Forwarded from Attach Master
🔴📣📣📣 این صدای #ملت #ایران است
🔴👈 #ولیعهد کجایی به داد ما بیایی
🔴👈 ایران نیازمند #همصدایی است #تکصدایی نتیجه ای جز اتلاف وقت و نابودی #میهن و بقای #فرقه_تبهکار ندارد.
#آذربایجان
#خراسان
#گلستان
#مازندران
#گیلان
#اصفهان
#شیراز
#ورزش
#کسب
#کار
#بازار
#کامیونداران
#کوروش
#کوروش_کبیر
#من_نفر_اول_هستم
#پویا_بختیاری
#من_هم_فرزند_کسی_هستم
#فرقه_تبهکار_باید_برود
#اعتصابات_سراسری
#اعتراضات_سراسری
#قدرت_مردم
#ایران_را_پس_میگیریم
🔴👈 #ولیعهد کجایی به داد ما بیایی
🔴👈 ایران نیازمند #همصدایی است #تکصدایی نتیجه ای جز اتلاف وقت و نابودی #میهن و بقای #فرقه_تبهکار ندارد.
#آذربایجان
#خراسان
#گلستان
#مازندران
#گیلان
#اصفهان
#شیراز
#ورزش
#کسب
#کار
#بازار
#کامیونداران
#کوروش
#کوروش_کبیر
#من_نفر_اول_هستم
#پویا_بختیاری
#من_هم_فرزند_کسی_هستم
#فرقه_تبهکار_باید_برود
#اعتصابات_سراسری
#اعتراضات_سراسری
#قدرت_مردم
#ایران_را_پس_میگیریم
Telegram
📎
Forwarded from Attach Master
#مردمسالاری_انجمنهای_مردمی
🔴 فرهنگ مشارکت عمومی در امور سیاسی، بنیاد مردم سالاری
1 ).قسمت اول 👇
#شاهنشاه_آریامهر بهنگام تاجگذاری فرمودند؛
اگر چه #ولیعهد_رضا_پهلوی "وارث قانونی و روحانی" پادشاهی است، ولی این را میگویم که همهُ شما سی میلیون جمعیت فعلی مملکت، و نسلهای بعد "وارث سیاسی" پادشاه مملکت هستید .
این پیام مهم که در مراسم تاجگذاری از طرف پادشاه قانونی داده می شود، به نقش و جایگاه و مهم و تاریخی پادشاه و ولیعهد و همچنین نقش و جایگاه ملت تاکید و ارتباط آنها و منبع قدرت را به روشنی بیان می کند .
پادشاه به دو جنبه اساسی قدرت تاکید می کند :
اول "جنبه قانونی" قدرت است .
قانون قراردادی اجتماعی است که جمعی و یا ملتی به روش های مختلف بین خود وضع کرده و با پایبندی به آن نظم مورد نظر خود را پیاده و زندگی اجتماعی را براساس آن سامان می دهند .
جنبه دوم بعد "سیاسی" است .
سیاست دانش مدیریت قدرت است . سیاست به امر قدرت از نحوه و پایگاه تولید آن تا ابزارهای هدایت و بهره گیری از آن می پردازد.
پادشاه در این پیام بصراحت بیان می کند: نظام پادشاهی، که سیستم باستانی اداره امور ایران است، براساس قراردادی اجتماعی و از طرف ملت به شخصی که او را باور دارند، تنفیذ می شود؛ و در واقع طبق سنت تاریخی، پادشاه قدرت خود را طبق فرهنگ این نظام سیاسی، از مردم می گیرد، و بدین سان پادشاه صاحب مسند سیاسی میشود که قدرت برآمده از ملت را در دست گرفته، و موظف است آن را در جهت پیشبرد اهداف ملت، و تامین منافع آنها استفاده کند، و همچنین جانشینی که ایشان بعنوان ولیعهد برمیگزند، بواسطه ایشان وارث قانونی همان قدرتی است که از مردم گرفته، و ولیعهد نیز وارث قانونی همان قدرت است .
اما اینکه این قدرت از کجا سرچشمه می گیرد، و متشکل شده، و بعنوان یک ابزار عمل متجلی میشود، پادشاه همه آحاد ملت را منشا و منبع آن قدرت معرفی می کند، که نسل به نسل از اجداد و پیشینیان به ارث برده و وارثان اصلی این قدرت سیاسی ملت ایران است .
لذا براساس نگرش نظام پادشاهی، در هر شکل آن از دوران پاستان، پادشاه نماینده و برگزیده ملت بوده، و آنها با درک فره و توانمندی فردی و همچنین میهن دوستی و عشق بی کران که به کشور و ملت در وحود اوست، و او را به ایثار و از خودگذشتگی و تلاش با تمام وجود وامیدارد، وی را بعنوان پادشاه برمیگزنند، و در ادامه ایشان جانشینان خود را تعیین می کنند، و در هر تاجگذاری ملت مجددا موافقت خود را با پادشاهی جدید برگزیده پادشاه پیشین اعلام می کنند.
