انتشارات ققنوس
5.02K subscribers
1.59K photos
571 videos
108 files
1.13K links
کانال رسمی گروه انتشاراتی ققنوس
آدرس اینستاگرام:
http://instagram.com/qoqnoospub
آدرس فروشگاه:
انقلاب-خیابان اردیبهشت-بازارچه کتاب
آدرس سایت:
www.qoqnoos.ir
ارتباط با ما:
@qoqnoospublication
Download Telegram
◀️ پدر،مادر ما متهمیم

http://www.ibna.ir/fa/doc/book/259361/
یادداشتی بر رمان
#انگار_خودم_نیستم نوشته
#یاسمن_خلیلی_فرد
👉 @qoqnoospub
Audio
فایل گفتگوی #ياسمن_خليلي_فرد با برنامه «با من ورق بزن» رادیو جوان درباره کتاب #انگار_خودم_نیستم

@qoqnoospub
مروری بر #انگار_خودم_نیستم یاسمن خلیلی‌فرد
راویان تنهایی

«می‌روم نشیمن. قاب عکس را برمی‌دارم. توی عکس می‌خندم. چهار شمع روی کیک هست. عکس بغلی را نگاه می‌کنم. عکس را کتی پارسال از من گرفت که مثلا به‌عنوان نمونه عکاسی پرتره ببرد سر کلاس به دانشجوهایش نشان دهد. انگار هیچ‌چیزِ این دو عکس شبیه هم نیست. دختر بیست‌ساله و دختر چهارساله به هیچ وجه تشابهی ندارند. انگار نه انگار که هر دو عکس متعلق به یک نفر است. دختر چهارساله قاب عکس اول همیشه دلش می‌خواست هم‌سن‌وسال دختر بیست‌ساله قاب دوم شود. دلش می‌خواست آرایش کند. موها را های‌لایت کند و ابروها را نازک. کفش پاشنه‌بلند پا کند و مثل مادرش تق‌تق صدا بدهد. از این فکر خنده‌ام می‌گیرد. دخترِ چهارساله قاب اول مهدکودک رفتن را کسر شأن می‌داند و به دروغ به همه می‌گوید: «می‌روم دانشگاه!»... دختر چهارساله حالا به کجا رسیده؟ دکتر شده یا مهندس؟ نقاش شده یا فیلمساز؟ دوستان دبیرستانش سال دیگر لیسانس‌شان را هم می‌گیرند اما او چی؟ زل می‌زنم به دختر چهارساله. چشمانش می‌خندند. انگار دلش به همان کیک زشت خامه‌ای خوش است که مثلا قرار بوده باگزبانی باشد و به همه چیز شبیه است جز باگزبانی بیچاره و تازه رنگش هم به جای طوسی، قهوه‌ای است. دختر بیست‌ساله نمی‌خندد. نه فقط لب‌هایش که چشم‌هایش هم نمی‌خندند. دختر قاب اول هیچ وقت فکر نمی‌کرد روزی سر و کله یکی مثل کتی در زندگی‌اش پیدا شود. اصلا دختر قاب اول کتی را چه می‌شناخت!؟»
رمانِ «انگار خودم نیستم» نوشته یاسمن خلیلی‌فرد، داستان آدم‌هایی است که در طول گذر زمان خود را فراموش کرده‌اند و به آدم‌های جدید دیگری تبدیل شده‌اند تا جایی که خودشان هم این «دیگری» خود را نمی‌شناسند. شخصیت‌های این رمان در جامعه مدرن امروزی تهران زندگی می‌کنند، از قشر تحصیل‌کرده و روشنفکر و دست‌كم در زمره طبقه متوسط جامعه‌اند، اما همچنان به‌سبب عدم تکامل شخصیتی یا فراموشی خود دچار مصائبی هستند كه مسیرِ زندگی خودشان و دیگران را یكسر تغییر داده