راه توده 863 منتشر شد!
هفته نامه راه توده - شماره 863 (7 دیماه 1401) منتشر شد و مطالب آن علاوه بر سایت این نشریه، روی فیسبوک و کانال تلگرام راه توده نیز قرار گرفت. سرمقاله این شماره اختصاص به ریشه های چین ستیزی و از دست دادن سرمایه گذاری چینی ها در ایران دارد. گزارش ویژه نیز بخش دوم مرور تاریخ ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب 57 است. در همین شماره مطالب دیگری می خوانید با عناوین زیر:
دیکتاتوری حاکم است یا در راه است؟ اصلاحات در ایران "به روز" شده و اصلاح طلبان قدیمی از آن عقب افتاده اند، دالان پیچ در پیچ مذاهبی که ایرانی ها از آن عبور کردند، طرح امریکائی تبدیل خبرنگاران فراری از روسیه به ستون پنجم علیه روسیه، تلاش امریکا برای رقابت با چین در کشورهای افریقائی، کنفرانس خبری سالانه پوتین غالگیرانه شد، مردم "پرو" علیه کودتا خیابانها را ترک نمی کنند، کره شمالی آنگونه که هست نه آنگونه که رسانه ها در ایران می نویسند، وزیرخارجه آلمان عاشق آینده است و کسینجر عاشق واقعیت، ناتو جنگ ترکیبی را علیه روسیه پیش می برد، هواپیماهای نظامی بلاروس با کمک روسیه مجهز به موشک اتمی می شوند.
تلگرام راه توده:
https://telegram.me/rahetudeh
هفته نامه راه توده - شماره 863 (7 دیماه 1401) منتشر شد و مطالب آن علاوه بر سایت این نشریه، روی فیسبوک و کانال تلگرام راه توده نیز قرار گرفت. سرمقاله این شماره اختصاص به ریشه های چین ستیزی و از دست دادن سرمایه گذاری چینی ها در ایران دارد. گزارش ویژه نیز بخش دوم مرور تاریخ ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب 57 است. در همین شماره مطالب دیگری می خوانید با عناوین زیر:
دیکتاتوری حاکم است یا در راه است؟ اصلاحات در ایران "به روز" شده و اصلاح طلبان قدیمی از آن عقب افتاده اند، دالان پیچ در پیچ مذاهبی که ایرانی ها از آن عبور کردند، طرح امریکائی تبدیل خبرنگاران فراری از روسیه به ستون پنجم علیه روسیه، تلاش امریکا برای رقابت با چین در کشورهای افریقائی، کنفرانس خبری سالانه پوتین غالگیرانه شد، مردم "پرو" علیه کودتا خیابانها را ترک نمی کنند، کره شمالی آنگونه که هست نه آنگونه که رسانه ها در ایران می نویسند، وزیرخارجه آلمان عاشق آینده است و کسینجر عاشق واقعیت، ناتو جنگ ترکیبی را علیه روسیه پیش می برد، هواپیماهای نظامی بلاروس با کمک روسیه مجهز به موشک اتمی می شوند.
تلگرام راه توده:
https://telegram.me/rahetudeh
راه توده 864
آمارخوانندگان راه توده شماره 863 روی سایت راه توده، فیسبوک، تلگرام و فیسبوک هائی که مقالات راه توده در آنها به اشتراک گذاشته شده است.
1 – سایت راه توده از 27 تا 31 دسامبر 6 هزار و 251 خواننده
2 – راه توده 863 منتشر شد!
14 هزار و 800 خواننده.
3 – سرمقاله "حاکمیت دلار در ج. اسلامیتا انفجار ایران ادامه خواهد داشت؟"
15 هزار و 240 خواننده.
4 – اصلاحات در ایران "به روز" شده
و اصلاح طلبان قدیمی از آن عقب افتاده اند
4 هزار و 200 خواننده.
5 – در ایران دیکتاتوری حاکم است یا دیکتاتوری در راه است؟
4 هزار و 245 خواننده.
6 – طرح امریکائی تبدیل خبرنگاران
فراری از روسیه به ستون پنجم علیه روسیه
بنیاد فرهنگ استراتژیک- ترجمه: بهمن دوستدار
4 هزار و 85 خواننده.
7 – روز شمار تاریخ (2)
شیخ فضل الله نان شاه و استبداد را خورد و سرانجام چوب مردم را
4 هزار و 150 خواننده.
8 – دالان پیچ در پیچ مذاهبی که ایرانی ها از آن عبور کردند- "احسان طبری"
4 هزار و 420 خواننده.
9 – کره شمالی آنگونه که هست نه آنگونه که رسانهها در ایران می نویسند!
4 هزار و 100 خواننده.
10 – کنفرانس خبری سالانه پوتین غافلگیرانه شد! – پریسا نصرآبادی
4 هزار خواننده.
11 – دو عکس برگزیده این شماره
3 هزار و 840 خواننده.
12 – وزیر خارجه آلمان عاشق آینده است
و کیسینجر عاشق واقعیت ترجمه و تدوین ـ عسگر داوودی
4 هزار و 170 خواننده.
13 – تلاش امریکا برای رقابت با چین در کشورهای افریقائی
اومانیته- ترجمه جعفر پویا
3 هزار و 880 خواننده.
14 – ناتو جنگ ترکیبی را علیه روسیه پیش می برد
تلویزیون حزب کمونیست روسیه ترجمه- آزاده اسفندیاری
3 هزار و 955 خواننده.
15 – مردم "پرو" علیه کودتا خیابانها را ترک نمی کنند!
اومانیته- ترجمه آذرنگ
3 هزار و 930 خواننده.
16 – هواپیماهای نظامی بلاروس با کمک روسیه مجهز به موشکی اتمی میشوند
تلویزیون راشا تودی- ترجمه نعمت بوستانی
3 هزار و 800 خواننده.
تلگرام راه توده:
https://telegram.me/rahetudeh
آمارخوانندگان راه توده شماره 863 روی سایت راه توده، فیسبوک، تلگرام و فیسبوک هائی که مقالات راه توده در آنها به اشتراک گذاشته شده است.
1 – سایت راه توده از 27 تا 31 دسامبر 6 هزار و 251 خواننده
2 – راه توده 863 منتشر شد!
14 هزار و 800 خواننده.
3 – سرمقاله "حاکمیت دلار در ج. اسلامیتا انفجار ایران ادامه خواهد داشت؟"
15 هزار و 240 خواننده.
4 – اصلاحات در ایران "به روز" شده
و اصلاح طلبان قدیمی از آن عقب افتاده اند
4 هزار و 200 خواننده.
5 – در ایران دیکتاتوری حاکم است یا دیکتاتوری در راه است؟
4 هزار و 245 خواننده.
6 – طرح امریکائی تبدیل خبرنگاران
فراری از روسیه به ستون پنجم علیه روسیه
بنیاد فرهنگ استراتژیک- ترجمه: بهمن دوستدار
4 هزار و 85 خواننده.
7 – روز شمار تاریخ (2)
شیخ فضل الله نان شاه و استبداد را خورد و سرانجام چوب مردم را
4 هزار و 150 خواننده.
8 – دالان پیچ در پیچ مذاهبی که ایرانی ها از آن عبور کردند- "احسان طبری"
4 هزار و 420 خواننده.
9 – کره شمالی آنگونه که هست نه آنگونه که رسانهها در ایران می نویسند!
4 هزار و 100 خواننده.
10 – کنفرانس خبری سالانه پوتین غافلگیرانه شد! – پریسا نصرآبادی
4 هزار خواننده.
11 – دو عکس برگزیده این شماره
3 هزار و 840 خواننده.
12 – وزیر خارجه آلمان عاشق آینده است
و کیسینجر عاشق واقعیت ترجمه و تدوین ـ عسگر داوودی
4 هزار و 170 خواننده.
13 – تلاش امریکا برای رقابت با چین در کشورهای افریقائی
اومانیته- ترجمه جعفر پویا
3 هزار و 880 خواننده.
14 – ناتو جنگ ترکیبی را علیه روسیه پیش می برد
تلویزیون حزب کمونیست روسیه ترجمه- آزاده اسفندیاری
3 هزار و 955 خواننده.
15 – مردم "پرو" علیه کودتا خیابانها را ترک نمی کنند!
اومانیته- ترجمه آذرنگ
3 هزار و 930 خواننده.
16 – هواپیماهای نظامی بلاروس با کمک روسیه مجهز به موشکی اتمی میشوند
تلویزیون راشا تودی- ترجمه نعمت بوستانی
3 هزار و 800 خواننده.
تلگرام راه توده:
https://telegram.me/rahetudeh
راه توده 864
"لولا" سکان رهبری برزیل را بدست گرفت!
اومانیته- ترجمه آذرنگ
از اول ژانویه، "لولا داسیلوا" رسما به عنوان رئیس جمهور برزیل آغاز به کار کرد. انتقال قدرت تحت تنش کودتائی انجام شد. برای این مراسم برزیلی ها از سراسر برزیل گرد آمدند. بسیاری از طرفداران چپ با اتوبوس خود را به محل مراسم رساندند.
سران 17 کشوراز جمله کلمبیا، آرژانتین، پرتغال و گینه در مراسم حضور داشتند. به دستوروزیر آینده دادگستری، امنیت فرودگاه و نقاط استراتژیک پایتخت تقویت شد تا از هرگونه «اقدام تروریستی» جلوگیری شود. مراسم افتتاحیه شامل مجموعه ای از رویدادها از جمله مراسم رسمی و جشنواره موسیقی بود که به نشانه شروع "فصل جدیدی در تاریخ کشور و پیروزی برای همه مردم برزیل" انجام شد. مراسم از ساعت 10 صبح با رژه سنتی در پایتخت فدرال آغاز شد.
خداحافظی رئیس جمهور ژایر بولسونارو
بولسونارو، رئیس جمهور کنار رفته از قدرت، برای جنگ تبلیغاتی علیه "لولا" نسبت به آینده برزیل ابراز نگرانی کرد و سپس برزیل را به قصد امریکا ترک کرد.
ترکبب دولت لولا که به آن دولت انتقالی می گویند روز یکشنبه اول سال نو با حضور 11 زن در کابینه اعلام شد. لولا یک قدرت راست افراطی را در برابر خود دارد .
اصلاحات مالیاتی و مالیات بر درآمد مهم ترین برنامه دولت جدید است. لولا یک وزارتخانه محلی با سمت های خاص مانند وزیر شیلات جدا از وزیر کشاورزی راه اندازی کرده که قصد دارد امکانات جدید اقتصادی به همه برزیلی ها بدهد.
لولا کار آسانی در پیش نخواهد داشت. او باید کشوری را احیا کند که هنوز با پیامدهای اقتصادی و اجتماعی در اثر بیماری کوید روبروست. رئیس جمهور برکنار شده کوید را قبول نداشت و به واکسن نیز بی اعتقاد بود و در نتیجه تلفات سنگینی را روی دست مردم برزیل گذاشت.
بر اساس مطالعه اخیر شبکه تحقیقاتی برزیل در مورد خود کفایی غذایی و امنیت غذایی، این کشور با چالش بزرگ روبروست. بیش از 33 میلیون نفراز گرسنگی رنج میبرند و 125 میلیون در ناامنی غذایی. لولا چندین بار در طول مبارزات انتخاباتی توضیح داد: «وقتی این مأموریت را تمام کنم، اگر هر برزیلی دوباره چیزی برای خوردن صبحانه، ناهار و شام داشته باشد، من مأموریت زندگی خود را انجام داده ام. مانند سال 2003، لولا به پرداخت کمک هزینه خانواده به مبلغ (110 یورو در ماه) تاکید کرد . .. موضوع مهم دیگر آموزش است. بودجه این بخش در مقایسه با سال 2019، زمانی که ژایر بولسونارو به قدرت رسید، 34 درصد کاهش یافته است. معلمان آموزش ندیده با دستمزد ضعیف، مدارس دولتی فرسوده، دانشگاههای بدون بودجه تحقیقاتی... حاصل دولتی است که سقوط کرد. لولا توسعه آموزش وپرورش را یکی از ارکان فعالیت خود اعلام کرد .
مسئله دیگر سیاهپوستان و دورگه ها در برزیل هستند که بیش از 56 درصد از جمعیت را تشکیل میدهند. انها بدنبال جامعهای فراگیرتر هستند، بویژه از طریق تقویت سیاستهای مثبت، مانند سهمیه بندی در دانشگاه، که توسط لولا، در اوایل دهه 2000اعلام شده بود. "الدون نیس"، رئیس انجمن Unegro، جنبشی برای دفاع از سیاهپوستان می گوید: "وقتی بولسونارو به قدرت رسید، چندین سیاست عمومی را که روند ایجاد برابری نژادی را تقویت می کرد زیر سوال برد." بیست سال پس از اولین دوره ریاست جمهوری لولا، جامعه تغییر کرده است. اگر برزیل در دوره بولسونارو نژادپرست بوده بود و هنوز هم بسیاری از برزیلیهایی آشکارا از نژادپرستی دفاع می کنند.
بلافاصله پس از پیروزی لولا، اخبار جعلی علیه لولا آغاز شد و تظاهرات خشونت آمیز در سراسر کشور تشویق. حتی در 15 نوامبر، روز اعلام جمهوری برزیل، طرفداران رئیس جمهوری برکنار شده اعلام کردند که خواهان “کودتا” علیه نتیجه انتخابات هستند. انها از طریق شبکه های اجتماعی، می خواهند مردم را تحریک کنند تا علیه لولا قیام کنند.. Une sécurité renforcée à 48H de l’investiture de Lula | L'Humanité (humanite.fr)
تلگرام راه توده:
https://telegram.me/rahetudeh
"لولا" سکان رهبری برزیل را بدست گرفت!
اومانیته- ترجمه آذرنگ
از اول ژانویه، "لولا داسیلوا" رسما به عنوان رئیس جمهور برزیل آغاز به کار کرد. انتقال قدرت تحت تنش کودتائی انجام شد. برای این مراسم برزیلی ها از سراسر برزیل گرد آمدند. بسیاری از طرفداران چپ با اتوبوس خود را به محل مراسم رساندند.
