آنایوردوم قولونجو
3.52K subscribers
35.2K photos
6.67K videos
163 files
2.17K links
آنا یوردوم قولونجو کانالینا خوش گلیبسیز.
سایین دوستلار، لطفا باشقا یولداشلار ایلا پایلاشماق ایسته‌دیینیز گؤزل و دیرلی یازیلار و گؤرونتولری و خبرلری بیزه گؤندرین.
لینک ارتباط با ادمین
👇 👇 👇👇

@quluncu1
Download Telegram
#دوست باشا باخار، دوشمان ایاقا.

دوست همیشه انسانین باش اوجالیغین و یوخاری گئتمه یین ایستر، آمما دوشمن آدامین یئخیلماغین ایستر.

@qulunculu
#دوست باشا باخار، دوشمان ایاقا.

دوست همیشه انسانین باش اوجالیغین و یوخاری گئتمه یین ایستر، آمما دوشمن آدامین یئخیلماغین ایستر.

@qulunculu ❤️❤️❤️
💔💔💔💔💔💔💔💔
💓🌟💓🌟💓🌟💓🌟💓🌟💓🌟💓


✍🏼یکی از استادان دانشگاه #الازهر مصر در میان #شاگردها و #دوستان و حتی کسانی که او نمیشناختند بسیییار #محبوب بود...
سبحان الله هر کسی او را می‌دید آن استاد را #دوست میداشت... روزی یکی از شاگردانش او خواهش کردن که #راز این همه #محبوبیت در بین مردم را برایشان #فاش کند...؟؟
👌🏼گفت که برادرم من هیچ خوبی در #حق مردم نکردم این تنها از #برکت دعای #مادرم است....

گفتند #چطور......؟!؟

👌🏼گفت که بعد از فوت #پدرم منو مادرم با هم #زندگی می‌کردیم و مادرمم #سکته کرد و دست و پایش را زیاد نمیتوانست #تکان دهد و من شبها #نگهبان مادرم بودم روی #صندلی کتاب میخواندم و از #خستگی خوابم میبرد، مادرمم منو خیلی دوست داشت وقتی کاری یا چیزی لازم داشت به من نمیگفت ، یک شب مادرم که من #خواب بودم خودش تنهایی بیدار شد که #آب بخورد و #متاسفانه خورد زمین....

منم #تصمیم گرفتم که شبها جلوی #تخت مادرم بخوابم که اگر مادرم بیدار شد اول پایش را روی #سینه و #شکم من بگذارد و #بیدار بشم و کمکش کنم....

👌🏼مادرم همیشه بخاطر این کارم برایم #دعا میکرد و میفرمود: پسرم الهی هر چقدر من تو رو دوست دارم در میان #مردم هم اینقدر #محبوب و #عزیز شوی و محبتت در #دل همه مردم برود که دل و سینه ات رو #قدمگاه من کردی...
👌🏼آن استاد میگوید دعا مادرم شامل حالم شد و بدون آنکه #خوبی در حق مردم بکنم و آنها را بشناسم منو #دوست دارند در #اتوبوس و در #اداره و بانک و... نوبت خودشان را به من میدهند و بهم #احترام زیادی میگذارند....

اهاااااای جوانان از خداوند #غافل نشوید #پشتیبانی مادرتان را به #دست آورید با #دعاهای مادرتان زندگی خودتان را از #بلا و مصیبتها #بیمه کنید...

مادرت هر چی گفت بگو #چششم مادر....

اما امام ابو_حنیفه در میان صدها #طلبه هایش مشغول #تدریس علوم شرعی بود...

👌🏼مادرش او را صدا زد و گفت #نعمان بدو بیا به این #مرغ ها و #جوجه ها آب و گندم بده و جایشان را #تمیز کن....

😱اون #عالم بزرگ در میان صدها طلبه... فرمود #چشم_مادر الان انجام میدهم، و فوری کتابش را #بست و رفت که امر مادرش را به جای آورد...

🎓طلبه هایش گفتند: #درسمان را تمام کن و بعد بروید... ☝️🏼فرمود این درس #سنت است اما امر مادر #واجب است.....
و امام ابوحنیفه رفت و #فرمان مادرش را بجای آورد...
👌🏼بعدش از مادر امام پرسیدند چرا در میان این همه #طلبه و #شاگرد به یکی از طلبه ها نگفتید که این کار را انجام دهد و به خود امام ابوحنیفه گفتید...؟!؟

☝️🏼مادرش در جواب فرمود بخاطر اینکه #درسی بشه برای #طلبه های پسرم که امر مادر واجب تر از #درس خواندن و #آموزش علوم شرعی است...
سبحان الله #بزرگان و علمایان دین چقدر به حرفهای مادرشان #احترام گذاشتند....

#رضایت #الله تعالی در رضایت #والدین مخصوصا #مادر است... از خداوند #غافل نشویم و #حقوق آنها را به #بهترین نحو با #دل و #جان ادا کنیم...پخش باذکر صلوات اجرداره.

التماس دعا،
ملاعزالدین ابراهیمی آذر

@quluncu