اینکه ندانی عاشقی یا وابستهای؟
ندانی وابستگیات عشق می آورد یا عاشقیات وابستگی...
اینکه از هرچه وابستگی و عاشقی بترسی
و از این ترس بیشتر از هر چیزی بترسی،
اینکه خجالت بکشی از این ترس،
از این ترس بیپدر و مادر که مثل خوره میخوردت،
که نمیتوانی فرق بین عاشقی و وابستگی را بفهمی
و یا اینکه میفهمی و خودت را بزنی به نفهمیدن، آخرش مجبور میشوی دهانت را ببندی...
بریده ای از رمان "سامار"
#سامار
#الهام_فلاح
@qoqnoospub
ندانی وابستگیات عشق می آورد یا عاشقیات وابستگی...
اینکه از هرچه وابستگی و عاشقی بترسی
و از این ترس بیشتر از هر چیزی بترسی،
اینکه خجالت بکشی از این ترس،
از این ترس بیپدر و مادر که مثل خوره میخوردت،
که نمیتوانی فرق بین عاشقی و وابستگی را بفهمی
و یا اینکه میفهمی و خودت را بزنی به نفهمیدن، آخرش مجبور میشوی دهانت را ببندی...
بریده ای از رمان "سامار"
#سامار
#الهام_فلاح
@qoqnoospub
🍁🍁🍁🍁🍁🍁
#پري_از_بال_ققنوس
گيسيا ناخنش را فشار داد: «مشاوره و حرف عموش و تهديدهاي شما همه فقط ممكنه ظاهر ماجرا رو درست كنه. اون ديگه نميخواد با من بمونه.»
ناخنش را بيشتر فشار داد: « نميشه كسي رو به زور نگه داشت. قبول دارين؟»
گيسيا داشت حرف دلش را به مامان مهين مي زد و دليلش را نميدانست.
گفت: «من ميدونم. اگه كسي ميخواد بره، بايد گذاشت بره، ممكنه پشيمون شه و برگرده، ولي اگه بمونه، دايم به فكر رفتنه و بالاخره يه روزي ميره.»
#گيسيا
#غنچه_وزيري
#هيلا
دوشنبه اول ديماه نقد داستان #گيسيا در گفتگوي زنده با #الهام_فلاح در صفحه اينستاگرام ققنوس
@qoqnoospub
اطلاعات كامل كتاب در لينك زير
👇👇👇👇👇👇
https://b2n.ir/543528
#پري_از_بال_ققنوس
گيسيا ناخنش را فشار داد: «مشاوره و حرف عموش و تهديدهاي شما همه فقط ممكنه ظاهر ماجرا رو درست كنه. اون ديگه نميخواد با من بمونه.»
ناخنش را بيشتر فشار داد: « نميشه كسي رو به زور نگه داشت. قبول دارين؟»
گيسيا داشت حرف دلش را به مامان مهين مي زد و دليلش را نميدانست.
گفت: «من ميدونم. اگه كسي ميخواد بره، بايد گذاشت بره، ممكنه پشيمون شه و برگرده، ولي اگه بمونه، دايم به فكر رفتنه و بالاخره يه روزي ميره.»