سران 17 کشوراز جمله کلمبیا، آرژانتین، پرتغال و گینه در مراسم حضور داشتند. به دستوروزیر آینده دادگستری، امنیت فرودگاه و نقاط استراتژیک پایتخت تقویت شد تا از هرگونه «اقدام تروریستی» جلوگیری شود. مراسم افتتاحیه شامل مجموعه ای از رویدادها از جمله مراسم رسمی و جشنواره موسیقی بود که به نشانه شروع "فصل جدیدی در تاریخ کشور و پیروزی برای همه مردم برزیل" انجام شد. مراسم از ساعت 10 صبح با رژه سنتی در پایتخت فدرال آغاز شد.
خداحافظی رئیس جمهور ژایر بولسونارو
بولسونارو، رئیس جمهور کنار رفته از قدرت، برای جنگ تبلیغاتی علیه "لولا" نسبت به آینده برزیل ابراز نگرانی کرد و سپس برزیل را به قصد امریکا ترک کرد.
ترکبب دولت لولا که به آن دولت انتقالی می گویند روز یکشنبه اول سال نو با حضور 11 زن در کابینه اعلام شد. لولا یک قدرت راست افراطی را در برابر خود دارد .
اصلاحات مالیاتی و مالیات بر درآمد مهم ترین برنامه دولت جدید است. لولا یک وزارتخانه محلی با سمت های خاص مانند وزیر شیلات جدا از وزیر کشاورزی راه اندازی کرده که قصد دارد امکانات جدید اقتصادی به همه برزیلی ها بدهد.
لولا کار آسانی در پیش نخواهد داشت. او باید کشوری را احیا کند که هنوز با پیامدهای اقتصادی و اجتماعی در اثر بیماری کوید روبروست. رئیس جمهور برکنار شده کوید را قبول نداشت و به واکسن نیز بی اعتقاد بود و در نتیجه تلفات سنگینی را روی دست مردم برزیل گذاشت.
بر اساس مطالعه اخیر شبکه تحقیقاتی برزیل در مورد خود کفایی غذایی و امنیت غذایی، این کشور با چالش بزرگ روبروست. بیش از 33 میلیون نفراز گرسنگی رنج میبرند و 125 میلیون در ناامنی غذایی. لولا چندین بار در طول مبارزات انتخاباتی توضیح داد: «وقتی این مأموریت را تمام کنم، اگر هر برزیلی دوباره چیزی برای خوردن صبحانه، ناهار و شام داشته باشد، من مأموریت زندگی خود را انجام داده ام. مانند سال 2003، لولا به پرداخت کمک هزینه خانواده به مبلغ (110 یورو در ماه) تاکید کرد . .. موضوع مهم دیگر آموزش است. بودجه این بخش در مقایسه با سال 2019، زمانی که ژایر بولسونارو به قدرت رسید، 34 درصد کاهش یافته است. معلمان آموزش ندیده با دستمزد ضعیف، مدارس دولتی فرسوده، دانشگاههای بدون بودجه تحقیقاتی... حاصل دولتی است که سقوط کرد. لولا توسعه آموزش وپرورش را یکی از ارکان فعالیت خود اعلام کرد .
مسئله دیگر سیاهپوستان و دورگه ها در برزیل هستند که بیش از 56 درصد از جمعیت را تشکیل میدهند. انها بدنبال جامعهای فراگیرتر هستند، بویژه از طریق تقویت سیاستهای مثبت، مانند سهمیه بندی در دانشگاه، که توسط لولا، در اوایل دهه 2000اعلام شده بود. "الدون نیس"، رئیس انجمن Unegro، جنبشی برای دفاع از سیاهپوستان می گوید: "وقتی بولسونارو به قدرت رسید، چندین سیاست عمومی را که روند ایجاد برابری نژادی را تقویت می کرد زیر سوال برد." بیست سال پس از اولین دوره ریاست جمهوری لولا، جامعه تغییر کرده است. اگر برزیل در دوره بولسونارو نژادپرست بوده بود و هنوز هم بسیاری از برزیلیهایی آشکارا از نژادپرستی دفاع می کنند.
بلافاصله پس از پیروزی لولا، اخبار جعلی علیه لولا آغاز شد و تظاهرات خشونت آمیز در سراسر کشور تشویق. حتی در 15 نوامبر، روز اعلام جمهوری برزیل، طرفداران رئیس جمهوری برکنار شده اعلام کردند که خواهان “کودتا” علیه نتیجه انتخابات هستند. انها از طریق شبکه های اجتماعی، می خواهند مردم را تحریک کنند تا علیه لولا قیام کنند.. Une sécurité renforcée à 48H de l’investiture de Lula | L'Humanité (humanite.fr)
تلگرام راه توده:
https://telegram.me/rahetudeh
Telegram
راه توده - Rahetudeh
سیاسی،فرهنگی،اجتماعی
راه توده 864
آلمان چوب دنباله روی
از امریکا را می خورد
ریانووستی- داوید نارمانیا
ترجمه- آزاده اسفندیاری
دولت ژاپن با استراتژی امنیت ملی که در این ماه به تصویب رسانده است، قصد دارد تا سال 2027 بودجه نظامی خود را دو برابر کند و سطح آن را مانند سایر اعضای ناتو به دو درصد از تولید ناخالص ملی برساند. از سوی دیگر کره جنوبی، نگران تصمیم ژاپن برای افزایش شدید هزینه های نظامی این کشور است. دو برابر کردن بودجه، ارتش ژاپن را به سومین ارتش جهان از نظر بودجه نظامی تبدیل می کند. دولت «فومیو کیشیدا» نخست وزیر، قصد دارد در طول پنج سال آینده، 322 میلیارد دلار برای اهداف نظامی هزینه کند.
در همین رابطه، دانشمندان علوم سیاسی کره جنوبی، نگرانی سئول را در صفحات بزرگترین نشریه انگلیسی زبان این کشور،«کره هرالد»، ابراز کرده اند. شکی نیست که این نگرانی ها مورد توجه مقامات کشور نیز قرار خواهد گرفت زیرا از نظر تاریخی، روابط بین این دو کشور تا حد زیادی همراه با سوء ظن است.
اگر موضوعی وجود داشته باشد متفاوت با برادران شمالی، همان اشغال شبه جزیره کره توسط ژاپنی ها بین سال های 1910 تا 1945 است. حکومت ژنرال های حاکم منصوب توسط توکیو، در واقع به یکی از سیاه ترین صفحات تاریخ کره است. در آن زمان حذف اجباری نام های سنتی کره ای و اتخاذ نام های ژاپنی، محدودیت استفاده از زبان مادری، ممنوعیت انتشارات به زبان کره ای، اجبار زنان محلی به کار در فاحشه خانه های صحرایی ارتش ژاپن، و پایین ترین سطح رشد اقتصادی در آن سالها، خاطرات تلخی هستند که به ذهن مردم کره متبادر می شود. ژاپن با همین چهره تبدیل به یک قطب در جنگ دوم جهانی شد و اکنون بار دیگر می خواهد به گذشته خونبار خود بازگردد.
به همین دلایل است که نظامیگری مجدد ژاپن مقامات سئول را نگران می کند. ژاپنی که آشکارا بفکر برنامههای تبدیل شدن به یک ابرقدرت موشکی است، از هماکنون نوید حمله پیشگیرانه را میدهد.
این امر بویژه در پس زمینه حادثه اخیر با پهپادهای کره شمالی حادتر شده است، اخیراً پنج هواپیمای بدون سرنشین کره شمالی به حریم هوایی کره جنوبی وارد شدند که یکی از آنها موفق شد حتی در فضای اطراف پایتخت ( سئول) پرواز کند. در همان زمان، چهار فروند متعاقبا از صفحه رادار ناپدید شدند و آخری نیز با آرامش به کره شمالی بازگشت. نظامیان کره جنوبی، خیلی دیر آنها را شناسایی کردند و نتوانستند حتی یکی از آنها را سرنگون کنند. البته در دفاع موشکی و دفاع در برابر پهپادها تفاوتهای خاصی وجود دارد، اما قطعاً چنین اتفاقاتی باعث ایجاد آرامش در ساکنان کشور کره جنوبی نخواهد شد.
با این حال توکیو، کوشش می کند تا به دیگران اطمینان دهد که افزایش هزینه های نظامی، صرفاً به دلیل موفقیت پیونگ یانگ، در توسعه برنامه موشکی خود است، اما پذیرش آن برای سئول آسان نخواهد بود. هرچند هر دو کشور از هم پیمانان بسیار مهم واشنگتن در منطقه هستند و در خط مقدم رویارویی با کره شمالی و چین قرار دارند. در نتیجه، سرد شدن روزافزون روابط بین دو شریک مهم ایالات متحده در منطقه به نگرانی سیاست خارجی کاخ سفید تبدیل شده است.
رهبری آمریکا به طور سنتی از«تهدیدهای خارجی» برای تحکیم روابط با متحدان خود استفاده می کند، اما در جهانی که به طور روزافزون چند قطبی می گردد، انجام این امر به طور فزاینده ای دشوار میشود. علاوه بر این، ایالات متحده تنها در شرق آسیا با مشکل مشابهی مواجه نیست.
در جناح جنوبی ناتو نیز مشکل مشابهی وجود دارد. اختلافات بین ترکیه و یونان در حال افزایش است و خطر درگیری نظامی بین دو عضو ائتلاف ناتو، هر روز حالت جدی تری به خود می گیرد.
همچنین، مشکل متحدین آمریکا در خاورمیانه نیز حادتر می شود. تلاش واشنگتن، برای دوستی اسرائیل و عربستان سعودی در زمینه رویارویی مشترک آنها با ایران چنان شکست خورد که ریاض در واقع در حال ترک مدار ائتلاف و به تدریج در حال تبدیل شدن به یک کشور مستقل است. این بازیگر منطقه ای در غرب آسیا در حال ایجاد روابط بسیار نزدیک با مسکو و پکن است.
با این حال، این روند با دردناک ترین حالت در اروپا اتفاق می افتد. اروپاییها بیشتر و بیشتر می پرسند که آیا حمایت از حکومت کیف، ارزش این شرایط دردناک را دارد یا ندارد. «تهدید روسیه»، که واشنگتن تلاش می کند با تبلیغ آن متحدان خود را تحت کنترل نگه دارد، در هر کشوری متفاوت فهمیده می شود. این فقط در مورد تضادهای سنتی اروپایی در مثلث برلین- پاریس- لندن نیست. یک نمونه واقعی از این اختلافات، دفاع مجارستان از حق حاکمیت خود است که هر کاری انجام می دهد تا به خاطر شعار «دفاع از دموکراسی» از حق خود دفاع کند.
در این اوضاع و احوال، آلمان، فرانسه و بریتانیا وضعیت بهتری ندارند. لازم به ذکر است که بریتانیا، به رهبری ریشی سوناک و بریتانیای تحت رهبری بوریس جانسون، در ارتباط با اوکراین، رفتار متفاوتی را از خود نشان دادند.
آلمان چوب دنباله روی
از امریکا را می خورد
ریانووستی- داوید نارمانیا
ترجمه- آزاده اسفندیاری
دولت ژاپن با استراتژی امنیت ملی که در این ماه به تصویب رسانده است، قصد دارد تا سال 2027 بودجه نظامی خود را دو برابر کند و سطح آن را مانند سایر اعضای ناتو به دو درصد از تولید ناخالص ملی برساند. از سوی دیگر کره جنوبی، نگران تصمیم ژاپن برای افزایش شدید هزینه های نظامی این کشور است. دو برابر کردن بودجه، ارتش ژاپن را به سومین ارتش جهان از نظر بودجه نظامی تبدیل می کند. دولت «فومیو کیشیدا» نخست وزیر، قصد دارد در طول پنج سال آینده، 322 میلیارد دلار برای اهداف نظامی هزینه کند.
در همین رابطه، دانشمندان علوم سیاسی کره جنوبی، نگرانی سئول را در صفحات بزرگترین نشریه انگلیسی زبان این کشور،«کره هرالد»، ابراز کرده اند. شکی نیست که این نگرانی ها مورد توجه مقامات کشور نیز قرار خواهد گرفت زیرا از نظر تاریخی، روابط بین این دو کشور تا حد زیادی همراه با سوء ظن است.
اگر موضوعی وجود داشته باشد متفاوت با برادران شمالی، همان اشغال شبه جزیره کره توسط ژاپنی ها بین سال های 1910 تا 1945 است. حکومت ژنرال های حاکم منصوب توسط توکیو، در واقع به یکی از سیاه ترین صفحات تاریخ کره است. در آن زمان حذف اجباری نام های سنتی کره ای و اتخاذ نام های ژاپنی، محدودیت استفاده از زبان مادری، ممنوعیت انتشارات به زبان کره ای، اجبار زنان محلی به کار در فاحشه خانه های صحرایی ارتش ژاپن، و پایین ترین سطح رشد اقتصادی در آن سالها، خاطرات تلخی هستند که به ذهن مردم کره متبادر می شود. ژاپن با همین چهره تبدیل به یک قطب در جنگ دوم جهانی شد و اکنون بار دیگر می خواهد به گذشته خونبار خود بازگردد.
به همین دلایل است که نظامیگری مجدد ژاپن مقامات سئول را نگران می کند. ژاپنی که آشکارا بفکر برنامههای تبدیل شدن به یک ابرقدرت موشکی است، از هماکنون نوید حمله پیشگیرانه را میدهد.
این امر بویژه در پس زمینه حادثه اخیر با پهپادهای کره شمالی حادتر شده است، اخیراً پنج هواپیمای بدون سرنشین کره شمالی به حریم هوایی کره جنوبی وارد شدند که یکی از آنها موفق شد حتی در فضای اطراف پایتخت ( سئول) پرواز کند. در همان زمان، چهار فروند متعاقبا از صفحه رادار ناپدید شدند و آخری نیز با آرامش به کره شمالی بازگشت. نظامیان کره جنوبی، خیلی دیر آنها را شناسایی کردند و نتوانستند حتی یکی از آنها را سرنگون کنند. البته در دفاع موشکی و دفاع در برابر پهپادها تفاوتهای خاصی وجود دارد، اما قطعاً چنین اتفاقاتی باعث ایجاد آرامش در ساکنان کشور کره جنوبی نخواهد شد.