از عهد باستان برای انتقال قدرت سیاسی به پادشاه راهکارهای قانونی خاصی وجود داشته و به آن روال عملی میشده است .
آنچه در جنبش مشروطیت عملی شد، راه کار قانونی انتقال قدرت سیاسی از ملت به پادشاه به روشی مدرن تعیین شد و مجلسی تعیبن شد که بواقع احیای مجالس باستانی بشکل مدرن است که در ایران باستان وحود داشته و بعنوان صاحب منصبان در اداره کشور نقش ایفا می کردند.
نمایندگان مدنی و حقوقی ملت در این مجلس جمع میشوند و در رابطه با امور حقوقی و مدنی قوانین لازم را وضع می کنند، و این امر بخاطر پیچیده شدن جهان و تخصصی شدن امور، لازم بود تا دقت در اراده کشور بالا رفته و اشتباه و خطا کاهش پیدا کند؛ و همچنین نگره خطایی که در ذهنیت پادشاهان سلسله های اخیر در قاجار و صفوی ایجاد شده، و خود را مالک جان و مال مردم تصور میکردند، اصلاح شود و پادشاه بداند تنها چیزی که دارد حمایت و پشتیبانی قانونی مردم از سلطنت ایشان هست، و ایشان جز این اعتماد و اطمینان، مالک چیز دیگری نیست، و خود او حتی مالک وجود خود نیز نیست، و بعنوان نماد اقتدار یک ملت، سرنوشتش در گرو دفاع و حمایت و پیشبرد اهداف ملی است، و تصور این که پادشاه مالک واقعی جان و مال ملت تلقی شود، درست نیست و جنبش مشروطه برای اصلاح این نگره خطا در ایران شکل گرفت و پادشاه در تعیین رییس کابینه با نمایندگان ملت همکاری کرد و نمایندگان ملت وظیفه نظارت بر عملکرد وزرا را بر عهده گرفتند، و محمدرضاشاه پهلوی بعنوان دومین پادشاه از سلسله ایرانساز پهلوی، در هنگام تاجگدلری، در چند جمله کوتاه اما جامع، همه مفهوم و محتوای جنبش عظیم مشروطیت ایران را بیان می کند .
حال اگر نظامهای مردم سالار جمهوری را بررسی کنیم، به مفهوم و منطق مشابهی میرسیم.
یعنی فردی هست که طبق قانون، مردم قدرت را به ایشان واگذار می کنند، و آن شخص بعنوان نماینده قانونی ملت، همان وظایفی را دارد که یک پادشاه دارد . او نیز موظف است تابع منافع ملی باشد، و در دوران حکومتش خود را وقف ملت کرده، و برای تامین اهداف ملی و پیشبرد منافع آنها تلاش کند، و نماد قدرت ملی بوده و همه قدرت اجتماعی را در جهت دفاع از آنها متجلی و متمرکز کرده، و تصمیمات مهم مقتضی را گرفته، و با نمایندگان حقوقی و مدنی مردم در جهت اداره کشور همکاری کند.
ادامه 👇👇
🔴 فرهنگ مشارکت عمومی در امور سیاسی، بنیاد مردم سالاری
1 ).قسمت اول 👇
#شاهنشاه_آریامهر بهنگام تاجگذاری فرمودند؛
اگر چه #ولیعهد_رضا_پهلوی "وارث قانونی و روحانی" پادشاهی است، ولی این را میگویم که همهُ شما سی میلیون جمعیت فعلی مملکت، و نسلهای بعد "وارث سیاسی" پادشاه مملکت هستید .
این پیام مهم که در مراسم تاجگذاری از طرف پادشاه قانونی داده می شود، به نقش و جایگاه و مهم و تاریخی پادشاه و ولیعهد و همچنین نقش و جایگاه ملت تاکید و ارتباط آنها و منبع قدرت را به روشنی بیان می کند .
پادشاه به دو جنبه اساسی قدرت تاکید می کند :
اول "جنبه قانونی" قدرت است .
قانون قراردادی اجتماعی است که جمعی و یا ملتی به روش های مختلف بین خود وضع کرده و با پایبندی به آن نظم مورد نظر خود را پیاده و زندگی اجتماعی را براساس آن سامان می دهند .
جنبه دوم بعد "سیاسی" است .
سیاست دانش مدیریت قدرت است . سیاست به امر قدرت از نحوه و پایگاه تولید آن تا ابزارهای هدایت و بهره گیری از آن می پردازد.
پادشاه در این پیام بصراحت بیان می کند: نظام پادشاهی، که سیستم باستانی اداره امور ایران است، براساس قراردادی اجتماعی و از طرف ملت به شخصی که او را باور دارند، تنفیذ می شود؛ و در واقع طبق سنت تاریخی، پادشاه قدرت خود را طبق فرهنگ این نظام سیاسی، از مردم می گیرد، و بدین سان پادشاه صاحب مسند سیاسی میشود که قدرت برآمده از ملت را در دست گرفته، و موظف است آن را در جهت پیشبرد اهداف ملت، و تامین منافع آنها استفاده کند، و همچنین جانشینی که ایشان بعنوان ولیعهد برمیگزند، بواسطه ایشان وارث قانونی همان قدرتی است که از مردم گرفته، و ولیعهد نیز وارث قانونی همان قدرت است .
