خدای مهرب️ان
11.8K subscribers
28.8K photos
13.8K videos
1.35K files
6.8K links
دوست خوبم
به خدا که وصل شوی؛ آرامش وجودت را فرا میگيرد‌‌، نه به راحتی می‌رنجی و نه به ‌آسانی می رنجانی.آرامش سهم دل‌هايی که سمت خداست

لینک کانال در پیام رسان ایتا:

eitaa.com/rahe_aseman

ثبت شده فرهنگ وارشاداسلامی
http://t.me/itdmcbot?start=rahe_aseman
Download Telegram
🌾🌿🌾



#یاد_مرگ_قیامت
#ارزش_وقت
#ملا_احمد_نراقی ره

مروی است كه چون بنده را هنگام وفات در رسد و ملک الموت بر او وارد شود و او را اعلام نمايد كه از عمر تو ساعتی بيش نمانده. در آن وقت از برای آن بنده اين قدر حزن و حسرت و تأسّف حاصل می‌شود كه اگر تمام مملكت روی زمين را از مشرق تا مغرب مالک باشد می‌دهد به عوض اينكه يک ساعت ديگر بر آن ساعت اضافه شود كه بلكه در آن ساعت تلافی ما فات كند و راهی به آن نمی‌يابد.

منبع: #معراج_السعاده.

💠داد حق عمری که هر روزی از او🔹کس نداند قيمت آن را جز او💠(#مولوی)


💠آنچه ندارد عوض ای هوشيار🔹عمر عزيز است غنيمت شمار💠(#شیخ_بهایی ره)

💠هان ای عزيز فصل جوانی به هوش باش🔹در پيری از تو هيچ نيايد بـه غير خواب💠(#امام_خمینی ره)




@rahe_aseman

🌾🌿🌾
🌾🌿🌾




🔰ماجرای عجیب #دعوای_سگ و #جوان در قبر

این جریان از عجیب‌ترین اتفاقاتیست که در قبرستان تخت فولاد اصفهان اتفاق افتاده است که شیخ بهایی در کشکول خود به آن اشاره کرده و به گفته آیت الله #ضیاءآبادی..... #امام_خمینی (ره) نیز در جلسه درس اخلاق خود آن را بیان کرده است:

#شیخ_بهایی نقل می‌کند:
روزی در تخت فولاد اصفهان از مرد عارفی که اهل ریاضت بود پرسیدم آیا خاطره ای داری که برای من نقل کنی
او فکر و تامّلی کرد و بعد گفت :
⭕️روزی همین جا نشسته بودم ، دیدم جمعیّتی جنازه ای را آوردند در آن گوشه قبرستان دفن کردند و رفتند.
💢 چندی نگذشته بود که احساس کردم بوی عطر خوشی به شامّه‌ام می‌رسد. به اطراف نگاه کردم دیدم جوانی خوش‌صورت و خوش لباس و خوشبو وارد قبرستان شد و فهمیدم این بوی خوش از اوست، آن جوان رفت کنار همان قبر و ناگهان دیدم آن قبر شکافته شد و آن جوان داخل قبر رفت و قبر به هم آمد.
من غرق در تعجّب و حیرت شدم که خواب می‌بینم یا بیدارم.
💢 در همین حال، احساس کردم بوی بد و نفرت‌انگیزی به شامّه‌ام می‌رسد، دیدم سگی وحشت‌انگیز ، بدقیافه و بدبو وارد قبرستان شد. با عجله رفت کنار همان قبر، قبر شکافته شد و او داخل قبر رفت و باز قبر به هم آمد.
من تعجّب و حیرتم بیشتر شد که چه صحنه‌ای دارم می‌بینم.
⭕️لحظاتی گذشت، دیدم باز آن قبر شکافته شد و آن جوان زیبا در حالی که سر و صورتش خونین و لباس‌هایش پاره و کثیف شده بود از قبر بیرون آمد؛
خواست از قبرستان بیرون برود من دویدم جلو و او را قسم دادم که بگو تو که هستی و جریان چیست ؟
💢 گفت : من اعمال نیک آن میّت هستم، مامور شدم پیش او بروم و تا روز قیامت با او باشم. آن سگ هم اعمال بد اوست که پس از من وارد قبر شد. ما با هم نمیتوانستیم بسازیم، با هم گلاویز شدیم و او چون از من قوی‌تر بود بر من غلبه کرد و با این وضع از قبر بیرونم کرد.
👹 حال آن سگ تا روز قیامت با او خواهد بود.
⭕️شیخ بهایی بعد از نقل این حکایت گفت: این حکایت، عقیده شیعه مبنی بر تجسم اعمال را تأیید می‌نماید

📚خزینه الجواهر، ص 541 / ماه رمضان فصل شکوفایی انسان در پرتو قرآن، آیت الله سیدمحمد ضیاء‌آبادی، جلد 2 صفحه 19 الی 22


@rahe_aseman
🌾🌿🌾