راشد انصاری
835 subscribers
250 photos
21 videos
69 files
229 links
خالو راشد
Download Telegram
دیوان متفرقه، تازه ترین کتاب راشدانصاری آماده ی چاپ....
ناشر: حس هفتم
نمی دانم
سروده ی: راشدانصاری

من مرز بین خوب و بد را هم نمی دانم
فرقِ بشر با دیو و دد را هم نمی دانم


تشخیصِ دست راست از چپ واقعاً سخت است
من کاربرد این دو «یَد» را هم نمی دانم


در مدرسه قدری ریاضی خوانده ام ، حالا
جمعِ ۱۱۰ با نود را هم نمی دانم


از وزن خود بی اطلاعم، این که چیزی نیست
اندازه و متراژ قد را هم نمی دانم


سریال و فیلم سینمایی جای خود، اما
معنای فیلم مستند را هم نمی دانم


ییلاق و قشلاقم «اوین» است و «امین آباد!»
آزادی و حبس ابد را هم نمی دانم


سعدی همه اعضای انسان را یکی کرده(۱)
من فرقِ «سوزان» و «صمد» را هم نمی دانم!


تیپا هزاران بار از هم مسلکان خوردم
هر چند مفهوم لگد را هم نمی دانم


چیزی که از «اسکایپ» و از «اسنپ»، نمی فهمم
هیچ از «نشان» و از «بلد» را هم نمی دانم


مُنقادِ حکم «مفتی» ام در زندگی مفتی....
اندازه ی تعزیر و حد را هم نمی دانم


الآن نه تنها معنیِ "Bedroom" و "good morning"
دردا که معنای خرَد را هم نمی دانم(۲)


با این همه هستم رییسْ جمهور ِ یک کشور
حالا چه طوری می‌شود را هم نمی دانم!
پی نوشت:
۱- بنی آدم اعضای یک پیکرند....(سعدی)
۲- یعنی زبان انگلیسی که هیچ، فارسی هم بلد نیستم
#خالوراشد

@rashedansari
وضعیت ورزشگاه های ایران(شهر قدس)
نوشته ی: راشدانصاری

یکی از دلایلی که تیم فوتبال الغرافه قطر نتوانست به استقلال ایران گل بزند، به همراه نداشتن چراغ قوه(۱) بود. می پرسید چراغ قوه چه ربطی به فوتبال دارد؟ مقداری حوصله داشته باشید، عرض خواهم کرد.
همان طوری که از تلویزیون مشاهده کردید، نور ورزشگاه شهر قدس،(قلعه حسن خان) واقعاً افتضاح بود! شاید مسئولان پرتلاش ما تعمداً دست به چنین کاری زده باشند. البته گزارشگر محترم مسابقه چندین و چند بار به نمایندگی از مسئولان بسیار محترم! معذرت خواهی کرد، اما بعید می دانیم مسئولان ما کک شان گزیده باشد!
به هر حال در شب مسابقه دیدید که چهارگوشه ی زمین مسابقه(به جز یکی دومتر وسط) تاریک بود. و اگر فوتبالیست های قطری چراغ قوه به همراه داشتند، و توپ را زودتر پیدا می کردند، یا هم تیمی های خود را به موقع شناسایی می کردند! و در نهایت دروازه ی تیم استقلال را پیدا می کردند؛ شک نداشته باشید که نتیجه ی بازی چیز دیگری بود!
شاید برخی از شما بپرسید، خب، تاریکی که برای همه یکسان است....پس چرا بازیکنان استقلال این مشکل را نداشتند؟ درست است اما خدا را شکر بازیکنان ما سال هاست که به تاریکی و کم نوری و زمین بد و این گونه مسایل پیش پا افتاده عادت کرده اند....
شیخ اجل سعدی شیرازی هم در این خصوص یعنی عادت کردن ، می فرماید:
«چشم عادت کرده با دیدار دوست/
حیف باشد بعد از او بر دیگری...»
پی نوشت:
۱- منظور چراغ قوه های رو کلاهی است که کارگران معدن از آن استفاده می کنند. و نیازی نیست بازیکنان آن را در دست بگیرند. چرا که دست فوتبالیست برای هُل دادن و مشت زدن و چنگ زدن به صورت یکدیگر و.... است.