با این حال توکیو، کوشش می کند تا به دیگران اطمینان دهد که افزایش هزینه های نظامی، صرفاً به دلیل موفقیت پیونگ یانگ، در توسعه برنامه موشکی خود است، اما پذیرش آن برای سئول آسان نخواهد بود. هرچند هر دو کشور از هم پیمانان بسیار مهم واشنگتن در منطقه هستند و در خط مقدم رویارویی با کره شمالی و چین قرار دارند. در نتیجه، سرد شدن روزافزون روابط بین دو شریک مهم ایالات متحده در منطقه به نگرانی سیاست خارجی کاخ سفید تبدیل شده است.
رهبری آمریکا به طور سنتی از«تهدیدهای خارجی» برای تحکیم روابط با متحدان خود استفاده می کند، اما در جهانی که به طور روزافزون چند قطبی می گردد، انجام این امر به طور فزاینده ای دشوار میشود. علاوه بر این، ایالات متحده تنها در شرق آسیا با مشکل مشابهی مواجه نیست.
در جناح جنوبی ناتو نیز مشکل مشابهی وجود دارد. اختلافات بین ترکیه و یونان در حال افزایش است و خطر درگیری نظامی بین دو عضو ائتلاف ناتو، هر روز حالت جدی تری به خود می گیرد.
همچنین، مشکل متحدین آمریکا در خاورمیانه نیز حادتر می شود. تلاش واشنگتن، برای دوستی اسرائیل و عربستان سعودی در زمینه رویارویی مشترک آنها با ایران چنان شکست خورد که ریاض در واقع در حال ترک مدار ائتلاف و به تدریج در حال تبدیل شدن به یک کشور مستقل است. این بازیگر منطقه ای در غرب آسیا در حال ایجاد روابط بسیار نزدیک با مسکو و پکن است.
با این حال، این روند با دردناک ترین حالت در اروپا اتفاق می افتد. اروپاییها بیشتر و بیشتر می پرسند که آیا حمایت از حکومت کیف، ارزش این شرایط دردناک را دارد یا ندارد. «تهدید روسیه»، که واشنگتن تلاش می کند با تبلیغ آن متحدان خود را تحت کنترل نگه دارد، در هر کشوری متفاوت فهمیده می شود. این فقط در مورد تضادهای سنتی اروپایی در مثلث برلین- پاریس- لندن نیست. یک نمونه واقعی از این اختلافات، دفاع مجارستان از حق حاکمیت خود است که هر کاری انجام می دهد تا به خاطر شعار «دفاع از دموکراسی» از حق خود دفاع کند.
در این اوضاع و احوال، آلمان، فرانسه و بریتانیا وضعیت بهتری ندارند. لازم به ذکر است که بریتانیا، به رهبری ریشی سوناک و بریتانیای تحت رهبری بوریس جانسون، در ارتباط با اوکراین، رفتار متفاوتی را از خود نشان دادند.
امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه نیز به موازات تضمین حمایت از کیف، از صحبت در مورد خطر فزاینده وابستگی به ایالات متحده تردیدی ندارد. باید توجه کرد که در دو سوی کانال مانش، انگلیسیها و فرانسوی ها کم کم علایق و منافع خود را بر زبان می آورند.
اما آقای شولتز صدر اعظم آلمان، دچار فقدان اراده است. شاید یافتن دوره ای در تاریخ آلمان دشوار باشد که نقش آلمان با چنین سرعتی بدون شکست در جنگ، کاهش پیدا کرده باشد. قدرتمندترین اقتصاد و تأثیرگذارترین کشور اتحادیه اروپا که با دسترسی به منابع ارزان روسیه، جایگاه خود را در اروپا تثبیت کرده بود حالا این جایگاه را به لهستان، این رقیب سنتی میدهد. دولت آلمان میتوانست جلوی همه این پراکندگی ها را بگیرد، اما صدراعظم جرأت ندارد سیاه را سیاه و سفید را سفید معرفی کند و برای نمونه حمله به خط لوله های انرژی نورد استریم را یک حمله تروریستی بنامد.
با این حال، برلین، هنوز فرصت برای اصلاح وضعیت موجود را دارد. زیرا منافع ملی، امری بسیار پایدارتر از امر دولت هاست و در شرایط فعلی، آگاهی از منافع ملی خود از یک پدیده مرکزی سیستمی نشأت میگیرد و توانایی دفاع از آنها، ازعوامل کلیدی موفقیت در عصر متلاطمی است که جهان وارد آن می شود.
https://ria.ru/20221230/roli-1842348987.html
تلگرام راه توده:
https://telegram.me/rahetudeh
اما آقای شولتز صدر اعظم آلمان، دچار فقدان اراده است. شاید یافتن دوره ای در تاریخ آلمان دشوار باشد که نقش آلمان با چنین سرعتی بدون شکست در جنگ، کاهش پیدا کرده باشد. قدرتمندترین اقتصاد و تأثیرگذارترین کشور اتحادیه اروپا که با دسترسی به منابع ارزان روسیه، جایگاه خود را در اروپا تثبیت کرده بود حالا این جایگاه را به لهستان، این رقیب سنتی میدهد. دولت آلمان میتوانست جلوی همه این پراکندگی ها را بگیرد، اما صدراعظم جرأت ندارد سیاه را سیاه و سفید را سفید معرفی کند و برای نمونه حمله به خط لوله های انرژی نورد استریم را یک حمله تروریستی بنامد.
با این حال، برلین، هنوز فرصت برای اصلاح وضعیت موجود را دارد. زیرا منافع ملی، امری بسیار پایدارتر از امر دولت هاست و در شرایط فعلی، آگاهی از منافع ملی خود از یک پدیده مرکزی سیستمی نشأت میگیرد و توانایی دفاع از آنها، ازعوامل کلیدی موفقیت در عصر متلاطمی است که جهان وارد آن می شود.
https://ria.ru/20221230/roli-1842348987.html
تلگرام راه توده:
https://telegram.me/rahetudeh
راه توده 864
نقشه چندین ساله امریکا
برای جنگ اوکراین با روسیه!
بنیاد فرهنگ استراتژیک
ترجمه- بهمن دوستدار
آمریکا خواهان درگیر کردن روسیه بود و اوکراین را برای این جنگ آماده کرد. تنها در سال جاری، واشنگتن بیش از 20 سال گذشته کمک مالی و نظامی کرده است.
کمی قبل از تعطیلات کریسمس، کنگره آمریکا بسته کمکی 45 میلیارد دلاری به اوکراین را تصویب کرد. پیش از سفر زلنسکی به امریکا، جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده، 2.2 میلیارد دلار دیگر را اعلام کرد که به طور عمده در قالب سلاح و مهمات به کیف خواهد داد.
اخیراً، آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه، زمانی که گفت که خروج ایالات متحده از افغانستان - در آگوست 2021 - کمک به اوکراین را آسانتر و راحت تر می کند، اعترافی کرد که در عین درستی، در واقع به دولت خودی اهانت کرد.
کنستانتین کوساچف، رئیس کمیته روابط خارجی دومای دولتی روسیه، به آن اشاره کرد که ایالات متحده "از افغانستان فرار کرد تا دست خود را برای آماده شدن در جنگ" اوکراین آزاد کند و از بلینکن به خاطر صداقت او تشکر کرد.
به گفته نویسنده مقاله، اگر استراتژی غرب واقعاً کارساز باشد، هیچ یک از اینها اهمیت چندانی نخواهد داشت. با این حال، آمار و ارقام چیز دیگری می گوید. تحریم ها تاثیر مطلوبی بر روسیه نداشته است و اقتصاد متحدان آمریکا در اروپا به میزان قابل توجهی تضعیف شده است. میلیاردها دلار برای تأمین مالی کیف ممکن است جیب تعدادی از پیمانکاران نظامی را پر کرده باشد، اما در نهایت به کل اقتصاد آمریکا آسیب رسانده است.
«صنعت نظامی غرب نیز توانایی خود را برای مقابله با خصومت های طولانی مدت ثابت نکرده است. اگر ارقامی که اخیراً در رسانه های ایالات متحده منتشر شده درست باشد، غرب می تواند تا 40000 گلوله توپ برای هویتزرهای 155 میلی متری در ماه تولید کند - این مقدار گلوله را اوکراینی ها در حدود یک هفته خرج می کنند.
بسیاری از نیروهای نظامی ناتو تقریباً هیچ منبع ذخیره اضافی ندارند. صحبت در مورد ایجاد خطوط تولید جدید آسان است، اما در واقعیت وضعیت کاملاً متفاوت است.
مقاله اضافه میکند که:
ایالات متحده اساساً همان رویکردی را که در مورد کابل انجام داد، در قبال کیف در پیش گرفته است. با این تفاوت که درگیری اوکراین بسیار شدیدتر است. تنها در سال جاری، واشنگتن بیش از 20 سال گذشته به اوکراین پول اختصاص داده است.
استراتژی اتخاذ شده در اینجا جنگیدن تمام عیار با روسیه و شکستن این کشور به قیمت "تا آخرین اوکراینی" طراحی شده است.
مکس آبرامز استاد امنیت بین الملل چنین اظهار نظر میکند که : تنها کافی است که برای درک چنین استقبالی از زلنسکی در کنگره این را بپذیریم که رهبران آمریکایی از خیلی زمان قبل خواهان جنگ، علیه روسبه بودند و این وضعیت موجود برایشان اوج ایده آل است، زیرا آمریکا می تواند این جنگ را به سلیقه خود رهبری کرده ، طولانی کند و خود بدون تحمل هزینه های انسانی و از دست دادن سربازان آمریکایی، روسیه را خسته و وادار به شکست و یا به پذیرش شرایط خود کند.
گلوبال تایمز خاطرنشان می کند که قطع ارتباط روسیه با غرب با تحریم ها، پمپاژ سلاح و مهمات به اوکراین بر اساس شکست مسکو در جنگ و آماده کردن روس های "لیبرال" برای سرنگونی رژیم کنونی محاسبه می شود تا غرب بتواند بر رویارویی با چین تمرکز کند.
ایالات متحده از دهه 1990 برای تبدیل اوکراین به یک پلت فرم ضد روسیه "سرمایه گذاری" زیادی کرده است. انقلاب نارنجی سال 2004 منجر به سرنگونی دولت طرفدار مسکو نشد و اوکراینی ها در اولین فرصت به آن رای منفی دادند و دولت طرفدار غرب را عوض کردند. تا اینکه کودتای میدان در سال 2014 طراحی و انجام شد تا اوکراین در مسیری قرار گیرد که ایالات متحده تعیین کرده بود. از آن زمان، ایالات متحده به کیف تسلیحات فراوان داده و به آموزش های نظامی و سیاسی ارتش اوکراین پرداخته است. گلوبال تایمز نتیجه می گیرد که از مدت ها قبل از زمانی که بایدن به عنوان رئیس جمهور انتخاب شود، به اصطلاح نسخه تحریک روسیه، و وادار کردن آن به تهاجم، برنامه ریزی های لازم انجام شده بود. با انتخاب بایدن حمایت نظامی از اکراین به طور قابل توجهی افزایش یافت و این شد که فعلا در جریان است!
https://t.me/fsk_today
تلگرام راه توده:
https://telegram.me/rahetudeh
نقشه چندین ساله امریکا
برای جنگ اوکراین با روسیه!
بنیاد فرهنگ استراتژیک
ترجمه- بهمن دوستدار
آمریکا خواهان درگیر کردن روسیه بود و اوکراین را برای این جنگ آماده کرد. تنها در سال جاری، واشنگتن بیش از 20 سال گذشته کمک مالی و نظامی کرده است.
کمی قبل از تعطیلات کریسمس، کنگره آمریکا بسته کمکی 45 میلیارد دلاری به اوکراین را تصویب کرد. پیش از سفر زلنسکی به امریکا، جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده، 2.2 میلیارد دلار دیگر را اعلام کرد که به طور عمده در قالب سلاح و مهمات به کیف خواهد داد.
اخیراً، آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه، زمانی که گفت که خروج ایالات متحده از افغانستان - در آگوست 2021 - کمک به اوکراین را آسانتر و راحت تر می کند، اعترافی کرد که در عین درستی، در واقع به دولت خودی اهانت کرد.
کنستانتین کوساچف، رئیس کمیته روابط خارجی دومای دولتی روسیه، به آن اشاره کرد که ایالات متحده "از افغانستان فرار کرد تا دست خود را برای آماده شدن در جنگ" اوکراین آزاد کند و از بلینکن به خاطر صداقت او تشکر کرد.
به گفته نویسنده مقاله، اگر استراتژی غرب واقعاً کارساز باشد، هیچ یک از اینها اهمیت چندانی نخواهد داشت. با این حال، آمار و ارقام چیز دیگری می گوید. تحریم ها تاثیر مطلوبی بر روسیه نداشته است و اقتصاد متحدان آمریکا در اروپا به میزان قابل توجهی تضعیف شده است. میلیاردها دلار برای تأمین مالی کیف ممکن است جیب تعدادی از پیمانکاران نظامی را پر کرده باشد، اما در نهایت به کل اقتصاد آمریکا آسیب رسانده است.
«صنعت نظامی غرب نیز توانایی خود را برای مقابله با خصومت های طولانی مدت ثابت نکرده است. اگر ارقامی که اخیراً در رسانه های ایالات متحده منتشر شده درست باشد، غرب می تواند تا 40000 گلوله توپ برای هویتزرهای 155 میلی متری در ماه تولید کند - این مقدار گلوله را اوکراینی ها در حدود یک هفته خرج می کنند.
بسیاری از نیروهای نظامی ناتو تقریباً هیچ منبع ذخیره اضافی ندارند. صحبت در مورد ایجاد خطوط تولید جدید آسان است، اما در واقعیت وضعیت کاملاً متفاوت است.
