برای راشدانصاری(خالو):
خودش بندر دلش دریاست "خالو"
سرودش موج طوفانزاست "خالو"
دهان در مدح شخصی وا نکرده
همیشه پرچمش بالاست "خالو"
مصطفی رضوی_رهگذر
خودش بندر دلش دریاست "خالو"
سرودش موج طوفانزاست "خالو"
دهان در مدح شخصی وا نکرده
همیشه پرچمش بالاست "خالو"
مصطفی رضوی_رهگذر
Forwarded from خالوراشد
نقدی بر منثوریات راشد انصاری (خالو)
به قلم: سيد محی الدین حسینی ارسنجانی - شاعر و منتقد ادبی
کار راشد انصاری شاعر طناز معاصر از طنز پردازیها گذشته و به طنز آلودگی شدید از نوع بدخیم آن رسیده است.به این معنی که طنز، سراپای وجود او و زندگی فردی و اجتماعی و خانوادگی اش را که فرا گرفته هیچ،به نوعی از طنز آلودگی مزمن و بسیار نادر بنام "منثوریات" مبتلا شده که نه درمانی دارد و نه راه برو و برگشتی در آن است،بنابراین باید برای خروج یا بهبود کامل وی از این وضعیت مضحک طنززدگی اش و کمک به تثبیت و تداوم این همه طنز آلودگی های او دست به دعا برد و روز به روز شاهد طنازیها و دلبریهای این طنز آور و طنز آموز بود.
****
صدیق مکرم و دوست معظم راشد خان انصاری به تازگی یک نسخه از چاپ دوم کتاب طنز "منثوریات" خود را که در انتشارات حس هفتم شیراز ،در تیراژ ۵۰۰ نسخه و قطع رقعی، در سیصد و ده صفحه منتشر کرده را بذل محبت کرده، تقدیم نمود و در اختیارم نهاد.این کتاب همچون سایر آثار چاپی جناب انصاری برخوردار از موقعیت ممتازی بنام استقبال مخاطب و خواننده است و دلیل آن همانا غنای کار و ارزشمندی اثر فاخر وی در حوزه شعر طنز و نثر طنز معاصر است. اثر مذکور همچون سایر آثار وی برخوردار از مجوزهای لازم چاپ و نشر از جمله فیپا و شابک و شمارگان ثبت در کنگره و دیویی و کتابشناسی ملی است و دارای ۵ صفحه فهرست عناوین مطالب و چهار صفحه جذاب و خواندنی سخنان استاد ناصر فیض شاعر محبوب و طنز پرداز معاصر در آیین تجلیل شایسته از جناب استاد راشد انصاری چهره ماندگار شعر و ادبیات ایران است.
*نقدی بر طنز استاد راشد انصاری (خالو):*
در بررسی نمونه های مختلفی از آثار منظوم و منثور راشد انصاری که بی محابا و جسورانه به میدان طنز فاخر ورود کرده، مشخص میشود،وی از محدود طنزپردازانی است که به خود اجازه داده هم در شعر طنز و هم در نثر طنز خود آزمایی کند و سلیقه یکسانی در دستهبندی انواع و گونههای طنزهای وی وجود ندارد.گاهی آنها را برابر موضوع و به نظم در یک کتاب دستهبندی میکند و گاه درقالب نثر کتاب طنز منثوریات را تهیه و به مخاطب عرضه میکند و اتفاقا این مساله کمک بزرگی به شناخت گونههای هنری شعر و طنز میکند راشد انصاری در مجموعه آثار منتشره از خود شیوه های طنزآفرین یا انواع اصلی طنز را با یکدیگر ترکیب کرده و این اقدام وی نه تنها نشان از ناشی گری و فقدان اشراف او بر جوانب مختلف شعر طنز و نثر طنز نیست، بلکه او با درک درست از شرایط ویژه و منحصر به فرد طنز کشور درست ترین شیوه از دسته بندی های طنز، را انتخاب کرده و خوراک متنوعی را برای طالبان طنز و هواداران آثار منثور طنز تدارک دیده تا نوش گوش و نوش جان خود کنند. چنین شگرد هوشمندانه شاعر طنز پرداز و طنز نویس معاصر ما حکایت از شناخت او از عوامل طنزآفرین و دسته بندی اصلی ترین انواع طنز دارد. وقتی مطالب طنز تلخ روستا و جناح راست در ادبیات فارسی، داستان دو برادر و انواع گدا، انواع خیار و رابطه کلنگ با دولت و ماجرای پُست و نامزد و دیگر مطالب مندرج در کتاب منثوریات راشد انصاری را میخوانیم متوجه چهار عامل طنز آفرین قابل استاد در همه طنزهای وی می شویم و در نهایت، خندهانگیزی مخاطب نتیجه خوانش آثار وی از سوی مخاطبان آثار طنز او است. آشنایی زدایی، اجتماع نقیضین، اغراق و افراط و شبیه سازی در همه آثار و طنزهای رفتاری، زبانی، ادبی، داستانی، نمایشی، تصویری و تحلیلی استاد راشد انصاری موج می زند و به وفور دیده شده و احساس می شود. البته باید سایر کتابها و آثار وی را دید و خواند تا متوجه این مسائل شد. زبانِ طنز جناب راشد انصاری همچون زبان طنز زنده یاد کیومرث صابری فومنی (گل آقا)و دیگر طنز پردازان مطرح معاصر از قدرت و استحکام و رسایی و جذابیت خاصی برخوردار است.راشد انصاری در کتاب خواندنی طنز های خصوصی خود ،جامعه ایرانی که به بلایا و آشفتگی های فرهنگی و اخلاقی فراوان دچار شده است را با قلم طنز خویش به تصویر کشیده است. او با طبعِ شوخ و انتقادی خود، همانند بسیاری از شوخ طبعان و منتقدان تاریخ معاصر این سرزمین، از ابزار موثر و شگفت انگیز طنز به نحوی چشمگیر بهره برده است.راشد انصاری ابتدا بسیاری از اعمال، وقایع، افراد، عقاید و معضلات اجتماعی را دیده و بررسی کرده و سپس با نگاهی توأم با نقد منصفانه و ملیح و طنز تلخ و طنز اجتماعی چونان مُصلحی بیدار و وطن پرستی دلسوز، با نیّت بهتر شدن اوضاع ملی و بیان معایب مدیران و مسئولان کشور با زبان طنز نقطه نظرات و دیدگاه هایش را در قالب طنز نظم گونه و یا طنز منثور بیان می کند.طنزهای راشد انصاری بیشتر در لفّافه زبان پنهان است و پی بردن به این جنبه از نوشتارها و آثار طنزی وی، تأمّلاتی خاص و ویژه می طلبد.
