هرکس یکتنه یک فرهنگستان است!
گفتوگو با سایه اقتصادینیا در مورد کتاب له و علیه ویرایش
از این هفته بخشی را در مرورگر به گفتوگوهای کوتاه با نویسندگان و مترجمان دربارهی کتابهای تازهچاپ اختصاص دادهایم. نخستین گفتوگو از مجموعه گفتوگوهای «سه پرسشِ مرورگر» را با سایه اقتصادینیا بخوانید.
◍
✔️ کتاب تازهات، له و علیه ویرایش، ترکیبیست از مباحث جامعهشناختی و روشنفکری در باب نقش ویراستار به مثابه روشنفکر و کوتهنوشتهایی نکتهمحور دربارهی مسایل ویرایشی و... . کتاب در واقع چیزیست بین اندر آداب نوشتار و نکتههای ویرایش. چطور به این ساختار رسیدی و چرا این مباحث را در کتابهایی مستقل منتشر نکردی؟
به کتابهای مستقل فکر نکردم چون مطالعهی همهی این موضوعات در پرتو یکدیگر است که مرا به آن جمعبندی مطلوبم از ویرایش میرساند. همهی آنچه در فصول مختلف این کتاب آمده زیر چتر مبحث «ویرایش» جمع میشوند و معنی میگیرند. ویراستار باید حواسش به همهی این زوایا باشد: همزمان که دارد به غلط و درست فکر میکند، به جایگاه اجتماعیاش هم بیندیشد؛ همچنان که دارد واژهگزینی میکند، گوشش به زبان سیاستمداران، زبان روزمرۀ مردم کوچه و بازار، زبان جوانان و... هم باشد. همچنان که دارد متن پرغلط نویسندهی نامدار یا مترجمی نوقلم را به زحمت و مرارت بسیار صاف و صحیح میکند، از خودش بپرسد من خادمم یا خائن؟ همۀ این مباحث باید در یک کتاب میآمد تا من بتوانم توجه مخاطبان را به سایهها و سویههای مختلف حرفهی ویرایش عطف کنم؛ بنابراین، همچنانکه خودت گفتهای، هم توجه جامعهشناختی در این کتاب است، هم توجه تاریخی و هم وجوه دیگر.
✔️در جستار اصلی کتاب یعنی «ویرایش و روشنفکری» در آغاز بحث را طوری شروع میکنی که گویی با روشنفکر شمردن ویراستاران زاویهای جدی داری اما در ادامه مثالهایی از روشنفکر-ویراستاران میزنی که حقانیت موضع اولیهی خودت را زیر سوال میبرد. این به نظر خودت تناقضآمیز است یا مسیر طبیعی بحثات تو را به این مثالها رسانده؟
من تناقضی نمیبینم. به نظر من ویراستاران لزوماً روشنفکر نیستند، اما چرا اغلب خیال میکنیم هستند؟ به دلیل وجود آن تصویر تاریخی از ویراستار. چون ما آن تصویر اولیهی آخوندُفی و ملکمخانی و سپس فرانکلینی را از ویراستاران در ذهن داریم، خیال میکنیم این حرفه با روشنفکری نسبت دارد؛ حال آنکه، از نظر من، در حال حاضر، هیچ نسبتی ندارد. من سعی کردهام در آن سیر تاریخی نشان دهم که اولین ویراستاران ما پس از مشروطه، یعنی همان کسانی که توجهات زبانی داشتهاند و زبان فارسی را در نسبت با زبانهای خارجی میسنجیدهاند و با همین زبان کارهای سخته و پخته تولید میکردهاند، روشنفکر بودهاند و این الگوواره را برای ما ساختهاند که ویراستاران از قماش روشنفکرانند. در آن سیر تاریخی خواستهام نشان بدهم چطور آن تصویر روشنفکر-ویراستار ساخته شد و تا روزگار ما هم افتان و خیزان آمد، اما حالا دیگر مصداق ندارد. بنابراین، چنانکه خودت میگویی، مسیر طبیعی بحث در آن سیر تاریخی مرا به اینجا میرساند.
