🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
#پری_از_بال_ققنوس
#از_كتاب_منتشر_نشده
امروز آفتاب تا وسط خانه رسیده است. افتاده روی گل های قالی ایرانی ای که دیروز الیور از فرش فروشی پرشینِ منهتن خرید. دید دارم آشپزی می کنم. تعجب کرده بود که چرا آرد و روغن داغ را هم می زنم. خودم هم زیاد سر درنمی آوردم اما می خواستم کاری کنم که تو خوشحال باشی.
توی اینترنت خواندم که ایرانی ها برای خوشحالی مرده هایشان حلوا درست می کنند و به دیگران می دهند. صبح بیدار شدم و بعد از یک ماه از خانه زدم بیرون و همه ی مغازه های عرب و ترکی را که بلد بودم رفتم تا گلاب و خلال پسته پیدا کنم.
از داستان #خانه_نیستم_برگشتم_تماس_میگیرم
از كتاب #بعد_از_هفت_قدم_بلند
نويسنده #راضيه_مهديزاده
#ققنوس
#به_زودي
@qoqnoospub
#پری_از_بال_ققنوس
#از_كتاب_منتشر_نشده
امروز آفتاب تا وسط خانه رسیده است. افتاده روی گل های قالی ایرانی ای که دیروز الیور از فرش فروشی پرشینِ منهتن خرید. دید دارم آشپزی می کنم. تعجب کرده بود که چرا آرد و روغن داغ را هم می زنم. خودم هم زیاد سر درنمی آوردم اما می خواستم کاری کنم که تو خوشحال باشی.
توی اینترنت خواندم که ایرانی ها برای خوشحالی مرده هایشان حلوا درست می کنند و به دیگران می دهند. صبح بیدار شدم و بعد از یک ماه از خانه زدم بیرون و همه ی مغازه های عرب و ترکی را که بلد بودم رفتم تا گلاب و خلال پسته پیدا کنم.
از داستان #خانه_نیستم_برگشتم_تماس_میگیرم
از كتاب #بعد_از_هفت_قدم_بلند
نويسنده #راضيه_مهديزاده
#ققنوس
#به_زودي
@qoqnoospub
.🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
#پری_از_بال_ققنوس
#از_كتاب_منتشر_نشده
.
مادرم گردن مرغ را با تبر می زند. خون گرم، فواره وار بیرون می جهد. می پاشد به همه ی سر و صورت مادرم. همه جا قرمز شده است. مادرم لحظه ای از سر تا پا می لرزد و از آن لحظه به بعد، دیگر آن آدم سابق نمی شود. توی خواب هم می دانم که مادرم سال هاست ما را ترک کرده است. سال هاست در یک جای دور گم شده است.
.
از داستان #زندگی_جای_دیگری_ست.
از كتاب #بعد_از_هفت_قدم_بلند
نويسنده #راضيه_مهديزاده
#ققنوس
#به_زودي
@qoqnoospub
.
#پری_از_بال_ققنوس
#از_كتاب_منتشر_نشده
.
مادرم گردن مرغ را با تبر می زند. خون گرم، فواره وار بیرون می جهد. می پاشد به همه ی سر و صورت مادرم. همه جا قرمز شده است. مادرم لحظه ای از سر تا پا می لرزد و از آن لحظه به بعد، دیگر آن آدم سابق نمی شود. توی خواب هم می دانم که مادرم سال هاست ما را ترک کرده است. سال هاست در یک جای دور گم شده است.
.
از داستان #زندگی_جای_دیگری_ست.
از كتاب #بعد_از_هفت_قدم_بلند
نويسنده #راضيه_مهديزاده
#ققنوس
#به_زودي
@qoqnoospub
.
🕸🕸🕸🕸🕸
#پري_از_بال_ققنوس
دامنهي کوه، سفید و سفیدتر می شود. برف است که دارد از پایین به بالا می بارد و روی هم جمع می شود. برف، از آسمان به زمین باریدن را فراموش کرده است.
رویا خیالش جمع است که تا بالا آمدن برف از دامنه و رسیدنش به قلهی کوه هنوز زمان دارد که تمام کوه فوجی را به تماشا بنشیند. نگاه می کند و سفیدی بیشتر میشود. نگاه میکند و سفیدی همهی درختهای توت را میپوشاند. نگاه میکند و سفیدی به قلهی کوه میرسد. نگاه می کند. همه جا سفید شده است. سفیدی محض. قله، درختها، دریا، پرندهها، درخت لوتوس و میوههایش همه و همه سفید شدهاند. صبح شده است...
بخشي از داستان سفید
#بعد_از_هفت_قدم
#راضيه_مهديزاده
#ققنوس
@qoqnoospub
اطلاعات كامل كتاب در لينك زير
👇👇👇👇👇
https://b2n.ir/q33760
#پري_از_بال_ققنوس
دامنهي کوه، سفید و سفیدتر می شود. برف است که دارد از پایین به بالا می بارد و روی هم جمع می شود. برف، از آسمان به زمین باریدن را فراموش کرده است.
رویا خیالش جمع است که تا بالا آمدن برف از دامنه و رسیدنش به قلهی کوه هنوز زمان دارد که تمام کوه فوجی را به تماشا بنشیند. نگاه می کند و سفیدی بیشتر میشود. نگاه میکند و سفیدی همهی درختهای توت را میپوشاند. نگاه میکند و سفیدی به قلهی کوه میرسد. نگاه می کند. همه جا سفید شده است. سفیدی محض. قله، درختها، دریا، پرندهها، درخت لوتوس و میوههایش همه و همه سفید شدهاند. صبح شده است...
بخشي از داستان سفید
#بعد_از_هفت_قدم
#راضيه_مهديزاده
#ققنوس
@qoqnoospub
اطلاعات كامل كتاب در لينك زير
👇👇👇👇👇
https://b2n.ir/q33760
گروه انتشاراتی ققنوس
بعد از هفت قدم بلند
راضیه مهدیزاده , 112 , زقعی , داستانهای کوتاه فارسی , 118 , بعد از هفت قدم بلند