اما اینکه این قدرت از کجا سرچشمه می گیرد، و متشکل شده، و بعنوان یک ابزار عمل متجلی میشود، پادشاه همه آحاد ملت را منشا و منبع آن قدرت معرفی می کند، که نسل به نسل از اجداد و پیشینیان به ارث برده و وارثان اصلی این قدرت سیاسی ملت ایران است .
لذا براساس نگرش نظام پادشاهی، در هر شکل آن از دوران پاستان، پادشاه نماینده و برگزیده ملت بوده، و آنها با درک فره و توانمندی فردی و همچنین میهن دوستی و عشق بی کران که به کشور و ملت در وحود اوست، و او را به ایثار و از خودگذشتگی و تلاش با تمام وجود وامیدارد، وی را بعنوان پادشاه برمیگزنند، و در ادامه ایشان جانشینان خود را تعیین می کنند، و در هر تاجگذاری ملت مجددا موافقت خود را با پادشاهی جدید برگزیده پادشاه پیشین اعلام می کنند.
از عهد باستان برای انتقال قدرت سیاسی به پادشاه راهکارهای قانونی خاصی وجود داشته و به آن روال عملی میشده است .
آنچه در جنبش مشروطیت عملی شد، راه کار قانونی انتقال قدرت سیاسی از ملت به پادشاه به روشی مدرن تعیین شد و مجلسی تعیبن شد که بواقع احیای مجالس باستانی بشکل مدرن است که در ایران باستان وحود داشته و بعنوان صاحب منصبان در اداره کشور نقش ایفا می کردند.
نمایندگان مدنی و حقوقی ملت در این مجلس جمع میشوند و در رابطه با امور حقوقی و مدنی قوانین لازم را وضع می کنند، و این امر بخاطر پیچیده شدن جهان و تخصصی شدن امور، لازم بود تا دقت در اراده کشور بالا رفته و اشتباه و خطا کاهش پیدا کند؛ و همچنین نگره خطایی که در ذهنیت پادشاهان سلسله های اخیر در قاجار و صفوی ایجاد شده، و خود را مالک جان و مال مردم تصور میکردند، اصلاح شود و پادشاه بداند تنها چیزی که دارد حمایت و پشتیبانی قانونی مردم از سلطنت ایشان هست، و ایشان جز این اعتماد و اطمینان، مالک چیز دیگری نیست، و خود او حتی مالک وجود خود نیز نیست، و بعنوان نماد اقتدار یک ملت، سرنوشتش در گرو دفاع و حمایت و پیشبرد اهداف ملی است، و تصور این که پادشاه مالک واقعی جان و مال ملت تلقی شود، درست نیست و جنبش مشروطه برای اصلاح این نگره خطا در ایران شکل گرفت و پادشاه در تعیین رییس کابینه با نمایندگان ملت همکاری کرد و نمایندگان ملت وظیفه نظارت بر عملکرد وزرا را بر عهده گرفتند، و محمدرضاشاه پهلوی بعنوان دومین پادشاه از سلسله ایرانساز پهلوی، در هنگام تاجگدلری، در چند جمله کوتاه اما جامع، همه مفهوم و محتوای جنبش عظیم مشروطیت ایران را بیان می کند .
حال اگر نظامهای مردم سالار جمهوری را بررسی کنیم، به مفهوم و منطق مشابهی میرسیم.
یعنی فردی هست که طبق قانون، مردم قدرت را به ایشان واگذار می کنند، و آن شخص بعنوان نماینده قانونی ملت، همان وظایفی را دارد که یک پادشاه دارد . او نیز موظف است تابع منافع ملی باشد، و در دوران حکومتش خود را وقف ملت کرده، و برای تامین اهداف ملی و پیشبرد منافع آنها تلاش کند، و نماد قدرت ملی بوده و همه قدرت اجتماعی را در جهت دفاع از آنها متجلی و متمرکز کرده، و تصمیمات مهم مقتضی را گرفته، و با نمایندگان حقوقی و مدنی مردم در جهت اداره کشور همکاری کند.
ادامه 👇👇
Telegram
📎
Forwarded from Attach Master
#مردمسالاری_انجمنهای_مردمی
🔴 فرهنگ مشارکت عمومی در امور سیاسی، بنیاد مردم سالاری
1 ).قسمت اول 👇
#شاهنشاه_آریامهر بهنگام تاجگذاری فرمودند؛
اگر چه #ولیعهد_رضا_پهلوی "وارث قانونی و روحانی" پادشاهی است، ولی این را میگویم که همهُ شما سی میلیون جمعیت فعلی مملکت، و نسلهای بعد "وارث سیاسی" پادشاه مملکت هستید .
