در اواخر بهار ۲۰۰۹، در کیوکیو و رِنرن، دیگر اپلیکیشن چینی الهام گرفته شده از فیسبوک، عکسها و ویدیوهای کم کیفیت و پیامهای متنی دربارۀ مثله شدن کارگران اویغور دست به دست شد.
حملات به کارگرانی که طی برنامۀ دولتی انتقال نیروی کار به کارخانهای در شرق چین فرستاده شده بودند، جو فراگیر و زودگذری را در اینترنت نوظهور اویغورها به وجود آورد.
اویغورها به کافینتها سرازیر شدند تا این عکسها را ببینند و با هیجان از بیتفاوتی دولت گله کنند. دانشجویان راهپیمایی به راه انداختند، پرچمهای چین را تکان میدادند و از مقامات میخواستند کارگران هانی را که در آن فیلمها چند اویغور را کشته و بسیاری دیگر را کتک زده بودند دستگیر کنند.
سرانجام، پلیس معترضان حاضر در این اعتراضاتِ در سرتاسر شهر را به گلوله بست.
طی دو روز، مهاجران اویغور صدوسی هان را آنقدر زدند تا مردند.
روز بعد، همزمان با رسیدن ارتش و پلیس مسلح، مهاجران هان پیش چشم پلیس و در درگیریهای تن به تن اویغورهای بسیاری را با ساطور آشپزخانه، سنگفرشهای کنده شدۀ پیادهرو و چوبهای تیز شده کشتند.
شب هنگام، شاهدان صدای شلیک مسلسلهای پلیس را شنیدند که در خیابانهای مناطق اویغورنشین میپیچید.
طی هفتههای بعد، پلیس هزاران اویغور را به اتهام شرکت در شورش دستگیر کرد. مقامات محلی همچنین اینترنت تمام منطقه را قطع کردند.
بیش از نه ماه، ارتباطات منطقه شدیداً محدود بود تا اینکه در اواسط سال ۲۰۱۰ اینترنت برگشت.
از کتاب #درون_اردوگاهها نوشتۀ #درن_بایلر ترجمۀ #مسعود_یوسفحصیرچین نشر #ققنوس
@qoqnoospub
حملات به کارگرانی که طی برنامۀ دولتی انتقال نیروی کار به کارخانهای در شرق چین فرستاده شده بودند، جو فراگیر و زودگذری را در اینترنت نوظهور اویغورها به وجود آورد.
اویغورها به کافینتها سرازیر شدند تا این عکسها را ببینند و با هیجان از بیتفاوتی دولت گله کنند. دانشجویان راهپیمایی به راه انداختند، پرچمهای چین را تکان میدادند و از مقامات میخواستند کارگران هانی را که در آن فیلمها چند اویغور را کشته و بسیاری دیگر را کتک زده بودند دستگیر کنند.
سرانجام، پلیس معترضان حاضر در این اعتراضاتِ در سرتاسر شهر را به گلوله بست.
طی دو روز، مهاجران اویغور صدوسی هان را آنقدر زدند تا مردند.
روز بعد، همزمان با رسیدن ارتش و پلیس مسلح، مهاجران هان پیش چشم پلیس و در درگیریهای تن به تن اویغورهای بسیاری را با ساطور آشپزخانه، سنگفرشهای کنده شدۀ پیادهرو و چوبهای تیز شده کشتند.
شب هنگام، شاهدان صدای شلیک مسلسلهای پلیس را شنیدند که در خیابانهای مناطق اویغورنشین میپیچید.
طی هفتههای بعد، پلیس هزاران اویغور را به اتهام شرکت در شورش دستگیر کرد. مقامات محلی همچنین اینترنت تمام منطقه را قطع کردند.
بیش از نه ماه، ارتباطات منطقه شدیداً محدود بود تا اینکه در اواسط سال ۲۰۱۰ اینترنت برگشت.
از کتاب #درون_اردوگاهها نوشتۀ #درن_بایلر ترجمۀ #مسعود_یوسفحصیرچین نشر #ققنوس
@qoqnoospub
بخشی از کتاب درون اردوگاهها :
«وقتی شنیدند بابت استفاده از واتساپ آنجا هستم، گفتند قطعاً مدتی طولانی در آنجا خواهم بود.» معلوم شد اکثر بازداشتیهای این بازداشتگاه قزاقهایی بودند که روابطی با قزاقستان داشتند و بسیاریشان بابت استفاده از واتساپ در آنجا به سر میبردند.
