رادیو هت تریک - آنالیز و تحلیل فوتبال
5.16K subscribers
1.8K photos
387 videos
32 files
158 links
تحلیل ، بررسی و آنالیز تاکتیکی فوتبال


ما رو در اینستاگرام و اپ های پادگیر هم دنبال کنید
Download Telegram
🔔# روانشناسی_فوتبال

💢پیشگویی شکست توسط مربی
دوست دارم این مطلب را بادقت بخوانید شاید برای اولین بار آنرا شنیده باشید.
فرض کنید اخیرا یک بازیکن جدید به تیمتان اضافه شده و شما میخواهید او را به ترکیب اضافه کنید اما از همان اول حس کرده اید که این بازسکن چیز زیادی بلد نیست  و اصلا انگیزه ندارد؛  و به یادگیری علاقه ندارد،  و اصولا به او اعتقاد ندارید.

🟢شما این پیشگویی را با کمک مربیان خود و یا سرپرست تیم  هم در میان میگذارید که بازیکن جدیدتان انگیزه ندارد، کیفیت کارش پایین است و پیش بینی میکنید که نهایتا او در تیم شما ماندگار نیست.

🔵با این پیش زمینه ذهنی، هر وقت شما با بازیکن جدیدتان سر و کار دارید، چون فکر میکنید که بی انگیزه است و به یادگیری علاقه ندارد و کیفیت کارش پایین است ، بنابراین انرژی زیادی برایش نمیگذارید، مطالب را کم توضیح میدهید و به نحوه  کارش هم چون میدانید که کم کیفیت است، بها نمیدهید و  توجه نمیکنید.

🟡بازیکن  جدیدتان هم چون شما به وی کم توجهی میکنید، خوب عمل نمیکند، فکر میکند که کیفیت مهم نیست و بد تمرین میکند ؛ رفتار سرد شما، باعث دلسردی او از شما میشود.

🟠این سیکل بین شما و بازیکنجدید ادامه پیدا میکند و نهایتا....
پیشگویی شما درست از آب در آمد؛ او از تیم کنار گذاشته شد. او هر وقت حتی برای دقایقی به زمین می رود بد عمل میکرد؛ بله خسته نباشید، خود شما پیشگویی خود را محقق کردید!

نمونه های زیادی از این نوع پیشگویی ها در اطراف شما و تیمتان وجود دارد که شما یک پیشگویی در مورد کسی میکنید، بنابراین رفتارتان را با ایشان به گونه ای تنظیم میکنید که پیشگویی تان درست از آب در بیاید، بعد هم به بقیه میگویید که پیشگویی کرده بودید(قبلا پیش بینی این اتفاق را کرده بودید!) و میدانستید که او به درد تیم شما نمیخورد.

مثال های زیادی از این پیشگویی ها وجود دارد:

۱. باید تاکتیکی  را به بازیکن  توضیح بدهید که اعتقاد دارید او تاکتیک پذیر نیست، بنابراین در توضیح تاکتیک جوری رفتار میکنید که...
۲. شما بازیکن جدیدی پیدا میکنید و پیشگویی میکنید بسیار کم حرف است؛ بنابراین با وی کم حرف میزنید...

🟣به رفتارتان در این مواقع فکر کنید. اینها پیشگویی نیست؛ این ها فرضیات اشتباهیست که گاهی ما مرتکب میشویم و بر اساس این فرضیات تلاش میکنیم پیشگویی ما درست از آب درآید.  در انتخاب بازیکنان دقت کنید
از ابتدا بازیکنی که به او اعتقاد ندارید استخدام نکنید چون بالاخره او را اخراج خواهید کرد و این را برای خود یک پیش بینی درست میدانید.
نویسنده: مجید مرتضایی

#mostafa_kouhsari
@radiohattrick
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
# روانشناسی_فوتبال