این پیام مهم که در مراسم تاجگذاری از طرف پادشاه قانونی داده می شود، به نقش و جایگاه و مهم و تاریخی پادشاه و ولیعهد و همچنین نقش و جایگاه ملت تاکید و ارتباط آنها و منبع قدرت را به روشنی بیان می کند .
پادشاه به دو جنبه اساسی قدرت تاکید می کند :
اول "جنبه قانونی" قدرت است .
قانون قراردادی اجتماعی است که جمعی و یا ملتی به روش های مختلف بین خود وضع کرده و با پایبندی به آن نظم مورد نظر خود را پیاده و زندگی اجتماعی را براساس آن سامان می دهند .
جنبه دوم بعد "سیاسی" است .
سیاست دانش مدیریت قدرت است . سیاست به امر قدرت از نحوه و پایگاه تولید آن تا ابزارهای هدایت و بهره گیری از آن می پردازد.
پادشاه در این پیام بصراحت بیان می کند: نظام پادشاهی، که سیستم باستانی اداره امور ایران است، براساس قراردادی اجتماعی و از طرف ملت به شخصی که او را باور دارند، تنفیذ می شود؛ و در واقع طبق سنت تاریخی، پادشاه قدرت خود را طبق فرهنگ این نظام سیاسی، از مردم می گیرد، و بدین سان پادشاه صاحب مسند سیاسی میشود که قدرت برآمده از ملت را در دست گرفته، و موظف است آن را در جهت پیشبرد اهداف ملت، و تامین منافع آنها استفاده کند، و همچنین جانشینی که ایشان بعنوان ولیعهد برمیگزند، بواسطه ایشان وارث قانونی همان قدرتی است که از مردم گرفته، و ولیعهد نیز وارث قانونی همان قدرت است .
اما اینکه این قدرت از کجا سرچشمه می گیرد، و متشکل شده، و بعنوان یک ابزار عمل متجلی میشود، پادشاه همه آحاد ملت را منشا و منبع آن قدرت معرفی می کند، که نسل به نسل از اجداد و پیشینیان به ارث برده و وارثان اصلی این قدرت سیاسی ملت ایران است .
لذا براساس نگرش نظام پادشاهی، در هر شکل آن از دوران پاستان، پادشاه نماینده و برگزیده ملت بوده، و آنها با درک فره و توانمندی فردی و همچنین میهن دوستی و عشق بی کران که به کشور و ملت در وحود اوست، و او را به ایثار و از خودگذشتگی و تلاش با تمام وجود وامیدارد، وی را بعنوان پادشاه برمیگزنند، و در ادامه ایشان جانشینان خود را تعیین می کنند، و در هر تاجگذاری ملت مجددا موافقت خود را با پادشاهی جدید برگزیده پادشاه پیشین اعلام می کنند.
از عهد باستان برای انتقال قدرت سیاسی به پادشاه راهکارهای قانونی خاصی وجود داشته و به آن روال عملی میشده است .
آنچه در جنبش مشروطیت عملی شد، راه کار قانونی انتقال قدرت سیاسی از ملت به پادشاه به روشی مدرن تعیین شد و مجلسی تعیبن شد که بواقع احیای مجالس باستانی بشکل مدرن است که در ایران باستان وحود داشته و بعنوان صاحب منصبان در اداره کشور نقش ایفا می کردند.
نمایندگان مدنی و حقوقی ملت در این مجلس جمع میشوند و در رابطه با امور حقوقی و مدنی قوانین لازم را وضع می کنند، و این امر بخاطر پیچیده شدن جهان و تخصصی شدن امور، لازم بود تا دقت در اراده کشور بالا رفته و اشتباه و خطا کاهش پیدا کند؛ و همچنین نگره خطایی که در ذهنیت پادشاهان سلسله های اخیر در قاجار و صفوی ایجاد شده، و خود را مالک جان و مال مردم تصور میکردند، اصلاح شود و پادشاه بداند تنها چیزی که دارد حمایت و پشتیبانی قانونی مردم از سلطنت ایشان هست، و ایشان جز این اعتماد و اطمینان، مالک چیز دیگری نیست، و خود او حتی مالک وجود خود نیز نیست، و بعنوان نماد اقتدار یک ملت، سرنوشتش در گرو دفاع و حمایت و پیشبرد اهداف ملی است، و تصور این که پادشاه مالک واقعی جان و مال ملت تلقی شود، درست نیست و جنبش مشروطه برای اصلاح این نگره خطا در ایران شکل گرفت و پادشاه در تعیین رییس کابینه با نمایندگان ملت همکاری کرد و نمایندگان ملت وظیفه نظارت بر عملکرد وزرا را بر عهده گرفتند، و محمدرضاشاه پهلوی بعنوان دومین پادشاه از سلسله ایرانساز پهلوی، در هنگام تاجگدلری، در چند جمله کوتاه اما جامع، همه مفهوم و محتوای جنبش عظیم مشروطیت ایران را بیان می کند .
حال اگر نظامهای مردم سالار جمهوری را بررسی کنیم، به مفهوم و منطق مشابهی میرسیم.