به قلم: سيد محی الدین حسینی ارسنجانی - شاعر و منتقد ادبی
کار راشد انصاری شاعر طناز معاصر از طنز پردازیها گذشته و به طنز آلودگی شدید از نوع بدخیم آن رسیده است.به این معنی که طنز، سراپای وجود او و زندگی فردی و اجتماعی و خانوادگی اش را که فرا گرفته هیچ،به نوعی از طنز آلودگی مزمن و بسیار نادر بنام "منثوریات" مبتلا شده که نه درمانی دارد و نه راه برو و برگشتی در آن است،بنابراین باید برای خروج یا بهبود کامل وی از این وضعیت مضحک طنززدگی اش و کمک به تثبیت و تداوم این همه طنز آلودگی های او دست به دعا برد و روز به روز شاهد طنازیها و دلبریهای این طنز آور و طنز آموز بود.
****
صدیق مکرم و دوست معظم راشد خان انصاری به تازگی یک نسخه از چاپ دوم کتاب طنز "منثوریات" خود را که در انتشارات حس هفتم شیراز ،در تیراژ ۵۰۰ نسخه و قطع رقعی، در سیصد و ده صفحه منتشر کرده را بذل محبت کرده، تقدیم نمود و در اختیارم نهاد.این کتاب همچون سایر آثار چاپی جناب انصاری برخوردار از موقعیت ممتازی بنام استقبال مخاطب و خواننده است و دلیل آن همانا غنای کار و ارزشمندی اثر فاخر وی در حوزه شعر طنز و نثر طنز معاصر است. اثر مذکور همچون سایر آثار وی برخوردار از مجوزهای لازم چاپ و نشر از جمله فیپا و شابک و شمارگان ثبت در کنگره و دیویی و کتابشناسی ملی است و دارای ۵ صفحه فهرست عناوین مطالب و چهار صفحه جذاب و خواندنی سخنان استاد ناصر فیض شاعر محبوب و طنز پرداز معاصر در آیین تجلیل شایسته از جناب استاد راشد انصاری چهره ماندگار شعر و ادبیات ایران است.
*نقدی بر طنز استاد راشد انصاری (خالو):*
در بررسی نمونه های مختلفی از آثار منظوم و منثور راشد انصاری که بی محابا و جسورانه به میدان طنز فاخر ورود کرده، مشخص میشود،وی از محدود طنزپردازانی است که به خود اجازه داده هم در شعر طنز و هم در نثر طنز خود آزمایی کند و سلیقه یکسانی در دستهبندی انواع و گونههای طنزهای وی وجود ندارد.گاهی آنها را برابر موضوع و به نظم در یک کتاب دستهبندی میکند و گاه درقالب نثر کتاب طنز منثوریات را تهیه و به مخاطب عرضه میکند و اتفاقا این مساله کمک بزرگی به شناخت گونههای هنری شعر و طنز میکند راشد انصاری در مجموعه آثار منتشره از خود شیوه های طنزآفرین یا انواع اصلی طنز را با یکدیگر ترکیب کرده و این اقدام وی نه تنها نشان از ناشی گری و فقدان اشراف او بر جوانب مختلف شعر طنز و نثر طنز نیست، بلکه او با درک درست از شرایط ویژه و منحصر به فرد طنز کشور درست ترین شیوه از دسته بندی های طنز، را انتخاب کرده و خوراک متنوعی را برای طالبان طنز و هواداران آثار منثور طنز تدارک دیده تا نوش گوش و نوش جان خود کنند. چنین شگرد هوشمندانه شاعر طنز پرداز و طنز نویس معاصر ما حکایت از شناخت او از عوامل طنزآفرین و دسته بندی اصلی ترین انواع طنز دارد. وقتی مطالب طنز تلخ روستا و جناح راست در ادبیات فارسی، داستان دو برادر و انواع گدا، انواع خیار و رابطه کلنگ با دولت و ماجرای پُست و نامزد و دیگر مطالب مندرج در کتاب منثوریات راشد انصاری را میخوانیم متوجه چهار عامل طنز آفرین قابل استاد در همه طنزهای وی می شویم و در نهایت، خندهانگیزی مخاطب نتیجه خوانش آثار وی از سوی مخاطبان آثار طنز او است. آشنایی زدایی، اجتماع نقیضین، اغراق و افراط و شبیه سازی در همه آثار و طنزهای رفتاری، زبانی، ادبی، داستانی، نمایشی، تصویری و تحلیلی استاد راشد انصاری موج می زند و به وفور دیده شده و احساس می شود. البته باید سایر کتابها و آثار وی را دید و خواند تا متوجه این مسائل شد. زبانِ طنز جناب راشد انصاری همچون زبان طنز زنده یاد کیومرث صابری فومنی (گل آقا)و دیگر طنز پردازان مطرح معاصر از قدرت و استحکام و رسایی و جذابیت خاصی برخوردار است.راشد انصاری در کتاب خواندنی طنز های خصوصی خود ،جامعه ایرانی که به بلایا و آشفتگی های فرهنگی و اخلاقی فراوان دچار شده است را با قلم طنز خویش به تصویر کشیده است. او با طبعِ شوخ و انتقادی خود، همانند بسیاری از شوخ طبعان و منتقدان تاریخ معاصر این سرزمین، از ابزار موثر و شگفت انگیز طنز به نحوی چشمگیر بهره برده است.راشد انصاری ابتدا بسیاری از اعمال، وقایع، افراد، عقاید و معضلات اجتماعی را دیده و بررسی کرده و سپس با نگاهی توأم با نقد منصفانه و ملیح و طنز تلخ و طنز اجتماعی چونان مُصلحی بیدار و وطن پرستی دلسوز، با نیّت بهتر شدن اوضاع ملی و بیان معایب مدیران و مسئولان کشور با زبان طنز نقطه نظرات و دیدگاه هایش را در قالب طنز نظم گونه و یا طنز منثور بیان می کند.طنزهای راشد انصاری بیشتر در لفّافه زبان پنهان است و پی بردن به این جنبه از نوشتارها و آثار طنزی وی، تأمّلاتی خاص و ویژه می طلبد.