سوگیری توجه به نتیجه در مدیریت باشگاه و مربیگری تیم

تصور کنید در فینال جام باشگاه‌های اروپا در دقیقه ۹۰ داور اعلام پنالتی می‌کند، سرمربی تصمیم می‌گیرد، تا بازیکنی که در زدن ضربات پنالتی مهارت بیشتری دارد، وارد بازی کند. پنالتی گل می‌شود و صبح روز بعد تیتر خبرگزاری‌ها می‌شود "تعویض طلایی سرمربی در دقیقه ۹۰ منجر به پیروزی شد."
اما اگر آن پنالتی گل نمی‌شد، چه اتفاقی می‌افتاد؟
اگر آن پنالتی گل نمیشد خبرگزاری‌ها گزارش بازی را با تیتر متفاوتی می‌زدند با این عنوان که: "بزرگ‌ترین اشتباه سرمربی در دقیقه ۹۰ منجر به باخت شد" یا مثلا "تصمیم غلطی که تاوان بزرگی داشت"
از طرفی هیئت مدیره باشگاه هم به احتمال زیاد بعد از شکست، سرمربی خود را اخراج و قرارداد او را فسخ می‌کردند. اما یک سوال مهم: واقعا تصمیم سرمربی غلط بوده یا درست؟

نکته مهم داستان همینجاست:
تصمیم درست لزوما منجر به نتیجه درست نمی‌شود. اما میتواند احتمال ودرصد موفقیت و شانس پیروزی را بالا ببرد.
تصمیم درست می‌تواند منجر به نتیجه پیروزی یا شکست شود، همانطوری که تصمیم غلط در برخی مواقع منجر به پیروزی تیم هم بشود!
ما عموما تصمیمی را تصمیم درست می‌دانیم که منجر به پیروزی تیم شود و یا نتیجه  قابل قبولی داشته باشد و اگر تصمیم ما تصمیمی درست باشد، ولی منجر به شکست تیم شده باشد, آن تصمیم را غلط می‌دانیم.

در اکثر اوقات ما کار اشتباه و پر ریسکی انجام می‌دهیم ولی چون منجر به موفقیت می‌شود(مثلا در یک بازی مهم یک تعویض کاملا اشتباه را انجام میدهیم اما توپ توسط همان بازیکن وارد دروازه حریف میشود و ما بازی را میبریم.(مثلا چراغ قرمز را رد می‌کنیم بدون اینکه تصادف کنیم یا مثلا کل داراییمان را بیتکوین میخریم و بیتکوین گران می‌شود) حالا در این شرایط برای اطرافیان این مدل تعریف می‌کنیم که "دیدی چه تصمیم درستی گرفتم؟"
اما آیا این نتیجه خوب به علت یک تصمیم درست بوده‌؟ خیر! تصمیم، تصمیم غلطی بوده ولی با یک نتیجه خوب همراه شده‌.
تصمیم غلط هم می‌تواند منجر به نتایج خوبی شود.

چرا سوگیری توجه به نتیجه مهم است؟
کیفیت مسابقه ما را دو چیز تعیین می‌کند:
۱- کیفیت تصمیماتی که می‌گیریم
۲- شانس
ما در بسیاری از اوقات تصمیمات اشتباه می‌گیریم، ولی شانس می‌آوریم و نتیجه خوبی میگیریم. مثلا به بازیکنان اجازه میدهیم تا نیمه های شب در خیابانها پرسه بزنند و روز بعد هم بازی را میبریم. بله، خروجی این تصمیم نتیجه خوبی داده ولی قطعا تصمیم غلطی بوده. بنابراین نتایج خوب لزوما به علت تصمیمات خوب نیستند.
نکته این است که در فوتبال شما با یک تصمیم خوب احتمال (شانس) موفقیت را افزایش میدهید و یا با یک تصمیم بد احتمال یا شانس شکست را افزایش میدهید.

🔴سوگیری توجه به نتیجه موجب می‌شود، نتایج خوب را به علت توانایی و مهارت‌های خود بدانیم و علت نتایج بد را، بد شانسی تلقی کنیم.

🔶اما چند راهکار برای اینکه کمتر در دام این سوگیری قرار بگیریم:

۱.نگاه کردن به مسیر هدفی که داریم.
وقتی با موفقیت یا شکستی مواجه می‌شویم، می‌بایست به مسیری که در طول این شکست طی کرده‌ایم، نگاهی دوباره بیاندازیم و بررسی کنیم که این موفقیت یا شکست نتیجه کیفیت تصمیم ما بوده یا عوامل خارجی و شانس باعث این تصمیم شده!
۲.تصمیم غلطمان را قبول کنیم و گردن بقیه نیاندازیم!
نتایج یک پژوهش نشان داد، اکثر افرادی که تصادف می‌کنند، معتقدند ما درست رانندگی می‌کردیم و طرف مقابل مقصر است. حتی افرادی که به تیر برق و گاردریل زده بودند هم معتقد بودند شهرداری مقصر است. این موضوع در ابعاد مختلف شخصیت ما رخنه کرده و موجب می‌شود خوبی‌ها را به خود نسبت دهیم و کاستی و بدهی‌ها را متعلق به دیگران می‌دانیم.