✔️ در پایان جستار اصلی کتاب با اشاره به بابک احمدی مقولهی رسمالخط یا باصطلاح خط و ربط روشنفکر را در رده لباس پوشیدن و سیگار کشیدن و در کل باصطلاح ژستهای روشنفکری به شمار میآوری. آیا واقعا چنین نگاهی به روشنفکرانی که به سراغ رسمالخطهای متفاوت میروند داری؟
عمومیت نمیدهم، چون تعمیم قطعاً خطاساز است؛ ولی اغلب همینطور است و من هم در مورد اغلب کسانی که به سراغ رسمالخطهای متفاوت میروند همینطور فکر میکنم. در متفاوت نوشتن دردِ «دیده شدن» است: مرا ببین که فرق دارم چنانکه کلاهی که بر سرم میگذارم و شنلی که بر دوشم میاندازم و توتونی که میکشم و کافهای که مینشینم و سبیلی که میگذارم فرق دارد. این عبارت استادم آقای سمیعی را باید به ورق زر نوشت: «کسب تشخص به بهای ارزان». جنگولکبازی در رسمالخط و نوشتار چه کار سختی است؟ هیچ. آسانترین و ارزانترین راهی است که توجه جلب کنی. برعکس، تلاش برای وحدتبخشی و اجماع است که سخت است. هنر این است که در شیوههای نوشتاری به اجماع برسیم، نه اینکه ساز خودمان را بزنیم و از این راه گرههایی به وجود آوریم که دیگر نه به دست، که به دندان باید باز شود. اینجور دخالتها تبعاتی دارد، پیامدهایی دارد، کارهای آیندگان را سخت میکند، ارتباط با سوابق ادبی را مخدوش میکند، فاصلهی نسلها را بیشتر میکند، چهرهی خط فارسی را تغییر میدهد، خیلی تبعات دارد. حالا همه خیال میکنند هرجور بنویسند خوش است! ماشاالله هرکس برای خودش یکتنه یک فرهنگستان است!
@qoqnoospub
#سه_پرسش_مرورگر
https://ibb.co/Pr4GN2D
گفتوگو با سایه اقتصادینیا در مورد کتاب له و علیه ویرایش
از این هفته بخشی را در مرورگر به گفتوگوهای کوتاه با نویسندگان و مترجمان دربارهی کتابهای تازهچاپ اختصاص دادهایم. نخستین گفتوگو از مجموعه گفتوگوهای «سه پرسشِ مرورگر» را با سایه اقتصادینیا بخوانید.
◍
✔️ کتاب تازهات، له و علیه ویرایش، ترکیبیست از مباحث جامعهشناختی و روشنفکری در باب نقش ویراستار به مثابه روشنفکر و کوتهنوشتهایی نکتهمحور دربارهی مسایل ویرایشی و... . کتاب در واقع چیزیست بین اندر آداب نوشتار و نکتههای ویرایش. چطور به این ساختار رسیدی و چرا این مباحث را در کتابهایی مستقل منتشر نکردی؟
به کتابهای مستقل فکر نکردم چون مطالعهی همهی این موضوعات در پرتو یکدیگر است که مرا به آن جمعبندی مطلوبم از ویرایش میرساند. همهی آنچه در فصول مختلف این کتاب آمده زیر چتر مبحث «ویرایش» جمع میشوند و معنی میگیرند. ویراستار باید حواسش به همهی این زوایا باشد: همزمان که دارد به غلط و درست فکر میکند، به جایگاه اجتماعیاش هم بیندیشد؛ همچنان که دارد واژهگزینی میکند، گوشش به زبان سیاستمداران، زبان روزمرۀ مردم کوچه و بازار، زبان جوانان و... هم باشد. همچنان که دارد متن پرغلط نویسندهی نامدار یا مترجمی نوقلم را به زحمت و مرارت بسیار صاف و صحیح میکند، از خودش بپرسد من خادمم یا خائن؟ همۀ این مباحث باید در یک کتاب میآمد تا من بتوانم توجه مخاطبان را به سایهها و سویههای مختلف حرفهی ویرایش عطف کنم؛ بنابراین، همچنانکه خودت گفتهای، هم توجه جامعهشناختی در این کتاب است، هم توجه تاریخی و هم وجوه دیگر.