#گيسيا
#غنچه_وزيري
#هيلا
دوشنبه اول ديماه نقد داستان #گيسيا در گفتگوي زنده با #الهام_فلاح در صفحه اينستاگرام ققنوس
@qoqnoospub
اطلاعات كامل كتاب در لينك زير
👇👇👇👇👇👇
https://b2n.ir/543528
گروه انتشاراتی ققنوس
گیسیا
غنچه وزیری , 232 , شومیز , بالکی , داستانهای فارسی , , گیسیا
انتشارات ققنوس
الهام فلاح، با نگاه دقیقتری، داستان گیسیا نوشتهٔ غنچه وزیری را بررسی کرده است. ⏰دوشنبه یکم دی ماه ساعت ۱۹، در گفتگوی زنده زهره حسینزادگان و الهام فلاح با ما همراه باشید تا با گیسیا بیشتر آشنا شوید.💐 @qoqnoospub
گفتگو با #الهام_فلاح در مورد کتاب #گیسیا از طریق لینک زیر مشاهده کنید👇👇👇
https://www.instagram.com/tv/CJEO5nED1jl/?igshid=acju12nikawx
@qoqnoospub
https://www.instagram.com/tv/CJEO5nED1jl/?igshid=acju12nikawx
@qoqnoospub
Instagram
انتشارات ققنوس on Instagram: “. 📚گیسیا زنی است که دل در گرو فرهنگ و #ادبیات سرزمین مادریاش دارد. بین او و ریشههایش سالها فاصله…
373 Likes, 29 Comments - انتشارات ققنوس (@qoqnoospub) on Instagram: “. 📚گیسیا زنی است که دل در گرو فرهنگ و #ادبیات سرزمین مادریاش دارد. بین او و ریشههایش سالها…”
📚راوی داستان زنی سی و چندساله و پزشکی موفق در #پزشک_قانونی است. او که در کودکی مشکلات و مصائبی را پشت سر گذاشته که بر بزرگسالیاش هم سایه انداخته است حال به فراخور شغلش با آدمهای مختلف و مشکلات تکاندهندۀ آنها دست و پنجه نرم میکند.
👥شخصیتهای داستان، گفته و ناگفته، راوی درد و رنجیاند که در تار و پود وجودشان ریشه دوانده و هرکدام به نوعی قهرمان داستان خودند و #نویسنده سعی نمیکند، در مقام راوی، اعمال و رفتار آنها را قضاوت کند.
📚#ساکن_خیابان_بهشت همزمان هم از #عشق و هم از #فقدان_عشق حرف میزند و تلاش میکند تصویری دقیق و روانشناختانه از انسانها و دغدغههایشان بدهد.
مریم رجبی، نویسندۀ توانای کتاب، با انتخاب موضوعی تازه، جسارت به خرج داده و به مسائلی پرداخته که شاید در دیگر آثار کمتر به آنها پرداخته شده است.
#الهام_فلاح، با نگاه دقیقتری، داستان کتاب ساکن خیابان بهشت نوشتهٔ مریم رجبی را بررسی کرده است.
⏰دوشنبه ۶ بهمن ماه ساعت ۱۹، در گفتگوی زنده زهره حسینزادگان و الهام فلاح با حضور نویسنده کتاب #مریم_رجبی با ما همراه باشید تا با گیسیا بیشتر آشنا شوید.💐
@qoqnoospub
👥شخصیتهای داستان، گفته و ناگفته، راوی درد و رنجیاند که در تار و پود وجودشان ریشه دوانده و هرکدام به نوعی قهرمان داستان خودند و #نویسنده سعی نمیکند، در مقام راوی، اعمال و رفتار آنها را قضاوت کند.
📚#ساکن_خیابان_بهشت همزمان هم از #عشق و هم از #فقدان_عشق حرف میزند و تلاش میکند تصویری دقیق و روانشناختانه از انسانها و دغدغههایشان بدهد.
مریم رجبی، نویسندۀ توانای کتاب، با انتخاب موضوعی تازه، جسارت به خرج داده و به مسائلی پرداخته که شاید در دیگر آثار کمتر به آنها پرداخته شده است.
#الهام_فلاح، با نگاه دقیقتری، داستان کتاب ساکن خیابان بهشت نوشتهٔ مریم رجبی را بررسی کرده است.
⏰دوشنبه ۶ بهمن ماه ساعت ۱۹، در گفتگوی زنده زهره حسینزادگان و الهام فلاح با حضور نویسنده کتاب #مریم_رجبی با ما همراه باشید تا با گیسیا بیشتر آشنا شوید.💐
@qoqnoospub
🎤گپ و گفتی با فرشته احمدی، بهمناسبت تجدید چاپ کتاب “#پری_فراموشی”
📚«پری فراموشی» داستان زنی است که میکوشد به جای تاریکی گذشته به زندگی پیش رویش نگاه کند، اما گذشته در هیبت مردی نقابدار در خواب و بیداری او ظاهر میشود. زندگی او به جای این که فلشی باشد رو به جلو، دایرهای است ایستا که با فکر و خیالهایش تیره و روشن میشود. آدمهای دیگر از منظر او قضاوت میشوند و همگی به ظن او چهرههایی دوگانه دارند. مادر در مرکز دایره است و مورد هجوم همه افکار منفی، پدر ولی در حین غیاب همواره حضور دارد. واسطهای لازم است تا واقعیات را به جای رؤیاها بنشاند و زندگی اجتماعی را جانشین زندگی درونی کند، واسطه مردی است ساده و واقعی ...