است. «انگار خودم نیستم» رمانی رئالیستی است و وقایع، رخدادها و دیالوگ‌های آن با رویدادهای زندگی عادی و روزمره منطبق‌اند. رمان قصد ندارد وقایع دور از ذهن و ناملموس را شرح دهد بلکه نویسنده تلاش كرده است از خلالِ ترسیم روزمرگی‌‌ها نشان دهد كه این روزمرگی تا چه‌حد در مرور زمان منجر به تحول انسان‌‌ها می‌شود؛ انسان‌هایی که از جنس تمامِ آدم‌های طبقه متوسط جامعه امروزی‌اند. رمانِ «انگار خودم نیستم» با این جمله از ارنستو ساباتو آغاز می‌شود: «از همه غم‌انگیزتر زمانی است که کسی که دوستش داری، هیچ تلاشی برای نگه‌داشتنت نمی‌کند.» نویسنده، از انتخابِ همین جمله نشان می‌دهد كه رمان با مفهومِ «تنهایی» سروكار دارد. تنهایی آدم‌هایی که خودشان را گم کرده‌اند و آن‌قدر از خود فاصله گرفته‌اند که دیگر خویشتن خویش را نمی‌شناسند. «خانه ساکت است. کتی سر کار است و بابا رفته با تهیه‌کننده صحبت کند که چند روز کار را تعطیل کند و تهران بماند. که مثلا حواسش به من باشد و از آن‌جا هم قرار است برود خانه نغمه اینا. معصومه خانم، زندانبان جدیدم، روی مبل ‌هال خوابش برده. صدای ماشین لباسشویی توی مخ است... چرا خودم را علاف این تنبیه ضایع کرده‌ام؟ مگر بچه دو ساله‌ام که تنبیهم کرده‌اند؟ چرا دیشب وقتی مامان گریه‌کنان پای تلفن گفت که اگر بخواهم می‌توانم بروم با او زندگی کنم با آن قاطعیت «نه» گفتم و گوشی را قطع کردم...». از نكاتِ قابل اشاره در رمان این است كه «انگار خودم نیستم» هفت راوی دارد؛ راویانی که به‌لحاظ سن، خاستگاه اجتماعی و تحصیلات تقریبا در یک سطح قرار دارند اما نویسنده کوشیده است تا با تغییر لحن میان آنها تمایز ایجاد کند و نشان دهد این روزمرگی موجبِ یكدستی كامل زندگی این آدم‌ها نشده است و ازقضا در زندگی هریك تأثیرِ خاص خود را برجا گذاشته است. نویسنده با به‌كارگیری تكنیكِ روایت از سوی هفت راوی رفته‌رفته روایتِ خود را کامل می‌كند و در عین حال راویان داستان فرعی خود را نیز روایت می‌کنند. روایت این راویان، رویدادهای گذشته و حال را به‌هم پیوند می‌زنند و در پیکره یك رمان، حقایق را مانند تکه‌های یک پازل کنار هم قرار می‌دهد تا روایت خود را شكل دهد. رمان «انگار خودم نیستم» در بهمن‌ماه 1396 از سوی نشر ققنوس منتشر شد و اخیرا به چاپ سوم رسیده است. از یاسمن خلیلی‌فرد، پیش از این «یادت نرود که...» در نشر چشمه و «نقش جنگ بر سینمای غیرجنگی ایران» در نشر نظر منتشر شده است. او به‌گفته خودش در رمان «انگار خودم نیستم» سعی كرده است تا روزمرگی‌هایی از زندگی امروز را به تصویر بكشد که به‌مرور منجر به گمگشتگی انسان می‌شوند؛ این گمگشتگی‌ای كه داستان زندگی بسیاری از ما است.


