انتشارات ققنوس
4.41K subscribers
1.54K photos
551 videos
108 files
1.12K links
کانال رسمی گروه انتشاراتی ققنوس
آدرس اینستاگرام:
http://instagram.com/qoqnoospub
آدرس فروشگاه:
انقلاب-خیابان اردیبهشت-بازارچه کتاب
آدرس سایت:
www.qoqnoos.ir
ارتباط با ما:
@qoqnoospublication
Download Telegram
نگاه #آلاله_سلیمانی به #ملت_عشق
از گروه #داستان_ایرانی
وقت بخیر. اتفاقا من هم کتاب من پیش از تو رو خوندم و هم کتاب ملت عشق رو خوندنم و واقعا متعجبم که چرا این دو کتاب با هم مقایسه می،شن. با احترامی که به خانم مفتاحی و ترجمه ی خوبشون قائلم و این رو قبلا هم گفتم، این کتاب اصلا در سلیقه ی من نبود و باور بفرمائید فقط خواندم و جلو رفتم(اتفاقا با دقت هم خواندم) تا بفهمم حداقل آخر ش چی میشه که متاسفانه آخرش ضربه ی نهایی رو زد و من نپسندیدم. (احتمالاجوان ترها پسندیده اند که به چاپ های بالاتر رفته) ولی کتاب ملت عشق به نظر من یک کتاب بی نظیره. داستان در حال و گذشته روایت می شه و زندگی اللا که کاراکتر زن اصلی داستان هست با زندگی شمس و مولوی در رفت و آمده. داستان اللا و نوع روایت اون من رو یاد کاراکتر کتاب دفترچه ممنوعه آلبا دسس پدس انداخت ( الان کتاب دم دستم نیست و اسمش رو فراموش کردم)و داستان شمس و مولوی و چهل قانون عشق که واقعا بی نظیر بود. داستان کاملا لایه های پنهان داشت و از نظر عرفانی و معنوی کاملا غنی بود. من هر صفحه رو که می خواندم کتاب و چشم هام رو میبستم و به فکر فرو می رفتم. چه اشکالی داره، داستانی که حرفی برای گفتن داره، همراه با یک داستان پرکشش به همراهش ارائه بشه تا لااقل مردم عادی هم بخوانند و لذت ببرند. اتفاقا ای کاش به نظر من مردم ملت عشق بخوانند به جای من پیش از تو.
حالا جدا از این حرف ها به نظر من اصلا بحث سر خانم مفتاحی عزیز نبود و ما داشتیم فکری به حال وضعیت داستان ایرانی می کردیم.
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
سلمان امين، با زبردستی، جهانی را پيش روی خواننده‌ی خود می‌گذارد كه در سطوح رویین، لحنی طناز، بی‌خيال، آنارشيستي و پرهرج‌ومرج دارد، ولی در لایه‌های زيرين و عميق‌تر، ما را با دنیایی به‌غایت. @qoqnoospub
#پدرکشتگی
#مینا_ساداتی :
#سلمان_امين، با زبردستی، جهانی را پيش روی خواننده‌ی خود می‌گذارد كه در سطوح رویین، لحنی طناز، بی‌خيال، آنارشيستي و پرهرج‌ومرج دارد، ولی در لایه‌های زيرين و عميق‌تر، ما را با دنیایی به‌غایت واقعی، خشن و انتقادی مواجه می‌کند.