مقاله اضافه میکند که:
ایالات متحده اساساً همان رویکردی را که در مورد کابل انجام داد، در قبال کیف در پیش گرفته است. با این تفاوت که درگیری اوکراین بسیار شدیدتر است. تنها در سال جاری، واشنگتن بیش از 20 سال گذشته به اوکراین پول اختصاص داده است.
استراتژی اتخاذ شده در اینجا جنگیدن تمام عیار با روسیه و شکستن این کشور به قیمت "تا آخرین اوکراینی" طراحی شده است.
مکس آبرامز استاد امنیت بین الملل چنین اظهار نظر میکند که : تنها کافی است که برای درک چنین استقبالی از زلنسکی در کنگره این را بپذیریم که رهبران آمریکایی از خیلی زمان قبل خواهان جنگ، علیه روسبه بودند و این وضعیت موجود برایشان اوج ایده آل است، زیرا آمریکا می تواند این جنگ را به سلیقه خود رهبری کرده ، طولانی کند و خود بدون تحمل هزینه های انسانی و از دست دادن سربازان آمریکایی، روسیه را خسته و وادار به شکست و یا به پذیرش شرایط خود کند.
گلوبال تایمز خاطرنشان می کند که قطع ارتباط روسیه با غرب با تحریم ها، پمپاژ سلاح و مهمات به اوکراین بر اساس شکست مسکو در جنگ و آماده کردن روس های "لیبرال" برای سرنگونی رژیم کنونی محاسبه می شود تا غرب بتواند بر رویارویی با چین تمرکز کند.
ایالات متحده از دهه 1990 برای تبدیل اوکراین به یک پلت فرم ضد روسیه "سرمایه گذاری" زیادی کرده است. انقلاب نارنجی سال 2004 منجر به سرنگونی دولت طرفدار مسکو نشد و اوکراینی ها در اولین فرصت به آن رای منفی دادند و دولت طرفدار غرب را عوض کردند. تا اینکه کودتای میدان در سال 2014 طراحی و انجام شد تا اوکراین در مسیری قرار گیرد که ایالات متحده تعیین کرده بود. از آن زمان، ایالات متحده به کیف تسلیحات فراوان داده و به آموزش های نظامی و سیاسی ارتش اوکراین پرداخته است. گلوبال تایمز نتیجه می گیرد که از مدت ها قبل از زمانی که بایدن به عنوان رئیس جمهور انتخاب شود، به اصطلاح نسخه تحریک روسیه، و وادار کردن آن به تهاجم، برنامه ریزی های لازم انجام شده بود. با انتخاب بایدن حمایت نظامی از اکراین به طور قابل توجهی افزایش یافت و این شد که فعلا در جریان است!
https://t.me/fsk_today
تلگرام راه توده:
https://telegram.me/rahetudeh
راه توده 864
بمناسبت سالگرد انقلاب کوبا
64سال توطئه امریکا علیه انقلاب کوبا!
عصرما- ترجمه عسگر داوودی
هفته نامه “عصرما” ارگان حزب کمونیست آلمان پیام زیر را بمناسبت سالگرد انقلاب کوبا منتشر کرد:
اول ژانویه 2023 را به عنوان 64 مین سالگرد انقلاب کوبا برگزار می کنیم. در 64 سال گذشته کوبا در دفاع از دستاوردهای انقلابی خود درگیر مبارزه ای دائمی با امپریالیسم آمریکا بوده است. تهاجمات گستاخانه امپریالیسم به ویژه در سال های اخیر به طور گسترده ای افزایش یافته است. امپریالیسم آمریکا می کوشد با سوء استفاده از شیوع کرونا و جنگ اوکراین، توطئه تغییر رژیم در کوبا را که دهه هاست برنامه ریزی کرده، به انجام برساند. «میگل دیاز- کانل برمودز»، رئیس جمهور کوبا بدرستی خاطر نشان کرده است که:«این توطئه در اصل ادامه سناریویی است که از سوی دولت های امپریالیستی برای تقسیم جهان اعمال می شود.»
ما به عنوان یک جنبش همبستگی همچنان سرسختانه علیه توطئه های امپریالیستی در سال 2023 نیز به مبارزه خود علیه دخالت امپریالیستها در امور داخلی کشورهای استقلال طلب و غیروابسته ادامه داده و همبستگی خود را با کوبای سوسیالیستی اعلام می داریم. همکاری و همبستگی اکنون بیش از هر زمان دیگری برای کوبا لازم است. کوبا تنها نیست. در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، تقریباً نمایندگان اغلب دولت ها بارها علیه محاصره کوبا توسط آمریکا سخن گفته اند. رئیس جمهور کوبا در این رابطه همواره تاکید کرده است: «ما به خوبی آگاه هستیم که ماهیت و اهداف سیاست تحمیلی «تک قطبی سازی» آمریکا می تواند به گسترش محاصره اقتصادی برای سال های باز هم طولانی علیه ما منجر شود. بنابراین در شرایط فعلی اصلی ترین اولویت این است که تلاش ها و خلاقیت های مردم را برای حل حادترین مشکلات در مسیر توسعه هدایت و متحد کنیم.»
انجمن دوستی آلمان و کوبا از این طریق به مناسبت 64 مین سالگرد انقلاب کوبا در اول ژانویه 1959 تبریکات صمیمانه خود را به مردم کوبا و دولت کوبا ابراز می دارد.
با اتحاد عمل کوشش کنیم تا سال 2023 آخرین سال محاصره آمریکا علیه کوبا باشد. بیایید با هم از انقلاب کوبا حمایت کنیم!
زنده باد همبستگی بین المللی!
انجمن دوستی آلمان و کوبا 22 دسامبر 2022 کلن آلمان
https://www.unsere-zeit.de/64-jahrestag-der-kubanischen-revolution-4775616/
تلگرام راه توده:
https://telegram.me/rahetudeh
بمناسبت سالگرد انقلاب کوبا
64سال توطئه امریکا علیه انقلاب کوبا!
عصرما- ترجمه عسگر داوودی
هفته نامه “عصرما” ارگان حزب کمونیست آلمان پیام زیر را بمناسبت سالگرد انقلاب کوبا منتشر کرد:
اول ژانویه 2023 را به عنوان 64 مین سالگرد انقلاب کوبا برگزار می کنیم. در 64 سال گذشته کوبا در دفاع از دستاوردهای انقلابی خود درگیر مبارزه ای دائمی با امپریالیسم آمریکا بوده است. تهاجمات گستاخانه امپریالیسم به ویژه در سال های اخیر به طور گسترده ای افزایش یافته است. امپریالیسم آمریکا می کوشد با سوء استفاده از شیوع کرونا و جنگ اوکراین، توطئه تغییر رژیم در کوبا را که دهه هاست برنامه ریزی کرده، به انجام برساند. «میگل دیاز- کانل برمودز»، رئیس جمهور کوبا بدرستی خاطر نشان کرده است که:«این توطئه در اصل ادامه سناریویی است که از سوی دولت های امپریالیستی برای تقسیم جهان اعمال می شود.»
ما به عنوان یک جنبش همبستگی همچنان سرسختانه علیه توطئه های امپریالیستی در سال 2023 نیز به مبارزه خود علیه دخالت امپریالیستها در امور داخلی کشورهای استقلال طلب و غیروابسته ادامه داده و همبستگی خود را با کوبای سوسیالیستی اعلام می داریم. همکاری و همبستگی اکنون بیش از هر زمان دیگری برای کوبا لازم است. کوبا تنها نیست. در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، تقریباً نمایندگان اغلب دولت ها بارها علیه محاصره کوبا توسط آمریکا سخن گفته اند. رئیس جمهور کوبا در این رابطه همواره تاکید کرده است: «ما به خوبی آگاه هستیم که ماهیت و اهداف سیاست تحمیلی «تک قطبی سازی» آمریکا می تواند به گسترش محاصره اقتصادی برای سال های باز هم طولانی علیه ما منجر شود. بنابراین در شرایط فعلی اصلی ترین اولویت این است که تلاش ها و خلاقیت های مردم را برای حل حادترین مشکلات در مسیر توسعه هدایت و متحد کنیم.»
انجمن دوستی آلمان و کوبا از این طریق به مناسبت 64 مین سالگرد انقلاب کوبا در اول ژانویه 1959 تبریکات صمیمانه خود را به مردم کوبا و دولت کوبا ابراز می دارد.
با اتحاد عمل کوشش کنیم تا سال 2023 آخرین سال محاصره آمریکا علیه کوبا باشد. بیایید با هم از انقلاب کوبا حمایت کنیم!
زنده باد همبستگی بین المللی!
انجمن دوستی آلمان و کوبا 22 دسامبر 2022 کلن آلمان
https://www.unsere-zeit.de/64-jahrestag-der-kubanischen-revolution-4775616/
تلگرام راه توده:
https://telegram.me/rahetudeh
راه توده 864
فریبکاران جهانی، پشت ارزش هایشان
هینترگروند (پس زمینه) نشریه چپ آلمانی
ترجمه- رضا نافعی
این نوشتار تحلیلی مقاله ایست تحقیقی و مستند که اطلاعاتی گسترده برای شناخت بسیاری از مسائل پیچیده سیاسی – اقتصادی جهان امروز در اختیار خواننده قرار می دهد. گرچه مقاله اندکی مفصل است اما خواندنش بسیاری از حقایق را آشکار می کند.
در جنگ جهانی دوم ایالات متحده آمریکا نفوذ اقتصادی، نظامی و سیاسی خود را در اروپای غربی عمیق تر کرد. و پس از جنگ بازیگران و همدستان محور فاشیستی در آلمان، اروپای غربی و آسیا را نجات داد و آنها را در برای مبارزه با سوسیالیسم یکدست integrate کرد و مسیر را برای رسیدن به وحدت اروپا مشخص ساخت. "جنگ سرد" در اروپا در عین حال همراه بود با جنگ های داغ در سراسر جهان. امروز قدرت یکدست سرمایه جهانی که بر اساس سلسله مراتب سازمان یافته تحت رهبری آمریکا در کار غارت اقتصاد های خودی و غیرخودی است، و می کوشد تا "بقیه جهان" را که بصورت های گوناگون مقاومت می کنند نیز به چنگ آورد.(1)
جنگ جهانی دوم و صعود آمریکا
ایالات متحده آمریکا تا آنجا که توانست ورود خود را به جنگ به تعویق انداخت و تا جائی که ممکن بود به معاملات خود با دو طرف ادامه داد.(2) بانک های وال استریت، که در سالهای دهه 1920 اعتبارات وسیعی در اختیار امپراتوری آلمان گذاشته بودند (نقشه داوس 1924، یانگ پلان 1929) نخست سررسید پرداخت ها را تمدید کردند و بعد مابقی بدهی ها را به رژیم نازی بخشیدند. شرائط فعالیت در آلمانی که فاقد اتحادیه کارگری شده و اقتصاد آن طبق اصول هیتلر سازمان یافته بود برای بیست کنسرن بزرگ آمریکائی شرائطی ایده آل بود، مثلا برای IBM,General Motors( Opel), Ford; General Elektric, Westinghause, EastmaKodak, Goodrich, Du Pont, Union Carbide.
اینها خیلی با علاقه از کارگران اسیری که سازمان اس اس آلمان هیتلری در اختیار آنها می گذاشت بهره می بردند.
بدون تولیدات نفتی استاندارد اویل (بعدا اسو، اکسون) ارتش هیتلر قادر نبود در سراسر اروپا، شمال آفریقا و علیه اتحاد شوروی دست به جنگی بزند که نیاز به مواد سوختی فراوان داشت. جنگ های برق آسای هیتلر – مثلا نقشه حمل ونقل در اروپای اشغال شده - و دستگیری یهودیان بدون تکنولوژی اطلاعاتی ITT و IBM امکان پذیر نبود .(3) کارخانه های فورد و جنرال موتورز موتورهای مورد نیاز و کامیون برای جنگ در روسیه تولید میکردند. Bank for International Settelments(BIS) در بازل ( سوئیس) به مدیریت Thomas Mc Kittrick بانکدار وال استریت برای رایش سوم ارز تهیه می کرد که برای جنگ اهمیت تعیین کننده دارد ، از جمله با شست وشوی طلاهائی که ارتش آلمان از گاو صندوق های بانک های کشورهای اشغال شده به غارت می برد.(4)
از سال 1941 سیاست ایالات متحده آمریکا، که کالاهای با اهمیت برای جنگ به انگلستان و اتحاد شوروی می فروخت، طبق شعار سناتور هاری ترومن که از 1945رئیس جمهور آمریکا شد، این بود که: ما نخست به هر دو طرف جنس می فروشیم، و می گذاریم تا آنجا که ممکن است یکدیگر را بکشند، بعد ما بمیدان می آئیم .
به ابتکار آمریکا در سال 1944 صندوق جهانی پول و بانک جهانی تاسیس گشتند که تبدیل به نظام مالی سازمان ملل شدند: نخست با دادن اعتبار هائی برای خرید از کنسرن های آمریکائی و بعد هم برای موسسات اقتصادی کشورهای دوست. آمریکا با بکار بستن این شیوه نخست کشورهای "توسعه نیافته" و بعد حتی کشورهای "توسعه یافته" را وابسته ساخت و بعد مجبور به پیروی از سیاست ریاضت اقتصادی کرد. بانک های سرمایه گذار آمریکا که در اثر New Deal به حاشیه رانده شده بودند، باردیگر قدرت نفوذ یافتند.(5)
وحدت اروپا و نقشه مارشا
پس از 1945 آمریکا در حد امکان اروپای غربی متحد را به دژی در برابر کشورهای سوسیالیستی تبدیل کرد و دست به تهاجم فرهنگی برای ترویج راه زندگی آمریکائی و هولیوودی زد.
به این ترتیب آنها سرآمدان اروپای غربی در بانک ها، دستگاه اداری، رسانه ای و علمی را که با نازی ها همدستی کرده بودند از محاکمه نجات دادند – بویژه در کشورهائی که به اشغال نازی ها در آمده بودند( بویژه فرانسه،بلژیک، هلند، ایتالیا،لوکزمبورگ و نیز دانمارک، نروژ، یونان) (6) مهمترین ابزار کار آنها عبارت یودند ازنقشه مارشال، ناتو، سیا، سرمایه گذاریها و فرهنگ صنعتی.