#الهام_فلاح، با نگاه دقیقتری، داستان کتاب پری فراموشی نوشتهٔ #فرشته_احمدی را بررسی کرده.
⏰دوشنبه ۱۱ اسفند ماه ساعت ۱۹، در گفتگوی زنده الهام فلاح با حضور نویسنده کتاب فرشته احمدی با ما همراه باشید.💐
@qoqnoospub
📚«پری فراموشی» داستان زنی است که میکوشد به جای تاریکی گذشته به زندگی پیش رویش نگاه کند، اما گذشته در هیبت مردی نقابدار در خواب و بیداری او ظاهر میشود. زندگی او به جای این که فلشی باشد رو به جلو، دایرهای است ایستا که با فکر و خیالهایش تیره و روشن میشود. آدمهای دیگر از منظر او قضاوت میشوند و همگی به ظن او چهرههایی دوگانه دارند. مادر در مرکز دایره است و مورد هجوم همه افکار منفی، پدر ولی در حین غیاب همواره حضور دارد. واسطهای لازم است تا واقعیات را به جای رؤیاها بنشاند و زندگی اجتماعی را جانشین زندگی درونی کند، واسطه مردی است ساده و واقعی ...
#الهام_فلاح، با نگاه دقیقتری، داستان کتاب پری فراموشی نوشتهٔ #فرشته_احمدی را بررسی کرده.
⏰دوشنبه ۱۱ اسفند ماه ساعت ۱۹، در گفتگوی زنده الهام فلاح با حضور نویسنده کتاب فرشته احمدی با ما همراه باشید.💐
@qoqnoospub
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
#پري_از_بال_ققنوس
پرستار آمد توی اتاق. لبخندی به احمد زد و گفت: خونی که تو داری کیمیاست. مجبور بودیم و الا اون مجروح توی اتاق عمل رو از دست میدادیم. سرمت تموم شد میتونی بری. داداشتم که پیدا کردی.
احمد گفت: به مرحمت شما.
پرستار داشت از اتاق بیرون میرفت که احمد پرسید: داداشم هم ببرم؟
جوری پرسید انگار بخواهد شفاعت جفتش را بکند که بیشتر از این یک لنگه پا کنج کلاس نایستد برای تنبیه. پرستار گفت: ببرش. مرخصه.
احمد رو چرخاند سمت محمد. چقدر لاغر شده بود. چقدر پوستش را آفتاب کز داده بود. ریشش بلند بود و دیگر آنطور مثل وقت رفتنش تنک و جسته گریخته نبود. گفت: مبارکه آقا مهندس. برگردیم خونه که مامان و آقا برات بد نقشههایی کشیدن.
محمد گفت: خیر باشه.
احمد گفت: خیره. میخوان رسمیش کنن. تو و بتی رو.
تمام راهی که با اتوبوس آمده بود تا برسد به محمد تمرین کرده بود که چطور بگوید، محکم و طوری که عین خیالم هم نیست که بتول را تو بردی. که حتما حتما خبر خواستگاری و شیرینیخوران را بچسباند به خبر قبولی دانشگاه. که از دهان خودش بشنود و خاطرش آنقدری جمع شود که آن کتککاری زیرزمین روز عقدکنان زهرا از خاطرش برود.
#خونخواهي
#الهام_فلاح
#ققنوس
@qoqnoospub
اطلاعات كامل كتاب در لينك زير
👇👇👇👇
https://b2n.ir/n85456
#پري_از_بال_ققنوس
پرستار آمد توی اتاق. لبخندی به احمد زد و گفت: خونی که تو داری کیمیاست. مجبور بودیم و الا اون مجروح توی اتاق عمل رو از دست میدادیم. سرمت تموم شد میتونی بری. داداشتم که پیدا کردی.
احمد گفت: به مرحمت شما.