۳. از نفر سوم کمک بگیریم.
هنگامی به موفقیتی دست پیدا می‌کنیم، به میزانی درگیر خوشحالی و شادی می‌شویم که به هیچ عنوان به مسیر و عوامل دخیل در آن توجهی نخواهیم کرد.بدتر از آن اینست که وقتی شکست میخوریم آنقدر افسرده و غمگین هستیم که به سراغ ریشه یابی علت اصلی شکستمان نمی رویم. در حالیکه در این لحظات شما خیلی بیشتر از بقیه زمانها فیلم شکست خود را بایستی تماشا کنید.
بهتر است برای جلوگیری از این سوگیری, علاوه بر آنالیز یک مسابقه از شخص ثالثی که اصلا در تیم شما عضویتی ندارد , مشورت بگیریم و با او نتیجه و دست آورد خود را مورد بررسی قرار دهیم.
نویسنده: مجید مرتضایی
#mostafa_kouhsari
@radiohattrick
# روانشناسی_فوتبال

⭕️اثر پیگمالیون در مربیگری


■"تفاوت یک «بازیکن ستاره در تیم» و «بازیکن معمولی» در رفتار آنها نیست؛ در این است که چگونه با آنها رفتار می شود. من برای فلان سرمربی یک بازیکن سکو نشین  هستم چون او با من مثل یک  بازیکن سکو نشین رفتار می کند ولی می توانم برای تو یک ستاره باشم چون تو همواره با من مثل یک ستاره رفتار می کنی!"
این، بخشی از نمایشنامه "پیگمالیون" است، اثر برنارد شاو.

پیگمالیون چیست؟ این افسانه یونانی است: پیگمالیون، مجسمه سازی از قبرس بود و مخالف سرسخت زنان؛ او با خود عهد کرده بود که سمت هیچ زنی نرود. پیگمالیون یک بار مجسمه ای از پیکر یک زن را تراشید. مجسمه چنان زیبا از آب درآمد که تا آن زمان هیچ زن زنده و هیچ مجسمه ای بدان اندازه دلفریب نبود؛ به حدی زیبا بود که نمی شد چیزی بر زیبایی اش افزود. پیگمالیون عاشق مجسمه زیبا شد و مدام به او عشق ورزید و چنان علاقه اش را ابزار کرد و مهر ورزید که سرانجام، مجسمه جان گرفت و آن دو باهم ازدواج کردند.

●"اثر پیگمالیون" امروز یک اصطلاح روان شناسی است که می گوید: انسان ها تمایل دارند در نظر دیگران توانمند جلوه کنند و انتظاراتی که از آنها می رود را برآورده سازند. به عبارت دیگر، هر انسانی دوست دارد تصویری که دیگران از او در ذهن دارند، مثبت و توانمند باشد. مثلاً یک بازیکن می خواهد مربی اش او را بازیکنی توانمند و باهوش بداند یا یک مربی می خواهد مدیرش او را به عنوان فردی کوشا و وظیفه شناس و توانمند  بشناسد و از او حمایت کند.

🔵پیگمالیون در مربیگری، مختصر و مفیدش این است: یک مربی باید ابتدا از توانمندی های هر کدام از بازیکنانش آگاه شود و آنرا به رسمیت بشناسد و براساس این شناخت، تصویری مثبت و توانمند از آنها داشته باشد. سپس آن تصویر را (با کلام یا رفتار) به بازیکنانش منتقل کند.

🔻مثلاً خطاب به بازیکن الف بگوید: من تو را بازیکنی پر تلاش میدانم که همیشه با تعصب و باغیرت در زمین تلاش میکنی. اگر بازیکنان دیگر در زمین توان خود را به نمایش میگذارند تو دو برابر بقیه در زمین تلاش میکنی .با شناختی که از تو دارم تو میتوانی بویژه در زمانیکه دیگر بازیکنان از برنده شدن نا امید شده اند تو با پشتکارت امید را به آنها بازگردانی.