یعنی فردی هست که طبق قانون، مردم قدرت را به ایشان واگذار می کنند، و آن شخص بعنوان نماینده قانونی ملت، همان وظایفی را دارد که یک پادشاه دارد . او نیز موظف است تابع منافع ملی باشد، و در دوران حکومتش خود را وقف ملت کرده، و برای تامین اهداف ملی و پیشبرد منافع آنها تلاش کند، و نماد قدرت ملی بوده و همه قدرت اجتماعی را در جهت دفاع از آنها متجلی و متمرکز کرده، و تصمیمات مهم مقتضی را گرفته، و با نمایندگان حقوقی و مدنی مردم در جهت اداره کشور همکاری کند.
ادامه 👇👇
🔴 فرهنگ مشارکت عمومی در امور سیاسی، بنیاد مردم سالاری
1 ).قسمت اول 👇
#شاهنشاه_آریامهر بهنگام تاجگذاری فرمودند؛
اگر چه #ولیعهد_رضا_پهلوی "وارث قانونی و روحانی" پادشاهی است، ولی این را میگویم که همهُ شما سی میلیون جمعیت فعلی مملکت، و نسلهای بعد "وارث سیاسی" پادشاه مملکت هستید .
این پیام مهم که در مراسم تاجگذاری از طرف پادشاه قانونی داده می شود، به نقش و جایگاه و مهم و تاریخی پادشاه و ولیعهد و همچنین نقش و جایگاه ملت تاکید و ارتباط آنها و منبع قدرت را به روشنی بیان می کند .
پادشاه به دو جنبه اساسی قدرت تاکید می کند :
اول "جنبه قانونی" قدرت است .
قانون قراردادی اجتماعی است که جمعی و یا ملتی به روش های مختلف بین خود وضع کرده و با پایبندی به آن نظم مورد نظر خود را پیاده و زندگی اجتماعی را براساس آن سامان می دهند .
جنبه دوم بعد "سیاسی" است .
سیاست دانش مدیریت قدرت است . سیاست به امر قدرت از نحوه و پایگاه تولید آن تا ابزارهای هدایت و بهره گیری از آن می پردازد.
پادشاه در این پیام بصراحت بیان می کند: نظام پادشاهی، که سیستم باستانی اداره امور ایران است، براساس قراردادی اجتماعی و از طرف ملت به شخصی که او را باور دارند، تنفیذ می شود؛ و در واقع طبق سنت تاریخی، پادشاه قدرت خود را طبق فرهنگ این نظام سیاسی، از مردم می گیرد، و بدین سان پادشاه صاحب مسند سیاسی میشود که قدرت برآمده از ملت را در دست گرفته، و موظف است آن را در جهت پیشبرد اهداف ملت، و تامین منافع آنها استفاده کند، و همچنین جانشینی که ایشان بعنوان ولیعهد برمیگزند، بواسطه ایشان وارث قانونی همان قدرتی است که از مردم گرفته، و ولیعهد نیز وارث قانونی همان قدرت است .
اما اینکه این قدرت از کجا سرچشمه می گیرد، و متشکل شده، و بعنوان یک ابزار عمل متجلی میشود، پادشاه همه آحاد ملت را منشا و منبع آن قدرت معرفی می کند، که نسل به نسل از اجداد و پیشینیان به ارث برده و وارثان اصلی این قدرت سیاسی ملت ایران است .
لذا براساس نگرش نظام پادشاهی، در هر شکل آن از دوران پاستان، پادشاه نماینده و برگزیده ملت بوده، و آنها با درک فره و توانمندی فردی و همچنین میهن دوستی و عشق بی کران که به کشور و ملت در وحود اوست، و او را به ایثار و از خودگذشتگی و تلاش با تمام وجود وامیدارد، وی را بعنوان پادشاه برمیگزنند، و در ادامه ایشان جانشینان خود را تعیین می کنند، و در هر تاجگذاری ملت مجددا موافقت خود را با پادشاهی جدید برگزیده پادشاه پیشین اعلام می کنند.
از عهد باستان برای انتقال قدرت سیاسی به پادشاه راهکارهای قانونی خاصی وجود داشته و به آن روال عملی میشده است .
آنچه در جنبش مشروطیت عملی شد، راه کار قانونی انتقال قدرت سیاسی از ملت به پادشاه به روشی مدرن تعیین شد و مجلسی تعیبن شد که بواقع احیای مجالس باستانی بشکل مدرن است که در ایران باستان وحود داشته و بعنوان صاحب منصبان در اداره کشور نقش ایفا می کردند.
