رهپویان وصال شیراز _ انجوی نژاد
📕 کتاب #عاشقانه_ای_برای_۱۶ساله‌ها 📚 درباره کتاب عاشقانه ای برای ١٦ ساله‌ها؛ داستان زندگی دختری نوجوان که تمام تلاشش را به کار می‌بندد تا در زندگی اول باشد. در شانزدهمین بهار عمرش حادثه‌ای رخ می‌دهد و او را در رسیدن به خواسته‌اش کمک می‌کند. انفجاری که در…
بسم رب الشهدا و الصدیقین🕊🍃
دلنوشته ای برای راضیه .... ارسالی از طرف یکی از دختران دانش آموز #اهل_حق در سرپل ذهاب ✍️|...
کنار مادرم نشسته بودم مشغول حرف زدن ک گوشی مادرم زنگ خورد
نگاه کردم دیدم نوشته خاله آسیه
به به
از رفقای شیرازی...
با خنده ای از ته دل گوشیو برداشتم سلام خاله جونم😍
بعد از احوال پرسی گفت چند تا کتاب فرستادیم همراه برادرا ک دارن میارن سرپل ذهاب بگیر ازشون و به بچه ها برسون و یکیش هم برای خودته
عاشقانه ای برای ۱۶ ساله ها...
خیلی خوشحال شدم و کنجکاو که کتاب دقیقا چیه
با خودم گفتم حتما یه رمانه ک یه دختر ۱۶ ساله عاشق شده و...
من ک ۱۶ سالم نیست تازه کم‌کم دارم ۱۸ ساله میشم ؛ حالا هرچی باشه اینم مثل بقیه ی کتابای خاله قشنگه 😄
هر چی هست خیره ان شاءالله و من بودم و شوق رسیدن کتاب...
شب عید فطر بود ک یکی از برادرای کانون کتابو آورد و همینجا تشکر ویژه بابت زحمتی ک کشید 🌹
نگاه کردم
نوشته بود شهیده راضیه کشاورز💕🍃
از شوق درونم آتشی به پا شده بود که از توصیف آن عاجزم...
راستش خیلی وقت بود که کتاب شهیدی را نخوانده بودم و جالب تر اینکه این کتاب ، کتاب دختر خانومی بود ک شهید شده بود
#شهیده...
نشانی که آرزویم است آن را بگیرم:)💔
اما عرضه ی آن را ندارم
عرضه ی خوب بودن را ندارم
عرضه ی دل بریدن از دنیا را ندارم...
شوقم برای خواندن کتاب چند برابر شد
راضیه خانم
شهیده جان چقدر بزرگ هستی شما..!
اینکه می گویند تجلی خدا را در بعضی آدم ها میتوان دید ، نمونه ی بارزش شما هستید ، چه تجلی زیبایی...
خدا چقدر زیباست🙂❤️
راضیه جان
چه لباس زیبایی بر تن داشتی هنگام شهادتت و با همان لباس هم به دیدار معشوق رفتی🙃 ؛
لباس تَقوا...:)💔
ای زیبا پسند...
لباسی که اگر ما بر تن داشتیم حالِ دل هایمان این نبود...
.
کتاب را شروع به خواندن کردم
چقدر دوست داشتنی هستی
چقدر خانواده ی دلنشینی...
خونواده ای ک دلها در اون میشه پرواز کرد و تو اولین پرنده ی پاک و معصوم خونواده ی آقای کشاورز بال گشودی با نشان ویژه ی حضرت مادر ، و به آغوش مادر جان رفتی...💚
خوشا به سعادتت:)
اما الان مادرت مریم چگونه با غم فراقت سر می کند؟
یا برادرت علی ؛
برادری که تنها تکیه گاهش تو بودی...
[در کربلا زینب در غم فراق برادرش حسین ، جان به لب شد ولی حالا برادری در غم فراق خواهرش ، جان به لب شده است ...]
راستی راضیه خانم
حسرتت این بوده که از سادات باشی
من هم مثل تو این حسرت دارم و به سادات غبطه می خورم همیشه
اما راضیه جانم ، تو به آرزویت رسیدی حضرت زهرا شهادت نامه ات را امضا کرد و نشان شهیده را از مادر گرفتی
دخترش شدی و ۱۲ سال است که مادر صدایش میزنی ...