http://sharghdaily.ir/fa/main/detail/191616/%D8%B1%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D9%86%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C
@qoqnoospub
Forwarded from اتچ بات
یادداشت #نسرین_قربانی (داستان نویس و منتقد ) بر رمان #انگار_خودم_نیستم :
دل زدگی، واپس گرایی، عقب نشینی و سرآخر گریزاز خود و دیگرانی که گمان می کردی اگرنه به اندازه ی خود، ولی نه کم تر، آن ها را می شناسی. آن هایی که گمانت بر این بود دوستانی جان در یک قالب اند اما وقتی خلاف این موضوع ثابت می شود، وقتی فکرمی کنی به نوعی شکست خورده و فریب خورده هستی، همه را از خود دور می کنی حتا نزدیک ترین شخص زندگی ات که سال هایی را با هم گذرانده اید. عشق نیاز به از خود گذشتگی، احساس وفاداری طرفین و هم بستگی دارد که اگر روزی یکی از این دیواره ها فرو ریزد، به طور قطع و یقین آن چه که در تمام سال ها ساخته اند، فرو خواهد ریخت و این که جایی از این رابطه حتمن عمیق نبوده. وقتی هنوز بخشسی از یک مرحله از زندگی کامل نشده، به ناچار وارد مرحله ی بعدی می شویم، انگار فصلی از یک کتاب را نیمه خوانده رها کرده و به قسمت بعدی می رویم. به طور حتم فصل بعدی نمی تواند درک ما را نسبت به داده های تازه کامل کند. بنابراین گیج و سردرگم می مانیم؛ و این واقعه می توان در پایان ما را به بن بستی عمیق بکشاند. مثل چاهی که علاوه برآن که خود درون آن سقوط کرده ایم، دیگرانی را هم با خود به قعرکشانده ایم. انگارخودم نیستم، نوشته ی : یاسمن خلیلی فرد، دقیقن توصیف چنین آدم هایی است. کسانی که هر کدام به شکلی به قعرچاهی فرو رفته اند که رشته در گذشته ی دور داشته. آن ها هریک بی آن که بخشی از عمر را تکمیل کرده و از آن عبورکنند، به مرحله ی بعدی پا گذاشته اند. پایی که نه این سمت است و نه آن سمت و با این حال معلق در فضایی مه آلود دست و پا می زند تا مگرخودش را به نوعی نجات دهد. آن ها هیچ یک نمی دانند عواین عواقب گذشته است که امروزما را می سازد و بیهوده دست و پا می زنند. آدم های رمان، هرکدام به شکلی درگیر زندگی و مصائبی هستند که مثل باری سنگین، از گذشته به دنبال خود کشیده اند و حالا خسته از این بار سنگین، دیگر حتا توانِ زمین گذاشتنش را هم ندارند. آدم هایی گم شده میان پشت و پسله ها خود؛ راهی و روزنه ای می جویند برای برون رفت از پیله ی در ون، اما هیچ یک نمی دانند در وهله ی اول تا بخش نخستین زندگی را تکمیل نکنند، رسیدن به خود شناسی و عبور از مرحله ی قبل امری محال است. گاهی خود آزاری می کنیم، گاهی کسی را که بیش تر از همه دوست داریم به همان نسب هم بیش تر آزار می دهیم و علتش را نمی دانیم و حال این که علت در روزهای دورکودکی است. چیزی که کسی نمی داند. عذاب می دهیم هم دیگر را و این قدر در پیله ی خود تنهایی و خود آزاری فرو می رویم که به انسانی خود خواه تبدیل می شویم. کسی که گمان می کند همه چیز را می داند. در حالی که : همه چیز را همگان دانن ئ همگان هم هنوزاز مادرزاده نشده اند. گاهی فراموش می کنیم کسی که می رود، صرفن نه به قصد برون رفت، که به منظور جلب توجه و محبتی است که احساس می کند دیگر آن را مثل روزهای نخستین ندارد. البته که خود او هم از مشکلات روحی و روانی عدیده ای رنج می برد و این زنجیره هم چنان به چای همه بسته است تا هم دیگر را در هیچ مرحله ای تنها نگذرایم و یادمان باشد کسی هست یا کسانی هستند که کبودهای خود را با آزارهای به ظاهرمهربانانه ی ما، تخلیه کند. وقتی جایی پل های پشت سرخراب شد، دیگرنباید امید ترمیمی داشت مگر بازگشت به خودشناسی عمیق. وقتی کسی می رود و دیگر نیست و می دانی دیگر هرگز امکان نفس کشیدنش نیست، وقتی کسی می رود و می دانی دیگرهرگزبرگشتی درکارنخواهد بود، وقتی پس از یک سوگواری چندین ساله، ناگهان از پیله ی ساخته به دور خود بیرون می آیی، دیگر خودت نیستی، کمااین که نه خودت، خودت را می شناسی و باور داری و نه دیگرانی که به تو نزدیک اند. وقتی کسی از زندگی ات بیرون رفت، وقتی نتوانستی عشق را بیان کنی، باید بگذاری برود. باید جست و جو را از خود شروع کنی نه از دیگری. باید یاد بگیری ابتدا با خودت روراست باشی. خود فریب و خود آزاری، تقابل با آن چه که می خواهی باشی، همه و همه موضوع رمانی است به شدت خواندنی.
@qoqnoospub
‎‍ یادداشت #نسرین_قربانی (داستان نویس و منتقد ) بر رمان #انگار_خودم_نیستم :