□آنچه در ذهن این بازیکن بر اساس اثر پیگمالیون شکل می گیرد این است: مربی من، مرا فردی توانمند شناخته است؛ من نباید کاری کنم که این دیدگاه مثبت، منفی شود. من باید کاری کنم که این دیدگاه بماند و تقویت هم بشود.

🔹برعکس اگر مربی بازیکنانش را یک مشت افراد بی عقل  و بی عرضه و تاکتیک ناپذیر بداند و مدام به آنها سرکوفت بزند، حس ناتوانی را به آنها منتقل کند. چنین مربی در واقع با دست خود حداقل توانایی زیرمجموعه تحت مربیگری خود را  کاهش می دهد. در واقع اثر پیگمالیون یک شمشیر دولبه است که می تواند افراد را به سمت بروز استعداد و توانمندی هایشان سوق دهد یا آنها را منفعل و بی عمل کند.

🔸در سال ۱۹۶۵ روان شناسی به نام "روبرت روزنتال" در مدرسه ای در کالیفرنیا، اثر پیگمالیون را به آزمایش گذاشت. او در این آزمایش، دو گروه دانش آموز را به طور کاملا تصادفی انتخاب کرد و از آنها تست هوش گرفت. نتایج هر دو گروه مشابه هم بود ولی روزنتال نتیجه را طور دیگری به معلمان گزارش کرد. او به معلمان گفت که گروه اول نمرات بهتری گرفتند و بهره هوشی بالاتری نسبت به گروه دوم دارند.

■از آن پس، معلمان ناخودآگاه با گروه اول مانند یک گروه واقعاً تیزهوش رفتار کردند و با دانش آموزان گروه دوم، رفتاری عادی داشتند. نتیجه این بود: در پایان سال، دانش آموزان گروه اول، واقعاً نمرات بهتری گرفتند چون با آنها مثل دانش آموزان باهوش رفتار شده بود؛ نگرش مثبت معلمان به این گروه و رفتارهای تأیید آمیز با دانش اموزان گروه اول، کار خودش را کرده بود.

🔵اثر پیگمالیون، نه فقط در مربیگری که در همه عرصه ها، از روابط شخصی گرفته تا تربیت فرزندان و ... کاربرد دارد. آن را هوشمندانه به کار گیرید و از نتایج اش شگفت زده شوید.
نویسنده: مجید مرتضایی
#mostafa_kouhsari
@radiohattrick
# روانشناسی_فوتبال

⭕️ آغوش مرگ مربی! باشگاه هاچگونه نابود می‌شوند؟

◻️وقتی زنبورها متوجه ناکارآمدی ملکه به دلیل پیری یا مریضی می‌شوند، تصمیم می‌گیرند او را از بین ببرند. در نتیجه دور ملکه جمع شده و او را در آغوش می‌گیرند تا ملکه در این ازدحام، از دمای بالا بمیرد‌. این پدیده «آغوش‌مرگ» نامیده می‌شود.

◻️در بسیاری از باشگاهها نیز با روشن شدن ناکارآمدی سرمربی تیم، بازیکنان با چهار نوع واکنش «سقوط تیم» را تسریع می‌کنند. در این وضعیت، بازیکنان مدیران و مربیان باشگاه اغلب در یکی از ۴ گروه ذیل قرار می‌گیرند:

☑️ گروه اول: بازیکنان خوب و کارآمد که به محض اینکه متوجه ناکارآمدی مربی میشوند باشگاه را ترک میکنند و خود را از محیط سمی بوجود آمده جدا میکنند که خود آن ضربه به پیکر تیم است.

☑️ گروه دوم:
فرصت‌طلبانی که منابع باشگاه را تبدیل به منافع‌ شخصی و گروهی می‌کنند. این گروه حلقه اول «آغوش‌مرگ»  باشگاه را تشکیل می‌دهند.

☑️ گروه سوم:
بازیکنان و کادر فنی  بی‌تفاوتی که مطلوب خود را در کار نکردن، تفریح و بی تفاوتی به وقایع  می‌بینند. این گروه حلقه دوم "آغوش‌مرگ" باشگاه را تشکیل می‌دهند.

