⚫️ ساعتش را نگاه کرد ......
2.51 دقیقه نیمه شب .
لیوان را تا جلوی لب هایش بالا آورد .
ذرات سم در میان آب غوطه ور بودند .
سر بکشم ؟ تموم ؟
.
.
⚫️ لیوان را آرام کنار لب تابش گذاشت .
تلگرام باز بود .
تو اتاق دوستان ..... یعنی الان کسی بیداره !؟
.
.
با دستان لرزان نوشت : میخواهم خودم را بکشم !!
فکر کرد بالاخره اگه خدایی هست ، الان باید یکی از دوستان بیدار باشه و کمکش کنه .
.
.
ایکس ... ایز تایپینگ ...... 😊
.
.
نوشته آمد . ایکس بود :
خفه شو بابا لووووس .... اه .... نصف شبی حال آدمو بهم می زنه
.
.
⚫️ آرام تایپ کرد :
می روم تا حال کسی را بهم نزنم .... و لب تاب را بست .
بدون مکث و تردید لیوان را سر کشید ... و تماممممم !!
.
.
✅ چقدر پشت گوشی ها همدیگه رو نمی شناسیم و نمی فهمیم ؟؟ چقدررررر .......
گاهی یک جدی نگرفتن و یک شوخی .......
#سید ...... #همین !!!
.
@rahpouyancom
2.51 دقیقه نیمه شب .
لیوان را تا جلوی لب هایش بالا آورد .
ذرات سم در میان آب غوطه ور بودند .
سر بکشم ؟ تموم ؟
.
.
⚫️ لیوان را آرام کنار لب تابش گذاشت .
تلگرام باز بود .
تو اتاق دوستان ..... یعنی الان کسی بیداره !؟
.
.
با دستان لرزان نوشت : میخواهم خودم را بکشم !!
فکر کرد بالاخره اگه خدایی هست ، الان باید یکی از دوستان بیدار باشه و کمکش کنه .
.
.
ایکس ... ایز تایپینگ ...... 😊
.
.
نوشته آمد . ایکس بود :
خفه شو بابا لووووس .... اه .... نصف شبی حال آدمو بهم می زنه
.
.
⚫️ آرام تایپ کرد :
می روم تا حال کسی را بهم نزنم .... و لب تاب را بست .
بدون مکث و تردید لیوان را سر کشید ... و تماممممم !!
.
.
✅ چقدر پشت گوشی ها همدیگه رو نمی شناسیم و نمی فهمیم ؟؟ چقدررررر .......
گاهی یک جدی نگرفتن و یک شوخی .......
#سید ...... #همین !!!
.
@rahpouyancom