏ
ﺑﺎﺑـﺖ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ ﺩﺍﻣﻦ ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ!

دکتر از این که سر ِ کاریم جدا" از شما
از وزیر کار هم حتما" تشکر می کنیم

تازگی ها در ۹ دی هم به طرزی آشکار
مثل بیست و دوم بهمن تشکر می کنیم

ﺍﺯ ﻣﺪﯾﺮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﻠﻮﻑ ﺩﺭ ﺻﺤﺒﺖ ﺍﻧﺪ
ﺑﯽ ﺟﻬﺖ ﺩﺭ ﺣﯿﻦ ﺧﻨﺪﯾﺪﻥ ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ!

نفتتان که سفره هامان را به خوبی چرب کرد
بابت بنزین تان قطعا" تشکر می کنیم!

در قوافی هم اگر " تنوین" فراوان آمده
با لسان ِ منبری ایضا" تشکر می کنیم

ﺩﺭ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﺯﺣﻤﺖ ﻣﯽ ﮐﺸﯿﻢ
ﺷﺐ ﮐﻪ ﺷﺪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﺍﺯ ﺯﻥ ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ!

یک وزارتخانه شعرم را به کلی شخم زد
از وزیر و گاو و گاوآهن، تشکر می کنیم!

آب رفت و نفت رفت و گاز رفت و خر برفت
ما به جای ناله و شیون تشکر می کنیم

ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ِ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺯﺣﻤﺖ ﭘﺨﺘﻪ ﺍﻧﺪ،
ﺁﺵ ﺭﺍ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻭﺟﺐ ﺭﻭﻏﻦ ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ

ﺑﺎ ﺭﺑﺎﻋﯽ ﺍﺯ "ﺯﺑﺮﺩﺳﺖ"ﻭ "ﺻﻔﺮﺑﯿﮕﯽ" ﻧﺸـﺪ
ﺩﺭ ﻏﺰﻝ ﺍﺯ "ﺑﯿﮋﻥ ﺍﺭﮊﻥ" ﺗﺸـﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨـﯿﻢ!

ﺍﻟﻐﺮﺽ،ﺍﺯ ﻧﺎﻟﻪ ﯼ ﻣﺮﻍ ﺳﺤﺮ ﺗﺎ ﺑﻮﻕ ﺳﮓ
ﺑﺎ ﺗﻼ‌ﺵ ﻭﺍﻓـﺮﯼ ﮐﻼ‌" ﺗﺸـﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ!
#خالوراشد (نهنگ خلیج فارس)
@rashedansari
نشانی کانال راشدانصاری ، شاعر ، روزنامه نگار و طنزپرداز👆
تا کی؟
سروده: راشدانصاری(خالوراشد)

صحبت از یاس و نسترن تا کی؟
وصف جادوی چشم زن تا کی؟
ماجرای لب و دهن تا کی؟
این همه لاف و جر زدن تا کی؟

شاعر ِ دردهای مردم باش
مثل آدم به فکر گندم باش

یک طرف جنگ و قحطی و نکبت
یک طرف بحث دزدی و غارت
آن طرف ظلم ِ رفته بر ملت
این طرف بی خیالی ِ دولت!

خنده دارد در این میان خالو
می کند صحبت از خم ِ ابرو!

خسته ام ، خسته از در و دیوار
خسته از روز و از شب و تکرار
خسته از این که زنده ام ناچار
تف به دنیا و چرخ کج رفتار

دف و چنگ و ترانه را ول کن
غزل ِ عاشقانه را ول کن

عمرمان شد تلف درین وادی
اجل از ما نمی کند یادی...
کاش مادر مرا نمی زادی
در جهانی که نیست آزادی

قفس زندگی عجب تنگ است
قسمت پای لنگ مان سنگ است...

هر که آزاده است در بند است
شهر با حرف مفت خرسند است
عده ای نامشان هنرمند است
فکر کن قیمت هنر چند است

عده ای بی خیال ، مسئولند
عده ای هم بکوب بی پولند!

مرضی بدتر از نداری نیست
غم فراوان و غمگساری نیست
دست مان تنگ و دست ِ یاری نیست
همدمی غیر ِ زهرماری نیست!

شاعری دیده ام که با این حال
باز هم می نویسد از خَط و خال!

آش فرهنگ ِ مملکت شور است
وضع شعر و ادب که ناجور است
خانه ی کعبه چون کمی دور است،
آی شاعر اگر که مقدور است ،

جای قزوین مسافر قم باش
با دلِ صاف پشتِ مردم باش!

عاقبت یک‌ پل صراطی هست
انقباضی و انبساطی هست
روی هر آدمی نقاطی هست
الغرض آن طرف بساطی هست

پس بترس ای پلید ِ بی ایمان
که کنند از فلانت آویزان!
#خالوراشد
@rashedansari
نشانی کانال راشدانصاری ، شاعر ، روزنامه نگار و طنزپرداز👆
همراه با حافظ
سروده:راشدانصاری(خالوراشد)

"از هرطرف که رفتم"
گفتند: زود برگرد
"هر نکته ای که گفتم"
گفتند:بس کن ای مرد!
*
از هر طرف که رفتم
خوردم به کوچه ای تنگ
هرنکته ای که گفتم
بارید بر سرم سنگ!
*
از هر طرف که رفتم
شش تا عوارضی بود
هرکس درین شلوغی
خود صاحب تزی بود!
*
از هر طرف که رفتم
گفتند: جاده برفی ست
هر نکته ای که گفتم
گفتند:این چه حرفی ست!
*
از هرطرف که رفتم
گفتند:انتحاری ست
هرنکته ای که گفتم
گفتند:پاچه خاری ست!
*
از هرطرف که رفتم
شد منتهی به زندان
هر نکته ای که گفتم
شد مشکلم دو چندان
دیگر به من نگویید:
از این طرف برادر...
از هر طرف که رفتم...!
#خالوراشد(نهنگ خلیج فارس)
@rashedansari