☑️ گروه چهارم:
افراد باوجدانی که در اقلیت کامل (حتی به تعداد انگشتان یک دست) سعی دارند تا با آگاه‌سازی مدیران و مربی تیم ، از سقوط باشگاه جلوگیری نمایند. این گروه اغلب نادیده گرفته شده و یا توسط سایر افراد از گردونه  بیرون رانده می‌شوند.
نویسنده: مجید مرتضایی
#mostafa_kouhsari
@radiohattrick
⭕️آیا استرس برای بازیکنان مفید است یا مضر؟
همانند تصویر بالا سطح استرس و برانگیختگی مطلوب در میانه منحنی قرار دارد و اشترس کم و یا خیلی زیاد در انجام مهارتها دچار اشکال و ایراد میکند.
حالا دانستن این مطلب برای مربیان چه ویژه گی دارد؟
🛑اگر قبل از یک مسابقه مهم بازیکنان شما سطح برانگیختگی و استرس پایین دارند و یا اصطلاحا حریف را دست کم گرفته اند، شما بایستی بتوانید با روشهای مختلف سطح برانگیختگی آنها را بالا ببرید و اگر قبل از مسابقه آنها استرس و یا سطح برانگیختگی بالایی دارند و اصطلاحا از حریف یا تماشاگران مسابقه میترسند ،بایستی به روشهای مختلف سطح برانگیختگی آنها را کاهش دهید.
یادتان باشد که در این زمینه ابتدا خود شما بایستی استرس خود را کنترل کنید و الا بازیکنان بیشتر از زبان بدن شما متوجه استرس شما خواهند شد و ممکن است حرفهایتان دیگر بر آنها تاثیر نداشته باشد.
مجید مرتضایی
#mostafa_kouhsari
@radiohattrick
# روانشناسی_فوتبال

⭕️مربیگری و پارادیگما؛ پدیده ای که باعث کوری و تحلیل و تصمیم اشتباه می شود!

🔴گروهی از محققان پنج میمون را در قفسی گذاشتند و در وسط قفس یک نردبان که بالای آن مقداری موز گذاشته شده بود قرار دادند. هر بار که میمونی از نردبان بالا رفت، دانشمندان میمون‌های دیگر را با دوش آب سرد خیس کردند. پس از مدتی، هر میمون که از نردبان بالا رفت میمون های دیگر میمونی را که از نردبان بالا رفته بود را کتک زدند. پس از مدتی، هیچ میمونی دیگر جرات اینکه از نردبان بالا رود را نداشت، گرچه وسوسه او بسیار عمیق بود.

🟢محققان تصمیم گرفتند یکی از میمون ها را با میمون جدیدی عوض کنند. میمون تازه اولین کاری که می‌کند به سمت موز از نردبان بالا می‌رود. ولی ناگهان بقیه میمون ها روی او می‌ریزند و او را محکم کتک می‌زنند. پس از چند بار کتک خوردن، میمون تازه وارد فرا می گیرد که نبایستی از نردبان بالا برود، اما هرگز نمی‌داند چرا؟

🔵میمون دوم جایگزین می‌شود و همان وضع ادامه می یابد. میمون اول هم در کتک زدن میمون دوم همکاری می‌کند. میمون سوم جایگزین می‌شود و همان وضع کتک زدن ادامه می‌یابد. میمون چهارم جایگزین می شود و همچنان کتک زدن هر میمونی که از نردبان بالا می رود ادامه دارد.

🟡حالا آنچه مانده میمون های جدیدی هستند که حتی هیچ‌کدامشان دوش آب سرد را هرگز تجربه نکرده اند، ولی همچنان هر میمونی که از نردبان بالا می رود را کتک می‌زنند. اگر ممکن بود از میمون ها پرسش شود چرا آنانی را که از نردبان بالا می‌روند را کتک می‌زنند، جواب می‌توانست این باشد: من نمی‌دانم، همه همین کار را می‌کنند. جمله ای که متاسفانه برای همه ما آشناست!

🟣مفهوم پارادیگما (واژه ای یونانی که در انگلیسی پارادایم خوانده می شود) می‌تواند داستان بالا را توضیح دهد: هر مربی یا بازیکن  «واقعیات» پیرامون خود را در چارچوب مفروضات، پیش دانسته‌ها و پیش فرض‌های خود درک و تحلیل می‌کند.

پارادایم یک مجموعه از باورها و پیش‌فرض‌ها و ارزش‌ها است که ممکن است زمانی به یک دلیل منطقی بوجود آمده باشند اما به دلایل غیرمنطقی ته نشین شده باشند و سپس از طریق آموزش‌های رسمی و غیررسمی آنقدر تکرار می‌شوند که برای ما به صورت چارچوب‌هایی «بدیهی» در می‌آیند.

