رادیو هت‌تریک - آنالیز و تحلیل فوتبال
5.64K subscribers
2.09K photos
443 videos
40 files
226 links
تحلیل، بررسی و آنالیز تاکتیکی فوتبال همراه با رادیو هت‌تریک!

ما را در اینستاگرام هم دنبال کنید:

https://www.instagram.com/radio.hattrick
Download Telegram
#داستان_فوتبال
« تیرک هایی از جنس استخوانِ ران »
فوتبال اولیه


◽️ ابنای بشر از اولین سپیده دمِ پیدایش‌شان در تمام قاره ها بالاخره نوعی از فوتبال را بازی می‌کردند. در بعضی موارد، دنبال توده‌ی لباس کهنه می‌رفتند و در بعضی دیگر با مثانه حیوانات رابونا می‌زدند. اولین گزارش‌های بعدِ بازی را می‌توان در تصویرنگاری های مبتدیانه‌‌ی داخل غار ها پیدا کرد. جایی که نقشه‌های حرارتی خرچنگ قورباغه یا آمار پاس های به مقصد رسیده با رنگ های نخستین مشخص می‌شدند.
همین‌قدر می‌دانیم که «توپ»، مستقل از این که چقدر ابتدایی بوده، مطمئنا در هیچ شبکه‌ی اجتماعی‌ای عضو نبوده. خب، این هم توضیح قانع کننده‌ای برای اینکه چرا این همه طول کشید تا فوتبال به بازیِ محبوب امروزی بدل شود. بازیِ تحت سلطه‌ی ماشین پول‌سازی.


[ داستان فوتبال - نوشته دیوید اسکوایرز - ترجمه معین فرخی ]

@radiohattrick
#داستان_فوتبال
«مایا های جادویی»
فوتبال در فرهنگ های باستان (بخش اول)


◽️ در بسیاری از فرهنگ های اولیه شکلی از فوتبال بازی میشد. در چین باستان و ژاپن نوعی مسابقه انجام می شد که کِماری محلول ترین‌شان بود. کِماری یک تکه زمین خاکی لازم داشت و درخت هایی که در هر گوشه کاشته شده بود. اگر ورزشگاه های انگلیس در دهه 1980 را دیده باشید ناغافل سفری به ژاپنِ قرن دوازده را تجربه کرده‌اید. به جز این، هدف اصلیِ کماری هم مثل فوتبال انگلستان این بود که توپ تا جایی که ممکن است روی هوا بماند. در اینجا تاریخ‌نگارانه دو دسته می شوند، آن‌هایی که معتقدند سامورایی های چِت از استنشاق چسب های اولیه می افتادند دنبال تماشاگران تیم مهمان تا به ایستگاه اتوبوس‌شان برگردند و آن هایی که این ماجرا را تکذیب می‌کنند.
بومیان استرالیا و آمریکای شمالی هم بازی‌ای میکردند که شامل شوت کردن اشیاء توپ مانند می شد، مردمان آمریکای میانه هم از توپ های سنگین منعطفی استفاده میکردند که از درخت کائوچوی محلی ساخته می شد. کارشناسان معاصر ممکن است بگویند توپ روی هوا زیادی حرکت می کرد.

[ داستان فوتبال - نوشته دیوید اسکوایرز - ترجمه معین فرخی ]

@radiohattrick
#داستان_فوتبال
«مایا های جادویی»
فوتبال در فرهنگ های باستان ( بخش دوم )

@radiohattrick
#داستان_فوتبال
«صاعقه‌ یونانی»
یونان، قهرمان یورو 2004

◽️ یونان در هیچ رقابت بزرگی حتی یک برد هم به دست نیاورده بود و به نظر هم نمی آمد در جام ملت های اروپای 2004 این آمار دست بخورد. مربی‌شان اوتو رِهاگلِ خوش نام بود اما باز کسی برایشان شانس زیادی قائل نبود. شرایط بازی های داخل یونان هم انتظارات را پایین تر آورده بود. باشگاه های یونانی قرض های فراوان داشتند و با افزایش خشونت در ورزشگاه ها آمار تماشاگران هم سقوط کرده بود. سفر به پرتغال لااقل فرجه ی کوتاهی در این وضع بود. باورتان نمی شود بعدش چه شد.

سه هفته بعد کاپیتان یونان ( و بهترین بازیکن مسابقات )، تئو زاگوراکیس، بعد از پیروزی 1-0 برابر پرتغال، جام قهرمانی را بالای سر ببرد. قبلش اسپانیا، روسیه، فرانسه و جمهوری چک را حذف کرده بودند. پشت سر زاگوراکیس پانزده هزار یونانی غوغا به راه انداخته بودند، هم از تعجب و هم از شادی. شاه اوتو اروپا را فتح کرده بود و این قطعا نشانه عصر پر افتخار دیگری در تاریخ یونان بود. باورتان نمی شود...