پرستار داشت از اتاق بیرون میرفت که احمد پرسید: داداشم هم ببرم؟
جوری پرسید انگار بخواهد شفاعت جفتش را بکند که بیشتر از این یک لنگه پا کنج کلاس نایستد برای تنبیه. پرستار گفت: ببرش. مرخصه.
احمد رو چرخاند سمت محمد. چقدر لاغر شده بود. چقدر پوستش را آفتاب کز داده بود. ریشش بلند بود و دیگر آنطور مثل وقت رفتنش تنک و جسته گریخته نبود. گفت: مبارکه آقا مهندس. برگردیم خونه که مامان و آقا برات بد نقشههایی کشیدن.
محمد گفت: خیر باشه.
احمد گفت: خیره. میخوان رسمیش کنن. تو و بتی رو.
تمام راهی که با اتوبوس آمده بود تا برسد به محمد تمرین کرده بود که چطور بگوید، محکم و طوری که عین خیالم هم نیست که بتول را تو بردی. که حتما حتما خبر خواستگاری و شیرینیخوران را بچسباند به خبر قبولی دانشگاه. که از دهان خودش بشنود و خاطرش آنقدری جمع شود که آن کتککاری زیرزمین روز عقدکنان زهرا از خاطرش برود.
#خونخواهي
#الهام_فلاح
#ققنوس
@qoqnoospub
اطلاعات كامل كتاب در لينك زير
👇👇👇👇
https://b2n.ir/n85456
گروه انتشاراتی ققنوس
خون خواهی
الهام فلاح , 232 , رقعی , 1398 , بالکی , 978-600-278-491-9 , , خون خواهی
🎤نقد و بررسی کتاب #خون_خواهی نوشتهٔ #الهام_فلاح، با حضور نویسندهٔ کتاب و #مرتضی_برزگر نویسنده و مدرس #داستان_نویسی
📚خونخواهی داستان احمد است و ترسهایش. سرگشتگیها و تردیدهایش. داستان انتظار و رسیدن وقتی که دیگر دیر شده باشد. داستان تردید و شک به همۀ باورها و اصول ترتیبی فرهنگی و عرفی.
.
🔸خونخواهی داستان برادرهایی است از ایران و برادرهایی از #عراق. داستان #برادرکشی بر سر اعتقاد. حقانیت آتش گشودن بر همخون و همدین. خونخواهی داستان پیروزی #عشق است بر #جنگ. جنگها تمام میشوند و نقطۀ پایان هرجنگی، تنها عشق است. باید زنی از یکسوی جبهه و مردی از سوی دیگرِ جبهه به هم بپیوندند، پسرانی دورگه پا بر خاک بگذارند، رشد کنند، مرد شوند، و جنگها را چیزی جز این خاتمه نمیدهد؛ آنگاه که در ازای خونِ ریخته، خونی تازه در رگ مولودی بیطرف بجوشد.
🔹خونخواهی داستان بتی و لیلا و مونیکا و باقی زنهایی است که سرنوشت جنگها را در دست دارند.
🔻دوستان عزیز ققنوس همراه ما باشید تا بیشتر با این کتاب آشنا شویم.
📆چهارشنبه ۲۳ اردیبهشت، ساعت ۱۸
🖇از صفحهٔ انتشارات ققنوس
@qoqnoospub
📚خونخواهی داستان احمد است و ترسهایش. سرگشتگیها و تردیدهایش. داستان انتظار و رسیدن وقتی که دیگر دیر شده باشد. داستان تردید و شک به همۀ باورها و اصول ترتیبی فرهنگی و عرفی.
.
🔸خونخواهی داستان برادرهایی است از ایران و برادرهایی از #عراق. داستان #برادرکشی بر سر اعتقاد. حقانیت آتش گشودن بر همخون و همدین. خونخواهی داستان پیروزی #عشق است بر #جنگ. جنگها تمام میشوند و نقطۀ پایان هرجنگی، تنها عشق است. باید زنی از یکسوی جبهه و مردی از سوی دیگرِ جبهه به هم بپیوندند، پسرانی دورگه پا بر خاک بگذارند، رشد کنند، مرد شوند، و جنگها را چیزی جز این خاتمه نمیدهد؛ آنگاه که در ازای خونِ ریخته، خونی تازه در رگ مولودی بیطرف بجوشد.