🟠به احتمال خیلی زیاد پارادایم ها در زمان شکل‌گیری به خاطر این که موفق بوده اند و یک مساله را به خوبی حل کرده اند در ذهن ما پایدار می شوند، اما زمانی که یک پارادایم شکل گرفت همچنان در ذهن ما باقی می‌ماند ولو اینکه دیگر کارآمد نباشد. چرا؟ چون تبدیل به پیش‌فرض‌های بدیهی شده است.

پارادایم ها باعث می‌شوند که ما کور شویم!
منبع: مجید مرتضایی
#mostafa_kouhsari
@radiohattrick
# روانشناسی_فوتبال

⭕️مصیبت های بیش شایستگی مربیان!

■دوستی داشتیم که در امور مربوط به قهوه متخصص درجه یکی‌ بود؛ از کشت و برداشت آن گرفته تا درست کردن و دم کردن آن. یک دیوار مدرک داشت و سابقه‌ی کار در شرکت‌های درست و حسابی تولید قهوه.

□به ایران که برگشت خیالش راحت بود که روی هوا می‌زنندش! چنین نشد! هی رفت مصاحبه و سرخورده برگشت.

●در یک شب‌نشینی که داشت از این رفت و برگشت‌هایش حرف می‌زد، دوست دیگری اصطلاحی را به کار برد که تا آن زمان نشنیده‌ بودمش. گفت فلانی تو overqualified هستی! من پرسیدم که یعنی چه و او توضیح داد که این یک اصطلاح رایج است برای وقتی که توانایی‌های کسی بیش از نیاز مورد نظر باشد.

○فرض کنید یک موقعیت مربیگری داریم که یک  مربی با مدرک سی آسیا  برایش کافی‌ست. اگر کسی با مدرک A مراجعه کند، برای جایگاهی که در نظر داریم، زیادی‌ست.

□اینکه جامعه آنهایی را که underqualified [پایین تر از ویژگی های مورد نیاز]باشند پس بزند طبیعی به نظر می‌رسد، اما چرا گاهی خلاف این است؟ یاد مربی دیگری افتادم که با تمام ویژگی‌های درخشانش همیشه از جمع‌ها کنار گذاشته می‌شود و آشنای دیگری که با وجود خصلت‌های ناپسندش همیشه در یکی از تیمها مشغول به کار است.

●انگار ما در روابط‌مان هم گاهی چنین عمل می‌کنیم؛ آن‌هایی که بیش از ما هستند را کنار می‌گذاریم و همیشه اینطور نیست که اگر کسی تیک‌های اخلاق، ادب، هنر و موفقیت را بزند در اجتماع محبوب بشود.

○ما کسی را که یادمان بیندازد که در بازیهایمان به داوران احترام بگذاریم یا باید بر طبف اصول کار کنیم  را پس از مدتی طرد می‌کنیم. همچنین کسی را که وقتش را به اندازه‌ی ما در شبکه‌های اجتماعی تلف نمی‌کند. کسی را که اهل مطالعه‌ست به زندگی نکردن متهم می‌کنیم و آن را که به لبخند زدن به مشغول است به نمایشی بودن! چرا که حداقل بخشی از آن‌ها برای ما overqualified هستند.

■ما نیازشان نداریم! دیدنشان یادمان می‌آورد که کم کاری می‌کنیم، که کافی نیستیم و از برخی اخلاقیات تهی شده‌ایم. شاید همین است که مثل گرگ‌های گرسنه می‌نشینیم پشت گوشی‌هایمان تا اشتباهی، شکستی یا خطایی از کسی که قله‌هایی را فتح کرده سر بزند تا بدریمش!

□ما باید او را هم‌قد خودمان کنیم تا مجبور نباشیم قد خودمان را بالا‌تر بیاوریم!
منبع: مجید مرتضایی
#mostafa_kouhsari
@radiohattrick
# روانشناسی_فوتبال

⭕️تیم با هوش هیجانی بالا چگونه عمل میکند؟

هوش هیجانی، توانایی فرد برای انتقال احساسات به روشی مثبت و سازنده است. تحقیقات نشان داده است هوش هیجانی به افراد کمک می‌کند تصمیمات آگاهانه‌تری بگیرند و کار تیمی را تقویت کنند. هوش هیجانی می‌تواند به مدیریت استرس و مقابله با افزایش سطح ناسالم آن کمک کند. نکته جالب اینکه هوش هیجانی اکتسابی است و می‌توان آن را با تمرین افزایش داد.
محیط کاری که بازیکنان در آن هوش هیجانی بالا دارند، به این صورت است:

🔺 وقتی در بازی عقب می افتند و  یا خودشان اشتباه می‌کنند، با یکدیگر دلسوزانه رفتار می‌کنند و به‌اصطلاح، هوای یکدیگر را دارند.