👇👇👇👇👇👇👇👇
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
‎‍ یادداشت #نسرین_قربانی (داستان نویس و منتقد ) بر رمان #انگار_خودم_نیستم : 👇👇👇👇👇👇👇👇 @qoqnoospub
‎‍ یادداشت #نسرین_قربانی (داستان نویس و منتقد ) بر رمان #انگار_خودم_نیستم :
‎دل زدگی، واپس گرایی، عقب نشینی و سرآخر گریزاز خود و دیگرانی که گمان می کردی اگرنه به اندازه ی خود، ولی نه کم تر، آن ها را می شناسی. آن هایی که گمانت بر این بود دوستانی جان در یک قالب اند اما وقتی خلاف این موضوع ثابت می شود، وقتی فکرمی کنی به نوعی شکست خورده و فریب خورده هستی، همه را از خود دور می کنی حتا نزدیک ترین شخص زندگی ات که سال هایی را با هم گذرانده اید. عشق نیاز به از خود گذشتگی، احساس وفاداری طرفین و هم بستگی دارد که اگر روزی یکی از این دیواره ها فرو ریزد، به طور قطع و یقین آن چه که در تمام سال ها ساخته اند، فرو خواهد ریخت و این که جایی از این رابطه حتمن عمیق نبوده. وقتی هنوز بخشسی از یک مرحله از زندگی کامل نشده، به ناچار وارد مرحله ی بعدی می شویم، انگار فصلی از یک کتاب را نیمه خوانده رها کرده و به قسمت بعدی می رویم. به طور حتم فصل بعدی نمی تواند درک ما را نسبت به داده های تازه کامل کند. بنابراین گیج و سردرگم می مانیم؛ و این واقعه می توان در پایان ما را به بن بستی عمیق بکشاند. مثل چاهی که علاوه برآن که خود درون آن سقوط کرده ایم، دیگرانی را هم با خود به قعرکشانده ایم. انگارخودم نیستم، نوشته ی : یاسمن خلیلی فرد، دقیقن توصیف چنین آدم هایی است. کسانی که هر کدام به شکلی به قعرچاهی فرو رفته اند که رشته در گذشته ی دور داشته. آن ها هریک بی آن که بخشی از عمر را تکمیل کرده و از آن عبورکنند، به مرحله ی بعدی پا گذاشته اند. پایی که نه این سمت است و نه آن سمت و با این حال معلق در فضایی مه آلود دست و پا می زند تا مگرخودش را به نوعی نجات دهد. آن ها هیچ یک نمی دانند عواین عواقب گذشته است که امروزما را می سازد و بیهوده دست و پا می زنند. آدم های رمان، هرکدام به شکلی درگیر زندگی و مصائبی هستند که مثل باری سنگین، از گذشته به دنبال خود کشیده اند و حالا خسته از این بار سنگین، دیگر حتا توانِ زمین گذاشتنش را هم ندارند. آدم هایی گم شده میان پشت و پسله ها خود؛ راهی و روزنه ای می جویند برای برون رفت از پیله ی در ون، اما هیچ یک نمی دانند در وهله ی اول تا بخش نخستین زندگی را تکمیل نکنند، رسیدن به خود شناسی و عبور از مرحله ی قبل امری محال است. گاهی خود آزاری می کنیم، گاهی کسی را که بیش تر از همه دوست داریم به همان نسب هم بیش تر آزار می دهیم و علتش را نمی دانیم و حال این که علت در روزهای دورکودکی است. چیزی که کسی نمی داند. عذاب می دهیم هم دیگر را و این قدر در پیله ی خود تنهایی و خود آزاری فرو می رویم که به انسانی خود خواه تبدیل می شویم. کسی که گمان می کند همه چیز را می داند. در حالی که : همه چیز را همگان دانن ئ همگان هم هنوزاز مادرزاده نشده اند. گاهی فراموش می کنیم کسی که می رود، صرفن نه به قصد برون رفت، که به منظور جلب توجه و محبتی است که احساس می کند دیگر آن را مثل روزهای نخستین ندارد. البته که خود او هم از مشکلات روحی و روانی عدیده ای رنج می برد و این زنجیره هم چنان به چای همه بسته است تا هم دیگر را در هیچ مرحله ای تنها نگذرایم و یادمان باشد کسی هست یا کسانی هستند که کبودهای خود را با آزارهای به ظاهرمهربانانه ی ما، تخلیه کند. وقتی جایی پل های پشت سرخراب شد، دیگرنباید امید ترمیمی داشت مگر بازگشت به خودشناسی عمیق. وقتی کسی می رود و دیگر نیست و می دانی دیگر هرگز امکان نفس کشیدنش نیست، وقتی کسی می رود و می دانی دیگرهرگزبرگشتی درکارنخواهد بود، وقتی پس از یک سوگواری چندین ساله، ناگهان از پیله ی ساخته به دور خود بیرون می آیی، دیگر خودت نیستی، کمااین که نه خودت، خودت را می شناسی و باور داری و نه دیگرانی که به تو نزدیک اند. وقتی کسی از زندگی ات بیرون رفت، وقتی نتوانستی عشق را بیان کنی، باید بگذاری برود. باید جست و جو را از خود شروع کنی نه از دیگری. باید یاد بگیری ابتدا با خودت روراست باشی. خود فریب و خود آزاری، تقابل با آن چه که می خواهی باشی، همه و همه موضوع رمانی است به شدت خواندنی..
.
منبع: روزنامه جهان صنعت
@qoqnoospub
دیگر «من»، «من» نیست