[ داستان فوتبال - نوشته دیوید اسکوایرز - ترجمه معین فرخی ]
#یورو
@radiohattrick
#داستان_فوتبال
« سنگ فرش ها و تنبیه بدنی »
فوتبال در بریتانیا ( بخش اول )

◽️ خیابان ها و ده‌کوره های بریتانیا شاهد صحنه های آشوب بودند، مسابقات فوتبال در مسیرش پیش می‌رفت و تخریب میکرد. در طول اعصار، شاه های متفاوتی این بازی را سرکوب کردند ( هر چند هنری هشتم یک جفت کفش فوتبال داشت. ). دکه های سفال فروشی کله پا و چغندر ها زیر پا له می شدند؛ ساکنان کسب و کار از این ورزش خشن خوششان نمی آمد. فوتبال ترس همیشگی بریتانیایی ها را به اوج رسانده بود؛ ترس تعدی به املاک و دارایی ها. فقط تصور کنید هجوم رعایای گل آلود چه بلایی سر کلبه ها می آورد.

با فرا رسیدن قرن نوزدهم، هر اجتماع بزرگی از آشوبگران خشن، مردان قدرت را در بریتانیا مضطرب میکرد. هرچه باشد شورش های زیادی در دیگر نقاط اروپا به پا شده بود. اگر بازیکن ها در یک پرچین پر از خار توپ را گم میکردند، چه؟؟ آیا خشمشان را سر ملّاک های سرکوبگرشان خالی نمی‌کردند؟؟

[ داستان فوتبال - نوشته دیوید اسکوایرز - ترجمه معین فرخی ]

@radiohattrick
رادیو هت‌تریک - آنالیز و تحلیل فوتبال
#داستان_فوتبال « سنگ فرش ها و تنبیه بدنی » فوتبال در بریتانیا ( بخش اول ) ◽️ خیابان ها و ده‌کوره های بریتانیا شاهد صحنه های آشوب بودند، مسابقات فوتبال در مسیرش پیش می‌رفت و تخریب میکرد. در طول اعصار، شاه های متفاوتی این بازی را سرکوب کردند ( هر چند هنری هشتم…
#داستان_فوتبال
« سنگ فرش ها و تنبیه بدنی »
فوتبال در بریتانیا ( بخش دوم )

◽️ در نهایت گسترش شهرنشینی در بریتانیای در حال صنعتی شدن کار این بازی را یک‌سره کرد. بچه ها به این بازی پشت کردند و ترجیح دادند در خانه بمانند و با ماشین های نخ‌ریسی و دودکش های مرگبارشان بازی کنند.

به هر حال، فوتبال در محیط های مرغوب تر مدرسه های خصوصی دوباره جان گرفت، مدرسه هایی که هیچوقت به ماشین جوجه کشی ظلم معروف نبودند. باور عمومی این بود که بازی ها طبقه حاکم را آماده جهان بیرون می کنند، کمکشان می کنند که شخصیت خود را بسازند و به یک نجیب زاده واقعی تبدیل شوند؛ ویژگی های ضروری برای تمام کسانی که جوری بار می آیند تا در جنگ های سلطنتی در نبرد با ملحدان پیروز شوند، ملحدانی که آنقدر ها هم مجهز نیستند. هوراااااا

[ داستان فوتبال - نوشته دیوید اسکوایرز - ترجمه معین فرخی ]

@radiohattrick
#داستان_فوتبال
« این ستاره را دنبال کن »
ولادت ژوزه مورینیو

[ داستان فوتبال - نوشته دیوید اسکوایرز - ترجمه معین فرخی ]

@radiohattrick
#داستان_فوتبال
« این ستاره را دنبال کن »
ولادت ژوزه مورینیو

▫️ژوزه ماریو دوس سانتوس مورینیو فلیکس در 26 ژانویه 1963 در شهر ستوبال، در نزدیکی لیسبون 45 ساله به دنیا اومد.

ژوزه خانواده ای معمولی داشت. مادرش معلم دبستان بود و پدرش فوتبالیستی دوست داشتنی که یک بازی ملی برای پرتغال انجام داده بود. کی فکرش را میکرد که این زوج طبقه متوسط عادی، ناجی فوتبال عملگرا و انزجارمحور را به دنیا بیاورند؟

ژوزه، چه وقتی انگشتش را توی چشم مربی حریف کرد، چه وقتی به تمسخر توی صورت داور چهارم خندید، یا وقتی زیرآب همکار زنش را زد چرا که وظایفش را انجام می دهد، یا وقتی شکست خودش را انداخت گردنِ دست به یکی کردنِ توپ جمع کن های مردد، به ما یاد داد که هیچوقت جلوی حتی نامحسوس ترین بی احترامی ها هم کوتاه نیاییم.