✔️در جستار اصلی کتاب یعنی «ویرایش و روشنفکری» در آغاز بحث را طوری شروع میکنی که گویی با روشنفکر شمردن ویراستاران زاویهای جدی داری اما در ادامه مثالهایی از روشنفکر-ویراستاران میزنی که حقانیت موضع اولیهی خودت را زیر سوال میبرد. این به نظر خودت تناقضآمیز است یا مسیر طبیعی بحثات تو را به این مثالها رسانده؟
من تناقضی نمیبینم. به نظر من ویراستاران لزوماً روشنفکر نیستند، اما چرا اغلب خیال میکنیم هستند؟ به دلیل وجود آن تصویر تاریخی از ویراستار. چون ما آن تصویر اولیهی آخوندُفی و ملکمخانی و سپس فرانکلینی را از ویراستاران در ذهن داریم، خیال میکنیم این حرفه با روشنفکری نسبت دارد؛ حال آنکه، از نظر من، در حال حاضر، هیچ نسبتی ندارد. من سعی کردهام در آن سیر تاریخی نشان دهم که اولین ویراستاران ما پس از مشروطه، یعنی همان کسانی که توجهات زبانی داشتهاند و زبان فارسی را در نسبت با زبانهای خارجی میسنجیدهاند و با همین زبان کارهای سخته و پخته تولید میکردهاند، روشنفکر بودهاند و این الگوواره را برای ما ساختهاند که ویراستاران از قماش روشنفکرانند. در آن سیر تاریخی خواستهام نشان بدهم چطور آن تصویر روشنفکر-ویراستار ساخته شد و تا روزگار ما هم افتان و خیزان آمد، اما حالا دیگر مصداق ندارد. بنابراین، چنانکه خودت میگویی، مسیر طبیعی بحث در آن سیر تاریخی مرا به اینجا میرساند.
✔️ در پایان جستار اصلی کتاب با اشاره به بابک احمدی مقولهی رسمالخط یا باصطلاح خط و ربط روشنفکر را در رده لباس پوشیدن و سیگار کشیدن و در کل باصطلاح ژستهای روشنفکری به شمار میآوری. آیا واقعا چنین نگاهی به روشنفکرانی که به سراغ رسمالخطهای متفاوت میروند داری؟
عمومیت نمیدهم، چون تعمیم قطعاً خطاساز است؛ ولی اغلب همینطور است و من هم در مورد اغلب کسانی که به سراغ رسمالخطهای متفاوت میروند همینطور فکر میکنم. در متفاوت نوشتن دردِ «دیده شدن» است: مرا ببین که فرق دارم چنانکه کلاهی که بر سرم میگذارم و شنلی که بر دوشم میاندازم و توتونی که میکشم و کافهای که مینشینم و سبیلی که میگذارم فرق دارد. این عبارت استادم آقای سمیعی را باید به ورق زر نوشت: «کسب تشخص به بهای ارزان». جنگولکبازی در رسمالخط و نوشتار چه کار سختی است؟ هیچ. آسانترین و ارزانترین راهی است که توجه جلب کنی. برعکس، تلاش برای وحدتبخشی و اجماع است که سخت است. هنر این است که در شیوههای نوشتاری به اجماع برسیم، نه اینکه ساز خودمان را بزنیم و از این راه گرههایی به وجود آوریم که دیگر نه به دست، که به دندان باید باز شود. اینجور دخالتها تبعاتی دارد، پیامدهایی دارد، کارهای آیندگان را سخت میکند، ارتباط با سوابق ادبی را مخدوش میکند، فاصلهی نسلها را بیشتر میکند، چهرهی خط فارسی را تغییر میدهد، خیلی تبعات دارد. حالا همه خیال میکنند هرجور بنویسند خوش است! ماشاالله هرکس برای خودش یکتنه یک فرهنگستان است!
@qoqnoospub
#سه_پرسش_مرورگر
https://ibb.co/Pr4GN2D
ImgBB
69-A31931-2418-4-D05-87-F3-E9578-E20340-D
Image 69-A31931-2418-4-D05-87-F3-E9578-E20340-D hosted in ImgBB