«واترگیت»
رخدادهای بزرگ رخدادهای کوچکترِ پس و پیش خود را میبلعند؛ به این معنا که باعث میشوند رخدادهای کوچکتری که قبل یا بعد از آنها اتفاق افتاده است، پس از گذر اندک زمانی، دیگر به چشم نیاید یا فراموش شود. بیایید برویم به نوامبر ۱۹۷۲، پاییز خوشِ جمهوریخواهان آمریکایی و ریچارد نیکسون. چهلوهفتمین دورۀ انتخابات ریاستجمهوری آمریکا بود و نیکسون آمده بود تا برای بار دوم کلید کاخ سفید را از رهگذر صندوق رأی از مردم آمریکا تحویل بگیرد. او بُرد! پیروزی قاطعی که هیچ جایی برای حرف و حدیث باقی نمیگذاشت؛ یکی از چشمگیرترین پیروزیهای تاریخ جمهوریخواهان با کسب بیش از ۶۰ درصد آرا.
در آن نوامبرِ پیروزمند چه کسی فکرش میکرد قرار است دو سال بعد، در اوتِ لعنتیِ ۱۹۷۴، بدترین شکست و رسوایی تاریخ در انتظار نیکسون باشد؟ معروف است که روزگار بالا و پایین بسیار دارد، اما وقتی صعود و سقوط چنین تنگاتنگ هم در فاصلهای کوتاه رخ دهد، به موردی خاص در تاریخ تبدیل میشود. وقتی نیکسون نطق پیروزیاش را میخواند، هیچکس، حتی کفبینان و طالعبینان نیز فکرش را نمیکردند، او قرار است به زودی روی صفحۀ تلویزیون در برابر دیدگان مبهوتِ میلیونها آمریکایی ظاهر شود و با سرشکستی اعلام کند فردا از قدرت کنارهگیری خواهد کرد ــ در حالی که اگر هم از قدرت کناره نمیگرفت، استیضاح او کلید خورده بود و نتیجهاش پیشاپیش روشن بود. پس این کنارهگیری دستکم کمک میکرد تا تهمانده آبرویی را که برایش مانده بود بردارد و کلید کاخ سفید را به معاونش، جرارد فورد، واگذار کرد. اما ماجرا چه بود؟ چرا چنین شد؟
مسئله یکی از معروفترین و بزرگترین رسواییهای سیاسی تاریخ جهان و آمریکاست: «رسوایی واترگیت». ماجرا از این قرار بود که افرادی با اطلاع نیکسون کوشیده بودند به یکی از مراکز حزب دموکرات در مجتمع واترگیت نفوذ کنند و به اسناد این حزب دسترسی پیدا کنند. وقتی دربارۀ چنین مسئلهای شائبههایی مطرح شد، رئیسجمهور سعی کرد با سوءاستفاده از اختیارات قانونی خود جلوی افشا شدن ابعاد این کارهای نامشروع را بگیرد. اما نیکسون هر چه دست و پا میزد، بیشتر در باتلاق رسوایی فرو میرفت و وقتی کاملاً مشخص شد خود او از مسئله مطلع بوده است در آستانۀ استیضاح قرار گرفت. اینجا بود که استعفا واپسین چارۀ او بود. بنابراین، روسوایی واترگیت را به منزلۀ «مجموعهای از سوءاستفادهها از اختیارات قانونی» میتوان توصیف کرد. البته یک عامل دیگر نیز در این میان وجود داشت که پیشاپیش و بیش از پیش ذهنیت مردم آمریکا را نسبت به سیاستمداران مخدوش کرده و به ویژه اعتماد عمومی به دولتمردان آمریکایی را تخریب کرده بود: جنگ ویتنام. جنگ و پیامدهای ناگوار آن فضای آمریکا را برای سرنگونی نیکسون آماده کرده بود و دیگر با هیچ نیروی مشروع و نامشروعی نمیشد در برابر امواج انتقادات مقاومت کرد. سرنوشت درِ خروج را به نیکسون نشان میداد...
«واترگیت» که به تازگی از مجموعۀ «چشماندازهایی از تاریخ معصر جهان» در نشر ققنوس منتشر شده است، از زوایای متفاوت به ابعاد مختلف رسوایی واترگیت و اهمیت آن در تاریخ معاصر آمریکا میپردازد.