نمایندگان مدنی و حقوقی ملت در این مجلس جمع میشوند و در رابطه با امور حقوقی و مدنی قوانین لازم را وضع می کنند، و این امر بخاطر پیچیده شدن جهان و تخصصی شدن امور، لازم بود تا دقت در اراده کشور بالا رفته و اشتباه و خطا کاهش پیدا کند؛ و همچنین نگره خطایی که در ذهنیت پادشاهان سلسله های اخیر در قاجار و صفوی ایجاد شده، و خود را مالک جان و مال مردم تصور میکردند، اصلاح شود و پادشاه بداند تنها چیزی که دارد حمایت و پشتیبانی قانونی مردم از سلطنت ایشان هست، و ایشان جز این اعتماد و اطمینان، مالک چیز دیگری نیست، و خود او حتی مالک وجود خود نیز نیست، و بعنوان نماد اقتدار یک ملت، سرنوشتش در گرو دفاع و حمایت و پیشبرد اهداف ملی است، و تصور این که پادشاه مالک واقعی جان و مال ملت تلقی شود، درست نیست و جنبش مشروطه برای اصلاح این نگره خطا در ایران شکل گرفت و پادشاه در تعیین رییس کابینه با نمایندگان ملت همکاری کرد و نمایندگان ملت وظیفه نظارت بر عملکرد وزرا را بر عهده گرفتند، و محمدرضاشاه پهلوی بعنوان دومین پادشاه از سلسله ایرانساز پهلوی، در هنگام تاجگدلری، در چند جمله کوتاه اما جامع، همه مفهوم و محتوای جنبش عظیم مشروطیت ایران را بیان می کند .
حال اگر نظامهای مردم سالار جمهوری را بررسی کنیم، به مفهوم و منطق مشابهی میرسیم.
یعنی فردی هست که طبق قانون، مردم قدرت را به ایشان واگذار می کنند، و آن شخص بعنوان نماینده قانونی ملت، همان وظایفی را دارد که یک پادشاه دارد . او نیز موظف است تابع منافع ملی باشد، و در دوران حکومتش خود را وقف ملت کرده، و برای تامین اهداف ملی و پیشبرد منافع آنها تلاش کند، و نماد قدرت ملی بوده و همه قدرت اجتماعی را در جهت دفاع از آنها متجلی و متمرکز کرده، و تصمیمات مهم مقتضی را گرفته، و با نمایندگان حقوقی و مدنی مردم در جهت اداره کشور همکاری کند.
ادامه 👇👇
Telegram
📎
Forwarded from Attach Master
👑 هوشنگ ابتهاج: پر سوم سیمرغ
در شاهنامه فردوسی روایت عجیبی وجود دارد
وقتی زال میخواست از سیمرغ خداحافظی کند، سیمرغ سه پَر از پَرهای خود را به زال میدهد و میگوید:
هر وقت در تنگنا قرار گرفتی پرها را به آتش بکش تا من به یاریات بشتابم.
سالها میگذرد…
رودابه، همسرِ زال، رستم را آبستن میشود و ناتوان از وضعحمل در بستر مرگ می افتد.
زال هراسان اولین پر سیمرغ را به آتش می کشد. سیمرغ به یاری همسر و فرزندش میآید و از مرگ میرهاندشان.
زال در اواخر عمر و قبل از مرگش دو پر دیگر را به رستم می دهد تا در تنگنا آنها را به آتش بکشد…
سالها می گذرد و رستم در جنگ با پهلوانی به نام اسفندیار دچار زخمهای فراوان میشود و مستاصل از شکست او…
رستم پر دوم را به آتش می کشد.
سیمرغ آشکار می گردد.
رستم را درمان می کند و راز شکست اسفندیار را برملا مینماید.
رستم پیروز می شود…
اما راز سر به مُهری که فردوسی قرنهاست آن را پنهان کرده، اینجاست.
فردوسی تکلیف پر سوم را مشخص نکرده .!!
در هیچ جای شاهنامه نشان و خبری از پر سوم نیست. سرنوشت پر سوم در پرده معماست. حتی هنگامی که رستم در هفتخوان، در نبرد دیو سیاه و سپید گرفتار می گردد، و یا در رزم اول از سهراب شکست می خورد، پر سوم را به آتش نمیکشد؛ یا هنگامی که در چاه شغاد نابرادر به تیرهای زهرگون گرفتار میآید، کشته میشود، ولی پر سوم را به آتش نمیکشد. !
چه چیز با ارزش تر از جانش که مرگ را میپذیرد، ولی پر سوم را نگاه می دارد؟
چرا؟
رستم پر سوم را به چه کسی سپردهاست؟ پر سوم باید به دست چه کسی برسد؟ و در چه زمانی به آتش کشیدهشود؟
ادبیات اساطیری ایران شعلهگاهِ کنایهها و نشانههای ژرف و رازآلود است.
اشاراتی که خاستگاهش، همان تجسمِ آمال و آرزوهای ساکنان فلات ایران میباشد.
فردوسی با هوشِ تاریخی و جامعهشناسی اش، پیشبینی روزهای تیرگون میهنش را نموده بود. او نیک میدانست گردش گردون بر ایرانیان روزهای همدیسِ حاکمیتِ ضحاک را بازمیآورد؛
چو ضحاک شد بر جهان شهریار
بر او سالیان انجمن شد هزار
نهان گشت آیین فرزانگان
پراگنده شد نام دیوانگان
هنر خوار شد، جادویی، ارجمند
نهان راستی، آشکارا، گزند
ندانست جز کژی آموختن
جز از کشتن و غارت و سوختن
فردوسی در تعبیری عاشقانه و رازآلود، صبح امیدِ رهاییبخش از تیرهبختی ایرانیان در هر دورهای از این تاریخ را، درصدفی مکتوم قرار داده است.
