در اعماق پنجره آينهاي شده قطار منظره غروب به حركت درآمده بود و داشت عبور ميكرد و شيشه انعكاس اندام ها را همچون تصاويري از فيلم كه روي هم افتاده باشند نمايش ميداد. اندامها و پسزمينهها ربطي به هم نداشتند و با اين حال اندامها، شفاف و ناملموس و پسزمينه مبهم شده در تاريكي فزاينده، با هم آميخته شده و به شكل نوعي جهان نمادين جدا از اين جهان در آمده بودند. بهويژه هنگامي كه نوري از سمت كوهستان روي صورت دختر تابيد، حس كرد زيبايي وصفنشدني اين منظره نفس را در سينهاش حبس ميكند...
#قلمرو_رويايی_سپيد
#ياسوناری_كاواباتا
#برنده_جايزه_نوبل
@qoqnoospub
#قلمرو_رويايی_سپيد
#ياسوناری_كاواباتا
#برنده_جايزه_نوبل
@qoqnoospub
🕸🕸🕸🕸🕸
#پري_از_بال_ققنوس
در اعماق پنجرههاي آينهاي شده قطار منظره غروب به حركت درآمده بود و خورشيد داشت غروب ميكرد و پنجره انعكاس اندام ها را همچون تصاويري از فيلم كه روي هم افتاده باشند نمايش ميداد. اندامها و پسزمينهها ربطي به هم نداشتند و با اين حال اندامها، شفاف و ناملموس و پسزمينه مبهم شده در تاريكي فزاينده، با هم آميخته شده و به شكل نوعي جهان نمادين جدا از اين جهان در آمده بودند. بهويژه هنگامي كه نوري از سمت كوهستان روي صورت دختر تابيد، حس كرد زيبايي وصفنشدني اين منظر نفس را در سينهاش حبس ميكند....
#قلمرو_رويايی_سپيد
#ياسوناری_كاواباتا
#برنده_جايزه_نوبل
@qoqnoospub
#پري_از_بال_ققنوس
در اعماق پنجرههاي آينهاي شده قطار منظره غروب به حركت درآمده بود و خورشيد داشت غروب ميكرد و پنجره انعكاس اندام ها را همچون تصاويري از فيلم كه روي هم افتاده باشند نمايش ميداد. اندامها و پسزمينهها ربطي به هم نداشتند و با اين حال اندامها، شفاف و ناملموس و پسزمينه مبهم شده در تاريكي فزاينده، با هم آميخته شده و به شكل نوعي جهان نمادين جدا از اين جهان در آمده بودند. بهويژه هنگامي كه نوري از سمت كوهستان روي صورت دختر تابيد، حس كرد زيبايي وصفنشدني اين منظر نفس را در سينهاش حبس ميكند....
#قلمرو_رويايی_سپيد
#ياسوناری_كاواباتا
#برنده_جايزه_نوبل
@qoqnoospub