🔹خونخواهی داستان بتی و لیلا و مونیکا و باقی زنهایی است که سرنوشت جنگها را در دست دارند.
🔻دوستان عزیز ققنوس همراه ما باشید تا بیشتر با این کتاب آشنا شویم.
📆چهارشنبه ۲۳ اردیبهشت، ساعت ۱۸
🖇از صفحهٔ انتشارات ققنوس
@qoqnoospub
🌿🌿🌿🌿🌿
#پری_از_بال_ققنوس
نه اين كه از تنهایی بترسد اما برای لذت تنهایی هم كه شده به آدم ديگری نياز داشت.
آدم به آدم زنده است و تن به تن.
از کتابِ #خونخواهی
نوشتۀ #الهام_فلاح
@qoqnoospub
اطلاعات كامل كتاب در لينک زير
👇👇👇👇👇
https://b2n.ir/n85456
#پری_از_بال_ققنوس
نه اين كه از تنهایی بترسد اما برای لذت تنهایی هم كه شده به آدم ديگری نياز داشت.
آدم به آدم زنده است و تن به تن.
از کتابِ #خونخواهی
نوشتۀ #الهام_فلاح
@qoqnoospub
اطلاعات كامل كتاب در لينک زير
👇👇👇👇👇
https://b2n.ir/n85456
گروه انتشاراتی ققنوس
خون خواهی
الهام فلاح , 232 , رقعی , 1398 , بالکی , 978-600-278-491-9 , , خون خواهی
گفتگو با #مرتضی_برزگر و #الهام_فلاح نویسنده #خونخواهی
@qoqnoospub
خونحواهی به تازگی تجدیدجاپ شده
https://www.instagram.com/tv/COxuH7iFjk-/?igshid=1xbq5p6l2rqgt
@qoqnoospub
خونحواهی به تازگی تجدیدجاپ شده
https://www.instagram.com/tv/COxuH7iFjk-/?igshid=1xbq5p6l2rqgt
♨️همزمان با انتشار چاپ سوم کتاب “همهٔ دختران دریا” جشن امضا اینترنتی کتابهای #الهام_فلاح♨️
📌برای تهیۀ کتابهای الهام فلاح
با ۱۰% تخفیف و امضاء نویسنده
به سایت qoqnoos.ir مراجعه کنید.
📦از یکشنبه ۶ تا ۱۲ تیرماه
پردازش و ارسال سفارشها از یکشنبه ۱۳ تیرماه
لینک صفحۀ سفارش کتابها
https://zaya.io/h76rx
@qoqnoospub
📌برای تهیۀ کتابهای الهام فلاح
با ۱۰% تخفیف و امضاء نویسنده
به سایت qoqnoos.ir مراجعه کنید.
📦از یکشنبه ۶ تا ۱۲ تیرماه
پردازش و ارسال سفارشها از یکشنبه ۱۳ تیرماه
لینک صفحۀ سفارش کتابها
https://zaya.io/h76rx
@qoqnoospub
اورهان پاموک-Orhan Pamuk
نشر ققنوس-ماه آوا
🎧 پادکست #نوای_ققنوس
🔻اپیزود هفتم؛ #اورهان_پاموک
🎙گوینده: رضا فضلالله نژاد
✍🏻نویسندۀ متن: #الهام_فلاح
🎬تهیه کننده: گروه انتشاراتی ققنوس - ماه آوا
⏰مدت: ۲۶ دقیقه و ۱۹ ثانیه
طبق روال قسمتهای قبل باز هم سراغ یکی از نویسندگان نام آشنایی رفتیم که برخی از آثارش را گروه انتشاراتی ققنوس چاپ و منتشر کرده.
در این اپیزود از نوای ققنوس درباره اورهان پاموک، نویسندۀ مطرح کشور دوست و همسایه، ترکیه، با شما صحبت میکنیم. کمتر کسی است که اهل ادبیات باشه و اورهان پاموک رو نشناسه. نویسندهای ترک زبان و از اهالی استانبول.