یادداشت روزنامه #بانی_فیلم بر کتاب #انگار_خودم_نیستم

👇👇👇👇
@qoqnoospublication
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جشنواره داستان ایرانی ققنوس😍
.
#یاسمن_خلیلی‌فرد فعالیت خود را از سال‌های نوجوانی با نوشتن نقد در نشریات سینمایی آغاز کرد ‌و پس از دادن کنکور هنر، وارد رشته‌ی کارگردانی #سینما در «دانشگاه هنر تهران» شد. او کارشناس ارشد کارگردانی‌سینما و عضو انجمن منتقدان است. او در نشریات مختلفی چون روزنامه‌های «بانی‌فیلم»،«اعتماد»،«شرق»، «جام‌جم»، «آرمان»،«هنرمند» و مجلات «هنر و تجربه»، «فیلم» و ... مشغول به فعالیت است.
اولین کتاب یاسمن خلیلی‌فرد «#یادت_نرود_که...» سال ۱۳۹۴ از #نشر_چشمه منتشر شد. دومین کتاب او، کتابی سینمایی‌ست باعنوان «#نقش_جنگ_بر‌_سینمای_غیرجنگی_ایران». «#انگار_خودم_نیستم» کتاب سوم این نویسنده بیست‌و‌هشت ساله دی‌ماه ۹۶ از #نشر_ققنوس منتشر شد و به چاپ پنجم رسیده‌است.
«انگار خودم نیستم» داستانی فراسنی دارد درباره‌ی تنهایی آدم‌ها، آدم‌هایی که گرچه شاید تنها زندگی نکنند اما عمیقاً تنها هستند. داستان هفت راوی دارد که هریک از آنها از دریچه‌ی نگاه خود بخشی از روایت را کامل می‌کنند.
و اما #خبر_خوب اینکه کتاب جدید خلیلی‌فرد «فکرهای خصوصی» بزودی از #انتشارات_ققنوس منتشر خواهد شد.🤩
http://bit.ly/2JfQiY5