ارباقیت نود و هشت روز آینده را در آن بازداشتگاه گذراند. چون آنجا یک زندان پیش از دادگاه بود، رفتارشان حتی از اردوگاههای بازآموزی رسمی هم وحشیانهتر بود. ارباقیت به یاد میآورد: «ساعت 6 صبح زنگ بیدارباش را میزدند و مجبورمان میکردند در سلول بدویم. به خاطر غل و زنجیر سنگین بسته به دست و پایمان، بعضی وقتها از قوزک پایمان خون میآمد. بعد بایست روی سکوی مشترکمان مینشستیم و اجازۀ تکان خوردن نداشتیم. نبایست حرکت میکردیم. بالاخره کسی تکان میخورد و بعد کتکمان میزدند.»
#درون_اردوگاهها
#منتشرشد
@qoqnoospub
«وقتی شنیدند بابت استفاده از واتساپ آنجا هستم، گفتند قطعاً مدتی طولانی در آنجا خواهم بود.» معلوم شد اکثر بازداشتیهای این بازداشتگاه قزاقهایی بودند که روابطی با قزاقستان داشتند و بسیاریشان بابت استفاده از واتساپ در آنجا به سر میبردند.
ارباقیت نود و هشت روز آینده را در آن بازداشتگاه گذراند. چون آنجا یک زندان پیش از دادگاه بود، رفتارشان حتی از اردوگاههای بازآموزی رسمی هم وحشیانهتر بود. ارباقیت به یاد میآورد: «ساعت 6 صبح زنگ بیدارباش را میزدند و مجبورمان میکردند در سلول بدویم. به خاطر غل و زنجیر سنگین بسته به دست و پایمان، بعضی وقتها از قوزک پایمان خون میآمد. بعد بایست روی سکوی مشترکمان مینشستیم و اجازۀ تکان خوردن نداشتیم. نبایست حرکت میکردیم. بالاخره کسی تکان میخورد و بعد کتکمان میزدند.»
#درون_اردوگاهها
#منتشرشد
@qoqnoospub
بخشی از کتاب درون اردوگاهها :
«وقتی شنیدند بابت استفاده از واتساپ آنجا هستم، گفتند قطعاً مدتی طولانی در آنجا خواهم بود.» معلوم شد اکثر بازداشتیهای این بازداشتگاه قزاقهایی بودند که روابطی با قزاقستان داشتند و بسیاریشان بابت استفاده از واتساپ در آنجا به سر میبردند.
ارباقیت نود و هشت روز آینده را در آن بازداشتگاه گذراند. چون آنجا یک زندان پیش از دادگاه بود، رفتارشان حتی از اردوگاههای بازآموزی رسمی هم وحشیانهتر بود. ارباقیت به یاد میآورد: «ساعت 6 صبح زنگ بیدارباش را میزدند و مجبورمان میکردند در سلول بدویم. به خاطر غل و زنجیر سنگین بسته به دست و پایمان، بعضی وقتها از قوزک پایمان خون میآمد. بعد بایست روی سکوی مشترکمان مینشستیم و اجازۀ تکان خوردن نداشتیم. نبایست حرکت میکردیم. بالاخره کسی تکان میخورد و بعد کتکمان میزدند.»
#درون_اردوگاهها
#منتشرشد
@qoqnoospub
«وقتی شنیدند بابت استفاده از واتساپ آنجا هستم، گفتند قطعاً مدتی طولانی در آنجا خواهم بود.» معلوم شد اکثر بازداشتیهای این بازداشتگاه قزاقهایی بودند که روابطی با قزاقستان داشتند و بسیاریشان بابت استفاده از واتساپ در آنجا به سر میبردند.
ارباقیت نود و هشت روز آینده را در آن بازداشتگاه گذراند. چون آنجا یک زندان پیش از دادگاه بود، رفتارشان حتی از اردوگاههای بازآموزی رسمی هم وحشیانهتر بود. ارباقیت به یاد میآورد: «ساعت 6 صبح زنگ بیدارباش را میزدند و مجبورمان میکردند در سلول بدویم. به خاطر غل و زنجیر سنگین بسته به دست و پایمان، بعضی وقتها از قوزک پایمان خون میآمد. بعد بایست روی سکوی مشترکمان مینشستیم و اجازۀ تکان خوردن نداشتیم. نبایست حرکت میکردیم. بالاخره کسی تکان میخورد و بعد کتکمان میزدند.»
#درون_اردوگاهها
#منتشرشد
@qoqnoospub