#معرفی_کتاب📚
هیچ دوستی به جز کوهستان، کتابی است زیبا و قدرتمند که بهروز بوچانی آن را طی دوره ی بازداشت 6 ساله ی خود در جزیره مانوس نوشته است. کتاب نامه ای است سوزناک، به کسانی که او را با شناسه ی «ام ای جی 35» تعریف می کنند، کسانی که اصرار می کنند که او چیزی بیش از یک شماره نیست. کتاب از اهمیت زندگی و نیاز هر انسانی به گفتن قصه ی زندگی خود می گوید. ما بوچانی را نه در کل روایت زندگی او بلکه از نحوه زنده ماندنش ، مشاهداتش از دیگران و تحلیل او در مورد ساختارهای روانشناختی و قدرت زیربنایی مکانی که او آن را زندان مانوس می نامد، می شناسیم. کتاب محملی است برای تمام آنچه او در زندگی خود تجربه کرده و آموخته است. بوچانی زندگی روی مانوس را با جزئیاتی تکان دهنده از ظلم ، تخریب ، تحقیر و نظارت مداوم، بازگو می کند. او زیبایی را در گل های عجیب و غریب و ماه مانوس پیدا می کند، چیزهایی که در تنهایی او را تسکین می دهد. هیچ دوستی به جز کوهستان با وسایلی محدود و در شرایطی عجیب به نگارش درآمده است و شاهدی بر قدرت نویسندگی به عنوان نوعی مقاومت است.
#هیچ_دوستی_به_جز_کوهستان
#بهروز_بوچانی
🎙|| @radioensha
هیچ دوستی به جز کوهستان، کتابی است زیبا و قدرتمند که بهروز بوچانی آن را طی دوره ی بازداشت 6 ساله ی خود در جزیره مانوس نوشته است. کتاب نامه ای است سوزناک، به کسانی که او را با شناسه ی «ام ای جی 35» تعریف می کنند، کسانی که اصرار می کنند که او چیزی بیش از یک شماره نیست. کتاب از اهمیت زندگی و نیاز هر انسانی به گفتن قصه ی زندگی خود می گوید. ما بوچانی را نه در کل روایت زندگی او بلکه از نحوه زنده ماندنش ، مشاهداتش از دیگران و تحلیل او در مورد ساختارهای روانشناختی و قدرت زیربنایی مکانی که او آن را زندان مانوس می نامد، می شناسیم. کتاب محملی است برای تمام آنچه او در زندگی خود تجربه کرده و آموخته است. بوچانی زندگی روی مانوس را با جزئیاتی تکان دهنده از ظلم ، تخریب ، تحقیر و نظارت مداوم، بازگو می کند. او زیبایی را در گل های عجیب و غریب و ماه مانوس پیدا می کند، چیزهایی که در تنهایی او را تسکین می دهد. هیچ دوستی به جز کوهستان با وسایلی محدود و در شرایطی عجیب به نگارش درآمده است و شاهدی بر قدرت نویسندگی به عنوان نوعی مقاومت است.
#هیچ_دوستی_به_جز_کوهستان
#بهروز_بوچانی
🎙|| @radioensha
#برشی_از_کتاب 📚
زن ها با مرگ شجاعانه تر از مردها می جنگیدند. حس و غریزه ی مادری به ماده گرگ هایی درنده بدل شان کرده بود که تیزی دندانهای شان را به سوی دریا نشانه رفته بودند. زندان این قدرت را دارد که به مرور زمان هر کسی را جایش بنشاند. قدرت حصار حتی خشن ترین انسان ها را می تواند به صلح وا دارد چه برسد به زندانی های مانوس که همگی خود قربانی خشنونت بودند.
#هیچ_دوستی_به_جز_کوهستان
#بهروز_بوچانی
🎙|| @radioensha
زن ها با مرگ شجاعانه تر از مردها می جنگیدند. حس و غریزه ی مادری به ماده گرگ هایی درنده بدل شان کرده بود که تیزی دندانهای شان را به سوی دریا نشانه رفته بودند. زندان این قدرت را دارد که به مرور زمان هر کسی را جایش بنشاند. قدرت حصار حتی خشن ترین انسان ها را می تواند به صلح وا دارد چه برسد به زندانی های مانوس که همگی خود قربانی خشنونت بودند.