Forwarded from خالوراشد
تأکیدات سالیان اخیر راشد انصاری شاعر محبوب معاصر از مؤثرترین و نافذترین نوع ادبی یعنی" طنز "، نشانگر درک عمیق وی از جاذبه و تاثیرگذاری طنز در ادبیات ملی بویژه ادبیات معاصر است و طنز را همواره بهترین وسیله انتقادی و اصلاح طلبانه و مفید جامعه پیرامونی خود دانسته و ماهیت اصلی شعر و نثر خود را گزینش هوشمندانه واژگان ساده و پر کاربرد و انتخاب عناوین جالب هر مطلب و بهره مندی از صنایع بدیع معنوی و لفظی همچون ایهام، مراعات نظیر و جناس و ...در کنار ساز و کارهای بیانی مانند نقیضه، غافلگیری، هنجار گریزی و ...به طور نامحسوس و غیرتحمیلی است و ضمن نوآوری در استفاده از شگردهای طنزآفرین، عمدتاً از طنز کلامی و طنز موقعیت در آفرینش آثار شعری و نثری خود بهره جسته و موفق عمل کرده است. پرداختن راشد انصاری طنزپرداز خوش قلب و نیک اندیش معاصرمان به ساختار، اغراض، اشکال و محتوای طنز بویژه در دو اثر آخرین وی یعنی دو کتاب "طنز های خصوصی" و "منثوریات" او حاکی از آن است که جناب انصاری با رویکرد جزء نگری خود، وجوه گوناگون طنز را در این دو اثر درک کرده و بررسی نموده و به نمایش گذاشته است. بدون شک راشد انصاری از موفق ترین افراد نسل امروز طنز آوران و طنزنویسان موفق ایرانی است که شاخصه هایی همچون بومی نویسی و لحن عامیانه، زبان ساده و پرتحرک جنوبی، مطابقت زبان طنازانه خود با جهان شعر و داستان، تحول و بسط زبان روایی،ایجاز بر محور زیبایی شناسی،کاربرد عناصر و مفاهیم نمادین،مهارت در شخصیت پردازی، تصویر سازی هنرمندانه فضای داستان، پرداختن به مسائل مهم و مبتلابه اجتماعی و سیاسی در طنزپردازی و... او را در ردیف بزرگ طنز پردازان بی ادعای معاصر قرار داده است. موید و معرف این سخن، همانا تعریف و تمجیدها و توصیفات عالی و منحصر به فرد بزرگان عرصه طنز و مفاخر شعر و ادب معاصر از قلم و بیان و شعر و نثر این هنرمند ارجمند است. راشد انصاری در کتاب منثوریات خود با هوشمندی و ظرافت خاصی سعی دارد با بهره گیری از شگردهای طنز پردازی و با خروج از هنجار عادی کلام، علاوه بر خلق اثری ادبی، اعتراض و انتقاد خود را نسبت به نابسامانی های اجتماعی و سیاسی اطرافش بیان کرده و اعلام کند اما به دلیل تجربه سانسور و ممیزی آثار قبلی خود، در دو اثر تازه چاپش رعایت خط قرمزها را کرده و بویژه در کتاب طنزهای خصوصی جانب احتیاط و محافظه کاری را بیش از سایر آثارش رعایت کرده است.
همچنین در بررسی زیباشناسانه اثار طنز خالو و تأکید وی بر عناصر بلاغی و زبانی از جمله کنایه، تشبیه، توصیف، نقیضه، اغراق، و.... با ذکر شواهد و مصادیقی می توان به نقد فنی و کارشناسانه آثار طنز وی پرداخت که در این مجال نمی گنجد و پیشنهاد می دهم کتاب منثوریات و طنزهای خصوصی وی را به دست بگیرید و بخوانید تا خود متوجه این مسائل گردید. او به نحوی عجیب و هنرمندانه عناصر بلاغی و زبانی را دست مایه آفرینش طنزهای گفتاری و عباراتی خود خصوصا طنزهای نثرگونه اش قرار داده است.