برخلاف افسانه معروف کمک نقشه مارشال اندک بود ولی با آن تحت عنوان "اتحاد اروپا" و "بازار واحد" سازمانهائی ایجاد شد که زمینه ساز اتحادیه اروپا شدند. با ایجاد European Payments Union (7) داد وستد بازرگانی آزاد شد. موسسات آمریکائی در موسسات اروپای غربی سرمایه گذاری کردند. این سرمایه گذاری ها چندین برابر بیش از برنامه مارشال بودند.(8)
فریبکاران جهانی، پشت ارزش هایشان
هینترگروند (پس زمینه) نشریه چپ آلمانی
ترجمه- رضا نافعی
این نوشتار تحلیلی مقاله ایست تحقیقی و مستند که اطلاعاتی گسترده برای شناخت بسیاری از مسائل پیچیده سیاسی – اقتصادی جهان امروز در اختیار خواننده قرار می دهد. گرچه مقاله اندکی مفصل است اما خواندنش بسیاری از حقایق را آشکار می کند.
در جنگ جهانی دوم ایالات متحده آمریکا نفوذ اقتصادی، نظامی و سیاسی خود را در اروپای غربی عمیق تر کرد. و پس از جنگ بازیگران و همدستان محور فاشیستی در آلمان، اروپای غربی و آسیا را نجات داد و آنها را در برای مبارزه با سوسیالیسم یکدست integrate کرد و مسیر را برای رسیدن به وحدت اروپا مشخص ساخت. "جنگ سرد" در اروپا در عین حال همراه بود با جنگ های داغ در سراسر جهان. امروز قدرت یکدست سرمایه جهانی که بر اساس سلسله مراتب سازمان یافته تحت رهبری آمریکا در کار غارت اقتصاد های خودی و غیرخودی است، و می کوشد تا "بقیه جهان" را که بصورت های گوناگون مقاومت می کنند نیز به چنگ آورد.(1)
جنگ جهانی دوم و صعود آمریکا
ایالات متحده آمریکا تا آنجا که توانست ورود خود را به جنگ به تعویق انداخت و تا جائی که ممکن بود به معاملات خود با دو طرف ادامه داد.(2) بانک های وال استریت، که در سالهای دهه 1920 اعتبارات وسیعی در اختیار امپراتوری آلمان گذاشته بودند (نقشه داوس 1924، یانگ پلان 1929) نخست سررسید پرداخت ها را تمدید کردند و بعد مابقی بدهی ها را به رژیم نازی بخشیدند. شرائط فعالیت در آلمانی که فاقد اتحادیه کارگری شده و اقتصاد آن طبق اصول هیتلر سازمان یافته بود برای بیست کنسرن بزرگ آمریکائی شرائطی ایده آل بود، مثلا برای IBM,General Motors( Opel), Ford; General Elektric, Westinghause, EastmaKodak, Goodrich, Du Pont, Union Carbide.
اینها خیلی با علاقه از کارگران اسیری که سازمان اس اس آلمان هیتلری در اختیار آنها می گذاشت بهره می بردند.
بدون تولیدات نفتی استاندارد اویل (بعدا اسو، اکسون) ارتش هیتلر قادر نبود در سراسر اروپا، شمال آفریقا و علیه اتحاد شوروی دست به جنگی بزند که نیاز به مواد سوختی فراوان داشت. جنگ های برق آسای هیتلر – مثلا نقشه حمل ونقل در اروپای اشغال شده - و دستگیری یهودیان بدون تکنولوژی اطلاعاتی ITT و IBM امکان پذیر نبود .(3) کارخانه های فورد و جنرال موتورز موتورهای مورد نیاز و کامیون برای جنگ در روسیه تولید میکردند. Bank for International Settelments(BIS) در بازل ( سوئیس) به مدیریت Thomas Mc Kittrick بانکدار وال استریت برای رایش سوم ارز تهیه می کرد که برای جنگ اهمیت تعیین کننده دارد ، از جمله با شست وشوی طلاهائی که ارتش آلمان از گاو صندوق های بانک های کشورهای اشغال شده به غارت می برد.(4)
از سال 1941 سیاست ایالات متحده آمریکا، که کالاهای با اهمیت برای جنگ به انگلستان و اتحاد شوروی می فروخت، طبق شعار سناتور هاری ترومن که از 1945رئیس جمهور آمریکا شد، این بود که: ما نخست به هر دو طرف جنس می فروشیم، و می گذاریم تا آنجا که ممکن است یکدیگر را بکشند، بعد ما بمیدان می آئیم .
به ابتکار آمریکا در سال 1944 صندوق جهانی پول و بانک جهانی تاسیس گشتند که تبدیل به نظام مالی سازمان ملل شدند: نخست با دادن اعتبار هائی برای خرید از کنسرن های آمریکائی و بعد هم برای موسسات اقتصادی کشورهای دوست. آمریکا با بکار بستن این شیوه نخست کشورهای "توسعه نیافته" و بعد حتی کشورهای "توسعه یافته" را وابسته ساخت و بعد مجبور به پیروی از سیاست ریاضت اقتصادی کرد. بانک های سرمایه گذار آمریکا که در اثر New Deal به حاشیه رانده شده بودند، باردیگر قدرت نفوذ یافتند.(5)
وحدت اروپا و نقشه مارشا
پس از 1945 آمریکا در حد امکان اروپای غربی متحد را به دژی در برابر کشورهای سوسیالیستی تبدیل کرد و دست به تهاجم فرهنگی برای ترویج راه زندگی آمریکائی و هولیوودی زد.
به این ترتیب آنها سرآمدان اروپای غربی در بانک ها، دستگاه اداری، رسانه ای و علمی را که با نازی ها همدستی کرده بودند از محاکمه نجات دادند – بویژه در کشورهائی که به اشغال نازی ها در آمده بودند( بویژه فرانسه،بلژیک، هلند، ایتالیا،لوکزمبورگ و نیز دانمارک، نروژ، یونان) (6) مهمترین ابزار کار آنها عبارت یودند ازنقشه مارشال، ناتو، سیا، سرمایه گذاریها و فرهنگ صنعتی.
برخلاف افسانه معروف کمک نقشه مارشال اندک بود ولی با آن تحت عنوان "اتحاد اروپا" و "بازار واحد" سازمانهائی ایجاد شد که زمینه ساز اتحادیه اروپا شدند. با ایجاد European Payments Union (7) داد وستد بازرگانی آزاد شد. موسسات آمریکائی در موسسات اروپای غربی سرمایه گذاری کردند. این سرمایه گذاری ها چندین برابر بیش از برنامه مارشال بودند.(8)
شرط دادن اعتبار این بود که احزاب چپ یا بیطرف به دولت ها، پارلمان و اتحادیه های صنفی راه نیابند. پولهای برنامه مارشال محرمانه به مصرف تامین هزینه های احزاب "مسیحی" و "محافظه کار" می رسیدند که تازه تاسیس شده بودند.(9) American Committee on United Europe از طریق سیا و با کمک بنیاد فورد و انستیتوی راکفلر کمک به ایجاد رسانه های تازه، کنگره های "فرهنگ آزاد" ، جنبش اروپائی و کنفرانس بیلدر برگ کرد. (10) آلن دالس پایه گذار سیا عامل همکاری و ارتباط نزدیک سازمان اطلاعاتی سیا با وال استریت و کنسرن های آمریکا بود: او وکیل مدافع بانک چیس مانهاتان، یونایتد فروت، فورد و I.G.Farben بود که در طول جنگ جهانی دوم با صنایع شیمیائی آمریکا بسیار نزدیک بود.
ناتو به ابتکار و تحت رهبری واشنگتن کشورهای اروپای غربی را از لحاظ نظامی با هم متحد کرد، اتحادی که دیکتاتوری فاشیستی سالازار در پرتغال (نیز ازاعضای پایه گذار ناتو در سال 1949 بود) ولی از لحاظ آمریکا حضور یک دولت فاشیستی در اتحادیه ناتو مغایرتی با دموکراسی مورد نظر آمریکا نداشت. آمریکا در دوران دیکتاتوری فاشیستی فرانکو در اسپانیا پایگاههای نظامی متعددی در آنجا ایجاد کرد. و در اروپا نیز شعار پرزیدنت روزولت را بکار می بست. روزولت در سال 1937 در مورد امریکای مرکزی، که حیات خلوت آمریکا محسوب می شد، گفته بود گرچه "او حرامزاده است، ولی حرامزاده خودمان است" حرامزاده مورد نظر او سوموزا دیکتاتور نیکاراگوئه در دهه 1930 بود.
ایالات متحده آمریکا دو همپیمان جنگی خود فرانسه و انگلستان را مجبور ساخت تا آلمان فدرال را در ساختار نوین اروپای غربی بپذیرند و آن را دوباره مسلح سازند.(11(
در اروپای غربی، بویژه در جنگ دوم جهانی، اندیشه های بدیل و متفاوتی در بارۀ وحدت اروپا پدید آمده بود. یکی از آنها فدراسیون اروپا به رهبری انگلستان و فرانسه بود. طرح بدیلی که از جنبش مقاومت ایتالیا علیه نازیها برخاسته و عرضه می شد مانیفست آلتییرو اسپینلی برای ایجاد یک اروپای آزاد و متحد بود که طبق آن: اروپا باید سوسیالیستی شود و مددکار طبقه کارگر برای رهائی خود گردد.(12) ایالات متحده یا تمام این پیشنهاد ها را رد کرد ویا مضامین اید ئولوژیک فراوانی بر آن افزود.
" جنگ سرد": یک جنگ مرگبار داغ
پس از شکست نازیسم و ضعیف شدن قدرت های سنتی استعمارگر (انگلستان، فرانسه، هلند، بلژیک) گرایش تاریخ بسوی پذیرش دموکراسی و طرد استعمار و بعضا انتخاب سوسیالیسم بود. در اروپای غربی و شرقی و نیز در آسیا اکثر جنبش های مقاومت علیه محور فاشیستی، از حمایت اکثریت مردم برخوردار بودند. آمریکا تصمیم گرفت با بکار گرفتن تمام امکانات جلوی این گرایش را بگیرد و به عکس آن تبدیل کند. تصادفی نبود که والتر لیپمن، پدر لیبرالیسم نو، در سال 1946 مقوله "جنگ سرد" را به میدان آورد.
پس ار شکست نظامی جنبش مقاومت ضد فاشیستی در یونان ( 1946) آمریکا دست به نخستین جنگ گرم در کره زد ( 1950-1953) . سیا در ایران دکتر محمد مصدق، نخست وزیر قانونی کشور که نفت را ملی کرده بود ساقط کرد و محمد رضا پهلوی، شاه دیکتاتور را به جای او حمایت کرد ( 1953).(13)؛ پس ازکودتا کنسرن های آمریکائی به 40 در صد از سهام کمپانی انگلیسی ( BP) دست یافتند. از سال 1955 آمریکا با پرداخت هزینه یک حکومت دست نشانده مسیحی در ویتنام جنوبی به مقابله باجنبش مقاومت هوشی مین پرداخت. سابقه جنبش مقاومتی که هوشی مین در راس آن قرار داشت به زمان مبارزه مردم ویتنام با ژاپن، همپیمان هیتلر، باز می گشت. پس از شکستی که جنبش رهائی بخش ویتنام به رهبری هوشی مین به نیروی نظامی فرانسه، قدرت استعماری مسلط بر ویتنام وارد آورد، آمریکا جای فرانسه را گرفت و دست به یکی از مرگبار ترین جنگ های قرن بیستم علیه ویتنام زد (با بمباران های شیمیائی سراسری) که از 1965 تا 1972 بطول انجامید. آمریکا در اندونزی از قتل عامی با کشتار یک میلیون نفر حمایت کرد و حکومت دیکتاتوری سوهارتو را به جای احمد سوکارنو نشاند (1965) . در فیلیپین به حمایت از حکومت دیکتاتوری مارکوس پرداخت ( 1972). همه این جنگ ها با اعتبارات صندوق بین المللی پول و باز شدن دست کنسرن ها و بانک های آمریکائی و اروپائی همراه بود.
آمریکا در "حیاط خلوت" خود آمریکای لاتین نیز جنگ های داخلی برپا کرد و در آنجا نیز حکومت های دیکتاتوری هوادار سرمایه داری را بر سر کار آورد، درنیکاراگوئه (1933) در کوبا (1952)، گواتمالا(1954)، هائیتی(1957). بمحض آن که جنبش های مردمی آن دیکتاتورها را ساقط می کردند مانند نیکارا گوئه و کوبا، آمریکا دست به سازماندهی کودتا و یا ترورهای فردی، حملات نظامی و محاصره اقتصادی میزد( 1961). ( 14)
دیکتاتورهای موجود بعنوان دوستان دموکراسی سرمایه داری غربی مورد حمایت قرار می گیرند، مانند عربستان سعودی و دیگر شیخ نشین ها.
ناتو به ابتکار و تحت رهبری واشنگتن کشورهای اروپای غربی را از لحاظ نظامی با هم متحد کرد، اتحادی که دیکتاتوری فاشیستی سالازار در پرتغال (نیز ازاعضای پایه گذار ناتو در سال 1949 بود) ولی از لحاظ آمریکا حضور یک دولت فاشیستی در اتحادیه ناتو مغایرتی با دموکراسی مورد نظر آمریکا نداشت. آمریکا در دوران دیکتاتوری فاشیستی فرانکو در اسپانیا پایگاههای نظامی متعددی در آنجا ایجاد کرد. و در اروپا نیز شعار پرزیدنت روزولت را بکار می بست. روزولت در سال 1937 در مورد امریکای مرکزی، که حیات خلوت آمریکا محسوب می شد، گفته بود گرچه "او حرامزاده است، ولی حرامزاده خودمان است" حرامزاده مورد نظر او سوموزا دیکتاتور نیکاراگوئه در دهه 1930 بود.