اینکه او با کوته فکری کامل این همه دستاورد داشته سندی است بر هیجان زدگی جوانانه ای که می توان آن را کودکانه هم دانست. وقتی جوانکی به اسم ادن هازارد به او خیانت کرد جهان یک سره برای ژوزه اشک ریخت. تنها چاره، شعار های مبهمی بود که با ماژیک تند تند بر روتختی های چرک می‌نوشتیم. اوایل فصل 2015-16 که چلسی با سقوط دست و پنجه نرم میکرد، اشک بر گونه های تک تک هواداران فوتبال می غلتید.

و حالا وجدی دیگر؛ چون ژوزه برخاسته و دنیای حرفه ای اش را در منچستریونایتد بازسازی کرده است. ( و در آن دو فصل اول خوب کار خواهد کرد و بعد همه را غیرخودی می‌داند و در فصل سوم اخراج می شود. )


[ داستان فوتبال - نوشته دیوید اسکوایرز - ترجمه معین فرخی ]

@radiohattrick
#داستان_فوتبال
« بزن بترکون‌شون »
شکل گیری لیگ برتر

[ داستان فوتبال - نوشته دیوید اسکوایرز - ترجمه معین فرخی ]

@radiohattrick
#داستان_فوتبال
« بزن بترکون‌شون »
شکل گیری لیگ برتر

قبل از اینکه لیگ برتر شکل بگیرد سرمایه بین 4 دسته لیگ انگلیس مساوی پخش می‌شد تا تیم های معمولی هم رشد کنند و مسابقات رقابتی بماند. اما این زمینِ حاصل خیزِ ضدِ سرمایه داریِ متنفر از ثروت باید تغییر میکرد. بگذارید بازار آزاد تعیین کند کدام گروه باید شاهد پژمرده شدن و مردن تیمش باشد. اینجا که آلبانی نیست، چپول ها!!

لیگ برتر را معاون تلویزیونِ لاندن ویکند، گرگ دایک، پدید آورد. دایک با درک جامعش از فرهنگ و تاریخ فوتبال انگلیس، که بعد ها وقتی رئیس شد به کارش آمد، اعتقاد داشت بهتر است فقط بازی تیم های بزرگ از تلویزیون پخش شود. سراغ «پنج تیم بزرگِ» منچستریونایتد، لیورپول، آرسنال، تاتنهام و اورتون (اورتون!) رفت تا ببیند می خواهند سهم بیشتری از پول تلویزیون داشته باشند یا نه. این جلسه، احتمالا کوتاه ترین جلسه تاریخ، راه اشغال شدن لیگ فوتبال را سنگ فرش کرد.

در این راه با یک چالش روبرو بودند؛ اینکه حمایت اتحادیه فوتبال را جلب کنند. قطعا باید چند دقیقه ای صبر می‌کردند تا بدنه حاکم - نماینده تمام باشگاه ها، چه کوچک چه بزرگ - مثل سگی به پشت بخوابد و التماس کند که شکمش را ناخن بکشند.

اتحادیه سپس با طرح اولیه آینده فوتبال این حرکت را تصویب کرد و ادعا کرد که به نفع تیم ملی است. این واقعیت که انگلیس دیگر نتوانست به اندازه جام جهانی سال قبل از انتظار این طرح به مراحل بالا برسد، اهمیت چندانی ندارد. فقط بیست و پنج سال گذشته، باید بلند مدت تر فکر کنید. بله.

قرار شد لیگ برتر جدید از فصل 1992-93 کارش را آغاز کند و فقط مانده بود قرارداد های پخش تلویزیونی.

[ داستان فوتبال - نوشته دیوید اسکوایرز - ترجمه معین فرخی ]

@radiohattrick
#داستان_فوتبال
« پنج بار پیاپی »
حکمرانی رئال مادرید در اروپا

[ داستان فوتبال - نوشته دیوید اسکوایرز - ترجمه معین فرخی ]

@radiohattrick
رادیو هت‌تریک - آنالیز و تحلیل فوتبال
#داستان_فوتبال « پنج بار پیاپی » حکمرانی رئال مادرید در اروپا [ داستان فوتبال - نوشته دیوید اسکوایرز - ترجمه معین فرخی ] @radiohattrick
#داستان_فوتبال
« پنج بار پیاپی »
حکمرانی رئال مادرید در اروپا


رئال مادرید پنج دوره اول جام باشگاههای اروپا را برد و از همه خاطره انگیزتر آخرین قهرمانی اش بود؛ پیروزی 7-3 جلوی آینتراخت فرانکفورت سال ۱۹۶۰ در برابر چشمان 127 هزار تماشاگر ورزشگاه همپدون پارکِ گلاسکو.