راشد انصاری با گونه های مختلف ادبی آشناست. او ادبیات اسطوره ای،ادبیات ایرانی پیش از اسلام
،ادبیات تعلیمی،ادبیات حماسی،ادبیات روایی و داستانی،ادبیات شفاهی،ادبیات طنز، ادبیات غنایی، ادبیات فولکلور و عامیانه، ادبیات نمادین، تراژدی و درام،ترسل (مکتوبات)،مدیحه،معما، مفاخره، مناظره، طنز و مطایبه، کاریکلماتور، هجو و هزل و.... را خوب می داند و به همین خاطر از زبانِ طنز قوی و از قدرتی بس ژرف در طنازی برخوردار است؛ قدرتی که در سایه ی آن می تواند بسیاری از معضلات و کاستی ها را به زبان فاخر طنز بازگو کرده و در بهتر شدن اوضاع تلاش نماید. یکی از دلایل برجستگی طنزهای استاد راشد انصاری شاید در همین به کارگیری طیف وسیعی از شگردهای طنزآفرینی است که با ویژگی های سنی و ظرفیت های زبانی نسل های مختلف و از جمله هم نسلان و هم سن و سال های خود متناسب است.* شگردهای لطیفه ، نقیضه و سایر شگردها که شعر طنز و نثر طنز وی را از دیگر طنزپردازان معاصر متفاوت تر و متمایز تر نموده ، حکایت از هم زیستی و همدلی او با توده های مردم داشته و از لحاظ زبان شناختی و جامعه شناختی قابل بررسی است.با بررسی مهم ترین درون مایه ها ی طنز در اشعار و متون طنز راشد انصاری، نگرش وی نسبت به موضوعات و مناسبات اجتماعی و چگونگی بازتاب آنها را می توان دید و شنید و حس یا درک و لمس نمود. *راشد انصاری ضمن طرح دیدگاه های انتقادی سیاسی، اجتماعی و دغدغه های فرهنگی واجتماعی خود،در طنزهایش که به پختگی و صلابت و شکوه لازم رسیده اند از عناصر و شگرد های زبانی و بیانی مختلف استفاده کرده و با استفاده از هم آوایی واژگانی و تضاد معنایی، بسترهای مناسبی را برای به چالش کشیدن تبعیض ها و تضادهای اجتماعی و ایدئولوژیکی، کمبودها و نارسا یی ها و کمبودها فراهم می سازد.
همچنین در بررسی زیباشناسانه اثار طنز خالو و تأکید وی بر عناصر بلاغی و زبانی از جمله کنایه، تشبیه، توصیف، نقیضه، اغراق، و.... با ذکر شواهد و مصادیقی می توان به نقد فنی و کارشناسانه آثار طنز وی پرداخت که در این مجال نمی گنجد و پیشنهاد می دهم کتاب منثوریات و طنزهای خصوصی وی را به دست بگیرید و بخوانید تا خود متوجه این مسائل گردید. او به نحوی عجیب و هنرمندانه عناصر بلاغی و زبانی را دست مایه آفرینش طنزهای گفتاری و عباراتی خود خصوصا طنزهای نثرگونه اش قرار داده است.
راشد انصاری با گونه های مختلف ادبی آشناست. او ادبیات اسطوره ای،ادبیات ایرانی پیش از اسلام
،ادبیات تعلیمی،ادبیات حماسی،ادبیات روایی و داستانی،ادبیات شفاهی،ادبیات طنز، ادبیات غنایی، ادبیات فولکلور و عامیانه، ادبیات نمادین، تراژدی و درام،ترسل (مکتوبات)،مدیحه،معما، مفاخره، مناظره، طنز و مطایبه، کاریکلماتور، هجو و هزل و.... را خوب می داند و به همین خاطر از زبانِ طنز قوی و از قدرتی بس ژرف در طنازی برخوردار است؛ قدرتی که در سایه ی آن می تواند بسیاری از معضلات و کاستی ها را به زبان فاخر طنز بازگو کرده و در بهتر شدن اوضاع تلاش نماید. یکی از دلایل برجستگی طنزهای استاد راشد انصاری شاید در همین به کارگیری طیف وسیعی از شگردهای طنزآفرینی است که با ویژگی های سنی و ظرفیت های زبانی نسل های مختلف و از جمله هم نسلان و هم سن و سال های خود متناسب است.* شگردهای لطیفه ، نقیضه و سایر شگردها که شعر طنز و نثر طنز وی را از دیگر طنزپردازان معاصر متفاوت تر و متمایز تر نموده ، حکایت از هم زیستی و همدلی او با توده های مردم داشته و از لحاظ زبان شناختی و جامعه شناختی قابل بررسی است.با بررسی مهم ترین درون مایه ها ی طنز در اشعار و متون طنز راشد انصاری، نگرش وی نسبت به موضوعات و مناسبات اجتماعی و چگونگی بازتاب آنها را می توان دید و شنید و حس یا درک و لمس نمود. *راشد انصاری ضمن طرح دیدگاه های انتقادی سیاسی، اجتماعی و دغدغه های فرهنگی واجتماعی خود،در طنزهایش که به پختگی و صلابت و شکوه لازم رسیده اند از عناصر و شگرد های زبانی و بیانی مختلف استفاده کرده و با استفاده از هم آوایی واژگانی و تضاد معنایی، بسترهای مناسبی را برای به چالش کشیدن تبعیض ها و تضادهای اجتماعی و ایدئولوژیکی، کمبودها و نارسا یی ها و کمبودها فراهم می سازد.
Forwarded from خالوراشد
وفور واژگان و ترکیبات عامیانه به عنوان ابزاری برای طرح مسائل اجتماعی به زبان مردم کوچه و بازار در کنار توجهات او به فاخر بودن طنز کلامی از ویژگی های بارز طنز راشد انصاری است.انتقاد از شرایط محیطی شهر و دیار خود فارس هرمزگان و بندر عباس و خوزستان و اهواز در کنار مسائلی همچون حق کشی ها و تبعیض و بی عدالتی ها،فساد و رانت و پارتی بازی ، بیکاری و وضعیت بغرنج ادارات از جمله موضوعاتی است که در طنز های راشد انصاری و از جمله منثوریات وی تبلور شده و بازتاب یافته اند. در تحلیل طنزهای این شاعر ملی و میهنی،نویسنده و روزنامه نگار عزیز بیانگر کنش اجتماعی وی برای اصلاح، تغییر یا نفی گفتمان های منفی و رفتارهای بد و موجود جامعه است و خصوصیت مهم راشد انصاری در آثارش تکیه و توجه وی به زبان کنایه است و پیوسته به دنبال انتقاد و نفی وضع جامعه می پردازد. *سخن پایانی* طنز عکس العملی ناشی از ناخرسندی یا عدم تعادل و تناسب است که می تواند بستری هنری و به تبع آن تأثیرگذار برای اعتراض و اصلاح وضع بد و موجود فراهم کند و ادبیّات طنز در پس ظاهر زیبا و سرگرم کننده اش با زبانی کم خطر،از کاستی های مهم اجتماعی انتقاد می کند و ورود ادبیّات طنز و بسیاری از شعرای طنز پرداز و از جمله راشد انصاری شاعر اصالتا استان فارسی ساکن بندر عباس بهترین شاهد این مدعا است.زبان طنزآمیز برخی از متون ادبی راشد انصاری (خالو) منعکس کننده اوضاع اجتماعی و فرهنگی حاکم بر روزگار پر تنش جامعه ایرانی است و طنز نیشدار و نوشین وی در واقع ابزار ادبی وی برای نوعی اعتراض و عصیان در برابر جامعه و باورهای نادرست است. وجود کنایه های طنزآمیز و سوررئالیستی راشد انصاری در طنز آفرینی های سال های اخیرش، اندیشه های مجریان امور کشور را هدف ریشخند قرار میدهد.توصیه می کنم آثار مکتوب و منتشر شده از راشد انصاری را که به سرعت در حال نایاب شدنند،را تهیه کنید و بخوانید و با سبک و سیاقی نو از ادبیات و شعر طنز معاصر که او پدید آورنده آن سبک است آشنا و مانوس گردید. توفیقات دوست شاعر و طنز پردازم استاد راشد خان انصاری (خالو) را از خداوندگار طنز آفرین و شادی گستر خواهانم.