ایالات متحده آمریکا دو همپیمان جنگی خود فرانسه و انگلستان را مجبور ساخت تا آلمان فدرال را در ساختار نوین اروپای غربی بپذیرند و آن را دوباره مسلح سازند.(11(
در اروپای غربی، بویژه در جنگ دوم جهانی، اندیشه های بدیل و متفاوتی در بارۀ وحدت اروپا پدید آمده بود. یکی از آنها فدراسیون اروپا به رهبری انگلستان و فرانسه بود. طرح بدیلی که از جنبش مقاومت ایتالیا علیه نازیها برخاسته و عرضه می شد مانیفست آلتییرو اسپینلی برای ایجاد یک اروپای آزاد و متحد بود که طبق آن: اروپا باید سوسیالیستی شود و مددکار طبقه کارگر برای رهائی خود گردد.(12) ایالات متحده یا تمام این پیشنهاد ها را رد کرد ویا مضامین اید ئولوژیک فراوانی بر آن افزود.
" جنگ سرد": یک جنگ مرگبار داغ
پس از شکست نازیسم و ضعیف شدن قدرت های سنتی استعمارگر (انگلستان، فرانسه، هلند، بلژیک) گرایش تاریخ بسوی پذیرش دموکراسی و طرد استعمار و بعضا انتخاب سوسیالیسم بود. در اروپای غربی و شرقی و نیز در آسیا اکثر جنبش های مقاومت علیه محور فاشیستی، از حمایت اکثریت مردم برخوردار بودند. آمریکا تصمیم گرفت با بکار گرفتن تمام امکانات جلوی این گرایش را بگیرد و به عکس آن تبدیل کند. تصادفی نبود که والتر لیپمن، پدر لیبرالیسم نو، در سال 1946 مقوله "جنگ سرد" را به میدان آورد.
پس ار شکست نظامی جنبش مقاومت ضد فاشیستی در یونان ( 1946) آمریکا دست به نخستین جنگ گرم در کره زد ( 1950-1953) . سیا در ایران دکتر محمد مصدق، نخست وزیر قانونی کشور که نفت را ملی کرده بود ساقط کرد و محمد رضا پهلوی، شاه دیکتاتور را به جای او حمایت کرد ( 1953).(13)؛ پس ازکودتا کنسرن های آمریکائی به 40 در صد از سهام کمپانی انگلیسی ( BP) دست یافتند. از سال 1955 آمریکا با پرداخت هزینه یک حکومت دست نشانده مسیحی در ویتنام جنوبی به مقابله باجنبش مقاومت هوشی مین پرداخت. سابقه جنبش مقاومتی که هوشی مین در راس آن قرار داشت به زمان مبارزه مردم ویتنام با ژاپن، همپیمان هیتلر، باز می گشت. پس از شکستی که جنبش رهائی بخش ویتنام به رهبری هوشی مین به نیروی نظامی فرانسه، قدرت استعماری مسلط بر ویتنام وارد آورد، آمریکا جای فرانسه را گرفت و دست به یکی از مرگبار ترین جنگ های قرن بیستم علیه ویتنام زد (با بمباران های شیمیائی سراسری) که از 1965 تا 1972 بطول انجامید. آمریکا در اندونزی از قتل عامی با کشتار یک میلیون نفر حمایت کرد و حکومت دیکتاتوری سوهارتو را به جای احمد سوکارنو نشاند (1965) . در فیلیپین به حمایت از حکومت دیکتاتوری مارکوس پرداخت ( 1972). همه این جنگ ها با اعتبارات صندوق بین المللی پول و باز شدن دست کنسرن ها و بانک های آمریکائی و اروپائی همراه بود.
آمریکا در "حیاط خلوت" خود آمریکای لاتین نیز جنگ های داخلی برپا کرد و در آنجا نیز حکومت های دیکتاتوری هوادار سرمایه داری را بر سر کار آورد، درنیکاراگوئه (1933) در کوبا (1952)، گواتمالا(1954)، هائیتی(1957). بمحض آن که جنبش های مردمی آن دیکتاتورها را ساقط می کردند مانند نیکارا گوئه و کوبا، آمریکا دست به سازماندهی کودتا و یا ترورهای فردی، حملات نظامی و محاصره اقتصادی میزد( 1961). ( 14)
دیکتاتورهای موجود بعنوان دوستان دموکراسی سرمایه داری غربی مورد حمایت قرار می گیرند، مانند عربستان سعودی و دیگر شیخ نشین ها.
در عین حال حکومت سعودی از مسلمانانی حمایت می کرد که مخالف دولت های ملی و خواستار رهائی ملی بودند مانند ناصر (که حکومت دست نشانده انگلیس را ساقط و کانال سوئز را ملی کرد) و افزون بر آن عربستان به حمایت از مبارزات انتخاباتی رونالد ریگان نیز پرداخت.(15(
سیاست تنش زدائی و تنش های تازه – نئو لیبرالیسم
در پایان دهه 1960 بنظر می رسید که همه چیز روشن است: شوروی و کشورهای سوسیالیستی را نمی توان با حمله نظامی از میان برداشت. اما آمریکا برنامه "همزیستی مسالمت آمیز " را نپذیرفت. سیاست خارجی اتحاد شوروی از زمان انعقاد پیمان راپالو با امپراطوری آلمان (1922) تا پایان دوران گورباچف بر این اصل مبتنی بود.
جیمی کارتر رئیس جمهور آمریکا "رئیس جمهور تشنج زدا" خوانده می شد (1977 تا 1981). کنفرانس امنیت و همکاری اروپا سخت خواستار طرد خشونت و اجرای حقوق بشر بود) (KSZE کنفرانس امنیت و همکاری اروپائی 1975) . داوید راکفلر رئیس بانک چیس مانهاتان مانند مک کلوی رئیس پیشین این بانک و نیز رئیس مقتدر شورای سیاست خارجیCouncil on Foreign Relations در سال 1973 مبتکر تشکیل کمسیون سه جانبه شد. این کنفرانس به همپیمان های اروپای غربی و ژاپن این امکان تازه را می داد که در فضائی غیر رسمی به بحث و اظهار نظر پردازند. حتی اتحادیه های صنفی نیز به جمع راه داده شدند.(16(
قرار دادهائی برای محدود ساختن مسابقه تسلیحاتی و برای همکاری منعقد گشتند (سالت 1 و سالت 2 ). با این همه کارتر در پایان دوران ریاست جمهوری اش خواستار افزایش فوق العاده بودجه نظامی شد، چنان رقمی که از جنگ ویتنام به این سو سابقه نداشت(17) . و به ایجاد دیکتاتوری حسنی مبارک در مصر کمک کرد(1981). رونالد ریگان که پس از کارتر زمام کار را بدست گرفت خواستار تشدید مقابله نظامی از طریق سیستم موشک های SDI شد عملیات مرگبار تروریستی نیز بخشی از سیاست تنش آفرینی است که او در پیش گرفت، از جمله توسط ارتش پنهان ناتو Gladio. (18)
تنش زدائی و تجاوزطلبی تازه هردو بهم پیوسته و در واقع دو روی یک سکه هستند. آنچه تازه بود تبلیغات (پروپاگاند) در باره "حقوق بشر" بود، البته باحذف بخش های مهم آن مانند: حقوق اجتماعی، حق کار و حقوق بین المللی – که تا امروز هم به این صورت ادامه دارد.
"نئولیبرالیسم" که توسط آمریکا توسعه یافت و با دادن جایزه نوبل به آن اصالت نیز بخشیده شد، بنوعی پایه تئوریک برای توسعه عملیات مشخص وال استریت و صندوق بین المللی پول است. این تئوری تا امروز بر تغییر ساختار درونی سیاست اقتصادی و مالی و باز سازی آن و تغییر و بازسازی نظام فرهنگی و یافتن شیوه های خشن تر برای دستیابی به سود بیشتر متمرکز است، اهداف آن از جمله عبارتند از بدست گرفتن کنترل مالی و اقتصادی توسط منابع ومقامات خصوصی و حذف کنترل دولتی، تضعیف و در صورت امکان متلاشی کردن اتحادیه های صنفی و نظام خدمات اجتماعی، و دست یافتن به اموال عمومی (دولتی - ملی ) است .
پیاده کردن این برنامه از آمریکای مرکزی و جنوبی "حیاط خلوت" آمریکا آغاز شد. برنامه با کمک نخبگان محلی، سازمانهای اطلاعاتی، مشاوران نظامی، دانشمندان، بنیادهای موسسات، آژانس دولتی USAID و آژانس های روابط عمومی مانند Burson-Marsteller به اجرا در آمد. علیه برزیل(1964) شیلی(1973) اروگوئه(1973) آرژانتین( 1976) و گرانادا(1983) کودتا های نظامی و جنگهای داخلی صورت گرفت. سیا همآهنگ کننده عملیات سازمانهای اطلاعاتی گوناگون بود، و با روش های شبه علمی به آنها شیوه های شکنجه را آموزش داد. "مبارزه با تروریسم" تبدیل شد به مبارزه با کنشگران و شخصیت هائی که قصد داشتند منابع ملی کشور خود را بسود آن کشورمورد بهره برداری قرار دهند.(19(
دولت آمریکا برای آن که کنسرن های آمریکائی از تخفیف های مالیاتی برخوردار شوند و مالیات کمتری بپردازند شرکت های صوری ایجاد کرد که فقط محل صندوق پستی آنها مشخص بود، تا به این وسیله در رقابت های بین المللی شانس بهتری داشته باشند (1971): از آن زمان کنسرن ها اجازه دارند با ثبت نام خود در پناهگهای مالی در کاریبیک و یا ایالت Delaware در آمریکا از تخفیف مالیاتی برخوردار شوند. اتحادیه اروپا بارها به این وضع اعتراض کرد که همه بی نتیجه بود. این ساختار موازی نهفته امروز استاندارد شده است از جمله در اتحادیه اروپا.
فروپاشی سوسیالیسم، اتحادیه اروپا، "جهانی شدن"
فروپاشی کشورهای سوسیالیستی در سالهای 1989/1990 به معنی پایان "جنگ سرد" بود. آمریکا در مذاکرات 2+4 برغم پیشنهاد گورباچف، نماینده نظام فروپاشیده شوروی، از جمله این خواست ها را به کرسی نشاند: آلمان فدرال یک کشور سرمایه داری بی طرف نخواهد بود و اروپا نیز مجاز نیست که بی طرف گردد: گورباچف پیشنهاد کرده بود "کشورهای مشترک المنافع آزاد " تشکیل گردد که مجاز باشند اشکال مالکیت خود را حفظ کنند.
سیاست تنش زدائی و تنش های تازه – نئو لیبرالیسم
در پایان دهه 1960 بنظر می رسید که همه چیز روشن است: شوروی و کشورهای سوسیالیستی را نمی توان با حمله نظامی از میان برداشت. اما آمریکا برنامه "همزیستی مسالمت آمیز " را نپذیرفت. سیاست خارجی اتحاد شوروی از زمان انعقاد پیمان راپالو با امپراطوری آلمان (1922) تا پایان دوران گورباچف بر این اصل مبتنی بود.
جیمی کارتر رئیس جمهور آمریکا "رئیس جمهور تشنج زدا" خوانده می شد (1977 تا 1981). کنفرانس امنیت و همکاری اروپا سخت خواستار طرد خشونت و اجرای حقوق بشر بود) (KSZE کنفرانس امنیت و همکاری اروپائی 1975) . داوید راکفلر رئیس بانک چیس مانهاتان مانند مک کلوی رئیس پیشین این بانک و نیز رئیس مقتدر شورای سیاست خارجیCouncil on Foreign Relations در سال 1973 مبتکر تشکیل کمسیون سه جانبه شد. این کنفرانس به همپیمان های اروپای غربی و ژاپن این امکان تازه را می داد که در فضائی غیر رسمی به بحث و اظهار نظر پردازند. حتی اتحادیه های صنفی نیز به جمع راه داده شدند.(16(
قرار دادهائی برای محدود ساختن مسابقه تسلیحاتی و برای همکاری منعقد گشتند (سالت 1 و سالت 2 ). با این همه کارتر در پایان دوران ریاست جمهوری اش خواستار افزایش فوق العاده بودجه نظامی شد، چنان رقمی که از جنگ ویتنام به این سو سابقه نداشت(17) . و به ایجاد دیکتاتوری حسنی مبارک در مصر کمک کرد(1981). رونالد ریگان که پس از کارتر زمام کار را بدست گرفت خواستار تشدید مقابله نظامی از طریق سیستم موشک های SDI شد عملیات مرگبار تروریستی نیز بخشی از سیاست تنش آفرینی است که او در پیش گرفت، از جمله توسط ارتش پنهان ناتو Gladio. (18)
تنش زدائی و تجاوزطلبی تازه هردو بهم پیوسته و در واقع دو روی یک سکه هستند. آنچه تازه بود تبلیغات (پروپاگاند) در باره "حقوق بشر" بود، البته باحذف بخش های مهم آن مانند: حقوق اجتماعی، حق کار و حقوق بین المللی – که تا امروز هم به این صورت ادامه دارد.
"نئولیبرالیسم" که توسط آمریکا توسعه یافت و با دادن جایزه نوبل به آن اصالت نیز بخشیده شد، بنوعی پایه تئوریک برای توسعه عملیات مشخص وال استریت و صندوق بین المللی پول است. این تئوری تا امروز بر تغییر ساختار درونی سیاست اقتصادی و مالی و باز سازی آن و تغییر و بازسازی نظام فرهنگی و یافتن شیوه های خشن تر برای دستیابی به سود بیشتر متمرکز است، اهداف آن از جمله عبارتند از بدست گرفتن کنترل مالی و اقتصادی توسط منابع ومقامات خصوصی و حذف کنترل دولتی، تضعیف و در صورت امکان متلاشی کردن اتحادیه های صنفی و نظام خدمات اجتماعی، و دست یافتن به اموال عمومی (دولتی - ملی ) است .