#خالوراشد

@rashedansari
VID-20240921-WA0002.mp4
8.3 MB
بخشی از سخنان دکتر جواد مجابی در خصوص طنز
صفحه ی طنز بادم جان
قدیمی ترین صفحه طنز در مطبوعات کشور
راشد انصاری
در راستای بی برقی ها و بی آبی های جنوب حمله رستم سروده:راشدانصازی(خالوراشد) اندر حکایت حمله رستم به هرموزگان! و گرفتار شدن او و سپاهیانش درآن بلاد و باقی قضایا... شبی تیره چون زلف محبوب من تهمتن به تهمینه گفت این سخن که ای همسر خوب و با جــربزه برایــم…
درود خداوند دشت و دمن
به‌خالوی خوشگوی شیرین سخن

که پیچیده در کشور آوازه‌اش
هنرهای افزون از اندازه‌اش

کنون چون نهنگ تناور شده
به دریای هَمرَس(بحر تقارب) شناور شده

سروده چو فردوسیِ نامدار
سرودی خوش و دلکش و استوار

به‌جای سخن گفتن از چین و روس
سروده‌ست از رستم و اشکبوس

کشیده ز دل ناله‌ی سوزناک
که رستم عرق‌سوز شد زد به‌چاک

ز گرمای بندر گریزان شده
گرفتار و سر در گریبان شده

بگو تا از این بوم، بیرون رود
به قفقاز و آن‌سوی جیحون رود

خودت هم از این بیش، بندر نمان
بکش لشکرت را سوی دیده‌بان

در این کشور از فرّ افراسیاب
نه گاز است و نه کهربا(برق) و نه آب


رفیع طاهری ۱۴۰۳/۰۷/۰۲ دشت‌ لاله
فریدون تنکابنی درگذشت

نویسنده و طنزپرداز سرشناس در شهر کلن آلمان درگذشت.
فریدون تنکابنی، نویسنده و طنزپردازِ شهیر ایرانی، پس از ۴۱ سال دوریِ اجباری از وطن، در حالی در ۸۷ سالگی در غربت درگذشت که چند سالِ پایانیِ عمر خود را در آسایشگاه سالمندان در شهر کُلنِ آلمان زندگی می‌کرد.
تنکابنی از فعالان “ده شب شعر انجمن گوته” بود که در سال ۱۳۵۶ در تهران برگزار شد.
او پیش از انقلاب ۵۷ در رابطه با انتشار کتاب “یادداشت‌های شهر شلوغ” و همچنین اعتراض به سانسور، دو سال را در زندان به سر برد.
سارقی باتدبیر!

سارقی مسلح، نیمه های شب وارد خانه ای می شود برای دزدی. مقداری اسباب و اثاثیه را جمع می کند که با خود ببرد، اما صاحب خانه بیدار می شود. و بلافاصله داد و بیداد راه می اندازد و می گوید::«آی دزد! آی دزد.» دزد قصه ی ما نیز با اسلحه تهدید می کند و در کمال پررویی اظهار می دارد:« داد و بیداد نکن که می کشمت و ....» در این لحظه بچه ها و خانم طرف هم بیدار می شوند. در حالی که همه از ترس داشتند می لرزیدند، سارق متوجه می شود که یک نفر ظاهراً گوشه ی هال زیر پتو خوابیده است. با عصبانیت تمام به صاحب خانه می گوید:« زود باشین اونو بیدار کنین.» صاحب خانه مِن مِن کنان می گوید:« تو رو خدا به ایشون کاری نداشته باش! مهمونه.» آقا دزده می گوید:« نخیر، سربع باش اون پدرسوخته ی فلان فلان شده رو بیدار کن، چون وقتی من رفتم می گه؛ اگه من بیدار بودم پدر دزده رو در می آوردم و می گرفتمش و چنین و چنان می کردم و هزار تا بلوف دیگه. پس زود باش بیدارش کن تا همه تون شاهد باشین که هیچ گُهی نمی تونه بخوره!»