برای راشدانصاری (خالو):
خداوندی که دندان داد ما را
هزاران نعمت و نان داد ما را
یکی از داده هایش هست «خالو»
که خنده ،مفت و ارزان داد ما را
عبدالحسین کشتکار - بوشهر
خداوندی که دندان داد ما را
هزاران نعمت و نان داد ما را
یکی از داده هایش هست «خالو»
که خنده ،مفت و ارزان داد ما را
عبدالحسین کشتکار - بوشهر
تقدیم به راشد انصاری مشهور به خالوراشد:
به کار دیگران کاری نداریم
هراسی از گرفتاری نداریم
همه شاعر، ولی در طنزِ فاخر
کسی مانند انصاری نداریم
عباس ثمری - اندیمشک
به کار دیگران کاری نداریم
هراسی از گرفتاری نداریم
همه شاعر، ولی در طنزِ فاخر
کسی مانند انصاری نداریم
عباس ثمری - اندیمشک
مهر
مهر آمد و شد مدرسه ها باز، ولی باز
آن دلبر بی مهر، سر مهر نیامد!
«خالو»
https://chat.whatsapp.com/JNhA2F6MWwy1nNe2fH3HMA
مهر آمد و شد مدرسه ها باز، ولی باز
آن دلبر بی مهر، سر مهر نیامد!
«خالو»
https://chat.whatsapp.com/JNhA2F6MWwy1nNe2fH3HMA
4_5949518333417103498.pdf
399.3 KB
صفحه ی طنز« بادم جان» روزنامه ندای هرمزگان
برای راشدانصاری مشهور به خالوراشد:
لبت پرخنده و چشمت گل یاس
نگاه مهربانت پر ز احساس
به زلفانت قسم خالو تو هستی
نگینِ شعرِ طنزِ بندرعباس
***
یکی سیب و یکی آلو پسندد
یکی گیلاس و زردآلو پسندد
من از آلو و زرد آلو و گیلاس
پسندم هر چه را خالو پسندد
حسین مسرور - کازرون
لبت پرخنده و چشمت گل یاس
نگاه مهربانت پر ز احساس
به زلفانت قسم خالو تو هستی
نگینِ شعرِ طنزِ بندرعباس
***
یکی سیب و یکی آلو پسندد
یکی گیلاس و زردآلو پسندد
من از آلو و زرد آلو و گیلاس
پسندم هر چه را خالو پسندد
حسین مسرور - کازرون
VID-20250927-WA0009.mp4
24.6 MB
شعرخوانی راشد انصاری به مناسبت روز شعر و ادب
شعر در قالب مستزاد که متأسفانه سال هاست طنزپردازان عزیز از این قالب خوب برای طنز استفاده نمی کنند
شعر در قالب مستزاد که متأسفانه سال هاست طنزپردازان عزیز از این قالب خوب برای طنز استفاده نمی کنند
4_5976569708189587650.pdf
376 KB
صفحه ی طنز «بادم جان» در روزنامه ندای هرمزگان، یکی از قدیمی ترین صفحات طنز در بین نشریات کشور☝️
بنده مسئولم!
نوشته ی: راشدانصاری
به همراه تعدادی از دوستان نویسنده و شاعر در روستای بسیار زیبایی میهمان عروسیِ باشکوهی بودیم. این روستا جزو روستاهای گردشگری جنوب است که بیشترِ کوچه هایش توسط خیراندیش عزیزی سنگ فرش شده است.عروسی با نظم خاصی و با تعداد زیادی مهمان برگزار می شد.
شب نخست، پس از دقایقی که رقص دستمال (سه پا) را تماشا کردیم، چون خسته بودیم در منزل میزبان اُتراق کردیم. بنده به دلیل دیابت بالا البته از نوع دو، بی درنگ به جای گرفتن رمز وای فای از میزبان، نشانی سرویس بهداشتی را گرفتم. چون می دانستم تا نیمه شب بارها و بارها بایستی به سرویس مراجعه کنم، پرسیدم در حیاط سرویس دارید؟ در این موقع فردی خنده رو و مهربان گفت:« استاد بفرمایید بنده در خدمتم، راهنمایی می کنم.» تشکر کردم و در حیاط بزرگ آن خانه ی اعیانی ، در پی آن شخص خنده رو که نمی شناختمش به راه افتادم. ایشان جلو و بنده پشت سر، قدم زنان رفتیم و رفتیم تا حیاط را یک دور تقریباً کامل زدیم و رسیدیم سرویس بهداشتی. سرویسی تروتمیز که آدمی دلش نمی آمد بنشیند و در آن جا کاری کند! آن شخص خنده رو که بعدها با هم دوست شدیم، و نامش جعفر جعفریان بود، مثل راننده یا کسانی که درِ خودروی رییس جمهوری را با احترام باز می کنند، درِ دستشویی را باز کرد و مقداری هم خم شد و با دو دستش اشاره کرد، و گفت:« بفرمایید قربان....»