پیاده کردن این برنامه از آمریکای مرکزی و جنوبی "حیاط خلوت" آمریکا آغاز شد. برنامه با کمک نخبگان محلی، سازمانهای اطلاعاتی، مشاوران نظامی، دانشمندان، بنیادهای موسسات، آژانس دولتی USAID و آژانس های روابط عمومی مانند Burson-Marsteller به اجرا در آمد. علیه برزیل(1964) شیلی(1973) اروگوئه(1973) آرژانتین( 1976) و گرانادا(1983) کودتا های نظامی و جنگهای داخلی صورت گرفت. سیا همآهنگ کننده عملیات سازمانهای اطلاعاتی گوناگون بود، و با روش های شبه علمی به آنها شیوه های شکنجه را آموزش داد. "مبارزه با تروریسم" تبدیل شد به مبارزه با کنشگران و شخصیت هائی که قصد داشتند منابع ملی کشور خود را بسود آن کشورمورد بهره برداری قرار دهند.(19(
دولت آمریکا برای آن که کنسرن های آمریکائی از تخفیف های مالیاتی برخوردار شوند و مالیات کمتری بپردازند شرکت های صوری ایجاد کرد که فقط محل صندوق پستی آنها مشخص بود، تا به این وسیله در رقابت های بین المللی شانس بهتری داشته باشند (1971): از آن زمان کنسرن ها اجازه دارند با ثبت نام خود در پناهگهای مالی در کاریبیک و یا ایالت Delaware در آمریکا از تخفیف مالیاتی برخوردار شوند. اتحادیه اروپا بارها به این وضع اعتراض کرد که همه بی نتیجه بود. این ساختار موازی نهفته امروز استاندارد شده است از جمله در اتحادیه اروپا.
فروپاشی سوسیالیسم، اتحادیه اروپا، "جهانی شدن"
فروپاشی کشورهای سوسیالیستی در سالهای 1989/1990 به معنی پایان "جنگ سرد" بود. آمریکا در مذاکرات 2+4 برغم پیشنهاد گورباچف، نماینده نظام فروپاشیده شوروی، از جمله این خواست ها را به کرسی نشاند: آلمان فدرال یک کشور سرمایه داری بی طرف نخواهد بود و اروپا نیز مجاز نیست که بی طرف گردد: گورباچف پیشنهاد کرده بود "کشورهای مشترک المنافع آزاد " تشکیل گردد که مجاز باشند اشکال مالکیت خود را حفظ کنند.
آزادی های ملی و سرمایه داری و داشتن حق تعیین سرنوشت تا این حد برای آمریکا زیاد بود. (20) آمریکا مانع انحلال ناتو شد، هرچند بلوک سوسیالیستی که دشمنی با آن انگیزه آغازین تشکیل ناتو بود، انحلال خود را اعلام کرده بود، چه بعنوان بلوک و چه بعنوان سوسیالیسم.
توسعه طلبی تازه اقتصادی- مالی آمریکا در دوران "تنش زدائی" آغاز شده بود. دولت کارتر در سال 1980 پژوهش Global 2000 را منتشر کرده بود که موضع مهم مطروحه در آن شیرین زبانی هائی در باره محیط زیست و فاجعه اجتماعی بود.(21) این طرح پس از پیروزی بر سوسیالیسم، از سال 1990 به بعد به موفقیتی در مقیاس بزرگ دست یافت. به این صورت اتحادیه اروپا و ایالات متحده آمریکا با پذیرفتن کشورهای سوسیالیستی پیشین در ناتو و اتحادیه اروپا، و ترفیع نخبگان فاسد محلی (یلسین و گورباچف...) طبق همان شعار کارآمد "او حرامزاده خودمان است" و به عبارت دیگر "او دموکرات خودمان است". و به این صورت پایان جنگ سرد آغاز جنگهای گرم شد.
نقش ناتو بعنوان عامل دست یافتن به منابع در سراسر جهان نیز مشخص شد. ایالات متحده آمریکا سرمایه گذاری های خود را در اتحادیه اروپا گسترش داد تعداد پایگاهای نظامی خود را در جهان به 800 پایگاه ارتقاء داد (هم اکنون سربازان آمریکا در 156 کشور از 200 کشور جهان حضور دارند و فقط 44 کشور جهان خالی از سربازان آمریکاست.م) کنسرن های آلمانی و اروپائی در آمریکا به ایجاد شعبه ها و شاخه های خود دست زدند وفعالیت های خود را در بازار آمریکا توسعه دادند. در زمانی که یوگوسلاوی را از لحاظ سیاسی و نظامی در هم کوفتند و موسسات ومنابع و معادن آنرا خصوصی کردند گهگاه بین آمریکا و اتحادیه اروپا و آلمان بر سر استراتژی و تقسیم غنائم اختلافاتی بروز می کرد (1991-1999) . (22(
بانک های سرمایه گذاری آمریکا شعبه هائی در اتحادیه اروپا و آلمان ایجاد کردند. این بانکها سازمانهای متمرکز و بزرگ دولتی و خصوصی سازی و ورود به بازارهای بورس را مدیریت می کردند و شیوه کارهای مالی خود را بکرسی نشاندند. بانکهای اروپائی نیز آن شیوه ها را پذیرفتند و خود نیز به کار بستند. اتحادیه اروپا و آلمان تسلیم نظام ارزشگذاری آمریکا و سه آژانس بزرگ ارزشگذاری آن شدند.(23)
در این مرحله آمریکا نهادهائی گوناگون ، نوعی حکومت در کنار حکومت، بوجود آورد که جایگزین وبدیل سازمان ملل محسوب می شوند. در سال 1995 سازمان بازرگانی بین المللی GATT ( General Agreement on Tariffs and Trade ) تغییر ساختار یافت و تبدیل شد به WTO( World Trade Organisation) . جی 7 که بنا به گزینش آمریکا مجمع مهمترین دموکراسی های سرمایه داری بود در سالهای 1998/ 99 گسترش یافت وبه مجمع جی 20 تبدیل گشت که صندوق بین المللی پول و بانک جهانی نیز اعضای آن هستند ولی روسیه در تصمیم گیری های اقتصادی آن نمی تواند سهیم باشد. و هرگاه موردی پیش آید که با خواست آمریکا و سازمان ملل مغایرت داشته باشد، ساختارهای عجیب و غریبی چون "جامعه موافقان" یا "جامعه جهانی" از کیسه شعبده بازی خود بیرون کشیده وعرضه می کنند. آلمان نیز که به عنوان نیروی قدرتمند اتحادیه اروپا پیوسته قدرت بیشتری کسب می کند تبدیل به مجمع حافظ سرمایه گذاران می گردد. به این ترتیب دموکراسی سرمایه داری غربی تبدیل شد به "بهترین دموکراسی قابل خرید".(23)
دشمنان تازه
آنچه که بحران مالی نامیده می شود موجب گشت تا عاملان که در عین حال استفاده چی های بحران نیز هستند، از بحران فربه تر در آیند. از تایید اکثریت مردم نیز میتوان صرفنظر کرد - امروز بیش از هرزمان دیگر .
از این رو بهره کشی از اقتصاد های ملی – نه فقط اقتصاد کشورهائی که در حاشیه قراردارند مانند اعضای جنوبی اتحادیه اروپا، بلکه ایالات کانونی آمریکا و کشورهای ثروتمند تر اتحادیه اروپا- تشدید می گردد. شهرهائی در ثروتمندترین کشورهای غربی ورشکست می شوند و یا بودجه آنها آنقدر کاهش می یابد که از پا در می آیند. بخش هائی از زیرساخت ها رو به ویرانی میروند، بیکاری، در تمام نوسانات اقتصادی، در سطح بالائی قرار دارد. دولت ها امکان ثروت اندوزی خصوصی را تقویت و کار را تحقیر می کنند. گسترش ساختاری " Working poor ") کسانی که برغم داشتن کار تهیدست می مانند) که در آمریکا در سالهای دهه 1970 تثبیت شد(25) بوضوح در اتحادیه اروپا نیز گسترش می یابد.
صحنه سازی "جنگ با ترور" که پس از حمله به برج های مرکز تجارت جهانی در سال 2001 آغاز شد شبیه به "مبارزه با مواد مخدر" طراحی شده، که آمریکا پنجاه سال پیش آنرا آغاز کرد: دشمن که سازمانهای اطلاعاتی در آن نفوذ کرده اند ناپیداست، همه جا هست و هیچ جا نیست. این مبارزه هیچ وقت با موفقیت به پایان نمی رسد، چون هدف آن چیزی دیگر است (مجازات تهی دستان، مطیع سازی آنان و بهره کشی از آنها ) (26)
توسعه طلبی تازه اقتصادی- مالی آمریکا در دوران "تنش زدائی" آغاز شده بود. دولت کارتر در سال 1980 پژوهش Global 2000 را منتشر کرده بود که موضع مهم مطروحه در آن شیرین زبانی هائی در باره محیط زیست و فاجعه اجتماعی بود.(21) این طرح پس از پیروزی بر سوسیالیسم، از سال 1990 به بعد به موفقیتی در مقیاس بزرگ دست یافت. به این صورت اتحادیه اروپا و ایالات متحده آمریکا با پذیرفتن کشورهای سوسیالیستی پیشین در ناتو و اتحادیه اروپا، و ترفیع نخبگان فاسد محلی (یلسین و گورباچف...) طبق همان شعار کارآمد "او حرامزاده خودمان است" و به عبارت دیگر "او دموکرات خودمان است". و به این صورت پایان جنگ سرد آغاز جنگهای گرم شد.
نقش ناتو بعنوان عامل دست یافتن به منابع در سراسر جهان نیز مشخص شد. ایالات متحده آمریکا سرمایه گذاری های خود را در اتحادیه اروپا گسترش داد تعداد پایگاهای نظامی خود را در جهان به 800 پایگاه ارتقاء داد (هم اکنون سربازان آمریکا در 156 کشور از 200 کشور جهان حضور دارند و فقط 44 کشور جهان خالی از سربازان آمریکاست.م) کنسرن های آلمانی و اروپائی در آمریکا به ایجاد شعبه ها و شاخه های خود دست زدند وفعالیت های خود را در بازار آمریکا توسعه دادند. در زمانی که یوگوسلاوی را از لحاظ سیاسی و نظامی در هم کوفتند و موسسات ومنابع و معادن آنرا خصوصی کردند گهگاه بین آمریکا و اتحادیه اروپا و آلمان بر سر استراتژی و تقسیم غنائم اختلافاتی بروز می کرد (1991-1999) . (22(
بانک های سرمایه گذاری آمریکا شعبه هائی در اتحادیه اروپا و آلمان ایجاد کردند. این بانکها سازمانهای متمرکز و بزرگ دولتی و خصوصی سازی و ورود به بازارهای بورس را مدیریت می کردند و شیوه کارهای مالی خود را بکرسی نشاندند. بانکهای اروپائی نیز آن شیوه ها را پذیرفتند و خود نیز به کار بستند. اتحادیه اروپا و آلمان تسلیم نظام ارزشگذاری آمریکا و سه آژانس بزرگ ارزشگذاری آن شدند.(23)
در این مرحله آمریکا نهادهائی گوناگون ، نوعی حکومت در کنار حکومت، بوجود آورد که جایگزین وبدیل سازمان ملل محسوب می شوند. در سال 1995 سازمان بازرگانی بین المللی GATT ( General Agreement on Tariffs and Trade ) تغییر ساختار یافت و تبدیل شد به WTO( World Trade Organisation) . جی 7 که بنا به گزینش آمریکا مجمع مهمترین دموکراسی های سرمایه داری بود در سالهای 1998/ 99 گسترش یافت وبه مجمع جی 20 تبدیل گشت که صندوق بین المللی پول و بانک جهانی نیز اعضای آن هستند ولی روسیه در تصمیم گیری های اقتصادی آن نمی تواند سهیم باشد. و هرگاه موردی پیش آید که با خواست آمریکا و سازمان ملل مغایرت داشته باشد، ساختارهای عجیب و غریبی چون "جامعه موافقان" یا "جامعه جهانی" از کیسه شعبده بازی خود بیرون کشیده وعرضه می کنند. آلمان نیز که به عنوان نیروی قدرتمند اتحادیه اروپا پیوسته قدرت بیشتری کسب می کند تبدیل به مجمع حافظ سرمایه گذاران می گردد. به این ترتیب دموکراسی سرمایه داری غربی تبدیل شد به "بهترین دموکراسی قابل خرید".(23)
دشمنان تازه
آنچه که بحران مالی نامیده می شود موجب گشت تا عاملان که در عین حال استفاده چی های بحران نیز هستند، از بحران فربه تر در آیند. از تایید اکثریت مردم نیز میتوان صرفنظر کرد - امروز بیش از هرزمان دیگر .
از این رو بهره کشی از اقتصاد های ملی – نه فقط اقتصاد کشورهائی که در حاشیه قراردارند مانند اعضای جنوبی اتحادیه اروپا، بلکه ایالات کانونی آمریکا و کشورهای ثروتمند تر اتحادیه اروپا- تشدید می گردد. شهرهائی در ثروتمندترین کشورهای غربی ورشکست می شوند و یا بودجه آنها آنقدر کاهش می یابد که از پا در می آیند. بخش هائی از زیرساخت ها رو به ویرانی میروند، بیکاری، در تمام نوسانات اقتصادی، در سطح بالائی قرار دارد. دولت ها امکان ثروت اندوزی خصوصی را تقویت و کار را تحقیر می کنند. گسترش ساختاری " Working poor ") کسانی که برغم داشتن کار تهیدست می مانند) که در آمریکا در سالهای دهه 1970 تثبیت شد(25) بوضوح در اتحادیه اروپا نیز گسترش می یابد.