#هیچ_دوستی_به_جز_کوهستان
#بهروز_بوچانی
🎙|| @radioensha
#شعر_طوری🌈
درونِ خلوتَت برای من دعا نکن!
برای من که خطِ باطلِ کلیشه ام⠀
تو آخرین گزینه ی به باد رفته ای⠀
وَ من همیشه بی حیا تر از همیشه ام...
#بهروز_رضایی
🩷||@Radioensha
درونِ خلوتَت برای من دعا نکن!
برای من که خطِ باطلِ کلیشه ام⠀
تو آخرین گزینه ی به باد رفته ای⠀
وَ من همیشه بی حیا تر از همیشه ام...
#بهروز_رضایی
🩷||@Radioensha
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
مصدرسازی با اسم و صفت
فرایندِ ساختنِ مصدر از اسمها و صفتها از دیرباز در فارسی رایج بودهاست.
امروزه نیز فارسیزبانان مصدرهایی چون پاکیدن، ترجمیدن، چاقیدن، زنگیدن، غشیدن، فلسفیدن، قبولاندن، کشفیدن، گازیدن، لمسیدن، و گُرخیدن را میسازند و به کار میبرند.
شخصاً با این نوع واژهسازی موافقام و آن را مایۀ پویایی و غنای هرچه بیشترِ زبانمان میدانم.
نمونههای زیر را در متونِ کهنِ فارسی دیدهام:
اَندُهیدن: اندوه خوردن
بسامانیدن: سر و سامان دادن
دریغیدن: دریغ خوردن
زَنجیدن: به زنگی بودنِ خود نازیدن
شگفتانیدن: به شگفت آوردن
شگفتیدن: تعجب کردن
عَطسیدن: عطسه کردن
غرقیدن: غرق شدن
غَلَطیدن: غلط کردن؛ اشتباه کردن
فالیدن: فال گرفتن
فراموشانیدن: به فراموشی سپردن
فُرودن: فرودآمدن
قندیدن: شیرینسخنی کردن
گازیدن: گاز گرفتن
گُمانیدن: گمان کردن
گَنجیدن: به گنجِ خود نازیدن
گیجیدن: خود را به گیجی زدن
لافیدن: لاف زدن
لَبیدن: حرف زدن
مَحودن: محو کردن
نومیدن: نومید کردن
نهانیدن: نهان کردن
نیازیدن: نیازمند شدن
#بهروز صفرزاده
دوشنبه ۱۴۰۱/۵/۳
#واژهسازی
فرایندِ ساختنِ مصدر از اسمها و صفتها از دیرباز در فارسی رایج بودهاست.
امروزه نیز فارسیزبانان مصدرهایی چون پاکیدن، ترجمیدن، چاقیدن، زنگیدن، غشیدن، فلسفیدن، قبولاندن، کشفیدن، گازیدن، لمسیدن، و گُرخیدن را میسازند و به کار میبرند.
شخصاً با این نوع واژهسازی موافقام و آن را مایۀ پویایی و غنای هرچه بیشترِ زبانمان میدانم.
نمونههای زیر را در متونِ کهنِ فارسی دیدهام:
اَندُهیدن: اندوه خوردن
بسامانیدن: سر و سامان دادن
دریغیدن: دریغ خوردن
زَنجیدن: به زنگی بودنِ خود نازیدن
شگفتانیدن: به شگفت آوردن
شگفتیدن: تعجب کردن
عَطسیدن: عطسه کردن
غرقیدن: غرق شدن
غَلَطیدن: غلط کردن؛ اشتباه کردن
فالیدن: فال گرفتن
فراموشانیدن: به فراموشی سپردن
فُرودن: فرودآمدن
قندیدن: شیرینسخنی کردن
گازیدن: گاز گرفتن
گُمانیدن: گمان کردن
گَنجیدن: به گنجِ خود نازیدن
گیجیدن: خود را به گیجی زدن
لافیدن: لاف زدن
لَبیدن: حرف زدن
مَحودن: محو کردن
نومیدن: نومید کردن
نهانیدن: نهان کردن
نیازیدن: نیازمند شدن
#بهروز صفرزاده
دوشنبه ۱۴۰۱/۵/۳
#واژهسازی