باور این که هنوز راهی بر سعادتمندی ایرانیان وجود دارد.
تاریخ گواه این مدعاست.
ایران خانهی سیمرغ است و ما نوادگان رستم و زالیم…
سومین پر سیمرغ را به آتش خواهیم کشید، تا سیمرغ خِرد و شادی و سعادتمندی، از پس این ظلام وحشت و تیرهروزی بر فلات ایران لبخند بزند.
ما وارثان پر سوم سیمرغیم.
👑 پ ن
تاریخ ثابت کرده، تقدیر چنین است #ایران #جاودان و پایدار بماند، و سنت سیاسی شاهنشاهی ایران بعنوان اولین الگوی حکومت متمدن و کشورداری مبتنی بر #فرکیانی، هماره برقرار باشد.
در فلسفه ایرانیان، تک تک ملت پادشاهانی هستند، که اجرای قوانین حکومت را به یکی از ایرانیان که فرکیانی را در وجود او گواه هستند و عشق به ایران و ایرانی و نیکی و #دادگری در وجودش شعله ور بوده، و #خرد_کیهانی در پندار و گفتار و کردار او هویداست و #شجاعت و #پایداری و #از_خودگذشتگی در دفاع از #ایران با تکیه بر روح ایرانی در وجودش نهادینه شده، و هوش و دانش او بر مردمان روشن است، توسط #خردمندان و شایستگان، و بر اساس خواست عموم تعیین می شود، تا به نمایندگی از ملت بعنوان شاهنشاه آنها، #تاج بر سر نهاده و بعنوان نمادملی و راهبر بر #تخت_سلطنت نشسته و فرمانده و رئیس کشور ایران باشد.
بدین سان اگر #شاهنشاه وارث سیاسی و #ولیعهد برگزیده اوست، اما تک تک ملت ایران میراث دار اجتماعی و تاریخی #سامانه_پادشاهی هستند.
امروز ایران در دست #ضحاک گرفتار شده و هر روز ایرانیانی قربانی می شوند. و کمتر خانه ایرانی است که به یکی از اشکال، قربانی #ستمکاری دیوپلید نشده باشد.
بدین سبب جنبش #من_هم_یک_کاوه_هستم پیامی برای شاهزاده رضاپهلوی است، که از زمان اشغال ایران توسط #فرقه_تبهکار، دور از میهن، در مبارزه با دشمنان ایران است، و ملت ایران بارها بعنوان #کاوه ، فریدون زمان را فریاد کرده و با ندای خود پَر سوم سیمرغ را به آتش میگیرند تا #سیمرغ برای یاری ایرانیان آشکار شود.
#نهم_آبان سالگرد #زادروز_شاهزاده_رضاپهلوی #فریدون زمان و امید #آزادی_ایران است.
این روز #اهورایی را به همه ملت ایران خجسته باد می گوییم.
به یاد داشته باشیم پَر سوم سیمرغ در وجود تک تک ایرانیان به میراث گذاشته شده است. با فریاد نام #شاهزاده_رضا_پهلوی و پیوستن به " #پیمان_نوین" و فریاد "" #جاوید_شاه "" آن را به آتش بگیریم تا سیمرغ خردمند یرای بازپس گرفتن میهن از دست #اشغالگران یاریگر ما باشد.
✊ #ایران_را_پس_میگیریم ✌
در شاهنامه فردوسی روایت عجیبی وجود دارد
وقتی زال میخواست از سیمرغ خداحافظی کند، سیمرغ سه پَر از پَرهای خود را به زال میدهد و میگوید:
هر وقت در تنگنا قرار گرفتی پرها را به آتش بکش تا من به یاریات بشتابم.
سالها میگذرد…
رودابه، همسرِ زال، رستم را آبستن میشود و ناتوان از وضعحمل در بستر مرگ می افتد.
زال هراسان اولین پر سیمرغ را به آتش می کشد. سیمرغ به یاری همسر و فرزندش میآید و از مرگ میرهاندشان.
زال در اواخر عمر و قبل از مرگش دو پر دیگر را به رستم می دهد تا در تنگنا آنها را به آتش بکشد…
سالها می گذرد و رستم در جنگ با پهلوانی به نام اسفندیار دچار زخمهای فراوان میشود و مستاصل از شکست او…
رستم پر دوم را به آتش می کشد.
سیمرغ آشکار می گردد.
رستم را درمان می کند و راز شکست اسفندیار را برملا مینماید.
رستم پیروز می شود…
اما راز سر به مُهری که فردوسی قرنهاست آن را پنهان کرده، اینجاست.
فردوسی تکلیف پر سوم را مشخص نکرده .!!