صحنه سازی "جنگ با ترور" که پس از حمله به برج های مرکز تجارت جهانی در سال 2001 آغاز شد شبیه به "مبارزه با مواد مخدر" طراحی شده، که آمریکا پنجاه سال پیش آنرا آغاز کرد: دشمن که سازمانهای اطلاعاتی در آن نفوذ کرده اند ناپیداست، همه جا هست و هیچ جا نیست. این مبارزه هیچ وقت با موفقیت به پایان نمی رسد، چون هدف آن چیزی دیگر است (مجازات تهی دستان، مطیع سازی آنان و بهره کشی از آنها ) (26)
مبارزه کنونی با تروریسم نیز هرگز به پایان موفقیت آمیز نخواهد رسید زیرا این مبارزه نیز در خدمت هدفی دیگر (که هدف اصلی است) قرار دارد، در خدمت استراتژی ایجاد تنش، تسخیر مستقیم و غیر مستقیم جهان، چه بعنوان بازار فروش یا سرمایه گذاری، چه برای دست یافتن به نفت وگاز، گل وخاک ها وفلزات کمیاب، چه برای ایجاد پایگاههای نظامی، شبکه های انرژی، راههای حمل ونقل، یا برای گماشتن " حرامزادگان خودی" بعنوان حاکمان فرمانبر محلی که صف طویلشان از افغانستان گرفته تا عراق و لیبی ادامه دارد. برای رسیدن به این اهداف، هم از کشورهائی که بطور دموکراتیک قابل اداره نیستند و هم از تروریسم استفاده ابزاری می شود.
آمریکا در سال 2012 پیشنهاد ایجاد منطقه آزاد تجاری تازه میان اتحادیه اروپا و هفت کشور حوزه اقیانوس آرام و آسیا را مطرح سا خت. هدف ویژه این طرح تثبیت و تضمین حقوق سرمایه گذاران بزرگ برای دست یابی به سود است( تضمینی شدیدتر از تضمین WTO .)
"جنگ سرد " جدید سرمایه داران مسلط بر آمریکا با کشورهائی است که در های آنها هنوز بروی نظام سرمایه داری "غرب" باز نیست، یا دیگر بازنیست، یا تازه کمی باز شده است. "شدید ترین جنگ سرد" با چین و روسیه و کشورهای یاغی آمریکای لاتین است.
سرمایه داری صاحب قدرت در غرب هدفش نه گسترش دموکراسی است، و نه آن نوع از سرمایه داری که سرمایه اش متعلق بدیگران باشد. آنچه می خواهد این است که یگانه قدرت سرمایه دار گردد.
آلمان فدرال فرماندار آمریکا در اتحادیه اروپا
پس از جنگ جهانی دوم هیچ یک از کشورهای اروپائی پیشنهادهای آمریکا را چون آلمان فدرال به اجرا در نمی آورد . آمریکا سرمایه داری آلمان را نجات داد، نخست در بخش غربی آن. از سال 1949 آلمان قلب تپنده دژ ضد کمونیستی در اروپای غربی بود. دلیلش هم فقط این نبود که آلمان فدرال همسایه دیوار به دیوار سوسیالیسم بود. آمریکا بیشتر می خواست از زمینه بالقوه ضد کمونیستی موجود که در دوران نازی ها نیز تثبیت شده و ریشه دارتر از دیگر کشورهای اروپائی بود استفاده کند.
سیا کارمندان سازمان اطلاعاتی آلمان در زمان نازی ها را در اختیار گرفت. آنها را در آمریکا آموزش داد و در سال 1956 در اختیار: بوندس ناخریشتن دینست قرارداد که ریاست آن با راینهارد گلن بود، که در زمان جنگ جهانی دوم رئیس نیروهای اطلاعاتی در جبهه ی شرقی بود.
یک هدیه به آلمان فدرال بخشیدن بدهی های قبل از جنگ و جنگ جهانی دوم و یا پذیرفتن تعویق چند دهساله در پرداخت آنها (قرارداد لندن برای تعویق در پرداخت1952) بود. افزون بر این متحدان غربی انعقاد قرارداد معمول صلح را به آینده ای نامعلوم موکول کردند. تمام خسارات جنگی را که ارتش آلمان در جنگ جهانی به کشورهای اشغال شده وارد آورده (ضبظ مواد غذائی، ماشین آلات، مواد خام، تحمیل کار اجباری) و موظف به پرداخت آن خسارات بود، به آلمان بخشیدند. بدون همه اینها معجزه اقتصادی آلمان ممکن نمی شد....
پس از فروپاشی دیوار و یکی شدن دو آلمان که فرانسه و انگلستان مخالف آن بودند امریکا برای بار دوم آلمان را نجات داد. آمریکا در سال 1948 مصرانه خواستار آن بود که آلمان یک قانون اساسی موقت داشته باشد. در سال 1990 نیز بار دیگر مانع از آن گشت که آلمان بالاخره پس از دستیابی به وحدت به یک قانون اساسی دست یابد ( توضیح : قانون اساسی آن قانونی است که با رفراندم مورد تایید اتباع یک کشور قرار گرفته باشد. م.) دلیل مخالفت آمریکا این بود که نمی خواست قرارداد توافق بین دو آلمان به رای مردم گذاشته شود. و به این صورت برای دومین بار قرارداد صلح با 110 کشور دخیل در جنگ جهانی دوم با آلمان منعقد نگردد، و این بار برای همیشه. منعقد نشدن قرارداد صلح با جهان، نداشتن قانون اساسی از زمان تاسیس دولت جدید، سبب می گردد که بسیاری چیزها معلق بماند. فقط چند کشوری هستند که چنین شیوه ای دارند بعنوان مثال اسرائیل....
به این صورت آلمان فدرال شد کشور کلیدی برای بازسازی اروپا. گنشر وزیر خارجه وقت کشور متحد آلمان در محفلی کوچک گفت "در گذشته هیچگاه نفوذ آمریکا بر شکل گیری اروپا تا این حد نبوده است ... آمریکا متشکریم." ( 23)
اصل دهم قانون بنیادین ( قانون اساسی ) که محرمانه بودن مکاتبات در آن تثبیت شده همیشه بعنوان ستون فقرات آزادی مورد تجلیل قرارگرفته است، در حالی که هیچگاه این اصل به اجرا در نیامده است (33) و امروز هم با وجود اینترنت وجود ندارد. ارتش آمریکا می تواند از خاک آلمان و بدون جلب موافقت دولت آلمان در آفریقا دست به قتل های هدفمند بزند، برغم آن که طبق قنون بنیادی (اساسی) آلمان، مجازات اعدام ممنوع است....
سرمایه داری آلمان در دولت نیرومند وابسته تحلیل می رود و در جستجوی جائی برای خود در قدرت جهانی سرمایه است.
آمریکا در سال 2012 پیشنهاد ایجاد منطقه آزاد تجاری تازه میان اتحادیه اروپا و هفت کشور حوزه اقیانوس آرام و آسیا را مطرح سا خت. هدف ویژه این طرح تثبیت و تضمین حقوق سرمایه گذاران بزرگ برای دست یابی به سود است( تضمینی شدیدتر از تضمین WTO .)
"جنگ سرد " جدید سرمایه داران مسلط بر آمریکا با کشورهائی است که در های آنها هنوز بروی نظام سرمایه داری "غرب" باز نیست، یا دیگر بازنیست، یا تازه کمی باز شده است. "شدید ترین جنگ سرد" با چین و روسیه و کشورهای یاغی آمریکای لاتین است.
سرمایه داری صاحب قدرت در غرب هدفش نه گسترش دموکراسی است، و نه آن نوع از سرمایه داری که سرمایه اش متعلق بدیگران باشد. آنچه می خواهد این است که یگانه قدرت سرمایه دار گردد.
آلمان فدرال فرماندار آمریکا در اتحادیه اروپا
پس از جنگ جهانی دوم هیچ یک از کشورهای اروپائی پیشنهادهای آمریکا را چون آلمان فدرال به اجرا در نمی آورد . آمریکا سرمایه داری آلمان را نجات داد، نخست در بخش غربی آن. از سال 1949 آلمان قلب تپنده دژ ضد کمونیستی در اروپای غربی بود. دلیلش هم فقط این نبود که آلمان فدرال همسایه دیوار به دیوار سوسیالیسم بود. آمریکا بیشتر می خواست از زمینه بالقوه ضد کمونیستی موجود که در دوران نازی ها نیز تثبیت شده و ریشه دارتر از دیگر کشورهای اروپائی بود استفاده کند.
سیا کارمندان سازمان اطلاعاتی آلمان در زمان نازی ها را در اختیار گرفت. آنها را در آمریکا آموزش داد و در سال 1956 در اختیار: بوندس ناخریشتن دینست قرارداد که ریاست آن با راینهارد گلن بود، که در زمان جنگ جهانی دوم رئیس نیروهای اطلاعاتی در جبهه ی شرقی بود.
یک هدیه به آلمان فدرال بخشیدن بدهی های قبل از جنگ و جنگ جهانی دوم و یا پذیرفتن تعویق چند دهساله در پرداخت آنها (قرارداد لندن برای تعویق در پرداخت1952) بود. افزون بر این متحدان غربی انعقاد قرارداد معمول صلح را به آینده ای نامعلوم موکول کردند. تمام خسارات جنگی را که ارتش آلمان در جنگ جهانی به کشورهای اشغال شده وارد آورده (ضبظ مواد غذائی، ماشین آلات، مواد خام، تحمیل کار اجباری) و موظف به پرداخت آن خسارات بود، به آلمان بخشیدند. بدون همه اینها معجزه اقتصادی آلمان ممکن نمی شد....
پس از فروپاشی دیوار و یکی شدن دو آلمان که فرانسه و انگلستان مخالف آن بودند امریکا برای بار دوم آلمان را نجات داد. آمریکا در سال 1948 مصرانه خواستار آن بود که آلمان یک قانون اساسی موقت داشته باشد. در سال 1990 نیز بار دیگر مانع از آن گشت که آلمان بالاخره پس از دستیابی به وحدت به یک قانون اساسی دست یابد ( توضیح : قانون اساسی آن قانونی است که با رفراندم مورد تایید اتباع یک کشور قرار گرفته باشد. م.) دلیل مخالفت آمریکا این بود که نمی خواست قرارداد توافق بین دو آلمان به رای مردم گذاشته شود. و به این صورت برای دومین بار قرارداد صلح با 110 کشور دخیل در جنگ جهانی دوم با آلمان منعقد نگردد، و این بار برای همیشه. منعقد نشدن قرارداد صلح با جهان، نداشتن قانون اساسی از زمان تاسیس دولت جدید، سبب می گردد که بسیاری چیزها معلق بماند. فقط چند کشوری هستند که چنین شیوه ای دارند بعنوان مثال اسرائیل....
به این صورت آلمان فدرال شد کشور کلیدی برای بازسازی اروپا. گنشر وزیر خارجه وقت کشور متحد آلمان در محفلی کوچک گفت "در گذشته هیچگاه نفوذ آمریکا بر شکل گیری اروپا تا این حد نبوده است ... آمریکا متشکریم." ( 23)
اصل دهم قانون بنیادین ( قانون اساسی ) که محرمانه بودن مکاتبات در آن تثبیت شده همیشه بعنوان ستون فقرات آزادی مورد تجلیل قرارگرفته است، در حالی که هیچگاه این اصل به اجرا در نیامده است (33) و امروز هم با وجود اینترنت وجود ندارد. ارتش آمریکا می تواند از خاک آلمان و بدون جلب موافقت دولت آلمان در آفریقا دست به قتل های هدفمند بزند، برغم آن که طبق قنون بنیادی (اساسی) آلمان، مجازات اعدام ممنوع است....
سرمایه داری آلمان در دولت نیرومند وابسته تحلیل می رود و در جستجوی جائی برای خود در قدرت جهانی سرمایه است.
در اواسط دهه 1990 بیست در صد از سهام کنسرن های بزرگ آلمانی در اختیار سرمایه گذاران خارجی بود، بویژه آنها که مرکزشان در آمریکاست، تا سال 2012 سهم آنها به 58 درصد افزایش یافته است. البته این ها فقط کسانی هستند که سهام عرضه شده در داکس را در اختیار دارند، به این تعداد هزاران سرمایه گذار دیگر نیز افزوده می شوند که در موسسات سود آور "طبقه متوسط" آلمان سهیم هستند که به بازار بورس وارد نشده اند.
حذف دموکراسی و بهره کشی
تا امروز قدرت سرمایه داری که رهبری آن دردست آمریکاست از امنیت برخوردار است. این قدرت تا کنون توانسته است با در اختیار گرفتن طیف گسترده ای از ابزارهای قدرت و نفوذ ، از جمله در آنچه که بحران نامیده می شود و نیز بوسیله همین بحران موقعیت خود را تحکیم کند...هر چند که این قدرت از طریق طرد دموکراسی و زیرپانهادن مهمترین اصول حقوق بشر و همچنین اشکال متنوع بهره کشی، مصادره و سقوط اخلاقی بدست آمده است. صاحبان قدرت سیاسی و اقتصادی دیرزمانی است که می دانند دیگر از همراهی و تایید اکثریت جامعه برخوردار نیستند. ولی آیا مردم هم این را می دانند و می توانند آن را با استمرار و بگونه ای موثر نشان دهند؟
منابع را می توانید از طریق لینک زیر و در اصل مقاله دنبال کنید:
Die Wertegemeinschaft der lupenreinen Hurensöhne
تلگرام راه توده:
https://telegram.me/rahetudeh
حذف دموکراسی و بهره کشی
تا امروز قدرت سرمایه داری که رهبری آن دردست آمریکاست از امنیت برخوردار است. این قدرت تا کنون توانسته است با در اختیار گرفتن طیف گسترده ای از ابزارهای قدرت و نفوذ ، از جمله در آنچه که بحران نامیده می شود و نیز بوسیله همین بحران موقعیت خود را تحکیم کند...هر چند که این قدرت از طریق طرد دموکراسی و زیرپانهادن مهمترین اصول حقوق بشر و همچنین اشکال متنوع بهره کشی، مصادره و سقوط اخلاقی بدست آمده است. صاحبان قدرت سیاسی و اقتصادی دیرزمانی است که می دانند دیگر از همراهی و تایید اکثریت جامعه برخوردار نیستند. ولی آیا مردم هم این را می دانند و می توانند آن را با استمرار و بگونه ای موثر نشان دهند؟
منابع را می توانید از طریق لینک زیر و در اصل مقاله دنبال کنید:
Die Wertegemeinschaft der lupenreinen Hurensöhne
تلگرام راه توده:
https://telegram.me/rahetudeh