کتابهای منتشر شده از اورهان پاموک در انتشارت ققنوس:
قلعه سفید با ترجمۀ ارسلان فصیحی
زندگی نو با ترجمۀ ارسلان فصیحی
پدرم از مجموعۀ پانوراما با ترجمۀ بهاره فریس آبادی
🔸راههای دسترسی دیگر برای گوش دادن پادکستهای نوای ققنوس:
▫️سایت گروه انتشاراتی ققنوس
https://zaya.io/ybf91
📍پادکست نوای ققنوس در تمام پلتفرهای پادکست موجود است.
@navayeqoqnoos
@qoqnoospub
🔻اپیزود هفتم؛ #اورهان_پاموک
🎙گوینده: رضا فضلالله نژاد
✍🏻نویسندۀ متن: #الهام_فلاح
🎬تهیه کننده: گروه انتشاراتی ققنوس - ماه آوا
⏰مدت: ۲۶ دقیقه و ۱۹ ثانیه
طبق روال قسمتهای قبل باز هم سراغ یکی از نویسندگان نام آشنایی رفتیم که برخی از آثارش را گروه انتشاراتی ققنوس چاپ و منتشر کرده.
در این اپیزود از نوای ققنوس درباره اورهان پاموک، نویسندۀ مطرح کشور دوست و همسایه، ترکیه، با شما صحبت میکنیم. کمتر کسی است که اهل ادبیات باشه و اورهان پاموک رو نشناسه. نویسندهای ترک زبان و از اهالی استانبول.
کتابهای منتشر شده از اورهان پاموک در انتشارت ققنوس:
قلعه سفید با ترجمۀ ارسلان فصیحی
زندگی نو با ترجمۀ ارسلان فصیحی
پدرم از مجموعۀ پانوراما با ترجمۀ بهاره فریس آبادی
🔸راههای دسترسی دیگر برای گوش دادن پادکستهای نوای ققنوس:
▫️سایت گروه انتشاراتی ققنوس
https://zaya.io/ybf91
📍پادکست نوای ققنوس در تمام پلتفرهای پادکست موجود است.
@navayeqoqnoos
@qoqnoospub
.
📚آدمها هر قدر عمق تنهاییشان بیشتر باشد، هرقدر زمان طولانیتری را در سیاهی چسبناک تنهایی و انزوا سر کرده باشند، بعدش شدیدتر احساس میکنند عاشق شدهاند. عمیقتر و کشندهتر. خیال میکنند طرف یگانه و دردانه است. اما نه. اینطور نیست. هرقدر گرسنهتر باشی غذا در نظرت لذیذتر خواهد بود حتی اگر یک تکه نان خالی باشد با پیاز. آدمها این را نمیدانند. خودم هم نمیدانستم. بعدها فهمیدم. تا وقتی توی زمین مسابقهای حالیت نمیشود مشتهای طرف مقابل چه برسرت آورده. تنت که سرد شد حالات میشود دو تا دندانت نیست و جناق سینهات خرد شده. میدانستم که احساس عجیبی که فکر میکردم لابد عشق است مرا وادار به چنین حماقتی و نوشتن آن جمله کرده بود. نوشته بودم: فکر کنم عاشق شدهام.
#اسب_چوبی
#الهام_فلاح
#ققنوس
@qoqnnospub
📚آدمها هر قدر عمق تنهاییشان بیشتر باشد، هرقدر زمان طولانیتری را در سیاهی چسبناک تنهایی و انزوا سر کرده باشند، بعدش شدیدتر احساس میکنند عاشق شدهاند. عمیقتر و کشندهتر. خیال میکنند طرف یگانه و دردانه است. اما نه. اینطور نیست. هرقدر گرسنهتر باشی غذا در نظرت لذیذتر خواهد بود حتی اگر یک تکه نان خالی باشد با پیاز. آدمها این را نمیدانند. خودم هم نمیدانستم. بعدها فهمیدم. تا وقتی توی زمین مسابقهای حالیت نمیشود مشتهای طرف مقابل چه برسرت آورده. تنت که سرد شد حالات میشود دو تا دندانت نیست و جناق سینهات خرد شده. میدانستم که احساس عجیبی که فکر میکردم لابد عشق است مرا وادار به چنین حماقتی و نوشتن آن جمله کرده بود. نوشته بودم: فکر کنم عاشق شدهام.
#اسب_چوبی
#الهام_فلاح
#ققنوس
@qoqnnospub