مینا ساداتی
#داستان_ایرانی #ققنوس
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
در #سی‌امین_نمایشگاه_کتاب_تهران رونمایی از دومین رمان نویسنده #من_خنگ_ترین_دختر_رو_زمینم از اتوبوس پیاده میشم. میام وامیستم زیر پل عابر، روبروی میدون انقلاب. قراره ثریا بیاد همین جا. .. @qoqnoospub
در #سی‌امین_نمایشگاه_کتاب_تهران
رونمایی از دومین رمان نویسنده #من_خنگ_ترین_دختر_رو_زمینم
از اتوبوس پیاده میشم. میام وامیستم زیر پل عابر، روبروی میدون انقلاب. قراره ثریا بیاد همین جا. حالا معلوم نیست چقدر باید اینجا منتظر خانوم باشم. ممکنه مثلن تو راه یه پسری رو ببینه بعد خوشش بیاد بعد انقدر ادا دربیاره که پسره خودشم نفهمه چش شده ولی بیاد به ثریا شماره بده، خودشم بعدن هرچی فکر کنه نفهمه چرا رفته به ثریا شماره داده. بعد ثریا اگه خیلی خوشش اومده باشه یادش میره با من قرار داره برمیگرده میره خونه به پسره زنگ میزنه. ثریا همچین آدمیه. صداشم پشت تلفن یجوریه که...نمیدونم چجوری ولی پسرا بهش گفتن صداش یجوریه که آدمو مست میکنه. یعنی پسرارو. من که اصلن سر درد میگیرم اگه زیاد حرف بزنم با ثریا. چه تفلنی چه....یکی محکم میخوره بهم. نزدیکه بیوفتم تو جوب برمیگردم. ثریاس. ثریا محکم بغلم میکنه های های گریه میکنه.
#پیاده_روهای_پارک_لاله_سکوی_دوم
#رویا_هدایتی
#هیلا
#داستان #داستان_ایرانی #گروه_انتشاراتی_ققنوس
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
#پدرو_پارامو #خوان_رولفو ترجمه #احمد_گلشیری @qoqnoospub
از گروه #داستان_ایرانی
مرتضی احمدی نجات:
پدرو پارامو/خوان رولفو/ترجمه احمد گلشیری/نشر آفرینگان
زمان داستان در اوایل قرن بیستم است.در طلوع انقلاب های مکرر مکزیک.پیدایش و سقوط پدروپارامو به طور دقیق بر عوامل تاریخی متکی است.
خوان رولفو می گوید:مکان داستان مکان داستان در استان خالیسکو یکی از استانهای مکزیک است اما در حقیقت نماد واقعی سرزمین مکزیک نیز هست.
پدروپارامو نمونه مالک متوسطی است که در خالیسکو می زیست،از در آمد زمین گذران عمر می کرد و خود بر انها نظارت مستقیم داشت و احتمالا دوش به دوش کارگرانش کار می کرد.با این همه در درنده خویی دست کمی از مالکان نداشت. از گذشته های دور،زمینی را به نام مدیا لونا(نیمه ماه) از پدرش به ارث برده است.پدرو پارامو بعد از مرگش پدرش قدرت را در دست می گیرد و با برخورداری از قدرت مطلق زمینداران را یا می خرد و یا مورد تعقیب قرار می دهد و یا از میدان به در می کند،جعل اسناد می کند و هر جا لازم باشد زور و خشونت را به کار می گیرد.
اما دیری نمی پاید که زوال قدرتش با مرگ پسرش آغاز می شود.میگل،پسر شریری که در هفده سالگی دست به آدم کشی می زند و به دلیل نفوذ پدرش از زندان رهایی یافته است در سپیده دم یکی از شب های ولگردی اش در سر راه خانه از اسب می افتد و جان می دهد و همین امر پایان کار پدروپاراموست.جایی که می گوید"دارم تاوان پس می دهم"
سرانجام آنچه پدروپارمو را از پای در می آورد خیال است.خیالی که به صورت عشقی ناممکن نسبت به سوسونا سان خان تبلور پیدا می کند و به زور زن پدروپارامو می شود و تشنج های شبانه زن را از پا در می اورد و پدروپارامو دستور می دهد سه روز ناقوس کلیسا زا بنوازند.او روزها در جاده ای که سوسونا را برای خاکسپاری برده اند خسته و سرخورده مرگ را انتظار می کشد و سرانجام توسط چاقویی که یکی از روستاییان در قلبش فرو می کند مرگ را در آغوش می کشد.