🔺به‌دلیل خودآگاهی می دانند که برای پیروزی چگونه باید عمل کنند .

🔺 زمان صرف غذا ، غذایشان را درکنار هم صرف کنند.

🔺مربیان به بازیکنان شان برای مدیریت استرس آموزش میدهند.

🔺افراد در ابراز احساسات خود و یا درمیان‌گذاشتن ایده‌های خلاقانه با مربی تیم راحت هستند.

🔺تعارض ها و اختلافات را  بدون فریادزدن یا توهین به دیگران و با احترام حل میکنند.
نویسنده: مهدی خیرزاده
#mostafa_kouhsari
@radiohattrick
# روانشناسی_فوتبال

⭕️سندرم صندلی گهواره‌ای در مربیگری

🔴 به حالتی گویند که بارها کاری را انجام می‌دهید؛ اما نتیجه‌ای دربرندارد و از پیش نمی‌رود. در این شرایط تلاش می‌کنید و انرژی زیادی هم ممکن است صرف کنید، اما کارتان اثربخش نیست و موجب تغییر جایگاه تیمتان به سمت بالاتر در جدول نمیشود و درجا میزنید. در این موقعیت چه می‌کنید؟ آیا به همان رویه سابق ادامه می‌دهید یا درصدد تغییر برمی‌آیید؟ تجربه نشان داده که اگر کارتان را به همان روال سابق ادامه دهید فرسودگی برایتان ایجاد می‌شود و تنها خستگی و دل‌زدگی از  مسابقات باقی می‌ماند.

🔴 چرا سندرم صندلی گهواره‌ای اتفاق می‌افتد؟

در بیشتر مواقع، اگر کمی به عقب برگردید متوجه می‌شوید ممکن است روش‌تان برای انجام  تاکتیک خاصی اشتباه بوده باشد یا همه چیز در مرحله ایده باقی مانده و عملی نشده  باشد.
در تیمهایی که دچار سندرم صندلی گهواره‌ای هستند علیرغم اینکه بازیکنان تحرک و انگیزه ندارند، ولی تظاهر به تحرک داشتن می‌کنند و همین گاهی باعث سردرگمی مربیان می‌شود.


⭕️نحوه عملکرد مربیان در هنگام بردو باخت در تیمهای پایه زیر 14 سال
🔺برخی از مربیان میگویند وقتی بازیکنم در یک بازی می‌بازد همه از آن مطلع می شوند و کنترل خودش را از دست میدهد ...
واقعیت این است هیچ کس باختن را دوست ندارد اما آموختن اینکه چگونه زیبا ببازیم مهارتی است که نیازمند تمرین است.
شما مربیان عزیز باید مراقب پیام هایی باشید که با فوتبال آموزان در مورد بردن و باختن دریافت میکنند. .جملات بی غرضی مانند بازنده به درد هیچ کاری نمی‌خورد یا بازنده بایستی جریمه شود میتواند پیام اشتباهی در مورد باخت به او بدهد.
اینکه برخورد شما به عنوان مربی کودک ،در مورد برد و باخت روی کودک تاثیر گذار است مثلا اگر بازی بروفق مرادتان پیش نرفت  شما از کوره در می روید و ناامید می شوید و بر اثر کودک فریاد میزنید و به اصطلاح میخواهید او را پرقدرت با بیاورید و یا اینکه با انگیزه و امید ادامه میدهید بسیار تاثیر گذار است.