راشد انصاری

#خالوراشد

@rashedansari

https://chat.whatsapp.com/GQ4dptYDHMtLYoAku4lkxT
خالوراشد دعوت حق را لبیک گفت!
نوشته ی: راشدانصاری

داشتم فکر می کردم اگر امروز (یا فردا! حالا عجله چرا؟) مُردم، چه اتفاقاتی رخ خواهد داد.(هیچ!)

* تیتر نخست روزنامه ی ندای هرمزگان و خبر دست چندم دیگر نشریات استان هرمزگان: درگذشت خالوراشد، شاعر و طنزنویس هرمزگانی ....

* صفحات نخست نشریات لارستان و خبر دست چندم روزنامه های شیراز: راشدانصاری(خالوراشد) شاعر و طنزپرداز لارستانی دار فانی را وداع گفت.

* برخی از گروه های واتس اپی مربوط به زادگاهم: راشدانصاری، شاعر و نویسنده ی دیده بانی دعوت حق را لبیک گفت.

* صاحبخانه ام: ای بخشکی شانس! اجاره این ماه و ماه گذشته رو از کی بگیرم؟!

* سوپری محله: ای داد! حالا چه طوری بدون مدرک به خانواده اش بگم که مرحوم خیلی بدهکاره!

* مسئولان دستگاه های اجرایی و امنیتی: آخیش راحت شدیم!

* رییس بانک: این همه اقساط عقب افتاده رو کی پرداخت می کنه؟!

* ناشر کتاب آخری: کاش با مرحوم قرارداد بسته بودم! حالا بیا و ثابت کن...!

* تشییع جنازه ام در روستا. کمبود مکان برای اسکان مهمانان خارج از شهرستان و شلوغی و هزینه ی زیاد و خُرد شدن اعصاب خانواده ام به دلیل بی پولی!

* بحث ارث و میراث توسط فرزندانم در شب دوم مُردنم و خرد شدن اعصاب همه از نداشتن چیزی به جز کتاب های فراوان و بدهی به دوست و دشمن...!

* شهردار بندرعباس: این خالوراشد دیگه کیه؟!

* وضعیت واتس اپ برخی دوستانم: طنزپرداز برجسته ی کشور درگذشت. تسلیت به جامعه ی ادبی.

* وضعیت واتس اپ مخالفانم: بخشی از کلیپ ترانه ی
"امشو شوشه لیپک لیلی لونه!"

* وضعیت و استوری عده ای که در مراسمی یا جایی مثل نمایشگاه کتاب یا در کوچه و بازار عکسی یادگاری با بنده انداخته اند: دوست عزیز و رفیق قدیمی ام شاعر برجسته و طنزپرداز چیره دست به رحمت ایزدی پیوست. توضیح: عکس سمت راستی بنده و سمت چپی استاد والا مقام!

* مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی خطاب به معاون فرهنگی: یادت باشه هفته ی آینده مراسم بزرگ داشتی رو حتماً براش بگیریم!

* یک شاعر عقده ای: خدا رحمتش کند، اوایل بیشتر شعرهایش را بنده اصلاح می کردم!

* اخبار استانی صدا و سیمای مرکز خلیج فارس ،فقط یک بار : ساعاتی پیش آقای راشدی خواننده ی استان دار فانی را وداع گفت!