#واترگیت
#مجموعه_چشماندازهایی_از_تاریخ_معاصر_جهان
#ققنوس
#منتشرشد
@qoqnoospub
رخدادهای بزرگ رخدادهای کوچکترِ پس و پیش خود را میبلعند؛ به این معنا که باعث میشوند رخدادهای کوچکتری که قبل یا بعد از آنها اتفاق افتاده است، پس از گذر اندک زمانی، دیگر به چشم نیاید یا فراموش شود. بیایید برویم به نوامبر ۱۹۷۲، پاییز خوشِ جمهوریخواهان آمریکایی و ریچارد نیکسون. چهلوهفتمین دورۀ انتخابات ریاستجمهوری آمریکا بود و نیکسون آمده بود تا برای بار دوم کلید کاخ سفید را از رهگذر صندوق رأی از مردم آمریکا تحویل بگیرد. او بُرد! پیروزی قاطعی که هیچ جایی برای حرف و حدیث باقی نمیگذاشت؛ یکی از چشمگیرترین پیروزیهای تاریخ جمهوریخواهان با کسب بیش از ۶۰ درصد آرا.
در آن نوامبرِ پیروزمند چه کسی فکرش میکرد قرار است دو سال بعد، در اوتِ لعنتیِ ۱۹۷۴، بدترین شکست و رسوایی تاریخ در انتظار نیکسون باشد؟ معروف است که روزگار بالا و پایین بسیار دارد، اما وقتی صعود و سقوط چنین تنگاتنگ هم در فاصلهای کوتاه رخ دهد، به موردی خاص در تاریخ تبدیل میشود. وقتی نیکسون نطق پیروزیاش را میخواند، هیچکس، حتی کفبینان و طالعبینان نیز فکرش را نمیکردند، او قرار است به زودی روی صفحۀ تلویزیون در برابر دیدگان مبهوتِ میلیونها آمریکایی ظاهر شود و با سرشکستی اعلام کند فردا از قدرت کنارهگیری خواهد کرد ــ در حالی که اگر هم از قدرت کناره نمیگرفت، استیضاح او کلید خورده بود و نتیجهاش پیشاپیش روشن بود. پس این کنارهگیری دستکم کمک میکرد تا تهمانده آبرویی را که برایش مانده بود بردارد و کلید کاخ سفید را به معاونش، جرارد فورد، واگذار کرد. اما ماجرا چه بود؟ چرا چنین شد؟
مسئله یکی از معروفترین و بزرگترین رسواییهای سیاسی تاریخ جهان و آمریکاست: «رسوایی واترگیت». ماجرا از این قرار بود که افرادی با اطلاع نیکسون کوشیده بودند به یکی از مراکز حزب دموکرات در مجتمع واترگیت نفوذ کنند و به اسناد این حزب دسترسی پیدا کنند. وقتی دربارۀ چنین مسئلهای شائبههایی مطرح شد، رئیسجمهور سعی کرد با سوءاستفاده از اختیارات قانونی خود جلوی افشا شدن ابعاد این کارهای نامشروع را بگیرد. اما نیکسون هر چه دست و پا میزد، بیشتر در باتلاق رسوایی فرو میرفت و وقتی کاملاً مشخص شد خود او از مسئله مطلع بوده است در آستانۀ استیضاح قرار گرفت. اینجا بود که استعفا واپسین چارۀ او بود. بنابراین، روسوایی واترگیت را به منزلۀ «مجموعهای از سوءاستفادهها از اختیارات قانونی» میتوان توصیف کرد. البته یک عامل دیگر نیز در این میان وجود داشت که پیشاپیش و بیش از پیش ذهنیت مردم آمریکا را نسبت به سیاستمداران مخدوش کرده و به ویژه اعتماد عمومی به دولتمردان آمریکایی را تخریب کرده بود: جنگ ویتنام. جنگ و پیامدهای ناگوار آن فضای آمریکا را برای سرنگونی نیکسون آماده کرده بود و دیگر با هیچ نیروی مشروع و نامشروعی نمیشد در برابر امواج انتقادات مقاومت کرد. سرنوشت درِ خروج را به نیکسون نشان میداد...
«واترگیت» که به تازگی از مجموعۀ «چشماندازهایی از تاریخ معصر جهان» در نشر ققنوس منتشر شده است، از زوایای متفاوت به ابعاد مختلف رسوایی واترگیت و اهمیت آن در تاریخ معاصر آمریکا میپردازد.
#واترگیت
#مجموعه_چشماندازهایی_از_تاریخ_معاصر_جهان
#ققنوس
#منتشرشد
@qoqnoospub