رفتم داخل و همان کاری را که شما خواننده های محترمِ این مطلب می کنید! کردم، و همین که از سرویس خارج شدم، دیدم آن شخص خنده رو، خبردار ایستاده است. عرض کردم:« شما چرا وایسادی هنوز؟ خودم بلد بودم برگردم...»
گفت:« اختیار دارید، بنده مسئولم!» (در دل گفتم ، ای کاش همه ی مسئولین همین طور مسئولیت پذیر بودند و وجدان کاری داشتند....) گفتم:«مسئولِ چی عزیزم؟» خیلی جدی گفت:« مسئول بردن اساتید به سرویس بهداشتی و برگرداندن شان به هال و پذیرایی!» تعجب کردم و گفتم:« آقا، این چه حرفیه؟!» گفت:« خواهش می کنم، این جا و در عروسی های ما چند نفری مسئول خوش آمدگویی دم در به مهمونا هستن، تعدادی مسئولِ درست کردن چای و عده ای مسئول چاق کردن قلیان و....هستن و بنده هم مسئول ....» حرفش را قطع کردم و در دل گفتم، عجب روستای بافرهنگ و پیشرفته ای دارن...
گفتم:«اهل کجا هستی؟» گفت:« استاد، بنده اهل روستای کناری ام و شش ماه می رم کویت، شش ماه هم ایرانم. مدیونی اگر ایران باشم، گذرت این طرف ها افتاد نیای روستای ما ...» نام روستا را بنا به دلایلی ندانید، بهتر است.
قیافه و هیکل اش بامزه بود. کمی شیطنت در حرکات و سکنات و صحبت هایش پیدا بود.
گفتم:« خودتونو معرفی می فرمایید.» فوری گفت:«اول شماره مو داشته باش. من جعفر جعفریان هستم» و با لبخندی گفت:« درضمن نگاه هیکلم نکن، آدم بسیار سرشناسی در منطقه ی جنوبم...»
خلاصه آن شب چند بار دیگر نیز زحمت کشید و با شرمندگی تمام بنده را به آن جای مورد نظر رساند و دقیقا مثل بار اول منتظر می ماند تا کارم تمام شود و....
زحمت تان ندهم، به قول قدیمی ها روز آمد و روزگار گذشت تا این که پس از حدود دو ماه دعوت شدم به شهری نزدیک روستای آقای جعفریان برای شب شعر.
رسیدم روستای آقای جعفریان، کنار پمپ بنزین جوانی حدوداً بیست ساله دیدم. بوق زدم، آمد. گفتم:« جوون، خونه ی جناب جعفر جعفریان کجاست؟» گفت:«نمی دونم.» عرض کردم:« اهل کجایی؟» گفت:«همین جا!» با لبخندی گفتم:«مگه این جا چقدر بزرگه که شماها همدیگه رو نمی شناسید؟» چیزی نگفت و چند متری از ما فاصله گرفت.
یادم آمد که شماره ی آقای جعفریان را دارم. شماره اش گرفتم. به محضی که زنگ اول خورد گوشی را برداشت. پس از سلام و احوالپرسی گفتم:« من الآن روستای شما هستم. مگه شما نگفتی آدم سرشناسی هستی و همه شما رو می شناسن؟» گفت:« همین طوره.» گفتم:« پس چرا الان از جوونی پرسیدم، ولی شما رو نمی شناخت. خونه تون هم بلد نبود».
با لهجه ی مخصوص آن روستا گفت:« مگه چی گفتی خالو؟» گفتم:« هیچی، پرسیدم خونه ی جناب جعفرِ جعفریان کجاست؟ گفت نمی دونم...»
گفت:« خالو، مو این جا معروفم به جعفرِ خر!» خندیدم و مجدداً همان جوانی که چند قدمی دور شده بود و ظاهراً منتظر ماشین بود، صدا زدم و گفتم:« معذرت می خوام، خونه ی جعفرِ خر کجاست؟» آن جوان بی آن که لبخندی بزند یا ....با دست اشاره کرد و گفت:« دو کوچه بعد از پمپ بنزین...»
https://chat.whatsapp.com/JNhA2F6MWwy1nNe2fH3HMA
نوشته ی: راشدانصاری
به همراه تعدادی از دوستان نویسنده و شاعر در روستای بسیار زیبایی میهمان عروسیِ باشکوهی بودیم. این روستا جزو روستاهای گردشگری جنوب است که بیشترِ کوچه هایش توسط خیراندیش عزیزی سنگ فرش شده است.عروسی با نظم خاصی و با تعداد زیادی مهمان برگزار می شد.
شب نخست، پس از دقایقی که رقص دستمال (سه پا) را تماشا کردیم، چون خسته بودیم در منزل میزبان اُتراق کردیم. بنده به دلیل دیابت بالا البته از نوع دو، بی درنگ به جای گرفتن رمز وای فای از میزبان، نشانی سرویس بهداشتی را گرفتم. چون می دانستم تا نیمه شب بارها و بارها بایستی به سرویس مراجعه کنم، پرسیدم در حیاط سرویس دارید؟ در این موقع فردی خنده رو و مهربان گفت:« استاد بفرمایید بنده در خدمتم، راهنمایی می کنم.» تشکر کردم و در حیاط بزرگ آن خانه ی اعیانی ، در پی آن شخص خنده رو که نمی شناختمش به راه افتادم. ایشان جلو و بنده پشت سر، قدم زنان رفتیم و رفتیم تا حیاط را یک دور تقریباً کامل زدیم و رسیدیم سرویس بهداشتی. سرویسی تروتمیز که آدمی دلش نمی آمد بنشیند و در آن جا کاری کند! آن شخص خنده رو که بعدها با هم دوست شدیم، و نامش جعفر جعفریان بود، مثل راننده یا کسانی که درِ خودروی رییس جمهوری را با احترام باز می کنند، درِ دستشویی را باز کرد و مقداری هم خم شد و با دو دستش اشاره کرد، و گفت:« بفرمایید قربان....»
