Forwarded from OK
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وقتی فساد میبینید، فقط تماشاگر نباشید!
یک تبلیغ خلاقانه در سالن سینما برای تشویق مردم به گزارش دادن فسادهایی که شاهد آن هستند. تبلیغی متفاوت، جذاب و تاثیرگذار که به دلیل شیوه و موقعیت اجرا، تا مدتها در ذهن مخاطبان خواهد ماند.
Okay @ChanneliR
یک تبلیغ خلاقانه در سالن سینما برای تشویق مردم به گزارش دادن فسادهایی که شاهد آن هستند. تبلیغی متفاوت، جذاب و تاثیرگذار که به دلیل شیوه و موقعیت اجرا، تا مدتها در ذهن مخاطبان خواهد ماند.
Okay @ChanneliR
این تصویر مربوط به یک فیلم وحشتناک نیست. این تصویر مربوط به اثرات ناشی از بمب اتمی هیروشیماست.
همین یک تصویر کافیست تا باور کنیم این دنیا، جای قشنگی برای زیستن نیست
@Raoofipoor
همین یک تصویر کافیست تا باور کنیم این دنیا، جای قشنگی برای زیستن نیست
@Raoofipoor
زمانی که کافکا به دلیل بیماری به برلین نقل مکان میکنه در پارک دختر کوچکی رو میبینه که عروسک مورد علاقهش را گم کرده و گریه میکنه کافکا با دخترک تمام پارک را برای پیدا کردن عروسک میگرده اما پیداش نمیکنن و به دخترک میگه، فردا بیا پارک تا با هم به دنبالش بگردیم.
فردای کافکا نامهای را به دخترک میده که توسط عروسک نوشته شده و به دخترک گفته، گریه نکن، من به سفر دور دنیا رفتم و برایت از ماجراهایی که در سفر دارم مینویسم. کافکا هر روز نامهای برای دخترک میآورد و دخترک از شنیدن ماجراها لذت میبرد
تا روزی که کافکا عروسکی را با خودش میاره و دخترک با دیدنش شروع به گریه میکنه و به کافکا میگه این شبیه عروسک من نیست، همونجا کافکا نامه دیگری به دخترک میده که در آن عروسک به دخترک نوشته که مسافرت سبب تغییرش شده.
دخترک عروسک را با خوشحالی بغل میکنه و به خانه ش میره.
یک سال بعد کافکا میمیره و دخترک سالها بعد زمانی که یه دختر جوان شده داخل عروسک نامهای با امضای کافکا پیدا میکنه که نوشته هر چیزی را که بدان عشق میورزی، احتمالا زمانی از دست خواهی داد اما عشق به طریق دیگری به تو باز خواهد گشت.
به نقل از توییتر مهران اکبریان
فردای کافکا نامهای را به دخترک میده که توسط عروسک نوشته شده و به دخترک گفته، گریه نکن، من به سفر دور دنیا رفتم و برایت از ماجراهایی که در سفر دارم مینویسم. کافکا هر روز نامهای برای دخترک میآورد و دخترک از شنیدن ماجراها لذت میبرد
تا روزی که کافکا عروسکی را با خودش میاره و دخترک با دیدنش شروع به گریه میکنه و به کافکا میگه این شبیه عروسک من نیست، همونجا کافکا نامه دیگری به دخترک میده که در آن عروسک به دخترک نوشته که مسافرت سبب تغییرش شده.
دخترک عروسک را با خوشحالی بغل میکنه و به خانه ش میره.
یک سال بعد کافکا میمیره و دخترک سالها بعد زمانی که یه دختر جوان شده داخل عروسک نامهای با امضای کافکا پیدا میکنه که نوشته هر چیزی را که بدان عشق میورزی، احتمالا زمانی از دست خواهی داد اما عشق به طریق دیگری به تو باز خواهد گشت.
به نقل از توییتر مهران اکبریان
گویند کسان بهشت با حور خوش است
من میگویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار
کآواز دهل شنیدن از دور خوش است
من میگویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار
کآواز دهل شنیدن از دور خوش است
چون عهده نمیشود کسی فردا را
حالی خوش دار این دل پر سودا را
می نوش به ماهتاب ای ماه که ماه
بسیار بتابد و نیابد ما را
حالی خوش دار این دل پر سودا را
می نوش به ماهتاب ای ماه که ماه
بسیار بتابد و نیابد ما را
خیام اگر ز باده مستی خوش باش
با ماهرخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است
انگار که نیستی چو هستی خوش باش
با ماهرخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است
انگار که نیستی چو هستی خوش باش