به حال عجیبت هزار هزار غبطه میخورم...💔
اما من چه؟
من می مانم و غبطه ی همیشگی ام به حال شما...
بی شک رمز شهادتت اول از همه خاک کف پای پدر و مادرت بودن و گدای محبتشون بودن ، بوده که توانستی دخترِ حضرت زهرا شوی...
شهیده راضیه
می شود پادر میانی کنی؟
برای دلم...
برای دلی که سیاه است و گناه پاکی اش را گرفته است
دلی که دیگر اشک هم کفاف بی تابی اش را نمی دهد...💔
پادرمیانی کن ک مادر شفاعت کند
گناهانم پاک شود
برای شهادت ما که حضرت زهرا نگاهی کند شاید روزی دختر حضرت مادر شدیم و خواهر تو...🙃💔
راضیه جانم
مدت هاست که حالِ دلم خوب نیست
و این روز ها هم اشکی نمانده بود
اما کتاب شما بهانه ای شد برای اشک هایی ک سراغی از آن نبود
گاه و بی گاه با هر صفحه ای بغضم میشکست و می توانستم حرف دلم را بزنم
حرف هایی ک سال ها در گلویم رسوب کرده بود
و تو تنها تسلای دلِ ویرانم شدی...
چه زیبا در میان هیاهوی این دنیا آمدی و دستم را گرفتی
رهایم نکن...
شهیده راضیه
دعایمان کن
دعا کن راضیه خانوم برای ظهور و سلامتی آقا امام زمان
برای رهبرمون
برای من و‌رفقا و همه دعا کن
حال این روزهایمان خوب نیست
دعایمان کن ما هم شبیه تو شویم
شبیه تو تقوا داشته باشیم
شبیه تو مخلص و بی ریا باشیم
شبیه تو برای آقایمان امام زمان گریه کنیم
شبیه تو به نامحرم حساس باشیم
شبیه تو به خونوادمون خصوصا پدر و مادرمان احترام بگذاریم
شبیه تو تلاش کنیم و از قافله ی شهدا جا نمانیم ...
راضیه...
تو که رسم پرواز بلدی به ماهم یاد بده🙂
رفیق جان!
ما رو توی این دنیای بوقلمون صفت رها مکن...:)💔
سخت محتاج نیم نگاهی از تو هستیم...
🆔 @rahpouyancom
دلنوشته ای برای راضیه .... ارسالی از طرف یکی از دختران دانش آموز #اهل_حق در سرپل ذهاب ✍️|...
کنار مادرم نشسته بودم مشغول حرف زدن ک گوشی مادرم زنگ خورد
نگاه کردم دیدم نوشته خاله آسیه
به به
از رفقای شیرازی...
با خنده ای از ته دل گوشیو برداشتم سلام خاله جونم😍
بعد از احوال پرسی گفت چند تا کتاب فرستادیم همراه برادرا ک دارن میارن سرپل ذهاب بگیر ازشون و به بچه ها برسون و یکیش هم برای خودته
عاشقانه ای برای ۱۶ ساله ها...
خیلی خوشحال شدم و کنجکاو که کتاب دقیقا چیه
با خودم گفتم حتما یه رمانه ک یه دختر ۱۶ ساله عاشق شده و...
من ک ۱۶ سالم نیست تازه کم‌کم دارم ۱۸ ساله میشم ؛ حالا هرچی باشه اینم مثل بقیه ی کتابای خاله قشنگه 😄
هر چی هست خیره ان شاءالله و من بودم و شوق رسیدن کتاب...
شب عید فطر بود ک یکی از برادرای کانون کتابو آورد و همینجا تشکر ویژه بابت زحمتی ک کشید 🌹
نگاه کردم
نوشته بود شهیده راضیه کشاورز💕🍃
از شوق درونم آتشی به پا شده بود که از توصیف آن عاجزم...
راستش خیلی وقت بود که کتاب شهیدی را نخوانده بودم و جالب تر اینکه این کتاب ، کتاب دختر خانومی بود ک شهید شده بود
#شهیده...
نشانی که آرزویم است آن را بگیرم:)💔
اما عرضه ی آن را ندارم
عرضه ی خوب بودن را ندارم
عرضه ی دل بریدن از دنیا را ندارم...