رئيس رئال سانتیاگو برنابئو هدایت تغییر کامل سرنوشت باشگاه را بر عهده داشت. سال 1943 که به این سمت رسید، رئالی‌ها در ورزشگاه مخروبه‌ای بازی میکردند و حتی تورهای گروهی و بسته های ناهار هم برای بازیکنان تدارک نمیدیدند. وقتی برنابئو رفت ورزشگاه - که به افتخار او نامش تغییر کرد - به کاسه‌ای گودال مانند بدل شده بود و رئال ترسناک ترین تیم اروپا بود.

برنابئو همچنین رابطه‌ی نزدیکی هم با دیکتاتوری فرانکو به هم زده بود که نتیجه اش کمکهای چند وقت یک بار فرانکو بود. کمک هایی مثل صدور مجوزهای خاص جهت واردات ماشینهای مسابقه ای برای ستاره های تیم در دهه ی 1950 با ظهور رسانه ی جدید تلویزیون شهرت رئال گسترش یافت. البته حکومت به شدت خروجی تلویزیون را کنترل میکرد. بازی های رئال مادرید مرتب در تلویزیون پخش میشد و این به افزایش محبوبیت تیم کمک می کرد.

مهم ترین مداخله دولت همانی بود که به جذب آلبرتو دی استفانو انجامید. تیم بازیکن بزرگ کم نداشت. اما دی استفانو یک فرمانده واقعی بود. چه در زمین چه بیرون زمین حتی پوشکاش هم جایگاه او را میدانست وقتی رئال مادرید اسطورهی مجار را خرید، مطبوعات بهش لقب توپ جنگی کوچک دادند، ولی دی استفانو به او می گفت «شکم گنده» تا یک بار دیگر ثابت کند که قلدری در محل کار جواب میدهد. این دو نفر زوج خیلی خوبی را در زمین تشکیل دادند و اوج این همکاری در له کردن فرانکفورت بخت برگشته بود.

[ داستان فوتبال - نوشته دیوید اسکوایرز - ترجمه معین فرخی ]

@radiohattrick
#داستان_فوتبال
«مواد در خون من مانده بود»
سقوط مارادونا

[ داستان فوتبال - نوشته دیوید اسکوایرز - ترجمه معین فرخی ]

@radiohattrick
رادیو هت‌تریک - آنالیز و تحلیل فوتبال
#داستان_فوتبال «مواد در خون من مانده بود» سقوط مارادونا [ داستان فوتبال - نوشته دیوید اسکوایرز - ترجمه معین فرخی ] @radiohattrick
#داستان_فوتبال
«مواد در خون من مانده بود»
سقوط مارادونا

در شخصیت یا رفتار دیگو مارادونا اثری از وابستگی بلند مدت به کوکایین دیده نمی‌شد. هرچه باشد، او یک سال قبل از مثبت شدن آزمایش دوپینگ، در فینالِ ایتالیای ۹۰، کاپیتان آرژانتین بود. در طول مسابقات گفته بود که بالکن هتلش همیشه پر از گل های تازه باشد و تمام روز با صدای بلند نوارِ لامبادا گوش می‌کرد. دو فراری اش در سنگ ریزه های کنار هتل تیم پارک بودند و شصت هزار دلار پلی دستگاه تمرینی‌ای به نام «ارگومترلیزوکینتیک» پول داده بود (احتمالا نباید می‌گذاشتند شبکه های خرید وسایل خانه را ببیند). ماساژور مخصوص خود را هم داشت (مونیکا)، و آشپز مخصوصی که برایش گوشت کباب می‌کرد. نه، هیچ سرنخی از اعتیاد به مخدری عزت نفس بخش وجود نداشت.

مارادونا که اعتبارش در ناپولی نابود شده بود، به بوئنوس آیرس رفت تا دوران محرومیت را بگذراند، غبارِ ارگومتر ایزوکینتیکش را دستمال کشید و خودش را آماده جام جهانی ۱۹۹۴ کرد. در بازی پلی آف با استرالیا که با برد در آن صعود آرژانتین قطعی شد، به تیم برگشت. دیگو بازگشته بود و قرار بود جام جهانی را درنوردد. گل فروش های آمریکا، آماده باشید!

[ داستان فوتبال - نوشته دیوید اسکوایرز - ترجمه معین فرخی ]

@radiohattrick