رفتم داخل و همان کاری را که شما خواننده های محترمِ این مطلب می کنید! کردم، و همین که از سرویس خارج شدم، دیدم آن شخص خنده رو، خبردار ایستاده است. عرض کردم:« شما چرا وایسادی هنوز؟ خودم بلد بودم برگردم...»
گفت:« اختیار دارید، بنده مسئولم!» (در دل گفتم ، ای کاش همه ی مسئولین همین طور مسئولیت پذیر بودند و وجدان کاری داشتند....) گفتم:«مسئولِ چی عزیزم؟» خیلی جدی گفت:« مسئول بردن اساتید به سرویس بهداشتی و برگرداندن شان به هال و پذیرایی!» تعجب کردم و گفتم:« آقا، این چه حرفیه؟!» گفت:« خواهش می کنم، این جا و در عروسی های ما چند نفری مسئول خوش آمدگویی دم در به مهمونا هستن، تعدادی مسئولِ درست کردن چای و عده ای مسئول چاق کردن قلیان و....هستن و بنده هم مسئول ....» حرفش را قطع کردم و در دل گفتم، عجب روستای بافرهنگ و پیشرفته ای دارن...
گفتم:«اهل کجا هستی؟» گفت:« استاد، بنده اهل روستای کناری ام و شش ماه می رم کویت، شش ماه هم ایرانم. مدیونی اگر ایران باشم، گذرت این طرف ها افتاد نیای روستای ما ...» نام روستا را بنا به دلایلی ندانید، بهتر است.
قیافه و هیکل اش بامزه بود. کمی شیطنت در حرکات و سکنات و صحبت هایش پیدا بود.
گفتم:« خودتونو معرفی می فرمایید.» فوری گفت:«اول شماره مو داشته باش. من جعفر جعفریان هستم» و با لبخندی گفت:« درضمن نگاه هیکلم نکن، آدم بسیار سرشناسی در منطقه ی جنوبم...»
خلاصه آن شب چند بار دیگر نیز زحمت کشید و با شرمندگی تمام بنده را به آن جای مورد نظر رساند و دقیقا مثل بار اول منتظر می ماند تا کارم تمام شود و....
زحمت تان ندهم، به قول قدیمی ها روز آمد و روزگار گذشت تا این که پس از حدود دو ماه دعوت شدم به شهری نزدیک روستای آقای جعفریان برای شب شعر.
رسیدم روستای آقای جعفریان، کنار پمپ بنزین جوانی حدوداً بیست ساله دیدم. بوق زدم، آمد. گفتم:« جوون، خونه ی جناب جعفر جعفریان کجاست؟» گفت:«نمی دونم.» عرض کردم:« اهل کجایی؟» گفت:«همین جا!» با لبخندی گفتم:«مگه این جا چقدر بزرگه که شماها همدیگه رو نمی شناسید؟» چیزی نگفت و چند متری از ما فاصله گرفت.
یادم آمد که شماره ی آقای جعفریان را دارم. شماره اش گرفتم. به محضی که زنگ اول خورد گوشی را برداشت. پس از سلام و احوالپرسی گفتم:« من الآن روستای شما هستم. مگه شما نگفتی آدم سرشناسی هستی و همه شما رو می شناسن؟» گفت:« همین طوره.» گفتم:« پس چرا الان از جوونی پرسیدم، ولی شما رو نمی شناخت. خونه تون هم بلد نبود».
با لهجه ی مخصوص آن روستا گفت:« مگه چی گفتی خالو؟» گفتم:« هیچی، پرسیدم خونه ی جناب جعفرِ جعفریان کجاست؟ گفت نمی دونم...»
گفت:« خالو، مو این جا معروفم به جعفرِ خر!» خندیدم و مجدداً همان جوانی که چند قدمی دور شده بود و ظاهراً منتظر ماشین بود، صدا زدم و گفتم:« معذرت می خوام، خونه ی جعفرِ خر کجاست؟» آن جوان بی آن که لبخندی بزند یا ....با دست اشاره کرد و گفت:« دو کوچه بعد از پمپ بنزین...»
https://chat.whatsapp.com/JNhA2F6MWwy1nNe2fH3HMA
طنزِ روز
امان از نسل امروز!
نوشته ی: راشدانصاری(خالوراشد)
دوستم می گفت، یک بار به نوه ام گفتم:« عزیزم برو یه لیوان آب خنک برام بیار». گفت:« مسیرم نمی خوره آقا جون...!» حرف دوستم را قطع کردم و گفتم:«عجب نوه ی بی ادبی داری!»
دوستم با بغضی در گلو گفت، این که چیزی نیست، بعد که خودم بلند شدم و رفتم سمت یخچال، نوه ام با حالتی تحکم آمیز گفت:« آب که خوردی، یه لیوان برا منم بیار!»
#خالوراشد
@rashedansari
امان از نسل امروز!
نوشته ی: راشدانصاری(خالوراشد)
دوستم می گفت، یک بار به نوه ام گفتم:« عزیزم برو یه لیوان آب خنک برام بیار». گفت:« مسیرم نمی خوره آقا جون...!» حرف دوستم را قطع کردم و گفتم:«عجب نوه ی بی ادبی داری!»
دوستم با بغضی در گلو گفت، این که چیزی نیست، بعد که خودم بلند شدم و رفتم سمت یخچال، نوه ام با حالتی تحکم آمیز گفت:« آب که خوردی، یه لیوان برا منم بیار!»