شوقم برای خواندن کتاب چند برابر شد
راضیه خانم
شهیده جان چقدر بزرگ هستی شما..!
اینکه می گویند تجلی خدا را در بعضی آدم ها میتوان دید ، نمونه ی بارزش شما هستید ، چه تجلی زیبایی...
خدا چقدر زیباست🙂❤️
راضیه جان
چه لباس زیبایی بر تن داشتی هنگام شهادتت و با همان لباس هم به دیدار معشوق رفتی🙃 ؛
لباس تَقوا...:)💔
ای زیبا پسند...
لباسی که اگر ما بر تن داشتیم حالِ دل هایمان این نبود...
.
کتاب را شروع به خواندن کردم
چقدر دوست داشتنی هستی
چقدر خانواده ی دلنشینی...
خونواده ای ک دلها در اون میشه پرواز کرد و تو اولین پرنده ی پاک و معصوم خونواده ی آقای کشاورز بال گشودی با نشان ویژه ی حضرت مادر ، و به آغوش مادر جان رفتی...💚
خوشا به سعادتت:)
اما الان مادرت مریم چگونه با غم فراقت سر می کند؟
یا برادرت علی ؛
برادری که تنها تکیه گاهش تو بودی...
[در کربلا زینب در غم فراق برادرش حسین ، جان به لب شد ولی حالا برادری در غم فراق خواهرش ، جان به لب شده است ...]
راستی راضیه خانم
حسرتت این بوده که از سادات باشی
من هم مثل تو این حسرت دارم و به سادات غبطه می خورم همیشه
اما راضیه جانم ، تو به آرزویت رسیدی حضرت زهرا شهادت نامه ات را امضا کرد و نشان شهیده را از مادر گرفتی
دخترش شدی و ۱۲ سال است که مادر صدایش میزنی ...
به حال عجیبت هزار هزار غبطه میخورم...💔
اما من چه؟
من می مانم و غبطه ی همیشگی ام به حال شما...
بی شک رمز شهادتت اول از همه خاک کف پای پدر و مادرت بودن و گدای محبتشون بودن ، بوده که توانستی دخترِ حضرت زهرا شوی...
شهیده راضیه
می شود پادر میانی کنی؟
برای دلم...
برای دلی که سیاه است و گناه پاکی اش را گرفته است
دلی که دیگر اشک هم کفاف بی تابی اش را نمی دهد...💔
پادرمیانی کن ک مادر شفاعت کند
گناهانم پاک شود
برای شهادت ما که حضرت زهرا نگاهی کند شاید روزی دختر حضرت مادر شدیم و خواهر تو...🙃💔
راضیه جانم
مدت هاست که حالِ دلم خوب نیست
و این روز ها هم اشکی نمانده بود
اما کتاب شما بهانه ای شد برای اشک هایی ک سراغی از آن نبود
گاه و بی گاه با هر صفحه ای بغضم میشکست و می توانستم حرف دلم را بزنم
حرف هایی ک سال ها در گلویم رسوب کرده بود
و تو تنها تسلای دلِ ویرانم شدی...
چه زیبا در میان هیاهوی این دنیا آمدی و دستم را گرفتی
رهایم نکن...
شهیده راضیه
دعایمان کن
دعا کن راضیه خانوم برای ظهور و سلامتی آقا امام زمان
برای رهبرمون
برای من و‌رفقا و همه دعا کن
حال این روزهایمان خوب نیست
دعایمان کن ما هم شبیه تو شویم
شبیه تو تقوا داشته باشیم
شبیه تو مخلص و بی ریا باشیم
شبیه تو برای آقایمان امام زمان گریه کنیم
شبیه تو به نامحرم حساس باشیم
شبیه تو به خونوادمون خصوصا پدر و مادرمان احترام بگذاریم
شبیه تو تلاش کنیم و از قافله ی شهدا جا نمانیم ...
راضیه...
تو که رسم پرواز بلدی به ماهم یاد بده🙂
رفیق جان!
ما رو توی این دنیای بوقلمون صفت رها مکن...:)💔
سخت محتاج نیم نگاهی از تو هستیم...
🆔 @rahpouyancom