* یک بار زیر نویس تلویزیون مرکز خلیج فارس: خالو رشید انصاریان، نوازنده ی مطرح استان درگذشت.
#خالوراشد
@rashedansari

https://chat.whatsapp.com/GQ4dptYDHMtLYoAku4lkxT
بادرود به همدل و استاد عزيزم
منکه تا آخر اطلاعیه خواندم و کمی حسادت کردم که چرا آقای انصاری پیشی گرفت؟
غمناک چرا ما همگی همسفریم
از ساعت پرواز همه بی خبریم

تا کی غمِ من ندار و خالو دارا؟
تنها کفنی اگرکه با خود ببریم
شاگرد شما
قبادزارع فسایی 🌹❣️🌹
در راستای طنز خالوراشد که دعوت حق لبیک گفت!
خالو ضربان قلب تو امید است
نور تو به اندازه صدخورشید است

در صفحه عشق تا ابد جاویدی
فرزند هنر تا به ابد جاوید است
عبدالنبی ژاله
در راستای ...

حرف دل زار هرهنرمند زدی
باتیع قلم به شعر پیوند زدی

باطنز نوشته ی قشنگت خالو
الحق تو به روی مرگ لبخند زدی

حسین مسرور
خالـو ز چـه رو بـه مردن خـود پرداخت
شایـد کـه تلنگری بـه ایـن ذهن نواخت

باشد که حیات و موت در دست خداست
یک لحظـه مـرا بـه ورطـهْ فکـر انداخت
#محمد_نجفی
افاضات شیخ انثاری!

دریغ از یه ذره جنبه!

نقاش عزیزی به همراه کارگرش آمده بودند برای رنگ زدنِ در و دیوارهای واحدمان. از لهجه شان مشخص بود، بختیاری هستند.
همان طوری که اوستا داشت دیوارها را رنگ می زد، گفتم:« می دونستی شما از اصیل ترین اقوام ایرانی هستی و در زمان هخامنشیان شماها و....» بلافاصله حرفم را قطع کرد و گفت:« بله، اتفاقاً....» و حرف بنده را تأیید کرد.
مجدداً بنده سررشته ی کلام را در دست گرفتم و گفتم:«یکی از باغیرت ترین و شجاع ترین اقوام ایرانی شما بختیاری ها و لرها هستید...» و به اتفاق بحث را ادامه دادیم تا این که رنگ زدنِ داخل هال تمام شد. بعد دوتایی شان رفتند داخل یکی از اتاق خواب ها و شروع کردند به رنگ زدن.
در این هنگام شنیدم کارگر یواشکی به اوستا گفت:«ایگوم حالا خو ایجوریَه نیخوای نرخمانه بریمس بالاتر؟!»

نوشته ی: راشدانصاری

#خالوراشد


@rashedansari

https://chat.whatsapp.com/GQ4dptYDHMtLYoAku4lkxT
دیوان متفرقه. اثر: راشدانصاری به زودی توسط نشر حس هفتم چاپ و منتشر خواهد شد
Audio
خوانش غزلی از حضرت حافظ توسط راشد انصاری
تقدیم به دوست هنرمندم راشدانصاری:

رهرو اهل طریقت راشد انصاری است
نکته سنجی با درایت راشد انصاری است

از برای دردهای جامعه در شکل طنز
گاه قرص و گاه شربت، راشد انصاری است

با زبان طنزِ خود ما را بخنداند، ولی
خار چشمی بهر دولت راشد انصاری است

طنز را رندانه می گوید برای جامعه
تیزبین و با صلابت راشد انصاری است

آنچه در طنز از عبید و دهخدا ما دیده ایم
گوشه هایی با ظرافت راشد انصاری است

علی آراسته - مشهد


@rashedansari

https://chat.whatsapp.com/GQ4dptYDHMtLYoAku4lkxT
تقدیم به استاد عزيزم خالو راشد انصاری بزرگوار🦜

نه اهل فتنه و دعواست خالو
نه شاد از شورش و بلواست خالو

وی استاد نشاط و شادمانی
_برای مردم دنیاست خالو

استاد: قبادزارع فسایی 🌹❤️🌹