@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
Photo
سه چهار سال پیش بود. ترجمه‌ای رسیده بود دستمان برای بررسی. قدم اول، بررسی زبان مقصد است. فارسیِ ترجمه بسیار #روان بود و شیوا؛ نکته‌ای که در ترجمه‌های بسیاری دیده نمی‌شود. قدم بعدی تطبیق‌ با #متن اصلی‌ست. پاراگراف یا جملاتی به صورت اتفاقی انتخاب می‌شوند تا تسلط #مترجم به زبان مبدا نیز بررسی شود. مترجم از پس این مرحله هم به بهترین شکل ممکن برآمد. انتخاب کتاب هم که قدم بعدی‌ست عالی بود و رویهم‌رفته همه‌ مقدمات آماده بود برای پذیرش اثر. این‌جور وقت‌ها معمولا بررس #کتاب کنجکاو است بداند اثر چندمین تجربه‌ء مترجم است و سوابق او چیست. اما با دیدن سال تولد مترجم و سفیدیِ فرم، جلوی بندِ "سوابق قبلی مترجم" هم متعجب شدیم هم خوشحال. مترجم حدود بیست سالش بود و این کتابِ مشکل، اولین تجربه‌ی او. با مترجم تماس گرفتیم و از او خواستیم تا برای بستن قرارداد به دفتر #انتشارات_ققنوس بیاید. او نه اولین جوانی بود که ما با او قرارداد می‌بستیم نه آخری. سال بعد، دانشجوی جوانی که شنیده بود ناشرها فقط با اسم‌ و رسم‌دارها کار می‌کنند، با ناامیدی تمام رمانی برایمان آورد. #فارسی عالی بود و نویسنده از پس #قصه‌گویی، شخصیت‌پردازی و آغاز و پایان کار، در حد خودش برآمده بود. همین کافی بود تا حالا آن نویسندهء جوان چند تجربه با انتشارات ققنوس داشته باشد...
چرا این مثال‌ها را زدیم؟
در محافل #ادبی یا گفتگوهای دوستانه زیاد شنیده‌ایم که #مترجمان یا #نویسندگان جوان و بی‌سابقهء کار، نمی‌توانند راهی به #ناشران باسابقه داشته باشند و ناامیدانه یا از کار منصرف می‌شوند یا به فکر هزینه و انتشار کتاب از راه‌های دیگر می‌افتند. اما نگاهی به اسامی و عناوین مولفان و مترجمان و کتاب‌های برگزیدهء "کتاب سال جوانان" که هفته گذشته اعلام شد، می‌تواند تردیدها را از سر راهشان بردارد و به آینده‌ای پر از آثار منتشرشده امیدوارشان کند.
یک اثر خوب، مگر چه می‌خواهد جز زبان #فارسی بی‌نقص، #موضوع مناسب، انگیزه‌ی جوانی و امید به آینده؟
✍️(تحریریه انتشارات ققنوس)
.
#جایزه_کتاب_سال_جوانان
#انگار_خودم_نیستم
#یاسمن_خلیل‌فرد
#روح_گریان_من
#یک_حکومت_کوتاه_و_رعب‌آور
#فرشاد_رضایی
#رهبر_عزیز
#یوسف_حصر‌چین
#خواندن_در_توالت
#محمدرضا_شکاری
#جنگنامه_نادر
#مظهر_ادوای
#کتابخوانی
#نشر_ققنوس
#پری_از_بال_ققنوس


“از شنیدن، از دانستن، رنج کشیدن میترسم. گاهی ندانستن بهتر است”

‏⁧ #انگار_خودم_نیستم
‏⁧ #یاسمن_خلیلی_فرد
#نشر_ققنوس

@qoqnoospub
چاپ هفتم منتشر شد؛

لعیا با من فرق دارد. این را از همان روز اول فهمیده ام. از همان روزی که با ترس و شرم به نازنین می گویم عاشق دوست سبزه ی چشم سبزش شده ام. نازنین بی اختیار می گوید : «دختر دکتر انتظام؟!» دکتر انتظام را نمی شناسم. هاج و واج نگاهش می کنم. وا می رود اما به روی خودش نمی آورد. لابد با خود می گوید این را چه به دختر دکتر انتظام.

می دانم به خاطر همین فرق ها عاشقش شده ام. هر چه ساعت شماطه دار خاطراتم را عقب تر می کشم لعیا را به خودم نزدیک تر می بینم و هرچه زمان را به جلو می رانم از او فاصله می گیرم، و آخر سر به نقطه ای می رسم که لعیا محو می شود. هرچه پلک می زنم نمی بینمش.

#انگار_خودم_نیستم
#یاسمن_خلیلی_فرد

@qoqnoospub

🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁

#پري_از_بال_ققنوس


خانه بوی نارنگی می دهد،
نارنگی های نارسِ روزهای اول پاییز،
نوستالوژی سالهای کودکی در من بیدار می شود.
هوا بوی پاییزهای کودکی ام را می دهد،
پاییزهایی که هر روزش باران می آمد
و زمین پر می شد از برگهای نارنجی و خرمالوهای نارس که زیر پا له می شدند؛
پاییزهایی که خبر از آلودگی هوا و سرب و دود نبود...

#انگار_خودم_نیستم
#یاسمن_خلیلی_فرد
#ققنوس

@qoqnoospub