#خالوراشد
@rashedansari
سبد کالا
سروده ی: راشدانصاری
اوضاع جهان اگر چه بد خواهد شد
از جانب ما ولی رصد خواهد شد
از فقر نترسی که دقیقا امشب
کالای تو وارد سبد خواهد شد!
https://chat.whatsapp.com/JNhA2F6MWwy1nNe2fH3HMA
سروده ی: راشدانصاری
اوضاع جهان اگر چه بد خواهد شد
از جانب ما ولی رصد خواهد شد
از فقر نترسی که دقیقا امشب
کالای تو وارد سبد خواهد شد!
https://chat.whatsapp.com/JNhA2F6MWwy1nNe2fH3HMA
سبدانه!
سروده ی: راشدانصاری
در راستای توزیع سبد کالا....
از دست تو هر چه می رسد می چسبد
ارزان و گران و نیک و بد می چسبد
باور بکنید یک سبد کافی نیست
الطاف شما سبد سبد می چسبد!
https://chat.whatsapp.com/JNhA2F6MWwy1nNe2fH3HMA
سروده ی: راشدانصاری
در راستای توزیع سبد کالا....
از دست تو هر چه می رسد می چسبد
ارزان و گران و نیک و بد می چسبد
باور بکنید یک سبد کافی نیست
الطاف شما سبد سبد می چسبد!
https://chat.whatsapp.com/JNhA2F6MWwy1nNe2fH3HMA
4_6012705479958993056.pdf
1.4 MB
چاپ شعر طنزی از راشدانصاری و معرفی مختصری ، در روزنامه طلوع☝️
برق رفت....؟!
نوشته ی: راشدانصاری
بیشترین کلمات و جملاتی که این روزها در مکالمات و گفت و گوهای ایرانی ها تکرار می شود، این ها هستند:
برق رفت. مُردیم از گرما. اوووف دو ساعته برق نداریم. آخ جون برق اومد. آب هم که نیست. شما هم برق ندارید؟. ما که روزی دو ساعت برق مون می ره. ما دو بار و هر بار دو ساعت. بازم برق رفت. اون جا هم برق نیست؟. خونه ی شما ۴ تا شش می ره؟. خونه ی ما دو تا ۴ درست توی اوج گرمای ۵۰ درجه. رفتم بانک برق نبود، برگشتم. من هم رفتم پلیس به علاوه ی ده برق نبود، کارم انجام نشد! اووف بالاخره برق اومد. آب مون هم نیومده قطع شد! وای که دیروز دو ساعت توی آسانسور گیر کردیم، نزدیک بود اعضای خانواده دسته جمعی بمیریم!...
در بازار:
اولی: می گم چرا این قدر برق می ره؟ دومی: به خاطر تحریمه!
در تاکسی:
مسافر: شک نکن، برق ایران می ره عراق!
مسافر دومی: نه مشکل چیز دیگه است.مشکل اصلی ماینرهای بیت کوینه.
راننده: نه بابا، دستگاه هامون کهنه هستن به خاطر تحریم.
در صف نانوا:
خانم اولی: کاش تابستون دیگه برق نمی رفت.
خانم دومی: راستی پس این انرژی هسته ای و....مگه برا این نبود که برق داشته باشیم؟!. کارگر نانوایی: نیروگاه هامونو زدن برق مشکل داره.
داخل سوپری:
مشتری: جنوب چرا آب نداره؟
صاحب مغازه: مگه برق داره که آب داشته باشه؟! مشتری: شمال هم همین طوره مشکل برق داره. ...
***
ملاحظه فرمودید، در عصر فوران تکنولوژی، هوش مصنوعی، پیشرفت سایر ملل در همه ی زمینه ها و رفتن به کُره ی ما و ....،
به لطف مسئولان دلسوز، مردم ما چطور هنوز درگیر بی برقی و بی آبی و بی...هستند!
https://chat.whatsapp.com/JNhA2F6MWwy1nNe2fH3HMA
نوشته ی: راشدانصاری
بیشترین کلمات و جملاتی که این روزها در مکالمات و گفت و گوهای ایرانی ها تکرار می شود، این ها هستند:
برق رفت. مُردیم از گرما. اوووف دو ساعته برق نداریم. آخ جون برق اومد. آب هم که نیست. شما هم برق ندارید؟. ما که روزی دو ساعت برق مون می ره. ما دو بار و هر بار دو ساعت. بازم برق رفت. اون جا هم برق نیست؟. خونه ی شما ۴ تا شش می ره؟. خونه ی ما دو تا ۴ درست توی اوج گرمای ۵۰ درجه. رفتم بانک برق نبود، برگشتم. من هم رفتم پلیس به علاوه ی ده برق نبود، کارم انجام نشد! اووف بالاخره برق اومد. آب مون هم نیومده قطع شد! وای که دیروز دو ساعت توی آسانسور گیر کردیم، نزدیک بود اعضای خانواده دسته جمعی بمیریم!...
در بازار:
اولی: می گم چرا این قدر برق می ره؟ دومی: به خاطر تحریمه!
در تاکسی:
مسافر: شک نکن، برق ایران می ره عراق!
مسافر دومی: نه مشکل چیز دیگه است.مشکل اصلی ماینرهای بیت کوینه.
راننده: نه بابا، دستگاه هامون کهنه هستن به خاطر تحریم.
در صف نانوا:
خانم اولی: کاش تابستون دیگه برق نمی رفت.
خانم دومی: راستی پس این انرژی هسته ای و....مگه برا این نبود که برق داشته باشیم؟!. کارگر نانوایی: نیروگاه هامونو زدن برق مشکل داره.
داخل سوپری:
مشتری: جنوب چرا آب نداره؟
صاحب مغازه: مگه برق داره که آب داشته باشه؟! مشتری: شمال هم همین طوره مشکل برق داره. ...
***
ملاحظه فرمودید، در عصر فوران تکنولوژی، هوش مصنوعی، پیشرفت سایر ملل در همه ی زمینه ها و رفتن به کُره ی ما و ....،
به لطف مسئولان دلسوز، مردم ما چطور هنوز درگیر بی برقی و بی آبی و بی...هستند!
https://chat.whatsapp.com/JNhA2F6MWwy1nNe2fH3HMA