@qoqnoospub
در #سی‌امین_نمایشگاه_کتاب_تهران
رونمایی از
#آینه_تال
#داستان_ایرانی
بوی به خصوصی از خانه آینه حس می کنم، بویی شبیه بوی کاغذ سوخته...
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
در #سی‌امین_نمایشگاه_کتاب_تهران رونمایی از #آینه_تال #داستان_ایرانی بوی به خصوصی از خانه آینه حس می کنم، بویی شبیه بوی کاغذ سوخته... @qoqnoospub
در #سی‌امین_نمایشگاه_کتاب_تهران
رونمایی از
#آینه_تال
#داستان_ایرانی
بوی به خصوصی از خانه آینه حس می کنم، بویی شبیه بوی کاغذ سوخته. شبیه بوی کاغذهایی که نادرخان فندک میگرفت زیرش تا کهنه شان کند و بیندازدشان به یک بنده خدای ساده دلی که خیال میکرد نقشه گنج میخرد.
صدای اذان واضح و شفاف از روی دیوار حیاط خلوت آینه میریزد تو.
برای بقیه شکل مردن آینه مهم است: آینه را با یک چاقوی تیغه بلند کشته اند، همین ماجرا را جذاب می کند. برای من همین مردن آینه مهم است، تنها مردنش.
آینه تال
سودابه فرضی پور
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
#مهدی_یزدانی_خرم: ما با یک رمان ضدمارکسیستی روبه‌رو هستیم به دلیل این‌که اگر مارکسیسم را و نگاه مارکسیستی را نگاهی بدانید که به تاریخ ایمان دارد و محتوم می‌داند .. @qoqnoospub
#مهدی_یزدانی_خرم:
ما با یک رمان ضدمارکسیستی روبه‌رو هستیم به دلیل این‌که اگر مارکسیسم را و نگاه مارکسیستی را نگاهی بدانید که به تاریخ ایمان دارد و محتوم می‌داند تاریخ را، این رمان به هیچ عنوان به تاریخ ایمان ندارد و برای همین به سمت فانتزی می‌رود: برای دست‌انداختن تاریخ. تاریخی که در این رمان دست‌افتاده می‌شود، تاریخی که تخریب می‌شود، تاریخی که تکه‌تکه می‌شود بخشی‌اش تاریخ رسمی است، بخشی‌اش تاریخ شخصی و فردی شخصیت است، ولی در آن انگاره‌های آشنا برای مخاطب امروز ایرانی خیلی زیاد است، مخصوصاً کسانی که دهه‌ی شصت و هفتاد را تجربه کرده‌اند. این تاریخ مدام دارد متورم می‌شود و هی می‌ترکد، منفجر می‌شود. در دهه‌ی شصت و هفتاد بسیط‌شدن جهان برای خیلی از نویسنده‌ها و آرتیست‌های آوانگارد خیلی مسئله‌ی مهمی بود. اصلاً برای همین این‌قدر کانسپچوال آرت و هنرهای خیابانی و مفهومی و هنرهای آوانگارد خیابانی جذابیت پیدا کردند در اعتراض به این قضیه... از آن سنت هم نویسنده دارد استفاده می‌کند برای نشان‌دادن این امر بسیط، این ترکیدن تاریخ رسمی، تاریخی که انبوهی از اذهان ایرانی و غیرایرانی بهش ایمان دارند. و شاید از این منظر، با توجه به تمایلات فکری‌ای که من در فرید حسینیان تهرانی می‌شناسم، بتوان گفت که هجویه‌ای بر نگاه تاریخی در رمان را می‌توانیم ببینیم. (پاره ای از گفتار روز رونمایی)
#من_آلیس_نیستم_ولی_اینجا_خیلی_عجیبه
#رمان
#رمان_ایرانی
#رمان_فارسی
#داستان_ایرانی
#داستان
@qoqnoospub