لازم نیست کودکان همیشه برنده باشند .
باختن در دایره امن محیط تمرین باعث میشود تا کودک دریابد که حتی وقتی برنده نیست ،مورد علاقه شما و برایتان ارزشمند است.
🔸مجید مرتضایی (مدرس فدراسیون فوتبال)
#mostafa_kouhsari
@radiohattrick
# روانشناسی_فوتبال

⭕️ طوفان فکری معکوس  در فوتبال (چگونه سعی کنیم که ببازیم؟)

🔺همه بی شک در مورد طوفان مغزی و کاربردهای آن در حل مسئله شنیده و چه بسا تجربه کرده باشید. در این روش تمام راه حل ها مورد بررسی قرار میگیرد و مربیان هر چیزی را که میتواند به راه حل کمک کند عنوان میکنند, گرچه این روش، برای طرح ایده های جدید و گاهی خلاقانه خیلی خوب است، اما خیلی مواقع این روش به بن بست میرسد.

گاهی ایده جدیدی نیست، گاهی راهکارها امتحان شده اند، گاهی فکر میکنیم که همه راهها را رفته ایم و خلاصه هر از گاهی به دلیلی (گاهی هم چون روش را درست و خوب استفاده نمیکنیم) این روش کمک موثری در حل مسئله نمیکند. چاره چیست؟

🔹طوفان مغزی وارونه یکی از راههای مواجهه با این شرایط است.این روش خیلی ساده است، به طور خلاصه در این روش، شما به جای اینکه در پی حل مسئله اصلی باشید، و راههای پیروزی در یک مسابقه را بررسی کنید , صورت مسئله را وارونه میکنید. یعنی به جای اینکه اصل مسئله را بخواهید حل کنید، میروید و در جهت حل عکس مسئله اصلی تلاش میکنید و ایده میدهید. مثلاً ما میخواهیم ببینیم که چطور در بازی با فلان تیم پیروز شویم؟ اگر به بن بست رسیدیم، مسئله را عکس میکنیم: چطور کاری کنیم که تیممان شکست بخورد!؟ چه راههایی وجود دارد که میتواند تیم ما را شکست دهد!

ابتدا ایده هایی که مطرح میشوند، ساده و گاهی از فرط بدیهی بودن، خنده دار به نظر میرسند. مثلاً جنگ روانی درست کنیم چون بازیکنان تیم تمرکزشان را ازدست میدهند، دائم پرخاش کنیم، در دفاع تیم از فلان بازیکن استفاده کنیم تا تیم حریف به راحتی او را دور بزند و به دروازه ما برسد. فلان بازیکن را در خط حمله استفاده کنیم تا اصلا گل نزنیم  و …. بعد از کمی شوخی، ایده های جدیدی ظاهر میشوند. یادتان باشد که درست مثل طوفان مغزی معمولی، اینجا هم باید ایده ها را ثبت کنید، جلوی بروز هیچ ایده را نباید سد کنید , این ویژه گی استفاده از روش طوفان مغزی است.

وقتی حدود ۱۵ دقیقه از طرح فعالانه ایده ها گذشت، به جائی که ایده ها را ثبت کرده اید نگاه کنید. نکات قشنگی خواهید دید. کافیست فعل پیشنهادها را تغییر دهید. فلان کار را بکنیم، را تبدیل کنید به فلان کار را نکنیم. به همین سادگی میبینید ایده هایی مطرح شده اند که قبلاً مطرح نمیشدند.

این ایده ها را طبق معمول ثبت میکنید و به تهیه برنامه اجرائی برای آنها میپردازید.

تا اینجای کار خیلی ساده است. اما چیزی که خیلی جذاب است و از آن به عنوان دستاورد جنبی این موضوع یاد میشود، این است که شما احتمالاً در فهرست پیشنهادهایی که برای حل عکس مسئله مطرح شده اند، کارهایی را میبینید که همین الان در تیم انجام میشوند. یعنی میبینید که شما کارهایی میکنید که در جهت عکس حل مسئله ای است که سعی در حل آن داشته اید. یعنی خودتان داشتید با دست خودتان تیم را به فنا میدادید😅

یعنی ما گاهی داریم کارهایی میکنیم، احتمالاً ناخودآگاه، که در خلاف جهت حل مسئله ای است که درگیر آن هستیم. اینجاست که فهرست دیگری ایجاد میشود، از کارهایی که باید فوراً انجام آنها را متوقف کنید. بسیاری مواقع هم با کمال تعجب مشاهده میشود که همان توقف برخی اقدامات، منجر به حل مسئله و پیروزی میشود.
🔺مجید مرتضایی (مدرس فدراسیون فوتبال)
#mostafa_kouhsari
@radiohattrick