در هیچ جای شاهنامه نشان و خبری از پر سوم نیست. سرنوشت پر سوم در پرده معماست. حتی هنگامی که رستم در هفتخوان، در نبرد دیو سیاه و سپید گرفتار می گردد، و یا در رزم اول از سهراب شکست می خورد، پر سوم را به آتش نمیکشد؛ یا هنگامی که در چاه شغاد نابرادر به تیرهای زهرگون گرفتار میآید، کشته میشود، ولی پر سوم را به آتش نمیکشد. !
چه چیز با ارزش تر از جانش که مرگ را میپذیرد، ولی پر سوم را نگاه می دارد؟
چرا؟
رستم پر سوم را به چه کسی سپردهاست؟ پر سوم باید به دست چه کسی برسد؟ و در چه زمانی به آتش کشیدهشود؟
ادبیات اساطیری ایران شعلهگاهِ کنایهها و نشانههای ژرف و رازآلود است.
اشاراتی که خاستگاهش، همان تجسمِ آمال و آرزوهای ساکنان فلات ایران میباشد.
فردوسی با هوشِ تاریخی و جامعهشناسی اش، پیشبینی روزهای تیرگون میهنش را نموده بود. او نیک میدانست گردش گردون بر ایرانیان روزهای همدیسِ حاکمیتِ ضحاک را بازمیآورد؛
چو ضحاک شد بر جهان شهریار
بر او سالیان انجمن شد هزار
نهان گشت آیین فرزانگان
پراگنده شد نام دیوانگان
هنر خوار شد، جادویی، ارجمند
نهان راستی، آشکارا، گزند
ندانست جز کژی آموختن
جز از کشتن و غارت و سوختن
فردوسی در تعبیری عاشقانه و رازآلود، صبح امیدِ رهاییبخش از تیرهبختی ایرانیان در هر دورهای از این تاریخ را، درصدفی مکتوم قرار داده است.
باور این که هنوز راهی بر سعادتمندی ایرانیان وجود دارد.
تاریخ گواه این مدعاست.
ایران خانهی سیمرغ است و ما نوادگان رستم و زالیم…
سومین پر سیمرغ را به آتش خواهیم کشید، تا سیمرغ خِرد و شادی و سعادتمندی، از پس این ظلام وحشت و تیرهروزی بر فلات ایران لبخند بزند.
ما وارثان پر سوم سیمرغیم.
👑 پ ن
تاریخ ثابت کرده، تقدیر چنین است #ایران #جاودان و پایدار بماند، و سنت سیاسی شاهنشاهی ایران بعنوان اولین الگوی حکومت متمدن و کشورداری مبتنی بر #فرکیانی، هماره برقرار باشد.
در فلسفه ایرانیان، تک تک ملت پادشاهانی هستند، که اجرای قوانین حکومت را به یکی از ایرانیان که فرکیانی را در وجود او گواه هستند و عشق به ایران و ایرانی و نیکی و #دادگری در وجودش شعله ور بوده، و #خرد_کیهانی در پندار و گفتار و کردار او هویداست و #شجاعت و #پایداری و #از_خودگذشتگی در دفاع از #ایران با تکیه بر روح ایرانی در وجودش نهادینه شده، و هوش و دانش او بر مردمان روشن است، توسط #خردمندان و شایستگان، و بر اساس خواست عموم تعیین می شود، تا به نمایندگی از ملت بعنوان شاهنشاه آنها، #تاج بر سر نهاده و بعنوان نمادملی و راهبر بر #تخت_سلطنت نشسته و فرمانده و رئیس کشور ایران باشد.
بدین سان اگر #شاهنشاه وارث سیاسی و #ولیعهد برگزیده اوست، اما تک تک ملت ایران میراث دار اجتماعی و تاریخی #سامانه_پادشاهی هستند.
امروز ایران در دست #ضحاک گرفتار شده و هر روز ایرانیانی قربانی می شوند. و کمتر خانه ایرانی است که به یکی از اشکال، قربانی #ستمکاری دیوپلید نشده باشد.
بدین سبب جنبش #من_هم_یک_کاوه_هستم پیامی برای شاهزاده رضاپهلوی است، که از زمان اشغال ایران توسط #فرقه_تبهکار، دور از میهن، در مبارزه با دشمنان ایران است، و ملت ایران بارها بعنوان #کاوه ، فریدون زمان را فریاد کرده و با ندای خود پَر سوم سیمرغ را به آتش میگیرند تا #سیمرغ برای یاری ایرانیان آشکار شود.
#نهم_آبان سالگرد #زادروز_شاهزاده_رضاپهلوی #فریدون زمان و امید #آزادی_ایران است.
این روز #اهورایی را به همه ملت ایران خجسته باد می گوییم.
به یاد داشته باشیم پَر سوم سیمرغ در وجود تک تک ایرانیان به میراث گذاشته شده است. با فریاد نام #شاهزاده_رضا_پهلوی و پیوستن به " #پیمان_نوین" و فریاد "" #جاوید_شاه "" آن را به آتش بگیریم تا سیمرغ خردمند یرای بازپس گرفتن میهن از دست #اشغالگران یاریگر ما باشد.
✊ #ایران_را_پس_میگیریم ✌
Telegram
📎